• خواندن
  • نمایش تاریخچه
  • ویرایش
 

بهسازی و زیباسازی مصاحف عثمان

ذخیره مقاله با فرمت پی دی اف



بهسازى و زيباسازى مصاحف عثمان
اعراب گذارى و نقطه گذارى
مصحف هاى عثمانى بدون نقطه و بدون اعراب نوشته شدند; از اين رو, بسيارى ازكلمات مى توانستند به چند و، جه خوانده شوند; اما, مسلمانان عرب زبان چون زبان مادريشان زبان عربى بود براى درست خواندن قرآن نيازى به زير و زبر و نقطه نداشتند.(بعلاوه , قرائت، صحيح و دقيق قرآن را بى واسطه يا با واسطه از پيغمبر اكرم فرا گرفته بودند)
ابواحمد عسكرى ـمتوفاى ۳۸۲ه، جرى ـ (۲)مى گويد: مردم مسلمان , مدت چهل سال و اندى قرآن را همچنان بدون نقطه و اعراب مى خواندند, تا زمان خلافت عبدالمطلب رسيد, و اندك اندك , موارد تصحيف قرآن رو به فزونى گذاشت , و غلط خواندن كلمات قرآن در عراق راي، ج گرديد.
مى توان گفت كه بطور قطع , منظور از تصحيف قرآن كه در اين روايت آمده است , اشتباهاتى است كه بتدري، ج در قرائت قرآن رخ داده است و علتش آن بوده است كه (در اثر فتوحات پياپى سپاهيان مسلمان مسلمانان عرب و غير عرب درهم آميخته اند, و زبان عربى تحت تاءثيرزبانهاى بيگانه قرار گرفته است .(۳)
بهرحال , در زمان خلافت عبدالملك , بسال ۶۵ه، جرى , بعضى از زمامداران به هراس افتادندكه مبادا بى نقطه و اعراب ماندن متن قرآن سبب بشود كه قرآن دستخوش تحريف گردد ، م، جاهد نقل كرده است كه : شكل و نقط يك چيز است ، جزاينكه فهم خوانده به شكل سريعتر منتقل مى شود تا نقطه(۴) اين بود كه به فكر افتادند كه با افزودن زير و زبر و نقطه به خط قرآن ، صحيح خوانده شدن قرآن راتضمين كنند.
بهسازى و زيباسازى رسم الخط قرآن يك مرتبه ان، جام نپذيرفته است , بلكه قرن به قرن ,بتدري، ج , نگارش قرآن زيباتر و كامل تر مى شده است تا در پايان قرن سوم ه، جرى به او، ج كمال خود رسيده است . مشهور اين است كه اصول نقطه گذارى و اعراب قرآن را ابوالاسود دئلى پايه گذارى كرده است . ولى , به عقل باور نمى آيد كه يكنفر بتنهايى بتواند چنين كارى را به ان، جام برساند, و به همين دليل , از ديرباز, علماى اسلامى در اينكه نخستين كسى كه قرآن را نقطه گذارى كرده است , چه كسى بوده است ؟ اختلاف نظر داشته اند، حتى , ابوعمرودانى بعيد نمى داند كه، صحابهء پيغمبر اكرم خودشان آغاز گر نقطه گذارى قرآن بوده باشند و براى نخستين بار, خود، صحابه بر سر پن، ج آيه پن، ج آيه يا ده آيه ده آيه علامت گذاشته باشند! (۵) در اين رابطه , نام سه نفر (سيوطى در كتاب الاتقان (۶) آورده است كه اينان هفت نفر بوده اند, و نام حسن بصرى را به آنان مى افزايد. گواينكه از حسن بصرى اصولاً فعاليت مثبتى در كار نقطه مصحف سراغ نداريم . تنها چيزى كه مى توان گفت , اينست كه حسن بصر نقطه گذارى مصاحف رامكروه نمى داند, و در برابر اين نوآوريها ـ مانند دانشمندان، صحابه و تابعين سختگيرى نمى كند.ابن ابى داود از او و از اين سيرين نقل كرده است كه ايندو گفته اند: نقطه گذارى مصاحف اشكالى ندارد از اين، جاست كه مى گوييم شايد همين آسانگيرى حسن بصرى در رابطه با نقطه گذارى مصاحف و مكروه ندانستن آن , سبب شده است كه سيوطى اورا در رديف نخستين كسانى كه نقطه گذارى مصحف را آغاز كرده اند نام ببرد (۶) در كتب علوم قرآنى به چشم مى خورد: ابوالاسود دئلى ـ كه از همه مشهورتر است ـ, يحيى بن يعمر (۷) و نصر بن عاصم ليثى (۸)
بوالاسود دئلى , مشهور شده است به اينكه نخستين كسى است كه قواعد علم نحو را به دستورعلى بن ابيطالب (ع ) تدوين كرده است (۹) و به نظر مى رسد كه شهرت يافتن وى به عنوان نخستين كسى كه قرآن را نقطه گذارى كرده است , نيز, امتداد همان شهرت وى در رابطه باتنظيم و تدوين قواعد علم نحو است (۱۰)
بعضى از علماى اسلامى بر اين عقيده اند كه ابوالاسود كار نقطه گذارى را به دستور عبدالملك بن مروان ان، جام داده است (۱۱) اما, اصولا, ازطريق روايات , به دشوارى مى توان انگيزهء ابوالاسود را براى نقطه گذارى قرآن تشخيص داد. ما نمى دانيم كه آيا ابوالاسود اين كار از، جانب خودش ان، جام داده است , يا درخواست خليفهء وقت را، جامهء عمل پوشانيده است و خودش پيش از آنكه به او پيشنهاد بشود, دربارهء آن هيچ فكرى نكرده بوده است . همچنين , از چند و چون كارى كه ابوالاسود ان، جام داده است ,اطلاعى نداريم . ولى , در اين يك، جمله كه ابوالاسود پيش از هر كس ديگر به نقطه گذارى قرآن همت گماشته است , ترديدى نداريم , و اين دست كم مطلبى است كه از اخبار و روايات مو، جوددر اين رابطه بدست مى آيد. اما, اينكه ابوالاسود بتنهايى توانسته باشد اصول نقطه گذارى واعراب قرآن را پايه گذارى كرده باشد, نه منطقى است و نه معقول . زيرا, اينگونه كارها راهيچگاه يك نفر بتنهايى نمى تواند ان، جام بدهد, بلكه بايد يك گروه عهده دار چنين امر مهمى بشوند. حتى مى توان گفت : يك نسل هم معمولا نمى تواند از عهدهء چنين كارهايى برآيد, واينگونه كارها بايد در طى چند نسل و چند قرن ان، جام پذيرد; و ابوالاسود را همين امتياز بس كه سرحلقهء اين سلسله است (۱۲)
در زن، جيرهء زيباسازى و تكميل رسم الخط قرآن , حلقهء ديگرى نيز و، جود دارد كه بعضى ازعلماى اسلامى مى خواهند آنر حلقهء نخستين اين زن، جيره بحساب بياورند. اين دانشمندان مى گويند: نخستين كسى كه قرآن را نقطه گذارى كرد, يحيى بن يعمر بود (۱۳) نظر ما اينست كه در اينكه يحيى بن يعمر كارى در رابطه با نقطه گذارى قرآن ان، جام داده است , ترديدى نيست .ولى , براى اثبات اينكه او نخستين كسى بوده باشد كه اين كار را ان، جام داده است , دليلى دردست نداريم : مگر آنكه اين سخن را تو، جيه كنيم و بگوييم : منظور اينست كه وى نخستين كسى است كه در شهر مرو نسخه هاى خطى قرآن را نقطه گذارى كرده است . افسانهء پيشتازى يحى بن يعمر در ميدان نقطه گذارى قرآن با پندار ابن خلكان به او، ج گيرايى و روا، ج خود مى رسد. ابن خلكان چنين پنداشته است كه ابن سيرين مصحف نقطه گذارى شده اى داشته است كه كارنقطه گذارى آن بدست يحيى بن يعمر ان، جام پذيرفته بوده است (۱۴) در، صورتيكه ابن سيرين درسال ۱۱۰ه، جرى درگذشته است , و روى اين حساب , بايد بگوييم كه پيش از آن تاريخ (يعنى در قرن يكم ه، جرى ) كار نقطه گذارى و اعراب گذارى مصحف به مرحلهء كمال رسيده بوده است , و اين مطلبى نيست كه بسادگى بتوان آنرا پذيرفت (۱۵)
سومين شخصى كه در رابطه با نقطه گذارى قرآن نامش به ميان مى آيد, نصربن عاصم ليثى است . كار وى در نقطه گذارى قرآن مى تواند امتداد كار دو استادش ابوالاسود و ابن يعمر باشد.زيرا, چنانكه پيش از اين گفتيم وى شاگرد اين دو نفر بوده است . گو اينكه , ابواحمد عسكرى در يكى از روايات باور نكردنيش تاءكيد مى كند بر اينكه زمانى كه ح، جا، ج بن يوسف ثقفى ازكاتبان دربارش خواست كه حروف قرآن را نقطه گذارى كنند (و مثلاً, براى ش علامتى بگذارند كه با س اشتباه نشود) (۱۶) نصر بن عاصم به گوشه اى نشست و به اين كار پرداخت تا به پايان رسانيد. اين روايت مى خواهد بگويد كه نصر نخستين كسى است كه مصاحف رانقطه گذارى كرده است (۱۷) ولى , باو، جود اين , بنياد مطلب سست تر از آنست كه بتواند پايه ومايهء يك نظريهء قاطع گردد.
در عين حال , بايد تو، جه داشت كه اگر ما نتوانيم در اين باره داورى قاطعى داشته باشيم , ونتوانيم بگوييم كه ابوالاسود يا ابن يعمر يا نصر بن عاصم كداميك نخستين كسى بوده است كه قرآن را نقطه گذارى كرده است , اين را مى توانيم بگوييم كه همهء آنان در كار زيباسازى رسم الخط قرآن و آسان سازى قرائت قرآن براى مردم سهيم بوده اند, و در اين مطلب نيز ترديدى نيست كه ح، جا، ج ـ هر چند كه دربارهء او اختلاف نظر فراوان و، جود دارد, و نيز, قصد و نيت او ازاين كار هر چه كه بوده باشد ـ در رابطه با نظارت بر نقطه گذارى قرآن و اظهار علاقه و پافشارى در اين امر, انديشهء بزرگى را، جامهء عمل پوشانيده است.
از زمان ح، جا، ج به اين طرف , هر چه مى گذرد, مردم بيشتر به كار ساده سازى رسم الخط قرآن مى پردازند, و ساده سازى رسم الخط قرآن اشكال مختلفى به خود مى گيرد: خليل بن احمدفراهيدى (۱۸) نخستين كسى است كه دربارهء نقطه گذارى رساله اى مى نويسد و در آن رساله اطراف و، جوانب اين امر را بررسى مى كند (۱۹) و نيز, وى نخستين كسى است كه علاماتى براى همزه و تشديد و روم و اشمام قرار داد(۲۰) نوز نوبت به ابوحاتم س، جستانى (۲۱) نرسيده است كه دربارهء نقطه گذارى قرآن كتاب بنويسد كه رسم الخط قرآن به مرحلهء كمال خود نزديك شده است.
در پايان قرن سوم ه، جرى , رسم الخط قرآن به او، ج زيبايى و شيوايى مى رسد, و بر سر برگزيدن خطهاى زيبا و ابتكار علامتهاى، جديد, رقابت سر مى گيرد. از، جمله , براى حروف مشدد علامتى شبيه كمان (ـــ) در نظر مى گيرند, و براى همزهء وصل (مثلاً, همزهء اءكتب در كلمهء فاكتب )بر حسب آنكه پس از حروف مفتوح يا مكسور يا مضموم قرار گرفته باشد, علامتى در بالا يازير يا وسط شكل الف (به اين شكل : فاكتب ) مى گذارند(۲۲).
چه بسيار گردنه هاى پر پيچ و خم كه در كار ساده سازى و زيباسازى رسم الخط قرآن بر سر راه مردم و، جود داشته است ! دانشمندان اسلامى تا اواخر قرن سوم ه، جرى همچنان در رابطه بانقطه گذارى قرآن اختلاف نظر دارند. انديشهء پرهيز از نقطه گذارى قرآن نخستين بار از آن، جانشاءت گرفت كه، صحابى بزرگوار, عبدالله بن مسعود گفت : متن قرآن را به همان، صورت كه هست رها كنيد, و چيزى، جز آن را با آن نياميزيد!(۲۳)پس از وى نيز, در ميان تابعين كسانى پيدا شدند كه معطر گردانيدن اوراق مصحف , يا گذاردن برگ گل لابلاى اوراق مصحف رامكروه دانستند۲۴ تا اينكه مى رسيم به عصر اتباع تابعين و امام مالك ۲۵ تر، جيح مى دهد كه در اين مسئله قائل به تفصيل بشود. امام مالك نقطه گذارى مصحف هايى را كه مى خواهند ازروى آن آموزش بدهند، جايز مى داند, ولى نقطه گذارى مصاحف اصلى را، جايز نمى داند ۲۶ باو، جود اين , اقشار مختلف مسلمانان از باب عمل به احتياط, از نقطه گذارى مصاحف پرهيزداشتند, و فقط گاه به گاه , عده اى ميانه رو پيدا مى شدند, و بين نقط ـ كه عبارت از نقطه (واعراب ) گذارى است ـ و تعشير كه عبارت از گذاشتن علامتى بر سر هر ده آيه ده آيه است ـفرق مى گذارند, و به مردم خاطرنشان مى ساختند كه نقطه گذارى با پيراسته نگهداشتن متن قرآن منافاتى ندارد
حليمى (۲۷)مى گويد كتابت اعشار و اخماس و اسماء سور و عدد آيات مكروه است . (يعنى :مكروه است كه بر سر هر ده آيه ده آيه يا پن، ج آيه پن، ج آيه علامت بگذارند يا نام سوره ها را درآغاز آن بنويسند يا تعداد آيات هر سوره را در آغاز آن مشخص كنند, يا در فاصلهء آيات شماره بگذارند زيرا, ابن مسعود گفته است، جردوا القرآن ـ: قرآن را پيراسته نگهداريد! اما,نقطه گذارى، جايز است . زيرا, شكل بخصوصى ندارد كه باعث بشود كلماتى كه از قرآن نيستند,كلمات قرآنى بحساب بيايند. كارى كه نقطه گذارى ان، جام مى دهد اينست كه قارى قرآن راراهنمايى مى كند كه كلمات قرآنى را چگونه بخواند, و بنابراين , براى كسى كه نيازمند اين نشانه ها باشد, گناهى نخواهد داشت كه مصحف خود را نقطه گذارى كند (۲۸)
ولى , با و، جود اينكه موضوع نقط و تعشير (تعشير عبارتست از گذاردن علامتى پس از هر ۱۰آيه .و يا ده آيه ده آيه كردن قرآن )با اين رسايى و شيوايى توسط علماى اسلامى مطرح مى گرديد و بطور كامل توضيح داده مى شد, اقشار مختلف مسلمانان كه نمى خواستند ازعمل به احتياط قدمى فراتر بروند, همچنان تا آغاز قرن پن، جم اصرار داشتند بر اينكه قرآن را ازروى مصحف هاى بى نقطه و بى اعراب بخوانند. به نظر اين محتاطان سختگير, اين علامتگذارى ها بدعت بحساب مى آمد, و ديدگاه مردم نسبت به بدعت گذارى در دين خداوند,هم كه مشخص بود. مسلمانان به اين اصل معتقد بودند كه كل بدعْ ضلالْ, و كل ضلالْ فى النار(ـ: هر نوآورى و بدعتى گمراهى است , و هر گمراهى پايانش آتش دوزخ است
ع، جيب تر اينكه , بعضى از آنان ـ بنا به نقل ابو عمرو دانى گذاشتن نقطه ب، جاى بعضى از حركات را آسان مى گرفتند, ولى سخت پرهيز داشتند از اينكه خود آن حركات را بصورت (ــــَـــــِــــُـــ) بالا و پايين كلمات قرآنى بنويسند در عين حال , در همان زمان بيشترمسلمانان معاصرشان در اين كار اشكالى نمى ديدند!(۳۰)
ابو عمرو دانى خودش نيز معتقد است كه بايد حتماً متن قرآن پيراسته و م، جرد بماند, و حركات اعرابى كه به منظور توضيح در زير و بالاى كلمات گذاشته مى شوند, بايد بطورى نوشته شوند كه با خط قرآن متمايز باشند. وى , نقطه گذارى مصحف را با مركب سياه، جايز نمى داند, و معتقداست كه اين , تغيير دادن شكل رسم الخط قرآن است . همچنين ، جايز نمى داند كه قرائتهاى مختلف در يك مصحف با رنگهاى گوناگون نوشته بشوند, و اين كار را ناپسندترين نوع آميختن قرآن به چيزهاى ديگر و تغيير دادن رسم الخط قرآن مى داند. به نظر وى , بايد زير و زبرو تنوين و تشديد و سكون و مد را با رنگ قرمز, و همزه ها را با رنگ زرد بنويسند(۳۱).
بعد, مى رسيم به زمانى كه نقطه گذارى مصحف , روا، ج مى گيرد, و نه تنها, ديگر كسى آنرا مكروه نمى داند, و ناروا نمى شمارد, بلكه همه به اين كار روى مى آورند, و اعراب گذارى مصحف نيزمعمول مى شود, و ديگر كسى با اين كار مخالفت نمى كند; درست بعكس زمانى كه مسلمانان مى ترسيدند با نقطه و اعراب گذارى , متن قرآن تغيير پيدا كند. حالا ديگر از آن مى ترسيدند كه مبادا اگر مصحف ها را با نقطه و اعراب ننويسند، جاهلان متن قرآن را اشتباه بخوانند. از اين، جامعلوم مى شود كه انگيزهء اساسى، جبهه گرفتن مسلمانان در برابر نقطه گذارى و اعراب گذارى قرآن در، صدر اسلام , و بعكس , روى آوردن و علاقه نشان دادن به كار نقطه گذارى و اعراب گذارى در چند قرن بعد, منحصراً, علاقمندى مسلمانان به حفظ متن قرآن بوده است . نووى (ازعلماى قرن هفتم ه، جرى ) ۳۲مى گويد: نقطه گذارى و اعراب گذارى قرآن مستحب است , بدليل اينكه وسيله اى براى حفظ قرآن از غلط خواند شدن و تحريف است (۳۳)
از، جمله نوآورى هايى كه علماى اسلامى در آغاز كار مكروه مى دانستند, ولى در قرنهاى اخير,بى اشكال بودن آنرا متو، جه شدند, و فتوا به مباح بودن و حتى مستحب بودنش دادند, بدعت نگارش عناوين سوره ها در آغاز سوره ها و گذاردن علائم فاصله ميان آيه هاى قرآن , و تقسيم قرآن به ۳۰، جزء و تقسيم هر، جزء به ۴حزب , و تقسيم هر حزب به ۴ربع , و براى نشان دادن هريك از اين تقسيمات , علائم و نقوش خاصى در، صفحات قرآن افزودن است.
پيش از همهء اينها, علامتهاى فاصلهء ميان آيه ها را مردم پذيرفتند. زيرا, احساس نياز مى كردندبه اينكه چگونگى تقسيم آيات قرآن را باز شناسند. بويژه , پس از آنكه مسلمانان به اتفاق نظررسيدند و ا، جماع كردند بر اينكه ترتيب آيات قرآن را توقيفى اعلام كنند و به كسى حق دخالت در ترتيب آيات قرآن ندهند(۳۴) البته ,روشهايى كه براى اين علامتگذارى بر مى گزيده اند, يكسان نيست . مشاهده مى شود كه گاهى برسر هر آيه شمارهء ترتيبى آيه را در سوره مى نويسند, و گاهى نيز فراموش مى كنند كه شماره ءبعضى از آيات را بنويسند, گاهى ديده مى شود كه در آخر هر ده آيه ده آيهء سوره , كلمهء عشر(ده ) يا حروف اول اين كلمه ء را مى نويسند ۳۵ يا در آخر هر پن، ج آيه پن، ج آيهء سوره , كلمه ءخمس (پن، ج ) يا حروف اول اين كلمه (خـ) را مى نويسند, و در هيچكدام ازاين علامتگذارى ها اشكالى نمى بينند.
اما, نوشتن عناوين سوره ها در آغاز سوره هاى قرآن بطورى كه نشان دهندهء نام هر سوره و مكى و مدنى بودن آيات آن باشد, موضوعى نبود كه همه بسادگى از كنار آن بگذرد, و ناگزير,مخالفتهاى سختى را از سوى اقشار محافظه كار و طرفداران سرسخت احتياط در اينگونه موارد باعث مى گرديد. توضيح اينكه , بسيارى از علماـ برخلاف عموم مردم ـ معتقد بودند كه اين موارد توقيفى نيستند, و ا، جتهاد، صحابه سهم وافرى در اينگونه تغييرات دارد. ما نيز با آنكه در مبحث مربوط به ترتيب سوره هاى قرآن , ا، جتهادى بودن ترتيب سوره هاى قرآن رانپذيرفتيم و تر، جيح داديم كه ترتيب سوره هاى قرآن را مانند ترتيب آيات در هر سوره از قرآن توقيفى بدانيم , دليل قاطعى در دست نداريم كه بتوانيم بگوييم اسامى سوره هاى قرآن نيزتوقيفى و تعيين شده از، جانب خداوند هستند (۳۶) در مورد مكى و مدنى بودن سوره هاى قرآن نيز نمى توانيم ادعاى ا، جماع كنيم , بطوريك در مورد هر سوره از قرآن همهء علماى اسلامى يك سخن باشند كه مكى است يا مدنى (۳۷) همين اختلاف نظرها باعث مى شد كه پيشنهاد اينكه درآغاز هر سوره مشخصات سوره را بنويسند, با مخالفت شديد روبرو بشود. ولى , اين مخالفت ها ديرى نمى پايد و طولى نمى كشد كه نداهاى مخالفت فروكش مى كند (۳۸) و مشاهدمى شود كه نه تنها نوشتن عناوين و مشخصات سوره ها در آغاز هر سوره از قرآن كاملا راي، ج مى گردد, بلكه اندك اندك نقش و نگارزدن و طلاكارى كردن كتبيبه هاى آغاز سوره هاى قرآن معمول مى گردد, و كار به، جايى مى رسد كه، جاهلان و بى خبران چنين اعتقاد پيدا كنند كه اين كتيبه ها و طلاكارى ها، جزء لاينفك وحى قرآنى هستند.
بعدها, وقتى مردم اين حق را به خودشان دادند كه در ميان آيه ها علامت فاصله بگذارند و اندك اندك، جراءت بيشترى پيدا كردند. و عناوين سوره ها را نيز بالاى سوره ها نوشتند, ديگر كسى قادر نبود كه مردم را از پياده كردن انواع آرايش ها و نشانه گذارى ها در مصاحف باز دارد. مردم ديدند بهتر است قرآن را به، جزء و حزب تفسيم كنند, و به اين منظور, براى بدست آوردن دلايل و استنداداتى از سنت پيغمبر اكرم و، صحابهء آن حضرت به كاوش در روايات پرداختند. زركشى مى گويد: اما, تحزيب و ت، جزيهء قرآن (يعنى تقسيم قرآن به، جزء و حزب ) از آن، جا شروع شد كه ابتدا قرآن را به ۳۰، جزء تقسيم كردند, و بصورت، جزوه در اختيار نوآموزان قرآن قرار دادند, وسپس به همين منظور سهل الوصول گردانيدن قرآن براى نوآموزان هر، جزء را نيز به ۴حزب و هرحزب را به ۴ربع تقسيم كردند
در مسند احمد بن حنبل و سنن ابو داود و سنن ابن ما، جه از اوس بن حذيفه روايت شده است كه وى در زمان حيات رسول خدا از اصحاب آن حضرت پرسيد: قرآن را چگونه حزب بندى مى كنيد؟ گفتند: ۳سوره و ۵سوره و ۷سوره و ۹سوره و ۱۱سوره و ۱۳سوره , و حزب مفصل از سورهء قاف (سورهء پن، جاهم قرآن ) است تا آخر قرآن ۳۹
خطاطان و ناسخان نيز در زيباسازى و تكامل نگارش و خط قرآن به نوبهء خود سهيم بوده اند.مى گويند: خليفه وليد بن عبدالملك (۸۶تا ۹۶ه، جرى ) خالدبن الوالهيا، ج را كه خط زيبايش شهرت فراوانى داشته است به كار نوشتن مصاحف گماشته بوده است . وى , همان كسى است كه كتيبه هاى محراب مس، جدالنبى را در مدينه نوشته است (۴۰)
خط نويسان و نسخه پردازان تا اواخر قرن چهارم ه، جرى همچنان مصاحف را با خط كوفى مى نوشتند ۴۱ و در اوائل قرن پن، جم ه، جرى خط زيباى نسخ، جاى خط كوفى را گرفت . در خطنسخ نظام كامل نقطه و اعراب و ديگر علائمى كه همچنان تا به امروز در نگارش قرآن معمول است , مو، جود است (۴۲)
تا مى رسيم به زمانى كه، صنعت چاپ اختراع مى شود و مشيت خداوند بر اين قرار مى گيرد كه قرآن كتاب آسمانى اسلام در اطراف و اكناف، جهان منتشر گردد. چاپ قرآن نيز مانند تهيه ءنسخه هاى خطى قرآن مراحل زيباسازى و تكامل خود را طى چند قرن گذارنيده است . قرآن براى نخستين بار, در شهر بندقيه در سال ۱۵۳۰ه، جرى به چاپ رسيد, ولى مقامات كليسافرمانى، صادر كردند دائر بر اينكه همهء نسخه هاى قرآن به محض از چاپ درآمدن معدوم گردند. پس از آن هنكلمان Hinklman در شهر هامبورگ Hamburg درسال ۱۶۹۴نسبت به چاپ قرآن اقدام كرد, و پس از وى ماراكى Marracci در شهر پادو Padoue در سال ۱۶۹۸بار ديگرقرآن را به چاپ رسانيد. در آن اثنا كه قرآن در اين ممالك غير اسلامى بچاپ مى رسيد,مسلمانان در سرزمينهاى اسلامى حتى خبر از چاپ قرآن نيز نداشتند.(۴۳)
خستين چاپ قرآن توسط مسلمانان در سال ۱۸۷۸در شهر پطرزبورگ Saint - Petersbourg روسيه , بهمت عثمان، صورت گرفت , و در همان زمان نسخهء ديگرى از قرآن در شهرقازان بچاپ رسيد ۴۴ بعد, نوبت به ايرانيان مى رسد, و قرآن دو مرتبه در ايران چاپ سنگى مى شود: يكى در تهران در سال ۱۲۴۸ق . = ۱۸۲۸م . و ديگرى در تبريز در سال ۱۲۵۳ق =۱۸۳۳م در سال ۱۸۳۴ميلادى , فلوگل Flugel آلمانى قرآن را به سبك مخصوص در ليپزيك Leipzig به چاپ مى رساند, و بخاطر رسم الخط، جديد و ساده نويسى هايى كه در نگارش آن بكار رفته بود,بطرز بى سابقه اى مورد استقبال اروپائيان قرار مى گيرد, ولى در، جهان اسلام موفقيتى كسب نمى كند و، جايى باز نمى كندبعد, در هندوستان چاپ متعددى از قرآن منتشر مى شود, و از سال ۱۸۷۷ميلادى به بعدآستانه به كار مهم چاپ قرآن مى پردازد.
بالاخره , در سالهاى اخير, در رابطه با چاپ قرآن اقدام بسيار، جالبى در، جهان اسلام ان، جام پذيرفت و در سال ۱۳۴۲ق = ۱۹۲۳م . چاپ بسيار زيبا و دقيق و آراسته اى از قرآن زير نظراساتيد دانشگاه الازهر مصر و با تاءييد نمايندگان ملك فوءاد اول , منتشر گرديد. نگارش و ضبط كلمات در اين مصحف مطابق قرائت عاصم بروايت حفص است (معلوم نيست چرا در اينگونه موارد گفته نمى شود مطابق قرائت، صحيح و متواتر قرآن كه از پيغمبر اسلام به ما رسيده است ؟! مگر نسخه هاى ديگر قرآن به روايت چه كسى ديگرى غير از حفص و عاصم است ؟ و مگر در طول يكهزار و چهار، صد سال تاريخ اسلام تاكنون قرآنى مستقلا با قرائت يكى ديگر از قراء هفتگانه يا ده گانه يا چهارده گانه نوشته شده يا بچاپ رسيده است ؟ و بعبارت ديگر: آيا تاكنون كسى، جراءت كرده است كه متن قرآن را مطابق يكى ازديگر قراءات بنويسد يا بچاپ برساند؟!)، جهان اسلام اين مصحف را تلقى به قبول كرده است و هم اكنون در هر سال ميليونها نسخه از اين مصحف بچاپ مى رسد, و شايد تنها مصحفى باشد كه همهء دانشمندان در اطراف و اكناف، جهان بر دقت ضبط و، صحت خط و نگارش آن ا، جماع دارند.

(۲) وفيات الاعيان ، ج ۱، ص ۱۲۵(چاپ قاهره ).؛ بغيْالوعاْ تاءليف سيوطى ، ص ۲۲۱ برو كلمان در كتاب تاريخ آداب العرب، ج ۱، ص ۲۷.
(۳) ابوعمرودانى : المحكم ، ص ۱۸- ۱۹
(۴) در كتاب المحكم، ص ۲۳ .
(۵) المحكم ، ص ۲.
(۶ )سيوطى الاتقان ، ح ۲ ، ص۲۹۰.
(۷) اتقان ، ج ۲، ص ۲۹۰.
(۸) وفيات الاعيان ، ج ۲، ص ۲۷۷ چاپ قاهره , ۱۳۱۰ق.
(۹)بغيْ الوعاْ، ص ۴۰۳ . ؛طبقات القراء، ص ۳۳۶.
(۱۰) برهان ، ج ۱، ص ۳۷۸
(۱۱) زركشى البرهان، ج ۱، ص ۲۵۰؛ كتاب المحكم (ص ۶ )
(۱۲) اتقان ، ج ۲، ص ۲۹۰
(۱۳) المصاحف ، ص ۱۴۱ ؛ المحكم ، ص ۵. ؛ غايْ النهايْ، ج ۲، ص ۳۸۱
(۱۴) وفيات الاعيان (چاپ قاهره . ۱۳۱۰ق )، ج ۲، ص ۲۲۷؛ البرهان ، ج ۱، ص ۲۵۰.
(۱۶) وفيات الاعيان، ج ۱، ص ۱۲۵.
(۱۷) البرهان، ج ۱، ص ۲۵۱.؛ المحكم، ص ۶
(۱۸) المحكم ، ص ۹
(۱۹) كتاب النقط تاءليف ابوعمرودانى ، ص ۱۳۳. ؛ اتقان ، ج ۲، ص ۲۹۰.
(۲۰) زرقانى : مناهل العرفان ، ج ۱، ص ۴۰۱
(۲۱) اتقان .، ج ۲، ص ۲۹۰ .
(۲۲) المحكم ، ص ۱۵
(۲۳) النقط، ص ۱۳۴.؛ اتقان ، ج ۲، ص ۲۹۱
(۲۴) اتقان ، ج ۲، ص ۲۹۱.
(۲۵) ابوعمرودانى ، النقط، ص ۱۳۴و ۱۳۵
(۲۶) اتقان ، ج ۲، ص ۲۹۱. ؛ النقط، ص ۱۳۳
(۲۷) اتقان ، ج ۲، ص ۲۹۱.؛ زرقانى مناهل العرفان، ج ۱، ص ۴۰۲ .
(۲۸) زركشى، البرهان، ج ۱، ص ۲۵۱- ۲۵۲ .
(۲۹) البرهان، ج۱، ص ۲۵۱ .
(۳۰) زركشى، البرهان، ج۱، ص ۲۷۰ .؛ اتقان ، ج ۱، ص ۹۰.
(۳۱) الاتقان، ج۱، ص ۱۸تا ۲۳ .
(۳۲) المصاحف، ابن ابى داود (ص ۱۵۸.
(۳۳) برهان ، ج ۱، ص ۲۵۰ .؛ تاريخ قرآن تر، جمهء، فصل دوم كتاب القرآن الم، جيد، چاپ دوم ، ص ۴۲ .
(۳۴) الفهرست تاءليف ابن النديم (چاپ فلوگل , ۱۸۷۱ميلادى )، ص ۶.
منبع:
سایت بلاغ، تاريخ وعلوم قرآن - از، صفحه ۱۴۳-۱۵۷.



جعبه ابزار