• خواندن
  • نمایش تاریخچه
  • ویرایش
 

بلال بن رباح حبشی-پژوهه

ذخیره مقاله با فرمت پی دی اف



بلال بن رباح حبشی



بلال بن رباح حبشی از صحابه رسول خدا (صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم) و موذن آن حضرت
[۱] یعقوبی، تاریخ یعقوبی، ترجمه محمد ابراهیم آیتی، تهران، علمی و فرهنگی، ۱۳۷۱، هشتم، ج۱، ص۴۰۲.
[۲] عسقلانی، ابن حجر، الاصابه، بیروت، دار الکتب العلمیه، ۱۴۱۵، ج۱، ص۴۵۵.
[۳] ابن اثیر، عزالدین، اسد الغابه فی معرفة الصحابه، بیروت، دارالفکر، ۱۴۰۹، ج۱، ص۲۴۳.
[۴] ابن عبدالبر، الاستیعاب فی معرفة الاصحاب، بیروت، دارالجلیل، ۱۴۱۲، اول، ج۱، ص۱۷۸.
و مدتی غلام ابوبکر بوده است. کنیه معروف او ابوعبدالله
[۵] ابن سعد، محمد، الطبقات الکبری، ترجمه محمود مهدوی دامغانی، تهران، فرهنگ و‌اندیشه، بی تا، ج‌۳، ص۱۹۹.
[۶] ابن اثیر، الکامل، ترجمه عباس خلیلی و ابوالقاسم حالت، تهران، علمی، بی تا، ج۷، ص۷۱.
[۷] ابن عبدالبر، الاستیعاب فی معرفة الاصحاب، بیروت، دارالجلیل، ۱۴۱۲، اول، ج۱، ص۱۷۸.
[۸] ابن اثیر، عزالدین، اسدالغابه فی معرفة الصحابه، بیروت، دارالفکر، ۱۴۰۹، ج۱، ص۲۴۳.
و از دیگر کنیه‌های او می‌توان به عبدالکریم، اباعبدالرحمن، اباعمر اشاره کرد.
[۹] ابن عبدالبر، الاستیعاب فی معرفة الاصحاب، بیروت، دارالجلیل، ۱۴۱۲، اول، ج۱، ص۱۷۸.
[۱۰] ابن اثیر، عزالدین، اسدالغابه فی معرفة الصحابه، بیروت، دارالفکر، ۱۴۰۹، ج۱، ص۲۴۳.
پدر او از اسراء حبشه و مادرش حمامه نام داشت.
[۱۱] ابن سعد، محمد، الطبقات الکبری، ترجمه محمود مهدوی دامغانی، تهران، فرهنگ و‌اندیشه، بی تا، ج‌۳، ص۱۹۹.
[۱۲] ابن اثیر، الکامل، ترجمه عباس خلیلی و ابوالقاسم حالت، تهران، علمی، بی تا، ج۷، ص۷۱.
[۱۳] ابن عبدالبر، الاستیعاب فی معرفة الاصحاب، بیروت، دارالجلیل، ۱۴۱۲، اول، ج۱، ص۱۷۹.
[۱۴] ابن اثیر، عزالدین، اسدالغابه فی معرفة الصحابه، بیروت، دارالفکر، ۱۴۰۹، ج۱، ص۲۴۳
[۱۵] عسقلانی، ابن حجر، الاصابه، بیروت، دار الکتب العلمیه، ۱۴۱۵، ج۱، ص۴۵۶.
وی در «سراة»
[۱۶] سراة در عربستان عبارت است از منطقه کوهستانی واقع در جنوب طائف تا نزدیک آبها در جنوب عربستان سعودی. شراب، محمدحسن، المعالم الاثیرة، تهران مشعر، ۱۳۸۳، ص۱۹۴.
متولد شده و برده یکی از خاندان بنی‌جمح بوده است.
[۱۷] ابن سعد، محمد، الطبقات الکبری، ترجمه محمود مهدوی دامغانی، تهران، فرهنگ و‌اندیشه، بی تا، ج‌۳، ص۱۹۹.
[۱۸] ابن عبدالبر، الاستیعاب فی معرفة الاصحاب، بیروت، دارالجلیل، ۱۴۱۲، اول، ج۱، ص۱۷۹.
[۱۹] ابن اثیر، عزالدین، اسدالغابه فی معرفة الصحابه، بیروت، دارالفکر، ۱۴۰۹، ج۱، ص۲۴۳.
[۲۰] عسقلانی، ابن حجر، الاصابه، بیروت، دار الکتب العلمیه، ۱۴۱۵، ج۱، ص۴۵۶.

در این که بلال در چه سالی متولد شده است، اطلاع دقیقی در دست نیست. با توجه به سخن «شعیب بن طلحه» که خود از فرزند زادگان ابوبکر است و بلال را هم سن ابوبکر دانسته است،
[۲۱] ابن سعد، محمد، الطبقات الکبری، ترجمه محمود مهدوی دامغانی، تهران، فرهنگ و‌اندیشه، بی تا، ج۷، ص۳۹۵.
می‌توان با توجه به زمان درگذشت، ابوبکر (سال ۱۳ هجری سن ۶۳ سالگی) حدس زد که بلال در حدود سال ۳۷ قبل از بعثت به دنیا آمده است.
واقدی در وصف ظاهری بلال می‌نویسد: او به شدت سیه چرده و کشیده قامت و نزار و خمیده پشت و دارای گونه‌های استخوانی بود. موهای انبوهی داشت که بسیار سپید شده بودند و رنگ آنها را با خضاب تغییر می‌داد.
[۲۲] ابن سعد، محمد، الطبقات الکبری، ترجمه محمود مهدوی دامغانی، تهران، فرهنگ و‌اندیشه، بی تا، ج۷، ص۳۹۵.
[۲۳] ابن اثیر، عزالدین، اسدالغابه فی معرفة الصحابه، بیروت، دارالفکر، ۱۴۰۹، ج۱، ص۲۴۵.



بلال جزء اولین کسانی بوده که به پیامبر (صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم) ایمان آورده است.
[۲۴] محمد بن جریر طبری، تاریخ الطبری، ترجمه ابوالقاسم پاینده، تهران، اساطیر، ۱۳۷۵، پنجم، ج۳، ص۸۶۱.
[۲۵] ابن عبدالبر، الاستیعاب فی معرفة الاصحاب، بیروت، دارالجلیل، ۱۴۱۲، اول، ج۱، ص۱۷۹.
[۲۶] ابن اثیر، عزالدین، اسدالغابه فی معرفة الصحابه، بیروت، دارالفکر، ۱۴۰۹، ج۱، ص۲۴۳.
او نخستین اذن گوی رسول خدا (صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم) بود.
[۲۷] ابن سعد، محمد، الطبقات الکبری، ترجمه محمود مهدوی دامغانی، تهران، فرهنگ و‌اندیشه، بی تا، ج۷، ص۳۹۴.
[۲۸] ابن عبدالبر، الاستیعاب فی معرفة الاصحاب، بیروت، دارالجلیل، ۱۴۱۲، اول، ج۱، ص۱۷۸.
[۲۹] ابن اثیر، عزالدین، اسدالغابه فی معرفة الصحابه، بیروت، دارالفکر، ۱۴۰۹، ج۱، ص۲۴۳.
پس از گفتن اذان بر در خانه رسول خدا (صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم) می‌ایستاد و می‌گفت: ‌ای فرستاده خدا، نماز. حی الصلاة، حی الفلاح.
[۳۰] یعقوبی، تاریخ یعقوبی، ترجمه محمد ابراهیم آیتی، تهران، علمی و فرهنگی، ۱۳۷۱، هشتم، ج۱، ص۴۰۲.
[۳۱] ابن سعد، محمد، الطبقات الکبری، ترجمه محمود مهدوی دامغانی، تهران، فرهنگ و‌اندیشه، بی تا، ج‌۳، ص۲۰۱.
واقدی می‌گوید: همین که پیامبر (صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم) از حجره بیرون می‌آمدند و بلال ایشان را می‌دید شروع به اقامه گفتن می‌کرد.
[۳۲] ابن سعد، محمد، الطبقات الکبری، ترجمه محمود مهدوی دامغانی، تهران، فرهنگ و‌اندیشه، بی تا، ج‌۳، ص۲۰۱.

در منابع آمده است: پیامبر (صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم) سه مؤذن داشتند، بلال، ابومحذوره و عمرو بن ام‌مکتوم، هر گاه بلال نبود ابومحذوره اذان می‌گفت و هر گاه آن دو نبودند عمرو بن‌ام مکتوم اذان می‌گفت.
[۳۳] ابن سعد، محمد، الطبقات الکبری، ترجمه محمود مهدوی دامغانی، تهران، فرهنگ و‌اندیشه، بی تا، ج‌۳، ص۲۰۱.

بلال توانایی ادای تلفظ «شین» را نداشت و به جای آن «سین» می‌گفت. منافقان به پیامبر اعتراض کردند که چرا بلال را موذن خود قرار داده است. رسول خدا (صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم) فرمود: «سین» بلال نزد خدا «شین» محسوب می‌شود گرچه او به جای «اشهد» «اسهد» می‌گوید، نزد خدا پذیرفته و قبول خواهد بود.
[۳۴] صالحی شامی، محمدبن یوسف، سبل الهدی و الرشاد، بیروت، دارالکتب العلمیه، ۱۴۱۴، اول، ج۱۱ص ۴۱۵.
بلال بن رباح به دستور رسول خدا در کعبه و یا بالای کعبه اذان گفت و ابوسفیان بن حرب، عتاب بن اسید و حارث بن هشام پای دیوار کعبه ایستاده بودند. عتاب گفت: خدا پدرم را گرامی می‌داشت که مرد و زنده نماند تا این صدا را بشنود و ناراحت شود. حارث بن هشام گفت: به خدا قسم اگر حقانیت او بر من مسلم شود به او ایمان می‌آورم. ابوسفیان گفت: من که چیزی نمی‌گویم چون اگر سخنی بگویم همین سنگریزه‌ها او را خبر خواهند داد. پس رسول خدا بر ایشان گذشت و گفت از آنچه گفته‌اید خبر یافتم و سپس گفتار آنان را باز گفت. حارث و عتاب گفتند شهادت می‌دهیم که تو پیامبر (صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم) خدایی. چون کسی با ما نبود که بدان چه گفته بودیم تو را خبر دهد.
[۳۵] آیتی، محمد ابراهیم، تاریخ پیامبر اسلام، تهران، دانشگاه تهران، ۱۳۷۸، ششم، ص۵۷۰.



بلال در مکه به خاطر مسلمان شدنش شکنجه می‌شد. امیة بن خلف ارباب او وی را شکنجه می‌داد که از اسلام برگردد. او را به پشت روی ریگ‌های داغ می‌انداخت و دستور می‌داد سنگی بزرگ روی سینه‌اش بگذارند و به بلال می‌گفت: «همین طور می‌مانی تا از دین محمد برگردی»؛ اما بلال در آن حال «احد، احد» می‌گفت.
[۳۶] ابن سعد، محمد، الطبقات الکبری، ترجمه محمود مهدوی دامغانی، تهران، فرهنگ و‌اندیشه، بی تا، ج۳، ص۲۰۰.
[۳۷] ابن اثیر، عزالدین، اسدالغابه فی معرفة الصحابه، بیروت، دارالفکر، ۱۴۰۹، ج۱، ص۲۴۳.
[۳۸] عسقلانی، ابن حجر، الاصابه، بیروت، دار الکتب العلمیه، ۱۴۱۵، ج۱، ص۴۵۵.
[۳۹] بلاذری، احمدبن یحیی، انساب الاشراف، دارالفکر، بیروت، ۱۴۱۷، اول، ج۱، ص۱۸۴.
بلال در راه خداوند متحمل هر گونه خواری و زبونی می‌شد، بر گردنش ریسمان می‌بستند و به بچه‌ها دستور می‌دادند او را میان دره‌های مکه بگردانند و بلال همچنان احد احد می‌گفت.
[۴۰] بلاذری، احمدبن یحیی، انساب الاشراف، دارالفکر، بیروت، ۱۴۱۷، اول، ج۱، ص۱۸۴.
روزی ورقة بن نوفل (عموی خدیجه) بلال را در حال شکنجه مشاهده کرد. بلال در حالی که شکنجه می‌شد، احد احد می‌گفت. ورقة بن نوفل نیز گفت: احد احد. . . به خدا‌ای بلال خدا یکی است. آنگاه به امیة بن خلف و سایر افراد قبیله بنی جمح که او را شکنجه می‌دادند رو کرده و گفت: به خدا سوگند اگر او را بدین حال بکشید من قبرش را زیارتگاه مقدس قرار خواهم داد که بدان تبرک جویند.
[۴۱] ابن سعد، محمد، الطبقات الکبری، ترجمه محمود مهدوی دامغانی، تهران، فرهنگ و‌اندیشه، بی تا، ج۷ ص۳۹۵.
[۴۲] ابن اثیر، عزالدین، اسدالغابه فی معرفة الصحابه، بیروت، دارالفکر، ۱۴۰۹، ج۱، ص۲۴۳.
[۴۳] عسقلانی، ابن حجر، الاصابه، بیروت، دار الکتب العلمیه، ۱۴۱۵، ج۶، ص۴۷۶.
مفسران قائلند: آیه ۴۱ سوره نحل «والذین‌هاجروا فی الله من بعد ما ظلموا. . . » درباره جمعی از یاران پیامبر (صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم) من جمله بلال، صهیب، خباب، عامرو جندل بن صهیب نازل شد که در مکه مشرکان آنان را شکنجه و آزار کردند و خدا در مدینه به نیکویی جایشان داد.
[۴۴] واحدی، اسباب النزول، ترجمه علیرضا ذکاوتی قراگزلو، تهران، نی، ۱۳۸۴، اول، ص۱۸۴.



چون ابوبکر بلال را در حال شکنجه دید به امیه گفت: آیا از خدا نمی‌ترسی که با این بیچاره چنین می‌کنی؟ من غلامی سیاه دارم که بر دین تو است. از بلال چابک‌تر است. و من او را با بلال معاوضه می‌کنم. امیه قبول کرد. ابوبکر غلام خود را به او داد و بلال را گرفت.


بلال همراه سایر مسلمانان به مدینه مهاجرت کرد
[۴۵] ابن اثیر، الکامل، ترجمه عباس خلیلی و ابوالقاسم حالت، تهران، علمی، بی تا، ج۷، ص۷۱.
و در جنگ‌های بدر و احد همراه پیامبر بود.
[۴۶] ابن سعد، محمد، الطبقات الکبری، ترجمه محمود مهدوی دامغانی، تهران، فرهنگ و‌اندیشه، بی تا، ج۷، ص۳۹۴.
[۴۷] ابن اثیر، عزالدین، اسدالغابه فی معرفة الصحابه، بیروت، دارالفکر، ۱۴۰۹، ج۱، ص۲۴۳.
[۴۸] ابن عبدالبر، الاستیعاب فی معرفة الاصحاب، بیروت، دارالجلیل، ۱۴۱۲، اول، ج۱، ص۱۷۸.
پیامبر اکرم (صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم) بین او و بین عبیدة بن حارث بن مطلب پیمان برادری بست.
[۴۹] ابن عبدالبر، الاستیعاب فی معرفة الاصحاب، بیروت، دارالجلیل، ۱۴۱۲، اول، ج۱، ص۱۷۸.
بلال چون به مدینه آمد در خانه سعد بن خیثمه منزل کرد.
[۵۰] ابن سعد، محمد، الطبقات الکبری، ترجمه محمود مهدوی دامغانی، تهران، فرهنگ و‌اندیشه، بی تا، ج‌۳، ص۲۰۰.
همچنین گفته شده است که میان بلال و ابو رویحه خثعمی عقد برادری بسته شد.
[۵۱] ابن هشام، السیره النبویه، ترجمه سید‌هاشم رسولی محلاتی، قم، کتابچی، ۱۳۷۵، ج۱، ص۳۳۸.
[۵۲] ابن اثیر، عزالدین، اسدالغابه فی معرفة الصحابه، بیروت، دارالفکر، ۱۴۰۹، ج۱، ص۲۴۳.
در منابع آمده است: هنگامی که عمر در شام دیوان ترتیب داد بلال به شام رفت و برای شرکت در جهاد آن جا مقیم شد. عمر به او گفت: دیوان خودت را به چه کسی وا می‌گذاری؟ بلال گفت: به ابو رویحه و من هرگز به واسطه عقد اخوت که رسول خدا میان من و او قرار داده است از او جدا نخواهم شد.
[۵۳] عسقلانی، ابن حجر، الاصابه، بیروت، دار الکتب العلمیه، ۱۴۱۵، ج۷، ص۱۲۲.
[۵۴] ابن سعد، محمد، الطبقات الکبری، ترجمه محمود مهدوی دامغانی، تهران، فرهنگ و‌اندیشه، بی تا، ج‌۳، ص۲۰۱.
برخی معتقدند بین بلال و ابو رویحه عقد برادری بسته نشده است.
[۵۵] ابن سعد، محمد، الطبقات الکبری، ترجمه محمود مهدوی دامغانی، تهران، فرهنگ و‌اندیشه، بی تا، ج‌۳، ص۲۰۰.

در جنگ بدر بود که امیة بن خلف به اسارت نیروهای مسلمانان در آمد. بلال که در مکه دستور او به شدت شکنجه شده بود، خواستار قتل او شد. پدر عبدالرحمن بن عوف می‌گوید: میان من و امیة بن خلف عهد نامه‌ای بود که او اموال و زمین‌های مرا در مکه حفظ و مواظبت کند و من اموال او را در مدینه. روز بدر او را با خود به کنار دره‌ای بردم تا نگهداریش کنم و به امید این بودم که امانش بدهم. اتفاقا بلال او را دید و خود را به انصار رسانید و گفت: «این امیة بن خلف است او از سران کفر است و نباید نجات یابد. یا او باید زنده بماند یا من. » گروهی از انصار به تعقیب ما آمدند. . . . امیه مرد سنگین و زنی بود. گروه انصار به ما رسیدند. هر چند من امیه را در پناه خویش گرفتم؛ اما آنها آنقدر شمشیر با او زدند که او را کشتند.
[۵۶] . بیهقی، دلائل النبوه، ترجمه محمود مهدی دامغانی، تهران، انتشارات علمی و فرهنگی، ۱۳۶۱، ج۲، ص۲۶۰- ۲۵۹.
[۵۷] ابن اثیر، عزالدین، اسدالغابه فی معرفة الصحابه، بیروت، دارالفکر، ۱۴۰۹، ج۱، ص۲۴۳.
[۵۸] ابن عبدالبر، الاستیعاب فی معرفة الاصحاب، بیروت، دارالجلیل، ۱۴۱۲، اول، ج۱، ص۱۸۱.



وهب بن جریر از شعبه، از مغیره و ابوسلمه از شعبی نقل می‌کند، بلال و برادرش از خانواده‌ای یمنی دختر خواستگاری کردند. بلال گفت: من بلالم و این هم برادر من است دو برده حبشی هستیم گمراه بودیم، خدایمان هدایت فرمود و بردگان بودیم خدایمان آزاد فرمود، اگر زن به ما بدهید خدای را حمد می‌کنیم و ستایش از اوست و اگر ندهید خدا بزرگ است.
[۵۹] ابن سعد، محمد، الطبقات الکبری، ترجمه محمود مهدوی دامغانی، تهران، فرهنگ و‌اندیشه، بی تا، ج۳، ص۲۰۳.

در نقلی دیگر آمده است: پیامبر (صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم) دختر بکیر را به همسری بلال در آوردند. عفان بن مسلم از ابو هلال نقل می‌کند که قتاده می‌گفته است بلال با بانوی عربی از خاندان زهره ازدواج کرد.
[۶۰] ابن سعد، محمد، الطبقات الکبری، ترجمه محمود مهدوی دامغانی، تهران، فرهنگ و‌اندیشه، بی تا، ج۳، ص۲۰۴.
در برخی از منابع نام همسر او هند خولانی آمده است.
[۶۱] ابن اثیر، عزالدین، اسدالغابه فی معرفة الصحابه، بیروت، دارالفکر، ۱۴۰۹، ج۶، ص۲۹۰.
[۶۲] عسقلانی، ابن حجر، الاصابه، بیروت، دار الکتب العلمیه، ۱۴۱۵، ج۸، ص۳۵۰.
هند اهل داریا از مناطق شام بوده است.
[۶۳] ابن اثیر، عزالدین، اسدالغابه فی معرفة الصحابه، بیروت، دارالفکر، ۱۴۰۹، ج۶، ص۲۹۰.
[۶۴] عسقلانی، ابن حجر، الاصابه، بیروت، دار الکتب العلمیه، ۱۴۱۵، ج۸، ص۳۵۰.
به نظر می‌رسد بلال پس از اینکه به شام مهاجرت کرده با او ازدواج کرده باشد.


بلال که توسط ابوبکر آزاد شده بود و با او زندگی می‌کرد، بعد از رحلت رسول خدا (صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم) نزد ابوبکر رفت و برای رفتن به شام و شرکت در جهاد در راه خدا از وی اجازه خواست. ابوبکر با این بیان که سالخورده و ناتوان است به او اجازه رفتن نداد. پس از در گذشت ابوبکر بلال پیش عمر (خلیفه دوم) رفت و همان سخن را به عمر گفت. عمر به او اجازه داد و بلال به شام رفت و تا هنگام مرگ خود در آنجا ماند.
[۶۵] دیار بکری، حسین، تاریخ الخمیس، بیروت، دارالصادر، بی تا، بی جا، ج۲، ص۲۴۵.
[۶۶] محدث قمی، منتهی الامال، قم، دلیل، ۱۳۷۹، ج۱، ص۲۹۲.
در این رابطه قول دیگری نیز هست. برخی قائلند بلال زمان ابوبکر به شام رفت. «چون‌ پیکر مقدس رسول خدا (صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم) به خاک سپرده شد. ابو بکر به بلال گفت: اذان بگو. بلال گفت: اگر مرا آزاد کرده‌ای که با تو باشم خود دانی و اگر مرا در راه خدا آزاد کرده‌ای مرا در راه همان خدا آزاد بگذار، ابوبکر گفت: تو را فقط برای خدا آزاد کرده‌ام. گفت: من پس از رسول خدا برای هیچ کس اذان نمی‌گویم. ابوبکر گفت: آزادی. بلال در مدینه‌اندکی ماند و همین که سپاهیان به شام رفتند با آنها رفت و در شام ماند.
[۶۷] ابن سعد، محمد، الطبقات الکبری، ترجمه محمود مهدوی دامغانی، تهران، فرهنگ و‌اندیشه، بی تا، ج‌۳، ص۲۰۳.
[۶۸] ابن اثیر، عزالدین، اسدالغابه فی معرفة الصحابه، بیروت، دارالفکر، ۱۴۰۹، ج۱، ص۲۴۴.
و در نقلی آمده است. چون ابوبکر روز جمعه بر منبر نشست، بلال گفت: ‌ای ابوبکر. گفت: آری. گفت: آیا مرا برای خدا آزاد کرده‌ای یا برای خودت؟ گفت: برای خدا. بلال گفت: پس به من اجازه بده تا در راه خدا به جهاد بروم و ابوبکر به او اجازه داد و او به شام رفت و همان جا درگذشت. »
[۶۹] ابن سعد، محمد، الطبقات الکبری، ترجمه محمود مهدوی دامغانی، تهران، فرهنگ و‌اندیشه، بی تا، ج‌۳، ص۲۰۳.
[۷۰] ابن اثیر، عزالدین، اسدالغابه فی معرفة الصحابه، بیروت، دارالفکر، ۱۴۰۹، ج۱، ص۲۴۴.



رسول خدا (صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم) بلال را اهل بهشت می‌دانست.
[۷۱] ابن سعد، محمد، الطبقات الکبری، ترجمه محمود مهدوی دامغانی، تهران، فرهنگ و‌اندیشه، بی تا، ج‌۳، ص۲۰۳.
گروهی نزد بلال می‌آمدند و از فضیلت او و خیری که خداوند قسمت او کرده است سخن می‌گفتند و او می‌گفت: من حبشی هستم و تا دیروز برده بودم.
[۷۲] ابن سعد، محمد، الطبقات الکبری، ترجمه محمود مهدوی دامغانی، تهران، فرهنگ و‌اندیشه، بی تا، ج۳، ص۲۰۴.



بلال در سال ۲۰ هجری در دوره خلافت عمر در دمشق بر اثر طاعون عمواس
[۷۳] دیار بکری، حسین، تاریخ الخمیس، بیروت، دارصادر، بی تا، بی جا، ج۲، ص۲۴۵.
[۷۴] محدث قمی، منتهی الامال، قم، دلیل، ۱۳۷۹، ج۱، ص۲۹۲.
[۷۵] عسقلانی، ابن حجر، الاصابه، بیروت، دار الکتب العلمیه، ۱۴۱۵، ج۱، ص۴۵۵.
در گذشت و در قبرستان دمشق کنار دروازه صغیر به خاک سپرده شد. در این هنگام او شصت و چند سال داشت.
[۷۶] ابن سعد، محمد، الطبقات الکبری، ترجمه محمود مهدوی دامغانی، تهران، فرهنگ و‌اندیشه، بی تا، ج۷، ص۳۹۴-۳۹۵.
[۷۷] ابن اثیر، عزالدین، اسدالغابه فی معرفة الصحابه، بیروت، دارالفکر، ۱۴۰۹، ج۱، ص۲۴۵.
ابن سعد در خبری به نقل از شعیب بن طلحه (از فرزند زادگان ابوبکر) می‌نویسد: بلال هم سن ابوبکر بوده است.
[۷۸] ابن سعد، محمد، الطبقات الکبری، ترجمه محمود مهدوی دامغانی، تهران، فرهنگ و‌اندیشه، بی تا، ج۷، ص۳۹۵.
واقدی می‌نویسد: با توجه به سال وفات ابوبکر (۱۳ هجری) و سن ابوبکر در این زمان و فاصله این تاریخ تا مرگ بلال که هفت سال است، بنابراین بلال در ۷۰ سالگی در گذشته است.
[۷۹] ابن سعد، محمد، الطبقات الکبری، ترجمه محمود مهدوی دامغانی، تهران، فرهنگ و‌اندیشه، بی تا، ج۷، ص۳۹۵-۳۹۴



۱. یعقوبی، تاریخ یعقوبی، ترجمه محمد ابراهیم آیتی، تهران، علمی و فرهنگی، ۱۳۷۱، هشتم، ج۱، ص۴۰۲.
۲. عسقلانی، ابن حجر، الاصابه، بیروت، دار الکتب العلمیه، ۱۴۱۵، ج۱، ص۴۵۵.
۳. ابن اثیر، عزالدین، اسد الغابه فی معرفة الصحابه، بیروت، دارالفکر، ۱۴۰۹، ج۱، ص۲۴۳.
۴. ابن عبدالبر، الاستیعاب فی معرفة الاصحاب، بیروت، دارالجلیل، ۱۴۱۲، اول، ج۱، ص۱۷۸.
۵. ابن سعد، محمد، الطبقات الکبری، ترجمه محمود مهدوی دامغانی، تهران، فرهنگ و‌اندیشه، بی تا، ج‌۳، ص۱۹۹.
۶. ابن اثیر، الکامل، ترجمه عباس خلیلی و ابوالقاسم حالت، تهران، علمی، بی تا، ج۷، ص۷۱.
۷. ابن عبدالبر، الاستیعاب فی معرفة الاصحاب، بیروت، دارالجلیل، ۱۴۱۲، اول، ج۱، ص۱۷۸.
۸. ابن اثیر، عزالدین، اسدالغابه فی معرفة الصحابه، بیروت، دارالفکر، ۱۴۰۹، ج۱، ص۲۴۳.
۹. ابن عبدالبر، الاستیعاب فی معرفة الاصحاب، بیروت، دارالجلیل، ۱۴۱۲، اول، ج۱، ص۱۷۸.
۱۰. ابن اثیر، عزالدین، اسدالغابه فی معرفة الصحابه، بیروت، دارالفکر، ۱۴۰۹، ج۱، ص۲۴۳.
۱۱. ابن سعد، محمد، الطبقات الکبری، ترجمه محمود مهدوی دامغانی، تهران، فرهنگ و‌اندیشه، بی تا، ج‌۳، ص۱۹۹.
۱۲. ابن اثیر، الکامل، ترجمه عباس خلیلی و ابوالقاسم حالت، تهران، علمی، بی تا، ج۷، ص۷۱.
۱۳. ابن عبدالبر، الاستیعاب فی معرفة الاصحاب، بیروت، دارالجلیل، ۱۴۱۲، اول، ج۱، ص۱۷۹.
۱۴. ابن اثیر، عزالدین، اسدالغابه فی معرفة الصحابه، بیروت، دارالفکر، ۱۴۰۹، ج۱، ص۲۴۳
۱۵. عسقلانی، ابن حجر، الاصابه، بیروت، دار الکتب العلمیه، ۱۴۱۵، ج۱، ص۴۵۶.
۱۶. سراة در عربستان عبارت است از منطقه کوهستانی واقع در جنوب طائف تا نزدیک آبها در جنوب عربستان سعودی. شراب، محمدحسن، المعالم الاثیرة، تهران مشعر، ۱۳۸۳، ص۱۹۴.
۱۷. ابن سعد، محمد، الطبقات الکبری، ترجمه محمود مهدوی دامغانی، تهران، فرهنگ و‌اندیشه، بی تا، ج‌۳، ص۱۹۹.
۱۸. ابن عبدالبر، الاستیعاب فی معرفة الاصحاب، بیروت، دارالجلیل، ۱۴۱۲، اول، ج۱، ص۱۷۹.
۱۹. ابن اثیر، عزالدین، اسدالغابه فی معرفة الصحابه، بیروت، دارالفکر، ۱۴۰۹، ج۱، ص۲۴۳.
۲۰. عسقلانی، ابن حجر، الاصابه، بیروت، دار الکتب العلمیه، ۱۴۱۵، ج۱، ص۴۵۶.
۲۱. ابن سعد، محمد، الطبقات الکبری، ترجمه محمود مهدوی دامغانی، تهران، فرهنگ و‌اندیشه، بی تا، ج۷، ص۳۹۵.
۲۲. ابن سعد، محمد، الطبقات الکبری، ترجمه محمود مهدوی دامغانی، تهران، فرهنگ و‌اندیشه، بی تا، ج۷، ص۳۹۵.
۲۳. ابن اثیر، عزالدین، اسدالغابه فی معرفة الصحابه، بیروت، دارالفکر، ۱۴۰۹، ج۱، ص۲۴۵.
۲۴. محمد بن جریر طبری، تاریخ الطبری، ترجمه ابوالقاسم پاینده، تهران، اساطیر، ۱۳۷۵، پنجم، ج۳، ص۸۶۱.
۲۵. ابن عبدالبر، الاستیعاب فی معرفة الاصحاب، بیروت، دارالجلیل، ۱۴۱۲، اول، ج۱، ص۱۷۹.
۲۶. ابن اثیر، عزالدین، اسدالغابه فی معرفة الصحابه، بیروت، دارالفکر، ۱۴۰۹، ج۱، ص۲۴۳.
۲۷. ابن سعد، محمد، الطبقات الکبری، ترجمه محمود مهدوی دامغانی، تهران، فرهنگ و‌اندیشه، بی تا، ج۷، ص۳۹۴.
۲۸. ابن عبدالبر، الاستیعاب فی معرفة الاصحاب، بیروت، دارالجلیل، ۱۴۱۲، اول، ج۱، ص۱۷۸.
۲۹. ابن اثیر، عزالدین، اسدالغابه فی معرفة الصحابه، بیروت، دارالفکر، ۱۴۰۹، ج۱، ص۲۴۳.
۳۰. یعقوبی، تاریخ یعقوبی، ترجمه محمد ابراهیم آیتی، تهران، علمی و فرهنگی، ۱۳۷۱، هشتم، ج۱، ص۴۰۲.
۳۱. ابن سعد، محمد، الطبقات الکبری، ترجمه محمود مهدوی دامغانی، تهران، فرهنگ و‌اندیشه، بی تا، ج‌۳، ص۲۰۱.
۳۲. ابن سعد، محمد، الطبقات الکبری، ترجمه محمود مهدوی دامغانی، تهران، فرهنگ و‌اندیشه، بی تا، ج‌۳، ص۲۰۱.
۳۳. ابن سعد، محمد، الطبقات الکبری، ترجمه محمود مهدوی دامغانی، تهران، فرهنگ و‌اندیشه، بی تا، ج‌۳، ص۲۰۱.
۳۴. صالحی شامی، محمدبن یوسف، سبل الهدی و الرشاد، بیروت، دارالکتب العلمیه، ۱۴۱۴، اول، ج۱۱ص ۴۱۵.
۳۵. آیتی، محمد ابراهیم، تاریخ پیامبر اسلام، تهران، دانشگاه تهران، ۱۳۷۸، ششم، ص۵۷۰.
۳۶. ابن سعد، محمد، الطبقات الکبری، ترجمه محمود مهدوی دامغانی، تهران، فرهنگ و‌اندیشه، بی تا، ج۳، ص۲۰۰.
۳۷. ابن اثیر، عزالدین، اسدالغابه فی معرفة الصحابه، بیروت، دارالفکر، ۱۴۰۹، ج۱، ص۲۴۳.
۳۸. عسقلانی، ابن حجر، الاصابه، بیروت، دار الکتب العلمیه، ۱۴۱۵، ج۱، ص۴۵۵.
۳۹. بلاذری، احمدبن یحیی، انساب الاشراف، دارالفکر، بیروت، ۱۴۱۷، اول، ج۱، ص۱۸۴.
۴۰. بلاذری، احمدبن یحیی، انساب الاشراف، دارالفکر، بیروت، ۱۴۱۷، اول، ج۱، ص۱۸۴.
۴۱. ابن سعد، محمد، الطبقات الکبری، ترجمه محمود مهدوی دامغانی، تهران، فرهنگ و‌اندیشه، بی تا، ج۷ ص۳۹۵.
۴۲. ابن اثیر، عزالدین، اسدالغابه فی معرفة الصحابه، بیروت، دارالفکر، ۱۴۰۹، ج۱، ص۲۴۳.
۴۳. عسقلانی، ابن حجر، الاصابه، بیروت، دار الکتب العلمیه، ۱۴۱۵، ج۶، ص۴۷۶.
۴۴. واحدی، اسباب النزول، ترجمه علیرضا ذکاوتی قراگزلو، تهران، نی، ۱۳۸۴، اول، ص۱۸۴.
۴۵. ابن اثیر، الکامل، ترجمه عباس خلیلی و ابوالقاسم حالت، تهران، علمی، بی تا، ج۷، ص۷۱.
۴۶. ابن سعد، محمد، الطبقات الکبری، ترجمه محمود مهدوی دامغانی، تهران، فرهنگ و‌اندیشه، بی تا، ج۷، ص۳۹۴.
۴۷. ابن اثیر، عزالدین، اسدالغابه فی معرفة الصحابه، بیروت، دارالفکر، ۱۴۰۹، ج۱، ص۲۴۳.
۴۸. ابن عبدالبر، الاستیعاب فی معرفة الاصحاب، بیروت، دارالجلیل، ۱۴۱۲، اول، ج۱، ص۱۷۸.
۴۹. ابن عبدالبر، الاستیعاب فی معرفة الاصحاب، بیروت، دارالجلیل، ۱۴۱۲، اول، ج۱، ص۱۷۸.
۵۰. ابن سعد، محمد، الطبقات الکبری، ترجمه محمود مهدوی دامغانی، تهران، فرهنگ و‌اندیشه، بی تا، ج‌۳، ص۲۰۰.
۵۱. ابن هشام، السیره النبویه، ترجمه سید‌هاشم رسولی محلاتی، قم، کتابچی، ۱۳۷۵، ج۱، ص۳۳۸.
۵۲. ابن اثیر، عزالدین، اسدالغابه فی معرفة الصحابه، بیروت، دارالفکر، ۱۴۰۹، ج۱، ص۲۴۳.
۵۳. عسقلانی، ابن حجر، الاصابه، بیروت، دار الکتب العلمیه، ۱۴۱۵، ج۷، ص۱۲۲.
۵۴. ابن سعد، محمد، الطبقات الکبری، ترجمه محمود مهدوی دامغانی، تهران، فرهنگ و‌اندیشه، بی تا، ج‌۳، ص۲۰۱.
۵۵. ابن سعد، محمد، الطبقات الکبری، ترجمه محمود مهدوی دامغانی، تهران، فرهنگ و‌اندیشه، بی تا، ج‌۳، ص۲۰۰.
۵۶. . بیهقی، دلائل النبوه، ترجمه محمود مهدی دامغانی، تهران، انتشارات علمی و فرهنگی، ۱۳۶۱، ج۲، ص۲۶۰- ۲۵۹.
۵۷. ابن اثیر، عزالدین، اسدالغابه فی معرفة الصحابه، بیروت، دارالفکر، ۱۴۰۹، ج۱، ص۲۴۳.
۵۸. ابن عبدالبر، الاستیعاب فی معرفة الاصحاب، بیروت، دارالجلیل، ۱۴۱۲، اول، ج۱، ص۱۸۱.
۵۹. ابن سعد، محمد، الطبقات الکبری، ترجمه محمود مهدوی دامغانی، تهران، فرهنگ و‌اندیشه، بی تا، ج۳، ص۲۰۳.
۶۰. ابن سعد، محمد، الطبقات الکبری، ترجمه محمود مهدوی دامغانی، تهران، فرهنگ و‌اندیشه، بی تا، ج۳، ص۲۰۴.
۶۱. ابن اثیر، عزالدین، اسدالغابه فی معرفة الصحابه، بیروت، دارالفکر، ۱۴۰۹، ج۶، ص۲۹۰.
۶۲. عسقلانی، ابن حجر، الاصابه، بیروت، دار الکتب العلمیه، ۱۴۱۵، ج۸، ص۳۵۰.
۶۳. ابن اثیر، عزالدین، اسدالغابه فی معرفة الصحابه، بیروت، دارالفکر، ۱۴۰۹، ج۶، ص۲۹۰.
۶۴. عسقلانی، ابن حجر، الاصابه، بیروت، دار الکتب العلمیه، ۱۴۱۵، ج۸، ص۳۵۰.
۶۵. دیار بکری، حسین، تاریخ الخمیس، بیروت، دارالصادر، بی تا، بی جا، ج۲، ص۲۴۵.
۶۶. محدث قمی، منتهی الامال، قم، دلیل، ۱۳۷۹، ج۱، ص۲۹۲.
۶۷. ابن سعد، محمد، الطبقات الکبری، ترجمه محمود مهدوی دامغانی، تهران، فرهنگ و‌اندیشه، بی تا، ج‌۳، ص۲۰۳.
۶۸. ابن اثیر، عزالدین، اسدالغابه فی معرفة الصحابه، بیروت، دارالفکر، ۱۴۰۹، ج۱، ص۲۴۴.
۶۹. ابن سعد، محمد، الطبقات الکبری، ترجمه محمود مهدوی دامغانی، تهران، فرهنگ و‌اندیشه، بی تا، ج‌۳، ص۲۰۳.
۷۰. ابن اثیر، عزالدین، اسدالغابه فی معرفة الصحابه، بیروت، دارالفکر، ۱۴۰۹، ج۱، ص۲۴۴.
۷۱. ابن سعد، محمد، الطبقات الکبری، ترجمه محمود مهدوی دامغانی، تهران، فرهنگ و‌اندیشه، بی تا، ج‌۳، ص۲۰۳.
۷۲. ابن سعد، محمد، الطبقات الکبری، ترجمه محمود مهدوی دامغانی، تهران، فرهنگ و‌اندیشه، بی تا، ج۳، ص۲۰۴.
۷۳. دیار بکری، حسین، تاریخ الخمیس، بیروت، دارصادر، بی تا، بی جا، ج۲، ص۲۴۵.
۷۴. محدث قمی، منتهی الامال، قم، دلیل، ۱۳۷۹، ج۱، ص۲۹۲.
۷۵. عسقلانی، ابن حجر، الاصابه، بیروت، دار الکتب العلمیه، ۱۴۱۵، ج۱، ص۴۵۵.
۷۶. ابن سعد، محمد، الطبقات الکبری، ترجمه محمود مهدوی دامغانی، تهران، فرهنگ و‌اندیشه، بی تا، ج۷، ص۳۹۴-۳۹۵.
۷۷. ابن اثیر، عزالدین، اسدالغابه فی معرفة الصحابه، بیروت، دارالفکر، ۱۴۰۹، ج۱، ص۲۴۵.
۷۸. ابن سعد، محمد، الطبقات الکبری، ترجمه محمود مهدوی دامغانی، تهران، فرهنگ و‌اندیشه، بی تا، ج۷، ص۳۹۵.
۷۹. ابن سعد، محمد، الطبقات الکبری، ترجمه محمود مهدوی دامغانی، تهران، فرهنگ و‌اندیشه، بی تا، ج۷، ص۳۹۵-۳۹۴



سایت پژوهه، برگرفته از مقاله «بلال بن رباح حبشی»، تاریخ بازیابی ۱۳۹۵/۴/۱۱.    



جعبه ابزار