• خواندن
  • نمایش تاریخچه
  • ویرایش
 

بنی عامر بن صعصعه(اصلی)

ذخیره مقاله با فرمت پی دی اف



بنی عامر بن صعصعه از قبایل بزرگ عدنانی نجد بود.



بنی عامر از قبایل بزرگ و مهم شبه جزیره و از فرزندان عامربن صعصعة بن معاویة بن بکر بن هوازن، از قبایل عدنانی بودند که از شاخه قیس بن عیلان منشعب شدند.
[۱] المعارف، ص۸۶.
[۲] جمهرة النسب، ج۲، ص۱.
منسوبان به آنان را عامری می‌گفتند.
[۳] الطبقات، ج۲، ص۱۵۳.
[۴] اسدالغابه، ج۳، ص۱۳۸.
[۵] الثقات، ج۳، ص۳۱۱.
ریاست در قبایل قیس بن عیلان پس از عَدوانیها و بنی فَزاره و عبس، در اختیار بنی عامر بود.
[۶] تاریخ یعقوبی، ج۱، ص۲۲۷.
مُرّه، غالب و ربیعه از دیگر فرزندان صعصعه بودند که در عرض بنی عامر سر منشا قبایل و بطون مهمی شدند. از عامر بن صعصعه که در جد نهم خود (عیلان) به جد هفدهم پیامبر صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم می‌رسد ۴ پسر به نامهای هلال، ربیعه، نُمَیر و سوائه باقی ماند که از آنها تیره‌هایی چون بنی کلاب بن ربیعه، بنی نمیر بن عامر، بنی جعفر بن کلاب، بنی سوائة بن عامر، بنی قُشیربن کعب، بنی هلال بن عامر شکل گرفت. در مجموعه‌های منتسب به بنی عامر بیشترین آمار جمعیتی به ربیعة بن عامر تعلق دارد. از یهودیان بنی نضیر،
[۷] السیرة النبویه، ج۳، ص۱۹۰.
[۸] المغازی، ج۱، ص۳۶۴.
بنی قریظه
[۹] تاریخ دمشق، ج۳، ص۱۶۶.
و همچنین قبایل و تیره‌های بنی غنی بن اعصر،
[۱۰] المفصل، ج۳، ص۲۱۳.
بجیله،
[۱۱] النسب، ص۲۶۴.
ثقیف
[۱۲] المعجم الکبیر، ج۱۸، ص۱۹۰.
و ایاد
[۱۳] المفصل، ج۱، ص۵۱۵.
به عنوان متحدان بنی عامر یاد شده است. بنی عامر همچنین از سخنوران و شاعران بنامی در عرب برخوردار بودند که از آنها خطابه‌ها و اشعار ماندگاری موجود است.
[۱۴] تاریخ دمشق، ج۴۱، ص۱۴۹. اسد الغابه، ج۵، ص۲۷۶.



گستردگی و پراکندگی بنی عامر تعیین دقیق مناطق مسکونی آنان را دشوار می‌سازد؛ ولی می‌توان عمده حضور آنان را در منطقه جنوب نجد و بین منازل قبایل هوازن، سُلیم و ثقیف دانست. اینان همچنین در برهه‌ای از زمان در طائف، در ۱۲ فرسخی مکه
[۱۵] معجم البلدان، ج۴، ص۹.
سکنا داشتند. منابع در این خصوص آورده‌اند که وقتی بنی عامر به سبب جمعیت انبوه خود توانستند بر عدوانیهای هوازنی ساکن در طائف چیره شوند و آنان را از طائف بیرون رانند این شهر را مسکن تابستانی خود، در کنار نجد به عنوان مسکن زمستانی خود قرار دادند؛ ولی پس از آنکه حاضر شدند در برابر نیمی از محصولات کشاورزی سالانه طائف، شهر را به ثقیف و اطرافیان او واگذارند به واقع طائف را از دست دادند و از لشکرکشی بر ضدّ ثقیف نیز چیزی عایدشان نشد.
[۱۶] الکامل، ج۱، ص۶۸۴-۶۸۵.
[۱۷] معجم البلدان، ج۴، ص۱۱-۱۲.

در منابع جغرافیایی از نجد به عنوان عمده منطقه مسکونی بنی عامر یاد کرده‌اند و در کنار آن از مناطق بسیاری نام برده‌اند که از مهم‌ترین آنها می‌توان به «یمامه»؛ «تربه» در نزدیک مکه، «حرّه بنی هلال» در شرق طائف، «حِمَی ضریّه» که عبارت بود از حِمَی رَبَذَه و حمی کلیب در اطراف مدینه (در جهات مدینه، فدک و عوالی) اشاره کرد،
[۱۸] معجم البلدان، ج۳، ص۲۴.
[۱۹] معجم قبایل العرب، ج۱، ص۱۹۴.
[۲۰] معجم قبایل العرب، ج۱، ص۲۶۷.
[۲۱] معجم قبایل العرب ج۳، ص۹۸۹.
[۲۲] معجم قبایل العرب ج۳، ص۱۱۹۵.
[۲۳] معجم قبایل العرب ج۳، ص۱۲۲۱.
[۲۴] المفصل، ج۴، ص۴۹۸.
[۲۵] المفصل، ج۴، ص۵۲۲.
چنان که برخی از بنی عامر چون تیره بنی عقیل در بحرین ساکن بودند
[۲۶] المفصل، ج۴، ص۴۹۸.
[۲۷] المفصل، ج۴، ص۵۲۲.
؛ همچنین از ذویقن، شرَف، شُریف، بئر معونه همگی در نجد و اطراف آن، خرّاء در غرب یمامه، نامیه، ابرقان و صُفیّه در وسط حمی بنی کلاب به عنوان برخی از مهم‌ترین آبهای بنی عامر نام برده شده است.
[۲۸] معجم البلدان، ج۲، ص۱۰۴.
[۲۹] معجم قبایل العرب، ج۱، ص۱۹۴-۱۹۵.
[۳۰] معجم قبایل العرب، ج۳، ص۱۱۹۵.
از کوههای آنان نیز می‌توان به «نبکاء» در نجد، «اَخرجان»؛ «جَبَلّه» و «جشر» در ضریه و همچنین «ذات السواس» و «بدومان» یاد کرد.
[۳۱] معجم البلدان، ج۱، ص۱۲۰.
[۳۲] معجم البلدان، ج۲، ص۱۰۴.
[۳۳] معجم البلدان، ج۲، ص۱۴۱.
[۳۴] معجم قبایل العرب، ج۱، ص۱۹۴.
[۳۵] معجم قبایل العرب، ج۲، ص۴۲۳.
[۳۶] معجم قبایل العرب ج۳، ص۱۱۹۵.
«قرماء» از حواشی یمامه، «اُضاح» در یمامه، «اُسن» چسبیده به یمن، «تربه» در نزدیکی مکه و «جلذان» در شرق طائف از وادیهای بنی عامر، و «ملهم» و «قران» در نجد، و «اُکمه» و «صداره» در یمامه از روستاهای بنی عامراند.
[۳۷] معجم البلدان، ج۱، ص۱۹۰.
[۳۸] معجم قبایل العرب، ج۱، ص۱۹۴.
[۳۹] معجم قبایل العرب، ج۳، ص۱۱۹۵.
[۴۰] معجم قبایل العرب، ج۳، ص۱۲۲۱.



درگیریها و جنگهای فراوان و مهم بنی عامر تا قبل از ظهور اسلام را که خود بیانگر گستردگی و قدرت آنان می‌تواند باشد، می‌توان در سه گروه اصلی جنگ با کانونهای قدرت در شمال، در جنوب و همچنین نبردهای داخلی دسته بندی کرد.
=== جنگهای جاهلی گروه اول =
گروه اول که شامل جنگهای متعدد بنی عامر با بنی تمیم، غطفان و همچنین نُعمان بن منذر حاکم حیره است عبارتند از:
۱. «یوم شعب جَبَله»؛ در این جنگ، که به نظر برخی منابع از سخت‌ترین و بزرگ‌ترین ایام جنگی عرب بود و ۵۷ سال قبل از اسلام رخ داد، بر بنی تمیم غالب آمدند.
[۴۱] السیرة النبویه، ج۱، ص۲۰۰.
[۴۲] الکامل، ج۱، ص۵۸۳.
[۴۳] معجم البلدان، ج۲، ص۱۰۴.

۲. «یوم ذی نَجَب»؛ در این جنگ که یک سال پس از شعب جَبَله روی داد بنی تمیم انتقام شکست پیشین خود را گرفت.
[۴۴] السیرة النبویه، ج۱، ص۲۰۱.
[۴۵] الکامل، ج۱، ص۵۹۵.
[۴۶] معجم قبایل العرب، ج۲، ص۷۰۹.

۳. «لیلة الوَتِدَه»؛ در این جنگ نیز بنی تمیم ضمن غلبه بر بنی عامر ۸۰ تن از بزرگان بنی هلال بن عامر را کشتند.
[۴۷] معجم البلدان، ج۵، ص۳۶۰.

۴. از «یوم المروت» نیز به عنوان یکی دیگر از جنگهای دو قبیله نام برده‌اند.
[۴۸] الکامل، ج۱، ص۶۳۱.

۵-۷. «یوم قَرَن»،
[۴۹] معجم البلدان، ج۴، ص۳۳۱.
«یوم ساحوق»
[۵۰] معجم ما استعجم، ج۱، ص۲۲۶.
و «یوم النباه» یا «النباءه»
[۵۱] الکامل، ج۱، ص۶۴۶.
[۵۲] المفصل، ج۵، ص۳۶۲.
که هر سه در رویارویی با غطفانیان بود.
۸. «یوم منعج» که در آن بنی عامر با حمایت از بنی غنیّ ابن اعصر به عنوان قاتل شاس بن زهیر بن جذیمه عَبْسی به جنگ با عبسیهای غطفانی پرداخت.
[۵۳] ایام العرب، ص۴۵۷.
[۵۴] المفصل، ج۳، ص۲۱۳.

۹. «یوم السُلان»؛ در این جنگ که در پی تجاوز بنی عامر به کالای تجاری نعمان بن منذر حاکم حیره رخ داد سپاه نُعمان رو در روی بنی عامر قرار گرفت.
[۵۵] الکامل، ج۱، ص۶۳۹.
[۵۶] المفصل، ج۳، ص۲۷۵.
ابو عبیده از این جنگ با عنوان یوم القرنتین نام برده است.
[۵۷] ایام العرب، ص۵۴۹.


۳.۱ - جنگهای جاهلی گروه دوم

در گروه دوم نیز می‌توان از این جنگها یاد کرد:
۱. «یوم خزاز»؛ بطون ربیعة بن عامر بن صعصعه و مُضر در انتخاب حاکمی از میان خود اختلاف کردند، پس تصمیم گرفتند که حاکمی از یمن از فرزندان شراحیل بن حارث آکل المرار را انتخاب کنند؛ ولی هریک برای خود فرزندی از فرزندان مرار را برگزیدند و پس از مدتی حاکمان خود را کشتند. در پی مرگ حاکمان یمنی، یمنیها به خونخواهی آنان سپاهی به سوی مضریان و بنی عامر به راه انداختند؛ ولی این سپاه با تحمل خسارات سنگین به یمن بازگشت.
[۵۸] معجم البلدان، ج۲، ص۳۶۵-۳۶۶.
برخی از منابع «یوم خزاز» را با شرحی متفاوت آورده‌اند
[۵۹] ایام العرب، ص۳۷۹-۳۸۱.

۲. جنگ با سپاه یمنی اعزامی از سوی ابرهه به فرماندهی بشر بن حصن رهبر بنی سعد وابوجابر رهبر کنده که در منطقه «تربه» صورت گرفت. این نبرد در ۵۴۷ میلادی یعنی ۱۶ سال قبل از اعزام سپاه ابرهه برای تخریب کعبه روی داد. عامریان در این نبرد دچار شکست سنگینی شدند. البته برخی گمان دارند که این جنگ در ارتباط با سپاه فیل است.
[۶۰] المفصل، ج۳، ص۴۹۵-۴۹۸.

۳. از «یوم سفوان» بین تیره‌های عامری بنی جعده و بنی قشیر با لخمیان یمن به عنوان دیگر جنگ بنی عامر با یمنیها یاد کرده‌اند.
[۶۱] معجم قبایل العرب، ج۱، ص۱۹۴.

۴. از دیگر جنگهای بنی عامر به «جنگ فجار» (که در مقابله با قریش و بنی کنانه روی داد)
[۶۲] الکامل، ج۱، ص۶۱۹.
[۶۳] الطبقات، ج۱، ص۱۰۱-۱۰۲.
می‌توان اشاره کرد.
در گروه سوم نیز می‌توان به جنگهای درون قبیله‌ای بنی عامر اشاره کرد:
بنی عامر در درون بطون و تیره‌های خود شاهد جنگهای متعددی بود که «یوم الفتاة»
[۶۴] معجم قبایل العرب، ج۱، ص۳۲۸.
(روز غلبه بنی عامر بر بنی خالد بن جعفر بن کلاب)؛ «یوم الهرامیث»
[۶۵] معجم قبایل العرب، ج۲، ص۶۶۰.
[۶۶] المفصل، ج۵، ص۵۲۲.
و «یوم حرابیب»
[۶۷] معجم قبایل العرب، ج۱، ص۱۹۵.
(هر دو بین بنی ضباب و بنی جعفر بن کلاب) و «یوم فیف الریح»
[۶۸] الکامل، ج۱، ص۶۳۲.
(روز غلبه بنی عامر بر بنی حارث بن کعب) از جمله آنهاست.


بنی عامر نیز مانند بسیاری از قبایل شبه جزیره بت پرست بودند. اینان متولی نگهداری بتی به نام «ذواللبا» بودند
[۶۹] المفصل، ج۶، ص۲۱۴.
؛ همچنین در کنار قریش، کنانه، خزاعه، ثقیف و... از حُمْسیها بودند.
[۷۰] السیرة النبویه، ج۱، ص۲۰۰.
[۷۱] النسب، ص۲۵۹.
[۷۲] المنمق، ص۱۲۸.
این قبایل که بر اثر تعصب و اهتمام فراوان در مناسک حج به حُمْس مشهور شده بودند، برای خود عاداتی ویژه، چون ترک وقوف در عرفات و عریان طواف کردن داشتند، ضمن آنکه برای دیگران نیز احکامی خاص چون حرمت خوردن غذایی که از بیرون حرم به داخل می‌آوردند یا وجوب طواف در لباس تهیه شده در حرم جعل کرده بودند.
[۷۳] السیرة النبویه، ج۱، ص۲۰۲-۲۰۳.
[۷۴] المنمق، ص۱۲۷-۱۲۸.
خداوند با نزول آیه ۲۶ اعراف اینان را از طواف عریان برحذر داشت و لباس را وسیله ستر عورت و تقوا را برترین لباس دانست:
[۷۶] الدرالمنثور، ج۳، ص۴۳۳.
[۷۷] مبهمات القرآن، ج۱، ص۴۷۵.
«یـبَنی ءادَمَ قَد اَنزَلنا عَلَیکُم لِباسـًا یُوری سَوءتِکُم وریشـًا و لِباسُ التَّقوی ذلِکَ خَیرٌ ذلِکَ مِن ءایـتِ اللّهِ لَعَلَّهُم یَذَّکَّرون». حمسیها همچنین مقرر کرده بودند که فرد محرم حق ندارد از درِ خانه وارد آن شود، بلکه باید از پشت خیمه یا بالای سقف وارد خانه شود. خداوند با نزول آیه ۱۸۹ بقره ضمن رد این سنت جاهلی از همه مسلمانان می‌خواهد که ضمن رعایت تقوا بر خلاف سنت گذشتگان از درِ خانه‌ها وارد آنها شوند:
[۷۹] مجمع البیان، ج۲، ص۵۰۹.
«و لَیسَ البِرُّ بِاَن تَاتوا البُیوتَ مِن ظُهورِها و لـکِنَّ البِرَّ مَنِ اتَّقی وَاتوا البُیوتَ مِن اَبوبِها واتَّقوا اللّهَ لَعَلَّکُم تُفلِحون». از دیگر اعتقادات بنی عامر و قبایلی چون ثقیف و خزاعه حرمت خوردن قسمتی از زراعت خود و همچنین گوشت برخی از حیوانات بود؛ مانند بحیره (ناقه‌ای که پس از دهمین زایمان خود گوشش را می‌شکافتند و رهایش می‌کردند) یا سائبه (شتری که بر اثر نذری آن را رها می‌کردند یا چون ۱۰ بچه ماده زاییده بود آن را رها می‌کردند و دیگر نه بر آن سوار می‌شدند و نه از شیر آن می‌خوردند) یا وصیله (بچه هفتم گوسفند اگر نر بود آن را نذر بتها می‌کردند) یا حام (حیوانی نر که ۱۰ فرزند داشت و از آن پس بر پشت آن بار نمی‌بردند). خداوند با نزول آیه ۱۶۸ بقره با رد این گونه عقاید، مردم را به استفاده صحیح و حلال از نعمتهای خود توصیه می‌کند:
[۸۱] مجمع البیان، ج۱، ص۴۵۹.
[۸۲] زادالمسیر، ج۱، ص۱۶۸.
«یـاَیُّهَا النّاسُ کُلوامِمّا فِی الاَرضِ حَلـلاً طَیِّبـًا ولا تَتَّبِعوا خُطُوتِ الشَّیطـنِ اِنَّهُ لَکُم عَدُوٌّ مُبین» برخی با عطف ضمیر «هُم» در آیه ۱۷۰ بقرهبه مخاطبان آیه ۱۶۸ این آیه را نیز در شان بنی عامر می‌دانند.
[۸۴] زادالمسیر، ج۱، ص۱۷۳.
خداوند در این آیه ضمن بیان گفتار این افراد که با رد احکام خداوند عمل به سنتها و گفته‌های پیشینیان خود را لازم می‌دانستند اعمال و گفتار گذشتگان آنان را مردود و آنان را گمراه خوانده است: «واذا قیلَ لَهُمُ اتَّبِعوا ما اَنزَلَ اللّهُ قالوا بَل نَتَّبِعُ ما اَلفَینا عَلَیهِ ءاباءَنا اَولَو کانَ ءاباؤُهُم لایَعقِلونَ شَیــًا و لا یَهتَدون».


با بعثت پیامبر صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم بنی عامر نیز مانند بسیاری از قبایل حجاز و شبه جزیره عربستان از ظهور دین جدید آگاه شده، عکس العملهای متفاوتی از خود نشان دادند؛ برخی از عامریان اسلام آوردند و گروهی عناد ورزیده، به توهین و ایذای آن حضرت و مسلمانان پرداختند؛ ولی بسیاری نیز موضع بی طرفانه اتخاذ کردند و به احتمال در انتظار روشن شدن ارتباط پیامبر و قریش بودند. با توجه به گستردگی قبیله بنی عامر و حضور آنان در نقاط گوناگون می‌توان نوع واکنش آنان به ظهور اسلام را با توجه به شرایط زیست محیطی و منطقه سکونت آنان بررسی کرد.
حضرت رسول صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم پس از اعلام علنی دعوت به اسلام، از موسم حج و حضور قبایل مختلف در مکه بهره می‌جست و به تبیین و تبلیغ دین خود می‌پرداخت. بنی عامر نیز از این دعوت پیامبر بی نصیب نماندند، زیرا در یکی از این اوقات حضرت با حضور در میان تیره بنی کعب بن ربیعه، اصول و اعتقادات اسلامی را به اطلاع آنان رساند؛ ولی این دعوت که در ابتدا با اقبال بنی عامر آغاز شده بود در پی حضور بیحرة بن فراس از بنی قشیر و توهین وی به پیامبر صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم بی نتیجه ماند.
[۸۶] السیرة النبویه، ج۲، ص۴۲۴.
برخی منابع با پرداختن جزئی تر به این واقعه آورده‌اند که پس از بی ادبی بیحره به پیامبر صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم زنی از بنی عامر بنام ضباعه دختر عامربن قرط که از زنان مسلمان بود بنی عامر را به حمایت از حضرت فرا خواند. پس سه تن از جوانان عامری به نامهای غطیف و غطفان (از فرزندان سهل) و عروه یا عذره (فرزند عبدالله بن سلمه) به مقابله با بیحره برخاستند؛ ولی در آن سو دو نفر از مردان تیره بنی قشیر و بنی عقیل در حمایت از بیحره با اینان درگیر شدند که به شهادت یاوران پیامبر انجامید. پیامبر صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم در این خصوص فرمود: «اللهم بارک هؤلاء والعن هؤلاء»
[۸۷] البدایة و النهایه، ج۳، ص۱۱۲.
؛ همچنین آورده‌اند که این تیره عامری در بازگشت به سرزمین خود اخبار موسم حج و حضور پیامبر صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم را برای پیری از مردمان خود نقل کردند. پیرمرد با شنیدن سخنان آن حضرت از زبان راویان، ضمن شهادت بر حقانیت پیامبر به نکوهش کسانی پرداخت که به آن بی حرمتی کرده بودند.
[۸۸] السیرة النبویه، ج۲، ص۴۲۵.
این اخبار خود مؤیدی بر اسلام برخی از بنی عامر تا قبل از هجرت پیامبر صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم به مدینه است.
تاریخ نگاران همچنین به دفعات از حضور مردان و بزرگانی از بنی عامر در نزد پیامبر و پرسش از دعوت آن حضرت و دین جدید و حتی درخواست معجزه
[۸۹] تاریخ طبری، ج۱، ص۴۵۸.
[۹۰] تاریخ دمشق، ج۴، ص۳۶۲-۳۶۳.
خبر داده‌اند. در این خصوص آمده است که بزرگی از بنی عامر نزد پیامبر آمد و از آن جناب در خصوص ماهیت و حقیقت دینش در مقایسه با دینهای ابراهیم، عیسی و موسی علیهم‌السّلام و... پرسید پیامبر نیز با تشریح دعوت خود به یکایک پرسشهای او پاسخ گفت. آن مرد نیز با پذیرش اسلام و اعلام آن، مجلس را ترک گفت.
[۹۱] تاریخ طبری، ج۱، ص۴۵۶-۴۵۷.
[۹۲] تاریخ دمشق، ج۳، ص۴۶۹-۴۷۳.

با هجرت پیامبر به مدینه و گسترش و تقویت اسلام، رویکرد بنی عامر به پیامبر شکل گسترده تر و منسجم تری به خود گرفت، به نحوی که در سال چهارم هجرت، ابوبراء عامربن مالک بن جعفر ملقب به ملاعب الاسنّه از بزرگان بنی عامر و تیره بنی کلاب با حضور در مدینه و ملاقات با حضرت، از پیامبر درخواست اعزام مسلمانانی برای تبلیغ اسلام در بنی عامر مستقر در نجد کرد و ضمن قبول حمایت از مبلغان، نگرانی پیامبر صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم را از احتمال وقوع خطر جانی برای آنان برطرف کرد.
[۹۳] السیرة النبویه، ج۳، ص۱۸۴.
[۹۴] الطبقات، ج۲، ص۴۰.
[۹۵] المغازی، ج۱، ص۳۴۶.
این حرکتِ رئیس و بزرگ بنی عامر خود می‌تواند بیانگر پدید آمدن زمینه گسترش اسلام در بنی عامر در سال چهارم هجری باشد. از سوی دیگر برخی از عامریان نیز با آنکه اسلام نیاورده بودند در جوار و حمایت پیامبر صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم قرار گرفتند که در این رابطه می‌توان به داستان دو عامری اشاره کرد که به دست عمروبن امیه ضمری پس از واقعه بئر معونه کشته شدند
[۹۶] المغازی، ج۱، ص۳۵۱.
[۹۷] السیرة النبویه، ج۳، ص۱۸۶.
[۹۸] الطبقات، ج۲، ص۴۱.
و این امر موجب شد که حضرت برای پرداخت دیه آنان از بنی نضیر (متحد بنی عامر) کمک بگیرد.
[۹۹] المغازی، ج۱، ص۳۶۴.
[۱۰۰] السیرة النبویه، ج۳، ص۱۹۰.

در مقابل این گروه از عامریان مسلمان یا متمایل به اسلام، افراد و تیره‌هایی نیز از آنان تمام توان خود را در رویارویی با اسلام و مسلمانان صرف کردند. اگرچه این برخوردهای منفی حتی در سال نهم هجری و در جریان اعزام هیئت به مدینه نیز گزارش شده؛ اما گستردگی آن به حدی نبوده که بتوان در گزارشی کلی بنی عامر را به طور غالب، معاند اسلام معرفی کرد، در هر صورت به اسارت درآمدن دو تن از اصحاب پیامبر صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم به دست بنی عامر که در جواب آن، حضرت نیز مردی از ثقیف، متحد بنی عامر را اسیر کرد،
[۱۰۱] المعجم الکبیر، ج۱۸، ص۱۹۰.
تهییج و تحریک بنی عامر به وسیله عامربن طفیل (از بزرگان بنی عامر و از تیره بنی جعفر بن کلاب) برای قتل مبلغان پیامبر صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم
[۱۰۲] المغازی، ج۱، ص۳۴۷.
[۱۰۳] السیرة النبویه، ج۳، ص۱۸۵.
[۱۰۴] الطبقات، ج۲، ص۴۰.
و شرکت بنی هلال بن عامر در جنگ حنین در کنار هوازن در سال هشتم هجری
[۱۰۵] التنبیه و الاشراف، ص۲۳۵.
نمونه‌هایی از عنادورزی عامریان با اسلام و پیامبر صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم است؛ همچنین برخی از اینان در واکنش به اسلام قبایلی چون غفار، اسلم و جهینه ضمن انکار خداوند و تکذیب پیامبر صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم مدعی می‌شدند که اگر در این دین خیر و نفعی بود ما خود زودتر به آن ایمان می‌آوردیم. خداوند با نزول آیه ۱۱ احقاف به این امر اشاره می‌کند:
[۱۰۷] التبیان، ج۹، ص۲۷۳.
[۱۰۸] مجمع البیان، ج۹، ص۱۲۹.
[۱۰۹] مبهمات القرآن، ج۲، ص۴۸۹.
«قالَ الَّذینَ کَفَروا لِلَّذینَ ءامَنوا لَو کانَ خَیرًا ما سَبَقونا اِلَیهِ و اِذ لَم یَهتَدوا بِهِ فَسَیَقولونَ هـذا اِفکٌ قَدیم»؛ همچنین در منابع از تدارک دو سریه یکی به فرماندهی ابوبکر به سوی بنی کلاب در ناحیه ضریه
[۱۱۰] التنبیه و الاشراف، ص۲۲۷.
و دیگری به فرماندهی ضحاک بن سفیان کلابی به سوی تیره قرطاء از بنی کلاب
[۱۱۱] الطبقات، ج۲، ص۱۶۲.
[۱۱۲] تاریخ المدینه، ج۲، ص۵۹۸.
گزارش شده است. ضمن آنکه از سریه‌های عمربن خطاب
[۱۱۳] السیرة النبویه، ج۴، ص۶۰۹.
[۱۱۴] التنبیه و الاشراف، ص۲۲۷.
و شجاع بن وهب
[۱۱۵] الطبقات، ج۳، ص۷۰.
به تربه و رکبه از اراضی بنی عامر سخن به میان آمده است؛ ولی در گزارشها هیچ اشاره‌ای به بنی عامر نشده، از این رو این احتمال وجود دارد که این اعزامها با هدف برخورد با ساکنان غیر عامری این مناطق بوده باشد.
با فتح مکه در سال هشتم هجری گروهی از بزرگان تازه مسلمان شده بنی عامر در کنار پیامبر صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم در حنین رو در روی خویشاوندان هوازنی خود قرار گرفتند. پیامبر صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم با هدف نرم کردن قلبهای این دسته از عامریان پس از به دست آوردن غنایم حنین مقداری از آن را به برخی از بزرگان و سران بخشید
[۱۱۶] السیرة النبویه، ج۴، ص۴۹۵.
که بدانان مؤلفة القلوب می‌گفتند. مفسران آیه ۶۰ توبه/۹ را در این خصوص می‌دانند: «اِنَّمَا الصَّدَقـتُ لِلفُقَراءِ والمَسـکینِ والعـمِلینَ عَلَیها والمُؤَلَّفَةِ قُلوبُهُم و...».
[۱۱۷] مجمع البیان، ج۵، ص۶۵.
[۱۱۸] تفسیر قرطبی، ج۸، ص۱۱۴.
ابن هشام به افرادی از تیره بنی ربیعة بن عامربن صعصعه چون علقمة بن علاثه، لبیدبن ربیعه و خالد بن هوزه در میان تالیف قلوب شدگان اشاره کرده است.
[۱۱۹] السیرة النبویه، ج۴، ص۴۹۵.

با شروع سال نهم هجری و ورود هیئتهای متعدد قبایل به مدینه ـ با هدف اعلام اسلام و تابعیت از حکومت مدینه ـ قبیله بنی عامر و تیره‌های متعدد آن نیز هریک جداگانه هیئتهایی را اعزام داشتند که در آن میان می‌توان به هیئتهای تیره‌هایی چون بنی رواس بن کلاب، بنی عقیل بن کعب، بنی جعدة بن کعب، بنی بکاء، بنی نمیربن عامر، بنی قشیر بن کعب و بنی کلاب اشاره کرد.
[۱۲۰] الطبقات، ج۱، ص۲۲۹-۲۳۱.
[۱۲۱] تاریخ المدینه، ج۲، ص۵۹۲-۵۹۹.
پیامبر نیز پس از اعلام اسلام از سوی هر گروه افرادی از آنها را مامور جمع آوری زکات قبیله خود می‌کرد
[۱۲۲] اسدالغابه، ج۴، ص۳۸۳.
[۱۲۳] الطبقات، ج۱، ص۲۳۱.
[۱۲۴] تاریخ ابن خیاط، ص۶۳.
و به برخی از بزرگان آنها هدایایی می‌داد
[۱۲۵] الطبقات، ج۱، ص۲۳۱.
؛ همچنین به دستور آن حضرت نامه‌هایی در تایید اسلام آنان نوشته و در اختیار آنان قرار می‌گرفت تا به قبیله خود عرضه کنند.
[۱۲۶] الطبقات، ج۱، ص۲۳۰.
[۱۲۷] الطبقات، ج۱، ص؛ ۲۳۲.
در میان هیئتهای بنی عامر، هیئتی که به وفد بنی عامربن صعصعه معروف شده و ریاست آن را عامر بن طفیل و اربد بن قیس و جبار بن سَلَمی که هر سه از تیره بنی جعفر بن کلاب بودند بر عهده داشتند، قابل توجه است، زیرا عامربن طفیل وقتی با درخواست مردم خود مبنی بر رو آوردن به اسلام روبه رو شد ضمن اعلام عدم تبعیت ازپیامبر صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم با هدف کشتن آن حضرت با کمک اربدبن قیس در قالب هیئتی وارد مدینه شد و چون به نزد رسول خدا رسیدند عامر گفت: ‌ای محمد! با من خلوت کن؛ ولی پیامبر این امر را مشروط به ایمان عامر کرد. عامر تقاضای خود را تکرار می‌کرد، به این امید که اربد از فرصت بهره جوید و با شمشیر خود حضرت را بکشد.
[۱۲۸] السیرة النبویه، ج۴، ص۵۶۸.
به گفته برخی منابع عامر خواهان جانشینی پیامبر صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم و دریافت یک چهارم غنایمی بود که در جاهلیتئ «مرباع» خوانده می‌شد
[۱۲۹] تاریخ المدینه، ج۲، ص۵۱۹.
[۱۳۰] الطبقات، ج۱، ص۲۳۶.
و چون حضرت برای او هیچ سهمی در این امر قائل نشد با تهدید پیامبر مبنی بر اینکه مدینه را پر از سواره و پیاده خواهد کرد از محضر پیامبر صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم خارج شد. با خروج عامر بن طفیل پیامبر از خداوند هدایت بنی عامر و دفع شر عامر بن طفیل را خواست.
[۱۳۱] تاریخ المدینه، ج۲، ص۵۲۰.
[۱۳۲] السیرة النبویه، ج۴، ص۵۶۸.
[۱۳۳] الطبقات، ج۱، ص۲۳۶.
برخی از گزارشها نیز از نفرین پیامبر صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم در خصوص عامر بن طفیل خبر داده‌اند،
[۱۳۴] تاریخ المدینه، ج۲، ص۵۱۹.
به هر روی عامر در راه بازگشت به سرزمین خود بر اثر غده‌ای که در گردن او پدیدار شد در منزل زنی از بنی مسلول مُرد.
[۱۳۵] السیرة النبویه، ج۴، ص۵۶۸.
[۱۳۶] الطبقات، ج۱، ص۲۳۶.
اربد نیز وقتی به نزد قوم خود بازگشت بر اثر صاعقه‌ای هلاک شد.
[۱۳۷] السیرة النبویه، ج۴، ص۵۶۹.
[۱۳۸] الطبقات، ج۱، ص۲۳۶.
[۱۳۹] تاریخ المدینه، ج۲، ص۵۲۰.



از زنان معروف بنی عامر چند تن را می‌توان یاد کرد؛ از جمله همسران پیامبر از این قبیله چون زینب دختر خزیمة بن حارث از بنی هلال، معروف به امّ المساکین که در سال سوم هجری خود را به پیامبر صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم بخشید
[۱۴۰] المحبر، ص۸۳.
[۱۴۱] النسب، ص۲۶۴.
[۱۴۲] تاریخ دمشق، ج۳، ص۲۰۶.
[۱۴۳] المنتخب، ص۸۸.
و خداوند با حلال شمردن این زنان برای آن حضرت چنین ازدواجهایی را فقط در خصوص پیامبر صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم جایز دانست، میمونه دختر حارث بن حزن که در سال هفتم پس از عمرة القضاء در منطقه سَرِف به ازدواج حضرت درآمد.
[۱۴۵] المحبر، ص۹۱.
[۱۴۶] النسب، ص۲۶۳.
[۱۴۷] السیرة النبویه، ج۴، ص۶۴۴-۶۴۶.
[۱۴۸] الطبقات، ج۸، ص۱۰۴.
وی از جمله زنانی بود که گاه با درخواستهای خود برای زیاد شدن نفقه، پیامبر صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم را در وضعیتی سخت قرار می‌دادند، به نحوی که خداوند از پیامبر صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم می‌خواهد زنانی را که تنها خواهان زندگانی دنیوی هستند به وجهی نیکو رها سازد.
[۱۴۹] مجمع البیان، ج۸، ص۵۴۴-۵۴۵.
میمونه از آن دسته همسرانی بود که پیامبر صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم از سوی خداوند مجاز بود که هرگاه بخواهد موعد آنان را به تاخیر اندازد.
[۱۵۱] مجمع البیان، ج۸، ص۵۷۳-۵۷۴.
؛ همچنین ضُباعه دختر عامر بن قُرْط از بنی کعب که از حمایت او از پیامبر صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم در سالهای حضور در مکه سخن به میان آمده است
[۱۵۳] تاریخ دمشق، ج۳، ص۲۴۴.
[۱۵۴] البدایة والنهایه، ج۳، ص۱۱۲.
و کلابیه که در سال هشتم به ازدواج حضرت درآمد
[۱۵۵] السیرة النبویه، ج۴، ص۶۴۷.
[۱۵۶] الطبقات، ج۸، ص۱۱۲.
[۱۵۷] المنتخب، ص۱۰۳.
و همچنین شاعه دختر رفاعه از بنی کلاب.
[۱۵۸] تاریخ دمشق، ج۳، ص۱۶۶.
از دیگر زنان این قبیله باید به‌ام البنین همسر علی بن ابی طالب و مادر ابوالفضل العباس (علیهما السلام) ،
[۱۵۹] المعارف، ص۸۸.
امّ سعید همسرعقیل بن ابی طالب،
[۱۶۰] الطبقات، ج۴، ص۳۱.
صفیّه همسر عبدالمطّلب،
[۱۶۱] اسدالغابه، ج۱، ص۱۴۲.
‌ام الفضل همسر عباس بن عبدالمطلب
[۱۶۲] السیرة النبویه، ج۴، ص۶۴۶.
[۱۶۳] الطبقات، ج۸، ص۱۰۴.
و لیلی الاخیلیه شاعره عرب
[۱۶۴] تاریخ دمشق، ج۷۰، ص۶۰.
اشاره کرد.
در میان مردان عامری نیز باید از اینان یاد کرد: ابوبراء عامر بن مالک رئیس بنی عامر در جنگ فجار بر ضدّ قریش و کنانه
[۱۶۵] الطبقات، ج۱، ص۱۰۲.
و حامی مبلغان اعزامی پیامبر به نجد در واقعه بئر معونه،
[۱۶۶] الطبقات، ج۲، ص۴۰.
[۱۶۷] اسدالغابه، ج۳، ص۱۳۸.
قُرّة بن هُبیره عامل جمع آوری زکات از سوی پیامبر در بنی کعب از تیره‌های بنی عامر
[۱۶۸] الطبقات، zwnj;عامر و دفع شر عامر ج۱، ص۲۳۱.
که پس از رحلت حضرت از دادن زکات قوم خود امتناع ورزید،
[۱۶۹] فتوح البلدان، ص۱۰۶.
عامر بن طفیل از بزرگ‌ترین خطیبان عرب
[۱۷۰] المفصل، ج۸، ص۷۷۶.
و از دشمنان سرسخت پیامبر و عامل قتل مبلغان پیامبر در حادثه بئر معونة،
[۱۷۱] تاریخ دمشق، ج۲۶، ص۱۰۳.
[۱۷۲] المغازی، ج۱، ص۳۴۸.
[۱۷۳] السیرة النبویه، ج۳، ص۱۸۵.
لبید بن ربیعه از شعرای بزرگ عرب و از کسانی که پیامبر در تقسیم غنایم حنین برای متمایل ساختن قلب او به اسلام غنایم بیشتری به او داد
[۱۷۴] اسدالغابه، ج۴، ص۴۸۳-۴۸۵.
[۱۷۵] الطبقات، ج۶، ص۱۰۷.
(مؤلفة القلوب)؛ ابومطرّف عبدالله بن الشِّخِّیر از بزرگان بنی عامر و از راویان احادیث پیامبر صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم،
[۱۷۶] اسدالغابه، ج۳، ص۲۷۵.
[۱۷۷] الطبقات، ج۱، ص۲۳۶.
علقمة بن عُلاثه از اشراف بنی ربیعه و از مؤلفة القلوب که پس از بازگشت پیامبر از طائف و بنابر نقلی پس از رحلت پیامبر مرتد شد و به شام گریخت.
[۱۷۸] اسدالغابه، ج۴، ص۸۳.
[۱۷۹] تاریخ دمشق، ج۴۱، ص۱۴۵.
وی را از بزرگ‌ترین سخنوران عرب می‌دانند که خطابه اش نزد قیصر روم مشهور است،
[۱۸۰] تاریخ دمشق، ج۴۱، ص۱۴۸-۱۵۰.
ضحاک بن سفیان مامور تبلیغ اسلام تیره بنی جعفر بن کلاب
[۱۸۱] تاریخ المدینه، ج۲، ص۵۹۸.
و عامل جمع آوری زکات آنان،
[۱۸۲] تاریخ ابن خیاط، ص۶۳.
نابِغَه جَعْدِی که به سبب نبوغش در شعر به نابغه مشهور شد. وی را پیش از اسلام از حنفاء می‌دانند،
[۱۸۳] المنتخب، ص۶۶.
[۱۸۴] اسدالغابه، ج۵، ص۲۷۶-۲۷۷.
وهب بن عبدالله از تیره بنی سوائه که پس از مهاجرت به کوفه در شمار یاران علی علیه‌السّلام قرار گرفت و حضرت او را وهب الخیر نامید
[۱۸۵] اسدالغابه، ج۵، ص۴۲۹.
و همچنین لیلی و مجنون که داستان عشق آنان در منابع ادبی شهره گردید از بنی عامر بودند.
[۱۸۶] الاغانی، ج۲، ص۴۴.
[۱۸۷] سیر اعلام النبلاء، ج۴، ص۵.
[۱۸۸] النسب، ص۲۶۱.



در پی رحلت پیامبر و ارتداد دینی و سیاسی بسیاری از نو مسلمانان در شبه جزیره، گروهی از بنی عامر پس از تردید بسیار بین باقی ماندن بر اسلام و بازگشت از آن، سرانجام با پیروی از طلیحة بن خویلد اسدی، پیامبر دروغینِ سرزمین نجد، از اسلام روی گردانیدند و ضمن نالایق شمردن ابوبکر
[۱۸۹] الفتوح، ج۱، ص۱۲.
از دادن زکات به حکومت مدینه سرباز زدند. گروهی از آنان حتی از کشتن و سوزاندن برخی از کارگزاران پیامبر نیز خودداری نکردند.
[۱۹۰] مسند ابی یعلی، ج۱۳، ص۱۴۶.
ابوبکر با شنیدن خبر ارتداد بنی عامر ضمن نامه‌ای به خالد بن ولید او را مامور سرکوب آنان کرد و به او فرمان قتل عام بنی عامر و سوزاندن آنان را داد.
[۱۹۱] مسند ابی یعلی، ج۱۳، ص۱۴۶.
خالد نیز در مسیر حرکت خود جهت سرکوب بنی عامر ابتدا با طلیحه مواجه شد. قرة بن هبیره عامل جمع آوری زکات بنی قشیر بن کعب، از تیره‌های بنی عامر، که خود از ارسال زکات قوم خود به مدینه خودداری کرده بود و رهبری مرتدان بنی کعب را عهده دار بود با دیدن سپاه خالد از کرده خود هراسناک شد و از بنی عامر نیز خواست تا از ارتداد دست بردارند و در حمایت از طلیحه جان خود را به خطر نیندازند؛ ولی عامریان گفته‌های او و قرة بن سلمه را رد کرده، همچنان تا روشن شدن وضعیت طلیحه، بنی اسد، غطفان و فزاره به اقدامات خود ادامه دادند.
[۱۹۲] الفتوح، ج۱، ص۱۱.
[۱۹۳] الرده، ص۱۳۰-۱۳۱.
[۱۹۴] الثقات، ج۲، ص۱۶۳.
با شکست سپاهیان طلیحه و بازگشت پیروان او به اسلام، بنی عامر نیز چاره‌ای جز اظهار اسلام ندیدند. پس به دنبال تسلیم کردن آن دسته از مرتدان خود که به کشتن و سوزاندن مسلمانان اقدام کرده بودند با اعلام اسلام، با حکومت مدینه بیعت کردند. سپاه خالد نیز که به فرماندهی هشام بن عاصی به سرزمین بنی عامر وارد شده بود با به اسارت گرفتن قرة بن هبیره و اطرافیانش به مدینه بازگشتند
[۱۹۵] تاریخ طبری، ج۲، ص۲۶۵.
[۱۹۶] فتوح البلدان، ص۱۰۶.
و بدین شکل شورش و ارتداد بنی عامر دفع گردید. در این میان علقمة بن علاثه نیز که رهبری تیره بنی کلاب را در ماجرای ارتداد برعهده داشت متواری شد و خانواده او پس از تبرّی جستن از اعتقادات و اقدامات او از اسارت مسلمانان آزاد شدند.
[۱۹۷] تاریخ طبری، ج۲، ص۲۶۴.

پس از آن بنی عامر را می‌توان در بسیاری از رخدادهای دوران پس از پیامبر صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم؛ حاضر دید. از برخی از آنان به عنوان عمّال و حکّام منصوب از سوی خلفا نام برده شده
[۱۹۸] تاریخ دمشق، ج۴۱، ص۱۴۱.
و گروههایی از آنان در فتوحات دوره خلفا و پس از آن حضور داشتند.
[۱۹۹] اسدالغابه، ج۲، ص۳۱۳.
با شروع حکومت علی علیه‌السّلام و درگیری حضرت با معاویه در هر دو سو افرادی از بنی عامر دیده می‌شوند.
[۲۰۰] المنتظم، ج۳، ص۳۳۸.
[۲۰۱] تاریخ دمشق، ج۱۸، ص۴۴۷.
[۲۰۲] تاریخ دمشق، ج۱۹، ص۳۴.
[۲۰۳] تاریخ دمشق، ج۴۰، ص۲۸۶.
در حوادث قیام امام حسین علیه‌السّلام نیز حضور بنی عامر با فردی چون شمر بن ذی الجوشن از بنی ضباب که از تیره‌های بنی عامر بود کاملا مشهود است.
[۲۰۴] الطبقات، ج۶، ص۱۱۸.

منابع:
اسدالغابة فی معرفة الصحابه؛ الاغانی؛ ایام العرب قبل الاسلام؛ البدایة والنهایه؛ تاریخ الامم و الملوک، طبری؛ تاریخ خلیفة بن خیاط؛ تاریخ مدینة دمشق؛ تاریخ المدینة المنوره؛ تاریخ الیعقوبی؛ التبیان فی تفسیر القرآن؛ تفسیر مبهمات القرآن؛ التنبیه والاشراف؛ الجامع لاحکام القرآن، قرطبی؛ جمهرة النسب؛ الدرالمنثور فی التفسیر بالماثور؛ زادالمسیر فی علم التفسیر؛ سیر اعلام النبلاء؛ السیرة النبویه، ابن هشام؛ الطبقات الکبری؛ فتوح البلدان؛ الکامل فی التاریخ؛ کتاب الثقات؛ کتاب الرده؛ کتاب الفتوح؛ کتاب النسب؛ مجمع البیان فی تفسیر القرآن؛ المحبر؛ مسند ابی یعلی الموصلی؛ المعارف؛ معجم ما استعجم من اسماء البلاد والمواضع؛ معجم البلدان؛ معجم قبائل العرب القدیمة والحدیثه؛ المعجم الکبیر؛ المغازی و السیر؛ المفصل فی تاریخ العرب قبل الاسلام؛ المنتخب من کتاب ذیل المذیل من تاریخ الصحابة والتابعین؛ المنتظم فی تاریخ الملوک والامم؛ المنمق فی اخبار قریش.


۱. المعارف، ص۸۶.
۲. جمهرة النسب، ج۲، ص۱.
۳. الطبقات، ج۲، ص۱۵۳.
۴. اسدالغابه، ج۳، ص۱۳۸.
۵. الثقات، ج۳، ص۳۱۱.
۶. تاریخ یعقوبی، ج۱، ص۲۲۷.
۷. السیرة النبویه، ج۳، ص۱۹۰.
۸. المغازی، ج۱، ص۳۶۴.
۹. تاریخ دمشق، ج۳، ص۱۶۶.
۱۰. المفصل، ج۳، ص۲۱۳.
۱۱. النسب، ص۲۶۴.
۱۲. المعجم الکبیر، ج۱۸، ص۱۹۰.
۱۳. المفصل، ج۱، ص۵۱۵.
۱۴. تاریخ دمشق، ج۴۱، ص۱۴۹. اسد الغابه، ج۵، ص۲۷۶.
۱۵. معجم البلدان، ج۴، ص۹.
۱۶. الکامل، ج۱، ص۶۸۴-۶۸۵.
۱۷. معجم البلدان، ج۴، ص۱۱-۱۲.
۱۸. معجم البلدان، ج۳، ص۲۴.
۱۹. معجم قبایل العرب، ج۱، ص۱۹۴.
۲۰. معجم قبایل العرب، ج۱، ص۲۶۷.
۲۱. معجم قبایل العرب ج۳، ص۹۸۹.
۲۲. معجم قبایل العرب ج۳، ص۱۱۹۵.
۲۳. معجم قبایل العرب ج۳، ص۱۲۲۱.
۲۴. المفصل، ج۴، ص۴۹۸.
۲۵. المفصل، ج۴، ص۵۲۲.
۲۶. المفصل، ج۴، ص۴۹۸.
۲۷. المفصل، ج۴، ص۵۲۲.
۲۸. معجم البلدان، ج۲، ص۱۰۴.
۲۹. معجم قبایل العرب، ج۱، ص۱۹۴-۱۹۵.
۳۰. معجم قبایل العرب، ج۳، ص۱۱۹۵.
۳۱. معجم البلدان، ج۱، ص۱۲۰.
۳۲. معجم البلدان، ج۲، ص۱۰۴.
۳۳. معجم البلدان، ج۲، ص۱۴۱.
۳۴. معجم قبایل العرب، ج۱، ص۱۹۴.
۳۵. معجم قبایل العرب، ج۲، ص۴۲۳.
۳۶. معجم قبایل العرب ج۳، ص۱۱۹۵.
۳۷. معجم البلدان، ج۱، ص۱۹۰.
۳۸. معجم قبایل العرب، ج۱، ص۱۹۴.
۳۹. معجم قبایل العرب، ج۳، ص۱۱۹۵.
۴۰. معجم قبایل العرب، ج۳، ص۱۲۲۱.
۴۱. السیرة النبویه، ج۱، ص۲۰۰.
۴۲. الکامل، ج۱، ص۵۸۳.
۴۳. معجم البلدان، ج۲، ص۱۰۴.
۴۴. السیرة النبویه، ج۱، ص۲۰۱.
۴۵. الکامل، ج۱، ص۵۹۵.
۴۶. معجم قبایل العرب، ج۲، ص۷۰۹.
۴۷. معجم البلدان، ج۵، ص۳۶۰.
۴۸. الکامل، ج۱، ص۶۳۱.
۴۹. معجم البلدان، ج۴، ص۳۳۱.
۵۰. معجم ما استعجم، ج۱، ص۲۲۶.
۵۱. الکامل، ج۱، ص۶۴۶.
۵۲. المفصل، ج۵، ص۳۶۲.
۵۳. ایام العرب، ص۴۵۷.
۵۴. المفصل، ج۳، ص۲۱۳.
۵۵. الکامل، ج۱، ص۶۳۹.
۵۶. المفصل، ج۳، ص۲۷۵.
۵۷. ایام العرب، ص۵۴۹.
۵۸. معجم البلدان، ج۲، ص۳۶۵-۳۶۶.
۵۹. ایام العرب، ص۳۷۹-۳۸۱.
۶۰. المفصل، ج۳، ص۴۹۵-۴۹۸.
۶۱. معجم قبایل العرب، ج۱، ص۱۹۴.
۶۲. الکامل، ج۱، ص۶۱۹.
۶۳. الطبقات، ج۱، ص۱۰۱-۱۰۲.
۶۴. معجم قبایل العرب، ج۱، ص۳۲۸.
۶۵. معجم قبایل العرب، ج۲، ص۶۶۰.
۶۶. المفصل، ج۵، ص۵۲۲.
۶۷. معجم قبایل العرب، ج۱، ص۱۹۵.
۶۸. الکامل، ج۱، ص۶۳۲.
۶۹. المفصل، ج۶، ص۲۱۴.
۷۰. السیرة النبویه، ج۱، ص۲۰۰.
۷۱. النسب، ص۲۵۹.
۷۲. المنمق، ص۱۲۸.
۷۳. السیرة النبویه، ج۱، ص۲۰۲-۲۰۳.
۷۴. المنمق، ص۱۲۷-۱۲۸.
۷۵. اعراف/سوره۷، آیه۲۶.    
۷۶. الدرالمنثور، ج۳، ص۴۳۳.
۷۷. مبهمات القرآن، ج۱، ص۴۷۵.
۷۸. بقره/سوره۲، آیه۱۸۹.    
۷۹. مجمع البیان، ج۲، ص۵۰۹.
۸۰. بقره/سوره۲، آیه۱۶۸.    
۸۱. مجمع البیان، ج۱، ص۴۵۹.
۸۲. زادالمسیر، ج۱، ص۱۶۸.
۸۳. بقره/سوره۲، آیه۱۷۰.    
۸۴. زادالمسیر، ج۱، ص۱۷۳.
۸۵. بقره/سوره۲، آیه۱۷۰.    
۸۶. السیرة النبویه، ج۲، ص۴۲۴.
۸۷. البدایة و النهایه، ج۳، ص۱۱۲.
۸۸. السیرة النبویه، ج۲، ص۴۲۵.
۸۹. تاریخ طبری، ج۱، ص۴۵۸.
۹۰. تاریخ دمشق، ج۴، ص۳۶۲-۳۶۳.
۹۱. تاریخ طبری، ج۱، ص۴۵۶-۴۵۷.
۹۲. تاریخ دمشق، ج۳، ص۴۶۹-۴۷۳.
۹۳. السیرة النبویه، ج۳، ص۱۸۴.
۹۴. الطبقات، ج۲، ص۴۰.
۹۵. المغازی، ج۱، ص۳۴۶.
۹۶. المغازی، ج۱، ص۳۵۱.
۹۷. السیرة النبویه، ج۳، ص۱۸۶.
۹۸. الطبقات، ج۲، ص۴۱.
۹۹. المغازی، ج۱، ص۳۶۴.
۱۰۰. السیرة النبویه، ج۳، ص۱۹۰.
۱۰۱. المعجم الکبیر، ج۱۸، ص۱۹۰.
۱۰۲. المغازی، ج۱، ص۳۴۷.
۱۰۳. السیرة النبویه، ج۳، ص۱۸۵.
۱۰۴. الطبقات، ج۲، ص۴۰.
۱۰۵. التنبیه و الاشراف، ص۲۳۵.
۱۰۶. احقاف/سوره۴۶، آیه۱۱.    
۱۰۷. التبیان، ج۹، ص۲۷۳.
۱۰۸. مجمع البیان، ج۹، ص۱۲۹.
۱۰۹. مبهمات القرآن، ج۲، ص۴۸۹.
۱۱۰. التنبیه و الاشراف، ص۲۲۷.
۱۱۱. الطبقات، ج۲، ص۱۶۲.
۱۱۲. تاریخ المدینه، ج۲، ص۵۹۸.
۱۱۳. السیرة النبویه، ج۴، ص۶۰۹.
۱۱۴. التنبیه و الاشراف، ص۲۲۷.
۱۱۵. الطبقات، ج۳، ص۷۰.
۱۱۶. السیرة النبویه، ج۴، ص۴۹۵.
۱۱۷. مجمع البیان، ج۵، ص۶۵.
۱۱۸. تفسیر قرطبی، ج۸، ص۱۱۴.
۱۱۹. السیرة النبویه، ج۴، ص۴۹۵.
۱۲۰. الطبقات، ج۱، ص۲۲۹-۲۳۱.
۱۲۱. تاریخ المدینه، ج۲، ص۵۹۲-۵۹۹.
۱۲۲. اسدالغابه، ج۴، ص۳۸۳.
۱۲۳. الطبقات، ج۱، ص۲۳۱.
۱۲۴. تاریخ ابن خیاط، ص۶۳.
۱۲۵. الطبقات، ج۱، ص۲۳۱.
۱۲۶. الطبقات، ج۱، ص۲۳۰.
۱۲۷. الطبقات، ج۱، ص؛ ۲۳۲.
۱۲۸. السیرة النبویه، ج۴، ص۵۶۸.
۱۲۹. تاریخ المدینه، ج۲، ص۵۱۹.
۱۳۰. الطبقات، ج۱، ص۲۳۶.
۱۳۱. تاریخ المدینه، ج۲، ص۵۲۰.
۱۳۲. السیرة النبویه، ج۴، ص۵۶۸.
۱۳۳. الطبقات، ج۱، ص۲۳۶.
۱۳۴. تاریخ المدینه، ج۲، ص۵۱۹.
۱۳۵. السیرة النبویه، ج۴، ص۵۶۸.
۱۳۶. الطبقات، ج۱، ص۲۳۶.
۱۳۷. السیرة النبویه، ج۴، ص۵۶۹.
۱۳۸. الطبقات، ج۱، ص۲۳۶.
۱۳۹. تاریخ المدینه، ج۲، ص۵۲۰.
۱۴۰. المحبر، ص۸۳.
۱۴۱. النسب، ص۲۶۴.
۱۴۲. تاریخ دمشق، ج۳، ص۲۰۶.
۱۴۳. المنتخب، ص۸۸.
۱۴۴. احزاب/سوره۳۳، آیه۵۰.    
۱۴۵. المحبر، ص۹۱.
۱۴۶. النسب، ص۲۶۳.
۱۴۷. السیرة النبویه، ج۴، ص۶۴۴-۶۴۶.
۱۴۸. الطبقات، ج۸، ص۱۰۴.
۱۴۹. مجمع البیان، ج۸، ص۵۴۴-۵۴۵.
۱۵۰. احزاب/سوره۳۳، آیه۲۹.    
۱۵۱. مجمع البیان، ج۸، ص۵۷۳-۵۷۴.
۱۵۲. احزاب/سوره۳۳، آیه۵۱.    
۱۵۳. تاریخ دمشق، ج۳، ص۲۴۴.
۱۵۴. البدایة والنهایه، ج۳، ص۱۱۲.
۱۵۵. السیرة النبویه، ج۴، ص۶۴۷.
۱۵۶. الطبقات، ج۸، ص۱۱۲.
۱۵۷. المنتخب، ص۱۰۳.
۱۵۸. تاریخ دمشق، ج۳، ص۱۶۶.
۱۵۹. المعارف، ص۸۸.
۱۶۰. الطبقات، ج۴، ص۳۱.
۱۶۱. اسدالغابه، ج۱، ص۱۴۲.
۱۶۲. السیرة النبویه، ج۴، ص۶۴۶.
۱۶۳. الطبقات، ج۸، ص۱۰۴.
۱۶۴. تاریخ دمشق، ج۷۰، ص۶۰.
۱۶۵. الطبقات، ج۱، ص۱۰۲.
۱۶۶. الطبقات، ج۲، ص۴۰.
۱۶۷. اسدالغابه، ج۳، ص۱۳۸.
۱۶۸. الطبقات، zwnj;عامر و دفع شر عامر ج۱، ص۲۳۱.
۱۶۹. فتوح البلدان، ص۱۰۶.
۱۷۰. المفصل، ج۸، ص۷۷۶.
۱۷۱. تاریخ دمشق، ج۲۶، ص۱۰۳.
۱۷۲. المغازی، ج۱، ص۳۴۸.
۱۷۳. السیرة النبویه، ج۳، ص۱۸۵.
۱۷۴. اسدالغابه، ج۴، ص۴۸۳-۴۸۵.
۱۷۵. الطبقات، ج۶، ص۱۰۷.
۱۷۶. اسدالغابه، ج۳، ص۲۷۵.
۱۷۷. الطبقات، ج۱، ص۲۳۶.
۱۷۸. اسدالغابه، ج۴، ص۸۳.
۱۷۹. تاریخ دمشق، ج۴۱، ص۱۴۵.
۱۸۰. تاریخ دمشق، ج۴۱، ص۱۴۸-۱۵۰.
۱۸۱. تاریخ المدینه، ج۲، ص۵۹۸.
۱۸۲. تاریخ ابن خیاط، ص۶۳.
۱۸۳. المنتخب، ص۶۶.
۱۸۴. اسدالغابه، ج۵، ص۲۷۶-۲۷۷.
۱۸۵. اسدالغابه، ج۵، ص۴۲۹.
۱۸۶. الاغانی، ج۲، ص۴۴.
۱۸۷. سیر اعلام النبلاء، ج۴، ص۵.
۱۸۸. النسب، ص۲۶۱.
۱۸۹. الفتوح، ج۱، ص۱۲.
۱۹۰. مسند ابی یعلی، ج۱۳، ص۱۴۶.
۱۹۱. مسند ابی یعلی، ج۱۳، ص۱۴۶.
۱۹۲. الفتوح، ج۱، ص۱۱.
۱۹۳. الرده، ص۱۳۰-۱۳۱.
۱۹۴. الثقات، ج۲، ص۱۶۳.
۱۹۵. تاریخ طبری، ج۲، ص۲۶۵.
۱۹۶. فتوح البلدان، ص۱۰۶.
۱۹۷. تاریخ طبری، ج۲، ص۲۶۴.
۱۹۸. تاریخ دمشق، ج۴۱، ص۱۴۱.
۱۹۹. اسدالغابه، ج۲، ص۳۱۳.
۲۰۰. المنتظم، ج۳، ص۳۳۸.
۲۰۱. تاریخ دمشق، ج۱۸، ص۴۴۷.
۲۰۲. تاریخ دمشق، ج۱۹، ص۳۴.
۲۰۳. تاریخ دمشق، ج۴۰، ص۲۸۶.
۲۰۴. الطبقات، ج۶، ص۱۱۸.







جعبه ابزار