• خواندن
  • نمایش تاریخچه
  • ویرایش
 

ایالت بهار

ذخیره مقاله با فرمت پی دی اف



بِهار، یا بیهار، نام شهر و ایالتی در شمال شرقی هند. نام این ایالت از شهر بهار و آن نیز از نام ویهاره (صومعۀ بودایی یا مدرسۀ آموزش‌های بودایی)گرفته شده است. (Cunningham، ج۱، ص۳۹۹-۴۰۰؛ «فرهنگ سلطنتی…۲»، ج۸، ص۱۷۱؛ Iranica، ج۲، ص۱۳)
ایالت بهار با مساحت ۱۶۳‘۹۴ کم‌۲ بین °۲۱و´۵۸ تا °۲۷و´۳۱ عرض‌شمالی و°۸۲و´۱۹ تا °۸۸و´ ۱۷طول‌شرقی واقع شده است («مختصری…۳»). این ایالت از شمال به کشور نپال، از شرق به ایالت بنگال غربی، از جنوب و جنوب‌غربی به ترتیب به ایالت‌های تازه تأسیس جهرکهند و چهتیسگره، و از غرب به ایالت اوتارپرادش محدود است (Encarta، ص۶). ایالت بهار به مرکزیت شهر پتنه (ه‌ م)(پاتَلی پوترای پیشین)متشکل از ۹شهرستان و ۳۷بخش است («مختصری»). جمعیت آن در ۱۳۸۳ش/۲۰۰۴م حدود ۷۰۰‘۸۰۴‘۸۷ تن برآورد شده است («فرهنگ جهانی۷»).
بیش از ۸۰٪ مردم بهار هندو مذهب، و بقیه مسلمان و مسیحی‌اند. بیشتر هندوان به گویش‌های بهبچوری، میتهیلی و ماگهی ـ که‌ به گویش‌های بهاری موسومند ـ سخن می‌گویند، اما هندی زبان رسمی ادارات و سازمان‌های آموزشی است (Encarta، ج۱، ص۱۲۰۹؛ EI۲)
اراضی بهار بیشتر از جلگۀ حاصل‌خیز رودخانۀ گنگ تشکیل شده است. خاک در بیشتر قسمت‌ها آبرفتی است و سستی و نرمی آن سبب رونق کشاورزی شده است. مهم‌ترین محصولات کشاورزی ایالت بهار اینهاست: جو، ذرت، برنج، گندم، نیشکر، تنباکو و دانه‌های روغنی (Encarta، ج۱؛ «اطلس…۸»، ۳۸؛ بهارتاچاریا، ۱۴۳). افزون بر کشاورزی، بهار از لحاظ صنعتی نیز دارای اهمیت است. صنایع شیمیایی، داروسازی، پارچه‌بافی، الکترونیک و کاغذسازی از مهم‌ترین فعالیتهای صنعتی این ایالت به شمار می‌رود(همانجاها). در طرح صنعتی کردن هند، بهار به سبب دارا بودن معادن غنی نقشی عمده داشته، و مهار کردن آب رودخانه‌ها برای جلوگیری از جریان سیل و تأمین الکتریسیته نیز در این منطقه پیشرفت قابل ملاحظه‌ای کرده است(بهارتاچاریا، همانجاها).
پیشینه: بهار دارای تاریخ کهنی است. رود گنگ آن را به دو قسمت شمالی و جنوبی تقسیم کرده است؛ در پتنه، گایا و شاه‌آباد واقع در جنوب گنگ، پادشان مَگادهه۹ فرمانروایی داشتند و شمال گنگ در حدود سال ۰۰۰‘۱ق‌م، مرکز مهمی برای آموزش سنسکریت بود(«فرهنگ سلطنتی»، VIII/۲۰۸, VIII/۱۷۱). در دورانهای مختلف تاریخی، بهار همواره بخشی از قلمرو پادشاهان بزرگ هند باستان و سلاطین مسلمان دهلی، لودی، سور و گورکانی بوده است(نک‌: دسایی، ۱۸). پایتخت پادشاهان مگادهه، نخست راجگیر و سپس پاتَلی پوتْرا بود. در قلمرو پادشاهان مگادهه بود که بودا دین خود را رواج و توسعه داد و آیین جَین را بنیان نهاد («فرهنگ سلطنتی»، ج۸، ص۱۷۱).
در ۳۲۱ق‌م(دو سال پس از درگذشت اسکندر مقدونی)، چَنْدراگوپتا با بیرون راندن سپاهیان یونانی از این ناحیه و پیروزی بر دمه نندا۱۰، شهر پاتلی پوترا را فتح، و امپراتوری موریا را ـ که اولین امپرواتوری بزرگ شمال هند بود ـ بنیان نهاد. اوسلوکوس نیکاتور را که پس از اسکندر بر بخش شرقی امپراتوری اسکندر دست یافته بود، شکست داد، و از پی آن صلحی بین دو طرف منعقد شد و مگاستنس، مورخ و سیاستمدار یونانی به سفارت از سوی سلوکوس به پایتخت چندارگوپتا(پاتلی پوترا)رفت(«همان»، VII/۲۰۹؛ نهرو، ۱/۲۰۵-۲۰۶؛ جلالی، ۴۰-۴۱)و بدین‌سان، سلسلۀ جدیدی به نام گوپتا در بهار تشکیل شد و تا حدود سال ۵۴۴م در ناحیۀ بنگال ادامه یافت. این دوره به سبب حمایت فرمانروایان این سلسله از هنرمندان به عصر طلایی شهرت یافته است(همو، ۴۴-۴۶).
با فتح بهار در۵۸۹ق/۱۱۹۳م و شکست لَکْشمَن‌سِن۱۱ آخرین پادشاه خاندان سِن(حک‌ ۵۷۴-۵۹۷ق/۱۱۷۸-۱۲۰۱م)به دست اختیارالدین‌محمدبن‌بختیار خلجی(د ۶۰۱ق)، حاکمیت مسلمانان در این ایالت آغاز شد(منهاج، ۱/۴۱۷-۴۲۴؛ اکرام، ۵۴؛ هیگ، «دولتها…۱۲»، ۵۱۴) که تا جنگ پلاسی۱۳ در۱۱۷۰ق/۱۷۵۷م و سلطۀ انگلیس بر این ناحیه ادامه یافت(نهرو، ۱/۴۵۵، ۲/۴۹۰؛ اسعدی، ۲/۲۷). اختیارالدین‌محمدبن بختیار خلجی از سوی قطب‌الدین آیبک(د ۶۰۷ق)حکمران بنگال و بهار شد(هیگ، «معزالدین…۱۴»، ۴۶؛ اکرام، همانجا). در ۶۲۲ق/۱۲۲۵م التمتش(حک‌ ۶۰۷-۶۳۳ق)علاوه بر لکهنوتی، بهار را نیز تصرف کرد و سلطان غیاث‌الدین عوض خلجی را شکست داد و پسر بزرگ خود، ناصرالدین محمود را به حکمرانی اوده و بهار گمارد و خود به دهلی بازگشت(منهاج، ۱/۴۳۷-۴۳۸؛ هیگ، همان، ۵۳). در ۷۹۶ق/۱۳۹۴م ملک سروَر خواجه جهان (د۸۰۲ق) که از سوی ناصرالدین محمودشاه از سلاطین تغلق‌شاهی(حک‌ ۷۹۵-۸۱۵ق)لقب «سلطان الشرق» یافته بود، ضمن سرکوب شورشهای مناطق مختلف، از جمله شورش بهار، به تعمیر قلعه‌های ویران این نواحی پرداخت(سیهرندی، ۱۵۶؛ فرشته، ۱/۱۵۴؛ نهاوندی، ۱/۳۸۹؛ هیگ، «پادشاهی…۱۵»، ۲۵۱).
ظهیرالدین محمدبابر (حک‌ ۹۳۲-۹۳۷ق)در بابرنامه به اشغال بهار توسط محمودلودی در ۹۳۵ق/۱۵۲۹م و حرکت خود برای آرام کردن این ناحیه اشاره کرده است(I/۶۳۹,۶۷۹-۶۸۰). با شکست لشکریان بنگال از همایون(نک‌: گلبدن بیگم، ۴۰؛ لاهوری، ۱/۶۴؛ تتوی، ۴۹۵)، شیرخان سوری(د ۹۵۲ق)در ۹۴۳ق قلعۀ چنار بهار را تصرف کرد و در۹۴۷ق/۱۵۴۰م همایون را در قنوج شکست داد و با عنوان شیرشاه(حک‌ ۹۴۷-۹۵۲ق)پادشاهی مستقل خود را در بهار اعلام کرد(همو، ۵۲۸؛ برجس، ۲۵؛ دسایی،۱۷). وی پایتخت را از بهار به پتنه منتقل کرد(EI۲ ، همانجا). با درگذشت سلیمان کررانی(۹۸۰ق)که ضمن اطاعت از اکبرشاه(حک‌ ۹۶۳-۱۰۱۴ق)، در بنگال، اوریسه و بهار داعیۀ استقلال داشت، بر سر جانشینی او میان فرزندان و سران دولت وی اختلاف پدید آمد(ابوالفضل، اکبرنامه، ۳/۲۰-۲۱؛ بیات، ۳۱۳). و سرانجام، اکبرشاه منعم‌خان، خان خانان را مأمور فتح بنگال و بهارکرد و یک سال بعد، وی از سوی اکبرشاه حکمران این دو ایالت شد(ابوالفضل، همان، ۳/۴، ۴۰؛ برجس، ۴۷). بهار در اواخر سدۀ ۱۰ق/۱۶م یکی از ۴ «صوبۀ» پادشاهی گورکانی بود که به ۸ «سرکار» تقسیم شده، و تابع صوبۀ بنگال بود(ابوالفضل، آیین...، ۱/۴۱۶؛ «فرهنگ سلطنتی»، VIII/۱۷۱).
در ۱۰۴۹ق/۱۶۳۹م شاه‌زاده محمد شجاع پسر شاه جهان(حک‌ ۱۰۳۷-۱۰۶۸ق)حکمران بنگال شد و حکومت بهار به شایسته‌خان واگذار گردید(برجس، ۹۲). در ۱۱۳۱ق/۱۷۱۹م مرشد قلی‌خان صوبه‌دار بنگال بود و بهار نیز در امور اداری از بنگال پیروی می‌کرد(بهادرتاچاریا، ۱۴۲). با کشته شدن سرافرازخان، نواب بنگال(۱۱۵۳ق)، الله‌وردی خان نواب بهار تا ۱۱۶۹ق/۱۷۵۶م حکومت بنگال و اوریسه را نیز به دست آورد(برجس، ۱۷۹؛ نیز نک‌: زامباور، ۴۴۴).
پس از تسلط انگلیسیها(۱۱۷۰ق/۱۷۵۷م)بر سراسر ایالتهای بنگال و بهار(نهرو، ۲/۴۹۰-۴۹۱)و یک سال پس از پیروزی آنها در جنگ بوکْسا(دهکده‌ای در غرب بهار)در ۱۱۷۸ق/۱۷۶۴م، ادارۀ بهار و ۳ ایالت بنگال، اوریسه و چوتیاناگْپور به کمپانی هندشرقی در بنگال واگذار شد(«فرهنگ سلطنتی»، همانجا؛ بهاتاچاریا، ۱۲۴؛ اسعدی، ۲/۲۷). نابسامانی اوضاع و عدم توجه انگلیسیها، موجب قحطی بزرگی در ۱۱۸۴ق/۱۷۷۰م شد که طی آن بیش از یک سوم مردم بنگال و بهار، جان خود را از دست دادند(نهرو، ۲/۴۹۳).
در ۱۳۲۳ق/۱۹۰۵م لردکرزن، نایب‌السلطنۀ هند(۱۳۱۷-۱۳۲۳ق/۱۸۹۹-۱۹۰۵م)طرح تقسیم بنگال به دو قسمت غربی و شرقی را پیشنهاد کرد. با اجرای این طرح بهار و اوریسه در قسمت غربی، و آسام در قسمت شرقی قرار گرفتند که ادارۀ هرکدام به عهدۀ یک نایب الحکومۀ مستقل گذاشته شد؛ اما این تقسیم‌بندی با اعتراض شدید هندوهای بنگال روبه‌رو شد؛ جرج پنجم، پادشاه انگلیس در دسامبر۱۹۱۱ ناگزیر این تقسیم‌بندی را لغوکرد و بنگال غربی و شرقی به حال اول بازگشت، اما بهار، اوریسه و آسام جداگانه اداره‌می‌شد(هاردی، ۲۴۴؛ بهاتاچاریا، ۱۲۴, ۱۴۲؛ لاهوتی، ۲۰۲). یکی از جنبشهای مخالف انگیسیها در هند، جنبش بهار به رهبری کونوارسینگه بود که توسط دو کارگزار انگلیسی ـ ویلیام‌تیلور و وینسنت‌ایرـ سرکوب شد(مجومدار، ۷۷۹).
بهار به سبب داشتن محصولات کشاورزی متنوع و معادن غنی از دیرباز مورد توجه بازرگانان اروپایی بوده است. در خصوص فعالیت تجارتی این بازرگانان و در فاصلۀ سالهای ۹۳۲-۱۱۷۰ق/۱۵۲۶-۱۷۵۷م از منابع مختلف به ویژه از گزارشهای نمایندگان دفاتر اروپایی و کنسولگریهای اطلاعات مفیدی می‌توان به دست آورد(سرکار، ۴۶). اگرچه بازرگانان اروپایی نخست به گونۀ انفرادی در بهار فعالیت داشتند، اما فعالیت اصلی اروپاییان در این ایالت، با تشکیل کمپانیهای تجارتی گسترش یافت. نخستین تاجران اروپایی که به این منطقه آمدند، پرتغالیها بودند. هر ساله ناوهای آنها از مالاکا و کوچین به دو بندر هوگلی و پیپلی می‌رفتند. آنها مجوز اقامت در این بنادر را از جهانگیرگورکانی(حک‌ ۱۰۱۴-۱۰۳۷ق)گرفته بودند. این کشتیها که حامل کالاهایی چون ادویه، قلع و انواع ظروف چینی بودند، به پتنه می‌رفتند و در بازگشت، انواع پارچه، به ویژه ململ، البسۀ نازک، ابریشم و قالیچه‌های ضخیم جونپور را با خود می‌بردند(همو، ۴۷).
با ورود هلندیها به پتنه پرتغالیها از هوگلی اخراج شدند. پس از تجدید سازمان کمپانی هندشرقی هلند در ۱۰۱۱ق/۱۶۰۲م، فعالیتها بازرگانی آنها گسترش یافت. هلندیها نخست در ۱۰۳۶ق/۱۶۲۷م به پیپلی، و سپس به بالِسور در اوریسه و پس از آن در ۱۰۴۲ق/۱۶۳۲م به پتنه آمدند. آنها مهم‌ترین رقیبان تجارتی انگلیس در هند بودند، و تجارت نیترات پتاسیم(شوره) و تریاک بیش از اجناس کتانی و ابریشمی مورد توجه آنان بود. در ۱۰۲۹-۱۰۳۰ق/۱۶۲۰-۱۶۲۱م اولین دفتر انگلیسی در پتنه که یکی از مراکز اصلی تجارت بود، تأسیس شد(همو، ۴۵, ۴۸). در نیمۀ دوم قرن ۱۱ق/۱۷م به همان نسبت که به تدریج موقعیت تجارتی هلندیها در هند ضعیف می‌شد، انگلیس در تجارت بنگال پیشرفت بیشتری می‌کرد، تا اینکه سرانجام در ۱۱۷۰ق/۱۷۵۷م، هلند برتری خود را در بازار نیترات پتاسیم بهار از دست داد(همانجا).
اوضاع اجتماعی و فرهنگی: دراویدیها نخستین ساکنان بهار بودند که پس از مهاجرت آریاییها به این منطقه با آنان درآمیختند. مهم‌ترین قبایل بومی بهار عبارتند از قبایل کُل، مالا، سانتال ونات(آسیاتیکا، I/۳۱۳). هر چند اقوام و قبایل و پیروان مذاهب مختلفِ ساکن در بهار در طول تاریخ در کنار یکدیگر به صلح و آشتی به سر می‌بردند، اما پس از جدایی پاکستان از هند، میان اکثریت هندو مذهب این ایالت با مسلمانان درگیریهای شدیدی روی داد. اختلاف اینان باعث مهاجرت حدود یک میلیون تن از مسلمانان بهاری به پاکستان شرقی(بنگلادش کنونی) شد. در درگیریهای استقلال طلبانۀ مردم پاکستان شرقی برای جدا شدن از پاکستان، بهاریها از حکومت مرکزی پاکستان حمایت کردند و به همین سبب، پس از استقلال بنگلادش(۱۳۵۰ش/۱۹۷۱م)برای انتقال به پاکستان یا سرزمین خود در اردوگاههایی جای داده شدند، اما دولت پاکستان از پذیرش آنها خودداری کرد. با وجود بازگشت ۱۷۰هزارتن از مهاجران بهاری به سرزمین خود در ۱۳۵۳ش/۱۹۷۴م و انتقال گروه دیگری نیز به پاکستان، این مسئله به طور کامل میان دو کشور بنگلادش و پاکستان حل نشد و شمار بسیاری از این مهاجران در اردوگاههای بنگلادش اسکان داده شدند(اسعدی ۲/۱۰؛ فرزین‌نیا، ۲۱۵-۲۱۶). در ۱۳۵۷ش/۱۹۷۸م در شهر پتنه، در ۱۳۵۷و۱۳۶۲ش/۱۹۷۸و۱۹۸۳م در شهر بهارشریف، در ۱۳۶۳ش/۱۹۸۴م در شهر اورنگ‌آباد و در ۱۳۶۹ش/۱۹۹۰م در شهر رانچی درگیریهای شدیدی میان هندوها و مسلمانان درگرفت(جمشیدی،۲۲۴).
بهار به عنوان یک سرزمین فرهنگی دارای آثار تاریخی متعددی است. زبان و فرهنگ و تمدن ایرانی تأثیر بسیاری در بهار داشته است. هنر امپراتوری موریا(۳۲۲-۱۸۵ق‌م)از هنر هخامنشی در ایران تأثیر پذیرفته بود و با پیروزی مسلمانان بر بهار، این تأثیرپذیری بیشتر شد و زبان فارسی در فاصلۀ سالهای ۶۰۲-۹۳۲ق/۱۲۰۶-۱۵۲۶م زبان اداری، تاریخ‌نگاری و تصوف در بهار بود. در دورۀ گورکانیان نیز فارسی زبان اداری و آموزش مذهبی بود. در مدارس مذهبی زینبیه در پهولواری۱۶ شریف در نزدیکی پتنه و مدرسۀ سیف‌خان در همین شهر دروس به زبان فارسی تدریس می‌شد(Iranica، ج۶، ص۲۵۲-۲۵۳).
بهار در دورۀ پادشاهان مگادهه از مراکز اصلی بودایی بود و مبلغان بودایی از بهار به سیلان، تبت، تاتارستان و چین فرستاده می‌شدند. بقایای بناهای بودایی در این ایالت ـ به ویژه در گایا ـ حکایت از این تمرکز و پیشینۀ تاریخی دارد (آسیاتیکا، همانجا؛ جلالی، ۳۹). در دورۀ اسلامی نیز علما و فضلای بسیاری در آنجا پرورش یافتند(ندوی، ۱۳).
شهرهای پتنه و جمشیدپور(تاتانگر)از شهرهای تاریخی بهار است. معماری این ایالت تلفیقی از معماری هندی ‌ـ اسلامی است که می‌توان آن را به ۵ مرحله تقسیم کرد: ۱. سبک دهلی مانند بنای مقبرۀ ملک ابراهیم بایو که در ۷۵۴ق/۱۳۵۳م ساخته شد؛ ۲. سبک بنگال که نمونۀ آن مقبرۀ شاه نافه درمونگیر(اواخر سدۀ ۹ یا اوایل سدۀ ۱۰ق)است؛ ۳. سبک سور؛ ۴-۵. سبک دورۀ مغول(دسایی، ۱۸-۱۹). در دورۀ پادشاهان گورکانی، مساجد بسیاری در پتنه و شهرهای دیگر بهار ساخته شد که بقایای برخی از آنها تاکنون برجای مانده است(نک‌: اشر، I/۲۳۸-۲۳۹ ، جم‌ ). از مساجد این دوره می‌توان از مسجد حاجی تاتار در پتنه(همو، I/۲۳۸) و مسجد حبش‌خان که اولین بنای گورکانیان در ایالت بهار است و در ۹۸۷ق/۱۵۷۸م در قلعۀ رُهتاس ساخته شد(همو، I/۹۰)، نام برد.
یکی از شهرهای مهم ایالت بهار، شهر بهارشریف در ناحیۀ پتنه است که در شرق رودخانۀ پیمارنَدی(شاخه‌ای از گنگ)، قرار دارد. این شهر در °۲۵و´۱۲ عرض شمالی و °۸۵و´۳۳ طول شرقی واقع است و پایتخت پادشاهان مگادهه و پالا بوده است («فرهنگ سلطنتی»، VIII/۱۷ ؛ بریتانیکا، II/۱۳). این شهر در دوران اسلامی نیز اهمیت خود را حفظ کرد و مساجد و مقابر بسیاری در آن ساخته شد. مقبرۀ شاه شرف‌الدین مخدوم که زیارتگاه صوفیان و بسیاری از مردم مسلمان و غیر مسلمان است، دراین شهر قراردارد(«فرهنگ سلطنتی»، نیز ندوی، همانجاها). مسجد بخاری که توسط شیخ فریدبخاری بناشد(اشر،I/۱۴۱, ۱۵۷) و مسجد حبیب‌خان سور(همو، I/۲۳۹) که در نیمۀ اول سدۀ ۱۰ق ساخته شد، از دیگر بناهای اسلامی بهارشریف است.
فهرست منابع:
(۱)ابوالفضل علامی، آیین اکبری، به کوشش بلوخان، کلکته، ۱۸۷۲م؛
(۲)ابوالفضل علامی، اکبرنامه، به کوشش عبدالرحیم، کلکته، ۱۸۸۶م؛
(۳)مرتضى اسعدی، جهان اسلام، تهران، ۱۳۶۹ش؛
(۴)بایزید بیات، تذکرۀ همایون و اکبر، به کوشش محمد هدایت حسین، کلکته، ۱۹۴۱م؛
(۵)احمد تتوی و آصف خان قزوینی، تاریخ الفی، به کوشش علی آل‌داود، تهران، ۱۳۷۸ش؛
(۶)محمدرضا جلالی نائینی، هند در یک نگاه، تهران، ۱۳۷۵ش؛
(۷)محمدتقی جمشیدی بروجردی، علل ریشه‌ای درگیری‌های مسلمانان و هندوها، تهران، ۱۳۷۲ش؛
(۸)زامباور، نسب‌نامۀ خلفا و شهریاران، ترجمۀ محمدجواد مشکور، تهران، ۱۳۵۶ش؛
(۹)یحیى سیهرندی، تاریخ مبارک شاهی، به کوشش محمدهدایت حسین، کلکته، ۱۹۳۱م؛
(۱۰)زیبا فرزین نیا، بنگلادش، تهران، ۱۳۷۳ش؛
(۱۱)محمدقاسم فرشته، تاریخ، لکهنو، ۱۸۶۴م؛
(۱۲)گلبدن بیگم، همایون نامه، لاهور، ۱۹۷۴م؛
(۱۳)حسن لاهوتی، حاشیه بر مسلمانان هند بریتانیا(نک‌: هم‌، هاردی)؛
(۱۴)عبدالحمید لاهوری، بادشاه نامه، به کوشش کبیرالدین احمد و عبدالرحیم، کلکته، ۱۸۶۷م؛
(۱۵)عثمان منهاج سراج، طبقات ناصری، به کوشش عبدالحی حبیبی، کابل، ۱۳۴۲ش؛
(۱۶)معین الدین ندوی، معجم الامکنة، حیدرآباد دکن، ۱۳۵۳ق؛
(۱۷)عبدالباقی نهاوندی، مآثررحیمی، به کوشش محمد هدایت حسین، کلکته، ۱۹۲۵م؛
(۱۸)جواهر لعل نهرو، کشف هند، ترجمۀ محمود تفضلی، تهران، ۱۳۶۱ش؛
(۱۹)هاردی، پ.، مسلمانان هند بریتانیا، ترجمۀ حسن لاهوری، مشهد، ۱۳۶۹ش؛
(۲۰)Asher, C.B., The New Cambridge History of India, Cambridge, ۱۹۹۲؛
(۲۱)Asiatica؛
(۲۲) An Atlas of India, Delhi, ۱۹۹۰؛
(۲۳)Bābur, Zahiru’d-din Muhammad, Bābur- Nāma, tr. A.S. Beveridge, Delhi, ۱۹۷۰؛
(۲۴) Bhattacharya, S., A Dictionary of Indian History, New York, ۱۹۶۷؛
(۲۵)»Bihar at a Glance- ۲۰۰«, www. Bihar. Nic. In/Profile/Bihar-at a - Glance. htm؛
(۲۶)Britannica, micropaedia, ۱۹۷۸؛
(۲۷)Burgess, J., The Chronology of India History, Delhi, ۱۹۷۵؛
(۲۸) Cunningham, A., The Ancient Geography of India, Varanasti, ۱۹۶۳؛
(۲۹)Desai, Z. A., »The Indo-Islamic Architecture of Bihar«. Islamic Culture, Hyderabad-Deccan, ۱۹۷۲, vol. XLVI, no. ۱؛
(۳۰)EI۲؛
(۳۱)Encarta reference Library, ۲۰۰۳؛
(۳۲)Haig, W., »The Kingdom of Jaunpur«, »Mu‘izz- ud – din Muhammad Bin Sām of Kingdom of Ghūr and the Earlier Slave Kings of Delhi«, »The Native States of Northern India From A.D. ۱۰۰۰ to ۱۵۲۶«, The cambridge History of India, New Delhi, ۱۹۸۷, vol. III؛
(۳۳)Ikram, S. M., History of Muslim Civilisation in India and Pakistan, Lahor, ۱۹۸۲؛
(۳۴)The Imperial Gazetteer of India, New Delhi, ۱۹۸۱؛
(۳۵)Iranica؛
(۳۶)Majumdar, R. C., An Advanced History of India, London, ۱۹۵۸؛
(۳۷)Sarkar, J.N., Glimpses of Medieval Bihar Economy, Calcutta, ۱۹۷۸؛
(۳۸)The World Gazetteer, www. World- gazetteer, com/r/r- in. htm؛



جعبه ابزار