• خواندن
  • نمایش تاریخچه
  • ویرایش
 

اصحاب رس(خام)

ذخیره مقاله با فرمت پی دی اف



اَصْحاب رَس، قومى كافر كه به گفته قرآن كريم پيامبر خويش را تكذيب كرده، به قتل رساندند. اين تركيب ۲ مرتبه در قرآن كريم به ترتيب در سوره های فرقان (فرقان/سوره۲۵، آیه۳۸) و ق (ق/سوره۵۰، آیه۱۲) در كنار اقوام دیگری چون عاد، ثمود و قوم نوح (علیه السلام ) به كار رفته است. در این آیات و آیه های پیش و پس آن، اصحاب رس به عنوان قومى بد دین معرفى شده اند كه از پرستش خدای یگانه دوری گزیدند و به عذاب الهى گرفتار آمدند.
رس واژه ای سامى است كه ریشه در زبان های قدیم داشته، و در آرامى و عبری به معنای شكستن و شكافتن به كار مى رفته است مفهوم شكافتن، حفر كردن، چاه و معدن از معانى این واژه در زبان عربى است كه بنابر اقوال مختلف، مفهوم واژه در این تركیب قرآنى همین معنای چاه است (ابوطیب، ج۱، ص۳۱۹).
به كارگیری این تعبیر در قرآن مجید سبب گردیده تا از همان روزگار پیامبر اكرم (صلی الله علیه وآله ) مسلمانان در پى یافتن اطلاعاتى درباره این قوم برآیند و در طى زمان، اقوال، روایات و قصصى مختلف پیرامون آن در آثار گوناگون پدید آید.
اختلاف روایات درباره این قوم تا آنجاست كه حتى گاه رس را علمى جغرافیایى همچون نامى برای یك دیار، كوه یا نهر دانسته اند و گاه آن را نامى برای یك طایفه و قومى خاص ذكر كرده اند (ازهری، ج۱۲، ص۲۹۰؛ جوهری، ج۲، ص۹۳۴؛ راغب، ج۱، ص۲۰۰؛ میبدی، ج۷، ص۳۲). همین پراكندگى آراء سبب گشته تا نه تنها در آثار روایى و تفسیری، داستان پردازی درباره اصحاب رس راه یابد، بلكه با بسیاری از دیگر قصص قرآنى نیز درآمیخته یا مرتبط گردد. برای نمونه برخى، اصحاب رس را همان اصحاب اخدود دانسته، و گفته اند كه رس «چاه»، همان اخدود «گودال» بوده است (زمخشری، ج۳، ص۲۸۰؛ ابوالفتوح، ج۸، ص۲۷۲) گروهى چون كعب الاحبار، مقاتل وسدی، ایشان را همان اصحاب «آل» یاسین دانسته، و گفته اند رس نام چاهى در انطاكیه است كه اصحاب رس، حبیب نجار مؤمن آل یاسین را بكشتند و در آن چاه افكندند (طوسى محمد بن حسن، ج۷، ص۴۹۱؛ طوسى محمد بن حسن، ج۹، ص۳۶۱؛ زمخشری، ج۳، ص۲۸۰؛ میبدی، ج۷، ص۳۲؛ قرطبى، ج۱۳، ص۳۲) و دسته ای دیگر، گفته اند ذوالقرنین تنها كسى است كه از شهر این قوم دیدار كرده است (نویری، ج۱۳، ص۸۸). در برخى آثار به ویژه كتب تفسیر، قصه اصحاب رس با آیه ۴۵ از سوره حج (حج/سوره۲۲، آیه۴۵) و ذكر «بئر معطلة» پیوند خورده است (ثعلبى، ج۱، ص۱۴۹؛ میبدی، ج۷، ص۳۲؛ قرطبى، ج۱۳، ص۳۳).
درباره مسكن این قوم نیز پراكندگى گسترده ای به چشم مى خورد؛ در بین نامهای جغرافیایى مختلفى كه ذكر شده است، منطقه رود ارس، حضرموت یمن و یمامه از شهرت روایى بیشتری برخوردارند (طبری، ج۱۹، ص۱۰؛ همدانى، ج۱، ص۱۲۱؛ طوسى محمدبن محمود، ج۱، ص۱۹۶؛ ثعلبى، ج۱، ص۱۴۹-۱۵۰؛ نویری، ج۱۳، ص۸۸؛ میبدی، ج۷، ص۳۲). زمان تعیین شده در روایات برای دوره زیست اصحاب رس، روزگاری پس از نوح (علیه السلام )، پس از سلیمان بن داوود (علیه السلام)، حد فاصل نبوت عیسى (علیه السلام) و رسول اكرم (صلی الله علیه وآله) و حتى در زمان خالد بن سنان عبسى دانسته شده است (ابن حجر، ج۱، ص۴۶۸؛ ابن بابویه، معانى الاخبار، ج۱، ص۴۸- ۴۹؛ فخرالدین رازی، ج۲۴، ص۸۲؛ دمیری، ج۲، ص۸۷). در تفسیر آنچه درباره «قرون» در قرآن كریم (فرقان/سوره۲۵، آیه۳۸) به عنوان فاصله زمانى بین اصحاب رس و دیگر اقوام آمده، آراء مختلفى چون تفسیر «قرن» به فاصله ای برابر ۴۰، ۷۰ یا ۱۲۰ سال مطرح شده است (طبرسى، ج۷، ص۲۶۷؛ فخرالدین رازی، ج۲۴، ص۸۳). مجلسى (مجلسى، ج۱۴، ص۱۵۹) با دقت در مسأله تقدم و تأخری كه در دو آیه قرآن مجید مربوط به اصحاب رس وجود دارد، به مقایسه ای اجمالى از اقوال مختلف و طبقه بندی زمانى اصحاب رس از سوی نویسندگان متقدم پرداخته است.
در بیان اقوال مربوط به اصحاب رس شاید قدیم ترین سخن، حدیثى منقول از حضرت پیامبر اكرم (صلی الله علیه وآله ) به نقل از محمد بن كعب قرظى باشد كه در آن از غلامى سیاه به عنوان نخستین داخل شونده به بهشت یاد شده است. در این حدیث آمده است كه خداوند پیامبری برای قومى فرستاد كه با تكذیب مردم روبه رو گشت. آن قوم پیامبر الهى را در چاهى افكندند و بر در چاه، سنگى بزرگ گذاشتند. در آن دیار، غلامى سیه روی مى زیست كه با گردآوری و فروش هیزم روزگار مى گذرانید. او كه به آن نبى ایمان آورده بود، هر روز پس از فروش كالایش، آب و خوراكى مهیا كرده، بر سر آن چاه مى رفت و خوراك و نوشیدنى برای پیامبر خدا فرو مى فرستاد. یكى از این روزها كه برای گردآوری هیزم رفته بود، خواب بر او چیره شد، به فرمان الهى ۱۴ سال در خواب ماند و چون بیدار شد، گمان كرد كه ساعتى بیش نیاسوده است. پس به عادت هر روزه، خوردنیها تهیه كرد و بر سرچاه رفت، اما از پیامبر قوم اثری نیافت. بنابر این حدیث، آن هنگامى كه وی در خواب بود، عذابى بر قوم نازل شد و آنان به سوی چاه رفتند و از كرده خود درباره آن پیامبر پشیمان شدند و آزادش ساختند. آن نبى از ایشان درباره غلام سیاه پرسان شد، ولى هیچ كس را از او خبری نبود (طبری، ج۱۹، ص۱۰-۱۱؛ فخرالدین رازی، ج۲۴، ص۸۳). بدین ترتیب در این روایت، قومى كه به عنوان اصحاب رس شناسانده مى شوند، سرانجام به پیامبر خویش ایمان آورده اند (فرقان/سوره۲۵، آیه۳۷- ۳۸؛ ق/سوره۵۰، آیه۱۲-۱۳) كه در آنها اصحاب رس به عنوان تكذیب كنندگان رسول خدا معرفى شده اند.
بخشى از خطبه ۱۸۲ در نهج البلاغه نیز از قدیم ترین روایات برجای مانده درباره اصحاب رس است كه در آن به عنوان انذار، از اصحاب مداین رس سخن به میان آمده است، قومى كه پیامبر خویش را كشتند، سنتهای الهى را زیر پا گذاشتند و سیره جباران را پیشه خود كردند.
همچنین روایتى از حضرت على (علیه السلام ) درباره این قوم در منابع فریقین ذكر شده كه از مشهورترین روایات در این باره است. بر پایه این روایت، اصحاب رس قومى بوده اند كه پس از حضرت سلیمان (علیه السلام ) مى زیسته اند. آنان پرستنده درخت صنوبری بودند به نام «شاه درخت» كه یافث بن نوح آن را در كنار رودی به نام روشاب نشانده بوده است. این قوم در كنار رود رس «قابل مقایسه با ارس» از بلاد مشرق مى زیسته اند و ۱۲ قریه به نامهای ابان، آذر، دی، بهمن، اسفندیار «بزرگ ترین شهر و پادشاه نشین این قرا»، فروردین، اردی بهشت، ارداد «خردادم، مرداد، تیر، مهر و شهریور داشتند كه بنابر روایت، عجم نامهای ماههای سال را از اسامى این قریه ها برگرفته اند. آمده است درخت صنوبری كه ایشان مى پرستیدند در كنار همان رود بود و كسى را اجازه نوشیدن و استفاده از آن آب نبود، چرا كه از آن الهه ایشان، و مورد تكریم و تقدیس بود. هر ساله در روز عید، قوم به دور درخت گرد مى آمدند و پارچه های گوناگون به شاخه های آن مى بستند و به دعا و تضرع و قربانى كردن مى پرداختند. شیطان مى آمد و شاخه های درخت را تكان مى داد و از اعمال آن اظهار خشنودی مى كرد. پس اصحاب رس هم به باده نوشى و عیش و خوشى و اعمال حرامى چون مساحقه مى پرداختند. چون كفر ایشان از حد درگذشت، خداوند از سبط یهودا ابن یعقوب پیامبری نزد آنان فرستاد تا به راه ثواب هدایتشان كند، اما قوم، ایمان نیاورده، به آزار و اذیت رسول خدا دست زدند. آن نبى كه از بى دینى و بت پرستى و آزار آنها به ستوه آمده بود، از خدا خواست تا قدرت خویش را به آنان بنمایاند. پس خداوند آن درخت را خشكانید. قوم آن رسول را گناهكار دانستند و در چاهش انداختند. این كار آنان غضب الهى را به دنبال داشت. پروردگار ابر و بادی سهمگین فرو فرستاد و زمین را برایشان چون آتش گرم كرد و آنان در عذاب آتشین الهى همچون آهن ذوب گشتند (ابن بابویه، معانى الاخبار، ج۱، ص۴۸- ۴۹؛ علل الشرایع، ج۱، ص۴۰-۴۳؛ ثعلبى، ج۱، ص۱۵۱-۱۵۳؛ میبدی، ج۷، ص۳۳- ۳۵؛ فخرالدین رازی، ج۲۴، ص۸۲ -۸۳).
بجز این روایت، نقلى دیگر در آثار اسلامى به چشم مى خورد كه در آن، انتساب اصحاب رس به نهری به نام رس دانسته شده كه مكان آن حد فاصل آذربایجان و ارمینیه، و دین مردم این دو ناحیه به ترتیب آتش پرستى و بت پرستى بوده است (ثعلبى، ج۱، ص۱۵۰؛ ابن ابى الحدید، ج۱۰، ص۹۵). با كنار هم گذاشتن دو روایت پیشین، نكات قابل توجهى به چشم مى خورد كه شایان دقت است. بنابر آنچه در این نقل آمده، منطقه مورد نظر در واقع پیرامون رود ارس بوده است. همچنین در اینجا، سخن از درخت صنوبر به میان آمده است كه از نظر جغرافیایى و پوشش گیاهى منطقه ارس مكانى مناسب برای رشد درختان سوزنى است و دارای درختان انبوه صنوبر است. داخل شدن نام ماههای ایرانیان به این روایت و ذكر آتش پرست بودن بخشى از منطقه، نشان دهنده ورود عنصر ایرانى در آن است. از سوی دیگر مقدس بودن نهر آب كنار درخت مورد پرستش با برخى باورهای ایرانیان قدیم درباره تقدیس آب در كلیات قابل تطابق است. از سوی دیگر در این داستان نامهایى چون یافث بن نوح، تركوذ بن غابور بن یارش بن مازن بن نمرود بن كنعان به عنوان پادشاه اصحاب رس در منطقه ارس و پیامبری یكى از اولاد یهودا بن یعقوب برای آن قوم و نا مأنوس بودن آنها با اسامى منطقه و آنچه در داستانهای تاریخى درباره یافث و سبط یهودا مى دانیم، از نكاتى است كه تطابق یاد شده را مشكل مى سازد. از طرف دیگر بر پایه روایت نخست، اصحاب رس عملاً قومى دارای اعتقادات شمنى معرفى گشته اند، حال آنكه بر خلاف شرق دریای خزر، در غرب آن نمونه ای از اینگونه اعتقادات شمنى دیده نشده است.
در دسته ای از روایات، زیستگاه اصحاب رس، حضرموت یمن، و پیامبر ایشان حنظله بن صفوان یاد شده است. در این روایات، رس ناحیه ای در صیهد در میان بیحان، مأرب و جوف، یا آنكه اهل رس قبایلى از نسل اسلم، یامن ابوزرع، رعویل و قدمان از قحطان شناسانده شده اند (همدانى، ج۱، ص۱۲۱؛ همدانى، ج۱، ص۱۲۴؛ مسعودی، ج۲، ص۵۲؛ ابن خلدون، ج۲، ص۴۳). گویند مردم آن دیار به فعل حرام مى پرداختند و زنان نیاز جنسى خود را به صورتى مغایر با طبیعت انسان بر مى آوردند و به مساحقه مى پرداختند، پس حنظله تلاش مى كرد ایشان را از ارتكاب اینگونه اعمال حرام باز دارد، اما آنان فرمان نبردند و به آزار او پرداختند و بر پایه روایت مشهور، در چاهش افكندند، خداوند سیل عرم را به مثابه عذابى سهمگین از سوی خود نازل كرد (همدانى، ج۱، ص۱۲۰؛ همدانى، ج۱، ص۱۲۴؛ نویری، ج۱۳، ص۸۸). جالب آنكه در برخى روایات منقول از سعید بن جبیر و ابن كلبى، داستان حنظله با داستان های مربوط به عنقاء مغرب درهم آمیخته است (ثعلبى، ج۱، ص۱۴۹؛ زمخشری، ج۳، ص۲۸۰؛ راوندی، ج۲، ص۱۹۱؛ فخرالدین رازی، ج۲۴، ص۸۲؛ ابن ابى الحدید، ج۱۰، ص۹۵). شایان ذكر است كه گفته شده در قبر حنظله مكتوبى یافت گردیده كه بر آن از زبان خود حنظله مرقوم شده بوده است كه وی رسول خداست و برای حمیر و همدان و عریب یا عزیز از اهل یمن مبعوث شده بوده است تا آنها را بشارت دهد و از بدی باز دارد، ولى آنها او را تكذیب كرده، بكشتند (همدانى، ج۱، ص۱۲۰؛ مجلسى، ج۱۴، ص۱۶۰؛ على، ج۱، ص۳۴۸).
آنچه درباره مساحقه گفته شد و در بیشتر روایات اصحاب رس دیده مى شود، به طور ویژه در نقلیاتى پراكنده از كسان گوناگون درباره این قوم وجود دارد (راوندی، ج۲، ص۱۹۱). جالب آنكه در دسته ای از همین روایات، این، دلهاث دختر ابلیس «یا شیطان» بوده كه مساحقه را به زنان آن قوم آموزش داده، به انجام دادن آن ترغیبشان كرده است (ثعلبى، ج۱، ص۱۵۱؛ میبدی، ج۷، ص۳۳؛ مجلسى، ج۱۴، ص۱۵۴). به هر صورت درباره زنان بدكار اصحاب رس، حضرت امام صادق (علیه السلام ) آنها را دوزخى خوانده، و در روایتى حد عمل زشت آنان را حد زنا دانسته است (قمى، ج۲، ص۱۱۳- ۱۱۴؛ ابن بابویه، ثواب الاعمال، ج۱، ص۲۶۸).
شایان توجه است كه در برخى روایات اصحاب رس چادرنشین و دامپرور معرفى شده اند. در این گروه نقلیات پیامبر آنها شعیب یاد شده است (زمخشری، ج۳، ص۲۸۰؛ فخرالدین رازی، ج۲۴، ص۸۲؛ ابن ابى الحدید، ج۱۰، ص۹۴ - ۹۵؛ ابوالفتوح، ج۸، ص۲۷۱-۲۷۲)
برخى، اصحاب رس را طایفه ای از ثمود دانسته اند كه در یمامه مى زیسته اند (فخرالدین رازی، ج۲۴، ص۸۲) و آنان را از قوم صالح یاد كرده اند (طبری، ج۱۹، ص۱۰؛ میبدی، ج۷، ص۳۲؛ طوسى، محمدبن حسن، ج۷، ص۴۹۱؛ كیذری، ج۲، ص۹۰۹؛ ابن خلدون، ج۲، ص۵۰۰)، و گروهى دیگر، آنان را از اعراب بادیه از قبیله حضورا، و پیامبرشان را شعیب بن ذی مهرع ذكر كرده اند (ابن خلدون، ج۲، ص۵۳). گفتنى است كه آمورتى مقاله ای مفصل درباره اصحاب رس در «مجله مطالعات شرقى۱» به چاپ رسانیده است.
-------------------------------------------------------------

فهرست مندرجات

۱ - فهرست منابع


(۱) ابن ابى الحدید عبدالحمید، شرح نهج البلاغه، به كوشش محمد ابوالفضل ابراهیم، قاهره، ۱۹۶۱م؛
(۲) ابن بابویه محمد، ثواب الاعمال، به كوشش محمد مهدی حسن خرسان، نجف، ۱۳۹۲ق /۱۹۷۲م؛
(۳) ابن بابویه محمد، علل الشرایع، به كوشش محمدصادق بحرالعلوم، نجف، ۱۳۸۵ق /۱۹۶۶م؛
(۴) ابن بابویه محمد، معانى الاخبار، به كوشش على اكبر غفاری، قم، ۱۳۶۱ش؛
(۵) ابن حجر احمد، الاصابة، قاهره، ۱۳۲۸ق؛
(۶) ابن خلدون، العبر؛
(۷) ابن منظور، لسان؛
(۸) ابوطیب لغوی، الاضداد فى كلام العرب، به كوشش عزت حسن، دمشق، ۱۳۸۲ق /۱۹۶۳م؛
(۹) ابوالفتوح رازی، تفسیر، به كوشش ابوالحسن شعرانى، تهران، ۱۳۸۵ق؛
(۱۰) ازهری محمد، تهذیب اللغة، به كوشش احمد عبدالعلیم بردونى، قاهره، ۱۳۸۰ق؛
(۱۱) ثعلبى احمد، عرائس المجالس، بیروت، ۱۴۰۱ق /۱۹۸۱م؛
(۱۲) جوهری اسماعیل، الصحاح، به كوشش احمد عبدالغفور عطار، بیروت، ۱۹۶۰م؛
(۱۳) دمیری محمد، حیاة الحیوان الكبری، قاهره، ۱۳۵۴ق؛
(۱۴) راغب اصفهانى حسین، مفردات الفاظ القرآن، به كوشش ندیم مرعشلى، بیروت، ۱۴۰۳ق؛
(۱۵) راوندی سعید، منهاج البراعة، به كوشش عبداللطیف كوه كمری، قم، ۱۴۰۶ق؛
(۱۶) زمخشری محمود، الكشاف، قاهره، ۱۳۶۶ق / ۱۹۴۷م؛
(۱۷) طبرسى فضل، مجمع البیان، به كوشش هاشم رسولى محلاتى و فضل الله یزدی طباطبایى، بیروت، ۱۴۰۸ق /۱۹۸۸م؛
(۱۸) طبری، تفسیر؛
(۱۹) طوسى محمدبن حسن، التبیان، به كوشش احمد حبیب قصیر عاملى، بیروت، داراحیاء التراث العربى؛
(۲۰) طوسى محمد بن محمود، عجائب المخلوقات، به كوشش منوچهر ستوده، تهران، ۱۳۴۵ش؛
(۲۱) على جواد، المفصل فى تاریخ العرب قبل الاسلام، بیروت، بغداد، ۱۹۷۶م؛
(۲۲) فخرالدین رازی، التفسیر الكبیر، قاهره، ۱۳۱۳ق؛
(۲۳) قرآن كریم؛
(۲۴) قرطبى محمد، الجامع لاحكام القرآن، بیروت، ۱۴۰۰ق؛
(۲۵) قمى على، تفسیر، به كوشش طیب موسوی جزائری، نجف، ۱۳۸۷ق؛
(۲۶) كیذری قطب الدین، حدائق الحقائق، به كوشش عزیزالله عطاردی، حیدرآباد دكن،۱۴۰۳ق؛
(۲۷) مجلسى محمدباقر، بحارالانوار، بیروت،۱۴۰۲ق /۱۹۸۰م؛
(۲۸) مسعودی على، مروج الذهب، به كوشش محمد محیى الدین عبدالحمید، قاهره، ۱۳۸۴ق / ۱۹۶۴م؛
(۲۹) میبدی رشیدالدین، كشف الاسرار، به كوشش على اصغر حكمت، تهران، ۱۳۶۱ش؛
(۳۰) نویری احمد، نهایة الارب، قاهره، ۱۳۸۰ق؛
(۳۱) نهج البلاغه؛
(۳۲) همدانى حسن، الاكلیل، به كوشش محمد بن على اكوع جوالى، قاهره، ۱۳۸۳ق /۱۹۶۳م؛



جعبه ابزار