باجه تونس
ذخیره مقاله با فرمت پی دی اف
باجه(واگا ی قدیم؛ املای جدید آن: بِجَه)، شهر مهم
افریقیه در کشور امروزی
تونس، واقع در صد کیلومتری غرب شهر تونس میباشد.
جمعیت آن در ۱۹۶۶ قریب ۰۰۰، ۲۹ تن بوده است. این شهر که به دامنههای سرسبز دره مجِرده مشرف است، مهمترین شهر این ناحیه به شمار میرود که از عهد باستان وجود داشته؛ و به دلیل قرار داشتن بر سر راه تونس به
الجزیره، در طول دوره
اسلامی به اهمیت سوق الجیشی آن پیوسته توجه شده است.
باجه مرکز ایالتی است که از لحاظ غلات از ایالتهای دیگر غنیتر است و آن را «انبار غلّه (هُری)
افریقیه» میخوانند. در قرون گذشته نیز آن را «باجة القَمْح» (باجه غلّه) مینامیدند تا از سایر شهرهای
افریقا و اسپانیا که به همین نام شهرت داشتند متمایز شود.
بَکْری، جغرافیدان مشهور، از این شهر صرفنظر ارائه میدهد که، از برخی تغییرات که بعداً در نام جاها پدید آمده، هنوز هم معتبر است. وی میگوید «باجه تا قیروان سه روز راه فاصله دارد. شهر بزرگی است که اطراف آن را جویهای فراوان احاطه کرده و روی تپه مرتفع شبکلاه مانندی به نام «عین الشمس» (چشمه خورشید) بنا شده است.».
این چشمه هنوز هم شهر را مشروب میکند و به همان نام خوانده میشود.
بناهای مهمی که وی از آنها یاد میکند عبارتاند از: باروی شهر، که بعداً دیوارهای دیگری که محلاتِ جدیدی را دربر میگرفت بر گرد آن کشیده شد؛ قلعه نظامی که هنوز به نام «قصبه» باقی است و «بنایی قدیمی است که با قطعات بزرگ سنگ ساخته شده» (این قلعه را، که طبق سنگنبشته ای لاتینی متعلق به
روم شرقی است، کنت پاولوس در زمان یوستی نیانوس بنا کرده است. این بنا در زمان
حفصیان و ترکها و حسینیان چندین بار مرمت شده است)؛
مسجد جامع که «بسیار محکم ساخته شده و باروهای شهر در سمت قبله آن قرار گرفته است». این شهر دارای «پنج حمام و تعداد زیادی کاروانسرا (فُندُق) و سه بازارِ روباز (رِحاب) برای فروش خواربار» بوده است. بکری
میافزاید که اطراف شهر «پوشیده از باغهای زیبا» بوده که «از جویبارهای متعدد مشروب میشده است».
در زمان محاصره
قَرطاجِنَه به دست
حَسّان بن نُعمان (ح ۷۶)، بخشی از افراد پادگان روم شرقی به باجه پناهنده شدند و در آنجا موضع گرفتند. پس از آنکه باجه به تصرف این فرمانده اموی درآمد، به مرکز سوق الجیشی مهمی برای «جُنْد»
عرب تبدیل شد. به گفته
هروی مَعْبَد بن عبّاس بن عبدالمطلب، پسر عم
پیامبر اکرم صلی الله علیهوآله و سلم، در آنجا درگذشت و مدفن او در
مرغزار (مَرج) شهر است.
یعقوبی که
افریقیه را در قرن سوم دیده است میگوید که «مردم باجه از نسل سربازان
عباسی و نیز از عناصر بومی غیر عرب هستند».
قَلْقَشندی،
به نقل از منبعی کهن، اشاره میکند که
قبیله بنی سعد، که پیامبر صلیاللهعلیهوآلهوسلم در میان ایشان پرورش یافت، همه جا پراکنده شده بودند و در زمان وی تنها گروه کوچکی از ایشان باقیمانده بودند که در باجه
افریقیه در جوار سپاهیان عباسی میزیستند.
در زمان تسلط
اغلبیان، این شهر مرکز عمده ناحیه شمالِ غربی تونس شد. صاحب منصبانِ نیرومند وابسته به خانواده وزیران، و افراد خاندان
بنی حُمَید، و خویشاوندان و متّحدان امرا، یکی پس از دیگری حکومت آنجا را در دست گرفتند و کوشیدند تا آن را مانند اقطاعی غنی و سودآور برای خود نگاه دارند. قاضیانِ برگزیده از میان مشهورترین فقیهان پایتخت برای چنین منصب برجسته ای نامزد میشدند؛ و سردارانِ مجرّبْ فرماندهیِ نیروی نامنظمِ نظامی و متّحدان اغلبیان را برعهده میگرفتند. شواهد موجود حاکی از آن است که نام بخش (شیخه) مهمی در باجه، که تا امروز نیز باقی است، از «
قُضاعه»، یعنی نام قبیله افراد این نیروی نظامی که در این ناحیه مقیم شدند، گرفته شده است.
این شهر، در ۳۳۵/۹۴۶، در عهد
فاطمیان، به دست سپاهیان
بربر ابو یزید(صاحب الحمار) غارت و بخشی از آن به آتش کشیده شد، ولی به سبب محصولات کشاورزی فراوان، بسرعت رونقِ پیشین را بازیافت. در زمان حمله
بنی هلال (قرن پنجم)، گروههایی از قبیله
بنی ریاح به آنجا آمدند و در اطراف شهر مستقر شدند. بدین ترتیب، شهر بتدریج از دست امرای بدوی خارج شد و در اختیار امیران زیری بِجایه قرار گرفت. با ظهور حفصیان، شهر تا حدودی رونق سابق خود را به دست آورد و بارها کسانی را که بر حکومت میشوریدند در خود پناه داد.
در عهد عثمانی (قرن دهم تا یازدهم) باجه پادگانی از ینی چریها داشت که اعقابشان در آنجا باقی ماندند. در داخل شهر برای
حنفیان مسجدی ساخته شد. باجه از زمان حسینیان دوباره به شهرِ بزرگِ نیمه بدوی و بازارِ کالاهای کشاورزی تبدیل شد، و «عاملی» از جانب دولت مرکزی (بیگها) بر آن حکومت میکرد. چند بنای باارزش نیز در آنجا ساخته شد که مشهورترین آنها قلعه ای در یک کیلومتری غرب شهر است و به اقتباس از قصر معروف بیگها در حومه تونس، «
بارْدو» نام گرفته است.
باجه زادگاه تنی چند از عالمان و فقیهان و شاعران و مورخان محلی بوده است، از جمله:
خاندان قَلشانی که در قرن نهم هفت یا هشت قاضی و فقیه برجسته تونس از آن برخاستند، و
محمدالصغیربن یوسف که تاریخ نخستین چهار «بیگ» از حسینیان را براساس مشاهدات شخصی خود تحریر کرده است (۱۱۱۷-۱۱۸۲).
در تونس دو مرکز دیگر نیز باجه نام داشت :
برای تشخیص آن از باجه شمالِ تونس به این اسم خوانده میشد. این شهر در ناحیه
رُصْفه (همان روسپه قدیم رومیها)، در قلب جنگلهای
زیتون ساحل تونس و بر سر راه مهدیه به اَلْجان (سیزده کیلومتری شرق الجان) قرار داشت. «شیخه ای» که این شهر در آن واقع بوده امروز نیز وادیِ باجه (حاکم نشین مهدیه) خوانده میشود. شهر ظاهراً تا حمله بنی هِلال آبادان بوده، ولی پس از آن، رو به انحطاط نهاده و در عهد حفصیان بکلی از میان رفته است. ویرانههای آن، خصوصاً بقایای تأسیسات وسیع آبرسانی (فَسْقِیّه) شهر هنوز باقی است، و مالکی و یاقوت بارها به آن اشاره کرده اند. یاقوت خصوصاً مطالبی را عیناً از مجموعه منتخبات شاعران قیروان، که ابن رشیق گرد آورده، نقل کرده است.
دهکده ای که اکنون از میان رفته ولی بقایای آن هنوز دیده میشود. این دهکده در نزدیکی شهر مَنّوبه امروزی، در شمالِ غربی تونس، واقع و دارای مسجد و مکتبخانه (کُتّاب) و بازار و تعدادی خانه بوده است. شهرت عمده این محل به دلیل آن است که یکی از عرفا (اولیا) ی بزرگ تونسی،
ابوسعید خَلَفَة بن یحیی تمیمی باجی (۵۵۱ ـ۶۲۹)، شاگرد
ابومَدَیْن شُعَیب تِلِمْسانی، در آنجا به دنیا آمد. وی در قریه جبل المَنار مدفون است که، از مَرْسی ' تا قرطاجنه، به سَیّدی ابو سعید مشهور شده است.
(۱) محمد بن محمد ادریسی، المغرب، چاپ دُزی و دخویه، لیدن ۱۸۶۶، ص ۱۱۵.
(۲) عبدالله بن عبدالعزیز بکری، کتاب المغرب فی ذکر بلاد
افریقیه و المغرب، پاریس ۱۹۶۵.
(۳) ابوالحسن حوّاری، مناقب ابی سعید الباجی، مجموعة نسخههای خطّی عبدالوهاب.
(۴) خلیل بن ایبک صفَدی، الوافی بالوفیات، ج ۳، مجموعة نسخههای خطّی کتابخانة زیتونه.
(۵) احمد بن علی قلقشندی، صبح الاعشی، قاهره (تاریخ مقدمه ۱۳۸۳/۱۹۶۳).
(۶) حسن بن محمد لیون افریقائی، وصف
افریقا، ج ۳، ص ۱۱۹.
(۷) عبدالله بن محمد مالکی، ریاض النفوس، ج ۲، ص ۷۹-۸۱، مجموعة نسخههای خطّی عبدالوهاب.
(۸) محمد صغیربن یوسف، اخبار اولاد علی ترکی، مجموعة نسخههای خطّی عبدالوهاب.
(۹) یاقوت حموی، معجم البلدان، قاهره ۱۳۲۳/۱۹۰۶.
(۱۰) احمد بن اسحاق یعقوبی، البلدان، نجف ۱۹۱۸، ص ۱۰۷.
دانشنامه جهان اسلام، بنیاد دائرة المعارف اسلامی، برگرفته از مقاله «باجه»، شماره۸۶.