بررسی معجم اعراب الفاظ القرآن الکریم
ذخیره مقاله با فرمت پی دی اف
معجم اعراب الفاظ القرآن الکریم الدکتور محمد سید طنطاوی راجعه شیخ محمد فهیم ابوعُبَیه الطبعة الاولی مکتبة لبنان ناشرون ۱۹۹۵/۱۴۱۵ م «۸۳۱ص.
بی گمان فهم درست معانی آیات قرآن کریم ربط وثیق با فهم مفردات آیات یعنی کلمات قرآن دارد. و ابزار پایه برای فهم و تفسیر این کتاب همانا درک قواعد صرف و نحو عربی و نیز شناخت موضع و نقش کلمات یعنی درک اعراب آنهاست. اگر این دانش گرانمایه درست اندوخته و اندیشیده و به کار گرفته شود درآمدی بر فهم درست معانی آیات و غوامض و کنوز ادبی قرآن است. بی تردید درک نکات بلاغی و معجزات کلامی و لطایف جمالی و زیباشناختی قرآن نه تنها مایه ابتهاج و لذایذ معنوی ناشی از آن است که مایه شناخت درک از مقاصد این کتاب عزیز برای ارائه جامعه و انسان طراز قرآن نیز هست. درک نحوه نگرش قرآن به مسائل و موضوعات مختلف حیات انسان سهل ممتنع مینماید اما سرمایه گذاری برای آن ـ هرقدر که باشد ـ از اوجب واجبات است.
برای نمونه به آیه۱۲۴ سوره بقره
نگاهی ـ نه گذرا که با تدبر لازم است ـ میافکنیم. (این بخش از بررسی ما تا سطور مربوط به معنای اعراب برگرفته از مقدمه کتاب ارزشمند (الاعراب فی القرآن الکریم مجمع البیان الحدیث) اثر سمیح عاطف الزین است که توسط دارالکتاب اللبنانی بیروت برای اولین بار در سال ۱۴۰۵ق./ ۱۹۸۵م. به چاپ رسیده است)
(واذ ابتلی ابراهیم ربه بکلمات…) برای ذهن ساده ما ترکیب (واذ ابتلی الرب ابراهیم بکلمات) موضوع ابتلا را گزارش میکند؛ اما تعبیر قرآنی فخامت و قیمت و رفعتی دیگر دارد. برای بررسی این تصویر زیبا به اعراب آن توجه کنید:
وَ: واو استیناف به معنای اذکر (یا محمد) القصة التی حدثت لنبی من انبیائی.
اِذ: ظرفیة تدل علی زمانٍ حدثت فیه تلک القصه مفعول به.
ابتلی: فعل ماض مبنی علی الفتحة.
ابراهیمَ: مفعول به منصوب (نکتة: حصل هنا تقدیم المفعول به علی العامل فیه مع ان رتبة الفاعل تتقدم علی رتبة المفعول عادةای ان التقدیم قد جری علی عکس ما نالف فی اصطلاحنا).
ربُّهُ: فاعل مرفوع هاء ضمیر متصل فی محل جرّ مضاف الیه (نکتة: حصل فیه تاخّر الفاعل عن معموله لفظاً وان کان ینبغی ان یتقدم رتبة).
بکلمت: بـ حرف جر کلماتٍ اسم مجرور.
نحویان تقدیم ضمیر را ـ لفظاً و رتبتاً ـ مجاز نمیشمارند و نیز تقدیم مفعول بر فاعل را؛ اما در آیه تقدیم و تاخیر به چشم میخورد دلیل و معنای آن چیست؟
واضح است که خداوند انسان را آزمایش میکند و اگر جمله به شکل عادی نازل میشد صرفاً خبر آزمایش و ابتلای ابراهیم به تکلیفی ـ هرچه باشد ـ به گوش ما میرسید. اما ترکیب آیه بالاتر از خبر هدفی دیگر دارد و آن ترسیم عظمت تکلیف و بزرگی شان مکلف است. این هدف با همان ترکیب خاص (نظیر این کار در فارسی نیز کم سابقه نیست. حتی معنای فارسی آیه نیز با تقدیم و تاخیر قرآنی زیباتر است در حالت عادی معنی آیه این میشود: و (به یاد آرای محمّد صلیاللهعلیهوآلهوسلّم) هنگامی که پروردگار ابراهیم را آزمود…؛ اما به سبک قرآن چنین ترجمهای رواست: و (به یاد آرای محمد صلیاللهعلیهوآلهوسلّم) هنگامی که بیازمود ابراهیم را پروردگارش….) ـ یعنی مخالفت عرف در ترکیب جمله و تقدیم مفعول و تاخیر ضمیر متصل عاید به این مفعول ـ تامین و در الفاظی چند معانی بزرگ تعبیه شده است.
نمونه دوم آیه ۲۸ سوره فاطر است: (انما یخشی الله من عباده العلماء).
در این آیه بعد از تاکید به (انّ) حصر حصول خشیت الهی برای (علماء) حاوی نکته هاست و تقدیم شبه جمله (من عباده) برای بیان اهمیت علم پیوسته با خشیت الهی است. لذا پس از تنبه و آمادگی اذهان برای شنیدن سخن آیه در مورد مصادیق خشیت الهی (علماء) را ذکر فرموده تا مرتبه آنها را خاطرنشان سازد.
اعراب زیبایی و اوج عظمت جملهها را نشان میدهد اما کلمات قرآن نیز به تنهایی معجزهاند. برای نمونه در واژه (انلزمکموها) تدبر کنید (آیه ۲۸ سوره هود). براستی امکان درک همه ابعاد بلاغی و زیبایی شناختی و معنایی و احساسی این کلمه برای ما ممکن نیست مگر بعد از تحلیل و اعراب آن. آیه در پاسخ قوم لجوج نوح علیهالسّلام ـ که صدها سال تبلیغ او آنها را به راه نیاورد ـ ادا شده است. او میفرماید: (یا قوم ارایتم ان کنت علی بینة من ربی و آتنی رحمة من عنده فعمیت علیکم انلزمکموها وانتم لها کارهون؟)
یعنی چه کنم که خدایم مرا به رسالت برگزید و به رحمتش مخصوصم ساخته و برای اتمام حجت و رسالتم به آیات و بینات یاریم نموده است؟ گناهم چیست که نبوتم بر شما پوشیده است؟ آیا پروردگارم و من شما را به ایمان الزام و به تصدیق اکراه کنیم در حالی که شما کورید و ایمان و نبوت را کراهت دارید؟ و چه سود الزام را که خود مایه فزونی کوری دل و انحراف شماست؟ نهای قوم من من شما را برای رسیدن به رحمت خدا اجبار نمیکنم و برای دور شدن عذاب خدا از شما به ایمان به رسالتم وادارتان نمیکنم.
این معانی و دهها معنا و تصویر دیگر از آیه به دست میآید و محور همه آنها واژه (انلزمکموها) است که دنیایی از معانی را دربردارد. اکنون به تحلیل این واژه میپردازیم:
۱. بعد از تجرید فعل ثلاثی لَزِمَ به دست میآید که کون الشیء ملاصقاً للشیء لایفارقه ولاینفک عنه معنا میدهد و متعدی است.
۲. متعدی بودن آن با همزه مضاعف شده (الزم) و دو مفعول گرفته است: کاف خطاب و هاء غایبه.
۳. به صیغه مضارع جمع و متکلم مع الغیر (نلزم) به همراه دو ضمیر و حرف واو درآمده و (انلزمکموها) شده است.
اکنون در این واژه ده حرفی دوباره نظر کنید که سه تای آن اصلی و بقیه مزید است اولاً از هیچ یک از هفت حرف مزید نمیتوان صرف نظر کرد طوری که به بلاغت و فصاحت و عمق معنای آن لطمهای وارد نشود؛ ثانیاً الف در آن دوبار آمده است: یکی برای حمل همزه استفهام و انکار و دیگر برای ضمیر غایب تا بین تذکیرضمیر و تانیث آن فرق گذارد؛ ثالثاً میم نیز در آن دوبار آمده است: یکی اصلی در (لزم) و دومی علامت جمع مذکر؛ رابعاً نون علامت مضارعه بودن فعل است؛ خامساً کاف ضمیر مخاطب است؛ سادساً واو برای افزودن زیبایی واژه و لطافت و نرمی آن است و اگر حذف شود علی رغم صراحت معنا و عدم اشکال نحوی واژه را خشک و بدون حلاوت میکند؛ سابعاً در لفظ ضمیری برای متکلم به صیغه دال بر عظمت نهفته است؛ چون خطاب اصلاً از آن سوی آمده است (نحن) تعبیری از (الله العلی العظیم) است؛ ثامناً دو ضمیر بارز داریم: یکی مخاطب (کم) و دیگری غایب (هاء)؛ تاسعاً ضمایر سه گانه به بهترین ترتیب خود وارد شدهاند. در واژه از متکلم مستتر که اخص به فعل است آغازیده است (تُ) سپس به مخاطبان که مقصود حکم هستند و سرانجام واژه را به غایب متمم معنا اراده شده ختم کرده است. با آنکه استفاده از ضمیر منفصل جایز است (انلزمکم ایاها) برای عدم بُعد بین عناصر ترکیبی بلیغ آن از آن پرهیخته است. این آمیختگی فعل و ضمایر و مضاعف شدن حروف و… تناسب فنی با ترسیم جوّ زمان صدور آن دارد گذشته از آنکه خود جدال احسن عدم اکراه در دین و استفهام انکاری در مورد مخلوقان عاصی و دردمندی پیامبری سختکوش و آزرده از عناد قوم را نمایانده است. و این همه در یک واژه الله اکبر!
نظیر آنچه عرضه شد در (فاسقیناکموه)؛
(زوجناکها)؛
(فسیکفیکهم الله)؛
و (ان یسالکموها)
و دهها واژه و صدها عبارت دیگر نیز هست (برای نمونه به جای (وجعلوا الجن شرکاء لله) فرموده: (وجعلوا لله شرکاء الجن)
یا مفهوم زیبای مستتر در (وجعلنا من الماء کل شیء حی)
یا تصویر شگفت آور (فلما استیاسوا منه خلصوا نجیا)
و…) و گوشهای از اسرار و الطاف و معانی آنها را به کمک اعراب میتوان فهمید.
باید دانست که اعراب در لغت به معنای ظهور و ابانه است و در اصطلاح بیان اثر عامل. اعراب اصطلاحی دو معنا دارد: اول بیان ارتباط کلمات به یکدیگر در جمله؛ و دوم حالتی که ارتباط مذکور در آخر کلمه پدید میآورد چه لفظی و چه محلی. این حالت یا رفع است یا نصب یا جر یا جزم لذا زجاج در الایضاح مینویسد: (والاعراب اصله البیان ثم ان النحویین لما راوا فی اواخر الاسماء والافعال حرکاتٍ تدل علی المعانی وتُبین عنها…. سمّوها اعراباای بیاناً وکان البیان بها یکون.) پس درست خواندن و درست فهمیدن قرآن منوط به فهم درست اعراب است. (فاذن لن یُفهم القرآن دون فهم الاعراب والعکس یَصحای اننا اذا فهمنا القرآن فهمنا الاعراب بل لولا القرآن لما عرفنا الاعراب لانه لایُستقی الا من نبعه الاصیل… فکما ان القرآن الکریم هو مصدر تشریع فانه کذلک مصدر ابتکار لقواعد الاعراب وعنه صدر هذا العلم)
با درک اهمیت فهم اعراب مسلمانان از سدههای نخست به تدوین و تالیف کتاب در این خصوص پرداختهاند و در تفاسیر بدان توجه نمودهاند. بعضی از کتب اختصاصاً به اعراب قرآن پرداختهاند (چون اعراب القرآن منسوب به زجّاج و التبیان فی اعراب القرآن ابوالبقاء عکبری و برخی دیگر به علم اعراب بطور عموم توجه کردهاند (چون مغنی اللبیب عن کتب الاعاریب جمال الدین ابن هشام انصاری الکتاب سیبویه و…. تفاسیر شیعه و سنی مشحون از بحثهای اعراب قرآن است (نک مجمع البیان الکشاف فی تفسیر القرآن تفسیر البحر المحیط و تفسیر الجلالین در قدما و المیزان تفسیر شهید آیتالله خمینی تفسیر القرآن الکریم واعرابه وبیانه شیخ محمد علی طه الدره و اعراب سورة آل عمران علی حیدر در متاخران).
در سالهای اخیر توجه خاص به اعراب قرآن شده است چه در دروس فی الاعراب دکتر عبدو الراجحی و تفسیر و بیان محمد حسن الحمصی یا در الکتاب و القرآن قراءة معاصر دکتر مهندس محمد شحرور و موسوعه ابتکاری الجدول فی اعراب القرآن وصرفه محمود صافی یا کتاب مختصر و مفیدی چون الاعراب فی القرآن الکریم سمیح عاطف الزّین.
اخیراً استاد الازهر و مفتی مصر دکتر محمد سید طنطاوی معجم اعراب الفاظ القرآن الکریم را به دنیای قرآن پژوهی تقدیم کرده است که به گفته استادش محمد فهیم ابوعُبِیّه (ثمرة دراسة جادّة وفهم ذکی (معجم صا)) است و براستی (هذا الکتاب یُعَدّ من اعظم الکتب لخدمة القرآن الکریم ولفهم الفاظه ومعانیه فهماً صحیحاً بعیداً عن اللحن والخطا اذ من المعروف عند اولی العلم انّ معرفة الوضع السلیم للالفاظ والجُمَل تُعین علی الفهم الصحییح والضبط الدقیق) (معجم مقدمه مؤلف).
شیوه اعراب در معجم بر پایه اصول نوین و علمی ارائه شده در معجم قواعد اللغة العربیة فی جداول ولوحات (مکتبة لبنان الطبعة الاولی ۱۹۸۱) است و از آن به (النحو الوظیفی) یاد میشود. در این شیوه به پایههای نحوی مربوط به کلمه در ترکیب پرداخته میشود و از جزئیات صرفی ناشی از ترکیب و مواردی که بطور طبیعی از سیاق نوشته برمی آید صرفنظر میشود. این کار برای کمک به فهم قرآن و مقارنه آنی بین اعراب و معنا ضروری بوده است. گرچه آنچه ارائه شده برای قاری مبتدی گاه ثقیل است برای قاری مطلع کافی است. با این وصف موضوع اعراب مفردات رافع نیاز به اعراب جمل و عبارات نیست و باید به یاد داشت که در خصوص اعراب کلمات همواره یک سخن ملاک نیست؛ چرا که شیوه به کار گرفته شده مؤلف براساس وظیفه نحوی اسم یا فعل یا حرف ـ و آنهم یک وظیفه خاص و مناسب ـ به گزینش اعراب مطلوب تن در داده است (این همان چیزی است که استاد وی بدان اشاره کرده است: (لقد اصطفی هذا المؤلَّفُ الجید من وجوه الاعراب ادقها واصحها وابعدها عن الاخذ والرد وعن الجذب والشدّ….)
و همه سخن نیست.
مؤلف محترم به شیوه مزجی عین آیات قرآن را با بسط فاصله آنها و زیرنویس اعراب در سطر ـ جدول ذیل هر آیه ارائه کرده است. فی الواقع یک قرآن از باء بسم الله سوره حمد تا سین الناس سوره الناس با زیرنویس سطرـ جدول تدارک دیده شده است. هر صفحه ۱۵ سطر برای آیات و ۱۵ سطرـ جدول برای اعراب آنها دارد اما در صفحات متعدد آیات و زیرنویس آن به سطر ۱۴ و ۱۵ نمیرسد. هر سطرـ جدول به ۱۲ بخش مساوی تقسیم شده است و در آن وظیفه هر کلمه به اختصار نوشته میشود. برای نمونه به موارد ذیل توجه کنید:
تلک ءایات الکتب و قرءان مبین
مبتدا خبر مضاف ا (و) عطف معطوف نعت
و الهکم اله واحد لا اله الا هو.
(و) استیناف مبتدا ک مضاف ا خبر نعت نافیه اسم لا خبر لام ـ استیناف بدل
در آیه اول (مضاف ا.) مختصر مضاف الیه است و در آیه دوم خبر لام مختصر خبر مقدر یا محذوف یا در محلّ است و ح. استثناء یعنی حرف استثناء.
اعراب کامل آیه اول:
تِلکَ: اسم اشاره مبنی بر سکون با یاء محذوفه به دلیل التقاء ساکنین در محل رفع و مبتداست لام حرف بعد و کاف حرف خطاب است.
آیاتُ: خبر مبتدا و مرفوع به ضمه لفظی و مضاف است.
الکتابِ: مضاف الله و مجرور به کسره لفظی است.
وقرآنٍ: واو حرف عطف است و قرآن معطوف و تابع کتاب در جرّ و علامت جرّ آن کسره لفظی است.
مبین: نعت قرآن و تابع آن در جرّ و علامت جرّ آن کسره لفظی است.
اعراب کامل آیه دوم:
والهکم: واو
حرف استیناف الهکم مبتدا و مرفوع به ضمه لفظی است. کاف ضمیر متصل مبنی در محل جرّ و مضاف الیه است و میم حرف جمع.
اله: خبر مبتدا مرفوع به ضمه لفظی است.
واحد: نعت اله و تابع آن در رفع است و علامت رفعش ضمه لفظی آن است.
لا: نافیه جنس و حرف ناسخ است.
اله: اسم لا است و مبنی بر فتحه در محل نصب و خبر لا محذوف تقدیره موجود.
الاّ: حرف استثناست.
هو: ضمیر منفصل بدل از ضمیر مستکن در خبر و مبنی در محل رفع است.
بدیهی است اعراب کامل دو آیه در سطرـ جدول هردو نهفته است اما برای توضیح تفصیلی آن افراد مبتدی دچار مشکل خواهند شد. باید توجه داشت اعراب فعل مهمترین بخش کار است؛ چرا که شناساندن صیغه و بناء یا اعراب والقاب بناء یا علامت اعراب فعل و به عبارت دیگر شناساندن همه معلومات متعلق به فعل لازم است. اما در مورد حرف تنها به عمل نحوی آن یعنی عامل بودن ـ چون حرف جرّ یا حرف نصب ـ آن اشاره میشود. در مورد حرفی که عامل نباشد به معنایش اشاره میشود؛ مانند حرف ابتداء یا حرف استفهام. اعراب اسم نیز با اعراب فعل و حرف فرق دارد. برای اسم یک عبارت واحد صفت نحوی اش را نشان میدهد؛ مثلاً فاعل یا مفعول به.
مؤلف برای هریک از موارد پیشگفته ترتیبات خاص نیز تدارک دیده است. برای مثال در مورد اسم غالباً اسم مضاف را ذکر نکرده است زیرا مضاف الیه بدان اشاره میکند یا اگر اسم به حرف جرّ زاید مجرور شده باشد محل آن را ذکر میکند یا گاه خبر مقدّر را برای تسهیل کار قاری ذکر کرده است و از این قبیل. در مورد فعل نیز فعل محذوف را وقتی مفعول آشکار است ذکر نکرده است مثلاً در (قالوا سبحانک…)
به اعراب سبحانک اکتفا شده است اما در (سبحان الذی اسری بعبده…)
فعل و فاعل محذوف پیش از سبحان ذکر شده است. یا وقتی کان و شقوق آن وارد شده باشد هنگام ذکر اسم و خبر آن به صیغه ماضی آن اشاره میشود. یا وقتی مصدر مؤول از حرف و فعل محلی از اعراب داشته باشد محل را جز بعد از ظهور فاعل یا نایب فاعل ذکر نمیکند تا معنای جمله کامل باشد. در مورد جمله فعلیه نیز اگر به سبب دخول در جمله دیگر محلی از اعراب داشته باشد محل را بعد از مسند و مسندالیه ذکر میکند اما اگر رکن دوم از رکن اول دور باشد محل را جز بعد از ظهور رکن ثانی ذکر نمیکند.
در مورد حرف ـ که محلی از اعراب ندارد ـ به تعیین جنس آن اکتفا شده است ـ چه معنای لغوی و چه عمل نحوی آن ـ و ترتیبات خاص آن عبارت است از اولی قراردادن حروف مشبهه به فعل و مشبهه به لیس در یک گروه یعنی گروه نواسخ با توجه به عمل نحوی آنها و فارق بین آنها در عمل ناشی از معنای آنهاست؛ مثلاً (انّ) که اول مایه نصب است بعد رفع ولی (ما) اول مایه رفع است بعد نصب؛ ثانیاً در حرف (الاّ) بین استثنا و حصر فرق نگذاشته است؛ چون الاّ را وقتی به معنای حصر میدانند که مستثنی منه محذوف باشد؛ ثالثاً حروف متصله چون کاف خطاب یا لام بعد یا میم جمع یا هاء تنبیه یا الف مثنی در اسم و ال تعریف را ذکر نکرده است مگر در موارد ضرورت؛ رابعاً متعلَّق جرّ را نیز ذکر نکرده است مگر هنگامی که متعلَّق آن خبر محذوف باشد.
بررسی صحت و سقم تحلیل و اعراب گزیده شده خارج از حوصله این نوشتار است بلکه صلاحیت علمی آن نیز به کارشناسان خبره نیاز دارد.
در مورد چند آیه تفاوتهای اندکی دیده شد که عرضه میشود: البته این تفاوتها اثر معنایی مهمی دارند و آیات بطور اتفاقی گزیده شده است:
۱. (حتی اذا جاؤها وفتحت ابوابها).
در خصوص واو در این آیه بحثهایی در شمارههای ۸و۹ مجله بینات شده است یکی آن را زاید دانسته و دیگری حرف عطف. در معجم واو حالیه به شمار آمده است. البته راقم نظریه نویسنده محترم مقاله مندرج در شماره ۹ ص۱۵۹ را ترجیح میدهد و واو را عطف و جواب شرط را محذوف میداند (= کان کیت وکیت). نظیر این واو در آیه (فلما اسلما وتلّه للجبین ونادیناه ان یا ابراهیم)
نیز مطرح است ولی معجم آن را واو زائد دانسته است.
۲. در معجم بین حرف تاکید و حرف نسخ و حرف نسخ اِن مخففه به جای انّ ثقلیه تفکیک وجود دارد اما در آیه۷۶ سوره اسراء: (وان کادوا لیستفزونک من الارض لیخرجوک منها واذا لایلبثون خلافک الا قلیلا)
فقط به حرف توکید بسنده شده در حالی که باید مینوشت: ح. نسخ
[۱۸] که به معنای ان مخففه من الثقیلة انّ است. نکته جالبتر آنکه در معجم لام (لیخرجوک) لام ناصبه دانسته شده که درست به نظر نمیرسد بلکه لام حرف جرّ است و فعل یخرجوا مضارع منصوب به حرف ناصب آن مقدر است و لذا نون اعراب آن حذف شده است. و این فعل با حرف ناصب مقدر تاویل به مصدر میشود و آن مصدر مجرور است به حرف جرّ لام (لاخراجک). البته در تحلیل آیه اختلاف دیگری نیز هست. واو در ابتدای آیه (وان کادوا) در معجم واو عطف به شمار آمد؛ در حالی که به حرف استیناف نزدیکتر است نظیر واو (وان کادوا لیفتنونک…)
۳. در آیه (وجنی الجنتین دان)
واو حالیه به شمار آمده با آنکه به حرف عطف نزدیکتر است.
۴. در آیه (متاع قلیل ولهم عذاب الیم) (نحل/۱۱۷) واو حرف عطف دانسته شده با آنکه به استیناف نزدیکتر است؛ چراکه (ولهم) جار و مجرور و به خبر محذوف مقدم تعلق دارند و تقدیر آن (وعذاب الیم کائن لهم) است.
۵. (ویقولون سبعة وثامنهم کلبهم).
معجم واو را زاید شمرده است با آنکه واو در این آیه واو عطف است و به واو ثمانیه شهرت یافته است و در اصل چنین بوده: (نعم هم سبعة وثامنهم کلبهم).
اختلاف در مورد واو به موارد پیشگفته منحصر نمیشود
و در معجم موارد فراوانی به چشم میخورد که با اعراب معقولتر سازگار نیست. نکته دیگر عدم ذکر همه اختصارات در جداول مربوط به آنها در مقدمه کتاب و برگه پیوست آن است.
مواردی چون حرف تمن (تمنی)
توکید
(ل) موطئه
و نظیر اینها در اعراب حروف قابل ذکر است.
به هرحال معجم اعراب الفاظ القرآن الکریم کتابی بس سودمند است اما اینجانب به مؤسسات رایانهای علوم اسلامی پیشنهاد میکنم ضمن مرجع قرار دادن آن برای تهیه نرم افزار اعراب قرآن به موارد اختلاف و بویژه اعراب جملات نیز توجه نمایند. باید به خاطر داشت که معجم با کتاب شریف (الجدول فی اعراب القرآن وصرفه) محمود صافی نزدیکی تام دارد و مراجعه به این کتاب برای تصحیح اشتباهات معجم لازم است. امید است با اجازه مؤلف و چاپ مرغوب کتاب در ایران گامی برای اعتلای دانش قرآنی هم میهنان عزیز برداشته شود.
منابع:
فصلنامه آینه پژوهش ـ ش۴۴ ـ خرداد وشهریور ۷۶