• خواندن
  • نمایش تاریخچه
  • ویرایش
 

اصحاب حدود(خام)

ذخیره مقاله با فرمت پی دی اف



اصحاب حدود جلد: ۹ شماره مقاله:۳۵۹۵
اَصْحاب حُدود، اصطلاحى در مباحث كلامى محكّمه برای آن گروه از مرتكبان كباير كه بر گناه آنان حدی واجب شده باشد. بحث از منزلت اصحاب حدود، از فروع مبحث منزلت فاسق در كلام اهل تحكیم است.
یكى از مسائل مهم كلامى در سده های نخست هجری مسأله منزلت مرتكب كبیره بوده كه از مهم ترین زمینه های تفرق فرق اسلامى و از اصلى ترین مواضع اختلاف میان آنان بوده است. در نگرشى اجمالى، درمورد منزلت مرتكب كبیره در میان فرق كهن كلامى، ۳ دیدگاه اصلى وجود داشته است : گروهى چون امامیه و مرجئه، به اسلام «حتى مرجئه به ایمان» مرتكب كبیره قائل بودند؛ معتزله نظریه منزله بین المنزلتین را مطرح مى كردند و قاطبه محكمه به كفر مرتكب كبیره معتقد بودند (خیاط، ج۱، ص۱۶۴-۱۶۷؛ مفید، ج۱، ص۵۴). آنچه با عنوان مسأله اصحاب حدود در كتب كهن كلامى و آثار فرقه شناسى مطرح بوده، به سبب ویژگى موجود در این قسم از كبایر «كبایر مستوجب حد» خصوصیت یافته، و این تفصیل گامى در جهت تعدیل نظریات تند محكمه در باب تكفیر فاسق بوده است.
در مسأله اصحاب حدود، سخن از آن گروه مرتكبان كبیره است كه در نصوص معتبر شرعى با صفت خاصى شناخته شده، و برای گناه آنان حدی و عقابى مشخص در دنیا تعیین شده است. فرق نهادن میان گناهان مستوجب حد و دیگر كبایر نزد غالب مذاهب موضوعیت نداشته، و به همین سبب در آثار غیر اهل تحكیم به ندرت به این مسأله پرداخته شده است. از میان روایات اندك برجای مانده از غیر محكمه در این باره، روایاتى از ائمه شیعه «از جمله امام باقر(علیه السلام )» است، به این مضمون كه پس از اجرای حد و وقوع عذاب دنیوی، مرتكب كبیره از گناه پاك مى شود و مستوجب عذاب اخروی نخواهد بود (كلینى، ج۷، ص۲۶۵؛ قاضى نعمان، ج۲، ص۴۴۵؛ طوسى، ج۱۰، ص۱۱).
نجدة بن عامر و اصحاب حدود: یكى از نخستین مشكلات گروه های اهل تحكیم در تشكیل دارالهجره ها و برقراری حكومت، پیدایى شكاف های درونى و برائت ها بر اثر ارتكاب اعمالى بود كه از دیدگاه آنان مستوجب كفرِ مستلزم برائت بود. برای امامت های اهل تحكیم این نكته نیز همواره معضلى محسوب مى شد كه گه گاه برخى از همفكران خود را مرتكب كبیره ای مى یافتند كه از سویى شرع برای آن حدی مشخص تعیین كرده بود و از دیگر سو ارتكاب آن مستوجب كفر و شرك بود و این باور، واكنشى شدیدتر از حد را برای آن مرتكبان اقتضا مى كرد.
در حد آگاهی های داده شده در منابع، نخستین شخصیت اهل تحكیم كه بحث درباره اصحاب حدود و ویژگى آنان نسبت به دیگر گناهكاران را مطرح نموده، نجدة بن عامر است كه خود در یمامه امامتى را تأسیس كرده بود. نجده كه در نظریه اساسى خود، همچون ازارقه ارتكاب كبیره را كفرِ شرك مى شمرد (شهرستانى، ج۱، ص۱۱۱)، برای حل معضل یاد شده، اصحاب حدود را از آن جهت كه در شریعت حكمى روشن بر آنان تعیین شده است، از عموم كبایر جدا ساخت و مرتكب این معاصى را محكوم به كفر نشمرد. او معتقد بود كه اصحاب حدود در صورتى كه از موافقان در مذهب (محكّمه) بوده باشند، اهل تولّى شمرده مى شوند و برائت از آنان جایز نخواهد بود؛ وی بر آن بود كه ممكن است خداوند آنان را در غیر آتش جهنم عقاب نماید و سپس به بهشت درآورد (اشعری، ج۱، ص۸۶؛ اشعری، ج۱، ص۹۱؛ بغدادی، ج۱، ص۵۳؛ ابوالحسن بسیوی، ج۱، ص۲۶۴؛ مفید، ج۱، ص۵۴؛ پاكتچى، ج۱، ص۱۱۸-۱۱۹).
این باور نجده و پیروان او در آثار گروهى از محكمان با برخوردی تند و اعتراض آمیز مواجه بوده، و باوری برابر اعتقاد مرجئه دانسته شده است (عثمان بن ابى عبدالله، ج۱، ص۲۰۹). گاه نیز از همین رو، نجده به خفیف ساختن گناهان مستوجب حدود متهم گشته، و مثلاً عیسى بن فورك از نویسندگان عجردی به همین سبب از او برائت جسته است (عثمان بن ابى عبدالله، ج۱، ص۲۸۵)، اما از طریق منابع اهل سنت آگاهى داریم كه نجده برخلاف دیدگاه نظری خود درباره ولایت اصحاب حدود، در اجرای حدود جدیت داشته، و سیره او در باب حدود، از سوی ابن عباس ستوده شده است (ابویوسف، ج۱، ص۱۶۸).
اصحاب حدود نزد بیهسیان : در سده ۲ق /۸م در میان مذاهب گوناگون محكمه، اعتقادی معتدل نسبت به منزلت اصحاب حدود، به ویژه در فروع دو مذهب صفری و بیهسى به چشم مى آید. مى دانیم كه ابوبیهس امام بیهسیان زمانى در اردوی نجده و در شمار همراهان او بوده (بغدادی، ج۱، ص۵۴)، اما دانسته نیست كه این امر در طرح مسأله اصحاب حدود در محافل بیهسى مؤثر بوده است، یا نه ؟ به هر روی، از اشارات منابع، چنین برمى آید كه این نظریه نخست در محافل بیهسى شكل گرفته، و بعد به محافل صفری نفوذ یافته است (اشعری، ج۱، ص۱۱۹). از بررسى نظریه های ارائه شده درباره اصحاب حدود، چنین برمى آید كه این نظریه ها بیشتر در جریان مجادلات دو مذهب بیهسى و صفری شكل گرفته، و با در نظر گرفتن پراكندگى جغرافیایى مذاهب اهل تحكیم، به نظر مى رسد كه این رویارویى بیش از همه در محیط بلاد جزیره رخ داده است.
یمان بن رباب، متكلم و فرقه شناس برجسته اهل تحكیم كه خود مذهب بیهسى داشته، و در كتابى با عنوان احكام المؤمنین به تفصیل به مبحث ایمان و كفر پرداخته است (ابن ندیم، ج۱، ص۲۳۳)، گزارش كرده كه گروهى از بیهسیان معتقدند مرتكبان گناهانى چون زنا كه در شریعت حدی بر آنان تعیین شده است، تا آنگاه كه نزد والى گناه آنان ثابت گردد و حد بر آنان جاری شود، محكوم به كفر نخواهند بود. این گروه درمورد اصحاب حدود پیش از اجرای حد توسط والى، قائل به توقف بوده، و از تسمیه آنان به مؤمن یا كافر پرهیز داشته اند (اشعری، ج۱، ص۱۱۹؛ بغدادی، ج۱، ص۶۴ - ۶۵؛ اسفراینى، ج۱، ص۵۸).
اصحاب حدود نزد صفریه : در سخن از مذهب صفری، دو گزارش - نخست گزارش یمان بن رباب و دیگر گزارشى كه مورد اقتباس بغدادی قرار گرفته «در دست است كه هر دو با نارسایی هایى مواجهند و تنها در مقایسه با یكدیگر مى توانند قابل استناد باشند. یمان ابن رباب، بدون سخن گفتن از اختلافى میان قائلان به تفصیل در باب اصحاب حدود از میان صفریه، یادآور شده است كه صفریان اهل تفصیل برخلاف بیهسیان، اصحاب حدود را پیش از اجرای حد به صفت ایمان مى شناسند (اشعری، ج۱، ص۱۱۹). اگرچه عبارت منقول از یمان به صورت «... یثبتون لهم اسم الایمان حتى تقام علیهم الحدود» نمى تواند به راحتى تحریفى در لفظ یمان - مثلاً «لایثبتون» - توجیه شود، اما ناگزیر این نكته را باید پذیرفت كه چنین تحریفى شاید در نقل به معنى توسط شخص اشعری در كلام رخ داده، و عبارت با وضع كنونى، رساننده باوری كاملاً وارونه است.
بغدادی در سخن از صفریان اهل تفصیل، از گروهى یاد كرده كه در توقف پیش از اجرای حد، با بیهسیان هم عقیده بوده اند (بغدادی، ج۱، ص۵۴) و در مقابل، به گروهى اشاره كرده كه در باب منزلت اصحاب حدود، دیدگاهى مخالف بیهسیان داشته اند. در مقایسه مى توان گفت : گروه نخست كه یمان بن رباب از آنان چشم پوشیده، گروه اقلیت، و گروه دوم، گروه اكثریت در میان اهل تفصیل صفریان بوده است. در عبارت آشفته، ولى قابل درنگ بغدادی، گروه دوم معتقد بوده اند كه شخص «محدود» از ایمان خارج است و در كفر داخل نیست (بغدادی، ج۱، ص۵۴)، اما این عبارت نارسا باید به منزلت اصحاب حدود پیش از اجرای حد بازگردانده شود كه محل نزاع است. به نقل بغدادی، این گروه اعتقاد داشتند كه اصحاب حدود در عین كافر نبودن، عنوان ایمان را نیز بر خود ندارند و در سخن از منزلت آنان، تنها باید از صفات خاص، مانند زانى یا سارق یاد كرد (بغدادی، ج۱، ص۵۴).
این بیان در الملل شهرستانى به عنوان قول عمومى صفریه مطرح گشته (شهرستانى، ج۱، ص۱۲۳)، و این خود تأییدی بر آن است كه در میان صفریان متأخر، اكثریت با موافقان این نظریه بوده است. در توضیح باید گفت كه این گروه از عالمان صفری بر آن بوده اند كه برای تسمیه مرتكبان كبایری با حدِ تعیین شده در شریعت، جز از اوصافى چون زانى و سارق نباید بهره جست، اما مرتكبان كبایری چون ترك نماز كه حدی بر آنها معین نیست، كافر شناخته مى شوند. آنان عدم تعیین حد در این موارد را حاكى از عظمت شأن موضوع تلقى مى كرده اند (بغدادی، ج۱، ص۵۴؛ اسفراینى، ج۱، ص۵۲؛ اشعری، ج۱، ص۱۰۱-۱۰۲). این خود نمونه ای از قائل شدن به منزلتى بین ایمان و كفر است كه مى تواند با نظریه منزلة بین المنزلتین معتزلى مقایسه شود و این هم اندیشى، از نظر تاریخى ممكن است در قالب نزدیكى كلام متأخر صفری با كلام معتزلى توجیه پذیر باشد (پاكتچى، ج۱، ص۱۱۳-۱۱۷).
اصحاب حدود نزد اباضیه : آنچه به عنوان دیدگاه عمومى اباضیه نسبت به اصحاب كبایر شناخته شده است، نظریه مشهور «كفر نعمت» است كه برپایه آن، اباضیه در همراهى با دیگر فرق محكمه اصحاب كبایر را به صفت كفر خوانده اند، ولى در مقام تعدیل بر این نكته تأكید ورزیده اند كه این كفر، نه از سنخ كفر شرك، كه از سنخ كفر نعمت است. با توجه به ابراز چنین نظریه ای در باب عموم مرتكبان كبایر، به طبع در مبحث اصحاب حدود اباضیان ناچار نبوده اند تا همچون برخى دیگر از فرق محكمه، به دنبال راهى برای حل معضل «اصحاب حدود از موافقان مذهب» و راهى برای تفصیل بین ایشان و دیگر مرتكبان برآیند.
آنچه در آثار پر شمار اباضیه درباره اصحاب حدود دیده مى شود، عموماً بر این مبنا نهاده شده است كه مرتكبان گناهانى كه مستوجب حد بوده باشند، با ارتكاب این گناه خود به صفت كفر «كفر نعمت» متصف شده، و مستوجب برائت خواهند بود، اما بر اهل مذهب لازم است كه آنان را وادار به توبه كنند، و شخص مستحق حد، پس از توبه «چه در پى استتابه و چه درصورت توبه شخصى» به منزلت سابق خود در اتصاف به صفت اسلام و لزوم ولایت باز خواهد گشت (ابن جعفر، ج۱، ص۱۴۸). تنها در مواردی همچون سرقت یا قذف كه حق الناسى در میان باشد، بازگشت به منزلت اسلام و ولایت در گرو كسب رضای فرد ذی حق خواهد بود (كندی، ج۳، ص۱۷۷-۱۷۹).
در منابع فرقه شناسى گاه از برخى فرق شاذ و منتسب به اباضیه یاد شده است كه دیدگاهى خاص در باب اصحاب حدود داشته اند. به گفته اشعری، در میان اباضیه نیز نسبت به اصحاب حدود ۳ موضع وجود داشت : برخى از اصحاب حدود برائت مى جستند. برخى به ولایت آنان قائل بودند و برخى درباره آنان به وقف گرایش داشتند (اشعری، ج۱، ص۱۱۱). از جمله یزید بن اُنیسه از جداشدگان از اباضیه بر آن بود كه اصحاب حدود «چه از موافقان و چه از غیر ایشان» كافر و مشركند (شهرستانى، ج۱، ص۱۲۲). بغدادی نیز به نقل از برخى اباضیان تندرو چنین آورده است كه زانى یا سارق پس از اقامه حد وادار به توبه مى گردند و درصورت خودداری از توبه كشته مى شوند (بغدادی، ج۱، ص۶۴).
در پایان باید به دیدگاه فرقه ای كم شناخته از محكمه با نام فُضیلیه (خوارزمى، ج۱، ص۲۵) یاد كرد كه ظاهراً ضرار بن عمرو، متكلم منشعب از معتزله، در اثر خود با عنوان كتاب على الفضیلیة و المحكمة فى قولهم ان الناس على الدین و ان ظهر منهم غیرالحق (ابن ندیم، ج۱، ص۲۱۵)، به دیدگاهى از فضیلیه و برخى دیگر از گروه های محكمه تعریض داشته است كه اصحاب حدود را درصورت موافقت در مذهب بر سبیل ایمان مى دانسته اند (اشعری، ج۱، ص۱۱۸؛ ابوعبید، ج۱، ص۴۹).
--------------------------------------------------------

فهرست مندرجات

۱ - فهرست منابع


(۱) ابن جعفر محمد، الجامع، به كوشش عبدالمنعم عامر، قاهره، ۱۹۸۱م؛
(۲) ابن ندیم، الفهرست؛
(۳) ابوالحسن بسیوی على، الجامع، عمان، ۱۴۰۴ق /۱۹۸۴م؛
(۴) ابوعبید قاسم بن سلاّم خزاعى، الایمان، به كوشش محمد ناصرالدین البانى، بیروت، ۱۴۰۳ق /۱۹۸۳م؛
(۵) ابویوسف یعقوب، الخراج، بیروت، ۱۳۹۹ق /۱۹۷۹م؛
(۶) اسفراینى شاهفور، التبصیر فى الدین، به كوشش محمد زاهد كوثری، قاهره، ۱۳۷۴ق؛
(۷) اشعری على، مقالات الاسلامیین، به كوشش ریتر، ویسبادن، ۱۹۸۰م؛
(۸) بغدادی عبدالقاهر، الفرق بین الفرق، به كوشش محمدزاهد كوثری، قاهره، ۱۳۶۷ق /۱۹۴۸م؛
(۹) پاكتچى احمد، «تحلیلى درباره داده های آثار شیخ مفید درباره خوارج »، مجموعه مقالات كنگره جهانى شیخ مفید، ق۱۰م، ۱۴۱۳ق، شم ۶۷؛
(۱۰) خوارزمى محمد، مفاتیح العلوم، به كوشش فان فلوتن، لیدن، ۱۸۹۵م؛
(۱۱) خیاط عبدالرحیم، الانتصار، به كوشش نیبرگ، قاهره، ۱۹۲۵م؛
(۱۲) شهرستانى محمد، الملل و النحل، به كوشش محمد فتح الله بدران، قاهره، ۱۳۷۵ق / ۱۹۵۶م؛
(۱۳) طوسى محمد، تهذیب الاحكام، به كوشش حسن موسوی خرسان، نجف، ۱۳۷۹ق؛
(۱۴) عثمان بن ابى عبدالله عمانى، «كتاب فى بیان فرق الاباضیة»، ضمن ج ۳ بیان الشرع (نك: هم، كندی )؛
(۱۵) عیسى بن فورك، «كتاب الصفة»، ضمن ج ۳ بیان الشرع (نك: هم،كندی )؛
(۱۶) قاضى نعمان مغربى، دعائم الاسلام، به كوشش آصف فیضى،قاهره،۱۳۸۳ق / ۱۹۶۳م؛
(۱۷) كلینى محمد، الكافى، به كوشش على اكبر غفاری، تهران، ۱۳۹۱ق؛
(۱۸) كندی محمد، بیان الشرع، قاهره، ۱۴۰۴ق /۱۹۸۴م؛
(۱۹) مفید محمد، اوائل المقالات، به كوشش زنجانى و واعظ چرندابى، تبریز، ۱۳۷۱ق؛



جعبه ابزار