• خواندن
  • نمایش تاریخچه
  • ویرایش
 

بخت گشایی خام

ذخیره مقاله با فرمت پی دی اف



بَخْت‌ْ گُشايى‌، مجموعة اعمال‌ و رفتارهايى‌ كه‌ همراه‌ با برخى‌ آداب‌ خاص‌ مذهبى‌ و جادويى‌ براي‌ گشايش‌ بخت‌ بستة دختران‌ «دم‌بخت‌» و شوهر نرفتة در خانه‌ مانده‌ و گشايش‌ كار زنان‌ «سياه‌ بخت‌» و كارِ بستة مردان‌ صورت‌ مى‌گيرد.
پيشينه‌: اعتقاد به‌ نقش‌ مؤثر بخت‌ يا اقبال‌ به‌ عنوان‌ نيرويى‌ مستقل‌ و پنهان‌ در زندگى‌ و سرنوشت‌ آدميان‌ كه‌ پيشينه‌اي‌ كهن‌ دارد، همراه‌ با رواج‌ سحروجادو در رفع‌ مصائب‌ و مشكلات‌، اهميت‌ بخت‌ و سرنوشت‌ را در امور دنيوي‌ مورد توجه‌ عموم‌ قرار داد و رفته‌ رفته‌ در ادبيات‌، خصوصاً در فرهنگ‌ عامه‌، راه‌ يافت‌ (نك: كتيرايى‌، ۸۹، حاشيه‌). در ايران‌ باستان‌ به‌ دست‌ آوردن‌ بخت‌ خوب‌ (بهره‌) تنها در گرو توسل‌ به‌ ايزدان‌ بود ( ونديداد،فرگرد ۲۱، بند ۱) و به‌ تعبيري‌ آدميزاده‌ هيچ‌گونه‌ اختيار يا توانى‌ در تغيير سرنوشت‌ خود نداشت‌ (همان‌، فرگرد ۵، بند ۹). در فرهنگ‌ اسلامى‌ نيز باور به‌ بخت‌ و اقبال‌ با تعابير كم‌ و بيش‌ متفاوت‌ و همراه‌ با «قضا و قدر»، يا مشيت‌ الهى‌ تداول‌ داشت‌ ( ايرانيكا، و آن‌ را نيرويى‌ مستقل‌ و تغيير ناپذير تلقى‌ مى‌كردند و حضور آن‌ را در زندگى‌ و سرنوشت‌ آدميزادگان‌ مؤثر مى‌پنداشتند (داعى‌الاسلام‌، ۱/۶۰۹ -۶۱۰؛ نيز نك: ايرانيكا، همانجا؛ نفيسى‌، على‌اكبر، ۱/۵۴۰). رفته‌ رفته‌، مفاهيم‌ بخت‌، سياه‌بختى‌ و نيك‌بختى‌ در ادبيات‌ نيز راه‌ يافت‌ و در ميان‌ شعرا و ادبا به‌ كار مى‌رفت‌ و غالباً از بخت‌ نيك‌ و بخت‌ بد سخن‌ مى‌گفتند. سعدي‌ از بدبخت‌ و نيك‌بخت‌ (ص‌ ۱۸۳)، و بخت‌همايون‌ (ص‌ ۹۵)، بخت‌نگون‌ (ص‌ ۱۴۰) و بخت‌ بلند (ص‌ ۱۵۰) مردم‌ سخنها دارد (نيز نك: سنايى‌، ۱۱۷). بلعمى‌ مى‌گويد: «پس‌ قابيل‌ بنفرين‌ شد و بخت‌ بد بدو راه‌ نمود» (ص‌ ۱۰۴). باور به‌ ارواح‌ خبيث‌ و شيطانى‌ و موجودات‌ وهمى‌ آسيب‌رسان‌، و مداخلة آنها در سرنوشت‌ و زندگى‌ انسان‌ عقيدة عامه‌ را در بسته‌ شدن‌ و سياه‌ شدن‌ بخت‌ و اقبال‌ انسان‌ توسط اين‌ نيروهاي‌ مرموز تقويت‌ كرد و مردم‌ را به‌ پاره‌اي‌ اعمال‌ جادويى‌ براي‌ گشايش‌ بخت‌ واداشت‌. بخت‌گشايى‌، خصوصاً در ميان‌ دختران‌ِ در خانه‌ مانده‌ و به‌ شوهر نرفته‌ و زنان‌ سياه‌ بختى‌ كه‌ در زندگى‌ زناشويى‌ خود دچار مشكل‌ بودند، همچنين‌ در ميان‌ مردانى‌ كه‌ كارشان‌ گره‌ خورده‌ و بسته‌ شده‌ بود و در پيشبرد كارها توفيق‌ نداشتند، رواج‌ يافت‌.
اوقات‌ بخت‌گشايى‌: بخت‌گشايى‌ معمولاً در اوقات‌ و يا ايام‌ معينى‌ صورت‌ مى‌گرفت‌. اين‌ ايام‌ غالباً مقارن‌ با جشنهاي‌ قومى‌ - ملى‌ و مذهبى‌ بود. در بيشتر نقاط ايران‌، بخت‌ گشايى‌ در شب‌ چهارشنبه‌ سوري‌، روز سيزده‌ به‌ در، ايام‌ نوروز (به‌ خصوص‌ روزهاي‌ اول‌ سال‌ نو)، شبهاي‌ احيا (۱۹ و ۲۱ و ۲۳ رمضان‌)، شب‌ ۲۷ رمضان‌ (شب‌ مرگ‌ ابن‌ ملجم‌)، شبهاي‌ جمعه‌، هنگام‌ نمازگزاردن‌ و مراسم‌ عقد و عروسى‌ و ختنه‌ كردن‌ پسران‌ برگذار مى‌شد.
مكانهاي‌ بخت‌گشايى‌: اعمال‌ بخت‌ گشايى‌ را معمولاً در مكانهاي‌ خاص‌ و معينى‌ انجام‌ مى‌دادند. پاي‌ منار مساجد، درون‌ شبستان‌ مساجد، امام‌زاده‌ها، اماكن‌ مقدس‌ مسيحيان‌ و يهوديان‌، ميادين‌ بزرگ‌ شهر، معابر پر رفت‌ و آمد، كنار رودخانه‌ها، سبزه‌زارها، گرمابه‌هاي‌ يهوديان‌، دباغ‌ خانه‌ها و آرامگاهها از جمله‌ مكانهاي‌ اجراي‌ اعمال‌ بخت‌گشايى‌ بودند.
آداب‌ بخت‌گشايى‌: بخت‌گشايى‌ در نقاط مختلف‌ ايران‌ معمولاً با مجموعه‌اي‌ رفتار و اعمال‌ مذهبى‌ مانند خواندن‌ دعا و آيات‌ قرآنى‌، گرفتن‌ روزه‌، روضه‌ خوانى‌ و نذر و نياز همراه‌ بوده‌ است‌. مثلاً در شب‌ احيا هنگام‌ خواندن‌ دعاي‌ جوشن‌ كبير، زنان‌ يزدي‌ ۱۰۰ گره‌ به‌ طنابى‌ مى‌زدند و آن‌ را به‌ گردن‌ دختر دم‌ بخت‌ مى‌آويختند تا بختش‌ باز شود (وكيليان‌، ۱۱۱-۱۱۲). تهرانيها براي‌ گشايش‌ بخت‌ و كار نخستين‌ آيات‌ سوره‌هاي‌ فتح‌ (۴۸)، نصر (۱۱۰)، كوثر (۱۰۸) و آية ۱۹ سورة شوري‌ (۴۲) را بر روي‌ كاسه‌اي‌ مى‌نوشتند و با آب‌ آن‌ كاسه‌ غسل‌ مى‌كردند و يا آب‌ كاسه‌ را در خانه‌ و دكان‌ مى‌پاشيدند (شهري‌، طهران‌...، ۴/۵۱۹). همچنين‌ آيات‌ ۹۶ تا ۹۹ سورة بقره‌ (۲) را روي‌ رقعه‌هايى‌ مى‌نوشتند و دختران‌ دم‌ بخت‌ آنها را به‌ خود مى‌آويختند؛ يا نام‌ پسر مورد نظر براي‌ ازدواج‌ را همراه‌ نام‌ مادرش‌ با آية ۱۰ سورة مائده‌ (۵) روي‌ رقعه‌ يا پارچه‌اي‌ مى‌نوشتند و مقداري‌ از خاك‌ گذرگاه‌ پسر را بر آن‌ مى‌پاشيدند و به‌ لباس‌ دختر مى‌آويختند («آداب‌...»، ۱/۱۷۹).
در بعضى‌ از بخت‌ گشاييهاي‌ همراه‌ با اعمال‌ مذهبى‌، عدد ۷ نقش‌ مهمى‌ داشت‌ و هر يك‌ از اعمال‌ را ۷ بار تكرار مى‌كردند، مانند نوشتن‌ ۷ بار سورة حمد روي‌ ۷ تكه‌ از لباس‌ و دفن‌ كردن‌ آن‌ در ۷ قبر يا قبرستان‌ (شهري‌، همان‌، ۴/۵۱۸)؛ گرفتن‌ روزة مرتضى‌ على‌ و گشودن‌ آن‌ با آب‌ ۷ چاه‌ از ۷ خانه‌ (آقاجمال‌، ۷)؛ شستن‌ رقعة دعا در آب‌ و نوشيدن‌ آن‌ در ۷ روز (كتيرايى‌، ۹۱)؛ تهية آب‌ از ۷ گَري‌ (يعنى‌ از ۷ شغلى‌ كه‌ نام‌ آن‌ پسوند گري‌ داشت‌، مانند مسگري‌، زرگري‌ و...). اين‌ آب‌ را در روز جمعه‌، پس‌ از غسل‌ جمعه‌ و خواندن‌ ۲ ركعت‌ نماز حاجت‌، با جام‌ «باطل‌ سحر» روي‌ سر دخترِ در خانه‌ مانده‌ كه‌ رو به‌ قبله‌ مى‌ايستاد، مى‌ريختند (همو، ۹۷).
از آداب‌ ديگر بخت‌ گشايى‌ خواندن‌ سورة ياسين‌ بر خرما و خيرات‌ آن‌ در شب‌ جمعه‌ بود. در اين‌ بخت‌گشايى‌ براي‌ هر سال‌ از عمر دختر ۱۲ دانه‌ خرما بر مى‌داشتند و يك‌ بار سورة ياسين‌ را مى‌خواندند و بر آنها مى‌دميدند (شهري‌، همانجا). روضه‌ خوانى‌ و روزه‌ داري‌ نيز از اعمال‌ ديگر بخت‌ گشايى‌ بود. در يزد زنان‌ حاجتمند نذر مى‌كردند كه‌ در صورت‌ بر آورده‌ شدن‌ حاجتشان‌ از روز ۱۹ يا ۲۰ يا ۲۱ تا شب‌ ۲۷ رمضان‌ روضة قنبر كه‌ مخصوص‌ زنان‌ است‌، بخوانند (وكيليان‌، ۱۰۰). در ميان‌ كردها و مردم‌ اورميه‌ و زنجان‌ رسم‌ بود كه‌ زنان‌ پس‌ از برآورده‌ شدن‌ حاجتشان‌، ۳ يا ۵ يا ۷ سال‌ در ۳ شب‌ جمعة آخر چلة بزرگ‌ يا اولين‌ شب‌چلة كوچك‌ زمستان‌ «قاووت‌» درست‌ مى‌كردند (انجوي‌، ۲/۱۲۸- ۱۳۱).
بخت‌ گشايى‌ با آب‌ قرآن‌ نيز معمول‌ بود. مثلاً دختر شوهر نرفته‌ در روز جمعة آخر ماه‌ رمضان‌ از آبى‌ كه‌ در برابر قرآن‌ وزن‌ كرده‌ بودند، به‌ صورت‌ و بدنش‌ مى‌زد (كتيرايى‌، ۹۴). وارونه‌ سر كردن‌ چادر نماز به‌ هنگام‌ خواندن‌ نماز، نذر خواندن‌ مولودي‌ و بستن‌ حناي‌ «سى‌ تبارك‌» از آداب‌ ديگر بخت‌ گشايى‌ بودند. حناي‌ «سى‌ تبارك‌» حنايى‌ بود كه‌ در طول‌ ماه‌ رمضان‌ هر روز يك‌ بار سورة تبارك‌ (۶۷) را به‌ آن‌ خوانده‌ و دميده‌ باشند. اين‌ حنا را در شب‌ عيد فطر بر سر دختر دم‌ بخت‌ مى‌ماليدند و معتقد بودند كه‌ تا عيد ديگر بختش‌ باز مى‌شود (كتيرايى‌، ۹۵ -۹۶، ۹۸).
در برخى‌ از گورستانها و زيارتگاهها، مانند «عباسيه‌» (زيارتگاه‌ على‌ بن‌ مهزيار) در اهواز و مقبرة «خضر» در آمل‌ اعمال‌ بخت‌ گشايى‌ را همراه‌ مراسم‌ مذهبى‌ خاصى‌ انجام‌ مى‌دادند (نك: شكورزاده‌، ۹۰ - ۹۱). رفتن‌ به‌ مسجد فتح‌ شيراز در محلة يهوديان‌ و روشن‌ كردن‌ شمع‌ در آن‌ در روز جمعة آخر ماه‌ رمضان‌ (وكيليان‌، ۱۵۳-۱۵۴)؛ قرار دادن‌ شمع‌ روشن‌ در آخرين‌ پلة منبر مسجد جامع‌ شيراز و پختن‌ حلوا در زير آن‌ منبر توسط دختر دم‌ بخت‌؛ دست‌ گذاشتن‌ روي‌ سنگ‌ سياه‌ مسجد با اين‌ باور كه‌ اگر دست‌ عرق‌ كند حاجت‌ برآورده‌ مى‌شود (نك: فقيري‌، ۱۳۷)؛ گرفتن‌ پارچه‌ از ۷ زن‌ فاطمه‌ نام‌ و دوختن‌ پيراهن‌ مراد از پارچه‌ها به‌ كمك‌ ۷ دختر نابالغ‌ (مولانا، ۱۱۲-۱۱۳)؛ و توسل‌ به‌ اماكن‌ مقدس‌ مسيحيان‌ (كتيرايى‌، ۹۶) نيز از آداب‌ ديگر در بخت‌ گشاييها بوده‌اند.
آداب‌ جادويى‌: اين‌ آداب‌ ريشه‌ در باورهاي‌ عاميانه‌ و فرهنگهاي‌ كهن‌ و سنتى‌ مردم‌ داشته‌، و عمدتاً در روز سيزده‌ به‌ در، شب‌ چهارشنبه‌ سوري‌ و شب‌ ۲۷ رمضان‌ انجام‌ مى‌گرفته‌ است‌. در اين‌ نوع‌ بخت‌ گشاييها اشياء و وسايلى‌ به‌ كار مى‌بردند كه‌ برخى‌ از آنها جنبة نمادين‌ داشتند؛ مثلاً توپ‌ مرواريد در ميدان‌ ارك‌ تهران‌ يكى‌ از وسايل‌ بخت‌ گشايى‌ زنان‌ تهرانى‌ بود. در شبهاي‌ چهارشنبه‌ سوري‌، زنان‌ تيره‌ بخت‌ و دختران‌ بى‌شوهر يا دم‌ بخت‌ به‌ نيت‌ باز شدن‌ بختشان‌ روي‌ لولة توپ‌ سوار مى‌شدند و از روي‌ آن‌ سُر مى‌خوردند و يا از زير آن‌ عبور مى‌كردند و به‌ آن‌ دخيل‌ مى‌بستند (هدايت‌، ۱۵۰؛ شهري‌، همان‌، ۳/۳۶۴؛ نفيسى‌، سعيد، ۸۵۳، ۸۵۴؛ بلوكباشى‌، ۵؛ پوركريم‌، ۱۶، ۲۱). نشستن‌ دختران‌ روي‌ مالبند آسيابى‌ كه‌ به‌ كمك‌ اسب‌ حركت‌ مى‌كرد و دوبار چرخيدن‌ به‌ دور محور آسياب‌ (پولاك‌، ۱۵۶)؛ گشتن‌ به‌ دور جوغن‌ (هاون‌ سنگى‌) در خاتون‌ قيامت‌ شيراز؛ سوار شدن‌ روي‌ شير سنگى‌ همدان‌؛ و ۳ بار عبور كردن‌ از سوراخ‌ تخته‌ سنگى‌ به‌ نام‌ «سنگ‌ سوراخى‌» در قرية مورگان‌ اصفهان‌ در شبهاي‌ جمعه‌ نيز از جملة اعمال‌ جادويى‌ بخت‌ گشايى‌ بودند (هدايت‌، ۱۵۸- ۱۵۹؛ شكورزاده‌، ۸۹ -۹۰؛ پوركريم‌، ۱۶).
بخت‌ گشايى‌ با باز كردن‌ نخ‌ يا گشودن‌ قفل‌ نيز متداول‌ بود. برخى‌ باور داشتند كه‌ گشوده‌ شدن‌ هر چيزِ بسته‌ به‌ گشايش‌ بخت‌ بسته‌ و نيك‌بختى‌ انسان‌ كمك‌ مى‌كند. مثلاً زنان‌ خراسانى‌ نخ‌ سفيدي‌ به‌ دو انگشت‌ شست‌ خود مى‌بستند و در چهارشنبه‌ سوري‌ كنار جوي‌ آبى‌ مى‌نشستند تا عابري‌ بيايد و اين‌ نخ‌ را باز كند (همو، ۲۱؛ شكورزاده‌، ۸۵)؛ يا پيردختران‌ اصفهانى‌ در شب‌ چهارشنبه‌ سوري‌، ۴ طرف‌ يك‌ چهار راه‌ را نخ‌ مى‌بستند تا عابري‌ نخ‌ را پاره‌ كند و با پاره‌ شدن‌ نخ‌ بختشان‌ گشوده‌ شود و در آن‌ سال‌ به‌ خانة شوهر بروند (پوركريم‌، همانجا). گاهى‌ بخت‌ بسته‌ را با باز كردن‌ قفل‌ بسته‌ مى‌گشودند، مثلاً در شب‌ چهارشنبه‌ سوري‌ يا شب‌ ۲۷ رمضان‌، دختران‌ دم‌ بخت‌ مشهدي‌ و تهرانى‌ قفلى‌ را به‌ گوشة چادر خود مى‌بستند، يا به‌ گردن‌ مى‌آويختند و در پاي‌ منار مساجد، يا در گذرگاهها منتظر مى‌ماندند تا رهگذري‌ قفل‌ را از چادر يا گردن‌ آنها بگشايد (نفيسى‌، سعيد، ۸۴۹؛ كتيرايى‌، همانجا؛ شكورزاده‌، ۸۶؛ بلوكباشى‌، همانجا؛ ماسه‌، ؛ II/۳۰۷ پوركريم‌، ۲۱-۲۲).
گاهى‌ با شكستن‌، يا پاره‌ كردن‌ چيزي‌ بخت‌ گشايى‌ مى‌كردند و معتقد بودند كه‌ با اين‌ عمل‌، طلسم‌ بخت‌ بسته‌ شان‌ شكسته‌ و گشوده‌ خواهد شد. شكستن‌ گردو با پا؛ روشن‌ كردن‌ شمع‌ سر چاههاي‌ دباغخانه‌ در مشهد (شكورزاده‌، همانجا؛ پوركريم‌، ۲۲؛ بلوكباشى‌، همانجا)؛ شكستن‌ گردو با باسن‌ روي‌ پله‌هاي‌ راهرو منار جنبان‌ اصفهان‌، همراه‌ با خواندن‌ شعري‌ با اين‌ مضمون‌ كه‌ اي‌منار از حرف‌من‌ نرنج‌ و به‌من‌ [۱]     كمك‌ كن‌ تا شوهردار شوم‌ (آقاجمال‌، ۷؛ شاردن‌، ؛ VII/۴۴۶-۴۴۷ هدايت‌، ۱۵۸)؛ عبور دادن‌ دختران‌ دم‌ بخت‌ از ميان‌ كمان‌ پنبه‌ زنى‌، با اين‌ باور كه‌ وقتى‌ زه‌ كمان‌ پاره‌ شود، بخت‌ دختران‌ نيز باز مى‌شود (ذاكرزاده‌، ۲۸۱)؛ بستن‌ و گره‌ زدن‌ سبزه‌ به‌ يكديگر در روز سيزده‌ به‌ در؛ بستن‌ نخ‌ ابريشم‌ سبز به‌ سر (اين‌ نخ‌ را به‌ سوزن‌ مى‌كشند و هنگام‌ عقد بستن‌ عروس‌ به‌ چادر او فرو مى‌كنند و بعد بر سر مى‌زنند)؛ بستن‌ مقداري‌ از حناي‌ سر عروس‌ بر سر دختر دم‌ِ بخت‌؛ و بستن‌ حبه‌اي‌ قند به‌ شاخه‌اي‌ از «نوند» (بوتة اسفند) از جمله‌ اعمالى‌ بودند كه‌ در بخت‌گشاييها رواج‌ داشتند (كتيرايى‌، ۹۵؛ آقاجمال‌، ۹؛ صفى‌نژاد، ۴۳۷؛ هدايت‌، ۱۵۴؛ ماسه‌، ؛ I/۱۵۹ همايونى‌، ۴۵۷).
گرمابه‌ نيز نقش‌ مهمى‌ در بخت‌ گشايى‌ داشت‌. در اصفهان‌ مردم‌ در شب‌ چهارشنبه‌ به‌ حمام‌ شيخ‌ بهايى‌ مى‌رفتند و با جام‌ موسوم‌ به‌ «چهل‌ كليد» آب‌ بر سر و روي‌ خود مى‌ريختند (هدايت‌، ۱۵۹). چهل‌ كليد جام‌ كوچك‌ برنجين‌ يا مسينى‌ است‌ كه‌ در درون‌ و روي‌ آن‌ «چهار قل‌» (۴ سوره‌ از سوره‌هاي‌ قرآن‌ )و آيه‌هايى‌ از سورة ياسين‌ و دعاهايى‌ كنده‌اند (نك: ه د، ۱/۵۰)؛ همچنين‌ به‌ حمام‌ يهوديها مى‌رفتند و در ۴ گوشة حمام‌ به‌ سر و رويشان‌ آب‌ مى‌زدند (كتيرايى‌، ۹۱؛ شهري‌، همان‌، ۴/۵۱۹). شيرازيها نيز به‌ سعديه‌ مى‌رفتند و با جام‌ چهل‌ كليد از آب‌ سعديه‌ روي‌ خود مى‌ريختند، يا در حوض‌ سعديه‌ آب‌ تنى‌ مى‌كردند (همايونى‌، ۱۸؛ پوركريم‌، ۲۸).
با آب‌ دباغخانه‌ نيز بخت‌ گشايى‌ مى‌كردند. در تهران‌ و رشت‌ شب‌ چهارشنبه‌ سوري‌، زنان‌ و دختران‌ به‌ دباغخانه‌ها مى‌رفتند و با عبور از روي‌ چاههاي‌ هفتگانة دباغخانه‌، از هر چاه‌ مقداري‌ آب‌ به‌ سر و صورتشان‌ مى‌زدند و يا مقداري‌ از آن‌ را براي‌ غسل‌ كردن‌ به‌ همراه‌ مى‌بردند (شهري‌، تاريخ‌...، ۲/۴۴؛ بلوكباشى‌، ۵؛ هدايت‌، ۱۵۸؛ نفيسى‌، سعيد، ۸۵۱).
دوختن‌ و پوشيدن‌ پيراهن‌ مراد با آدابى‌ خاص‌ و به‌ سر كردن‌ چادر مراد نيز از اعمال‌ ديگر بخت‌ گشايى‌ بود (نك: كتيرايى‌، ۹۱ -۹۳). مثلاً در لاريجان‌ دختران‌ دم‌ بخت‌ و زنان‌ حاجتمند در شب‌ چهارشنبه‌سوري‌ كيسه‌اي‌ مى‌دوختند و به‌ مسجد مى‌رفتند و از مردم‌ پول‌ جمع‌آوري‌ مى‌كردند و در كيسه‌ مى‌ريختند؛ از آن‌ پول‌ پارچه‌ مى‌خريدند و از پارچه‌ پيراهن‌ مراد مى‌دوختند و مى‌پوشيدند (پوركريم‌، ۲۱؛ براي‌ آداب‌ مخصوص‌ دوختن‌ و پوشيدن‌ پيراهن‌ مراد، نك: كتيرايى‌، همانجا). اينگونه‌ اعمال‌ معمولاً در شبهاي‌ ۲۷ رمضان‌ و با اندكى‌ تفاوت‌ در تهران‌، بروجرد و كرج‌ نيز رايج‌ بوده‌ است‌ (شهري‌، طهران‌، ۳/۳۷۰؛ ذاكرزاده‌، ۲۸۲؛ مولانا، ۱۱۲-۱۱۳؛ وكيليان‌، ۱۲۶).
گاهى‌ اعمال‌ بخت‌ گشايى‌ را با تكرار عملى‌ در ۳ مرتبه‌، يا در ۳ مكان‌ مختلف‌ انجام‌ مى‌دادند. اعتقاد عامه‌ بر اين‌ بود كه‌ انجام‌ دادن‌ ۳ بار كاري‌ بخت‌ را مى‌گشايد، مثلاً دختران‌ شيرازي‌ در جمعة «اَلْوِدُي‌» يا «الوداعى‌» (جمعة آخر ماه‌ رمضان‌) به‌ مسجد جامع‌ شيراز رفته‌، ۳ بار از منبر بالا مى‌رفتند و اعتقاد داشتند كه‌ پس‌ از ۳ روز، يا ۳ هفته‌، يا ۳ ماه‌ بختشان‌ باز مى‌شود (وكيليان‌، ۱۵۲-۱۵۳). دختران‌ يا زنان‌ حاجتمند تهرانى‌ براي‌ خريدن‌ كندر، وشا و اسپند در شب‌ چهارشنبه‌ سوري‌ به‌ ۳ دكان‌ رو به‌ قبله‌ مى‌رفتند، از دو دكان‌ جويا مى‌شدند، ولى‌ از دكان‌ سوم‌ آنها را مى‌خريدند و به‌ خانه‌ مى‌بردند و براي‌ گشودن‌ بخت‌ و كار خود دود مى‌كردند (بلوكباشى‌، ۶)، يا ۳ بار روزهاي‌ شنبه‌ به‌ حمام‌ يهوديها مى‌رفتند (كتيرايى‌، ۹۱).
گاهى‌ با ۷ بار تكرار اعمال‌ بخت‌ گشايى‌ ديو شر را از بخت‌ بستگان‌ دور مى‌كردند. تكرار اعمال‌ در ۷ بار احتمالاً متأثر است‌ از اعتقاد ايرانيان‌ باستان‌ به‌ قواي‌ هفتگانة شر و تباهى‌ كه‌ اهريمن‌ سردستة آنها بود (نك: معين‌، ۲۴۴- ۲۴۵). زدن‌ ۷ گره‌ به‌ دو ساقة سبزه‌ در روز سيزده‌ به‌ در (شهري‌، همان‌، ۴/۱۳۹)، ۷ بار چرخش‌ به‌ دور حياط خانه‌ و ۷ بار گفتن‌ «بختم‌ واشد» (شكورزاده‌، ۸۵)، بردن‌ دختران‌ به‌ آب‌ انبار و زدن‌ ۷ گره‌ بر لباسشان‌ و گشودن‌ گرهها توسط پسران‌ نابالغ‌ (نفيسى‌، سعيد، ۸۵۴)، شكستن‌ ۷ گردو در سر چاه‌ دباغخانه‌ و روشن‌ كردن‌ ۷ شمع‌ روي‌ هر چاه‌ (پوركريم‌، ۲۲)، تهيةآجيل‌ ۷ مغز (آجيل‌چهارشنبه‌سوري‌) از دكانهاي‌ رو به‌ قبله‌ و تقسيم‌ آن‌ ميان‌ خويشان‌ و آشنايان‌ (بلوكباشى‌، همانجا) از اعمال‌ بخت‌ گشايى‌ بوده‌اند.
آداب‌ ديگر: در اردكان‌ در شب‌ ۲۷ رمضان‌ با «كَمْچَلى‌ (ملاقه‌) زدن‌»، و در رفسنجان‌ با «كليد زنى‌» به‌ نيت‌ بخت‌ گشايى‌ خوراكيهايى‌ جمع‌آوري‌ مى‌كردند و مى‌خوردند (نك: وكيليان‌، ۱۲۳)؛ شبيه‌ اين‌ اعمال‌ را دختران‌ شوهر نرفتة تهرانى‌ در شب‌ چهارشنبه‌سوري‌ با قاشق‌ چوبى‌ و الك‌ آردي‌ انجام‌ مى‌دادند (نك: كتيرايى‌، ۹۵ -۹۶). بيرون‌ راندن‌ دختران‌ دم‌ بخت‌ در شب‌ چهارشنبه‌ سوري‌ از خانه‌ و دنبال‌ كردن‌ آنها با چوب‌ نيم‌ سوز زير ديگ‌ در تهران‌ (بلوكباشى‌، ۵؛ كتيرايى‌، ۹۸)؛ خاك‌ كردن‌ دل‌ گوسفندِ سر سياه‌ در زير منبر مسجد، با اين‌ باور كه‌ با پوسيدن‌ دل‌، بخت‌ دختر نيز باز مى‌شود (شهري‌، همان‌، ۴/۵۱۹)؛ به‌ سر كردن‌ چادري‌ كه‌ آن‌ را از ميان‌ رودة گوسفند قربانى‌، يا نذري‌ گذرانده‌اند (كتيرايى‌، ۹۱؛ ذاكر زاده‌، ۲۸۱)؛ عبور از روي‌ جسد مردة حيوان‌، يا انسان‌، يا تابوت‌ خالى‌ (مولانا، ۱۱۲)؛ پوشيدن‌ لباس‌ نو و به‌ هم‌ زدن‌ «آش‌ بى‌ بى‌ سه‌شنبه‌» با كفگير مسى‌ سوراخ‌ دار (وكيليان‌، ۱۸۰)؛ پرتاب‌ سنگ‌ريزه‌ به‌بالاي‌ آرامگاه‌ شيخ‌ابوالحسن‌خرقانى‌ در شاهرود، با اين‌ باور كه‌ اگر سنگ‌ ريزه‌ به‌ پايين‌ نيفتد، بختشان‌ در سال‌ نو باز خواهد شد (شريعت‌زاده‌، ۴۶۶)؛ تكان‌ دادن‌ سفرة عقد روي‌ سر دختران‌ شوهر نرفته‌ (كتيرايى‌، همانجا)؛ پختن‌ قيمه‌ پلو و مخلوط كردن‌ آن‌ با باقى‌ ماندة پلو عروسى‌، و خيرات‌ آن‌ توسط دختران‌ شوهر نرفته‌؛ انداختن‌ چادر سياه‌ دختر دم‌ بخت‌ از بالاي‌ منار مسجد به‌ پايين‌ همزمان‌ با وضو گرفتن‌ مردان‌ در ظهر روز ۲۷ رمضان‌ با اين‌ باور كه‌ اگر چادر روي‌ سر مردي‌ بيفتد، همان‌ سال‌ دختر به‌ شوهر مى‌رود (همو، ۹۵، ۹۹)؛ پريدن‌ازروي‌آتش‌ چهارشنبه‌سوري‌ و گفتن‌ «بختم‌را بازكن‌ چهارشنبه‌» (پوركريم‌، ۱۹)؛ دعا كردن‌ دختران‌ بى‌شوهر براي‌ باز شدن‌ بخت‌ در وقت‌ ختنه‌ كردن‌ پسران‌ (آقاجمال‌، ۳۱)؛ قاپيدن‌ حناي‌ عروسى‌ از دست‌ عروس‌ توسط دختران‌ در كردستان‌ (افندي‌، ۱۸۶)؛ نشستن‌ روي‌ چرخ‌ كوزه‌گري‌ و شكستن‌ ۷ گردو (شكورزاده‌، ۸۳)؛ خريدن‌ «وشاي‌ عاطل‌ و باطل‌» (سرگين‌ الاغ‌ ماده‌) از عطار رو به‌ قبله‌ و ماليدن‌ آن‌ در غروب‌ چهارشنبة آخر سال‌ به‌ صورت‌ دختران‌ بى‌شوهر (همو، ۸۴)؛ آتش‌ افروختن‌ با «سر چينه‌» (كاه‌ ساقة برنج‌) و پريدن‌ دختران‌ از روي‌ آن‌؛ و يا رفتن‌ به‌ «چلاخانه‌» (سلاخ‌ خانه‌) و گشودن‌ بندي‌ از لباس‌ دختران‌ توسط پسران‌ نابالغ‌ در رشت‌ (نفيسى‌، سعيد، همانجا) از جمله‌ آداب‌ بخت‌گشايى‌ بودند. رمالان‌ نيز عموماً با طلسم‌ بخت‌گشايى‌ مى‌كردند، مثلاً در تهران‌ و ممسنى‌ با ساختن‌ طلسمى‌ و ترسيم‌ و نوشتن‌ خطوط و اعداد روي‌ تكه‌هايى‌ از كاغذ بخت‌ دختران‌ و زنان‌ را مى‌گشودند (مجيدي‌، ۴۸۴- ۴۸۵).
مآخذ: «آداب‌ و رسوم‌ و اعتقادات‌ عامه‌»، ايرانشهر، تهران‌، ۱۳۴۲ش‌/۱۹۶۳م‌، ج‌ ۱؛ آقاجمال‌ خوانساري‌، محمد، عقائدالنساء، به‌ كوشش‌ محمود كتيرايى‌، تهران‌، ۱۳۴۹ش‌؛ افندي‌ بايزيدي‌، محمود، آداب‌ و رسوم‌ كردان‌، به‌ كوشش‌ الكساندر ژابا، تهران‌، ۱۳۶۹ش‌؛ انجوي‌ شيرازي‌، ابوالقاسم‌، زمستان‌، تهران‌، ۱۳۵۴ش‌؛ بلعمى‌، محمد، تاريخ‌، به‌ كوشش‌ محمدتقى‌ بهار، تهران‌، ۱۳۵۳ش‌؛ بلوكباشى‌، على‌، «چهارشنبه‌ سوري‌»، هنر و مردم‌، تهران‌، ۱۳۴۶ش‌، شم ۵۳ و ۵۴؛ پوركريم‌، هوشنگ‌، «آيين‌ چهارشنبه‌ سوري‌ در ايران‌»، همان‌، ۱۳۴۸ش‌، شم ۷۷ و ۷۸؛ پولاك‌، ياكوب‌ادوارد، سفرنامه‌، ترجمةكيكاووس‌جهانداري‌، تهران‌، ۱۳۶۱ش‌؛ داعى‌الاسلام‌، محمدعلى‌، فرهنگ‌ نظام‌، تهران‌، ۱۳۶۲ش‌؛ ذاكرزاده‌، اميرحسين‌، سرگذشت‌ تهران‌، ۱۳۷۳ش‌؛ سعدي‌، گلستان‌، به‌ كوشش‌ غلامحسين‌ يوسفى‌، تهران‌، ۱۳۶۸ش‌؛ سنايى‌، حديقة الحقيقة، به‌ كوشش‌ مدرس‌ رضوي‌، تهران‌، ۱۳۵۹ش‌؛ شريعت‌زاده‌، على‌ اصغر، فرهنگ‌ مردم‌ شاهرود، تهران‌، ۱۳۷۱ش‌؛ شكورزاده‌، ابراهيم‌، عقايد و رسوم‌ مردم‌ خراسان‌، تهران‌، ۱۳۶۳ش‌؛ شهري‌، جعفر، تاريخ‌ اجتماعى‌ ايران‌، تهران‌، ۱۳۶۷ش‌؛ همو، طهران‌ قديم‌، تهران‌، ۱۳۷۱ش‌؛ صفى‌نژاد، جواد، طالب‌ آباد، تهران‌، ۱۳۵۵ش‌؛ فقيري‌، ابوالقاسم‌، ترانه‌هاي‌ محلى‌، شيراز، ۱۳۴۲ش‌؛ قرآن‌ كريم‌؛ كتيرايى‌، محمود، از خشت‌ تا خشت‌، تهران‌، ۱۳۷۸ش‌؛ مجيدي‌ كرايى‌، نورمحمد، تاريخ‌ و جغرافياي‌ ممسنى‌، تهران‌، ۱۳۷۱ش‌؛ معين‌، محمد، مزديسنا و ادب‌ فارسى‌، تهران‌، ۱۳۳۸ش‌؛ مولانا، غلامرضا، تاريخ‌ بروجرد، ۱۳۵۳ش‌؛ نفيسى‌، سعيد، «چهارشنبه‌ سوري‌»، مهر، تهران‌، ۱۳۱۳ش‌، س‌ ۱، شم ۱۱؛ نفيسى‌، على‌اكبر، فرهنگ‌، تهران‌، ۱۳۱۸ش‌؛ وكيليان‌، احمد، رمضان‌ در فرهنگ‌ مردم‌، تهران‌، ۱۳۷۰ش‌؛ ونديداد، ترجمة محمدعلى‌ حسنى‌، حيدرآباد دكن‌، ۱۳۵۷ق‌/۱۹۴۸م‌؛ هدايت‌، صادق‌، نيرنگستان‌، تهران‌، ۱۳۱۱ش‌؛ همايونى‌، صادق‌، آداب‌ و رسوم‌ مردم‌ شيراز، شيراز، ۱۳۵۳ش‌؛ نيز:
, Voyages, Paris, ۱۸۱۱; Iranica; Mass E , H., Croyances et coutumes persanes, Paris, ۱۹۳۸.
جعفر اسحاقى‌تيموري‌



جعبه ابزار