• خواندن
  • نمایش تاریخچه
  • ویرایش
 

اوس و خزرج(خام)

ذخیره مقاله با فرمت پی دی اف



جلد: ۱۰شماره مقاله:۴۱۲۷
اوس وَ خَزْرَج، دو تیره مهم از اعراب یمانى كه از مدت ها پیش از اسلام در شهر یثرب (مدینه) ساكن شدند و پس از هجرت آنها را «انصار» (ه م) خواندند.
نسب اوس و خزرج به قبیله بزرگ یمانى ازد (ه م) مى رسید و بیشتر نسب نگاران و مورخان سده های نخستین هجری به سلسله نسب این دو تیره از طریق بنومازن بن ازد اشاره كرده اند (كلبى محمد، جمهرة النسب، ج۱، ص۶۲۱؛ خلیفة بن خیاط، الطبقات، ج۱، ص۱۷۵؛ یعقوبى، تاریخ، ج۱، ص۲۰۲). نیای بزرگ دو تیره، عمروبن عامر مشهور به مُزَیقیاست و اوس و خزرج دو پسر حارثة بن ثعلبة بن عمروبن عامر بوده اند. نسب این دو، از طریق مادر كه قیله بنت كاهل نام داشت، به قبیله بنى قضاعه مى رسید (كلبى محمد، جمهرة النسب، ج۱، ص۳۶۳-۳۶۴؛ ابن قتیبه عبدالله، ج۱، ص۱۰۹؛ ابن حزم على، ج۱، ص۳۳۱) و بدین سبب، اوس و خزرج خود را بنى قیله نیز مى خوانده اند (على جواد، ج۴، ص۱۳۳). عنوان اوس مختصر شده «اوس مناة» است كه وابستگى و نسبت ایشان را به یكى از بُتان مشهور دوره جاهلى نشان مى دهد (على جواد، ج۴، ص۱۳۵؛ كلبى محمد، الاصنام، ج۱، ص۱۳-۱۴؛ كلبى محمد، الاصنام، ج۱، ص۲۷). در دوره جاهلى، عرب ها به دو تیره اوس و خزرج به طوركلى، خزرج مى گفتند (كلبى محمد، الاصنام، ج۱، ص۱۴؛ ابن درید محمد، ج۱، ص۴۳۷) خزرج را به معنای باد تند یا نسیم جنوب آورده اند (ابن درید محمد، ج۱، ص۴۳۷؛ ابن منظور، ج۲، ص۲۵۵).
تاریخ اقامت اوس و خزرج در شهر یثرب، با پراكندگى قوم ازد - كه در نواحى یمن سكنى داشتند - در مناطق گوناگون شبه جزیره و پاره ای سرزمین های اطراف آن پیوندی نزدیك دارد. شایع ترین روایات در مآخذ كهن حاكى از آن است كه مهاجرت گروهى ازدیان از یمن، به سبب ویرانى سدّ مأرب بر اثر سیل بوده است (ابن رسته احمد، ج۷، ص۶۲ -۶۳؛ یعقوبى، تاریخ، ج۱، ص۲۰۳)، اما درباره سبب اصلى مهاجرت ایشان و تاریخ وقوع آن میان محققان معاصر، اتفاق نظری وجود ندارد (مهران محمد بیومى، ج۱، ص۴۵۵- ۴۵۸؛ شریف احمد ابراهیم، ج۱، ص۳۱۳-۳۱۶؛ ولفنسون اسرائیل، ج۱، ص۶۳). از پاره ای روایت های دیگر چنین برمى آید كه اوس و خزرج، پیش از ویرانى سد به یثرب مهاجرت كردند (ولفنسون اسرائیل، ج۱، ص۵۲).
در اینكه هنگام مهاجرت، اوس و خزرج به عنوان دو تیره مستقل، از نواحى یمن خارج شده اند، تردید جدی است؛ چنانكه در روایاتى، مهاجرت به حارثة بن ثعلبه پدر اوس و خزرج، پس از ویرانى سد نسبت داده شده است (ابن سعید مغربى على، ج۱، ص۱۸۸)، یا آنكه چون عمروبن عامر - جد بزرگ اوس و خزرج - ویرانى سد را پیش بینى كرده بود، زمین ها و بوستان های خود را فروخت و با فرزندانش مهاجرت كرد و پس از طى مراحلى، اوس و خزرج سرانجام در یثرب ساكن شدند (ابن رسته احمد، ج۷، ص۶۲ -۶۳؛ یعقوبى، تاریخ، ج۱، ص۲۰۳؛ ابن اثیر، ج۱، ص۶۵۵ -۶۵۶). طبق روایتى كه مهاجرت را به حارثة بن ثعلبة منسوب مى كند، وی نخست با قوم خود به نواحى شام رفت، اما بروز پاره ای مشكلات میان ایشان و رومیان، موجب هجرت و سپس اقامت این قوم در یثرب شد (ابن سعید مغربى على، ج۱، ص۱۸۸؛ ابن هشام عبدالملك، ج۱، ص۲۸۳؛ ابن هشام عبدالملك، ج۱، ص۲۸۶).
به هر حال چنانكه محققان گفته اند، هجرت ازدیان از یمن یكباره اتفاق نیفتاد (شریف احمد ابراهیم، ج۱، ص۳۱۵). بعدها، دسته هایى از این مهاجران در شمال جزیرةالعرب و در جوار سرزمین شام دولت كوچك غسانى، و دسته هایى دیگر در بخشهایى از عراق فعلى (حیره) دولت آل منذر یا لخمیان را تشكیل دادند و هر یك، دست نشانده یكى از دو دولت بزرگ وقت، یعنى ایران و روم بودند. به احتمال بسیار، پس از برپایى این دولت ها، هجرت اقوام ازد، از آن جمله اوس و خزرج یا اجداد ایشان، به جاهایى از جزیرةالعرب فزونى گرفت. به گفته برخى محققان، شاید هجرت اوس و خزرج دیرتر از دیگر اقوام ازدی و احتمالاً در اواخر سده ۴م انجام شده باشد (شریف احمد ابراهیم، ج۱، ص۳۱۴-۳۱۶). این قوم، یثرب را برای اقامت برگزید كه از حیث شرایط اقلیمى برای كشاورزی مناسب به نظر مى رسید. چون این دسته از ازدیان به یثرب رسیدند و در آنجا سكنى گزیدند، گروهى از یهودیان در شهر به سر مى بردند و اداره آنجا از حیث سیاسى و اقتصادی یكسره به دست ایشان بود (ابن رسته احمد، ج۷، ص۶۲؛ بلاذری احمد، فتوح البلدان، ج۱، ص۱۷). روابط میان یهودیان و اوس و خزرج، نخست بر مبنای همكاری، به ویژه در كشاورزی شكل گرفت، اما اندك اندك با فزونى یافتن شمار مهاجران، تسلط یهودیان رو به كاهش نهاد. بعید نیست از همین دوران، با تشكیل بطون و شاخه های گوناگون، روند جدایى دو تیره از یكدیگر آغاز شده باشد.
تسلط اوس و خزرج بر یثرب، موجد پدیده دیگری شد كه در تعلق این شهر به حوزه دو حكومت دست نشانده غسانى و لخمى ارتباط دارد. طبق یك روایت، یهودیان به عامل دولت ساسانى خراج و مالیات مى پرداختند و از سوی ایشان، حكمرانى یثرب به یهودیان سپرده شده بود (ابن رسته احمد، ج۷، ص۶۴). بنابر روایت دیگری، اوس و خزرج پس از آنكه از ستم فرماندار یهودی شهر به ستوه آمدند، از غسانیان یاری طلبیدند. مالك بن عجلان از بنى غسان به یاری ایشان آمد و از آن پس دوره سیادت اوس و خزرج بر یثرب آغاز شد (سمهودی على، ج۱، ص۱۷۸؛ مهران محمد بیومى، ج۱، ص۴۶۲-۴۶۴). به هر حال، براساس پاره ای نشانه ها، اوس و خزرج خود را به غسانیان - كه مانند آنها به ازد نسب مى بردند - نزدیك تر احساس مى كردند (على جواد، ج۳، ص۳۹۱)، و اگر هم تا اواسط سده ۶م - چنانكه برخى محققان حدس زده اند (كستر م. ج.، ج۱، ص۱۱-۱۴؛ على جواد، ج۴، ص۱۲۹-۱۳۰) - كارگزاران دولت ساسانى توسط یهودیان بر یثرب تسلط داشتند، از همین زمان، با ورود اوس و خزرج به یثرب، اوضاع به نفع غسانیان مى بایست دگرگون شده باشد و در این زمینه روایت هایى نیز در دست است (ابن حبیب محمد، «اسماء المغتالین»، ج۱، ص۱۳۶- ۱۳۷؛ على جواد، ج۲، ص۵۷۸؛ على جواد، ج۴، ص۱۳۴؛ ولفنسون اسرائیل، ج۱، ص۵۹ -۶۱).
در مدتى كه اوس و خزرج بر یثرب تسلط داشتند، از چگونگى اداره شهر اطلاع دقیقى در دست نیست، به ویژه آنكه میان دو تیره چنان رقابتى درگرفت كه به جنگ ها و نزاع های خونین و دراز مدت منتهى شد و یهودیان بى گمان در افروختن آتش فتنه میان دو تیره نقش فعال داشتند (مهران محمد بیومى، ج۱، ص۴۸۱؛ وكیل محمد سید، ج۱، ص۷۵). از آنجا كه قدرت دو تیره تقریباً برابر بود، هر یك مى كوشیدند با انعقاد پیمان با گروهى از قبایل مشهور یهودی در یثرب، بر دیگری تفوق یابند، چنانكه اوسیان با بنى قریظه هم پیمان شدند و خزرجیان با بنى نضیر (وكیل محمد سید، ج۱، ص۷۵). حاصل این رقابت ها، بروز جنگ های خونین میان طوایف این دو تیره بود كه در «ایام العرب» (ه م) دوره جاهلى، برای هر یك نامى خاص هست، ولى روایات مربوط به آن، آمیخته با افسانه است (مهران محمد بیومى، ج۱، ص۴۸۰).
در نخستین جنگ به نام «حرب سُمیر»، پیروزی از آن اوس شد، اما در بیشتر جنگ های بعدی، خزرجیان تسلط یافتند (ابن اثیر، ج۱، ص۶۵۸ - ۶۵۹؛ ابن اثیر، ج۱، ص۶۶۰). در واپسین جنگ این هر دو تیره به نام «حرب بُعاث» كه اندكى پیش از هجرت حضرت رسول (ص) به یثرب اتفاق افتاد، اوسیان برای كسب پیروزی بر رقیب، به مكه آمدند و خواهان انعقاد پیمان با قریش شدند، اما اعتنایى ندیدند. در همین اوقات بود كه میان برخى از ایشان و پیامبر(ص) ارتباط حاصل شد (ابن حبیب محمد، المنمق، ج۱، ص۲۶۸؛ بلاذری احمد، انساب الاشراف، ج۱، ص۲۳۸؛ ابن اثیر، ج۱، ص۶۸۰ -۶۸۱؛ ولفنسون اسرائیل، ج۱، ص۶۸). ظاهراً خزرجیان برآن بودند تا عبدالله بن اُبَى ابن سلول را - كه بعدها از منافقان مشهور شد (بلاذری احمد، انساب الاشراف، ج۱، ص۲۷۴) - تاج بر سر نهند و فرمانروایى شهر بدو بسپرند (ابن سعید مغربى على، ج۱، ص۱۹۰؛ ولفنسون اسرائیل، ج۱، ص۷۰).
با هجرت پیامبر(ص) به یثرب، اوس و خزرج اسلام آوردند و «انصار» عنوان یافتند و خود بدان افتخار مى كردند (على جواد، ج۴، ص۱۴۰-۱۴۱). با این همه، در برخى مواقع، رقابت های دیرین میان دو تیره سر بر مى آورد، چنانكه بر سر اینكه كدام یك در پیمان عقبه زودتر با آن حضرت دست بیعت دادند، اختلاف و تفاخر داشتند. این اختلاف درباره حضور ایشان در دیگر مواقع دوره اسلامى نیز وجود داشت (ابن سعد محمد، ج۴، ص۴؛ ابن قدامه عبدالله، ج۱، ص۴۹۹). البته به نظر مى رسد كه در دوره اسلامى نیز اكثریت با خزرجیان بود، چنانكه در میان نقیبان ۱۲ گانه - در آغاز ارتباط با پیامبر(ص) - ۳ تن از اوسیان بودند و بقیه از خزرج (بلاذری احمد، انساب الاشراف، ج۱، ص۲۵۲؛ طبری، تاریخ، ج۲، ص۳۶۳) و در جنگ بدر نیز شمار افراد خزرج بیشتر از اوس بود (ابن اسحاق محمد، ج۱، ص۲۸۸؛ بلاذری احمد، انساب الاشراف، ج۱، ص۲۹۰). در جنگ های مریسیع و بنى قریظه و قضیه افك نیز اختلاف میان اوس و خزرج ظاهر شد، ولى پیامبر(ص) آتش فتنه را خاموش كرد (واقدی محمد، ج۲، ص۴۱۵؛ واقدی محمد، ج۲، ص۴۳۱؛ واقدی محمد، ج۲، ص۵۱۵؛ ابن سعد محمد، ج۱، ص۴۶؛ طبری، تاریخ، ج۲، ص۶۱۴؛ احمد بن حنبل، ج۶، ص۵۹؛ احمد بن حنبل، ج۶، ص۱۹۶). پس از وفات آن حضرت نیز، در ماجرای سقیفه، ابوبكر و یارانش از رقابت اوس و خزرج بر سر جانشینى پیامبر(ص) سود بردند (طبری، تاریخ، ج۳، ص۲۲۱-۲۲۲؛ مسعودی على، ج۲، ص۳۰۴).
اوس و خزرج هر یك دارای ۵ بطن بودند (شریف احمد ابراهیم، ج۱، ص۳۱۰- ۳۱۱). این بطون خود به عشایر و شاخه های دیگری كه شمار آنها بالغ بر ۴۰ شاخه مى شد، به جز عشایر دیگری از اعراب كه با دو تیره رابطه ولاء داشتند، تقسیم مى شدند (شریف احمد ابراهیم، ج۱، ص۳۰۹)
اوس و خزرج علاوه بر آنكه به جنگاوری و دلیری شهره بودند (ابن عبدربه احمد، ج۲، ص۱۹۲-۱۹۳؛ بلاذری احمد، فتوح البلدان، ج۱، ص۱۷)، هر یك شاعرانى داشتند. از میان اوسیان، قیس بن خَطیم كه به «زبان اوس» شهره بود، و ابوقیس ابن اسلت، نامبردارند (على جواد، ج۱، ص۴۷۵؛ ابوالفرج اصفهانى، ج۲، ص۱۵۹؛ ابوالفرج اصفهانى، ج۱۵، ص۱۶۰)، و از خزرجیان نیز باید به حسان بن ثابت - كه مدایح او در حق حضرت رسول (ص) شهره است - و كعب بن مالك اشاره كرد (ذهبى محمد، ج۲، ص۵۱۲؛ ذهبى محمد، ج۲، ص،۵۲۳؛ على جواد، ج۹، ص۶۵۴). برخى از وجوه اصحاب پیامبر(ص) نیز به دو تیره اوس و خزرج تعلق داشتند و بعدها اعضای دو تیره، هر یك به سببى به ایشان افتخار مى كردند. در اوس كسانى مانند حنظله غسیل الملائكه، عاصم بن ثابت، سعد بن معاذ، و در خزرج، زید بن ثابت، معاذ بن جبل، اُبَى بن كعب (ابن عبدربه احمد، ج۳، ص۳۳۱؛ على جواد، ج۴، ص۱۳۷) را باید نام برد.
گفته اند برخى از آیات قرآن كریم، به ویژه آیه ۱۰۳ از سوره آل عمران كه مؤمنان را به وحدت و پرهیز از تفرقه دعوت مى كند، در شأن اوس و خزرج نازل شده است (شیخ طوسى حسن، ج۲، ص۵۴۵ -۵۴۶؛ قرطبى محمد، ج۴، ص۱۵۵؛ طبری، تفسیر، ج۴، ص۱۷).
از میان مؤلفان و مورخان قدیم، كسانى چون ابوعبیده معمر بن مثنى (ه م)، واقدی (۲۰۷ق) و علاّن شعوبى (اواخر قرن ۲ق)، آثاری درباره اوس و خزرج و انساب و جنگ ها و مثالب ایشان داشته اند (ابن ندیم، ج۱، ص۶۰؛ ابن ندیم، ج۱، ص۱۱۱؛ ابن ندیم، ج۱، ص۱۱۸).
--------------------------------------------------------------

فهرست مندرجات

۱ - فهرست منابع


(۱) ابن اثیر، الكامل؛
(۲) ابن اسحاق محمد، سیره، به كوشش محمد حمیدالله، قونیه، ۱۴۰۱ق /۱۹۸۱م؛
(۳) ابن حبیب محمد، «اسماء المغتالین»، ضمن نوادر المخطوطات، به كوشش محمد عبدالسلام هارون، قاهره، ۱۳۷۳ق /۱۹۵۴م؛
(۴) ابن حبیب محمد، المنمق، به كوشش خورشید احمد فارق، بیروت، ۱۴۰۵ق /۱۹۸۵م؛
(۵) ابن حزم على، جمهره انساب العرب، بیروت، ۱۴۰۳ق /۱۹۸۳م؛
(۶) ابن درید محمد، الاشتقاق، به كوشش عبدالسلام محمد هارون، قاهره، ۱۳۷۸ق /۱۹۵۸م؛
(۷) ابن رسته احمد، الاعلاق النفیسة، به كوشش دخویه، لیدن، ۱۸۹۱م؛
(۸) ابن سعد محمد، الطبقات الكبری، لیدن، ۱۳۲۲ق؛
(۹) ابن سعید مغربى على، نشوة الطرب، به كوشش نصرت عبدالرحمان، عمان، ۱۹۸۲م؛
(۱۰) ابن عبدربه احمد، العقد الفرید، به كوشش احمد امین و دیگران، بیروت، ۱۴۰۲ق /۱۹۸۳م؛
(۱۱) ابن قتیبه عبدالله، المعارف، به كوشش ثروت عكاشه، قاهره، ۱۹۶۰م؛
(۱۲) ابن قدامه عبدالله، التبیین فى انساب القرشیین، به كوشش محمد نایف دلیمى، بیروت، ۱۴۰۸ق /۱۹۸۸م؛
(۱۳) ابن منظور، لسان العرب؛
(۱۴) ابن ندیم، الفهرست؛
(۱۵) ابن هشام عبدالملك، التیجان فى ملوك حمیر، حیدرآباد دكن، ۱۳۴۷ق؛
(۱۶) ابوالفرج اصفهانى، الاغانى، بیروت، ۱۳۹۰ق /۱۹۷۰م؛
(۱۷) احمد بن حنبل، مسند، قاهره، ۱۳۱۳ق؛
(۱۸) بلاذری احمد، انساب الاشراف، به كوشش محمد حمیدالله، قاهره، ۱۹۵۹م؛
(۱۹) بلاذری احمد، فتوح البلدان، به كوشش دخویه، لیدن، ۱۸۶۵م؛
(۲۰) خلیفة بن خیاط، الطبقات، به كوشش سهیل زكار، دمشق، ۱۹۶۶م؛
(۲۱) ذهبى محمد، سیراعلام النبلاء، به كوشش شعیب ارنؤوط و دیگران، بیروت، ۱۴۰۶ق /۱۹۸۶م؛
(۲۲) سمهودی على، وفاء الوفاء، به كوشش محمد محیى الدین عبدالحمید، قاهره، ۱۳۷۴ق / ۱۹۵۵م؛
(۲۳) شریف احمد ابراهیم، مكه و المدینة فى الجاهلیة و عهد الرسول، قاهره، دارالفكر العربى؛
(۲۴) شیخ طوسى حسن، التبیان، به كوشش احمد حبیب قصیر عاملى، بیروت، دارالتراث العربى؛
(۲۵) طبری، تاریخ؛
(۲۶) طبری، تفسیر؛
(۲۷) على جواد، المفصل فى تاریخ العرب قبل الاسلام، بیروت، ۱۹۷۶م؛
(۲۸) قرطبى محمد، الجامع لاحكام القرآن، قاهره، دارالكتب المصریه؛
(۲۹) كستر م. ج.، الحیرة و مكه، ترجمه یحیى جبوری، بغداد، ۱۹۷۶م؛
(۳۰) كلبى محمد، الاصنام، به كوشش احمد زكى پاشا، قاهره، ۱۹۲۴م؛
(۳۱) كلبى محمد، جمهرة النسب، به كوشش ناجى حسن، بیروت، ۱۴۰۷ق /۱۹۸۷م؛
(۳۲) كلبى محمد، نسب معدوالیمن الكبیر، به كوشش ناجى حسن، بیروت، ۱۴۰۸ق /۱۹۸۸م؛
(۳۳) مسعودی على، مروج الذهب، به كوشش یوسف اسعد داغر، بیروت، ۱۳۸۵ق /۱۹۶۵م؛
(۳۴) مهران محمد بیومى، تاریخ العرب القدیم، اسكندریه، ۱۹۸۹م؛
(۳۵) واقدی محمد، المغازی، به كوشش مارسدن جونز، لندن، ۱۹۶۶م؛
(۳۶) وكیل محمد سید، یثرب قبل الاسلام، حجاز، ۱۴۰۹ق /۱۹۸۹م؛
(۳۷) ولفنسون اسرائیل، تاریخ الیهود فى بلاد العرب، قاهره، ۱۳۴۵ق / ۱۹۲۷م؛
(۳۸) یعقوبى، تاریخ، بیروت، دارصادر؛



جعبه ابزار