• خواندن
  • نمایش تاریخچه
  • ویرایش
 

اله.

ذخیره مقاله با فرمت پی دی اف



اَله
این مادّه از حروف (ا - ل - ه) تشکیل و به معنای پرستش کردن می‌باشد و مشتقّات آن، ۲۹۶۳ مرتبه در ۱۱۴ سوره و ۱۹۹۱ آیه از قرآن آمده است.



۱. خلیل ابن احمد: اله: ان اسم اللّٰه الاکبر هو: اللّٰه، لا اله الا هو وحده.
و تقول العرب: اللّٰه ما فعلت ذاک، ترید: و اللّٰه ما فعلته و التالّه: التعبّد.
و قولهم فی الجاهلیّة الجهلاء: لاه انت، ای‌للّٰه‌انت.
و یقولون: لاهم اغفر لنا، و کره ذلک فی الاسلام، و قوله «: » لاه ابن عمک لا یخاف الموبقات من العواقب.
و «اللّٰه» لا تطرح الالف من الاسم انما هو اللّٰه علی التمام، و لیس «اللّٰه» من الاسماء التی یجوز منها اشتقاق فعل، کما یجوز فی الرحمن الرحیم.
[۱] . العین، ج۴، ص۹۰

۲. ابن فارس: «الهمزة واللام و الهاء، اَصلٌ واحدٌ وَ هو التَّعبّدُ فَالالٰهُ اللّٰه تَعالی و سُمِّی
بذلک لاَنَّه مَعبودٌ».
[۲] . معجم مقاییس اللغة، ج۱، ص۱۲۸
ریشه تک‌معنایی است که بر پرستش دلالت می‌کند. بنابراین، «اِلٰه» همان «اللّٰه» تبارک و تعالی است و چون خدا مورد پرستش است، به این نام خوانده می‌شود.
۳. راغب اصفهانی: اله - اللّٰه. قیل اصله «اِلهٰ‌» فحذفت همزته و ادخل علیه الالف و اللام فخصّ بالباری. و اله فلان یاله عبد و قیل تالّه فالالٰه علی هذا هوالمعبود، و قیل هو من اله‌ای تحیّر و تسمیته بذلک اشارة الی ما قال امیرالمؤمنین: کَلّ دون صفاته تحبیر الصّفات و ضلَّ هناک تصاریف اللّغات. و ذلک انّ العبد اذا تفکَّر فی صفاته تحیّر فیها.
و قیل اصله وِلاه فابْذل من الواو همزة و تسمیته بذلک لکون کلِّ مخلوق والهاً.
و قیل اصله من لاه یلوه لیاهاً، ‌ای احتْجب، قالوا: و ذلک اشارة الی ما قال تعالی: [لا تُدْرِکُهُ الابصارُ وَ هُوَ یُدرِک الابصارَ]..
[۳] . راغب، مفردات، مادّه «اله»
راغب، مفردات، مادّه «اله»
۴. ابن منظور: اله: الاِلَهُ‌: «اللّٰه» عزّ و جلّ‌، و کل ما اتّخذ من دونه معبوداً الَهٌ عند متّخذه، و الجمع آلِهَةٌ‌.
و الآلِهَةُ‌: الاَصنام، سمّوا بذلک لاعتقادهم اَن العبادة تَحُقُّ لها، و اَسماؤُهم تَتْبَعُ اعتقاداتهم لا ما علیه الشیء فی نفسه، و هو.
و اللّٰه: اَصله الاهٌ‌، علی فِعالٍ بمعنی مفعول، لاَنه ماَلُوه اَی معبود، کقولنا: امامٌ فِعَالٌ بمعنی مَفْعول لاَنه مُؤْتَمّ به، فلمّا اُدخلت علیه الاَلف و اللام حذفت الهمزة تخفیفاً لکثرته فی الکلام، و لو کانتا عوضاً منها لما اجتمعتا مع المعوَّض منه فی قولهم الاِلاهُ‌، و قطعت الهمزة فی النداء للزومها تفخیماً لهذا الاسم.
و «اَلِهَ یَاْلَه اَلَهاً» اَی تحیر، و اَصله وَلِهَ یَوْلَهُ وَلَهاً.
و قد اَلِهْتُ علی فلان اَی اشتدّ جزعی علیه، مثل وَلِهْتُ‌، و قیل: هو ماْخوذ من اَلِهَ یَاْلَهُ الی کذا اَی لجاَ الیه لاَنه سبحانه المَفْزَعُ الذی یُلْجاُ الیه فی کل اَمر؛ و التَّاَلُّهُ‌: التَّنَسُّک و التَّعَبُّد..
[۴] . لسان العرب، ج۱۳، ص۴۶۷

۵. فخرالدین طریحی: اله: اله بالفتح الاهة: عبد عبادة. قال الجوهری: و منه قرا ابن عباس [ویذرک والا هتک. ]
[۵] . اعراف، ۱۲۷
بکسر الهمزة قال ای‌و عبادتک.
وفی المصباح اله یاله من باب تعب الاهة بمعنی عبد عبادة. و تالّه: تعبّد.
والاله: المعبود، وهو اللّٰه تعالی ثم استعاره المشرکون لما عبدوا من دونه.
و «اله» علی فعال بمعنی مفعول لانه مالوه، ای‌معبود ککتاب بمعنی مکتوب، و امام بمعنی مؤتم، به فلمّا ادخلت علیه الالف واللام حذفت الهمزة تخفیفا لکثرته فی الکلام، و لو کانتا عوضا منها لما اجتمعت مع المعوض فی قولهم الاله. و قطعت الهمزة فی الابتداء للزومها تفخیما لهذا الاسم.
قیل: وهو غیر مشتق من شیٍ بل هو علم لزمته الالف والام.
و اللّٰه: اسم علم للذات المقدسة الجامعة لجمیع الصفات العلیا، و الاسماء الحسنی.
و فی الحدیث یا هشام، اللّٰه مشتق من اله، و الاله یقتضی مالوها کان الها اذ لا مالوه‌ای لم تحصل العبادة بعد و لم یخرج وصف المعبودیة من القوة الی الفعل.
و فی حدیث البیت الحرام و یالهون الیه، ای‌یشتاقون الی وروده کما تشتاق الحمام الساکن به الیه عند خروجه.
[۶] . مجمع‌البحرین، ج۶، ص۳۳۹

۶. حسن مصطفوی: و التحقیق انّ الالهة بمعنی العبادة. و الفرق بین المادّتین انّ العبادة قد اخذ فیها قید الخضوع، و اله اخذ فیه قید التحیّر.
[۷] . التحقیق فی کلمات القرآن، ج۱، ص۱۱۹

ارزیابی دیدگاهها
از این نظرات به دست می‌آید که مادّه «اله»، می‌تواند از نظر معنا با مادّه «عبد» نزدیک باشد؛ در نتیجه، در معنای این مادّه، پرستش نمودن وجود دارد.
نکته‌ها
۱. مهم‌ترین واژه‌ای که از این مادّه گرفته شده، لفظ جلاله «اللّٰه» می‌باشد.
۲. در خصوص این لفظ شریف، دو اختلاف وجود دارد: نخست آنکه آیا این لفظ مشتق است یا جامد؟ دوم آنکه در صورت اشتقاق، مادّه اشتقاق آن کدام است‌؟
اختلاف اوّل: بیشترلغت‌شناسان می‌گویند که لفظ جلاله «اللّٰه» مشتق و فقط به لفظ قیل گفته شده جامد است.
همانگونه که در کلام فخرالدین طریحی آمده که می‌گوید: قیل و هو غیر مشتق من شی بل هو علم لزمته والالف والام: قولی است که می‌گوید الله از چیزی مشتق نشده، بلکه اسم علم است که الف ولام لازمه آن شده است.
اختلاف دوم: پس از اینکه معلوم شد لفظ جلاله «اللّٰه» مشتق است، در خصوص مادّه‌اشتقاق آن اختلاف شده که ریشه لغوی آن کدام است‌؟ در اینجا چهار دیدگاه وجود دارد:
دیدگاه اوّل: از مادّه «اَلَه یالَه» به معنای «عبد یعبد» باشد. در نتیجه، از «اِله» که مصدر است، معنای اسم مفعول اراده شده، یعنی معبود (مورد پرستش واقع شده). راغب می‌گوید: اَلَه فلان یاله، ‌ای عبد، فالاله علی هذا هوالمعبود.
[۸] . مفردات، مادّه اله.
[۹] مجمع البحرین، ج۶، ص۳۳۹.
[۱۰] التحقیق فی الکلمات القرآن، ج۱، ص۱۲۰.
[۱۱] لسان العرب، ج۱۳، ص۴۶۷.

بنابراین نظر، وجه تسمیه حق تعالی به «اِله» این است که مورد پرستش مخلوقات قرار می‌گیرد.
قول دوم: از مادّه «اَلِهَ یا لِهَ‌» به معنای تحیّر و سرگردانی است که بنابراین نظر، وجه تسمیه ذات حق تعالی به (الٰه) این می‌شود که او ذاتی است که عقول مردم در فهم کنه ذات او حیران‌اند.
قول سوم: از مادّه وَلِهَ یَوْلَهُ - ولاه (واو تبدیل به الف شدّه اِله گردیده) می‌باشد.
بنابراین دیدگاه، وجه تسمیه ذات حق به الٰه برای این است که مخلوقات همگی واله و سرگردان و شیدای او هستند. راغب می‌گوید: و تسمیته بذلک لکلّ مخلوق والهاً نحوه.
قول چهارم: از مادّه «لاه یلوه» به معنای احتجب می‌باشد. بنابراین نظر، وجه تسمیه حق تعالی به (الٰه) این است که از دید مخلوقات مخفی و پنهان و در حجاب قرار دارد.
۳. در کتاب التحقیق آمده:
[۱۲] . التحقیق فی کلمات القرآن، ج۱، ص۱۲۰

ان الالهة بمعنی العبادة و الفرق بین المادّتین ان العبادة قد اخذ فیها قید الخضوع و اِله فیه قید التحیّر و ظهر ایضاً ان کلمة اللّٰه اصلها من اِلَه یاله.
دراین کلام، اَلَه به معنای عبد و عبادت بوده و فرق بین مادّه «اله» و «عبد» در این است که در عبادت قید خضوع همت، ولی در اِله قید تحیّر و سرگردانی وجود دارد. در حالی که بنابر آنچه ازلغت‌شناسان ذکر شد، «اَلَه» به معنای «عبد»، قسیم «اَلَه» به معنای «تحیّر» و سرگردانی است و نمی‌شود گفت «اَله» به معنای «عبد» است و قید تحیّر و سرگردانی در آن وجود دارد.
۴. لفظ جلاله «اللّٰه»، علم برای ذات مقدس حق تعالی است و این لفظ در بردارنده تمام صفات کمالیه (جلالیه و جمالیه) و اسماء حسنی بوده و موصوفِ بقیۀ اوصاف می‌باشد و هیچ‌گاه صفت واقع نمی‌شود.
۵. دو لفظ وجود دارد که نباید معنای آن با یکدیگر خلط شود:
[۱۳] . همان‌گونه که بیشتر ترجمه‌ها دچار اشتباه شده‌اند

الف) واژه «اللّٰه» که به معنای خداست.
ب) مادّه اَلَه و اِلهٰ که به معنای معبود است.
۶. بررسی چند آیه:
۱‌-‌۶): [وَ اِلٰهُکُمْ اِلٰهٌ وٰاحِدٌ لَّآاِلٰهَ اِلَّا هُوَ الرَّحْمٰنُ الرَّحِیمُ‌
[۱۴] . بقره، ۱۶۳
و معبود شما معبود یگانه‌ای است که جز او هیچ معبودی نیست و اوست بخشایشگر مهربان.
در این آیه شریفه، واژه «الِهٰ‌» دو مرتبه تکرار شده که هر کدام باید به معنای معبود ترجمه شود (نه به معنای دیگر).
۲‌-‌۶): [لَوْ کَانَ فِیهِمَآ ءَ‌الِهَةٌ اِلَّا اللّٰهُ لَفَسَدَتَا
[۱۵] . انبیاء، ۲۲
اگر در آنها (\ زمین و آسمان) جز خدا، خدایانی دیگر وجود داشت، قطعاً زمین و آسمان تباه می‌شد.
در این آیه، دو واژه «اللّٰه» و «آلهة» جمع «اله» وجود دارد که در بیشتر ترجمه‌ها، همان‌طور که در ترجمه متن (آیت‌اللّٰه مکارم)
[۱۶] . و نیز ترجمه‌های: فولادوند، معزی، خرمشاهی و...
وجود دارد، هر دو را به یک معنا، یعنی خدا (و خدایان) گرفته‌اند؛ در صورتی که قبلاً بیان شد که «اَله» با «اللّٰه» دو معنای تفاوت دارند.
ممکن است اشکال شود که اگر الهه به معنای معبودان باشد، نه به معنای خدایان، با بیان و هدف آیه که در مورد برهان تمانع است، سازگار نیست؛
[۱۷] . چون که آیه در بیان نفی خدایان است (همان‌طورکه برهان تمانع توضیح می‌دهد)
ولی با‌اندکی تامّل، جواب این اشکال روشن می‌شود؛ چون منکران توحید، اصل وجود خدا را قبول داشته‌اند، همان‌طور که آیاتی از قبیل [وَلَئِن سَاَلْتَهُم مّنْ خَلَقَ السَّمٰواتِ وَ الْاَرْضَ لَیَقُولُنَّ خَلَقَهُنَّ الْعَزِیزُ الْعَلِیمُ‌. ]
[۱۸] . زخرف، ۹
بر آن دلالت دارد. به عبارت دیگر، آنها (مشرکان) توحید در خالقیت را قبول داشتند ولی توحید در ربوبیت را انکار می‌کردند (تلازم بین توحید در خالقیت و ربوبیت را درک نکرده‌اند). بنابراین، اگر «آلهه» به معنای معبود باشد، هیچ اشکالی در میان آیه (ونیز برهانتمانع) به وجود نمی‌آید.
[۱۹] . مرحوم علّامه طباطبایی مفسّر کبیر قرآن می‌فرماین.

۷. در آیات زیر «اله» به معنای خدا گرفته شده است:
[۲۰] . به ترجمه‌های زیر در ذیل آیات مذکور مراجعه شود: محدّث دهلوی، سیّدرضا سراج، فیض الاسلام، الاهی قمشه‌ای، خواجوی، جلال‌الدین فارسی، مصباح‌زاده، معزّی، پورجوادی، باسری، آیتی، اشرفی تبریزی، مکارم شیرازی، فولادوند و خرمشاهی

[وَ اِذْ قَالَ اَبْرٰاهِیمُ لِاَبِیهِ ءَ‌ازَرَ اَتَتَّخِذُ اَصْنَاماً ءَ‌الِهَةً‌...
[۲۱] . انعام، ۷۴
«و یادکن هنگامی را که ابراهیم به پدر خود آزر گفت: آیا بتان را خدای خود می‌گیری».
در صورتی که ترجمه صحیح آن عبارت است از اینکه: و یادکن هنگامی را که ابراهیم به پدر خود آزر گفت: آیا بتان را به عنوان معبود برای خود می‌گیری.
[وَ هُوَ الَّذِی فِی السَّمَآءِ اِلَهٌ وَ فِی الْاَرْضِ اِلَهٌ‌
[۲۲] . زخرف، ۸۴
«و اوست که در آسمان خداست و در زمین خداست».
ترجمه صحیح این است که: اوست که در آسمان معبود است (و مورد پرستش واقع می‌شود) و در زمین (نیز) معبود است (و مورد پرستش واقع می‌شود).
[وَ اِلَهُکُمْ اِلٰهٌ وٰاحِدٌ لّآاِلٰهَ اِلّا هُوَ
[۲۳] . بقره، ۱۶۳
«و خدای شما خداوند یگانه‌ای است که غیر از او معبودی نیست».
ترجمه صحیح این است که: و معبود شما معبود یگانه‌ای است که غیر از او هیچ معبودی نیست.
«ان النزاع بین الوثنیین و الموحدین لیس فی وحدة الاله و کثرته بمعنی الواجب الوجود الموجود لذاته الموجد لغیره، فهذا ممّا لا نزاع فی انه واحد لا شریک له و انماالنزاع علی الاله بمعنی الربّ المعبود و الوثنیون علی انّ تدبیر العالم علی طبقات‌اجزائه مفوّضة الی موجودات شریفة مقرّبین عنداللّٰه ینبغی ان یعبدوا حتّی‌یشفعوا لعبادهم عنداللّٰه، کربّ السماء و ربّ الارض و ربّ الانسان و هکذا و هم آلهة‌من دونهم و اللّٰه سبحانه اله الالهة و خالق الکل». تفسیر المیزان، ج۱۴، ص۲۶۷؛ تفسیرنمونه، ج۳۷۹، ۱۳؛ در این تفسیر در ترجمه آیه، کلمه آلهة به معنای معبودان ترجمه شده است)


۱. . العین، ج۴، ص۹۰
۲. . معجم مقاییس اللغة، ج۱، ص۱۲۸
۳. . راغب، مفردات، مادّه «اله»
۴. . لسان العرب، ج۱۳، ص۴۶۷
۵. . اعراف، ۱۲۷
۶. . مجمع‌البحرین، ج۶، ص۳۳۹
۷. . التحقیق فی کلمات القرآن، ج۱، ص۱۱۹
۸. . مفردات، مادّه اله.
۹. مجمع البحرین، ج۶، ص۳۳۹.
۱۰. التحقیق فی الکلمات القرآن، ج۱، ص۱۲۰.
۱۱. لسان العرب، ج۱۳، ص۴۶۷.
۱۲. . التحقیق فی کلمات القرآن، ج۱، ص۱۲۰
۱۳. . همان‌گونه که بیشتر ترجمه‌ها دچار اشتباه شده‌اند
۱۴. . بقره، ۱۶۳
۱۵. . انبیاء، ۲۲
۱۶. . و نیز ترجمه‌های: فولادوند، معزی، خرمشاهی و...
۱۷. . چون که آیه در بیان نفی خدایان است (همان‌طورکه برهان تمانع توضیح می‌دهد)
۱۸. . زخرف، ۹
۱۹. . مرحوم علّامه طباطبایی مفسّر کبیر قرآن می‌فرماین.
۲۰. . به ترجمه‌های زیر در ذیل آیات مذکور مراجعه شود: محدّث دهلوی، سیّدرضا سراج، فیض الاسلام، الاهی قمشه‌ای، خواجوی، جلال‌الدین فارسی، مصباح‌زاده، معزّی، پورجوادی، باسری، آیتی، اشرفی تبریزی، مکارم شیرازی، فولادوند و خرمشاهی
۲۱. . انعام، ۷۴
۲۲. . زخرف، ۸۴
۲۳. . بقره، ۱۶۳







جعبه ابزار