ایجاز و اطناب خام
ذخیره مقاله با فرمت پی دی اف
ايجاز وَ اِطْناب، و نيز مساوات، گونههاي مختلف اداي مقصود و بيانِ معانى ذهنى كه گويندة بليغ بنابر مقتضيات از آنها استفاده مىكند (سيوطى، ۳/۱۷۹؛ شمس قيس، ۳۷۷). مباحث مربوط به ايجاز و اطناب مانند ديگر فصول علم معانى تا سدة ۴ق/۱۰م به صورت ضمنى و نامستقل مطرح مىشد (مثلاً جاحظ، البيان...، ۱/۹۴، الحيوان، ۱/۵۸؛ ابن قتيبه، ۱/۶۸ -۶۹؛ ابن معتز، ۵۹ بب) و از سدة ۵ق به تدريج روي به استقلال و تكميل نهاد و آثاري چون جامع العلوم سكاكى، و المطول و مختصر تفتازانى پديد آمد. در آثار فارسى سدههاي ۵ و ۶ق نشانى از بحث ايجاز و اطناب نيست و در سدههاي بعد هم فقط بحثهايى زير عناوين حشو و اعتراض الكلام و بسط و اطناب ديده مىشود. در شبه قارة هند از سدة ۱۲ق/۱۸م دانشمندان فارسى زبان چون فقير دهلوي در حدائق البلاغه، و محمد هادي مازندرانى در انوار البلاغه اين مباحث را مطرح كردند؛ ولى در ايران بحث ايجاز و اطناب به طور مستقل و مفصل تقريباً مربوط به نيم قرن اخير است كه كسانى چون نصرالله تقوي در هنجار گفتار، و همايى در معانى و بيان به آن پرداختند.
ايجاز، در لغت به معناي كوتاهگويى، و در اصطلاح چنان است كه «لفظ اندك بود و معنى آن بسيار» (شمس قيس، همانجا؛ سكاكى، ۱۲۰؛ فخرالدين، ۳۴۷؛ كاشفى، ۷۷). ايجازي كه موجب اخلال در معنى و سبب ابهام و تعقيد گردد، ايجاز مخل يا مردود نام دارد و از آن به «تقصير» نيز تعبير شده است (همانجا؛ همايى، ۱۳۱؛ طيبى، ۱۱۴)، اما ايجازي كه مخل معناي مقصود نباشد، داراي ارزش بلاغى است و در اصطلاح ايجاز مقبول ناميده مىشود. اين نوع ايجاز بر دو نوع است: ايجاز قصر و ايجاز حذف. ايجاز قصر سخنى است كوتاه و رسا كه كوتاهى آن از حذف واژهها و جملهها پديد نيامده باشد (ابوهلال، كتاب...، ۱۹۵؛ علوي، ۵۴۶؛ تفتازانى، المطول، ۲۲۸؛ خطيب، الايضاح...، ۱۷۴؛ بابرتى، ۴۲۷- ۴۲۸).
در زبان فارسى، متون ادب تا قرن ۷ق آكنده از ايجاز قصر است و گلستان سعدي، به ويژه باب هشتم آن جلوهگاه نمونههاي استادانة اينگونه ايجاز است؛ و در زبان عربى، به ويژه در قرآن كريم عالىترين نمونههاي اين نوع ايجاز را مىتوان يافت (مثلاً بقره /۲/۱۷۹). اما ايجاز حذف، حاصل حذف بخشى از كلام است، به شرطى كه مخل معنى نباشد (مرزبانى، ۲۱۱؛ خطيب، همان، ۱۷۷، التلخيص، ۲۱۶-۲۲۰؛ تفتازانى، شرح...، ۱/۲۷۴-۲۷۹، براي اين نوع ايجاز در زبان فارسى، مثلاً نك: سعدي، ۲۱۹، بيت ۶؛ نيز تقوي، ۱۳۰؛ در زبان عربى، مثلاً در قرآن كريم، نك: يوسف /۱۲/۸۲).
اطناب، در لغت به معناي دراز گويى، و در اصطلاح آن است كه الفاظ بيش از معانى باشد (سكاكى، همانجا). اگر اين درازگويى، ملالآور و دور از اعتدال باشد و به «بسط ناپسنديده» كه از آن به تطويل نيز تعبير مىشود، بينجامد، آن را اطناب مردود و مُمِلّ مىنامند (شمس قيس، ۳۷۷- ۳۷۸؛ طيبى، همانجا). اطناب مقبول آنگونه درازگويى است كه موجب ملال نمىگردد و خود داراي ارزش ادبى و هنري است (ابوهلال، الفروق...، ۲۸). اين نوع اطناب وجوه متعددي دارد كه گاه آن را تا ۲۰ وجه برشمردهاند (خطيب، همان، ۲۲۱-۲۲۲؛ تفتازانى، همان، ۱/۲۸۰-۲۹۰، المطول، ۲۳۲ بب؛ تهانوي، ذيل اطناب). اطناب مقبول اگر سودمند به حال متكلم باشد، مانند سخن گفتن طولانى عاشق با معشوق، از آن به التذاذ يا استلذاذ تعبير مىگردد؛ و اگر متكلم سخن خود را مؤكد سازد، يا به تكميل آن دست زند، يا به تبيين و توضيح آن بپردازد تا فايدة اطناب عايد مخاطب گردد، آن را اطناب سودمند به حال مخاطب مىگويند. وجوه متعدد اطناب مقبول به همين حوزه تعلق دارد و غرض از آن بيشتر تأكيد، تكميل و تبيين است؛ تأكيد خود شامل «تكرير» و «تذييل» و «ايغال» (مثلاً نك: سنايى، ۳۷۴، بيت ۶؛ ناصرخسرو، ۴۷، بيت ۲۰؛ صائب، غزل ۱۰۲، بيت ۱۷؛ نيز نك: همايى، ۱۳۳)؛ تكميل شامل «تتميم» و «احتراس» (مثلاً نك: سعدي، ۷۸، بيت ۲؛ نظامى، ۴۷، بيت ۴)؛ و تبيين شامل ديگر وجوه اطناب مانند ايضاح پس از ابهام، ذكر خاص پس از عام و... است (مثلاً نك: حافظ، ۳، بيت ۱۳، نيز ۷۹، بيت ۹؛ سعدي، ۱۸۵، بيت ۱۷).
مساوات، يعنى سخنى كه در آن لفظ و معنى برابر است (شمس قيس، ۳۷۸؛ بدرالدين، ۷۸؛ تفتازانى، همان، ۲۳۹-۲۴۰). اين معنى كه ميانة ايجاز و اطناب، مرحلهاي به نام مساوات هست، يا نه، مورد بحث و اختلاف علماي بلاغت است (سيوطى، سكاكى، طيبى، همانجاها؛ نيز نك: زرينكوب، ۱۹۸؛ شميسا، ۱۶۲).
مآخذ: ابن قتيبه، عبدالله، الشعر و الشعراء، به كوشش احمد محمد شاكر، قاهره، ۱۹۵۹م؛ ابن معتز، عبدالله، البديع، به كوشش ا. كراچكوفسكى، بغداد، ۱۹۷۹م؛ ابوهلال عسكري، حسن، الفروق اللغوية، قم، ۱۳۵۳ش؛ همو، كتاب الصناعتين، به كوشش مفيد قميحه، بيروت، ۱۹۸۴م؛ بابرتى، محمد، شرح التلخيص، به كوشش محمد مصطفى رمضان صوفيه، طرابلس، ۱۹۸۳م؛ بدرالدين بن مالك، المصباح، به كوشش حسنى عبدالجليل يوسف، قاهره، ۱۹۸۹م؛ تفتازانى، مسعود، شرح المختصر، قم، كتابفروشى كتبى نجفى؛ همو، المطول، چ سنگى، تهران؛ تقوي، نصرالله، هنجار گفتار، تهران، ۱۳۱۷ش؛ تهانوي، محمد اعلى، كشاف اصطلاحات الفنون، به كوشش محمد وجيه و ديگران، كلكته، ۱۸۶۲م؛ جاحظ، عمرو، البيان و التبيين، قاهره، ۱۹۳۲م؛ همو، الحيوان، به كوشش يحيى شامى، بيروت، ۱۹۸۶م؛ حافظ، ديوان، به كوشش ابوالقاسم انجوي شيرازي، تهران، ۱۳۶۱ش؛ خطيب قزوينى، محمد، الايضاح فى علوم البلاغة، به كوشش بهيج غزاوي، بيروت، ۱۹۸۸م؛ همو، التلخيص، به كوشش عبدالرحمان برقوقى، بيروت، ۱۹۰۴م؛ زرينكوب، عبدالحسين، شعر بى دروغ شعر بىنقاب، تهران، ۱۳۵۵ش؛ سعدي، كليات، به كوشش بهاءالدين خرمشاهى، تهران، ۱۳۷۵ش؛ سكاكى، يوسف، مفتاح العلوم، بيروت، ۱۹۸۳م؛ سنايى، مجدود، ديوان، به كوشش مظاهر مصفا، تهران، ۱۳۳۶ش؛ سيوطى، الاتقان فى علوم القرآن، به كوشش محمد ابوالفضل ابراهيم، قم، ۱۳۶۳ش؛ شمس قيس رازي، محمد، المعجم، به كوشش محمد قزوينى و مدرس رضوي، تهران، ۱۳۲۷ق؛ شميسا، سيروس، معانى، تهران، ۱۳۷۳ش؛ صائب تبريزي، ديوان، به كوشش سيروس شميسا، تهران، ۱۳۷۳ش؛ طيبى، حسين، التبيان فى البيان، به كوشش توفيق فيل و عبداللطيف لطفالله، كويت، ۱۹۸۶م؛ علوي يمنى، يحيى، الطراز، به كوشش محمد عبدالسلام شاهين، بيروت، ۱۹۹۵م؛ فخرالدين رازي، نهاية الايجاز، به كوشش بكري امين، بيروت، ۱۹۸۵م؛ قرآن كريم؛ كاشفى، حسين، بدايع الافكار فى صنايع الاشعار، به كوشش جلالالدين كزازي، تهران، ۱۳۶۹ش؛ مرزبانى، محمد، الموشح، به كوشش محبالدين خطيب، قاهره، ۱۳۸۵ق؛ ناصر خسرو، ديوان، به كوشش مجتبى مينوي و مهدي محقق، تهران، ۱۳۵۳ش؛ نظامى گنجوي، ليلى و مجنون، به كوشش وحيد دستگردي، تهران، ۱۳۳۳ش؛ همايى، جلالالدين، معانى و بيان، به كوشش ماهدخت بانو همايى، تهران، ۱۳۷۴ش. اصغر دادبه