• خواندن
  • نمایش تاریخچه
  • ویرایش
 

بکارت (قرآن) اصلی

ذخیره مقاله با فرمت پی دی اف



بکارت : دوشیزگی
بکارت از ریشه «ب ـ ک ـ ر» است و بکر در لغت به معنای هر چیز تازه و نو، ابتدا و آغاز هر چیز، هرکار جدید که مانند آن انجام نشده، فرزند نخستین، زن و مردی که با کسی همخوابی نکرده‌اند و... آمده است.
[۱] لسان العرب، ج۱، ص۴۷۱.
[۲] قاموس المحیط، ج۱، ص۵۰۵.
[۳] لغت نامه، ج۳، ص۴۲۶۴، «بکر».
برخی گفته‌اند: این ماده در اصل به معنای قرار داشتن در ابتدای یک برنامه یا آغاز جریان یک امر است
[۴] مقاییس اللغه، ج۱، ص۲۸۷.
[۵] التحقیق، ج۱، ص۳۲۰، «بکر».
؛ چه این جریان منسوب به انسان باشد یا حیوان، گیاه، جماد یا زمان، از این رو گفته می‌شود: زن بکر، شتر بکر، درخت بکر، زمان بکر و بر این اساس در قرآن این ماده گاه در برابر «فارض» به معنای سالمند و قدیمی: «لا فارِضٌ ولا بِکرٌ» ، گاهی در مقابل «ثیّب» به معنای زن شوهر کرده: «ثَیِّبـت و اَبکارا» ، گاه در برابر «عَشیّ» به معنای آخر و پایان روز: «بُکرَةً و عَشّیـا» و گاه در مقابل «اصیل» که معنایی نزدیک به عَشیّ دارد: «بُکرَةً و اَصیلا» به کار رفته است.
[۱۰] التحقیق، ج۱، ص۳۲۰، «بکر».

بکارت در منابع فقهی بیشتر در مورد انسان به ویژه زنان به کار رفته و درباره مفهوم دقیق آن در موارد کاربردْ اقوال متعددی وجود دارد؛ نخست اینکه مقصود از بِکر زنی است که پرده بکارت او با آمیزش جنسی
[۱۱] بدائع الصنائع، ج۷، ص۳۴۸.
[۱۲] تذکرة الفقهاء، ج۲، ص۵۸۷.
[۱۳] جواهرالکلام، ج۲۹، ص۲۰۵.
یا آمیزش جنسی حلال زایل نشده باشد.
[۱۴] البحر الرائق، ج۳، ص۲۰۵.
[۱۵] حاشیة رد المحتار، ج۳، ص۶۹.
بر پایه این نظر، کسی که بکارت او به گونه‌ای دیگر زایل شده یا اصلا فاقد آن بوده بکر است.
[۱۶] البحر الرائق، ج۳، ص۲۰۵.
[۱۷] جواهر الکلام، ج۲۹، ص۲۰۵.

بر طبق قولی دیگر بکر زنی است که دارای پرده بکارت باشد، برخلاف «ثیّب» که فاقد آن است، بنابراین کسی که بکارت او به هر سببی از میان رفته یا در اصل آفرینش خود آن را نداشته، باکره به شمار نمی‌رود.
[۱۸] جواهر الکلام، ج۲۹، ص۲۰۵.
[۱۹] مبانی العروه، ج۲، ص۲۷۰.

به موجب رایی دیگر، بکر کسی است که ازدواج نکرده باشد، بنابراین، هر مرد و زنی که ازدواج کرده باشند، بکر به شمار نمی‌روند، هرچند مباشرت نکرده باشند، برعکس، کسانی که ازدواج نکرده‌اند، باکره‌اند، هرچند به سبب آمیزش حرام یا به سببی دیگر بکارت خود را از دست داده باشند.
[۲۰] مستمسک العروه، ج۱۴، ص۴۵۰-۴۵۱.
[۲۱] القاموس الفقهی، ص۴۱.
بر اساس نظری دیگر، باکره زنی است که با وی آمیزشی صورت نگرفته باشد.
[۲۲] مبانی العروه، ج۲، ص۲۷۰-۲۷۱.
برخی از فقهای معاصر با استناد به معنای لغوی و عرفی بکارت و استدلال به برخی آیات و روایات نظریه صحیح و معنای اصلی بکارت را همین قول دانسته اند،
[۲۳] مبانی العروه، ج۲، ص۲۷۰-۲۷۱.
بنابراین کسی که بکارت او به گونه‌ای جز مباشرت زایل گردد یا در اصل خلقت بکارتی نداشته باشد باکره به شمار می‌رود. بسیاری از فقها نیز همین معنا را مفهوم اصلی بکر دانسته و موارد دیگر را با توجه به تشابه در حکم بدان ملحق کرده‌اند.
[۲۴] جواهرالکلام، ج۲۹، ص۱۸۶.
[۲۵] العروة الوثقی، ج۲، ص۷۰۰.

کاربرد دیگر بکر که در برخی روایات
[۲۶] تفسیر عیاشی، ج۱، ص۲۲۷.
[۲۷] نورالثقلین، ج۱، ص۴۵۶.
و متون فقهی
[۲۸] فقه القرآن، ج۲، ص۳۶۷.
[۲۹] فقه القرآن، ج۲، ص۳۶۹.
[۳۰] کنزالعرفان، ج۲، ص۳۳۹-۳۴۰.
[۳۱] القاموس الفقهی، ص۴۱.
به آن اشاره شده در مقابل محصن و در باب زنا مطرح است. طبق این کاربرد بکر به معنای مرد و زن• بالغ و آزاده‌ای است که امکان آمیزش را از راه ازدواجصحیح ندارند و محصن کسی است که چنین امکانی را دارد.
در قرآن با واژه‌ها و تعبیرهای گوناگون به بکارت اشاره شده است؛ از جمله واژه «بکر» و مشتقات آن که ۱۲ بار آمده و در دو مورد می‌توان معنای فقهی آن را مراد دانست. در برخی آیات نیز این مفهوم با تعابیری دیگر بیان شده؛ مانند «لَم یَطمِثهُنّ» و «لَم یَمسَسنی بشر».
[۳۸] التبیان، ج۲، ص۴۶۴.
[۳۹] تفسیر قرطبی، ج۴، ص۵۹.

مصادیق قرآنی
۱. باکره بودن حضرت مریم علیهاالسّلام :
مریم علیهاالسّلام از جمله زنان باکره دنیایی بود
[۴۰] تفسیر قرطبی، ج۴، ص۵۴.
[۴۱] تفسیر قرطبی، ج۱۸، ص۱۹۴.
[۴۲] بحارالانوار، ج۱۴، ص۲۸۴.
[۴۳] بحارالانوار، ج۱۴، ص۲۹۰
[۴۴] ینابیع الموده، ج۲، ص۳۰۵.
که هیچ بشری با او تماس نگرفته بود: «لَم یَمسَسنی بَشَرٌ ولَم اَکُ بَغیـّا» ، از این رو وقتی فرشتگان الهی به او تولد فرزندی به نام مسیح را مژده دادند از این خبر شگفت زده شد و گفت: خدایا! چگونه ممکن است فرزندی داشته باشم، در حالی که هیچ انسانی با من تماس نداشته است: «قالَت رَبِّ اَنّی یَکونُ لی وَلَدٌ ولَم یَمسَسنی بَشَرٌ». برخی از مفسران تعبیر مذکور در این آیات را اشاره به بکارت مریم دانسته‌اند.
[۴۹] التبیان، ج۲، ص۴۶۴.
[۵۰] تفسیر قرطبی، ج۴، ص۵۹.
در روایات اسلامی نیز بکر بودن آن حضرت تایید شده است.
[۵۱] الدرالمنثور، ج۴، ص۶۴۵.
[۵۲] بحارالانوار، ج۱۴، ص۲۸۴.
[۵۳] بحارالانوار، ج۱۴، ص۲۹۰.
قرآن کریم در آیاتی دیگر به چگونگی باردار شدن مریم در عین بکارت اشاره شده است.
[۵۴] نمونه، ج۲، ص۵۵۱.
[۵۵] نمونه، ج۱۳، ص۵۸.

۲. اهمیت نداشتن بکارت برای همسری پیامبر صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم :
در پی آزار پیامبر از سوی دو تن از همسرانش و افشای اسرار آن حضرت، قرآن آنان را به توبه فرا خواند و تاکید کرد که اگر از توطئه بر ضد پیامبر دست برندارند پیامبر آنان را طلاق خواهد داد و خداوند همسرانی بهتر از آنان را که مسلمان، مؤمن، متواضع، توبه کار، عابد، ذاکر و باکره و غیر باکره هستند، نصیب پیامبر خواهد کرد: «عَسی رَبُّهُ اِن طَـلَّقَکُنَّ اَن یُبدِلَهُ اَزوجـًا خَیرًا مِنکُنَّ مُسلِمـت مُؤمِنـت قـنِتـت تـئِبـت عـبِدت سئِـحـت ثَیِّبـت واَبکارا». مفسران شیعه و اهل سنت مراد از این دو نفر را حفصه و عایشه از همسران پیامبر دانسته‌اند.
[۵۸] جامع البیان، مج ۱۴، ج۲۸، ص۲۰۶-۲۰۷.
[۵۹] مجمع البیان، ج۱۰، ص۴۷۱-۴۷۲.
[۶۰] الدرالمنثور، ج۸، ص۲۱۸.
[۶۱] الدرالمنثور، ج۸، ص۲۲۰.
آمدن اوصاف باکره و غیر باکره در کنار اوصاف معنوی نشان می‌دهد که این دو ویژگی مقصود اصلی خداوند نبوده و مهم تر از اینها ایمان و دیگر اوصاف معنوی همسران پیامبر است.
[۶۲] نمونه، ج۲۴، ص۲۸۰.

۳. باکره بودن همسران و زنان بهشتی:
یکی از اوصاف حورالعین• و همسران بهشتی بکر بودن آنان است:
[۶۳] مجمع البیان، ج۹، ص۳۱۵.
[۶۴] روح المعانی، مج ۱۵، ج۲۷، ص۱۸۲.
«فیهِنَّ قـصِرتُ الطَّرفِ لَم یَطمِثهُنَّ اِنسٌ قَبلَهُم و لا جانّ». «طَمْث» به معنای زوال بکارت و خون آن و در واقع کنایه از این است که هیچ کس پیش تر با آنان آمیزش نکرده است.
[۶۷] جامع البیان، مج ۱۳، ج۲۷، ص۱۹۵.
[۶۸] المیزان، ج۱۹، ص۱۱۰.
برخی مراد از این زنان را حورالعین دانسته اند
[۶۹] مجمع البیان، ج۹، ص۳۱۵.
[۷۰] تفسیر قرطبی، ج۱۷، ص۱۲۲.
؛ اما به نظر برخی دیگر مراد همان زنان دنیا هستند که خداوند آنان را در بهشت به صورت بکر باز می‌آفریند.
[۷۱] مجمع البیان، ج۹، ص۳۱۵.
[۷۲] تفسیر قرطبی، ج۱۷، ص۱۲۲.
[۷۳] الدرالمنثور، ج۷، ص۷۱۱.
در آیه ۳۶ واقعه نیز همسران بهشتی به باکره بودن وصف شده‌اند: «اِنّا اَنشَانـهُنَّ اِنشاء• فَجَعَلنـهُنَّ اَبکارا» . مراد از این زنان را برخی حورالعین
[۷۵] تفسیر قمی، ج۲، ص۳۵۹.
[۷۶] مجمع البیان، ج۹، ص۳۳۰.
و شماری دیگر
[۷۷] جامع البیان، مج ۱۳، ج۲۷، ص۲۴۲.
[۷۸] مجمع البیان، ج۹، ص۳۳۰.
زنان بهشتی دانسته‌اند که خداوند آنان را به گونه‌ای آفریده که همواره جوان و بکرند؛ یعنی هرگاه شوهرانشان با آنان درمی آمیزند آنان را بکر می‌یابند.
[۷۹] نورالثقلین، ج۵، ص۲۱۹.
[۸۰] المیزان، ج۱۹، ص۱۲۴.
در آیه ۴۹ صافّات نیز از زنان بهشتی به تخم پوشیده شده (دست نخورده) یا سفیده تخم
[۸۱] جامع البیان، مج ۱۲، ج۲۳، ص۶۸-۶۹.
[۸۲] تفسیر قرطبی، ج۱۵، ص۵۴.
یا پوسته نازک روی سفیده تخم
[۸۳] تفسیر قرطبی، ج۱۵، ص۵۵.
تعبیر شده: «کَاَنَّهُنَّ بَیضٌ مَکنون» که کنایه از بکر بودن آنهاست.
[۸۵] جامع البیان، مج ۱۲، ج۲۴، ص۶۹.
[۸۶] مجمع البیان، ج۸، ص۶۹۲.

احکام فقهی
۱. ولایت بر باکره:
برخی آیات قرآن درباره اختیار داشتن زنان در عقد ازدواج خود صراحت دارد؛ اما از برخی آیات استفاده می‌شود که دیگران نیز بر ازدواج آنان ولایت دارند: «اِلاّ اَن یَعفونَ اَو یَعفوَا الَّذی بِیَدِهِ عُقدَةُ النِّکاحِ». مشهور مفسران و فقیهان امامیه و اهل سنت ولایت دیگران از جمله پدر و جد را بر طفل و بکر صغیر ثابت دانسته اند
[۹۱] مجمع البیان، ج۲، ص۵۹۷.
[۹۲] السرائر، ج۲، ص۵۶۳.
[۹۳] تفسیر قرطبی، ج۳، ص۱۳۶.
[۹۴] الفقه الاسلامی، ج۹، ص۶۶۸۴.
؛ اما در مورد ولایت بر باکره رشید اختلاف نظر وجود دارد؛ بیشتر علمای اهل سنت ولایت پدر و جد را بر او ثابت دانسته و ازدواج او را بدون اذن پدر باطل می‌دانند.
[۹۵] الام، ج۵، ص۱۹-۲۰.
[۹۶] المجموع، ج۱۶، ص۱۷۰.
[۹۷] المبسوط، ج۵، ص۲.
برخی از آنان
[۹۸] تفسیر قرطبی، ج۱۳، ص۱۸۰.
در این باره به آیه ۲۷ قصص استناد کرده‌اند که به موجب آن حضرت شعیب علیه‌السّلام به طور مستقل برای ازدواج دخترش تصمیم گرفت: «قالَ اِنّی اُریدُ اَن اُنکِحَکَ اِحدَی ابنَتَیَّ هـتَینِ» . معدودی از فقیهان امامیه نیز با استناد به روایات همین نظر را برگزیده اند
[۱۰۰] الحدائق، ج۲۳، ص۲۱۱-۲۱۳.
[۱۰۱] مستمسک العروه، ج۱۴، ص۴۴۰.
[۱۰۲] مبانی العروه، ج۲، ص۲۵۴
؛ ولی قول مشهور در میان آنان این است که ولیّ بر باکره رشید ولایت ندارد و وی می‌تواند بدون رضایت ولیّ ازدواج کند. در این باره به اطلاق برخی آیات از جمله «اُحِلَّ لَکُم ما وراءَ ذلِکُم» و برخی روایات
[۱۰۴] مبانی العروه، ج۲، ص۲۵۸.
استدلال شده است، بر این اساس اگر ولیّ بدون رضایتِ باکره رشید، او را به ازدواج دیگری درآورد صحت عقد مشروط به رضایت اوست
[۱۰۵] الانتصار، ص۲۸۴.
[۱۰۶] جواهرالکلام، ج۲۹، ص۱۷۵.
[۱۰۷] مستمسک العروه، ج۱۴، ص۴۴۰.
؛ همچنین برخی از فقیهان اهل سنت با استناد به آیه ۲۳۷ بقره گفته‌اند: پدر بر اموال زنان باکره ولایت داشته و می‌تواند مهر او را ببخشد
[۱۰۹] احکام القرآن، ج۱، ص۶۰۰.
[۱۱۰] تفسیر قرطبی، ج۳، ص۱۳۶.
؛ اما فقیهان امامیه ولایت بر اموال در آیه فوق را مربوط به بکر صغیر دانسته و گفته‌اند: پدر یا جد می‌تواند تمام نصف مهر
[۱۱۱] مختلف الشیعه، ج۷، ص۱۱۷.
[۱۱۲] جواهرالکلام، ج۲۹، ص۱۷۴-۱۷۵.
یا بخشی از آن را ببخشد.
[۱۱۳] تحریرالاحکام، ج۲، ص۳۸.

۲. احکام کیفری باکره:
قرآن در آیه ۱۵ نساء مقرر کرده که اگر زنان مرتکب فحشا شدند آنان را پس از شهادت ۴ شاهد در خانه زندانی کنند تا مرگ آنان فرا رسد یا خداوند راهی دیگر برای آنان برگزیند: «والّـتی یَاتینَ الفـحِشَةَ مِن نِسائکُم فَاستَشهِدوا عَلَیهِنَّ اَربَعَةً مِنکُم فَاِن شَهِدوا فَاَمسِکوهُنَّ فِی البُیوتِ حَتّی یَتَوَفّهُنَّ المَوتُ اَو یَجعَلَ اللّهُ لَهُنَّ سَبیلا» ؛ همچنین در آیه بعد مقرر کرده که زنان و مردانی را که مرتکب زنا می‌شوند آزار دهید: «والَّذانِ یَاتِیـنِها مِنکُم فَـاذوهُما». بسیاری از مفسران و فقیهان اهل سنت و امامیه آیه اول را به قرینه تعبیر «نِسائِکُم» بر زنان محصنه حمل کرده و مراد از آیه دوم را مردان و زنان بکر دانسته اند،
[۱۱۶] فقه القرآن، ج۲، ص۳۶۷.
[۱۱۷] فقه القرآن، ج۲، ص۳۶۹.
[۱۱۸] کنزالعرفان، ج۲، ص۳۳۹-۳۴۰.
[۱۱۹] المنیر، ج۴، ص۲۹۰-۲۹۱.
چنان که در روایتی از امام صادق علیه‌السّلام نیز همین تفسیر برای آیه دوم آمده است.
[۱۲۰] تفسیر عیاشی، ج۱، ص۲۲۷.
[۱۲۱] نورالثقلین، ج۱، ص۴۵۶.
برخی مفسران با توجه به بیان حدّ زنا در سوره نور، این حکم را ویژه صدر اسلام و منسوخ دانسته اند
[۱۲۲] مجمع البیان، ج۳، ص۳۴.
[۱۲۳] تفسیر قرطبی، ج۵، ص۶۰.
[۱۲۴] المنیر، ج۴، ص۲۹۱.
؛ ولی عده‌ای دیگر گفته‌اند: چون این حکم از ابتدا به صورت موقت و محدود بیان شده نمی‌توان آن را حکمی منسوخ به شمار آورد، زیرا نسخ در مورد احکامی است که به صورت مطلق و عام بیان شود
[۱۲۵] مجمع البیان، ج۳، ص۳۴.
[۱۲۶] المیزان، ج۴، ص۲۳۵-۲۳۶.
[۱۲۷] نمونه، ج۳، ص۳۰۷-۳۰۸.
؛ همچنین قرآن در سوره نور میزان حد زن و مرد زناکار را ۱۰۰ تازیانه دانسته است: «الزّانِیَةُ والزّانی فَاجلِدوا کُلَّ واحِد مِنهُما مِائَةَ جَلدَة» که به نظر مفسران شیعه و اهل سنت این حکم به مردان و زنان بکر اختصاص دارد؛ اما حد زنای مردان و زنان محصن رجم است.
[۱۲۹] جامع البیان، مج ۱۰، ج۱۸، ص۸۸.
[۱۳۰] مجمع البیان، ج۷، ص۱۹۷.
[۱۳۱] المنیر، ج۱۸، ص۱۲۵.
[۱۳۲] المنیر، ج۱۸، ص۱۲۹.
در روایتی نیز از پیامبر اکرم صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم نقل شده که پس از نزول این آیه فرمود: خداوند برای زنان راهی قرار داد و آن راه این است که حدّ زنای بکر با بکر ۱۰۰ ضربه شلاق و یک سال تبعید و حدّ زنای ثیب با ثیب ۱۰۰ ضربه شلاق با رجم است.
[۱۳۳] مسند احمد، ج۴، ص۵۲۲.
[۱۳۴] صحیح مسلم، ج۶، ص۱۵۹-۱۶۰.
[۱۳۵] مجمع البیان، ج۳، ص۳۴.
البته مراد از بکر در بحث کیفری فوق، بکر در مقابل محصن است نه بکر به معنای مشهور آن، چنان که مراد از ثیّب نیز در این بحث مرد و زن محصن است.
[۱۳۶] کنزالعرفان، ج۲، ص۳۳۹-۳۴۰.
[۱۳۷] المنیر، ج۴، ص۲۹۰-۲۹۱.

منابع
احکام القرآن، جصاص؛ الام؛ الانتصار؛ بحارالانوار؛ البحر الرائق شرح کنزالدقائق؛ بدائع الصنائع فی ترتیب الشرائع؛ التبیان فی تفسیر القرآن؛ التحقیق فی کلمات القرآن الکریم؛ تذکرة الفقهاء؛ تفسیر العیاشی؛ التفسیر المنیر فی العقیدة و الشریعة و المنهج؛ تفسیر نمونه؛ تفسیر نورالثقلین؛ جامع البیان عن تاویل آی القرآن؛ الجامع لاحکام القرآن، قرطبی؛ جواهرالکلام فی شرح شرایع الاسلام؛ حاشیة رد المحتار علی الدرالمختار؛ الدرالمنثور فی التفسیر بالماثور؛ روح المعانی فی تفسیر القرآن العظیم؛ صحیح مسلم با شرح سنوسی؛ العروة الوثقی؛ الفقه الاسلامی و ادلته؛ فقه القرآن؛ القاموس الفقهی لغة و اصطلاحاً؛ القاموس المحیط؛ کتاب السرائر؛ کنزالعرفان فی فقه القرآن؛ لسان العرب؛ لغت نامه؛ مبانی العروة الوثقی؛ المبسوط؛ مجمع البیان فی تفسیر القرآن؛ مختلف الشیعة فی احکام الشریعه؛ مستمسک العروة الوثقی؛ مسند احمد بن حنبل؛ معجم مقاییس اللغه؛ المیزان فی تفسیر القرآن؛ ینابیع الموده.

فهرست مندرجات

۱ - پانویس
۲ - منبع


۱. لسان العرب، ج۱، ص۴۷۱.
۲. قاموس المحیط، ج۱، ص۵۰۵.
۳. لغت نامه، ج۳، ص۴۲۶۴، «بکر».
۴. مقاییس اللغه، ج۱، ص۲۸۷.
۵. التحقیق، ج۱، ص۳۲۰، «بکر».
۶. بقره/سوره۲، آیه۶۸.    
۷. تحریم/سوره۶۶، آیه۶۶.    
۸. مریم/سوره۱۹، آیه۱۱.    
۹. احزاب/سوره۳۳، آیه۴۲.    
۱۰. التحقیق، ج۱، ص۳۲۰، «بکر».
۱۱. بدائع الصنائع، ج۷، ص۳۴۸.
۱۲. تذکرة الفقهاء، ج۲، ص۵۸۷.
۱۳. جواهرالکلام، ج۲۹، ص۲۰۵.
۱۴. البحر الرائق، ج۳، ص۲۰۵.
۱۵. حاشیة رد المحتار، ج۳، ص۶۹.
۱۶. البحر الرائق، ج۳، ص۲۰۵.
۱۷. جواهر الکلام، ج۲۹، ص۲۰۵.
۱۸. جواهر الکلام، ج۲۹، ص۲۰۵.
۱۹. مبانی العروه، ج۲، ص۲۷۰.
۲۰. مستمسک العروه، ج۱۴، ص۴۵۰-۴۵۱.
۲۱. القاموس الفقهی، ص۴۱.
۲۲. مبانی العروه، ج۲، ص۲۷۰-۲۷۱.
۲۳. مبانی العروه، ج۲، ص۲۷۰-۲۷۱.
۲۴. جواهرالکلام، ج۲۹، ص۱۸۶.
۲۵. العروة الوثقی، ج۲، ص۷۰۰.
۲۶. تفسیر عیاشی، ج۱، ص۲۲۷.
۲۷. نورالثقلین، ج۱، ص۴۵۶.
۲۸. فقه القرآن، ج۲، ص۳۶۷.
۲۹. فقه القرآن، ج۲، ص۳۶۹.
۳۰. کنزالعرفان، ج۲، ص۳۳۹-۳۴۰.
۳۱. القاموس الفقهی، ص۴۱.
۳۲. واقعه/سوره۵۶، آیه۵۶.    
۳۳. تحریم/سوره۶۶، آیه۵.    
۳۴. رحمن/سوره۵۵، آیه۵۶.    
۳۵. رحمن/سوره۵۵، آیه۷۴.    
۳۶. آل عمران/سوره۳، آیه۴۷.    
۳۷. مریم/سوره۱۹، آیه۲۰.    
۳۸. التبیان، ج۲، ص۴۶۴.
۳۹. تفسیر قرطبی، ج۴، ص۵۹.
۴۰. تفسیر قرطبی، ج۴، ص۵۴.
۴۱. تفسیر قرطبی، ج۱۸، ص۱۹۴.
۴۲. بحارالانوار، ج۱۴، ص۲۸۴.
۴۳. بحارالانوار، ج۱۴، ص۲۹۰
۴۴. ینابیع الموده، ج۲، ص۳۰۵.
۴۵. مریم/سوره۱۹، آیه۲۰.    
۴۶. آل عمران/سوره۳، آیه۴۵.    
۴۷. آل عمران/سوره۳، آیه۷۴.    
۴۸. مریم/سوره۱۹، آیه۲۰.    
۴۹. التبیان، ج۲، ص۴۶۴.
۵۰. تفسیر قرطبی، ج۴، ص۵۹.
۵۱. الدرالمنثور، ج۴، ص۶۴۵.
۵۲. بحارالانوار، ج۱۴، ص۲۸۴.
۵۳. بحارالانوار، ج۱۴، ص۲۹۰.
۵۴. نمونه، ج۲، ص۵۵۱.
۵۵. نمونه، ج۱۳، ص۵۸.
۵۶. تحریم/سوره۶۶، آیه۴.    
۵۷. تحریم/سوره۶۶، آیه۵.    
۵۸. جامع البیان، مج ۱۴، ج۲۸، ص۲۰۶-۲۰۷.
۵۹. مجمع البیان، ج۱۰، ص۴۷۱-۴۷۲.
۶۰. الدرالمنثور، ج۸، ص۲۱۸.
۶۱. الدرالمنثور، ج۸، ص۲۲۰.
۶۲. نمونه، ج۲۴، ص۲۸۰.
۶۳. مجمع البیان، ج۹، ص۳۱۵.
۶۴. روح المعانی، مج ۱۵، ج۲۷، ص۱۸۲.
۶۵. رحمن/سوره۵۵، آیه۵۶.    
۶۶. رحمن/سوره۵۵، آیه۷۴.    
۶۷. جامع البیان، مج ۱۳، ج۲۷، ص۱۹۵.
۶۸. المیزان، ج۱۹، ص۱۱۰.
۶۹. مجمع البیان، ج۹، ص۳۱۵.
۷۰. تفسیر قرطبی، ج۱۷، ص۱۲۲.
۷۱. مجمع البیان، ج۹، ص۳۱۵.
۷۲. تفسیر قرطبی، ج۱۷، ص۱۲۲.
۷۳. الدرالمنثور، ج۷، ص۷۱۱.
۷۴. واقعه/سوره۵۶، آیه۳۶.    
۷۵. تفسیر قمی، ج۲، ص۳۵۹.
۷۶. مجمع البیان، ج۹، ص۳۳۰.
۷۷. جامع البیان، مج ۱۳، ج۲۷، ص۲۴۲.
۷۸. مجمع البیان، ج۹، ص۳۳۰.
۷۹. نورالثقلین، ج۵، ص۲۱۹.
۸۰. المیزان، ج۱۹، ص۱۲۴.
۸۱. جامع البیان، مج ۱۲، ج۲۳، ص۶۸-۶۹.
۸۲. تفسیر قرطبی، ج۱۵، ص۵۴.
۸۳. تفسیر قرطبی، ج۱۵، ص۵۵.
۸۴. صافات/سوره۳۷، آیه۴۹.    
۸۵. جامع البیان، مج ۱۲، ج۲۴، ص۶۹.
۸۶. مجمع البیان، ج۸، ص۶۹۲.
۸۷. بقره/سوره۲، آیه۲۳۰.    
۸۸. بقره/سوره۲، آیه۲۳۲.    
۸۹. بقره/سوره۲، آیه۲۳۷.    
۹۰. نور/سوره۲۴، آیه۳۲.    
۹۱. مجمع البیان، ج۲، ص۵۹۷.
۹۲. السرائر، ج۲، ص۵۶۳.
۹۳. تفسیر قرطبی، ج۳، ص۱۳۶.
۹۴. الفقه الاسلامی، ج۹، ص۶۶۸۴.
۹۵. الام، ج۵، ص۱۹-۲۰.
۹۶. المجموع، ج۱۶، ص۱۷۰.
۹۷. المبسوط، ج۵، ص۲.
۹۸. تفسیر قرطبی، ج۱۳، ص۱۸۰.
۹۹. قصص/سوره۲۸، آیه۲۷.    
۱۰۰. الحدائق، ج۲۳، ص۲۱۱-۲۱۳.
۱۰۱. مستمسک العروه، ج۱۴، ص۴۴۰.
۱۰۲. مبانی العروه، ج۲، ص۲۵۴
۱۰۳. نساء/سوره۴، آیه۲۴.    
۱۰۴. مبانی العروه، ج۲، ص۲۵۸.
۱۰۵. الانتصار، ص۲۸۴.
۱۰۶. جواهرالکلام، ج۲۹، ص۱۷۵.
۱۰۷. مستمسک العروه، ج۱۴، ص۴۴۰.
۱۰۸. بقره/سوره۲، آیه۲۳۷.    
۱۰۹. احکام القرآن، ج۱، ص۶۰۰.
۱۱۰. تفسیر قرطبی، ج۳، ص۱۳۶.
۱۱۱. مختلف الشیعه، ج۷، ص۱۱۷.
۱۱۲. جواهرالکلام، ج۲۹، ص۱۷۴-۱۷۵.
۱۱۳. تحریرالاحکام، ج۲، ص۳۸.
۱۱۴. نساء/سوره۴، آیه۱۵.    
۱۱۵. نساء/سوره۴، آیه۱۶.    
۱۱۶. فقه القرآن، ج۲، ص۳۶۷.
۱۱۷. فقه القرآن، ج۲، ص۳۶۹.
۱۱۸. کنزالعرفان، ج۲، ص۳۳۹-۳۴۰.
۱۱۹. المنیر، ج۴، ص۲۹۰-۲۹۱.
۱۲۰. تفسیر عیاشی، ج۱، ص۲۲۷.
۱۲۱. نورالثقلین، ج۱، ص۴۵۶.
۱۲۲. مجمع البیان، ج۳، ص۳۴.
۱۲۳. تفسیر قرطبی، ج۵، ص۶۰.
۱۲۴. المنیر، ج۴، ص۲۹۱.
۱۲۵. مجمع البیان، ج۳، ص۳۴.
۱۲۶. المیزان، ج۴، ص۲۳۵-۲۳۶.
۱۲۷. نمونه، ج۳، ص۳۰۷-۳۰۸.
۱۲۸. نور/سوره۲۴، آیه۲.    
۱۲۹. جامع البیان، مج ۱۰، ج۱۸، ص۸۸.
۱۳۰. مجمع البیان، ج۷، ص۱۹۷.
۱۳۱. المنیر، ج۱۸، ص۱۲۵.
۱۳۲. المنیر، ج۱۸، ص۱۲۹.
۱۳۳. مسند احمد، ج۴، ص۵۲۲.
۱۳۴. صحیح مسلم، ج۶، ص۱۵۹-۱۶۰.
۱۳۵. مجمع البیان، ج۳، ص۳۴.
۱۳۶. کنزالعرفان، ج۲، ص۳۳۹-۳۴۰.
۱۳۷. المنیر، ج۴، ص۲۹۰-۲۹۱.







جعبه ابزار