براعت إستهلال(خام)
ذخیره مقاله با فرمت پی دی اف
بَراعَتِ اِسْتِهْلال، يكى از صنايع بديع معنوي. براعت در لغت به معنى كامل شدن در هنر و فضل ( غياث اللغات، ذيل براعت) و نيز به معنى تفوق و برتري است (تهانوي، ج۱، ص۱۳۵). استهلال مصدر باب استفعال به معنى ديدن هلال و بانگ كردن كودك (زوزنى، ذيل استهلال)، يا آواي نوزاد است بدانگاه كه از مادر زاده شود (تهانوي، همانجا). در دانش بديع و در «علم تقريض كه عبارت است از دانستن كيفيت انشاي شعر» (آملى، ج۱، ص۱۶۸)، براعت استهلال از فروع صنعت حسن ابتدا و اخص از آن است (سيوطى، الاتقان، ج، ص۳۶۳؛ تقوي، ص۲۱۴) و مراد از اين صنعت آن است كه آغاز سخن، مناسب حال گوينده و متناسب با مقصود وي باشد و مقدمه بر مسائل و مباحثى دلالت كند كه در متن (ذي المقدمه) بيان مىشود و موردبحث قرار مىگيرد (تفتازانى، المطول، ص۴۰۶؛تفتازانى، مختصر، ص۲۱۲؛ جرجانى، ص۴۵؛ سيوطى، الاتقان، ج، ص۳۶۳؛ كاشفى، ص۱۳۳)؛ بدينمعنا كه نويسنده يا شاعر با الفاظى دلپذير و بديع و با اشاراتى لطيف، مقدمهاي مناسب و متناسب با موضوعى كه مىنويسد و مىسرايد، ترتيب دهد، بدانسان كه شنونده و خوانندة صاحب ذوق سليم دريابد كه مقصود او چيست و در ادامة سخن چه خواهد گفت (آملى، ج۱، ص۱۷۵-۱۷۶؛ تهانوي، ج۱، ص۱۳۵؛ معزي، ص۱۱۲). چنانكه بهترين ابيات، بيتى است كه چون صدر آن را بشنوند، قافية آن را تشخيص دهند (جاحظ، ج۱، ص۱۱۶) و بدينسان ادامة سخن را پيشبينى كنند.
براعت استهلال گونهاي تناسب و مراعات نظير است كه به سر آغاز سخن اختصاص دارد و از تناسب و هماهنگى مقدمه - اعم از ديباچة كتاب، تشبيب قصيده، پيش درآمد مقاله و خطابه - با متن خبر مىدهد (تفتازانى، المطول، ص۴۰۶؛ تفتازانى، مختصر، ص۲۱۲؛ ابن ابى الاصبع، ص۱۶۸؛ همايى، ج۱، ص۳۰۳). قرآن شناسان سورة مبارك فاتحة الكتاب (۲) را نمونة برجستة براعت استهلال به شمار آوردهاند؛ بدينمعنا فاتحة الكتاب، مقدمهاي است بر قرآن كريم كه مشتمل بر تمام مقاصد قرآن است (سيوطى، معترك، ج۱، ص۵۸؛سيوطى،الاتقان، ج۳، ص۳۶۳-۳۶۴؛ تهانوي، ج۱، ص۱۳۶) و داراي صنعت براعت استهلال، چنانكه «رَبَّ الْعالَمينَ» و «اَلرَّحْمنِ الرَّحيمِ» اشارت است به معرفت خدا و صفات او؛ «مالِكِ يَوْمِالدّينِ»، اشارت است به معاد؛ «ايّاكَ نَعْبُدُ وَ ايّاكَ نَسْتَعينُ» بيانگر معرفت عبادت و انقياد به امر خداست؛«اِهْدِنَا الصَّراطَ الْمُسْتَقيمَ»حاكى از علمسلوكاست؛«اَنْعَمْتَ عَلَيْهِمْ» از مردم سعادتمند گذشته خبر مىدهد كه از خدا اطاعت كردهاند؛ «غَيْرِ الْمَغْضوبِ... (تا پايان سوره)» اشارت است به مردم تيرهبختى كه درگذشته مىزيسته، و عصيان ورزيدهاند (سيوطى، الاتقان، ج۳، ص۳۶۳-۳۶۴؛ معزي، ص۱۱۳). همچنين قرآن شناسان جميع فواتح سور قرآن را متناسب با موضوع و محتواي آنها، همة سورهها را داراي صنعت براعت استهلال دانستهاند (علىخان مدنى، ج۱، ص۳۴؛خطيب قزوينى، ص۴۲۹؛ سيوطى، معترك، ج۱، ص۵۸).
از نمونههاي برجستة صنعت براعت استهلال در شعر فار سى يكى مقدمة داستان رستم و سهراب (فردوسى، ج۲، ص۱۶۹) است و ديگري مقدمة داستان رستم و اسفنديار (فردوسى، ج۶، ص۲۱۶)در مقدمة داستان رستم و سهراب از طرح فلسفة مرگ و حكايت قضا و قدر، خوانندة صاحب ذوق سليم درمىيابد كه سخن دربارة مرگى نابهنگام است؛ و در مقدمة داستان رستم و اسفنديار آشكار مىشود كه از حادثهاي بزرگ و نامبارك سخن خواهد رفت. همچنين از نمونههاي بسيار خوبِ اين صنعت مطلع غزلى است از حافظ (شم ۳۹۰): افسر سلطان گل پيدا شد از طرف چمن {} مقدمش يارب مبارك باد بر سرو و سمن
اين بيت اشارت دارد به جلوس پادشاهى بر تخت سلطنت كه حافظ از او اميد دادگري و هنرپروري داشته است.
صنعت براعت استهلال را از آنرو بديننام خواندهاند كه سخن آراسته بدان، سخنى است كه بر ديگر سخنها برتري دارد؛ و همانندي اين صنعت به آواي كودك در آغاز تولد، آن است كه چون كودك آوا برآورد، نخست وجود خود را اعلام مىدارد، سپس روشن مىشود كه پسر است، يا دختر و صنعت براعت استهلال هم نخست، اعلام مىدارد كه حكايتى درخور توجه و مسألهاي مهم در پيش است و سپس معلوم مىسازد كه مضمون و محتواي درخور توجه نوشته يا سروده چيست.
منابع:
(۱) قرآن كريم؛
(۲)محمد آملى، نفايس الفنون، به كوشش ابوالحسن شعرانى، تهران، ۱۳۷۷ق؛
(۳) عبدالعظيم ابن ابى الاصبع، تحرير التحبير، به كوشش حفنى محمد شرف، قاهره، ۱۳۸۳ق؛
(۴) مسعود تفتازانى، مختصر المعانى، استانبول، ۱۳۱۷ق؛
(۵) مسعود تفتازانى، المطول، چ سنگى، تهران؛
(۶) نصرالله تقوي، هنجار گفتار، اصفهان، ۱۳۶۳ش؛
(۷) محمداعلى تهانوي، كشاف اصطلاحات الفنون، به كوشش اشپرنگر، كلكته، ۱۸۶۲م؛
(۸) عمرو جاحظ، البيان و التبيين، به كوشش عبدالسلام محمدهارون، قاهره، ۱۳۶۷ق/ ۱۹۴۸م؛
(۹) على جرجانى، التعريفات، بيروت، ۱۴۰۸ق/۱۹۸۸م؛
(۱۰) حافظ شيرازي، ديوان، به كوشش محمد قزوينى و قاسم غنى، تهران، ۱۳۶۷ش؛
(۱۱) محمد خطيب قزوينى، التلخيص فى علوم البلاغة، به كوشش عبدالرحمان برقوقى، بيروت، ۱۹۰۴م؛
(۱۲) حسين زوزنى، المصادر، به كوشش تقى بينش، مشهد، ۱۳۴۵ش؛
(۱۳) سيوطى، الاتقان، به كوشش محمدابوالفضل ابراهيم، تهران، ۱۳۶۳ش؛
(۱۴) سيوطى، معترك الاقران، به كوشش احمد شمسالدين، بيروت، ۱۴۰۸ق/۱۹۸۸م؛
(۱۵) علىخان مدنى، انوار الربيع فى انواع البديع، به كوشش شاكر هادي شكر، نجف، ۱۳۸۸ق؛
(۱۶) غياثالدين محمد رامپوري، غياث اللغات، بمبئى؛
(۱۷) فردوسى، شاهنامه، به كوشش برتلس، مسكو، ۱۹۶۳م؛
(۱۸) حسين كاشفى، بدايع الافكار فى صنايع الاشعار، به كوشش جلالالدين كزازي، تهران، ۱۳۶۹ش؛
(۱۹) نجفقلى معزي، درة نجفى، به كوشش حسين آهى، تهران، ۱۳۵۵ش؛
(۲۰) جلالالدين همايى، فنون بلاغت و صناعات ادبى، تهران، ۱۳۶۱ش.