• خواندن
  • نمایش تاریخچه
  • ویرایش
 

شهر بسطام

ذخیره مقاله با فرمت پی دی اف



شهر بسطام، مرکز بخش بسطام (جمعیت طبق نتایج آمارگیری ۱۳۷۰ ش، ۲۷۲، ۷ تن)، شهر قدیمی و تاریخی ایران، در جنوب بخش بسطام در شش کیلومتری شمال شهر شاهرود، در دشت فلاتی شکلی در ارتفاع ۴۲۰، ۱ متری، در دامنه کوه‌های مشرف به شهر قرار گرفته است. ارتفاعات رشته کوه البرز در پانزده کیلومتری مغرب شهر امتداد دارد.



دمای آن گاهی در تابستان به ۳۵ درجه و در زمستان به ۱۵ درجه سانتیگراد می‌رسد. میانگین بارش سالانه آن تقریباً ۱۲۰ میلیمتر است. کوه منفرد بسطام در حدود سه کیلومتری جنوب شرقی شهر (امروز با گسترش شهر در مشرق آن) واقع است. زمین‌های پیرامون شهر در مشرق تا شعاع سه کیلومتر و در مغرب تا شعاع هشت کیلومتر و در شمال تا شعاع دو کیلومتر قابل کشت است.تعدادی قنات در پیرامون شهر، و ویرانه‌های برج و باروی قلعه قدیمی (شهر قدیمی) در مشرق شهر بسطام دیده می‌شود.بسطام دارای یک مسجد جامع، نُه مسجد و هشت حسینیه و یک امامزاده است. آبادی قدیمی بدشت• در جانب جنوب شرقی آن است.


راه اصلی شاهرود ـ گنبد قابوس از مشرق آن می‌گذرد. شهر بسطام از طریق شاهرود به راه آهن تهران ـ مشهد متصل است.


تپه باستانی چخماق در دو کیلومتری شمال شهر واقع است. از آثار باستانی و تاریخی شهر بسطام، که به صورت مجموعه است، آرامگاه بایزید بسطامی در مرکز شهر (با کتیبه بالای درِ ورودی از ۷۰۲)
[۱] محمدحسن بن علی اعتمادالسلطنه، مطلع الشمس، ج۱، ص۶۹ـ۷۰.
، صومعه بایزید در مغرب آرامگاه بایزید و مسجد بایزید (از ۵۱۴)، بقعه امامزاده محمد نزدیک مزار بایزید، منار بسطام (به ارتفاع ۲۵ ذرع) در کنار مسجد متصل به مسجد امروزی، دالان ورودی صحن امامزاده محمد، مسجد جامع بسطام در جنوب مزار (با تاریخ سر درِ آن ۱۳۲۴)، برج ۲۴ متری کاشانه بسطام متصل به آن، و آرامگاه شاهزاده افغانی نزدیک مزار بایزید شایان ذکر است.
بنابر مطالب مطلع الشمس
[۲] محمدحسن بن علی اعتمادالسلطنه، مطلع الشمس، ج۱، ص۷۵.
، در دوره ناصرالدین شاه، یکی از بزرگان افغانی در آن‌جا به خاک سپرده شده است. زاویه نزدیک مزار، در ۱۳۳۵ ش، زواری از داخل و خارج داشت که چند روزی در آن ساکن می‌شدند. پیرامون شهر نیز آثار باستانی دارد، از جمله در مشرقِ رودی موسمی که از مغرب اراضی شهر می‌گذرد؛ درست در جایی که ابودلف از کاخهای آن‌جا سخن می‌گوید.
[۳] مسعربن مهلهل ابودلف خزرجی، الرساله الثانیه، ج۱، ص۸۷، قاهره ۱۹۷۰.
از ۱۳۵۰ تا ۱۳۵۴ ش، هیئت حفاری باستانشناسی ژاپن، به سرپرستی ماسودا، در تپه چخماق (یا چخماقی)، هشت کیلومتری شمال شاهرود،
[۴] سفرنامه کلاویخو، ترجمه مسعود رجب نیا، تهران ۱۳۴۴ ش.
به حفاری پرداخت و آثاری از دوره اسلامی در دو تپه شمالی و جنوبی، و در تپه‌های شرقی و غربی آثاری از دوره‌های نئولیتیک و کالگولیتیک به دست آورد و قدمت تپه‌ها را به حدود هزاره ششم پیش از میلاد رساند.
[۵] علی اصغر شریعت زاده، فرهنگ مردم شاهرود، ج۱، ص۱۸، تهران ۱۳۷۱ ش.



مردان بزرگ بسطام یا منسوب به آن عبارت‌اند از: بایزید بسطامی صوفی و زاهد مشهور؛ عمر بن محمد بسطامی محدّث و صوفی قرن ششم؛ عبدالرحمان بن محمد بسطامی کاتب و مورّخ قرن نهم؛ علاءالدین مصنفّک متکلم و فقیه حنفی قرن نهم؛ ابومحمد بایزید بسطامی فقیه و عارف امامی قرن دهم؛ علی بن طیفور بسطامی مورخ و ادیب قرن یازدهم؛ هدایت اللّه بسطامی فقیه امامی قرن سیزدهم.


بَسطام یا بُستام، منطقه و شهری قدیمی در ولایت قومس در اقلیم چهارم بوده است. شهر بسطام در ابتدای سرزمین خراسان قرار داشت که از بسطام آغاز می‌شد و تا غزنی، که حدود دویست فرسنگ بود، ادامه می‌یافت.
[۶] عبدالله بن لطف الله حافظ ابرو، جغرافیای حافظ ابرو، ج۱، ص۴، چاپ مایل هروی، تهران ۱۳۴۹ ش.
منطقه بسطام قدیمی است و ظاهراً از دوره هخامنشیان، در آن‌جا مردم زندگی می‌کرده‌اند.

۵.۱ - بسطام در سال۳۳۴

در ۳۳۴ ق م، اسکندر در یورش به ایران
[۷] محمدتقی حکیم، گنج دانش: جغرافیای تاریخی شهرهای ایران، ص۲۱۰، چاپ محمدعلی صوتی و جمشید کیانفر، تهران ۱۳۶۶ ش.
[۸] حسن پیرنیا، ایران باستان، ج۲، ص۱۶۳۷_ ۱۶۴۰، یا، تاریخ مفصل ایران قدیم، تهران ۱۳۶۹ ش.
پس از این‌که مدتی در شهر صد دروازه (دامغان) به سر برد، لشکریان خود را سه قسمت کرد و دستور حرکت به سوی جرجان داد. او با قسمت اعظم لشکریان خود که سبک اسلحه بودند به راه افتاد و پس از مدتی ماندن در بسطام از معابر سخت گذشت و وارد جرجان شد و قسمت دیگری از لشکریان خود را از دامغان، احتمالاً از سوی چشمه علی و کیاسر، به طبرستان فرستاد؛ به بقیه قشون نیز دستور داد که به دنبال او بروند. احتمالاً اسکندر، برای رسیدن به جرجان، جاده‌ای به طول تقریباً ۱۳۶ کیلومتر انتخاب کرده بود که به احتمال زیاد از مسیر بسطام و قلعه نوخرقان و گردنه خوش ییلاق می‌گذشت. معابر سختی که اسکندر از آن گذشته ظاهراً گردنه خوش ییلاق امروزی است که در مسیر جاده مذکور قرار دارد. لشکریان سوار و پیاده نظام اسکندر برای رفتن به جرجان به آب و مراتع و دام نیاز داشته‌اند و چمن بسطام با گوسفندان و جویبارهای خود آن را برمی آورده است. بنای شهر (یا دز شهر) را در دوره ساسانی به پیروز وِستهم، که در زمان خسرو دوم پس از شکست بهرام چوبین حاکم ولایات خراسان کومش (=قومس) و گرگان و طبرستان شده بود، نسبت می‌دهند.
[۹] J Marquart، Era ns § ahr nach der Geographi، Berlin ۱۹۰۱، ج۱، ص۷۱.



ظاهراً شهر، پیش از دوره ساسانیان دست کم به صورت آبادی بوده است. بسطام از شهرهایی است که گاهی به قریه (ده) و زمانی به شهرک و شهر تبدیل شده است و گاهی آن را ولایت و زمانی ایالت نامیده‌اند و به نام‌های صحرای بسطام و چمن بسطام و قصبه طیبه نیز در کتاب‌ها آمده است. ابودلف، هنگامی که از بسطام دیدن می‌کرد، شنید که آن‌جا کاخ‌هایی از دوره ساسانیان دارد. به نوشته وی،
[۱۰] مسعربن مهلهل ابودلف خزرجی، الرساله الثانیه، ج۱، ص۸۷، قاهره ۱۹۷۰.
در تپه‌ای مقابل رود بسطام، قصر گسترده‌ای با دیوارهای بلند و ساختمان‌های بسیار و قصرهای کوچک هست که گویند از بناهای شاپور ذوالاکتاف است. بسطام راهی به جاجرم و شمال خراسان داشت و با جاده دیگری به جوین (اسفراین) و شهرهای دیگر خراسان و از طریق جاجرم با سرحد شمالی خراسان و سواحل اترک (و شهرهای دیگر) می‌پیوست.
[۱۱] واسیلی ولادیمیروویچ بارتولد، تذکره جغرافیای تاریخی ایران، ج۱، ص۱۴۱، ترجمه حمزه سردادور، تهران ۱۳۵۸ ش.
دامغان با ری و ماد (بعدها جبال، عراق عجم) و بین النهرین در ارتباط بود. بنابراین، شهر در مسیر جاده مشرق به مغرب قرار داشت که امروزه جاده ابریشم خوانده می‌شود و جایگاه بسطام، با آب فراوان و چمنزارهای پیرامون آن، نشان‌دهنده این است که آبادی بسطام باید بسیار قدیمتر از دوره ساسانیان باشد.


در ۳۴۰، اصطخری و در ۳۶۷، ابن حوقل از پر میوه بودن بسطام مطالبی آورده‌اند. اصطخری بسطام را از سمنان کوچکتر و ابن حوقل آن را آبادتر از دامغان می‌داند، هر دو فاصله بسطام تا جرجان را دو مرحله نوشته‌اند که درست به نظر نمی‌رسد. در۳۷۲، «بسطام شهریست بر دامنه کوه، به حدود گرگان پیوسته، جایی بسیار نعمت».
[۱۶] حدود العالم من المشرق الی المغرب، چاپ منوچهر ستوده، ج۱، ص۱۴۶، تهران ۱۳۴۰ ش.

در ۳۷۵، در فاصله یک روز راه بسطام جایگاهی (زاویه‌ای) بود که برخی در آن مجاور شده بودند و گور بایزید بسطامی در بیرون شهر بود (امروز آرامگاه در مرکز شهر قرار گرفته است). جمعیت بسطام‌ اندک بود و باغ‌های بسیار و میوه نیکو داشت، روستایش دلگشا و جامع آن زیبا و همچون دژی در میان بازار بود و آب روان داشت.


در۳۴۱، ابودلف از بسطام گذشته است و به نوشته او
[۱۸] مسعربن مهلهل ابودلف خزرجی، الرساله الثانیه، ج۱، ص۸۷، قاهره ۱۹۷۰.
در آن هنگام، بسطام قریه بزرگی بود که به شهر کوچکی می‌مانست، واردات آن مشک و عنبر و کافور بود و سیبی بسیار خوب داشت که آن را بسطامی می‌گفتند. در اواخر قرن پنجم، بسطام از مراکز تصوف شمرده می‌شد و سَهْلَکی شیخ صوفیه در آن‌جا مقیم بود.


به نوشته ابن اثیر در۴۷۵، روزی او شنید که ابواسحاق (امام ابواسحاق ابراهیم بن علی بن یوسف (۳۹۳ـ۴۷۶)) به بسطام می‌آید. سواره به سوی او شتافت و چون او را دید خودش را از چهارپا به زیر‌انداخت و دست شیخ ابواسحاق را بوسید.
در۵۵۸، بسطام در دست سلجوقیان بود.به نوشته ابن اثیر
[۲۰] ابن اثیر، الکامل فی التاریخ، ج۹، ص۸۲، بیروت ۱۴۰۵/۱۹۸۵.
در آن سال مؤیدآی آبه (متوفی ۵۶۹، از غلامان سلطان سنجر) فرمانروای نیشابور، به بلاد قومس رفت و بسطام و دامغان را تصرف کرد.ظاهراً در جنبش اسماعیلیه در قرن ششم، پیروان آنان در دامغان و ظاهراً در بسطام نیز قلعه داشتند، زیرا به نوشته راوندی
[۲۱] محمدبن علی راوندی، کتاب راحة الصّدور و آیة السّرور در تاریخ آل سلجوق، ج۱، ص۳۳۷، چاپ محمد اقبال، تهران ۱۳۳۳ ش.
در۵۸۱ «صلاح الدین از شام به در موصل آمد و از اتابک اجازه خواست تا ملاحده را از قزوین و بسطام و دامغان بردارد.»


به نوشته یاقوت، نزدیکی‌های حمله مغول، بسطام شهری بزرگ در قومس، و بر جاده‌ای به سوی نیشابور بود، پس از دامغان در دو مرحله قرار داشت.در دوره سربداران، بسطام مدتی در تصرف آنان بود، زیرا در اواخر دولت آل کرت، در۷۶۶، خواجه علی مؤید سبزواری، که آخرینِ سربداران بود، از بسطام تا فرهادجرد (فرهادگِرد) را تصرف کرد.
[۲۳] محمدبن خاوند شاه میرخواند، روضة الصفا، ج۱، ص۸۱۲، تهذیب و تلخیص عباس زریاب، تهران ۱۳۷۳ ش.
[۲۴] معین الدین محمد اسفزاری، روضات الجنات فی اوصاف مدینه هرات، ج۱، ص۳۷۹، چاپ محمد کاظم امام، تهران ۱۳۳۸ـ ۱۳۳۹ ش.
ابن بطوطه
[۲۵] ابن بطوطه، سفرنامه ابن بطوطه (رحله ابن بطوطه)، ج۱، ص۴۴۳، ترجمه محمدعلی موحد، تهران ۱۳۶۱ ش.
در سفر خود به بسطام (در اوایل قرن هشتم)، در زاویه شیخ بایزید منزل کرده بود.


به نوشته حمدالله مستوفی «بسطام از اقلیم چهارم است. شهری کوچک است و هوای معتدل دارد و از مزارات اکابر، مزار سلطان العارفین ابویزید طیفور بن عیسی سروشان آنجاست، حاصلش میوه و غله فراوان است.» .
[۲۶] حمدالله بن ابی بکر حمدالله مستوفی، کتاب نزهه القلوب، ج۱، ص۱۶۱، چاپ گی لسترنج، تهران ۱۳۶۲ ش.
از بسطام راهی به خوارزم، از طریق جرجان و دهستان، و راهی به نیشابور می‌رفت.
[۲۷] حمدالله بن ابی بکر حمدالله مستوفی، کتاب نزهه القلوب، ج۱، ص۱۷۶، چاپ گی لسترنج، تهران ۱۳۶۲ ش.



در۸۰۸، کلاویخو بسطام را شهری بزرگ خوانده است.
[۲۸] روی گنزاله دو کلاویخو، سفرنامه کلاویخو، ج۱، ص۱۸۲، ترجمه مسعود رجب نیا، تهران ۱۳۴۴ ش.
در بیان اختلاف الغ بیگ (متوفی ۸۵۳) با پسرش میرزاعبداللطیف، میرخواند، بسطام را به عنوان ولایت ضبط کرده است.
[۲۹] محمدبن خاوند شاه میرخواند، روضة الصفا، ج۱، ص۱۱۷۹، تهذیب و تلخیص عباس زریاب، تهران ۱۳۷۳ ش.
در ۸۶۵، بسطام و شاهرود جزو خراسان شمرده می‌شد. در رساله فلکیه، نام بسطام و شاهرود جزو اسامی بلادی که به دارالعزّ خراسان منسوب بوده آمده است.
[۳۰] عبدالله بن محمد مازندرانی، رساله فلکیه، ج۱، ص۱۵۴، چاپ والتر هینتس، ویسبادن، ۱۳۳۱/ ۱۹۵۲.



در ۹ جمادی الاولی ۱۰۵۷، شاه عباس دوم «بعد از ورود به قصبه طیبه بسطام، چون آن بلده مینونظام به کثرت میاه و وفور ازهار اشتهار داشت، در آن مکان رحل اقامت افکندند.».
[۳۱] محمدطاهربن حسین وحید قزوینی، عباسنامه، ج۱، ص۹۷، یا، شرح زندگانی ۲۲ ساله شاه عباس ثانی (۱۰۵۲ـ ۱۰۷۳)، چاپ ابراهیم دهگان، اراک ۱۳۲۹ ش.



در ۱۲۴۸، بسطام قریب هزار خانه داشته و چند «قریه معموره» مضافات آن بوده و چمنزاری داشته که سه فرسنگ دور آن بوده است.
[۳۲] زین العابدین بن اسکندر شیروانی، بستان السیاحه، ج۱، ص۱۴۳، یا، سیاحت نامه، تهران ۱۳۱۵.
در۱۲۸۳، از شاهرود به استرآباد و بجنورد و نردین جاده (بوده) است.
[۳۳] علینقی بن اسمعیل حکیم الممالک، روزنامه سفر خراسان، ج۱، ص۸۸، تهران ۱۳۵۶ ش.
در همین زمان، بسطام قلعه‌ای است که اسماعیل میرزا پسر خاقان فتحعلی شاه ساخته بود، و اهالی بسطام متجاوز از پانصد خانوار بوده‌اند که همگی در درون قلعه منزل داشته‌اند. ارگی هم در شمال قلعه در درون قلعه ساخته شده بود و دور قلعه نیز خندق داشت.
[۳۴] ناصرالدین قاجار، شاه ایران، ج۱، ص۵۵، سفرنامه دوم خراسان، تهران ۱۳۶۳ ش.
[۳۵] محمدحسن بن علی اعتمادالسلطنه، مطلع الشمس، ج۱، ص۶۸.
ارگ قدیمی، حاکم نشین بود و جمعیت بسطام کمتر از شاهرود بود.
[۳۶] علینقی بن اسمعیل حکیم الممالک، روزنامه سفر خراسان، ج۱، ص۸۹، تهران ۱۳۵۶ ش.
در همین زمان، اعتمادالسلطنه،
[۳۷] محمدحسن بن علی اعتمادالسلطنه، مرآة البلدان، ج۱، ص۳۵۲، چاپ عبدالحسین نوایی و میرهاشم محدث، تهران ۱۳۶۷ـ ۱۳۶۸ ش.
بسطام را با شاهرود، «ناحیه» و گاهی بسطام را با شاهرود «ایالت» ضبط کرده است. در آن زمان، بسطام چهار محله و پنج باب حمام، هفت مسجد و هشت آسیا داشت.
[۳۸] محمدحسن بن علی اعتمادالسلطنه، مطلع الشمس، ج۱، ص۶۹، چاپ سنگی تهران ۱۳۰۰ـ۱۳۰۲، چاپ تیمور برهان لیمودهی، چاپ افست تهران ۱۳۶۲ـ ۱۳۶۳ ش.
تغییر مسیر جاده سمنان به مشهد و گذشتن آن از شاهرود، بتدریج به اهمیت اقتصادی بسطام آسیب رساند اما جاده‌هایی که بسطام را به شمال می‌رساند جایگاه آن را‌ اندکی حفظ کرد.


(۱) ابن اثیر، الکامل فی التاریخ، بیروت ۱۴۰۵/۱۹۸۵.
(۲) ابن بطوطه، سفرنامه ابن بطوطه (رحله ابن بطوطه)، ترجمه محمدعلی موحد، تهران ۱۳۶۱ ش؛
(۳) ابن حوقل، صورة الارض، چاپ کرامرس، لیدن ۱۹۶۷.
(۴) مسعربن مهلهل ابودلف خزرجی، الرساله الثانیه، قاهره ۱۹۷۰.
(۵) معین الدین محمد اسفزاری، روضات الجنات فی اوصاف مدینه هرات، چاپ محمد کاظم امام، تهران ۱۳۳۸ـ ۱۳۳۹ ش.
(۶) اسکندر منشی، تاریخ عالم آرای عباسی، تهران ۱۳۵۰ ش.
(۷) ابراهیم بن محمد اصطخری، کتاب مسالک الممالک، چاپ دخویه، لیدن ۱۹۶۷.
(۸) محمدحسن بن علی اعتمادالسلطنه، مرآه البلدان، چاپ عبدالحسین نوایی و میرهاشم محدث، تهران ۱۳۶۷ـ ۱۳۶۸ ش.
(۹) محمدحسن بن علی اعتمادالسلطنه، مطلع الشمس، چاپ سنگی تهران ۱۳۰۰ـ۱۳۰۲، چاپ تیمور برهان لیمودهی، چاپ افست تهران ۱۳۶۲ـ ۱۳۶۳ ش.
(۱۰) عباس اقبال آشتیانی، تاریخ مغول: از حمله چنگیز تا تشکیل دولت تیموری، تهران ۱۳۶۴ ش.
(۱۱) نیکلاس امبرسز و چارلز پ ملویل، تاریخ زمین لرزه‌های ایران، ترجمه ابوالحسن رده، تهران ۱۳۷۰ ش.
(۱۲) واسیلی ولادیمیروویچ بارتولد، تذکره جغرافیای تاریخی ایران، ترجمه حمزه سردادور، تهران ۱۳۵۸ ش.
(۱۳) حسن پیرنیا، ایران باستان، یا، تاریخ مفصل ایران قدیم، تهران ۱۳۶۹ ش.
(۱۴) عبدالله بن لطف الله حافظ ابرو، جغرافیای حافظ ابرو، چاپ مایل هروی، تهران ۱۳۴۹ ش.
(۱۵) حدود العالم من المشرق الی المغرب، چاپ منوچهر ستوده، تهران ۱۳۴۰ ش.
(۱۶) محمدتقی حکیم، گنج دانش: جغرافیای تاریخی شهرهای ایران، چاپ محمدعلی صوتی و جمشید کیانفر، تهران ۱۳۶۶ ش.
(۱۷) علینقی بن اسمعیل حکیم الممالک، روزنامه سفر خراسان، تهران ۱۳۵۶ ش.
(۱۸) حمدالله بن ابی بکر حمدالله مستوفی، کتاب نزهه القلوب، چاپ گی لسترنج، تهران ۱۳۶۲ ش.
(۱۹) احمدبن محمد خوافی، مجمل فصیحی، چاپ محمود فرخ، مشهد ۱۳۳۹ـ۱۳۴۱ ش.
(۲۰) دایره المعارف فارسی، به سرپرستی غلامحسین مصاحب، تهران ۱۳۴۵ـ۱۳۷۴ ش.
(۲۱) محمدبن علی راوندی، کتاب راحه الصّدور و آیه السّرور در تاریخ آل سلجوق، چاپ محمد اقبال، تهران ۱۳۳۳ ش.
(۲۲) حسینعلی رزم آرا، فرهنگ جغرافیائی ایران (آبادیها)، ج۳: استان دوم (مازندران)، تهران ۱۳۵۵ ش.
(۲۳) رشیدالدین فضل الله، تاریخ مبارک غازانی: داستان غازان خان، چاپ کارل یان، لندن ۱۳۵۸/۱۹۴۰.
(۲۴) رشیدالدین فضل الله، مکاتبات رشیدی، لاهور ۱۳۶۷/۱۹۴۷.
(۲۵) سازمان برنامه و بودجه استان سمنان، راهبردهای توسعه منطقه شاهرود: جمع بندی میانکار نتایج برنامه ریزی توسعه، سمنان ۱۳۷۵ ش.
(۲۶) سازمان برنامه و بودجه استان سمنان، سیمای منطقه شاهرود: ویژگیهای محیطی، اجتماعی و اقتصادی، سمنان ۱۳۷۵ ش.
(۲۷) سازمان برنامه و بودجه استان سمنان گروه مطالعاتی‌هامون، مطالعات جامع توسعه اجتماعی ـ اقتصادی استان سمنان، گزارش مقدماتی: هواشناسی و اقلیم، سمنان (بی تا).
(۲۸) علی اصغر شریعت زاده، فرهنگ مردم شاهرود، تهران ۱۳۷۱ ش.
(۲۹) زین العابدین بن اسکندر شیروانی، بستان السیاحه، یا، سیاحت نامه، تهران ۱۳۱۵.
(۳۰) محمدبن جریر طبری، تاریخ الرسل و الملوک، چاپ دخویه، لیدن ۱۸۷۹ـ۱۸۹۷، چاپ افست تهران (بی تا).
(۳۱) عبدالرزاق سمرقندی، مطلع سعدین و مجمع بحرین، چاپ عبدالحسین نوایی، تهران ۱۳۵۳ ش.
(۳۲) محمدبن ابراهیم عطار، تذکره الاولیاء، چاپ محمد استعلامی، تهران ۱۳۴۶ ش.
(۳۳) فضل الله بن روزبهان، مهمان نامه بخارا، تهران ۱۳۴۱ ش.
(۳۴) عبدالله بن محمد کاشانی، تاریخ اولجایتو، چاپ مهین همبلی، تهران ۱۳۴۸ ش.
(۳۵) روی گنزاله دو کلاویخو، سفرنامه کلاویخو، ترجمه مسعود رجب نیا، تهران ۱۳۴۴ ش.
(۳۶) مسعود کیهان، جغرافیای مفصل ایران، تهران ۱۳۱۰ـ۱۳۱۱ ش.
(۳۷) ابوالحسن بن محمد امین گلستانه، مجمل التواریخ، چاپ مدرس رضوی، تهران ۱۳۵۶ ش.
(۳۸) عبدالله بن محمد مازندرانی، رساله فلکیه، چاپ والتر هینتس، ویسبادن، ۱۳۳۱/ ۱۹۵۲.
(۳۹) محمدبن احمد مقدسی، کتاب احسن التقاسیم فی معرفه الاقالیم، چاپ دخویه، لیدن ۱۹۶۷.
(۴۰) محمد صادق موسوی اصفهانی، تاریخ گیتی گشا، با مقدمه سعید نفیسی، تهران ۱۳۶۳ ش.
(۴۱) محمدبن خاوند شاه میرخواند، روضة الصفا، تهذیب و تلخیص عباس زریاب، تهران ۱۳۷۳ ش.
(۴۲) ناصرالدین قاجار، شاه ایران، سفرنامه دوم خراسان، تهران ۱۳۶۳ ش.
(۴۳) محمدبن احمد نسوی، سیرت جلال الدین مینکبرنی، چاپ مجتبی مینوی، تهران ۱۳۶۵ ش.
(۴۴) زین العابدین عبدالمؤمن نویدی، تکمله الاخبار: تاریخ صفویه از آغاز تا ۹۷۸ هجری قمری، چاپ عبدالحسین نوایی، تهران ۱۳۶۹ ش.
(۴۵) محمدطاهربن حسین وحید قزوینی، عباسنامه، یا، شرح زندگانی ۲۲ ساله شاه عباس ثانی (۱۰۵۲ـ ۱۰۷۳)، چاپ ابراهیم دهگان، اراک ۱۳۲۹ ش.
(۴۶) یاقوت حموی، معجم البلدان، چاپ فردیناند ووستنفلد، لایپزیگ ۱۸۶۶ـ۱۸۷۳، چاپ افست تهران ۱۹۶۵.
(۴۷) J Marquart، Era ns § ahr nach der Geographi، Berlin ۱۹۰۱.


۱. محمدحسن بن علی اعتمادالسلطنه، مطلع الشمس، ج۱، ص۶۹ـ۷۰.
۲. محمدحسن بن علی اعتمادالسلطنه، مطلع الشمس، ج۱، ص۷۵.
۳. مسعربن مهلهل ابودلف خزرجی، الرساله الثانیه، ج۱، ص۸۷، قاهره ۱۹۷۰.
۴. سفرنامه کلاویخو، ترجمه مسعود رجب نیا، تهران ۱۳۴۴ ش.
۵. علی اصغر شریعت زاده، فرهنگ مردم شاهرود، ج۱، ص۱۸، تهران ۱۳۷۱ ش.
۶. عبدالله بن لطف الله حافظ ابرو، جغرافیای حافظ ابرو، ج۱، ص۴، چاپ مایل هروی، تهران ۱۳۴۹ ش.
۷. محمدتقی حکیم، گنج دانش: جغرافیای تاریخی شهرهای ایران، ص۲۱۰، چاپ محمدعلی صوتی و جمشید کیانفر، تهران ۱۳۶۶ ش.
۸. حسن پیرنیا، ایران باستان، ج۲، ص۱۶۳۷_ ۱۶۴۰، یا، تاریخ مفصل ایران قدیم، تهران ۱۳۶۹ ش.
۹. J Marquart، Era ns § ahr nach der Geographi، Berlin ۱۹۰۱، ج۱، ص۷۱.
۱۰. مسعربن مهلهل ابودلف خزرجی، الرساله الثانیه، ج۱، ص۸۷، قاهره ۱۹۷۰.
۱۱. واسیلی ولادیمیروویچ بارتولد، تذکره جغرافیای تاریخی ایران، ج۱، ص۱۴۱، ترجمه حمزه سردادور، تهران ۱۳۵۸ ش.
۱۲. ابراهیم بن محمد اصطخری، کتاب مسالک الممالک، ج۱، ص۲۱۱، چاپ دخویه، لیدن ۱۹۶۷.    
۱۳. ابن حوقل، صورة الارض، ج۲، ص۳۸۰، چاپ کرامرس، لیدن ۱۹۶۷.    
۱۴. ابراهیم بن محمد اصطخری، کتاب مسالک الممالک، ج۱، ص۲۱۷، چاپ دخویه، لیدن ۱۹۶۷.    
۱۵. ابن حوقل، صورة الارض، ج۲، ص۳۸۵، چاپ کرامرس، لیدن ۱۹۶۷.    
۱۶. حدود العالم من المشرق الی المغرب، چاپ منوچهر ستوده، ج۱، ص۱۴۶، تهران ۱۳۴۰ ش.
۱۷. محمدبن احمد مقدسی، کتاب احسن التقاسیم فی معرفه الاقالیم، ج۱، ص۳۶۷ ۳۶۸، چاپ دخویه، لیدن ۱۹۶۷.    
۱۸. مسعربن مهلهل ابودلف خزرجی، الرساله الثانیه، ج۱، ص۸۷، قاهره ۱۹۷۰.
۱۹. ابن اثیر، الکامل فی التاریخ، ج۱۰، ص۱۲۶، بیروت ۱۴۰۵/۱۹۸۵.    
۲۰. ابن اثیر، الکامل فی التاریخ، ج۹، ص۸۲، بیروت ۱۴۰۵/۱۹۸۵.
۲۱. محمدبن علی راوندی، کتاب راحة الصّدور و آیة السّرور در تاریخ آل سلجوق، ج۱، ص۳۳۷، چاپ محمد اقبال، تهران ۱۳۳۳ ش.
۲۲. یاقوت حموی، معجم البلدان، ج۱، ص۶۲۳، چاپ فردیناند ووستنفلد، لایپزیگ ۱۸۶۶۱۸۷۳، چاپ افست تهران ۱۹۶۵.    
۲۳. محمدبن خاوند شاه میرخواند، روضة الصفا، ج۱، ص۸۱۲، تهذیب و تلخیص عباس زریاب، تهران ۱۳۷۳ ش.
۲۴. معین الدین محمد اسفزاری، روضات الجنات فی اوصاف مدینه هرات، ج۱، ص۳۷۹، چاپ محمد کاظم امام، تهران ۱۳۳۸ـ ۱۳۳۹ ش.
۲۵. ابن بطوطه، سفرنامه ابن بطوطه (رحله ابن بطوطه)، ج۱، ص۴۴۳، ترجمه محمدعلی موحد، تهران ۱۳۶۱ ش.
۲۶. حمدالله بن ابی بکر حمدالله مستوفی، کتاب نزهه القلوب، ج۱، ص۱۶۱، چاپ گی لسترنج، تهران ۱۳۶۲ ش.
۲۷. حمدالله بن ابی بکر حمدالله مستوفی، کتاب نزهه القلوب، ج۱، ص۱۷۶، چاپ گی لسترنج، تهران ۱۳۶۲ ش.
۲۸. روی گنزاله دو کلاویخو، سفرنامه کلاویخو، ج۱، ص۱۸۲، ترجمه مسعود رجب نیا، تهران ۱۳۴۴ ش.
۲۹. محمدبن خاوند شاه میرخواند، روضة الصفا، ج۱، ص۱۱۷۹، تهذیب و تلخیص عباس زریاب، تهران ۱۳۷۳ ش.
۳۰. عبدالله بن محمد مازندرانی، رساله فلکیه، ج۱، ص۱۵۴، چاپ والتر هینتس، ویسبادن، ۱۳۳۱/ ۱۹۵۲.
۳۱. محمدطاهربن حسین وحید قزوینی، عباسنامه، ج۱، ص۹۷، یا، شرح زندگانی ۲۲ ساله شاه عباس ثانی (۱۰۵۲ـ ۱۰۷۳)، چاپ ابراهیم دهگان، اراک ۱۳۲۹ ش.
۳۲. زین العابدین بن اسکندر شیروانی، بستان السیاحه، ج۱، ص۱۴۳، یا، سیاحت نامه، تهران ۱۳۱۵.
۳۳. علینقی بن اسمعیل حکیم الممالک، روزنامه سفر خراسان، ج۱، ص۸۸، تهران ۱۳۵۶ ش.
۳۴. ناصرالدین قاجار، شاه ایران، ج۱، ص۵۵، سفرنامه دوم خراسان، تهران ۱۳۶۳ ش.
۳۵. محمدحسن بن علی اعتمادالسلطنه، مطلع الشمس، ج۱، ص۶۸.
۳۶. علینقی بن اسمعیل حکیم الممالک، روزنامه سفر خراسان، ج۱، ص۸۹، تهران ۱۳۵۶ ش.
۳۷. محمدحسن بن علی اعتمادالسلطنه، مرآة البلدان، ج۱، ص۳۵۲، چاپ عبدالحسین نوایی و میرهاشم محدث، تهران ۱۳۶۷ـ ۱۳۶۸ ش.
۳۸. محمدحسن بن علی اعتمادالسلطنه، مطلع الشمس، ج۱، ص۶۹، چاپ سنگی تهران ۱۳۰۰ـ۱۳۰۲، چاپ تیمور برهان لیمودهی، چاپ افست تهران ۱۳۶۲ـ ۱۳۶۳ ش.



دانشنامه جهان اسلام، بنیاد دائرة المعارف اسلامی، ج۱، ص۱۳۳۱، برگرفته از مقاله «بسطام».    



جعبه ابزار