• خواندن
  • نمایش تاریخچه
  • ویرایش
 

بشر بن مروان بن حکم(خام)

ذخیره مقاله با فرمت پی دی اف



بِشْربن مروان بن حَکَم ، ابومروان ، امیر اموی ، فرزند مروان خلیفه وقُطَیَّه ، دختر بِشر (از خاندان بنی جعفربن کِلاب از قبیلة قیس ). او در جنگ مَرج راهط (۶۵) ( قس طبری ، سلسلة دوم ، ص ۴۷۴ ) شرکت کرد و یکی از سران قبیلة کِلاب را به قتل رسانید. پس از به خلافت رسیدن پدرش ، او را هنگام لشکرکشی به مصر همراهی کرد، زیرا از منابع چنین برمی آید که در ۶۵ پس از آنکه مروان ایالت مصر را از چنگ ( عبدالله ) ابن زبیر که آنجا را در شعبان ۶۴ تصرف کرده بود، باز گرفت ، پسرش عبدالعزیز • را به اقامة نماز و جمع آوری خراج برگماشت و بشر را هم در آنجا گذاشت تا یار و همراه برادرش باشد و دوری از خانواده را فراموش کند. چندی بعد، میانة دو برادر به هم خورد و بشر مصر را ترک کرد و محتملاً به سوریه بازگشت . ( برخی ) مورخان ضمن وقایع ۷۱ (طبری ، سلسلة دوم ، ص ۸۱۶ ( روایت واقدی ) ) از او یاد کرده اند که در این سال ، خلیفه عبدالملک او را به حکومت کوفه برگماشت ( ولی به روایت دیگر ) او در ۷۲ پس از پایان جنگ با مُصعَب بن زُبیر • ، که بشر نیز در آن شرکت داشت (بلاذری ، ج ۵، ص ۳۳۵ـ ۳۳۸) ( ولایت کوفه یافت و ) در آنجا اقامت گزید (طبری ، سلسلة ۲، ص ۸۱۳، روایت ابوالحسن مداینی؛ ابن عساکر، ج ۱۰، ص ۱۱۳، روایت خلیفة بن خیاط : پس از قتل مصعب در ۷۲ ق ) ؛
طبری ، سلسلة دوم ، ص ۸۲۲). او غیر از خالش ، رَوح بن زِنْباع • ، موسی بن نُصیر را نیز، بنا بر توصیة عبدالملک به عبدالعزیز، به عنوان مشاور برگزید (طبق کتاب الامامة و السیاسة (ابن قتیبه،ج ۲، ص ۶۹). (طبری، (سلسلة دوم ، ص ۸۵۳) از واقدی ) خلیفه در ۷۳، جز کوفه ، حکومت بصره را نیز که چند ماهی قبل ، از خالدبن عبدالله بن خالدبن اَسید ـ به سبب ناکامی او در جنگ با خوارج ـ بازپس گرفته بود، بدو داد (طبری، سلسلة دوم ، ص ۸۵۵؛
بلاذری ، ج ۵، ص ۱۷۸ـ۱۸۰؛
ابن عساکر، ج ۱۰، ص ۱۱۳؛ابن عساکر، ج ۱۰، ص۱۲۷: در ۷۴ ) . در اواخر همین سال یا در ۷۴ بشر عمروبن حُریث مخزومی را به نیابت خود به حکومت کوفه برگزید و خود به بصره نقل مکان کرد. بشر به عنوان حاکم کوفه ، از طرف عبدالملک ، قوایی برای تقویت سپاهیانی که با خوارج می جنگیدند، فرستاد. با اینکه بشر منصب فرماندهی سپاه («امیری ») داشت ، عبدالملک مستقیماً بدو دستور داد تا فرماندهی لشکر را در جنگ با خوارج به مُهَلَّب • واگذارد.
بشر که در نظر داشت عمربن عبیدالله بن مَعمَر را بدین سمت بگمارد، هنگام بازگشت به بصره ، علی رغم میل باطنیش ، دستور خلیفه را اجرا کرد، و از اینکه تصمیم گیری را به وی وانگذاشته بود رنجیده خاطر شد (طبری ، سلسلة دوم ، ص ۸۵۵ به بعد)
و به فرمانده سپاه کوفه پیشنهاد کرد که با عملیات نظامی
مهلّب مقابله کند، و این عمل خشم مهلّب را برانگیخت
(طبری ، سلسلة دوم ، ص ۸۵۶). اخطل (سلیم الحاوی ، ص ۲۲۳ـ ۲۲۶) بشر را به سبب شدت او در جنگ با خوارج
و اعاجم ستوده است . یاقوت (یاقوت، ج ۴، ص ۴۴۸) نیز از نبردی
میان سپاهیان او با صالح بن مِسرح خارجی یاد کرده است .
گفته می شود که خلیفه عبدالملک به درخواست بشر، علاوه
بر عراق ، فرمان حکومت حجاز، مکه ، مدینه و یمن را
نیز برای او فرستاد، اما کمی پس از این مرگ او فرا رسید
(ابن عساکر، ج ۱۰، ص ۱۲۶ـ۱۲۷؛
ذهبی ، سیر ، ج ۴، ص ۱۴۶).
بشر از هنگام ورود به بصره ، از مرضی نهانی (بلاذری ،ج ۵، ص ۱۷۱؛بلاذری ،ج ۵، ص۱۷۹ و جز آن ) یا از نوعی بیماری عفونی (ابن کثیر، ج ۹، ص ۷)، رنج می برد و به گفتة ابن عساکر
(ابن عساکر،ج ۱۰، ص ۱۲۷ـ ۱۲۸) در ۷۴، و به نوشتة ذهبی (ذهبی،تاریخ ، ج ۲،گ ۹۵ پ ) و یافعی ، (گ ۵۵ پ ) کمی پس از چهل واند سالگی در اول ۷۵ در گذشت (طبری ، سلسلة دوم ، ص ۸۵۲؛طبری ،سلسلة دوم، ص ۸۵۲) . او را در بصره به خاک سپردند ولی چند روز پس از آن ، دیگر تشخیص قبر او از گور بردة سیاهی که در همان روز فوت شده بود، غیرممکن شد. این خود نشانة بی اهمیت بودن مقبره ها در آن زمان است . به دنبال انتشار خبر مرگ او در سپاه مهلب نابسامانیهایی رخ داد.
بشر جوانی خوشخو و حاکمی بود که براحتی بدو دسترسی بود (ابوالفرج اصفهانی، اغانی ، ج ۲۰، ص ۳۱۳ـ ۳۱۴)، بسیار مهربان و بخشاینده بود، با این حال او مأموران ابن زبیر را که حتی پس از مرگ مصعب به تحریکاتشان در بصره ادامه می دادند، اعدام کرد. ( از نکات ) قابل انتقاد در حکومت او آوردن برخی بدعتها در شعائر ( چون اذان گفتن در نماز عیدین ) (بلاذری ، ج ۵، ص ۱۷۰ و غیره ) و قصور در توزیع غذا میان مردم بود؛
وی معمولاً غذاها را برای نگهبانان و اعضای دربار ذخیره می کرد (بلاذری ، ج ۵، ص ۱۸۰).
بشر مانند بسیاری از امویان ، شراب می نوشید و مست می کرد و با ندیمانش به شادخواری می نشست (مسعودی،مروج الذهب ، ص ۲۵۴ـ ۲۵۸؛
ابن قتیبه،عیون الاخبار ، ص ۲۰۷ و بعد). بشر به شنیدن موسیقی و سرودن شعر علاقه داشت و شعرا از توجه و بخشش او بهره مند بودند (همام بن غالب فرزدق،دیوان فرزدق ، چاپ بوشه ، ص ۱۲۹؛همام بن غالب فرزدق،دیوان فرزدق ، چاپ بوشه ، ص ۱۷۳ـ۱۷۵؛همام بن غالب فرزدق،دیوان فرزدق ، چاپ بوشه ،ترجمه ، ص ۳۶۱؛همام بن غالب فرزدق،دیوان فرزدق ، چاپ بوشه ، ص ۵۲۱ ـ ۵۲۵؛ همام بن غالب فرزدق، چاپ هِل ، فهرست ؛
غیاث بن غوث اخطل،دیوان اخطل ، ص ۳۸؛غیاث بن غوث اخطل،دیوان اخطل ، ص۵۸؛غیاث بن غوث اخطل،دیوان اخطل ، ص۶۸؛غیاث بن غوث اخطل،دیوان اخطل ، ص۱۲۰). شعرای دیگری نیز در ملازمت بشر بوده و او را مدح کرده اند، از جمله : جَریر، کُثَیِّر عَزَّة ، نُصَیب ، سُراقَه بن مِرداس بارقی ، اعشی بنی شیبان ، اَیمن بن خُرَیم اسدی ، متوکل لیثی ، ابن قَیس رُقَیّات ، ابن زَبیر، حَکَم بن عَبدَل ، اُقَیشِر اسدی ، عَجّاج ، کَعب اَشقَری ، و راعی . رُفَربن حارث ، که هوادار مُصَعب بود، در هجای او قصایدی دارد. ( برخی منابع (یاقوت ، ج ۲، ص ۶۴۷؛
ابن عساکر، ج ۱۰، ص ۱۱۱) از دیری منسوب به بشر، نزدیک ده حجیرا (حجرا) در غوطة دمشق یاد کرده اند. )
منابع :
(۱) ابن اثیر، الکامل ، چاپ تورنبرگ ، لیدن ۱۸۵۱ـ۱۸۷۶، ج ۲، ص ۸۲۵ و بعد؛
(۲) ابن سعد، طبقات الکبری ، چاپ ه . سخو و دیگران ، لیدن ۱۹۰۵ـ۱۹۴۰، ج ۵، ص ۲۴، ۱۱۵؛
(۳) ابن عساکر، تاریخ مدینة دمشق ،چاپ محمد احمد دهمان ، دمشق ( بی تا. ) ؛
(۴) ابن قتیبه ، الامامة و السیاسة ، چاپ علی شیری ، قم ۱۳۷۱ ش [ ؛
(۵) ابن قتیبه، عیون الاخبار ، چاپ بروکلمان ؛
(۶) ابن قتیبه، کتاب الشعر و الشعراء ، چاپ دخویه ، لیدن ۱۹۰۰، ص ۳۴۵؛
(۷) ابن کثیر، البدایة والنهایة ، قاهره ۱۳۵۱/۱۹۳۲؛
(۸) علی بن حسین ابوالفرج اصفهانی ، الاغانی ، ج ۲۰، چاپ محمدابوالفضل ابراهیم ، بیروت ۱۳۹۲/۱۹۷۲ ) ؛
(۹) غیاث بن غوث اخطل ، دیوان اخطل ، چاپ صالحانی ؛
(۱۰) احمدبن یحیی بلاذری ، انساب الاشراف ، چاپ گوتن ، اورشلیم ۱۹۳۶ـ ۱۹۳۸، چاپ افست بغداد ( بی تا. ) ؛
(۱۱) محمد بن احمد ذهبی ، تاریخ الاسلام ، نسخة خطی کتابخانة بادلیان ؛
(۱۲) محمد بن احمد ذهبی، سیر اعلام النبلاء ، بیروت ۱۴۰۲ـ ۱۴۰۹/۱۹۸۲ـ۱۹۸۸ ) ؛
(۱۳) سبط ابن جوزی ، مرآت الزمان ، نسخة خطی کتابخانة بادلیان ، ش ۲۸۹ Marsh ، گ ۱۶۷ پ ـ ۱۶۸ ر، نسخة پ ـ ۱۶۸ر خطی کتابخانة ملی فرانسه ، ش ۶۱۳۱، گ ۲۲۳ پ ـ۲۲۴ر؛
(۱۴) ایلیاسلیم الحاوی ، شرح دیوان الاخطل التغلبی ، بیروت تاریخ مقدمه ۱۹۶۸ ) ؛
(۱۵) محمدبن جریر طبری ، تاریخ الرسل والملوک ، چاپ دخویه ، لیدن ۱۸۷۹ـ۱۸۹۶، چاپ افست تهران ۱۹۶۵؛
(۱۶) همام بن غالب فرزدق ، دیوان فرزدق ، چاپ بوشه ، پاریس ۱۸۷۰، همان ، چاپ هل ، مونیخ ۱۹۰۰؛
(۱۷) محمدبن یوسف کندی ، کتاب الولاة و کتاب القضاة ، چاپ گست ، ص ۴۷؛
(۱۸) محمدبن یزید مبرد، الکامل ، چاپ رایت ، ص ۶۶۲ـ۶۶۴، ۶۶۶ (= ابن ابی الحدید، شرح نهج البلاغة ، ج ۱، ص ۳۹۵)؛
(۱۹) علی بن حسین مسعودی ، مروج الذهب و معادن الجوهر ، چاپ باربیه دمینار و پاوه دکورتل ، پاریس ۱۸۶۱ـ۱۸۷۷؛
(۲۰) عبدالله بن اسعد یافعی ، مرآت الجنان ، نسخة خطی کتابخانة ملی فرانسه ، ش ۱۵۸۹؛
(۲۱) یاقوت حموی ، معجم البلدان ، لایپزیگ ۱۸۶۶ـ۱۸۷۳، چاپ افست تهران ۱۹۶۵، ج ۲، ص ۷۳۸، فهرست ) ؛
(۲۲) Ahlwardt, Sammlungen alter arab. Dichter , Berlin ۱۹۰۲- ۱۹۰۳, ii, XXV, no. XVII;
(۲۳) Ch. Pellat, Le milieu bas ¤ rien , Paris ۱۹۵۳, ۱۵۶,۲۴۷, ۲۷۰, ۲۷۸;
(۲۴) V.Rizzitano," ـ Abd al- ـ Aziz b. Marva  n, governatore umayyade d'Egitto". in Academia Nazionale dei Lincei, Rendiconti della Classe di scienze morale, storiche e filologiche , Ser.    , vol.    , vol.   , fasc. ۵-۶, ۱۹۴۷, ۳۲۱-۳۴۷.



جعبه ابزار