• خواندن
  • نمایش تاریخچه
  • ویرایش
 

تات

ذخیره مقاله با فرمت پی دی اف



تات، نام گرو‌ه‌هایی پراکنده در نواحی شمالی ایران و کوهستان‌های‌ قفقاز و شهرهای‌ جمهوری‌های‌ آذربایجان و داغستان می‌باشد. واژۀ تات را مردم ترک‌زبان به همسایگان غیرترک خود اطلاق می‌کردند.



برخی تات را مترادف تازیک و تاجیک (یعنی فارسی‌زبان) دانسته‌اند.
[۱] Ivanow، W،» The Dialect of Gozärkhon in Alamut «، Acta Orientalia، Leiden، ۱۹۳۱، vol IX.
در بعضی منابع نیز به کاربرد واژۀ تات به معنای اتباع و رعایا در سنگ‌نوشته‌های کتیبۀ اورخون ــ برجامانده از سدۀ۲م در مغولستان ــ به‌ عنوان کهن‌ترین سند مکتوب اشاره شده است و آن را معادل اصطلاح تاجیک (غیرترک) دانسته‌اند.
[۲] EI۲، ج۱۰، ص۳۶۸.
شدر اساساً تات را واژه‌ای بی‌معنا و اسم صوت می‌داند که ترک‌ها برای تحقیر و استخفاف غیرترک‌ها از آن استفاده می‌کردند.
[۳] EI۲، ج۱۰، ص۳۶۸.
کهن‌ترین فرهنگی که این واژه را با معنایش آورده، دیوان لغات الترک است (تألیف: سدۀ ۵ق) که در آن تات یا تَتْ به معنای ایرانی، فارسی و فارسی‌زبان آریایی‌نژاد و کافر اویغوری آمده است.
[۴] کاشغری، محمود، دیوان لغات الترک، ج۱، ص۴۰۰_۴۰۱، ترجمۀ محمد دبیرسیاقی، تهران، ۱۳۷۵ش.
[۵] کاشغری، محمود، دیوان لغات الترک، ج۱، ص۴۱۹، ترجمۀ محمد دبیرسیاقی، تهران، ۱۳۷۵ش.
[۶] بارتولد، و و، تاریخ ترکهای آسیای مرکزی، ص۱۰۷، ترجمۀ غفار حسینی، تهران، ۱۳۷۶ش.
[۷] هدایت، رضاقلی، سفارت‌نامۀ خوارزم، ج۱، ص۵۳، به کوشش علی حصوری، تهران، ۱۳۵۶ش.
[۸] سپهـر، محمدتقـی، ناسخ‌التواریخ، ج۳، ص۳۶۰، به کوشش محمدباقـر بهبودی، تهران، ۱۳۸۵ق.
سومر به استعمال تات به معنای فارسی‌زبان و متضاد واژۀ ترک از زمان صفویه به بعد در متون و کتاب‌های تاریخی آن دوره اشاره می‌کند.
[۹] سومر، فاروق، نقش ترکان آناطولی در تشکیل و توسعۀ دولت صفوی، ج۱، ص۹، ترجمۀ احسان اشراقی و محمدتقی امامی، تهران، ۱۳۷۱ش.

برخی دیگر تات را واژه‌ای ایرانی و برابر با تاجیک و تازیک (عرب)، و مشتق از یک ریشه و به معنای بیگانه و غیرایرانی دانسته‌اند
[۱۰] ذکاء، یحیی، گویش کرینگان، ج۱، ص۸ - ۹، تهران، ۱۳۳۲ش.
(تاجیک به معنای ترک و بیگانه در زبان‌ها و گویش‌های ارمنی و کردی) که پس از درآمیختن ترک‌های آلتایی با فارسی‌زبانان ماوراءالنهر، ترک‌ها این واژه را که تحول معنایی پیدا کرده بود، به معنای غیرترک، ایرانی و فارسی‌زبان به کار بردند.
[۱۱] بهـار، محمدتقـی، سبک‌شناسـی، ‌ج۳، ص۵۰، تهـران، ۱۳۵۵-۱۳۵۶ش.
[۱۲] آنندراج، محمد پادشاه، ج۲، ص۹۹۷-۹۹۸، به کوشش محمد دبیرسیاقی، تهران، ۱۳۶۳ش.
[۱۳] رامپوری، غیاث‌الدین محمد، غیاث‌اللغات، ج۱، ص۱۸۳، به کوشش منصور ثروت، تهران، ۱۳۷۵ش.
[۱۴] ذکاء، یحیی، گویش کرینگان، ج۱، ص۸ - ۹، تهران، ۱۳۳۲ش.

هنینگ و مارکوارت تات را بخشی از واژۀ تاجیک ترکی می‌دانند: تات (= زیردست) + چیک (نشانۀ تصغیر ترکی) و معنای آن را «زیردست کوچک» آورده‌اند.
[۱۵] معین، محمد، حاشیه بر برهان قاطع محمد بن خلف تبریزی، ج۱، ص۴۵۵، تهران، ۱۳۵۷ش.
[۱۶] ذکاء، یحیی، گویش کرینگان، ج۱، ص۶-۷، تهران، ۱۳۳۲ش.
خانیکوف نیز تات را صورت مختصر تاجیک می‌داند که مردمان باختر، در شمال غربی ایران، بومیان تحت استیلای ترکان را به آن نام می‌خواندند.
[۱۷] Field، H، ج۱، ص۵۱، Contributions to the Anthropology of Iran، Chicago، ۱۹۳۹.
برخی پژوهشگران متأخر نظرات محققان را دربارۀ ریشه‌شناسی تات باطل، و آن را در اصل چینی و مأخوذ از واژگان تاه، توه، تاغ، توخ، تاخی و توخی که در اصل برگرفته از «تخار» است، می‌دانند.
[۱۸] محیط طباطبایی، محمد، «دربارۀ لفظ تاجیک و تات»، ج۱، ص۳۴۴- ۳۴۹، آینده، تهران، ۱۳۶۵ش، س ۱۲، شم‌ ۷-۸.
این نظریه به سبب فقدان اسناد و مدارک علمیِ دقیق، قابل تأمل است.

۱.۱ - تات به معنای مردم کشاورز

تات در برخی منابع نیز به معنای مردم کشاورز یکجانشین و تخته قاپو شدۀ ایرانی آمده است.
[۱۹] ارانسکی، ا م، مقدمۀ فقه اللغۀ ایرانی، ج۱، ص۳۱۶، ترجمۀ کریم کشاورز، تهران، ۱۳۵۸ش.
[۲۰] بارتولد، و و، گزیدۀ مقالات تحقیقی، گزیدۀ مقالات تحقیقی، ص۳۲۰، ترجمۀ کریم کشاورز، تهران، ۱۳۵۸ش.
بارتولد در تاریخ ترک‌های آسیای مرکزی به ترکمن‌های آسیای میانه اشاره می‌کند که کشاورزان اسکان یافته و ساکنان خیوه را تات می‌نامیدند. او تات را به معنای مردمانی که مانند ایرانیان و اویغوریان دارای فرهنگ یکجانشینی هستند، می‌آورد.
[۲۱] بارتولد، و و، تاریخ ترکهای آسیای مرکزی، ص۱۰۷، ترجمۀ غفار حسینی، تهران، ۱۳۷۶ش.
کارنگ در بررسی گویش و برخی ترانه‌ها و ضرب‌المثل‌های مردم آذربایجان، تات را به معنای مردِ آبادی‌نشین و زراعت‌پیشه، باسواد و اهل کتاب و شهریگر آورده است.
[۲۲] کارنگ، عبدالعلی، تاتی و هرزنی، ج۱، ص۳۲-۳۳، تبریز، ۱۳۳۳ش.
[۲۳] دهخدا، علی‌اکبر، لغت‌نامۀ دهخدا.
[۲۴] فیضی سرهندی، الله‌داد، ذیل واژه، مدار الافاضل، به کوشش محمدباقر، لاهور، ۱۳۳۷ش.
[۲۵] دلاواله، پیترو، سفرنامه، ج۱، ص۵۰، ترجمۀ شعاع‌الدین شفا، تهران، ۱۳۴۸ش.
[۲۶] سانسون، مارتین، سفرنامه، ج۱، ص۵۵، ترجمۀ تقی‌تفضلی، تهران، ۱۳۴۶ش.
[۲۷] استرابادی، محمدمهدی، سنگلاخ، ج۱، ص۱۰۰، به کوشش روشن خیاوی، تهران، ۱۳۷۴ش.
[۲۸] Field، H، ج۱، ص۵۱-۵۲، Contributions to the Anthropology of Iran، Chicago، ۱۹۳۹.



برخی تات‌ها را ایرانی‌هایی می‌دانند که در جنوب ایران و منطقۀ فارس می‌زیستند و در اواخر حکومت ساسانیان، برای دفاع از سرحدات شمالی به نواحی شمال و شمال شرقی و غربی ایران و قفقاز کوچانده شدند. باکیخانف ضمن اشاره به این نکته، علت کوچ آن‌ها را به داغستان و شروان خرابی فارس دانسته است. همو تمامی اهالی قبه، باکو، شروان، طبرسران در ناحیۀ قفقاز را که به زبان تاتی صحبت می‌کنند، ایرانی زبان‌های اهل فارس می‌داند.
[۲۹] باکیخانف، عباسقلی، گلستان ارم، ج۱، ص۱۸- ۱۹، به کوشش عبدالکریم علیزاده و دیگـران، باکـو، ۱۹۷۰م.
[۳۰] ارانسکی، ا م، مقدمۀ فقه اللغۀ ایرانی، ج۱، ص۳۱۵-۳۱۷، ترجمۀ کریم کشاورز، تهران، ۱۳۵۸ش.
[۳۱] مینورسکی، و، تاریخ شروان و دربند، ج۱، ص۱۶۵-۱۶۶، ترجمۀ محسن خادم، تهران، ۱۳۷۵ش.
[۳۲] Akiner، Sh، ج۱، ص۲۴۰، Islamic Peoples of the Soviet Union، London، ۱۹۸۳.
این مهاجران ایرانی از زمان‌های کهن تا به امروز در منطقۀ قفقاز در محدوده‌های شبه‌جزیرۀ آبشوران و قصبه‌های آن و نواحی دامنه‌های کوه‌های خیزین، سیازان، قوناق کند (قوناخکند)، دَوه‌چی، افروجا، چی‌چی، قوبه (قبّه)، شماخی و باکو در جمهوری آذربایجان، و شهرهای دربند، مخاچ قلعه، بویناکسک (بویناک) در جمهوری داغستان، و شهرهای نالْچیک و گروزنی در چچن پراکنده‌اند.
[۳۳] باکیخانف، عباسقلی، گلستان ارم، ج۱، ص۱۸- ۱۹، به کوشش عبدالکریم علیزاده و دیگـران، باکـو، ۱۹۷۰م.
[۳۴] ارانسکی، ا م، مقدمۀ فقه اللغۀ ایرانی، ج۱، ص۳۱۵، ترجمۀ کریم کشاورز، تهران، ۱۳۵۸ش.
[۳۵] ارانسکی، ا م، مقدمۀ فقه اللغۀ ایرانی، ج۱، ص۳۱۷، ترجمۀ کریم کشاورز، تهران، ۱۳۵۸ش.
[۳۶] ارانسکی، ا م، مقدمۀ فقه اللغۀ ایرانی، ج۱، ص۳۳۱، ترجمۀ کریم کشاورز، تهران، ۱۳۵۸ش.
[۳۷] Akiner، Sh، ج۱، ص۲۴۰، Islamic Peoples of the Soviet Union، London، ۱۹۸۳.
[۳۸] رضا، عنایت‌ا‌للٰه، اران از دوران باستان تا آغاز عهد مغول، ج۱، ص۵۳۸- ۵۳۹، تهران، ۱۳۸۰ش.

تات‌های حوزۀ قفقاز را یکی از ۲۶ قوم کهنی می‌دانند که از دیرباز با اقوام دیگر هم‌زیستی داشتند.
[۳۹] رضا، عنایت‌ا‌للٰه، اران از دوران باستان تا آغاز عهد مغول، ج۱، ص۵۳۶-۵۳۷، تهران، ۱۳۸۰ش.
تات‌های ایران در سراب، اردبیل، نواحی رودخانۀ ارس، شاهرود خلخال، رودبار زیتون و الموت، بلوک‌های رامند، زهرا و دشتابی و اشتهارد قزوین، مناطق دامنۀ دماوند، مازندران، استراباد، بجنورد و شمال غربی خراسان و اطراف همدان زندگی می‌کنند.
[۴۰] اوبن، اوژن، ایران امروز (۱۹۰۶-۱۹۰۷م)، ج۱، ص۱۳۴، ترجمۀ علی‌اصغر سعیدی، تهران، ۱۳۶۲ش.
[۴۱] ناصر دفتر روایی، ابراهیم، خاطرات و اسناد، ج۱، ص۲۸۴، به کوشش ایرج افشار و بهزاد رزاقی، تهران، ۱۳۶۳ش.
[۴۲] ناصر دفتر روایی، ابراهیم، خاطرات و اسناد، ج۱، ص۲۹۱، به کوشش ایرج افشار و بهزاد رزاقی، تهران، ۱۳۶۳ش.
[۴۳] ناصر دفتر روایی، ابراهیم، خاطرات و اسناد، ج۱، ص۲۹۲، به کوشش ایرج افشار و بهزاد رزاقی، تهران، ۱۳۶۳ش.
[۴۴] Bazin، M، ج۲، ص۸۳-۸۵، Le Tâlech، Paris، ۱۹۸۰.
[۴۵] دانشنامه، ج۱، ص۶۴.
[۴۶] سفرنامۀ استراباد و مازندران و گیلان، ج۱، ص۱۸۳، به کوشش مسعود گلزاری، تهران، ۱۳۵۵ش.
[۴۷] سفرنامۀ استراباد و مازندران و گیلان، ج۱، ص۱۸۹، به کوشش مسعود گلزاری، تهران، ۱۳۵۵ش.
[۴۸] آل احمد، جلال، تات‌نشینهای بلوک زهرا، ج۱، ص۱۸، تهران، ۱۳۵۳ش.
[۴۹] ستوده، منوچهر، مقدمه بر «رسالۀ لغات فرس قدیم اهالی رامند»، ج۱، ص۲۴-۲۷، فرهنگ ایران زمین، تهران، ۱۳۳۴ش.
[۵۰] ستوده، منوچهر، از آستارا تا استارباد، ج۵، ص۵۱۲، تهران، ۱۳۴۹ش.
[۵۱] ستوده، منوچهر، از آستارا تا استارباد، ج۷، ص۲۲۲-۲۲۳، تهران، ۱۳۴۹ش.
[۵۲] اورکاد، برنار، «کوچ و اقتصاد شبانی در دامنه‌های جنوبی البرز»، ج۱، ص۱۳۲، ایلات و عشایر، تهران، ۱۳۶۲ش.
[۵۳] رابینو، ﻫ ل، مازندران و استراباد، ج۱، ص۱۱۰، ترجمۀ غلامعلی وحید مازندرانی، تهران، ۱۳۳۶ش.
[۵۴] Yar،Shater، E، ج۱، ص۱۷-۱۸، A Grammar of Southern Tati Dialects، Paris، ۱۹۶۹.
[۵۵] ذکاء، یحیی، گویش کرینگان، ج۱، ص۹، تهران، ۱۳۳۲ش.



جمعیت تات‌ها از ۳ گروه مسلمان، یهودی و مسیحی تشکیل شده است. تات‌های ساکن ایران بیش‌تر مسلمان هستند. برخی از رفتارها و آداب و باورهای تات‌های مراغی رودبار الموت را شبیه رفتارهای زردشتیان و مزدکیان دانسته‌اند.
[۵۶] ورجاوند، پرویز، سرزمین قزوین، ج۱، ص۴۷۶-۴۷۷، تهران، ۱۳۴۹ش.
در میان تات‌های کوچنده به نواحی قفقاز گروهی ارمنی و یهودی نیز وجود داشته‌اند.
[۵۷] ارانسکی، ا م، مقدمۀ فقه اللغۀ ایرانی، ج۱، ص۳۳۱، ترجمۀ کریم کشاورز، تهران، ۱۳۵۸ش.
[۵۸] Akiner، Sh، ج۱، ص۲۴۰، Islamic Peoples of the Soviet Union، London، ۱۹۸۳.
این تات‌ها را که بیش‌تر در شهرها و روستاهای آذربایجان ساکن هستند، «جهور، جفود» (= یهود، یهودی کوه‌نشین) نامیده‌اند. تات‌های مسلمان نیز بیش‌تر در داغستان زندگی می‌کنند.
[۵۹] Akiner، Sh، ج۱، ص۲۴۰، Islamic Peoples of the Soviet Union، London، ۱۹۸۳.
[۶۰] ارانسکی، ا م، مقدمۀ فقه اللغۀ ایرانی، ج۱، ص۳۱۵، ترجمۀ کریم کشاورز، تهران، ۱۳۵۸ش.

به گزارش ارانسکی جمعیت تات‌های یهودی حوزۀ قفقاز در ۱۳۰۵ش/۱۹۲۶م، ۲۶هزارتن بوده‌است.
[۶۱] ارانسکی، ا م، مقدمۀ فقه اللغۀ ایرانی، ج۱، ص۳۱۵، ترجمۀ کریم کشاورز، تهران، ۱۳۵۸ش.
تا قبل از ۱۳۳۸ش/ ۱۹۵۹م تات‌های یهودی و ارمنی را از دیگر یهودی‌ها و ارمنی‌ها متمایز، و جداگانه سرشماری می‌کردند. در آمار سرشماری همان سال، ۳۵۷‘۸ نفر کل جمعیت یهودی‌های تات و غیرتات در یک فهرست آمده است.
[۶۲] Akiner، Sh، ج۱، ص۲۴۰، Islamic Peoples of the Soviet Union، London، ۱۹۸۳.
از آن سال به بعد دیگر آمار تفکیک شده‌ای از گروه‌های مذهبی تات دردست نیست. برای جمعیت تات‌های ایران نیز نمی‌توان آمار مشخصی داد.
تات‌ها به سبب نزدیکی و همسایگی با دیگر اقوام به‌تدریج فرهنگ و زبان مادری خود را از دست داده‌اند و فرهنگ و زبان اقوام همسایه را که اکثریت دارند، گرفته‌اند. از این‌رو، آمار جمعیت آن‌ها نسبت به سال‌های پیش کاهش چشم‌گیری را نشان می‌دهد. مثلاً تات‌های قفقاز ساکن در میان روس‌ها و آذربایجانی‌ها معمولاً خود را روس یا آذربایجانی می‌نامند
[۶۳] ارانسکی، ا م، مقدمۀ فقه اللغۀ ایرانی، ج۱، ص۳۱۶، ترجمۀ کریم کشاورز، تهران، ۱۳۵۸ش.
[۶۴] Akiner، Sh، ج۱، ص۲۴۰، Islamic Peoples of the Soviet Union، London، ۱۹۸۳.
[۶۵] رضا، عنایت‌ا‌للٰه، اران از دوران باستان تا آغاز عهد مغول،ج۱، ص۵۳۶_۵۳۹، تهران، ۱۳۸۰ش.
و تات‌های همسایۀ ترک‌زبانان ایران که امروزه به زبان ترکی صحبت می‌کنند، گاهی خود را ترک می‌نامند.
[۶۶] ذکاء، یحیی، گویش کرینگان، ج۱، ص۱۰، تهران، ۱۳۳۲ش.
[۶۷] اوبن، اوژن، ایران امروز (۱۹۰۶-۱۹۰۷م)، ج۱، ص۱۳۴، ترجمۀ علی‌اصغر سعیدی، تهران، ۱۳۶۲ش.



تا قبل از فروپاشی اتحاد جماهیر شوروی، تاتها در تابعیت‌ کامل‌ شوروی‌ بودند و در مشاغل مختلفی‌ به‌ کار می‌پرداختند. تات‌های یهودی بیش‌تر کشاورز بودند و تات‌های مسلمان و ارمنی نیز در نواحی نفت‌خیز آذربایجان مانند باکو و شبه‌جزیرۀ آبشوران به کارگری اشتغال داشتند. زنان تاتی نیز برای کمک به درآمد خانواده در بیرون از خانه کار می‌کردند.
[۶۸] Akiner، Sh، ج۱، ص۲۴۱، Islamic Peoples of the Soviet Union، London، ۱۹۸۳.



(۱) آل احمد، جلال، تات‌نشینهای بلوک زهرا، تهران، ۱۳۵۳ش.
(۲) آنندراج، محمد پادشاه، به کوشش محمد دبیرسیاقی، تهران، ۱۳۶۳ش.
(۳) ارانسکی، ا م، مقدمۀ فقه اللغۀ ایرانی، ترجمۀ کریم کشاورز، تهران، ۱۳۵۸ش.
(۴) استرابادی، محمدمهدی، سنگلاخ، به کوشش روشن خیاوی، تهران، ۱۳۷۴ش.
(۵) اوبن، اوژن، ایران امروز (۱۹۰۶-۱۹۰۷م)، ترجمۀ علی‌اصغر سعیدی، تهران، ۱۳۶۲ش.
(۶) اورکاد، برنار، «کوچ و اقتصاد شبانی در دامنه‌های جنوبی البرز»، ایلات و عشایر، تهران، ۱۳۶۲ش.
(۷) بارتولد، و و، تاریخ ترکهای آسیای مرکزی، ترجمۀ غفار حسینی، تهران، ۱۳۷۶ش.
(۸) بارتولد، و و، گزیدۀ مقالات تحقیقی، ترجمۀ کریم کشاورز، تهران، ۱۳۵۸ش.
(۹) باکیخانف، عباسقلی، گلستان ارم، به کوشش عبدالکریم علیزاده و دیگـران، باکـو، ۱۹۷۰م.
(۱۰) بهـار، محمدتقـی، سبک‌شناسـی، ‌تهـران، ۱۳۵۵-۱۳۵۶ش.
(۱۱) دانشنامه.
(۱۲) دلاواله، پیترو، سفرنامه، ترجمۀ شعاع‌الدین شفا، تهران، ۱۳۴۸ش.
(۱۳) ذکاء، یحیی، گویش کرینگان، تهران، ۱۳۳۲ش.
(۱۴) رابینو، ﻫ ل، مازندران و استراباد، ترجمۀ غلامعلی وحید مازندرانی، تهران، ۱۳۳۶ش.
(۱۵) رضا، عنایت‌ا‌للٰه، اران از دوران باستان تا آغاز عهد مغول، تهران، ۱۳۸۰ش.
(۱۶) سانسون، مارتین، سفرنامه، ترجمۀ تقی‌تفضلی، تهران، ۱۳۴۶ش.
(۱۷) سپهـر، محمدتقـی، ناسخ‌التواریخ، به کوشش محمدباقـر بهبودی، تهران، ۱۳۸۵ق.
(۱۸) ستوده، منوچهر، از آستارا تا استارباد، تهران، ۱۳۴۹ش.
(۱۹) ستوده، منوچهر، مقدمه بر «رسالۀ لغات فرس قدیم اهالی رامند»، فرهنگ ایران زمین، تهران، ۱۳۳۴ش، ج ۳.
(۲۰) سفرنامۀ استراباد و مازندران و گیلان، به کوشش مسعود گلزاری، تهران، ۱۳۵۵ش.
(۲۱) سومر، فاروق، نقش ترکان آناطولی در تشکیل و توسعۀ دولت صفوی، ترجمۀ احسان اشراقی و محمدتقی امامی، تهران، ۱۳۷۱ش.
(۲۲) رامپوری، غیاث‌الدین محمد، غیاث‌اللغات، به کوشش منصور ثروت، تهران، ۱۳۷۵ش.
(۲۳) فیضی سرهندی، الله‌داد، مدار الافاضل، به کوشش محمدباقر، لاهور، ۱۳۳۷ش.
(۲۴) کارنگ، عبدالعلی، تاتی و هرزنی، تبریز، ۱۳۳۳ش.
(۲۵) کاشغری، محمود، دیوان لغات الترک، ترجمۀ محمد دبیرسیاقی، تهران، ۱۳۷۵ش.
(۲۶) دهخدا، علی‌اکبر، لغت‌نامۀ دهخدا.
(۲۷) محیط طباطبایی، محمد، «دربارۀ لفظ تاجیک و تات»، آینده، تهران، ۱۳۶۵ش، س ۱۲، شم‌ ۷-۸.
(۲۸) معین، محمد، حاشیه بر برهان قاطع محمدبن خلف تبریزی، تهران، ۱۳۵۷ش.
(۲۹) مینورسکی، و، تاریخ شروان و دربند، ترجمۀ محسن خادم، تهران، ۱۳۷۵ش.
(۳۰) ناصر دفتر روایی، ابراهیم، خاطرات و اسناد، به کوشش ایرج افشار و بهزاد رزاقی، تهران، ۱۳۶۳ش.
(۳۱) ورجاوند، پرویز، سرزمین قزوین، تهران، ۱۳۴۹ش.
(۳۲) هدایت، رضاقلی، سفارت‌نامۀ خوارزم، به کوشش علی حصوری، تهران، ۱۳۵۶ش.
(۳۳) Akiner، Sh، Islamic Peoples of the Soviet Union، London، ۱۹۸۳.
(۳۴) Bazin، M، Le Tâlech، Paris، ۱۹۸۰.
(۳۵) EI۲.
(۳۶) Field، H، Contributions to the Anthropology of Iran، Chicago، ۱۹۳۹.
(۳۷) Ivanow، W،» The Dialect of Gozärkhon in Alamut «، Acta Orientalia، Leiden، ۱۹۳۱، vol IX.
(۳۸) Yar-Shater، E، A Grammar of Southern Tati Dialects، Paris، ۱۹۶۹.


۱. Ivanow، W،» The Dialect of Gozärkhon in Alamut «، Acta Orientalia، Leiden، ۱۹۳۱، vol IX.
۲. EI۲، ج۱۰، ص۳۶۸.
۳. EI۲، ج۱۰، ص۳۶۸.
۴. کاشغری، محمود، دیوان لغات الترک، ج۱، ص۴۰۰_۴۰۱، ترجمۀ محمد دبیرسیاقی، تهران، ۱۳۷۵ش.
۵. کاشغری، محمود، دیوان لغات الترک، ج۱، ص۴۱۹، ترجمۀ محمد دبیرسیاقی، تهران، ۱۳۷۵ش.
۶. بارتولد، و و، تاریخ ترکهای آسیای مرکزی، ص۱۰۷، ترجمۀ غفار حسینی، تهران، ۱۳۷۶ش.
۷. هدایت، رضاقلی، سفارت‌نامۀ خوارزم، ج۱، ص۵۳، به کوشش علی حصوری، تهران، ۱۳۵۶ش.
۸. سپهـر، محمدتقـی، ناسخ‌التواریخ، ج۳، ص۳۶۰، به کوشش محمدباقـر بهبودی، تهران، ۱۳۸۵ق.
۹. سومر، فاروق، نقش ترکان آناطولی در تشکیل و توسعۀ دولت صفوی، ج۱، ص۹، ترجمۀ احسان اشراقی و محمدتقی امامی، تهران، ۱۳۷۱ش.
۱۰. ذکاء، یحیی، گویش کرینگان، ج۱، ص۸ - ۹، تهران، ۱۳۳۲ش.
۱۱. بهـار، محمدتقـی، سبک‌شناسـی، ‌ج۳، ص۵۰، تهـران، ۱۳۵۵-۱۳۵۶ش.
۱۲. آنندراج، محمد پادشاه، ج۲، ص۹۹۷-۹۹۸، به کوشش محمد دبیرسیاقی، تهران، ۱۳۶۳ش.
۱۳. رامپوری، غیاث‌الدین محمد، غیاث‌اللغات، ج۱، ص۱۸۳، به کوشش منصور ثروت، تهران، ۱۳۷۵ش.
۱۴. ذکاء، یحیی، گویش کرینگان، ج۱، ص۸ - ۹، تهران، ۱۳۳۲ش.
۱۵. معین، محمد، حاشیه بر برهان قاطع محمد بن خلف تبریزی، ج۱، ص۴۵۵، تهران، ۱۳۵۷ش.
۱۶. ذکاء، یحیی، گویش کرینگان، ج۱، ص۶-۷، تهران، ۱۳۳۲ش.
۱۷. Field، H، ج۱، ص۵۱، Contributions to the Anthropology of Iran، Chicago، ۱۹۳۹.
۱۸. محیط طباطبایی، محمد، «دربارۀ لفظ تاجیک و تات»، ج۱، ص۳۴۴- ۳۴۹، آینده، تهران، ۱۳۶۵ش، س ۱۲، شم‌ ۷-۸.
۱۹. ارانسکی، ا م، مقدمۀ فقه اللغۀ ایرانی، ج۱، ص۳۱۶، ترجمۀ کریم کشاورز، تهران، ۱۳۵۸ش.
۲۰. بارتولد، و و، گزیدۀ مقالات تحقیقی، گزیدۀ مقالات تحقیقی، ص۳۲۰، ترجمۀ کریم کشاورز، تهران، ۱۳۵۸ش.
۲۱. بارتولد، و و، تاریخ ترکهای آسیای مرکزی، ص۱۰۷، ترجمۀ غفار حسینی، تهران، ۱۳۷۶ش.
۲۲. کارنگ، عبدالعلی، تاتی و هرزنی، ج۱، ص۳۲-۳۳، تبریز، ۱۳۳۳ش.
۲۳. دهخدا، علی‌اکبر، لغت‌نامۀ دهخدا.
۲۴. فیضی سرهندی، الله‌داد، ذیل واژه، مدار الافاضل، به کوشش محمدباقر، لاهور، ۱۳۳۷ش.
۲۵. دلاواله، پیترو، سفرنامه، ج۱، ص۵۰، ترجمۀ شعاع‌الدین شفا، تهران، ۱۳۴۸ش.
۲۶. سانسون، مارتین، سفرنامه، ج۱، ص۵۵، ترجمۀ تقی‌تفضلی، تهران، ۱۳۴۶ش.
۲۷. استرابادی، محمدمهدی، سنگلاخ، ج۱، ص۱۰۰، به کوشش روشن خیاوی، تهران، ۱۳۷۴ش.
۲۸. Field، H، ج۱، ص۵۱-۵۲، Contributions to the Anthropology of Iran، Chicago، ۱۹۳۹.
۲۹. باکیخانف، عباسقلی، گلستان ارم، ج۱، ص۱۸- ۱۹، به کوشش عبدالکریم علیزاده و دیگـران، باکـو، ۱۹۷۰م.
۳۰. ارانسکی، ا م، مقدمۀ فقه اللغۀ ایرانی، ج۱، ص۳۱۵-۳۱۷، ترجمۀ کریم کشاورز، تهران، ۱۳۵۸ش.
۳۱. مینورسکی، و، تاریخ شروان و دربند، ج۱، ص۱۶۵-۱۶۶، ترجمۀ محسن خادم، تهران، ۱۳۷۵ش.
۳۲. Akiner، Sh، ج۱، ص۲۴۰، Islamic Peoples of the Soviet Union، London، ۱۹۸۳.
۳۳. باکیخانف، عباسقلی، گلستان ارم، ج۱، ص۱۸- ۱۹، به کوشش عبدالکریم علیزاده و دیگـران، باکـو، ۱۹۷۰م.
۳۴. ارانسکی، ا م، مقدمۀ فقه اللغۀ ایرانی، ج۱، ص۳۱۵، ترجمۀ کریم کشاورز، تهران، ۱۳۵۸ش.
۳۵. ارانسکی، ا م، مقدمۀ فقه اللغۀ ایرانی، ج۱، ص۳۱۷، ترجمۀ کریم کشاورز، تهران، ۱۳۵۸ش.
۳۶. ارانسکی، ا م، مقدمۀ فقه اللغۀ ایرانی، ج۱، ص۳۳۱، ترجمۀ کریم کشاورز، تهران، ۱۳۵۸ش.
۳۷. Akiner، Sh، ج۱، ص۲۴۰، Islamic Peoples of the Soviet Union، London، ۱۹۸۳.
۳۸. رضا، عنایت‌ا‌للٰه، اران از دوران باستان تا آغاز عهد مغول، ج۱، ص۵۳۸- ۵۳۹، تهران، ۱۳۸۰ش.
۳۹. رضا، عنایت‌ا‌للٰه، اران از دوران باستان تا آغاز عهد مغول، ج۱، ص۵۳۶-۵۳۷، تهران، ۱۳۸۰ش.
۴۰. اوبن، اوژن، ایران امروز (۱۹۰۶-۱۹۰۷م)، ج۱، ص۱۳۴، ترجمۀ علی‌اصغر سعیدی، تهران، ۱۳۶۲ش.
۴۱. ناصر دفتر روایی، ابراهیم، خاطرات و اسناد، ج۱، ص۲۸۴، به کوشش ایرج افشار و بهزاد رزاقی، تهران، ۱۳۶۳ش.
۴۲. ناصر دفتر روایی، ابراهیم، خاطرات و اسناد، ج۱، ص۲۹۱، به کوشش ایرج افشار و بهزاد رزاقی، تهران، ۱۳۶۳ش.
۴۳. ناصر دفتر روایی، ابراهیم، خاطرات و اسناد، ج۱، ص۲۹۲، به کوشش ایرج افشار و بهزاد رزاقی، تهران، ۱۳۶۳ش.
۴۴. Bazin، M، ج۲، ص۸۳-۸۵، Le Tâlech، Paris، ۱۹۸۰.
۴۵. دانشنامه، ج۱، ص۶۴.
۴۶. سفرنامۀ استراباد و مازندران و گیلان، ج۱، ص۱۸۳، به کوشش مسعود گلزاری، تهران، ۱۳۵۵ش.
۴۷. سفرنامۀ استراباد و مازندران و گیلان، ج۱، ص۱۸۹، به کوشش مسعود گلزاری، تهران، ۱۳۵۵ش.
۴۸. آل احمد، جلال، تات‌نشینهای بلوک زهرا، ج۱، ص۱۸، تهران، ۱۳۵۳ش.
۴۹. ستوده، منوچهر، مقدمه بر «رسالۀ لغات فرس قدیم اهالی رامند»، ج۱، ص۲۴-۲۷، فرهنگ ایران زمین، تهران، ۱۳۳۴ش.
۵۰. ستوده، منوچهر، از آستارا تا استارباد، ج۵، ص۵۱۲، تهران، ۱۳۴۹ش.
۵۱. ستوده، منوچهر، از آستارا تا استارباد، ج۷، ص۲۲۲-۲۲۳، تهران، ۱۳۴۹ش.
۵۲. اورکاد، برنار، «کوچ و اقتصاد شبانی در دامنه‌های جنوبی البرز»، ج۱، ص۱۳۲، ایلات و عشایر، تهران، ۱۳۶۲ش.
۵۳. رابینو، ﻫ ل، مازندران و استراباد، ج۱، ص۱۱۰، ترجمۀ غلامعلی وحید مازندرانی، تهران، ۱۳۳۶ش.
۵۴. Yar،Shater، E، ج۱، ص۱۷-۱۸، A Grammar of Southern Tati Dialects، Paris، ۱۹۶۹.
۵۵. ذکاء، یحیی، گویش کرینگان، ج۱، ص۹، تهران، ۱۳۳۲ش.
۵۶. ورجاوند، پرویز، سرزمین قزوین، ج۱، ص۴۷۶-۴۷۷، تهران، ۱۳۴۹ش.
۵۷. ارانسکی، ا م، مقدمۀ فقه اللغۀ ایرانی، ج۱، ص۳۳۱، ترجمۀ کریم کشاورز، تهران، ۱۳۵۸ش.
۵۸. Akiner، Sh، ج۱، ص۲۴۰، Islamic Peoples of the Soviet Union، London، ۱۹۸۳.
۵۹. Akiner، Sh، ج۱، ص۲۴۰، Islamic Peoples of the Soviet Union، London، ۱۹۸۳.
۶۰. ارانسکی، ا م، مقدمۀ فقه اللغۀ ایرانی، ج۱، ص۳۱۵، ترجمۀ کریم کشاورز، تهران، ۱۳۵۸ش.
۶۱. ارانسکی، ا م، مقدمۀ فقه اللغۀ ایرانی، ج۱، ص۳۱۵، ترجمۀ کریم کشاورز، تهران، ۱۳۵۸ش.
۶۲. Akiner، Sh، ج۱، ص۲۴۰، Islamic Peoples of the Soviet Union، London، ۱۹۸۳.
۶۳. ارانسکی، ا م، مقدمۀ فقه اللغۀ ایرانی، ج۱، ص۳۱۶، ترجمۀ کریم کشاورز، تهران، ۱۳۵۸ش.
۶۴. Akiner، Sh، ج۱، ص۲۴۰، Islamic Peoples of the Soviet Union، London، ۱۹۸۳.
۶۵. رضا، عنایت‌ا‌للٰه، اران از دوران باستان تا آغاز عهد مغول،ج۱، ص۵۳۶_۵۳۹، تهران، ۱۳۸۰ش.
۶۶. ذکاء، یحیی، گویش کرینگان، ج۱، ص۱۰، تهران، ۱۳۳۲ش.
۶۷. اوبن، اوژن، ایران امروز (۱۹۰۶-۱۹۰۷م)، ج۱، ص۱۳۴، ترجمۀ علی‌اصغر سعیدی، تهران، ۱۳۶۲ش.
۶۸. Akiner، Sh، ج۱، ص۲۴۱، Islamic Peoples of the Soviet Union، London، ۱۹۸۳.



دانشنامه بزرگ اسلامی، مرکز دائرة المعارف بزرگ اسلامی، برگرفته از مقاله «تات»، شماره۵۶۴۰.    



جعبه ابزار