• خواندن
  • نمایش تاریخچه
  • ویرایش
 

بررسی زبان‌شناختی وجوه و نظایر در قرآن کریم‌ (کتاب)

ذخیره مقاله با فرمت پی دی اف



«بررسی زبانشناختی وجوه و نظایر در قرآن کریم» ترجمه دکتر حسین سیدی از «الوجوه و النظائر فی القرآن الکریم» اثر عربی خانم سلوی محمد العواء است. نویسنده با نگاهی زبان شناختی درپی اثبات این مطلب است که فهم واژگان مشترک یا وجوه و نظایر، مبتنی بر بافت یا سیاق کلام می‌باشد.



در تقسیم بندی معنا در دانش معناشناسی، با انواع هم معنایی، چند معنایی، تناقض معنایی شمول معنایی و تضاد معنایی مواجه هستیم. «وجوه و نظایر» در قرآن کریم را می‌توان از نوع چند معنایی به شمار آورد. در تعریف «چند معنایی» آورده‌اند: «ما در زبان تنها با واژه‌های مختلف که دارای معانی گوناگون هستند، سروکار نداریم بلکه به برخی واژه‌ها برمی خوریم که به تنهایی از چند معنا برخوردارند. این مساله را چند معنایی و چنین کلماتی را چند معنا می‌نامیم.» «وجوه و نظایر»، بدین معناست که واژه واحدی در چند جای قرآن به یک لفظ و یک حرکت آمده است ولی در هرجا معنایی غیر از معنای دیگر دارد. اگر لفظی در یک جا و همان لفظ در جای دیگری آمده باشد، «نظایر» گوینده و تفسیر هر واژه به معنای غیر از معنای دیگر، «وجوه» نام دارد. نظایر را بر واژگان اطلاق می‌کنند و وجوه را بر معانی، وجوه و نظایر را از معجزات قرآن برشمرده‌اند؛ یعنی یک واژه چنان در بافتهای مستحکم و نفوذ ناپذیر قرآن جای گرفته است که باوجود شباهت در لفظ و حرکات در هر بافت زبانی معنایی غیر از معنای نخست دارد. لذا آن را یکی از فروع تفسیر می‌نامند. نخستین بار مقاتل بن سلیمان (ت ۱۵۰ ه) این روش را در تفسیر وارد نموده است. روش وجوه و نظایر عبارت است از: «تدوین صورتی از نظایر آیات قرآنی برای تعیین وجوه الفاظ؛ یعنی معانی مختلفی که یک لفظ در سراسر قرآن در بر دارد». این روش عبارت است از شمارش دقیق همه جزئیات معنایی‌ای که یک کلمه برحسب سیاقهای مختلف به خود می‌گیرد. این روش مقتضی دو تذکر است: ۱- روش وجوه و نظایر، در حقیقت مساله ترجمه به طور کلی و ترجمه قرآن به طور اخض را مطرح می‌کند. مساله این است که آیا در ترجمه یک متن باید یک کلمه را همواره با یک معادل تغییرناپذیر ترجمه کرد یا خیر؟ ۲- سیاق یا بافت سخن معنای کلمات را روشن می‌کند؛ بی آن که مفسر چیزی از خود بر آن بیفزاید. نزد قرآن پژوهان، فهم واژگان قرآن، شرح مفردات آن و یافتن غرایب آن بیش از سایر علوم اهمیت دارد. سیوطی به نقل از مقاتل حدیثی را آورده است که: «کسی به کمال فقه نرسد مگر این که برای قرآن وجوه زیادی ببیند».
[۱] الاتقان فی علوم القرآن ص۱۴۴.
مراد این است که در یک لفظ معانی متعددی را احتمال دهد، در صورتی که با هم متضاد نباشند و لفظ را بر همه آن معانی حمل نماید و به یک معنا اکتفا نکند.
[۲] الاتقان فی علوم القرآن ص۱۴۴.
ذو وجوه بودن قرآن را امام علی علیه‌السّلام هم- وقتی عبدالله بن عباس را نزد خوارج می‌فرستاد- یادآور شده است.
[۳] نهج البلاغه، صبحی صالح، وصیت ۷۷.



سه مقدمه از مترجم، دکتر عایشه عبدالرحمن (بنت الشاطی) و مولف در معنا و تبیین وجوه و نظایر، اهمیت این پژوهش و شیوهی کار آغازگر مباحث می‌باشد. مطالب در سه فصل عمده و هر فصل در چندین مبحث ودر نهایت یک فرجام مطرح شده است. در هر موضوع معنا و شقوق مختلف، همراه با دیدگاه‌های متفاوت دانشمندان عربی و غربی، مطرح، توضیح، تبیین و احیانا نقد میشود. جنبه ی کاربردی کردن بحثها و کالبد شکافی الفاظ قرآنی در موضوعهای مطرح شده مانند مبحث بافت (سیاق)، اضداد و واژگان وجوه مشکل از نقاط قوت این تالیف میباشد. برقراری ارتباط و مقایسه بین دیدگاه علمای ادبیات عرب، علم اصول و قرآن پژوهان متقدم، در حلقه داخلی و از طرفی دیگر با غربیان قرآن پژوه و متخصص زبان شناسی، توجه به این پژوهش را میافزاید.


مقدمه مترجم به تقسیم بندی معنا در دانش معناشناسی، اشتراک لفظی از نظر معاصران، آثار آن بر زبان، اشتراک لفظی در قرآن، و شمارش گردآوران واژه‌های مشترک در قرآن با اثرشان را پرداخته است. بنت الشاطی دربارهی تلاش و شجاعت سلوی محمد العوا و اهمیت پژوهش وی سخن رانده است. مولف نیز در مقدمه خود، وجوه و نظایر، اهمیت و ضرورت پژوهش در آن را تبیین کرده است. فصل اول بررسی علم وجوه و نظایر را در سه مبحث دنبال کرده است: ۱- تاریخچه، نوشته‌های مفسران درباره ی وجوه و نظایر، نوشته‌های زبانشناسان، پیدایش و معنای اصطلاح وجوه و نظایر ۲- چند معنایی واژگان ۳- بافت (سیاق)، کارکردهای بافت، از جمله تبیین مجمل، تعیین محتمل، حکم قطعی به عدم احتمال معنای غیر مقصود، تخصیص عام، مقید ساختن مطلق، تنوع معنا، و ذکر موارد کاربردی. وی به هوشیاری دریافت که نویسندگان در باب وجوه و نظایر قرآنی، در علوم عربی و علوم قرآنی هم دستی دارند و لذا برای شناخت هر زمینه‌ای که در آن شهرت دارند و ظهور نموده‌اند، به زندگی و شرح احوال آنان از طریق شناخت روزگار، مکتبها و استادان آنها هم پرداخت؛ تمام تلاش وی این بود که منابع آن را از نوشته‌های خود آنها در وجوه و نظایر قرآنی نظم ببخشد و به خوبی دریافت که شیوه پژوهش آنها دو نوع بیشتر نبوده است و تنها راه آن است که به مسیر واحدی جهت یابند؛ نه زبان شناسان در قواعد و شواهدشان از قرآن بی نیاز هستند و نه قرآن پژوهان از این نکته غافلند که زبان عربی، زبان قرآن و ملاک معناداری آن می‌باشد و ملاک آن، نه در علم وجوه و نظایر است و نه در علم قراءات و تفسیر و وقف و ابتدا، بلکه همه اینها ملاک اصول فقه، احکام و مقاصد آن است؛ مثل ملاک اعجاز بیانی آن. لذا تلاش کرد تا به مکتب زبان شناسان و قرآن پژوهان در این زمینه مشترک بین آنها هم نظری داشته باشد؛ با توجه به اصل مشترک بین آن دو برای وی مسجل شد که زبان شناسان، قرآن را به عنوان بزرگترین کتاب عربی و بیان معجزه آسای وی مورد بررسی قرار می‌دهند و ممکن است وجوه و نظایر را در کتابهای اعراب قرآن یا زبان قرائتها یا بلاغت بررسی کنند، درحالی که نوشته‌های علوم قرآنی، عنوان «الوجوه و النظایر» به خود گرفت؛ چه در نوشته‌های واژگان مفرد در وجوه و نظایر، مثل کتاب مقاتل بن سلیمان بلخی (ت ۱۵۰ ه) و چه در الاشباه و الاضداد و مفردات، مثل «البرهان فی علوم القرآن» از زرکشی و «الاتقان فی علوم القرآن» از سیوطی؛ بعد از آن، این علم در کتابهای جامع علوم قرآنی به عنوان فصلی وارد شد. این پژوهش وی را به بررسی مکتب زبان شناسان غربی در چند معنایی کشاند که نزد دانشمندان عرب به وجوه و نظایر مشهور است و این کار وی را به ارتباط با مباحث زبان شناسی یاری نمود و برای وی روشن گشت که چند معنایی به نظر معاصران همان است که به نظر آنها به بافت شناخته می‌شود؛ وی در افزودن آن به حوزه تطبیقی وجوه و نظایر تردید به خود راه نداد تا جایی که به خاطر توجه و اهمیت به این مطلب، بخش سوم- بحث نظری- را به آن اختصاص داد. مراجعه به مفهوم و کارکردها و شواهد و مثالهای آن با توجه به ویژگی روش علمای عرب، از نظرش دور نماند. روشی که قرآن کریم به عنوان اصلی بر آن تکیه دارد و از مفهوم بافت و شواهد قرآنی آن و برداشت دانشمندان غربی که از متن معجزه آسای ما دورند، خالی نیست. این بررسی وی را به این مطلب کشاند که پدیده چند معنایی در قرآن برای وجوه و نظایر، در نوشته برخی از دانشمندان ما هم آمده است؛ همچون «الاضداد» و «مشکل القرآن». وی در بررسی توجیه آنچه را که در اضداد، مشکل یا متشابه یافتند در کتابهای اساسی زبان شناسان و مفسران و اقوال آنها در تاویل واژگان کوتاهی نورزید. در بیان ارزشمند تاریخی نوشته‌ها در وجوه و نظایر و خاستگاه آنها نزد متاخران به فصلهایی از کتابهای قرآن پژوهان مثل «البرهان» زرکشی در قرن هشتم و «الاتقان» سیوطی در قرن دهم هجری، به اصل آن دو از پیامبر صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم در باب تعدد وجوه قرآن و به حدیث علی علیه‌السّلام علاقه وافر نشان می‌دهد. صبر و شکیبایی وی را به مطالعه منابع و استقرای آرای دانشمندان و تکیه بر دلیل کشاند و به قرینه، با نیاز به آنها، به ضرورت روشی تکیه نکرد؛ چنان که «اشاره‌هایی» را با اصطلاح مکتب زبان شناسی نوین پیگیری کرد و شاید اگر اصطلاح دانشمندان عرب را در سبک و اسلوب برمی گرفت، به روش آنها در بررسیهای زبان شناختی قرآن نزدیک تر بود. شاهد ارجگذاری وی، دشواری این دانش است که وی در مباحث تطبیقی تنها به بحث درباره تمام منابع و مراجعی که در دسترس است، اکتفا نکند، بلکه به ذکر نمونه‌های برگزیده از آنان نیز روی آورد. «علوم اسلامی از بحث و بررسی درباره دلالتها و مشکلات برگرفته از آن پدید آمده است». مولف با نقل جمله ی لطفی عبد البدیع «علم وجوه و نظایر، دانش بررسی معانی مختلف در قرآن است» معتقد است، این عبارت متضمن تعریفی از این بررسی است که تجربه‌ای برای تطبیق مبانی بررسی نوین زبان شناختی و ابزار آن در تحلیل زبان، بر متن قرآن به شمار می‌آید. تجربه‌ای که در پی گشودن راهی برای پژوهش معانی قرآن و آزمون روشی در پژوهش زبان شناختی است که درگذشته در حوزه وسیعی به مرحله عمل و بوته آزمایش قرار نگرفت. در پی پژوهش و بررسی مبانی مشخصی از حدود رابطه بین زبان شناس و متن قرآنی است؛ حدودی که از «آزادی قرائت» و «واقع گرایی علم» نمی‌کاهد و با قداست و پاکی یک متن الهی که باید حفظ گردد، برخوردی ندارد و مسؤول حفظ هر دو برای مفسر است که از فهم آنچه که حقایق زبانی بر آن دلالت دارد، منحرف نگردد. مشاهده پدیده‌های زبانی و دلالتهای عمیق واژگان و روابط آنها، با رویکردی در جهت رفع ابهام ناشی از تعدد معانی و دلالت را چه چیز می‌تواند از آن پرده بردارد و به آن جهت سوق دهد؟ معیاری که زبان شناسی در هنگام داوری، از خطر گم کردن راه به سوی «قصد گوینده» باز می‌دارد، کدام است؟ اینها پرسشهایی است که این پژوهش در پی پاسخ گویی به آنهاست و در نتیجه اشکال، بیش از پیش، در آغاز پرداختن به نخستین پرسشها واضح و روشن گردد. این تجربه، علم وجوه و نظایر را زمینه مناسبی برای خود یافت. این دانش، در عصر پایه‌های نخستین تدوین علوم اسلامی به وجود آمد که بیشتر آن در بررسی باب دلالت و مشکلات ناشی از آن ظهور یافت. تاریخ نخستین نوشته‌ها در این باره به قرن اول و دوم بازمی گردد و آن گاه در قرن چهارم و پنجم گسترش یافت و مطالب آن فراوان گشت و شیوه‌های تالیف وضع بهتری به خود گرفت. سپس در قرنهای اخیر به صورت بخشهایی در دائره المعارف‌های جامع علوم قرآنی به ما رسید. این کتابها ما را با علم وجوه و نظایر آشنا گرداند؛ دانشی که به ظهور لفظ واحد با معانی متعدد در قرآن می‌پردازد و از سیاق این گونه از واژگان، نمونه‌هایی برای این معانی متفاوت به نام وجوه واژه برگرفت و واژه در یکی از سیاقها، نظیری در سیاقهای دیگری که آن واژه آمده است، به شمار می‌رود. چگونه رویکرد معنا و تعیین دلالت در هر موضع یا سیاق تعیین می‌گردد که این معنا- نه دیگر معانی- از وجوه احتمالی آن می‌باشد؟ پاسخ این پرسش را کتابهای وجوه و نظایر نداده‌اند؛ آن کتابها تنها به گردآوری واژگان و ذکر معانی گوناگون و سیاقهای آن بسنده کرده‌اند. اما کتابهای تفسیری پر است از اختلاف نظرهایی پیرامون توجیه بسیاری از این واژگان متعدد المعنی. در اوقات بسیاری، «اشاره‌های سیاقی کلام و دلایل آن» نقش زیادی در توجیه نمودن اندیشه مفسر داشت که بیان صریحی از آن دارد و یا به آن اشاره می‌کند؛ اما تاثیر آن در نهایت روشن و واضح است. زبان شناسان این نوع از واژگان زبان را مشترک لفظی می‌نامند؛ چون لفظ، میان چند معنا مشترک است و گاهی بین آنها رابطه معنایی روشنی هست و گاهی نیست. هر آنچه که به دلالتهای این واژگان استدلال می‌شود، شیوه استعمال عرب در آن موارد است. واژگان وجوه قرآنی- چنان که از خلال این کار روشن خواهد شد- همان واژگان «مشترک» نیستند، اما گاهی چنین می‌باشند. در بسیاری از اوقات، علت بیان تعدد دلالتها، همان کاربرد قرآنی است که آنها را در بافتهای فکری و اجتماعی- که با آنچه درگذشته بود، متفاوت است- قرار می‌دهد و لذا صبغه جدیدی را با خود می‌آورد که حوزه‌های معانی را یا گسترش می‌دهد یا محدود می‌سازد و یا تغییر ایجاد می‌کند و بدین ترتیب واژگان وجوه پدید می‌آید نه آنچه را که زبان شناسان اشتراک لفظی می‌نامند. این واژگان معانی تازه‌ای را وارد می‌سازند و تفسیر و علوم اسلامی با بحثهای متفاوتی که دارند، نوشته می‌شوند؛ اختلاف معانی، سرچشمه اشکال یا موضوع آن در بسیاری از مسائل کتابهایی که به این امور می‌پردازند می‌باشد؛ مانند: فقه، انواع قرائت و دیگر علوم عربی همچنین تعدد دلالت همان موضوع اشکال در بسیاری از مباحث زبان شناسی و نوشته‌هایی در این باب مثل مباحث اشتراک لفظی، اضداد، ترادف و دیگر شاخه‌های زبان شناسی بوده است. واژگان وجوه قرآنی- واژگان مشکل- به تدریج به متون زبانی راه یافت که این واژگان به طور یکسان با بار معنایی شان در بافت قرآنی و کاربرد عرب نخستین، عرضه شده‌اند. این پژوهش تلاش دارد تا به کلیدهای دنیای واژگانی قرآنی با دلالتهای متعدد و متداخل دست یابد و برخی از واژگان وجوه قرآنی را نمونه‌هایی برای تطبیق و تحلیل معناشناسی برگیرد. در این راستا به ملاحظه پدیده‌های زبانی در بافت، تاثیر بافت فکری- اجتماعی- اسلامی و تاثیر بافت کاربرد عام قرآنی بر مفسران در گزینش و تعیین دلالتهای این واژگان پرداخته می‌شود. همچنین در رویکرد اندیشه نویسنده برای فهم روابط متداخل بین این واژگان و برخوردهای آنها با هم و تاثیر حرکت غیر مرئی شان پیرامون برخی دیگر، به خاطر تشکیل دلالت زبانی در شکل نهایی و پیچیده آن، توسل جسته می‌شود. مرحله بعد به کار بستن تجربه تحلیل دو بافت زبانی و غیر زبانی بر روی تعدادی از واژگان وجوه در دو کتاب در حوزه زبان شناسی و علوم قرآنی است. با توجه به میزان به کارگیری این تجربه، حقایق زبانی، تاریخی و تطبیقی دیگری کشف شده‌اند که در مقدمه آن اهمیت نقش بافت و تاثیر آن در تعیین دلالتهای زبان و انحراف آن از جهتی به جهت دیگر می‌باشد و گاهی با ظاهر امر چنان مغایرتی دارد که بافت، ما را به ابعاد آن هدایت می‌کند. مفهوم بافت در این کتاب تنها در حدود بافت زبانی متن محدود نمی‌شود؛ بلکه از این حدود فراتر می‌رود تا بافت غیر زبانی را که در زبان تاثیرگذار است، دریابد. این بافت غیر زبانی در بافت فرهنگی عام متجلی است که ترکیب زبانی را نظم می‌بخشد و بیانگر اندیشه و باورهاست. همچنین در آنچه که خواننده از دلالتهای بافت موضوعی موضعی که ترکیب زبانی در آن شکل گرفت در می‌یابد و عاطفه‌ای که آن را احاطه نموده و مستقیما بر گزینشهای زبانی متکلم و انتخابهای مخاطب به طور یکسان تاثیر گذار است، متجلی می‌گردد. وقتی زبان شناس به تفسیر متون می‌پردازد و از این حقایق آگاه می‌باشد، می‌تواند در ژرفای معانی راه یابد و از تاثیرپذیری اندیشه‌های خارج از بافت اندیشه متن و مفاهیمی که زبانش از آن برمی انگیزاند، در امان باشد؛ به شرطی که اندیشه خاص وی- وابسته به اندیشه زبان- موضوع بررسی یا تحلیل وی نباشد. فهم متون با تحلیل بافتهای آن، تجربه زبانی به مفسر عمق می‌بخشد و رابطه وی را با دنیای متن و دنیای زبان بیشتر می‌کند و به نتایج معناشناختی‌ای سوق می‌دهد که میل به اعتماد و وضوح دارد و از گرایش به اندیشه عدم تاکید و عدم امکان تعیین دور می‌گردد که نزد بسیاری از جریانهای زبان شناسی معاصر رواج دارد و مانع حرکت و پیشرفت آن در پرداختن به تطبیق نظریه می‌گردد. فصل دوم وجوه اضداد: «اضداد» یکی از مباحث زبان شناسی عربی است. موضوع آن نوعی از انواع مشترک لفظی است که رشته محکمی آن را به بحث وجوه و نظایر مرتبط می‌سازد. مبحث ۱- چند معنایی در کتاب «الاضداد» ابن انباری: وی رابطه بین «واژگان مشترک» و «واژگان اضداد» را در مقدمه اش چنین شرح می‌کند: «حروف (واژگان) اضداد همچون حروفی هستند که بر معانی مختلف واقع می‌شوند، هرچند که متضاد نیستند». زبان شناسان عرب به طور کلی آنهایی را که بر معانی مختلف واقع می‌شوند، مشترک لفظی می‌شناسند چون لفظ آن «حرف واحد» (واژگان واحد) دارای اشتراک معنایی هستند. بنابراین حروف اضداد نوعی مشترک میباشند. ۲- نمونه‌ای از واژگان وجوه در کتابهای الاضداد، بعد از بررسی مختصر روش ابن انباری در کتاب «الاضداد» و تلاش در تبیین مهم‌ترین ویژگیهای قابل توجه در آن، در این قسمت به بررسی بافتهای تعدادی از واژگان برگزیده شامل کلمات ۱- ظن، که به معانی تهمت، دروغ، یقین و شک بکار رفته است. ۲- رجاء ۳- خوف، پرداخته تا به شناخت تاثیر بافت در تعیین دلالت- مطابق آرای زبان شناسان و مفسران پیشین- پرداخته شود؛ چنان که نویسنده هم درپی پدیده‌های زبانی است که معنای زبانی در فهم مفسران و فهم ما از آن نتیجه بخش می‌باشد. در این میان تفاوت بین دیدگاه زبان شناسان و دیدگاه دانشمندان وجوه، بافتها و دلالتها و تفاوت میان بررسی هر یک از آنها نیز تبیین می‌شود. فصل سوم: وجه مشکل قرآن از جمله دانشهایی که در همان آغاز در تمدن اسلامی به وجود آمد، دانشی است به نام «مشکل القرآن». این دانش در کتابهایی که به جمع آوری انواع علوم قرآنی پرداخته‌اند، نامهای دیگری هم دارد. زرکشی در البرهان آن را «موهم الاختلاف» نامیده است و سیوطی در نوع چهل و هشتم «مشکل القرآن و موهم الاختلاف و التناقض». قدیمی‌ترین اثر در این موضوع کتاب «الرد علی الملحدین فی تشابه القرآن» از قطرب، زبان شناس معروف عرب می‌باشد. درحالی که نام «مشکل القرآن» شهرت یافت و کاربرد آن در نوشته‌هایی چون «تاویل مشکل القرآن» از ابن قتیبه و «الفوائد فی مشکل القرآن» از عز بن عبد السلام (ت ۶۶ ه) فراوان رواج یافت. حد مشترک میان دو کلمه «متشابه» و «مشکل» همان اشتباه کردن است. سپس نوعی «انتقال» یا «انتقال معنایی» رخ داده است و بر هرچه که مبهم یا موجب اشتباه می‌شود به واسطه گسترش دلالت از اصل وضع آن، اطلاق می‌گردد. اما مفاهیم «اختلاف» و «تعارض» و «تناقض» که از اجزای نامهای متضادی است که بر این نوع اطلاق کرده‌اند، خاستگاه همه به نوعی خاص از مشکلاتی است که این دانش به بررسی آن می‌پردازد؛ و گاهی به همین نام نامیده می‌شود. شاید از قبیل اطلاق جزء بر کل باشد. مبحث ۱- مشکل زبانی در کتابهای مشکل القرآن با بررسی دو کتاب «تاویل مشکل القرآن» از ابن قتیبه و مشکل القرآن در بررسی زرکشی ۲- بررسی برخی بافتهایی که ابن قتیبه در کتابش به آن پرداخته است و اشکال در آنها ناشی از چند معنا بودن لفظ می‌باشد؛ برای روشن شدن دو امر زیر، از میان آنچه که در کتابهای وجوه آمده است، به بررسی واژگانی می‌پردازیم: ۱- چگونه واژگان وجوه، بخش زیادی از مسائل علوم قرآنی را نشان می‌دهند؟ ۲- چگونه بافت به نقش عمده‌ای در تعیین معنای واژگان چند معنایی در قرآن منجر شده است؟ شامل کلمات کفار، قول، نسیان، حسنه و سیئه.


روش کار در این پژوهش به قصد آزمون روش و تعدادی از فرضهای نظری آغاز گشت. اما روش، تطبیق دستاوردهای بررسی زبان شناسی نوین است که آموزه‌های فلسفی متفکران معاصر غیر عرب در حوزه‌های پژوهش عربی- اسلامی، آن را به تحرک وامی دارد. اما فرضها، برخی از اندیشه‌هایی است که نویسنده آنها را از مبانی علوم عربی و حقایق آنها گمانه زنی کرده است و قصدش این بود که درستی یا نادرستی آن گمان را با قرار دادن بر محک تطبیق تحقق بخشد. این مبانی عبارتند از: ۱- بخش زیادی از مشکل در علوم قرآنی، مشکل زبانی است. ۲- یکی از عناصر مهم در مشکل زبانی، مشکل معنا یا تعیین دلالت است. ۳- علم وجوه و نظایر قرآنی، همان بررسی مشترک لفظی در قرآن کریم است. ۴- آنچه که نزد زبان شناسان عرب به مشترک لفظی معروف است، نزد زبان شناسان معاصر (اروپایی) به چند معنایی شهرت دارد. ۵- بافت، تاثیر بسزایی در تحدید معنا و جهت دهی فهم مفسر دارد. ۶- رام کردن متون زبان برای تحلیل پدیده‌های بافت، تجربه قابل ملاحظه‌ای است که ابعاد معنایی تازه‌ای از این متون را آشکار می‌سازد؛ به طوری که این کشف با قرائت زبان و زندگی با جهان فکری متفاوت از دیگر جهانها در بیرون زبان پایان می‌یابد. بعد از یک تجربه طولانی و رنج خواندن و نوشتن و دقت و بازسازی و مراجعه مکرر و صبر پشتکاری نویسنده، این بررسی تطبیقی به بررسیهای فراوانی در ارتباط با زبان و علوم زبانی و متن قرآن و تفسیر آن منجر شد که خلاصه آن به شرح زیر می‌باشد: ۱- ارتباط بین علوم قرآنی و بررسی زبانی تنگاتنگ است که از بررسی عمیق اشکالات و نمونه‌هایی که از کتابهای علوم قرآنی برگرفته شده و تقسیم بندی اشکال و بررسی در اصول و منابع آن آشکار می‌گردد. ۲- یکی از نمونه‌های مهم در تاثیر اندیشه زبانی در علوم قرآن، علم وجوه و نظایر است. ۳- یکی از مهمترین روشهای تحلیل دلالت الفاظ، بررسی بافت آنهاست؛ بلکه بافت گاهی خود تعیین کننده اصلی یا تنها عامل تعیین کننده معناست که محقق بدون توجه به آن در زبان به نتایج نادرستی خواهد رسید. ۴- مفسران از این تاثیر مهم بافت غافل نبوده‌اند و در تفسیر به آن تکیه کردند و آن را قرینه‌ای مرجح یا مانع برای استدلال معانی برگرفتند و این تاثیر در توجیه و ترجیح معانی ظاهر است. ۵- مفهوم بافت، محدود به حدود بافت زبانی متن نیست بلکه شامل بافت غیر زبانی هم می‌شود که در گزینشهای زبانی تاثیر گذار است و به عناصری بازمی گردد که از اصل زبان نیست بلکه از اموری است که بر زبان احاطه دارند و زبان بر آن دلالت دارد. چنان که بافت غیر زبانی در گزینشهای واژگان تاثیر می‌گذارد و لذا هنگام بررسی معنا لازم است به آنها مراجعه شود تا نتایج ضعیف یا محدود نباشد. عناصر بافت را می‌توان به: الف) بافت عام، ب) بافت موضوعی، ج) بافت زبانی تقسیم بندی کرد. ۶- تطبیق این مفهوم بافت با واژگان قرآنی بر کشف ابعاد جدیدی از معانی آن کمک می‌کند و مفسر را از تاثیرپذیری از افکار بیرون از بافت اندیشه قرآنی که در زبان قرآن و مفاهیمی که دربردارد و به آن فرامی خواند، دور می‌سازد. ۷- بررسی بافت ژرف نگری در تجربه متن و ژرف کاوی رابطه محقق با آن است. با دنیای متن و دنیای زبان؛ و به نتایج معناشناختی‌ای سوق می‌دهد که صبغه اعتماد و وضوح دارد چون برگرفته از خود زبان است نه چیز دیگر.


فهرست مطالب در ابتدا و فهرست منابع و مراجع، آیات، احادیث، اشعار عربی و اعلام در انتهای کتاب آورده است. پاورقیها بیشتر به ترجمه آیات و ذکر منابع اختصاص دارد.


۱. الاتقان فی علوم القرآن ص۱۴۴.
۲. الاتقان فی علوم القرآن ص۱۴۴.
۳. نهج البلاغه، صبحی صالح، وصیت ۷۷.



نرم افزار مشکات الانوار، مرکز تحقیقات کامپیوتری علوم اسلامی.



جعبه ابزار