• خواندن
  • نمایش تاریخچه
  • ویرایش
 

بیان در علم بلاغت(خام)

ذخیره مقاله با فرمت پی دی اف



بیان ، از علوم مهم بلاغی . در لغت به معنای هویدا و آشکار شدن ، و مترادف با فصاحت (روشن گفتاری ) و لَسَن (زبان آوری ) است (جوهری،ذیل «بین » ؛ ابن منظور، ذیل «بین ») و در اصطلاح علوم بلاغی ، علمی است که به یاری آن می توان یک معنا را به شیوه های گوناگون ، با وضوح و خفای متفاوت ، ادا کرد (سکّاکی ، ص ۷۷، ۱۵۶). به عبارت دیگر، هر کلامی علاوه بر دلالت بر معنای مطابقیِ خود ممکن است بر معنایی التزامی دلالت کند و لازمة انتقال از معنای مطابقی به معنای التزامی وجود نسبت (لزوم ذهنی ) بین آن دو است (برای مثال ، دلالت هر یک از دو لفظ حاتِم و کثیرالرّماد ـ پرخاکستر ـ بر «شخص بخشنده »، به طریق تشبیه و کنایه ). به اعتقاد عالمان بلاغت ، کلامِ عاری از معنای التزامی (یعنی تشبیه ، مجاز، کنایه و استعاره ) اعتبار بلاغی ندارد. از سوی دیگر، ایجاد نسبت بین این دو معنا از حیث روشها متفاوت است و کاربرد هر روش به «مقتضای حال » (شرایط مخاطب و موقعیت خطاب ) بستگی دارد. این نسبت از نظر وضوح و خفا نیز دارای مراتب است ؛ گاه کلام چنان بلیغ است که مخاطب بی هیچ درنگی به معنای التزامی می رسد، و در برابر، گاه دچار تعقید معنوی می شود. علم بیان متکفل معرفی روشهای مذکور و ارائة معیارهای احتراز از تعقید معنوی است .
پیش از ابویعقوب یوسف سکّاکی (متوفی ۶۲۶) مباحث علم بلاغت ، یکجا و بدون تقسیم فرعی مطرح می شد و بسیاری از مؤلّفان آن را بیان نیز می نامیدند (خطیب قزوینی ، الایضاح ، ص ۱۴؛ ابن خلدون ، ص ۵۵۱ ـ۵۵۲). ابن اثیر (متوفی ۶۳۷) بیان را عنوان عام فصاحت و بلاغت و آن را برای نظم ونثر به منزلة اصول فقه برای استنباط احکام شرعی دانسته است (ج ۱، ص ۴۵، ۵۱). حُصْری قَیْروانی ، نویسندة معروف مغرب اسلامی (متوفی ۴۱۳ یا ۴۵۳؛ ج ۱، ص ۹۹ـ۱۰۰) نیز بیان و بلاغت را در یک معنا به کار برده است . اما سکّاکی نخستین کسی بود که علم بلاغت را به دو بخش معانی و بیان تقسیم ، و با توجه به بحث دلالت لازم بر ملزوم و بالعکس (لزوم ذهنی ) مباحث مجاز، کنایه ، تشبیه و استعاره را به عنوان ارکان علم بیان معرّفی کرد (سکّاکی، مفتاح العلوم ، ص ۱۵۶ـ۱۵۷).
در فرهنگ اسلامی ، بیان یکی از علوم قرآنی معرفی شده است ، زیرا مسلمانان برای اثبات اعجاز قرآن به تدوینِ علوم بلاغی پرداختند و بخشی از مباحث مهم علم بیان را در کتابهایی دربارة اعجاز قرآن مطرح کردند، از جمله علی بن عیسی رمّانی (متوفی ۳۸۶) که در بحث از بلاغت قرآن ، به مبحث تشبیه پرداخته و تشبیه حسی را حقیقت و تشبیه عقلی را بلاغت نام گذارده است (رمّانی،ص ۷۴ـ۷۹) و دربارة بلاغتِ استعاره و حُسن آن مطالبی بیان داشته است (رمّانی،ص ۷۹ـ۸۷). حمدبن محمد خطّابی (متوفی ۳۸۸) نیز ضمن ردّ قول به «صَرفه » در بحث اعجاز قرآن ، اعجاز قرآن کریم را منحصر در «بلاغت » دانسته (خطّابی ،ص ۲۰ـ۲۱) و برای اثبات مدّعای خود، وجوه بلاغی و بیانی قرآن کریم را شرح داده است (خطّابی ،ص ۲۳ـ ۶۵). ابوبکر محمدبن طیّب باقلانی • (متوفی ۴۰۳)، متکلّم اشعری ، نیز در کتاب اعجازالقرآن با استشهاد به آیات قرآن و سروده های شاعران ، مطالب فراوانی دربارة تشبیه (باقلانی ،ص ۶۹ـ۷۷؛باقلانی ،ص ۲۶۳ـ۲۶۶)، استعاره (باقلانی ،ص ۷۸ـ۸۰؛باقلانی ،ص۲۶۶ـ۲۶۹) و کنایه و تعریض (باقلانی ،ص ۹۸) مطرح کرده است .
شریف رضی (متوفی ۴۰۶) نخستین کسی است که دربارة مجازها و استعاره های قرآن کریم ، اثری مستقل به نام تلخیص البیان فی مجازات القرآن • تألیف کرده و در آن با دیدی کاملاً ادیبانه ، بحث استعاره و مجاز را با توجه به معنای بیانی آنها، به ترتیب سوره ها، مطرح ساخته و در این باره به سروده های شاعران نیز توجهی تامّ داشته است (شریف رضی، ص ۱۹۶،شریف رضی، ص۲۴۹؛شریف رضی، ص۲۸۷). وی در کتاب دیگر خود، المجازات النبویّة ، وجوه بیانیِ ۳۶۱ حدیث نبوی را، با استشهاد به اشعار عرب ، توضیح داده است .
فخرالدین رازی (متوفی ۶۰۶) در نهایة الایجاز فی درایة الاعجاز ، اعجاز قرآن را در فصاحت (بلاغت ) آن دانسته (فخرالدین رازی،ص ۵۸) و به نقد وبررسی آرای بلاغی و بیانی عبدالقاهر جرجانی • (متوفی ۴۷۱) پرداخته است (فخرالدین رازی، ص ۱۹۲).
علاوه بر بحث اعجاز قرآن ـ که به تدوین مباحث بیان کمکی شایان کرده ـ کتابهای دیگری نیز در حوزة علوم قرآنی براساس مطالب بلاغی و بیانی تألیف شده است . یحیی بن زیاد فراء (متوفی ۲۰۷) در کتاب معانی القرآن ، ضمن تفسیر ادبی آیات ، مباحث بیانی ، همچون مجاز و تشبیه ، را مطرح کرده است (برای نمونه رجوع کنید به ج ۱، ص ۱۴ـ۱۵). ابوعبیده مَعْمَربن مثنّی (متوفی ۲۱۰)، مؤلف مجازالقرآن ، نیز در تفسیر آیات از مطالب بلاغی و بیانی سود جسته است (فراء، ج ۱، ص ۷۳؛فراء،ج ۲، ص ۱۸۲). مجاز نزد او در معنای عامّ خود به کار رفته و مراد وی روشهای قرآن کریم در بیان تعبیرات است ، ازینرو با کلماتی مانند تفسیر، معنا و تأویل در یک ردیف آمده است (فراء،ج ۱، ص ۱۸ـ ۱۹).
ابن قتیبه (متوفی ۲۷۶) در تأویل مشکل القرآن ، بتفصیل دربارة مجاز (ابن قتیبه،ص ۱۰۳ـ۱۳۴)، استعاره (ابن قتیبه،ص ۱۳۵ـ۱۸۴)، کنایه و تعریض (ابن قتیبه،ص ۲۵۶ـ۲۷۴) با استشهاد به احادیث و اشعار سخن گفته است .
زمخشری (متوفی ۵۳۸) نخستین مفسّری است که معانی و بیان را مختص به قرآن دانسته (زمخشری،ج ۱، مقدمة مصطفی حسین احمد، ص ن ) و دیدگاههای بیانی خود را در ذیل آیات مطرح کرده است ، از جمله بحث دربارة تشبیه (زمخشری،ج ۱، ص ۷۹ـ۸۱)، تفاوت تعریض و کنایه (زمخشری،ج ۱، ص ۲۸۲ـ۲۸۳) و مَجاز بودن کنایه (زمخشری،ج ۱، ص ۶۵۴ـ۶۵۵) که به پیروی از آرای عبدالقاهر جرجانی به آنها پرداخته است (ضیف ، ص ۲۴۳؛ عتیق ، ص ۲۸).
ابن ابی الاصبع (متوفی ۶۵۴) نیز در تحریرالتحبیر ، بسیاری از مباحث بیانی را با استشهاد فراوان به آیات قرآن و احادیث نبوی و اشعار مطرح ساخته و هریک از مباحث استعاره ، کنایه ، تشبیه و مجاز را در بابی جداگانه بررسی کرده است و در کتاب بدیع القرآن ـ مقصود او از «بدیع »، تمام مسائل بلاغی است (مقدمة حفنی محمدشرف ، ص ۳۱ـ۳۲) ـ علاوه بر مطالبِ تحریر التحبیر ، به مباحثی چون رمز و ایما نیز پرداخته است (مقدمة حفنی محمدشرف، ص ۳۲۱ـ۳۲۳).
گفتنی است که برخی از مباحث اساسی علم بیان ، از آثار یونانیان ، بویژه از آثار ارسطو، گرفته شده است و متکلمان معتزله از آنها سود می برده اند (ضیف ، ص ۳۹؛ضیف ، ص۷۵) و بلاغت عربی و فارسی مدیون این مباحث بوده است (زرین کوب ، ص ۱۹۰؛زرین کوب ، ص۲۰۵ـ ۲۰۶) تا بدانجا که سلطة طرز اندیشه و استدلال ارسطو را در شیوة دید و ملاحظات علمای بلاغت اسلامی نمی توان انکار کرد (شفیعی کدکنی ، ص ۴۱).
به نوشتة ابن ندیم (ابن ندیم،ص ۳۱۰)، فن الشعر ارسطو را ابوبِشر مَتّی از سُریانی به عربی برگردانده (این ترجمه همراه ترجمة عبدالرحمان بدوی ، از اصل یونانی ، به چاپ رسیده است ) و کِنْدی (متوفی ۲۵۸) نیز آن را تلخیص کرده است . در این کتاب ، ارسطو مجاز و تمثیل را با چند مثال مطرح می کند (ابن ندیم،ص ۵۸ ـ۵۹) و چگونگی استفاده از مجازها و حدود استفاده از تعبیرات مجازی را بیان می دارد (ابن ندیم،ص ۶۱ـ۶۴).
فارابی (فارابی،ص ۱۵۷ـ ۱۵۸) و ابن رشد (ابن رشد، ۱۹۵۳، ص ۲۰۱ـ۲۰۶؛ابن رشد، ۱۹۵۳، ص۲۲۲ـ ۲۲۷) نیز در شرح فن الشعر ، مباحث تشبیه و شرط حُسن و اقسام آن و استعاره و کنایه را مطرح کرده اند. ابن رشد در تلخیص کتاب الجدل ارسطو نیز بحث تمثیل را مطرح کرده و به کاربرد مشترک آن در برهان و صناعات شعری اشاره کرده است (ابن رشد، ۱۹۸۰،ص ۴۰۸).
گفتنی است که در برخی از کتابهای نقد ادبی و نقد شعر، بسیاری از مطالب علم بیان به طور پراکنده مطرح شده است ، مانند عیارالشعر ابن طباطبا علوی (متوفی ۳۲۲) که از شیوة شاعرانِ عرب در به کار بردن تشبیه (ابن طباطبا،ص ۱۰ـ۱۲)، اقسام تشبیه (ابن طباطبا،ص ۱۷ـ ۲۸) و تشبیهات بعید (ابن طباطبا،ص ۸۹ـ۹۱) بحث کرده است .
قدامة بن جعفر (متوفی ۳۳۷)، مؤلف نقدالشعر ، نیز تحت تأثیر اندیشه های ارسطو دیدگاههای خود را مطرح کرده (کاتب،ص ۱۲ـ ۱۴) و از تشبیه و صور و اقسام آن (کاتب،ص ۶۵ـ۷۰)، اِرداف یا کنایه (کاتب،ص ۹۲ـ۹۴) و تمثیل (کاتب،ص ۹۴ـ ۹۸) سخن به میان آورده است . وی بر آن بود که مقیاسهای بلاغی یونانیان ، بویژه ارسطو، را با بلاغت عربی تطبیق دهد. از این نظر، کتاب وی مقدمة کار محققانی چون ابوهلال عسکری (متوفی ۳۹۵) قرار گرفت (ضیف ، ص ۹۲). کتاب دیگری که ابتدا به قدامة بن جعفر منسوب بود و به نام نقدالنثر به چاپ رسید، در واقع تألیفِ ابن وهْب کاتب ، و نام اصلی آن البرهان فی وجوه البیان است (ضیف ، ص ۹۳؛ابن وهب کاتب ، مقدمة طه حسین ، ص ۲۰). مؤلف این کتاب هم سخت متأثر از اندیشه های ارسطو بوده (ابن وهب کاتب ، ص ۱۰۱) و مباحثی چون تقسیم تشبیه به ظاهری و معنوی (کاتب،ص ۶۴ـ۶۵) و نیز رمز را، با استشهاد به آیات قرآن و سخنان بزرگان دین (کاتب،ص ۶۸ـ۶۹) و استعاره و مجاز بودن آن (کاتب،ص ۷۱ـ۷۲)، مطرح کرده است .
قاضی عبدالعزیز جرجانی (متوفی ۳۶۶) از جمله کسانی است که مسائل بیانی را در نقد ادبی وارد کرده اند. او از مسائلی چون استعارة نیکو و ناپسند (جرجانی،ص ۳۵ـ۴۰)، تشبیه و آرای مختلف دربارة آن سخن گفته (جرجانی،ص ۱۴۵ـ ۱۴۸)، و به بررسی و نقد استعاره های شاعران (جرجانی،ص ۳۲۰ـ۳۲۳) پرداخته است .
دیگر نقّاد معروف ، حسن بن بشر آمِدی (متوفی ۳۷۰) است که در الموازنة بین ابی تمّام ... و البُحتُری ، دربارة استعاره در قرآن و اشعار عرب بحث کرده است (آمِدی،ص ۲۲۸ـ۲۴۷).
یکی از نخستین مؤلفانِ علوم بلاغت اسلامی ، جاحظ است که در البیان والتَبیین • بسیاری از مباحث بلاغت را مطرح کرده و از استعاره و کنایه و تعریض (جاحظ،ج ۱، ص ۱۳۹، پانویس ۲، ص ۲۱۷) سخن به میان آورده است . او در کتاب الحیوان بحث مجاز را مطرح ساخته و از آن به عنوان «طریق المَثَل » در برابر «طریق الحقیقه » نام برده است (جاحظ،ج ۵، ص ۲۷؛جاحظ،ج ۵، ص۱۳۳).
عبدالله بن معتزّ عباسی (متوفی ۲۹۶) نخستین کتاب مدوّن بلاغی را با نام بدیع در ۲۷۴ تألیف کرد (ص ۵۸) و در آن ، مباحث بیانی را نیز با عنوان «بدیع » مطرح ساخت و به بحث دربارة استعاره ـ با استشهاد از آیات ، احادیث ، سخنان صحابه و سروده های شاعران جاهلی و اسلامی ـ پرداخت (عباسی،ص ۳ـ۲۴). او بابی نیز در تعریض و کنایه دارد (عباسی،ص ۶۴ـ۶۵) و دربارة حُسن تشبیه ، بتفصیل ، سخن رانده است (عباسی،ص ۶۸ـ۷۴).
ابوالعبّاس مبرد (متوفی ۲۸۵) در الکامل ، بسیاری از مباحث بلاغی و بیانی را مطرح ساخته و احتمالاً نخستین کسی بوده است که دربارة تشبیه با دقت و به طور کامل بحث کرده و بسیاری از تشبیهات قرآنی را از نظر زیبایی بررسی نموده است (بَدْوی طبانه ، ۱۳۸۱، ص ۴۷). وی در تقسیمات تشبیه (محمد بن یزید مبرّد،ج ۲، ص ۹۲۲ـ ۹۴۲؛محمد بن یزید مبرّد،ج ۲، ص ۹۴۸ـ۹۵۲؛محمد بن یزید مبرّد،ج ۲، ص۱۰۰۵ـ۱۰۱۲؛محمد بن یزید مبرّد،ج ۲، ص۱۰۳۶ـ۱۰۳۷)، کنایه (محمد بن یزید مبرّد،ج ۲، ص ۸۵۵ ـ ۸۵۸)، استعاره (محمد بن یزید مبرّد،ج ۱، ص ۳۷۱) و مجاز (محمد بن یزید مبرّد،ج ۲، ص ۹۹۴ـ ۹۹۵) مباحث جدیدی عنوان کرده است .
ابن دُرَید اَزدی (متوفی ۳۲۱) در جَمْهَرَة اللغة ، با اشاره به مواردی از لغت ، حدیث ، شعر و مَثَل ، مبحثی با عنوان «باب الاستعارات » مطرح کرده است (ابن دُرَید،ج ۳، ص ۱۲۵۵ـ۱۲۵۷؛ابن دُرَید،ج ۳، ص۱۳۱۲ـ۱۳۱۳).
تألیف دیگری که نقطة عطفی در علم بیان به شمار می رود کتاب الصناعتین ابوهلال حسن بن عبدالله عسکری است . او مطالب علم بیان را جزو بلاغت ، و بلاغت را شامل کلیة مباحث معانی ، بیان و بدیع می داند (عسکری،ص ۱۲) و در باب هفتم کتاب خود، دربارة تشبیه و فایده و وجوه و اقسام آن (عسکری،ص ۲۴۵ـ ۲۶۵) و در فصل «بدیع »، از استعاره ، مجاز، کنایه و تعریض بحث می کند (عسکری،ص ۲۷۴ـ ۳۱۵؛عسکری،ص۳۸۱ـ۳۸۴). وی از جاحظ و ابن معتز متأثر است (عسکری،ص ۱۰ـ۱۱، ۴۲۶).
به تعبیر ابن خلدون ، مشرق اسلامی بیش از مغرب به علم بیان پرداخت ، زیرا بیان ، کمال علوم زبانی است و این کمال در تمدن مشرق بیش از مغرب است ، و مؤلفان عجم همچون زمخشری در تفسیر کشّاف ، بیشتر به مباحث «بیان » عنایت داشتند و دانشمندان مغرب بیشتر به «بدیع » پرداختند (ابن خلدون،ص ۵۵۲).
حصری قیروانی نیز علاوه بر ذکر تعاریف بیان و مراد از آن (حصری قیروانی،ج ۱، ص ۱۰۷ـ۱۱۰) بحث جالبی به عنوان «استعارات فقهی » مطرح کرده است (حصری قیروانی،ج ۱، ص ۳۷۶ـ۳۸۱).
از دیگر تألیفات ارزشمند مغرب اسلامی در باب بلاغت و بیان ، العمدة فی محاسن الشعر و آدابه و نقده ، تألیف ابن رشیق قیروانی (متوفی ۴۵۶) است که ادبیات مغرب اسلامی را تحت الشعاع قرار داد (ابن خلدون ، ص ۵۵۲). مؤلف ، برخی آرای بدیع خود را در این کتاب آورده است ، از جمله مَجاز بودن تشبیه (قیروانی،ج ۱، ص ۲۶۸)، استعاره بودن تمثیل (قیروانی،ج ۱، ص ۲۷۷ـ ۲۷۸)، تمثیل در احادیث نبوی (قیروانی،ج ۱، ص ۲۷۸ـ۲۷۹)، نقد اشعار عرب از نظر تشبیهات (قیروانی،ج ۱، ص ۲۹۰ـ۳۰۲)، تفاوت تعریض و کنایه (قیروانی،ج ۱، ص ۳۰۳ـ۳۰۴) و بحث دربارة اشاره و رمز (قیروانی،ج ۱، ص ۳۰۵ـ ۳۰۶). ابن رشیق در ذکر اختلاف آرای پیشینیان در مسائل بیانی و بلاغی ، و مقایسة آنها با یکدیگر موفق بوده است (ضیف ، ص ۱۵۱ـ۱۵۲).
خفاجی (متوفی ۴۶۶)، ضمن بحث در حقیقت و سرّ فصاحت (خفاجی،ص ۳)، مطالب بیانی را نیز مطرح کرده و از حُسن استعاره و کنایه ، تمثیل و تشبیه سخن گفته است (عبدالله بن محمد خفاجی،ص ۱۳۴؛عبدالله بن محمد خفاجی،ص۱۹۲؛عبدالله بن محمد خفاجی،ص۲۷۳؛عبدالله بن محمد خفاجی،۲۹۰ـ۳۰۱؛عبدالله بن محمد خفاجی،ص۳۲۴).
در سدة پنجم ، یکی از برجسته ترین شخصیتهای بلاغت اسلامی عبدالقاهر جرجانی است . وی در دو کتاب ارزشمند خود، دلائل الاعجاز و اسرارالبلاغه ، ابتدا برای هر مسئله تعریف دقیق علمی و منطقی داده ، و سپس مثالها و شواهد آن را ذکر کرده است . در دلائل الاعجاز ـ که در بیان وجه اعجاز قرآن کریم است ـ پس از بحث در فصاحت و بلاغت و لفظ و معنا (جرجانی،ص ۲۸ـ ۵۲)، مباحثی مطرح کرده که بسیاری از آنها پس از وی موضوع علم معانی قرار گرفت . او در این کتاب ، بیان را با بلاغت ، فصاحت و براعت مترادف ساخته (جرجانی،ص ۳۵) و مطالبی آورده که پس از وی موضوع علم بیان شده است ، مانند بحث از مجاز و کنایه (جرجانی،ص ۵۲ـ۵۴)، مجاز حُکمی (جرجانی،ص ۲۲۷ـ۲۳۵)، تعریض و کنایه (جرجانی،ص ۲۳۶ـ۲۴۲)، عقلی و معنوی بودن فصاحت کنایه و استعاره (جرجانی،ص ۳۳۰ـ۳۳۱) و مطالبی دربارة استعاره . اسرارالبلاغه ـ که از اصلیترین منابع علم بیان است ـ مشتمل بر اساسیترین مباحث در زمینة تشبیه ، حقیقت و مجاز، تمثیل و استعاره است . در این کتاب ، برخی از مباحث علم بدیع نیز آمده است ، مانند تجنیس و تطبیق (جرجانی،ص ۲۵ـ۳۶). جرجانی در این کتاب ، مباحث جدیدی مطرح کرده است ، مانند تفاوتِ تشبیه و تمثیل (جرجانی،ص ۹۹ـ ۱۰۱؛جرجانی،ص۱۹۸)، تفاوت استعاره و تمثیل (جرجانی،ص ۲۲۴ـ ۲۳۸)، و تفاوت مجاز عقلی و لغوی (جرجانی،ص۳۲۹ـ ۳۴۰؛جرجانی،ص۳۶۲ـ ۳۶۷).
از دیگر آثار مهم در تاریخ علم بیان ، المثل السائر فی ادب الکاتب و الشاعر اثر ابن اثیر (متوفی ۶۳۷) است که بهترین کتابی است که بدون تأثّر از اندیشه های عبدالقاهر جرجانی پس از سدة ششم تألیف شده است (ضیف ، ص ۳۳۴ـ۳۳۵). ابن اثیر در این کتاب دیدگاههای تازه ای مطرح کرده است ، از جمله مجاز بودن استعاره (ابن اثیر،ج ۱، ص ۱۳۱)، مترادف بودن تمثیل و تشبیه (ابن اثیر،ج ۲، ص ۱۲۳)، بحث از حقیقت و مجاز (ابن اثیر،ج ۱، ص ۱۳۱ـ۱۳۷) و بررسی آرای پیشینیان دربارة استعاره و اقسام آن (ابن اثیر،ج ۲، ص ۷۵ـ۱۲۰).
ابن ابی الحدید (متوفی ۶۵۶)، در کتابِ الفَلک الدائر علی المثل السائر ، دیدگاههای بلاغی ابن اثیر را نقد کرده است ، از جمله دیدگاه وی را در بحث حقیقت و مجاز و ترجیح میان آن دو (ابن ابی الحدید،ص ۶۹ـ۸۳).
پس از عبدالقاهر جرجانی ، که به مباحث بلاغی ، از جمله بیان ، نظمی ابتکاری بخشید، سکّاکی تحقیقات جرجانی و دیگر ادیبان را نظمی نوین داد و مفتاح العلوم را تألیف کرد. در این کتاب ، برای نخستین بار، معانی و بیان در علوم بلاغی از یکدیگر جدا شده است . وی با تقسیم بندیهای دقیق و منطقی ـ که آخرین تحقیق علمی و اصیل در علوم بلاغی کلاسیک است ـ طرحی نو درافکند و تأثیر مباحث او بر علم بیان ، تاکنون باقی است.
یک قرن پس از سکّاکی ، محمدبن عبدالرحمان قزوینی معروف به خطیب (متوفی ۷۳۹)، باب سوم مفتاح العلوم را تلخیص کرد و جای برخی مطالب آن را تغییر داد، برای مثال بحث مجاز عقلی را از علم بیان (سکّاکی ، ص ۱۸۵) به علم معانی منتقل کرد (خطیب قزوینی ، الایضاح ، ص ۲۷).
پس از سکّاکی و خطیب قزوینی ، بیشتر تألیفات علم بیان ، بر پایة مفتاح العلوم و تلخیص آن بود؛
از مشهورترین این شروح ، شرح تفتازانی بر آن است که به مطوّل • شهرت دارد و از کتابهای مهم درسی بلاغی است . بعدها مطالب به انحای جدیدی نیز مطرح شد، از جمله در کتاب المنزع البدیع فی تجنیس اسالیب البدیع از ابومحمد قاسم سِجِلماسی (متوفی سدة هشتم ) که مطالب علم بیان و بلاغت را مشتمل بر ده موضوع دانسته ، از جمله «تخییل » که شامل تشبیه ، استعاره ، تمثیل و مجاز است (تفتازانی،ص ۲۱۸ـ۲۶۱) و «اشاره » که شامل کنایه ، تعریض و تلویح است (تفتازانی،ص ۲۶۲ـ۲۷۰).
دانشمندان ایرانی در گسترش علم بیان سهم بسزایی داشته اند. عبدالقاهر جرجانی نخستین کسی بود که به تدوین علمی و اصیل مطالب علم بیان پرداخت .
در اواخر سدة پنجم ، محمدبن عمر رادویانی کتاب ترجمان البلاغه • را تألیف کرد که نخستین اثرِ فارسی دربارة علم بیان و بدیع و «اجناس بلاغت و اقسام صناعت و شناختن سخنان با پیرایه و معانی بلندپایه » است (رادویانی ، ص ۲). اصول کلی کتاب مانند بدیع ابن معتز است ، و در آن بیشتر به صنایع بدیعی پرداخته شده و مؤلف دربارة استعاره (رادویانی،ص ۴۰ـ۴۳)، تشبیه و اقسام آن (رادویانی،ص ۴۴ـ۵۴)، کنایه و تعریض (رادویانی،ص ۹۹) با استشهاد از سروده های فارسی بحث کرده است .
در سدة ششم ، رشیدالدین وطواط ، حدایق السحر فی دقایق الشعر • را متأثر از ترجمان البلاغه ، به فارسی تألیف کرد (ص ۱) و در آن علاوه بر صنایع بدیعی ، از استعاره (ص ۲۸ـ۳۰) و تشبیهات (وطواط،ص ۴۲ـ۵۰) با استشهاد از اشعار فارسی و تازی بحث کرد.
در اوایل سدة هفتم ، شمس الدین قیس رازی المعجم فی معاییر اشعارالعجم • را در فنّ عروض ، قافیه و نقد شعر تألیف کرد. در باب ششم این کتاب ، دربارة بیان ، و مباحثی همچون تشبیه و اقسام آن (رازی،ص ۳۴۵ـ ۳۵۵)، استعاره و مجاز (قیس رازی،ص ۳۶۵ـ ۳۶۸)، تمثیل (قیس رازی،ص ۳۶۹ـ۳۷۰) و ارداف که همان کنایه است ، بحث شده است (رازی،ص ۳۷۰ـ۳۷۱).
بیشتر این کتابها، تحت تأثیر دسته بندیها و تقسیمات ادب عربی است و از این جهت ، مؤلفان فارسی زبان کار تازه ای انجام نداده اند (شفیعی کدکنی ، ص ۱۶۱).
از کتابهایی که دربارة تشبیه و استعاره در شعر فارسی
نوشته شده ، انیس العشّاق اثر شرف الدین رامی (متوفی ۷۹۵) است که شامل استعاره ها و تشبیهات شاعران است (کدکنی، ص ۱۶۱ـ۱۶۲).
در اواخر سدة نهم ، محمود گاوان ، وزیر ایرانیِ دربار بهمنیانِ دکن • ، بر مناظر الانشاء (کتابی به فارسی در زمینة ترسّل ) مقدمه ای نوشت و ضمن آن ، به علم بیان نیز پرداخت.••••
در سدة دهم ، عصام الدین ابراهیم اسفراینی (متوفی ۹۴۴) دربارة استعاره و حقیقت و مجاز رساله ای نوشت که دو بار به زبان عربی ترجمه شد. برخی از کتابهای دیگری که در این باره به فارسی تألیف شده عبارت اند از: بیان البدیع از میرزا ابوطالب فندرسکی ، نوادة میرفندرسکی و شاگرد محمدباقر مجلسی ، مشتمل بر دو علم بیان و بدیع (افندری اصفهانی ، ج ۵، ص ۵۰۰)؛
موهبت عُظمی '
و عَطیة کبری ' از سراج الدین اکبرآبادی متخلّص به آرزو (متوفی ۱۱۶۹)؛
تحفة السفر لنور البصر از بسملِ شیرازی • ؛
نخبة البیان از ملامهدی نراقی (متوفی ۱۲۰۹) و حدائق البلاغه اثر میرشمس الدین فقیر دهلوی (متوفی ۱۱۸۳) که چندین بار در شبه قارة هند به چاپ رسیده ولی متن فرانسوی آن ـ که اقتباس ژوزف گارسن دوتاسی است ـ علت اصلی شهرت آن است.
برخی از فرهنگهایی که در این باره مطالبی دارند عبارت اند از: ارمغان آصفی تألیف صاحب غنی که در آن استعاره ها و صور خیال شاعران فارسی گرد آمده است (شفیعی کدکنی ، ص ۱۶۴ـ ۱۶۵)؛
فرهنگ مترادفات تألیف محمد پادشاه که در آن استعاره ها، کنایات و مجازهای شعر فارسی به ترتیب حروف تهجّی آورده شده و در این زمینه منبعی جامع است (شفیعی کدکنی، ص ۱۶۷)؛
مصطلحات الشعراء تألیف اِمامْقُلی چگنی وارسته دربارة استعاره ها و مجازهای شاعران . در این اثر، نظر مؤلف بیشتر گزینش استعاره های رایج در زبان شاعران سدة هشتم تا دوازدهم بوده است (شفیعی کدکنی، ص ۱۶۷ـ ۱۶۸). در سدة یازدهم نیز محمدهادی ، فرزند محمدصالح مازندرانی ، کتاب فارسی انوارالبلاغه را تألیف کرد که تحت تأثیر مطوّل تفتازانی بود و برخی آن را ترجمة آن کتاب دانسته اند (مقدمة غلامی نژاد، ص ۱۹ـ۲۰).
در دورة معاصر نیز راجع به علم بیان ، آثاری به فارسی پدید آمده که چارچوب آنها بیان عربی است ، از جمله : دُرَرالادب از حسام العلماء آق اِوْلی با ذکر مثالهای فراوان از فارسی ؛
هنجار گفتار تألیف سیّدنصرالله تقوی دربارة معانی ، بیان و بدیع فارسی . مؤلف ، علاوه بر ذکر مثالهای معروف عربی ، کوشیده است که معادل فارسی ، از جمله ابیاتی از خود، نیز بیاورد (شفیعی کدکنی،ص ۱۵۱)؛
کتاب معانی و بیان از جلال الدین همائی که در آن برخی مباحث نوین ، مانند مَثَل و فرق آن با کنایه (جلال الدین همائی،ص ۱۹۰ـ۱۹۳) و کنایات فصیح فارسی (ص ۱۹۵ـ۲۰۰) مطرح شده است ؛
معانی بیان تألیف غلامحسین آهنی .
در سالهای اخیر، برخی نقّادان و ادیبان کوشیده اند تا در علم بیان تحولی پدید آورند؛
برخی از آنان عبارت اند از: امین الخولی که به مباحثی همچون زیبایی شناسی و ذوق و خیال در علوم بلاغی پرداخته و خواهان زدودن مسائل منطقی و فلسفی از مسائل بلاغی و بیانی شده است ( دائرة المعارف الاسلامیة ، ذیل «البلاغة »). احمد شایب ، استاد دانشگاه قاهره ، نیز علوم بلاغی را شامل اسلوب و فنون ادبی می داند و در اسلوب ، از کلمه ، صورت ، جمله ، فقره و عبارت بحث می کند (بَدْوی طبانه ، ۱۴۰۶، ص ۳۰۶ـ۳۰۷). محمدرضا شفیعی کدکنی نیز در کتاب صور خیال در شعر فارسی ، نظرهای تازة خود را مطرح کرده است .
منابع :
(۱) عبدالحسین آق اِوْلی ، دُرَرالادب : در فن معانی ، بیان ، بدیع ، ( شیراز ۱۳۳۴ ش ) ؛
(۲) حسن بن بشر آمِدی ، الموازنة بین ابی تمّام ... و البُحتری ، چاپ محمد محیی الدین عبدالحمید، ( بیروت ، تاریخ مقدمه ۱۳۶۳/۱۹۴۴ ) ؛
(۳) ابن ابی الاصبع ، بدیع القرآن ، چاپ حفنی محمدشرف ، مصر ۱۳۷۷/۱۹۵۷؛
(۴) ابن ابی الاصبع، تحریرالتحبیر ، چاپ حفنی محمدشرف ، قاهره ۱۳۸۳/۱۹۶۳؛
(۵) ابن ابی الحدید، الفلک الدائر علی المثل السائر ، چاپ احمد حوفی و بدوی طبانه ، ریاض ۱۴۰۴/۱۹۸۴؛
(۶) ابن اثیر، المثل السائر فی ادب الکاتب و الشاعر ، چاپ احمد حوفی و بدوی طبانه ، ریاض ۱۴۰۳ـ۱۴۰۴/ ۱۹۸۳ـ۱۹۸۴؛
(۷) ابن خلدون ، مقدمة ابن خلدون ، الجزءالاول من کتاب العبر و دیوان المبتدا و الخبر ، بیروت ۱۴۰۸/ ۱۹۸۸؛
(۸)ابن دُرَید، کتاب جمهرة اللغة ، چاپ رمزی منیر بعلبکی ،بیروت ۱۹۸۷ـ ۱۹۸۸؛
(۹) ابن رشد، تلخیص کتاب ارسطوطالیس فی الجدل ، چاپ محمد سلیم سالم ، مصر ۱۹۸۰؛
(۱۰) ابن رشد، تلخیص کتاب ارسطوطالیس فی الشعر ، در ارسطو، فن الشعر ، ترجمه و چاپ عبدالرحمان بدوی ، قاهره ۱۹۵۳؛
(۱۱) ابن رشیق ، العمدة فی محاسن الشعر و آدابه و نقده ، چاپ محمد محیی الدین عبدالحمید، بیروت ۱۴۰۱/۱۹۸۱؛
(۱۲) ابن طباطبا، عیارالشعر ، چاپ طه حاجری و محمد زغلول سلام ، قاهره ۱۹۵۶؛
(۱۳) ابن قتیبه ، تأویل مشکل القرآن ، چاپ احمد صقر، قاهره ۱۳۹۳/ ۱۹۷۳؛
(۱۴) ابن معتز، کتاب البدیع ، چاپ کراتشکوفسکی ، لندن ۱۹۳۵، چاپ افست بغداد ۱۹۶۷؛
(۱۵) ابن منظور، لسان العرب ، قم ۱۳۶۳ ش ؛
(۱۶) ابن ندیم ، کتاب الفهرست ، چاپ رضا تجدد، تهران ۱۳۵۰ ش ؛
(۱۷) ابن وهب کاتب ، کتاب نقد النثر ( = البرهان فی وجوه البیان ) ، منسوب به قدامة بن جعفر، چاپ طه حسین و عبدالحمید عبادی ، قاهره ۱۹۴۱؛
(۱۸) معمر بن مثنّی ابوعبیده ، مجازالقرآن ، چاپ محمد فؤاد سزگین ، قاهره ۱۹۸۸؛
(۱۹) ارسطو، فن الشعر ، ترجمه و چاپ عبدالرحمان بدوی ، قاهره ۱۹۵۳؛
(۲۰) عبدالله بن عیسی افندی اصفهانی ، ریاض العلماء و حیاض الفضلاء ، چاپ احمد حسینی ، قمی ۱۴۰۱؛
(۲۱) محمد بن طیّب باقلانی ، اعجازالقرآن ، چاپ احمد صقر، قاهره ۱۹۷۷؛
(۲۲) بَدْوی طبانه ، البیان العربی ، بیروت ۱۴۰۶/۱۹۸۶؛
(۲۳) بَدْوی طبانه، علم البیان ، بیروت ( تاریخ مقدمه ۱۳۸۱/۱۹۶۲ ) ؛
(۲۴)نصرالله تقوی ،هنجار گفتار: در فن معانی و بیان و بدیع فارسی ، اصفهان ۱۳۶۳ ش ؛
(۲۵) عمرو بن بحر جاحظ ، البیان و التبیین ، چاپ حسن سندوبی ، قاهره ۱۳۵۱/ ۱۹۳۲؛
(۲۶) عمرو بن بحر جاحظ، کتاب الحیوان ، چاپ عبدالسلام محمد هارون ، مصر ( تاریخ مقدمه ۱۳۸۵/ ۱۹۶۵ ) ، چاپ افست بیروت ۱۳۸۸/۱۹۶۹؛
(۲۷) عبدالقاهربن عبدالرحمان جرجانی ، اسرارالبلاغة ، چاپ عبدالمنعم خفاجی و عبدالعزیز شرف ، بیروت ۱۴۱۱/۱۹۹۱؛
(۲۸) عبدالقاهربن عبدالرحمان جرجانی، دلائل اعجاز ، چاپ محمد رشیدرضا، بیروت ۱۳۹۸/۱۹۷۸؛
(۲۹) علی بن عبدالعزیز جرجانی ، الوساطة بین المتنبّی و خصومه ، چاپ احمد عارف زین ، صیدا ۱۳۳۱؛
(۳۰) اسماعیل بن حماد جوهری ، الصحاح : تاج اللغة و صحاح العربیة ، چاپ احمد عبدالغفور عطار، بیروت ( بی تا. ) ، چاپ افست تهران ۱۳۶۸ ش ؛
(۳۱) ابراهیم بن علی حُصری ، زهرالا´داب و ثمرالالباب ، چاپ علی محمد بجاوی ، قاهره ۱۳۷۲/۱۹۵۳؛
(۳۲) حمد بن محمد خطّابی ، بیان اعجازالقرآن ، در ثلاث رسائل فی اعجازالقرآن ، چاپ محمد خلف الله و محمد زغلول سلام ، مصر ( بی تا. ) ؛
(۳۳) محمد بن عبدالرحمان خطیب قزوینی ، الایضاح فی علوم البلاغة : المعانی و البیان و البدیع ، بیروت ( بی تا. ) ؛
(۳۴) محمد بن عبدالرحمان خطیب قزوینی، التلخیص فی علوم البلاغه ، مصر ( بی تا. ) ؛
(۳۵) عبدالله بن محمد خفاجی ، سرّالفصاحة ، چاپ عبدالمتعال صعیدی ، مصر ۱۳۷۲/ ۱۹۵۳؛
(۳۶) دائرة المعارف الاسلامیة ، ( بیروت ، بی تا. ) ، ذیل «البلاغة » (از امین خولی )؛
(۳۷) محمد بن عمر رادویانی ، ترجمان البلاغه ، چاپ احمد آتش ، استانبول ۱۹۴۹، چاپ افست تهران ۱۳۶۲ ش ؛
(۳۸) محمد بن محمد رشید وطواط ، حدایق السحر فی دقایق الشعر ، چاپ عباس اقبال ، تهران ۱۳۶۲ ش ؛
(۳۹) علی بن عیسی رمّانی ، النکت فی اعجاز القرآن ، در ثلاث رسائل فی اعجازالقرآن ، چاپ محمد خلف الله و محمد زغلول سلام ، مصر ( بی تا. ) ؛
(۴۰) عبدالحسین زرین کوب ، شعر بی دروغ ، شعر بی نقاب ، تهران ۱۳۷۲ ش ؛
(۴۱) محمود بن عمر زمخشری ، الکشّاف ، چاپ مصطفی حسین احمد، بیروت ۱۴۰۶/۱۹۸۶؛
(۴۲) قاسم بن محمد سِجِلماسی ، المنزع البدیع فی تجنیس اسالیب البدیع ، چاپ علال غازی ، رباط ۱۴۰۱/۱۹۸۰؛
(۴۳) یوسف بن ابی بکر سکّاکی ، مفتاح العلوم ، قاهره ۱۳۵۶/۱۹۳۷؛
(۴۴) محمد بن حسین شریف رضی ، تلخیص البیان فی مجازات القرآن ، چاپ محمد عبدالغنی حسن ، بیروت ۱۴۰۶/ ۱۹۸۶؛
(۴۵) محمد بن حسین شریف رضی، المجازات النبویّة ، چاپ طه محمد زینی ، قاهره ۱۹۶۸، چاپ افست قم ( بی تا. ) ؛
(۴۶) محمد رضا شفیعی کدکنی ، صور خیال در شعر فارسی ، تهران ۱۳۶۶ ش ؛
(۴۷) محمد بن قیس شمس قیس ، المعجم فی معاییر اشعار العجم ، تصحیح محمدبن عبدالوهاب قزوینی ، چاپ مدرس رضوی ، تهران ۱۳۶۰ ش ؛
(۴۸) شوقی ضیف ، البلاغة تطور و تاریخ ، قاهره ۱۹۸۷؛
(۴۹) عبدالعزیز عتیق ، علم البیان ، بیروت ۱۴۰۵/ ۱۹۸۵؛
(۵۰) حسن بن عبدالله عسکری ، کتاب الصناعتین : الکتابة و الشعر ، چاپ علی محمد بجاوی و محمد ابوالفضل ابراهیم ، ( قاهره ) ۱۹۷۱؛
(۵۱) محمد بن محمد فارابی ، رسالة فی قوانین صناعة الشعراء ، در ارسطو، فن الشعر ، ترجمه و چاپ عبدالرحمان بدوی ، قاهره ۱۹۵۳؛
(۵۲) محمد بن عمر فخر رازی ، نهایة الایجاز فی درایة الاعجاز ، چاپ احمد حجازی سقّا، بیروت ۱۴۱۲/۱۹۹۲؛
(۵۳) یحیی بن زیاد فراء، معانی القرآن ، ج ۱، چاپ احمد یوسف نجاتی و محمدعلی نجار، مصر ۱۹۵۵، چاپ افست تهران ( بی تا. ) ؛
(۵۴)قدامة بن جعفر، نقدالشعر ، چاپ محمدعیسی منون ، ( قاهره ) ۱۳۵۲/۱۹۳۴؛
(۵۵) محمد هادی بن محمدصالح مازندرانی ، انوار البلاغة : در فنون معانی ، بیان و بدیع ، چاپ محمدعلی غلامی نژاد تهران ۱۳۷۶ ش ؛
(۵۶) محمد بن یزید مبرّد، الکامل ، چاپ محمد احمد دالی ، بیروت ۱۴۱۸/۱۹۹۷؛
(۵۷) جلال الدین همائی ، معانی و بیان ، تهران ۱۳۷۰ ش ؛



جعبه ابزار