بخوردان
ذخیره مقاله با فرمت پی دی اف
بخور و بخوردان،
بخار یا
دود حاصل از تبخیر یا سوزاندن مواد خوشبو و ظرف مخصوص این کار است.
استفاده از بخور برای ایجاد
بوی خوش یا استفاده های مذهبی، درمانی و نظایر آن قدمتی تاریخی دارد.
از
روزگار باستان تاکنون در
مراسم و آیینها مواد و روغنهای خوشبو، از جمله چوبها و صمغهایی نظیر
اسپند ،
عود ،
چوب انار ،
سرو ،
صندل ،
عنبر ،
کندر ، لُبان یا
لوبان یا ترکیبی از آنها را میسوزانند یا
تبخیر میکنند
در
دین زرتشت سوزاندن چوبهای معطر در مراسم مذهبی، جشنها و خانه ها، برای خوشنودی ایزدآذر و دور کردن
دیوان و
شیاطین و عناصر فساد مرسوم بوده است.
این رسم اکنون نیز در میان
زرتشتیان رواج دارد
و در آتشکده های آنها، در ساعاتی معین از
روز با مراسمی خاص، چوبهای خوشبو سوزانده میشود.
در
مراسم دینی یهودیان استفاده از
بخور مواد خوشبو، بویژه
کندر ، بسیار رایج بوده و در عبادتگاههای آنان مکانهای مخصوصی برای آماده کردن و سوزاندن این مواد وجود داشته است
اما این کاربرد بخور، در میان یهودیان تداوم نیافته است در
کلیساهای رومی و مراسم مذهبی
مسیحی تا سده چهارم میلادی، یعنی زمان کنستانتین امپراتور
روم ، نشانی از این آیین دیده نمیشود.
امروزه نیز مسیحیان برای خوشبو کردن کلیساها در
مراسم مذهبی از
مواد معطر استفاده میکنند.
در دین
اسلام ، سوزاندن بخور اهمیت مذهبی خاصی ندارد و صرفاً برای پراکندن
بوی خوش در
اماکن مقدس به کار میرود.
البته امروزه مسلمانان
هند در مراسمی چون پیوند
زناشویی ،
تولد و جشنواره های مذهبی و نیز
صوفیان در مراسم خود
بخور میسوزانند.
در فرهنگها و متون مختلف با نامهایی چون آتشدان، بخورسوز، بخوره، بوی سوز، عطرسوز، عودسوز، عودگردان، مَدْخَنِه، مذبح، مجمر، مجمره، و منقل از آن یاد شده است.
از هزاره سوم تا هزاره اول ق م در مناطق تحت سلطه ایلامیها، بخوردان در نقوش برجسته و بر مُهرها تصویر شده است.
از هزاره دوم ق م از شمال غرب
ایران بخوردانی سفالی و از هزاره اول ق م از
قزاقستان دو بخوردان مفرغی به دست آمده است.
آثار دوران ماد در نیمه اول هزاره نخست ق م نیز نشان دهنده کاربرد بخور در مراسم گوناگون است.
از
دوره هخامنشی دو نقش برجسته از
داریوش و
خشایارشا در
تخت جمشید باقی است که در آنها دو بخوردان مشابه حجاری شده است.
ظرافت حجاریها نشان میدهد که این بخوردانها از فلزی گرانبها ساخته شده اند.
آتشدانهای نقش برجسته آرامگاههای داریوش و خشایارشا در نقش رستم و تخت جمشید با آتشدانهای سنگی یافت شده در
پاسارگاد مشابه است
این آتشدانها از سه بخش ساخته شده و پایه و بخش فوقانی هر کدام چهار طبقه است.
در بخش فوقانی یکی از آنها که بهطور کامل پیدا شده، محل افروختن
آتش به شکل ظرفی مخروطی گود شده است.
آیین بخورپراکنی در سراسر قلمرو اشکانی نیز رواج داشته است.
از نمونه های این دوره، نقش بخوردان بر مُهری از نسا (سده اول ق م تا سده های دوم و سوم)، بر لوحی گِلی از
شوش (سده اول و دوم ق م) و در حجاریهای
مسجدسلیمان (سده دوم ق م) و حجاری
بیستون (سده اول تا سوم م) است.
گذشته از نقوش، آتشدان سنگی از کوه خواجه
سیستان (سده اول تا سوم م)، بخوردان مفرغی از
لرستان (سده اول م) نیز از جمله نمونه های به دست آمده است.
بخوردانهای فلزی این دوره عموماً پایه بلند مخروطی دارند و از نظر تزیین سطح و شکل بخش فوقانی با یکدیگر متفاوت اند.
برخی از آنها، نظیر نمونه های یافت شده در نقاشیهای دیواری دورائوروپوس (در
سوریه ) (سده اول م) و نقش روی خمره مکشوفه از
آشور ، علاوه برپایه بلند، سه پایه کوتاه شبیه پای جانور نیز دارند.
از
دوره ساسانی طرحی از پاپک پدر
اردشیر ساسانی در
تخت جمشید وجود دارد که او را در حال ریختن ماده
بخور در بخوردان تزیینی کوچکی نشان میدهد.
بر سکه های اردشیر اول و برخی سکه های
شاپور دوم علاوه بر یک آتشدان بزرگ، که بر پشت کلیه سکه های ساسانی نقش شده است، دو بخوردان کوچک نیز در طرفین دیده میشود در نقش برجسته اردشیر اول در
فیروزآباد هم بخوردانی دیده میشود.
در اواخر دوره ساسانی، شکل ساده بخوردانهای این دوره تغییر یافت و به صورت
مجسمه جانوران ، بویژه پرندگان، درآمد.
جنس آنها عموماً از مفرغ است و با استفاده از قالب ساخته شده است.
از سده های اول تا سوم هجری تاکنون بخوردانی به دست نیامده است.
تنها نقشی از یک آتشدان بر قطعه پارچه ای از سده دوم تا چهارم هجری در کلیسای نوتردام دولاکوتور در
فرانسه وجود دارد که نشانه ای از
هنر ساسانی است و احتمالاً از فلزی گرانبها بوده است.
در نخستین سده های اسلامی،
خراسان مرکز عمده فلزکاری
ایران بود.
عود سوزهای فلزی این دوران نشان دهنده تداوم هنر ساسانی در ایران و
بین النهرین پس از
اسلام است.
نمونه های معدودی از سده های سوم و چهارم (دوره سامانی) باقی مانده است که میتوان به نمونه ای ساخته شده در خراسان موجود در موزه
کابل اشاره کرد.
در دوره سلجوقی، در سده های پنجم و ششم، خراسان اهمیت خود را به عنوان مرکز فلزکاری حفظ کرد و همچنان با تکیه بر هنر پیش از اسلام، در آنجا انواع عودسوز ساخته میشد.
از این دوره نمونه های بسیار زیادی باقیمانده است.
از اواخر
دوره سلجوقی و اوایل
دوره مغول یعنی سده ششم و هفتم نیز تعدادی عودسوز در دست است.
با یورش
مغول ، هنر
فلزکاری سلجوقی به
موصل در بین النهرین و سپس به
مصر و سوریه و در نهایت به
قاهره ، که از هجوم مغول در امان مانده بود، منتقل شد.
از بخوردانهایی که از سده های اولیه اسلامی تا سده هشتم باقی است میتوان نتیجه گرفت که اغلب از مفرغ،
برنج ،
نقره و گاه از
طلا ساخته میشده اند.
روش ساخت بیشتر آنها با استفاده از قالب با تزیینات معمول شامل
مشبک کاری ، سیاه قلم، ترصیع کاری و کتیبه نویسی با
مس و نقره و گاه طلا بوده است.
عودسوزهای این دوران چهار شکل اصلی دارند:
شکل اول، ظرفهای استوانه ای کوتاهی با سه پایه به شکل پای جانور یا دکمه که برخی درپوشی نیمکروی و معمولاً تزیینی به شکل
گل یا
پرنده و جز آن در رأس دارند؛ این ظروف دارای دسته ای بلند و یا فاقد دسته اند.
شکل دوم شامل ظرفهای استوانه ای نسبتاً بلند با کلاهک نیم گنبدی و نقش پیکره پرنده در رأس آنهاست؛ این ظروفِ سه پایه، به شکل پای
جانور دارند و تزیینات آنها مشابه گروه اول است؛
نمونههایی که درپوش آنها گنبدی کامل است، ترکیبی از گروههای اول و دوم است که معمولاً از برنج مرصع به نقره و طلا ساخته شده است و کتیبه نیز دارد.
شکل سوم، شامل پیکرههایی است به شکل جانورانی چون
شیر ،
خرگوش و پرندگانی چون
کبوتر و
شانه به سر ، که به صورت یکپارچه یا دو تکه ساخته شده و اغلب با روش «موم گمشده» مشبک کاری یا قالب ریزی شدهاند و فقط یک سوراخ دارند.
برخی از آنها، هم مشبک کاری شدهاند و هم سوراخ دارند؛ تزیینات قلمزنی و کتیبه نیز بر آنها دیده میشود.
شکل چهارم، ظرفهایی تشت مانند هستند که لبه پهن و مسطح آنها، که به صورت مدور یا چند ضلعی، به بیرون برگشته است.
این گروه معمولاً سه یا چهار پایه به شکل پیکره جانورانی چون
فیل و
شیر دارند.
روی لبه و بدنه آنها قلمزنی شده است و کتیبه نیز دارند.
نمونه های موجودِ این دسته، که برای آنها واژه های مجمر، مجمره و منقل بیشتر کاربرد دارد، متعلق به سده های ششم تا هشتم است.
برای مشاهده شکل نمونه های
دوران تیموری (اواخر سده هشتم تا اوایل سده نهم) باید به مینیاتورهای این دوره مراجعه کرد.
در برخی از مینیاتورهای سده یازدهم (دوره صفویه) ظروفی پایه بلند دیده میشود که با شمعدانهایی که در همین مینیاتورها ترسیم شده است تفاوت دارد و احتمالاً در آنها بخور میسوزانده اند.
از سده دوازدهم، ظرف زیبایی از نقره متعلق به دوره عثمانی در مجموعه ابراهیم بیهوموجود دارد که عطرسوز معرفی شده است.
در سده اخیر،
تهران و
اصفهان از مراکز عمده مشبک کاری آثار فلزی، از جمله عودسوزهاست که با نام مشبّک قلعه معروف است.
همچنین در چند دهه اخیر، بخوردانهایی از
سفال ساخته شده است و از آن جمله نمونه ای از کلپورگان در
سیستان و بلوچستان است که کاملاً با الهام از ظرفی کشف شده از شمال غرب
ایران متعلق به هزاره دوم ق م ساخته شده است.
بخوردانهای سفالی دیگری نیز از
گناباد در دست است که لعابدار و در زیر
لعاب منقشاند آتشدانهای کنونی در آتشکده های
ایران و
هند ، ظرفهای بزرگ دسته داری هستند با پایه ای نسبتاً بلند که
مواد معطر را با قاشقی مخصوص (چَمْچَه) به
طول سی
سانتیمتر به داخل آنها میریزند.
(۱) اردشیر آذرگشسب، مراسم مذهبی و آداب زرتشتیان، تهران ۱۳۵۲ ش.
(۲) پیرآمیه، تاریخ عیلام، ترجمه شیرین بیانی، تهران ۱۳۴۹ ش.
(۳) اشمیت، اف، تخت جمشید: بناها، نقشها، نبشته ها، ترجمه عبدالله فریار، تهران ۱۳۴۲ ش.
(۴) اورنگ، م، جشنهای ایران باستان، تهران ۱۳۳۵ ش.
(۵) پرایس، ک، تاریخ هنر اسلامی، ترجمه مسعود رجب نیا، تهران ۱۳۶۴ ش.
(۶) زکی محمد حسن، صنایع ایران: بعد از اسلام، ترجمه محمدعلی خلیلی، تهران ۱۳۶۳ ش.
(۷) محمدمؤمن بن محمدزمان حکیم مؤمن، تحفه حکیم مؤمن، تهران (تاریخ مقدمه ۱۴۰۲).
(۸) ویل دورانت، تاریخ تمدن، ج۱: مشرق زمین گاهواره تمدن، ترجمه احمد آرام، ج۳: قیصر و مسیح، ترجمه حمید عنایت، پرویز داریوش، و علی اصغر سروش، تهران ۱۳۶۷ ش.
(۹) علی اکبر دهخدا، لغت نامه، زیر نظر محمد معین، تهران ۱۳۲۵ـ۱۳۵۹ ش.
(۱۰) هاشم رضی، فرهنگ نامهای اوستا، تهران ۱۳۴۶ ش.
(۱۱) محمدرحیم صراف، نقوش برجسته ایلامی، تهران ۱۳۷۲ ش.
(۱۲) گرگوار فرامکین، باستان شناسی در آسیای مرکزی، ترجمه صادق ملک شهمیرزادی، تهران ۱۳۷۲ ش.
(۱۳) الفن الاسلامی فی المجموعات اللبنانیه الخاصه، معرض نظمه متحف نقولا ابراهیم سُرسق من ۳۱ ابار الی ۱۵ تموز ۱۹۷۴، بیروت ۱۹۷۴.
(۱۴) رمان گیرشمن، هنر ایران، ج۱: در دوران ماد و هخامنشی، ترجمه
عیسی بهنام، ج۲: در دوران پارت و ساسانی، ترجمه بهرام فره وشی، تهران ۱۳۴۶-۱۳۵۰ ش.
(۱۵) جیمزهاکس، قاموس کتاب مقدس، تهران ۱۳۴۹ ش.
(۱۶) گروپ.
(۱۷) هرتسفلد.
(۱۸) استروناخ.
(۲۰) ملکیان شیروانی.
دانشنامه جهان اسلام، بنیاد دائرة المعارف اسلامی، برگرفته از مقاله «بخوردان»، شماره۶۷۳.