• خواندن
  • نمایش تاریخچه
  • ویرایش
 

تاریخ تفسیر سده متأخر خام

ذخیره مقاله با فرمت پی دی اف



تاریخ تفسیر در سده‌های متأخر (۱۰ق به بعد): دهه‌های انتقال از سدۀ ۹ به ۱۰ق، در تاریخ جهان اسلام وقایع مهمی‌ را در بر داشته كه اثرات خود را در تحول تاریخ فرهنگی نیز برجای نهاده است. كشف‌ راه‌ دریایی‌ اروپا به‌ اقیانوس‌ هند در ۹۰۳ق/۱۴۹۸م‌ به عنوان آغاز حضور اروپاییان در سواحل اسلامی‌اقیانوس اطلس و هند، تأسیس‌ دولت‌ صفوی‌ در ایران‌ در ۹۰۷ق‌ و تبدیل‌ دولت‌ عثمانی‌ به‌ خلافت‌ در فاصلۀ سال‌های‌ ۹۱۸-۹۲۶ق برخی از این حوادث‌اند. طی سده‌های‌ ۱۱ و ۱۲ق‌، گرایش به تهذیب دین از پیرایه‌ها و بازگشت به دین خالص به عنوان موجی گسترده در میان مذاهب گوناگون اسلامی، از حنبلی تا امامی‌ و از دین رسمی‌ تا صوفیانه دیده می‌شد. سلطان‌ سلیم‌ عثمانی‌ (حك‌ ۹۱۸-۹۲۶ق‌) با تسخیر شام‌ و مصر و آن‌گاه الحاق گسترۀ وسیع‌تری از جهان اسلام به قلمرو دولت عثمانی، بخش مهمی‌از جهان سنی نشین را از نظر سیاسی متحد كرد و تقابل صفویه با عثمانی، تقابل اقلیت شیعه و اكثریت سنی را بسیار بیش از گذشته رنگی سیاسی ـ اجتماعی بخشید. بی علاقه شدن محافل اهل سنت به ادامۀ روش تفسیرنویسی پیشین، دوام گونه‌های از پیش موجود را بسیار محدود ساخت و نوعی ركود نسبی در تألیف تفسیری به وجود آورد. فعال شدن محافل تهذیب گرا و بازگشت‌گرا، گونه‌های تفسیر سلفی نزد اهل سنت و اخباری نزد امامیه را توسعه داد و به طور كلی تقابل امامیه با اهل سنت در نوشته‌های تفسیری، روی به فزونی نهاد.
۱. تنـوع در گونه‌ها: تفسیـر مأثور كه در سـده‌های میانـه، به‌ طور گسترده مورد توجه بود، در سده‌های متأخر نزد اهل سنت به حاشیه رانده شد، به گونه‌ای كه هیچ نمونۀ شاخصی از آن گزارش نشده است. نمونه‌های محدود چون الفتح السماوی در تخریج احادیث تفسیر بیضاوی، از زین الدین عبدالرئوف مناوی (د ۱۰۳۱ق)(حاجی‌خلیفه، ج۱، ص۱۹۳) و فتح القدیر الجامع بین فنی الدرایة و الروایة من علم التفسیر، از شوكانی (د ۱۲۵۰ق) نیز با وجود حدیث‌گرا بودن مؤلفان، تفسیر مأثور به معنای واقعی نیستند. در زمینۀ تفسیر فقهی و احكام القرآن نیز اثر شاخصی در مذاهب اهل سنت پدید نیامده است (حاجی‌خلیفه، ج۱، ص۲۰). این در حالی است كه هم در تفسیر مأثور و هم تفسیر فقهی نزد امامیه در سده‌های متأخر رونقی چشم‌گیر دیده می‌شود.
در تفسیر با گرایش علوم عقلی چند اثر كوچك و كم اهمیت پدید آمده است: چند اثر پراكنده در تفسیر سوره‌های كافرون و اخلاص و نیز یك سؤال و جواب قرآنی از جلال الدین دوانی (د۹۱۸ق)، حكیم نامدار (آقابزرگ، ج۴، ص۳۳۶_۳۳۷؛ احمد ادرنوی، ص۳۸۱؛ زرکلی، ج۶، ص۳۲)، تفسیر سورۀ انسان و حاشیه‌ای بر الکشاف از غیاث الدین دشتكی (د ۹۴۸ق)، متكلم و حكیم امامی‌ (زرکلی، ج۷، ص۳۰۴)، تفسیر هروی از ملا علی قاری (د ۱۰۰۱ق)(احمد ادرنوی، ص۴۰۵؛ احمد ادرنوی، ج۵، ص۱۲)، كه با توجه به گرایش مؤلف آن احتمالاً ارزش كلامی‌داشته است، تفسیر آیۀ «لَیْسَ كَمِثْلِهِ شَیْء» (شورى:۴۲)(شوری:۱۱)، از یوسف بن محمد خان قره باغی (د پس از ۱۰۳۰ق)(زركلی، ج۸، ص۲۵۲)، و تفسیری به فارسی از محمد بن محمد اسلم میر زاهد (د ۱۱۰۱ق)، عالم افغان كه به آگاهی بر كلام و فلسفه شهرت داشته است (زرکلی، ج۷، ص۶۵). تنها استثنای قابل توجه، آثار تفسیری صدرالدین شیرازی (د ۱۰۵۰ق) بنیان‌گذار حكمت متعالیه است: اثری با عنوان تفسیر القرآن الکریم، در بردارندۀ تفسیر شماری از سوره‌های قرآنی و كتاب اسرار الآیات كه به صورت موضوعی ترتیب یافته است، فراتر باید از حواشی مولا علی نوری (د ۱۲۴۶ق) بر هر دو اثر ملاصدرا (عمررضا کحاله، ج۷، ص۵۴) و نیز تک‌نگاری مستقل او در تفسیر سورۀ اخلاص یاد كرد (محمدباقر خوانساری، ج۴، ص۳۹۲).
با توجه به اینكه در سده‌های متأخر گرایش صوفیانه نزد بسیاری از عالمان رسمی‌ وجود دارد، باید در اینكه تفسیر نوشته شده از سوی عالمی‌ صوفی مشرب، تفسیر عرفانی خوانده شود، احتیاط ورزید. اما تفاسیری كه آموزه‌های عرفانی در آن وجه غالب باشد، طی این سده‌ها به طور محدود نوشته شده‌اند؛ از آن جمله است: تفسیری از محمد بن عمر قورد افندی (د ۹۹۶ق)، شیخ طریقۀ خلوتیه در عثمانی ، تفسیری ۴ جلدی از تاج العارفین محمد بن محمد بكری (د ۱۰۰۷ق)، صوفی اهل مصر در تفسیر سوره‌های انعام، كهف و فتح (زركلی، ج۷، ص۶۱)، تفسیر سورۀ اعلى، از محمد بن محمد بخشی بكفالونی (د ۱۰۹۸ق)، از شیوخ خلوتی در حلب (زرکلی، ج۷، ص۶۵) و تفسیر سورۀ یوسف از یعقوب بن مصطفى فنایی (د ۱۱۴۹ق)، از شیوخ جلوتی در آماسیه (زرکلی، ج۸، ص۲۰۲)، كه عموماً تفاسیر جزئی‌اند. از نمونه‌های استثنایی تفسیر عرفانی در سده‌های متأخر باید به تفسیر روح البیان از اسماعیل حقی بروسوی (د ۱۱۳۷ق)، از شیوخ جلوتیه در عثمانی اشاره كرد كه یك دوره تفسیر بزرگ و كامل است. مؤلف در این اثر كوشیده است تا محتوای تفاسیر عرفانی پیشین و نیز مضامین تفسیری موجود در دیگر آثار عرفانی را گرد هم آورد و بدین ترتیب جامع‌ترین مجموعۀ تفسیر عرفانی را تألیف كند. دیگر تألیف مهم، البحر المدید از احمد بن محمد بن‌ عجیبه (د ۱۲۲۴ق) پیوسته به طریقۀ درقاویۀ مغرب است.
در سده‌های متأخر تفاسیر جامع که اثری عمیق در ادبیات تفسیری برجای نهاده باشند، فراوان نیستند. از محدود نمونه‌ها می‌توان به تفسیر ارشاد العقل السلیم، معروف به تفسیر ابی السعود، نوشتۀ ابوالسعود محمد بن محمد عمادی (د ۹۸۲ق)، مفتی و شیخ الاسلام نامی‌ عثمانی اشاره کرد. وی در تدوین این کتاب دو تفسیر پرتداول زمخشری و بیضاوی را مبنای عمل قرار داد و با برداشت‌های تفسیری خود آن را تکمیل کرد (ابوالسعود، ج۱، ص۴). در کار او هم بخش مهمی‌ از مزایای دو تفسیر یاد شده و هم مزیت اندیشه‌های نو در تفسیر دیده می‌شد و از همین‌رو این تفسیر رواجی درخور توجه یافت. البته ادامۀ نام این اثر «تفسیر القرآن على مذهب النعمان» به نوعی مدعی بود كه مضامین آن بر اساس مذهب ابوحنیفه نوشته شده و البته در مباحث فقهی چنین بوده است، اما هر چه باشد، با وجود حمایت دولت عثمانی از مذهب حنفی، چنین ادعایی می‌تواند موجب فزونی حمایت از این تفسیر بوده باشد كه مؤلفش خود مفتی اعظم بوده، و كتاب را به سلطان سلیمان عثمانی تقدیم كرده است.
برخی از تفاسیر دیگر كه گویا شهرتی داشته‌اند، چون فتح الرحمان مجیرالدین علیمی‌(د ۹۲۸ق)(زركلی، ج۳، ص۳۳۱)، تفسیر فریابی از اسحاق بن ابراهیم فریابی (د ۹۳۰ق)(ادرنوی، ص۳۷۰)، تفسیر غزی از محمد بن محمد غزی (د ۹۶۱ق)(ادرنوی، ص۳۸۶)، السراج المنیر خطیب شربینی (د ۹۷۷ق)(زركلی، ج۶، ص۶)، تفسیر منشی از محمد بن محمود صاروخانی آق حصاری (د ۱۰۰۱ق)(زركلی، ج۶، ص۵۱)، البرهان فی مشکلات القرآن از ابوالمعالی شیذلۀ مصری (د ۱۰۰۲ق)(سیوطی، الاتقان، ج۱، ص۳۱_۳۲؛ ادرنوی، ص۴۰۷)، تفسیر عیشی از محمد بن مصطفى رومی‌( ۱۰۱۱ق)(ادرنوی، ص۴۱۰)، تحریر التأویل عمادالدین عمادی (د ۱۰۵۱ق)(زرکلی، ج۳، ص۳۳۲)، ضیاء السبیل محمد علی علان بكری (د ۱۰۵۷ق)(زرکلی، ج۶، ص۲۹۳)، تفسیر ابن‌ابی السرور از محمد بن محمد بكری صدیقی (د۱۰۸۷ق)(زرکلی، ج۷، ص۶۴)، تفسیر مخللاتی از محمد بن عبدالرحیم مخللاتی (د ۱۲۰۷ق) كه به غرابت در اسلوب وصف شده است (زرکلی، ج۶، ص۲۰۱) هیچ یك اثر ماندگار و عمیقی بر فرهنگ تفسیری ننهادند.
در کوشش‌های تفسیرهای بعدی آنان که پی‌جویی اقوال تفسیری در سنت تفسیری بودند، بیشتر به حاشیه نویسی اکتفا کردند و در میان آنان که به دنبال گریز از تقلید تفسیری بودند، بیشتر گرایش به زدودن تفسیر به رأی و بازگشت به فهم سلف از قرآن دیده می‌شد.
از نمونه‌های قابل ذکر می‌توان به تفسیر سورۀ فاتحه از محمد بن عبدالوهاب (د ۱۲۰۶ق) بنیان‌گذار جریان وهابی (زرکلی، ج۶، ص۲۵۷)، فتح القدیر شوکانی (د ۱۲۵۰ق)، که کوششی برای جمع درایت و روایت با رویکرد سلف گرا بود و فتح البیان فی مقاصد القرآن محمد صدیق خان قنوجی (د ۱۳۰۷ق)، که تفسیری کاملاً سلفی است اشاره کرد. تنها نمونۀ یک تفسیر جامع درایی با رویکرد جمع میان ارج نهادن به سنت تفسیری و کوشش برای تهذیب می‌توان به روح المعانی از محمود بن عبدالله آلوسی (د۱۲۷۰ق) یاد کرد که از ویژگی‌های آن جامعیت در موضوعات و گردآوری اقوال، توجه منتقدانه و گزینش‌گرانه بر اقوال مفسران پیشین، گستردگی تدبر شخصی و مخالفت با اسرائیلیات است. این تفسیر بار نخست در قاهره، ۱۳۰۱ق، و بارها پس از آن به چاپ رسیده و از اثرگذارترین تفاسیر متأخر است. طی این سده کوشش‌های قابل ملاحظه‌ای نیز در محافل امامیه و زیدیه صورت گرفته است.
۲. تنوع در مذهب:
۲-۱. امامیه: تفسیرنویسی امامیه در اواخر دورۀ شاه طهماسب (سل‌ ۹۳۰-۹۸۴ق) بار دیگر در محافل امامیه به ویژه با رویکرد دفاع از حقانیت تشیع رونق گرفت و هم‌زمان دو تفسیر با رویکردی واعظانه نوشته شد. ابوالحسن زواره‌ای (د پیش از ۹۸۴ق)، تفسیری موجز در ۲ جلد با عنوان ترجمة الخواص نوشت که الگوی آن مواهب علیۀ کاشفی بود و کوشش داشت تا نزول آیات در شأن اهل بیت (ع) را که از سوی او مغفول مانده بود، تدارک کند. این نخستین گام در جهت تألیف تفسیری با مخاطب عام برای ترویج تشیع در اوایل عصر صفوی است. مهم تر از آن مولا فتح الله کاشانی (د ۹۸۸ق) به تألیف تفسیر ۱۰ جلدی منهج الصادقین روی آورد و به سبک تفسیرهای دوگانه، خود فشرده‌ای از آن با عنوان خلاصة المنهج فراهم کرد. کاشانی در تفسیر، از مجمع البیان و تفسیر ابوالفتوح رازی بهرۀ بسیار گرفته، اما رویکرد ستیزه جویی با اهل سنت به شدت در تفسیر او دیده می‌شود و او خود تبلیغ و اثبات حقانیت تشیع و «الزام مخالفین» را هدف اصلی تألیف می‌شمارد.
در اواخر دورۀ شاه عباس اول (سل‌ ۹۹۶-۱۰۳۸ق)، عالمان اهل اندیشه روی به تفسیرنویسی آوردند. از جمله از مهاجران جبل عامل، شیخ بهایی (د ۱۰۳۱ق) افزون بر کوشش‌هایی در جهت حاشیه نویسی بر تفاسیر پیشین، تفاسیر مستقلی نیز با عنوان العروة الوثقى و عین الحیاة تألیف کرد (محمدباقر مجلسی، ج۱۰۶، ص۱۱۰؛ محمدباقر مجلسی، ج۱۰۶، ص۱۵۰؛ محمدباقر مجلسی، ج۱۰۶، ص۱۵۷) که با توجه به شخصیت وی، باید بیشتر دارای وجهۀ علمی‌ و به دور از ویژگی‌های واعظانه بوده باشد. همچنین باید از محمد باقر استرابادی، معروف به میرداماد (د ۱۰۴۱ق)، عالم و فیلسوف شهیر نام برد که رساله‌ای با عنوان سدرة المنتهى در تفسیر سوره‌های فاتحه، جمعه و منافقین نگاشت (عبدالله افندی، ج۵، ص۴۴).
تفسیرنویسی بار دیگر در اوایل دورۀ شاه سلیمان اول (سل‌ ۱۰۷۷-۱۱۰۵ق) رونق گرفت که نمونۀ آن تفسیر اثر محمد بن علی شریف لاهیجی (د پس از ۱۰۸۸ق) به عنوان تفسیری واعظانه با غلبۀ رویکرد روایی بود (چ تهران، ۱۳۷۳ش). دیگر نمونه تألیف تفسیر مهم الصافی از مولا محمدمحسن فیض کاشانی (د ۱۰۹۰ق) است که بخش اصلی مضامین را تفسیر مأثور تشکیل می‌دهد و نخستین گام از کوشش تفسیری اخباریه در عصر صفوی است. اندک افزوده‌های فیض در خلال نقل روایات، به روشنی بازنمای اندیشۀ تفسیری مؤلف است (چ تهران، ۱۴۱۶ق). وی خود چکیده‌ای از آن با عنوان تفسیر الاصفى فراهم آورده است (چ قم، ۱۴۱۸ق). از دیگر نمونه‌ها تفسیر فرج الله بن محمد حویزی (د ۱۱۰۰ق)(زرکلی، ج۵، ۱۴۰_۱۴۱) و کنز الدقائق و بحر الغرائب از محمد بن محمد رضا قمی‌مشهدی، معاصر وی قابل ذکرند. در دهه‌های آغازین سدۀ ۱۲ق، گام‌های مهمی‌ در تفسیرنویسی امامیه برداشته شده، و با غلبۀ جریان اخباری مهم‌ترین تفاسیر مأثور پدید آمده‌اند که این‌هاست: البرهان اثر سید‌هاشم بحرانی و نور الثقلین از عبدعلی حویزی که کاملاً جنبۀ روایی دارند و استنادات روایات در آن‌ها به وضوح نشان داده شده‌اند، المعین فی تفسیر از نورالدین کاشانی (د پس از ۱۱۱۵ق، چ قم، ۱۴۱۰ق)، تفسیر سلیمانی از علیرضا اردکانی (د پس از ۱۱۲۰ق)(بهاءالدین خرمشاهی و دیگران، دانشنامۀ قرآن و قرآن پژوهی، ج۱، ص۷۰۷_۷۰۸) و الوجیز، تفسیری فشرده از علی بن حسین ابن‌ابی جامع (د ۱۱۳۵ق، چ قم، ۱۴۱۳ق). بیشتر تفاسیر نوشته شده در عصر صفوی در ایران، به زبان فارسی بود.
در دوره‌های تاریخی پس از سقوط تختگاه صفویه (د۱۱۳۵ق)، کوشش‌های محدودی در تفسیرنویسی صورت گرفت. از شمار این تفاسیر است: الوجیز، معروف به تفسیر شبر اثر سید عبدالله شبر (د ۱۲۴۲ق) که بر اساس روایات، اما به سبک تفاسیر موجز و مجرد از استناد و استدلال نوشته شده است، تفسیری از هدایة الله بن مهدی رضوی مشهدی (د ۱۲۴۸ق)(زرکلی، ج۸، ص۷۸)، تفسیر برغانی از محمد صالح برغانی قزوینی (د ۱۲۷۱ق)(زرکلی، ج۶، ص۱۶۴؛ بهاءالدین خرمشاهی و دیگران، دانشنامۀ قرآن و قرآن پژوهی، ج۱، ص۶۷۴)، ینابیع الانوار از ممتاز العلماء محمد تقی دلدار، از عالمان امامی‌هند (د ۱۲۸۵ق)(آقابزرگ، ج۲۵، ص۲۸۷_۲۸۸) و تفسیر الصراط المستقیم از سید حسین بروجردی در اواخر سدۀ ۱۳ق.
۲-۲. زیدیه: از تألیفات مستقل تفسیری در این دوره، نخست باید به التفسیر الجامع اثر قاضی محمد بن یحیى بهران (د۹۵۷ق)، فقیه اهل صنعا (احمد حسینی، مؤلفات الزیدیه، ج۱، ص۳۰۶) و هم‌زمان با آن، تفسیر کبیر علی بن عبدالله راوع (د ۹۵۹ق)، فقیه یمنی (احمد حسینی، مؤلفات الزیدیه، ج۱، ص۳۱۰) اشاره کرد. نیم سده بعد عبدالرحمان بن عبدالله شعبی خولانی (د ۱۰۰۳ق) تفسیری دیگر نوشت (احمد حسینی، مؤلفات الزیدیه، ج۱، ص۳۰۹). پدید آوردن آثاری از این دست در تفسیر، با فاصله‌هایی کمابیش تا یک سده ادامه یافته است (احمد حسینی، مؤلفات الزیدیه، ج۱، ص۳۰۸؛ احمد حسینی، مؤلفات الزیدیه، ج۱، ص۳۱۱؛ احمد حسینی، مؤلفات الزیدیه، ج۱، ص۳۱۲؛ زرکلی، ج۷، ص۲۵۳).
اواخر سدۀ ۱۱ق، در تاریخ تفسیر زیدی بسیار تحول زا بوده، و رویکردهای جدیدی در آن پدید آمده است. رویکرد نخست که می‌توان آن را نوعی تفسیر عقلی با نگاهی تجدیدی نامید، با شاخص یحیی بن حسین بن قاسم صنعانی (د ۱۰۹۹ق) شناخته می‌شود که افزون بر کتاب مظاهر البینات فی الآیات المتشابهات (احمد حسینی، مؤلفات الزیدیه، ج۳، ص۳۰) به سبک متشابه نویسی متکلمان پیشین، رساله‌ای مهم با عنوان البیان لما خفی فی القرآن تألیف کرده است که به دنبال درکی متفاوت از برخی آیاتی است که معنای آن از دیگر مفسران پوشیده مانده است (زرکلی، ج۸، ص۱۴۳؛ احمد حسینی، مؤلفات الزیدیه، ج۱، ص۲۲۶_۲۲۷).
فضای نواندیشی در تفسیر زیدیه در این دوره، موجب شده است تا حتى رساله‌ای انتقادی مانند الاتحاف لطلبة الکشاف در نقد الکشاف زمخشری، تألیف صالح بن مهدی مقبلی (د ۱۱۰۸ق) پدید آید (زرکلی، ج۳، ص۱۹۷؛ احمد حسینی، مؤلفات الزیدیه، ج۱، ص۴۰).
رویکرد دیگر، توجه به تفسیر مأثور و به خصوص اقوال تفسیری منقول از امامان متقدم زیدیه است که در سده‌های میانه نزد زیدیه سابقه نداشته است. مهم‌ترین اثر با این رویکرد، المصابیح الساطعة الانوار المجموعة فی تفسیر الائمة الاطهار، معروف به تفسیر شرفی است که توسط عبدالله بن احمد شرفی در اواخر سدۀ ۱۱ق تألیف شده است (احمد حسینی، مؤلفات الزیدیه، ج۳، ص۲۳).
سدۀ ۱۲ق، سدۀ رکود نسبی در تدوین تفسیری نزد زیدیه بود، اما سدۀ بعد عرصۀ ظهور جریان‌هایی نو در این حوزۀ تفسیری گردید. در طول سده از عالمان زیدی قاضی احمد مجاهد صنعانی بدون آنکه خود دست به تفسیر زند، به تحقیقاتی در علم تفسیر پرداخت (زرکلی، ج۱، ص۱۴۸؛ احمد حسینی، مؤلفات الزیدیه، ج۳، ص۴۷)، برخی چون احمد بن عبدالقادر کوکبانی (د ۱۲۲۲ق) به سبک سنتی تفسیر نوشتند (احمد حسینی، مؤلفات الزیدیه، ج۱، ص۳۴۸)، برخی چون لطف الله بن احمد جحاف (د ۱۲۴۳ق)، مورخ و ادیب یمنی و مؤلف العلم الجدید فی تفسیر القرآن المجید، به دنبال بازاندیشی در فهم قرآن و نوآوری در تفسیر بودند (زرکلی، ج۵، ص۲۴۲)، برخی چون ابراهیم بن محمد بن اسماعیل امیر (د ۱۲۱۳ق) با تألیف مفاتیح الرضوان به دنبال تفسیر با شیوۀ خالص تفسیر قرآن به قرآن بودند (محمد شوکانی، البدر الطالع،، ج۱، ص۴۲۳؛ بغدادی، ایضاح، ج۲، ص۵۲۰)، برخی چون شوکانی (د ۱۲۵۰ق) پی‌جوی جمع میان روایت و درایت در تفسیر و جست و جوی روشی برای تهذیب تفسیر و دستیابی به گوهری آغازین در فهم قرآن بودند و کسی چون عبدالکریم بن عبدالله ابوطالب روضی (د ۱۳۰۹ق) این بار با فراهم آوردن جمعی میان تفسیر شرفی به عنوان تفسیر مأثور و الکشاف زمخشری به عنوان تفسیری ادبی ـ کلامی ‌(احمد حسینی، مؤلفات الزیدیه، ج۱، ص۳۰۹)، به گونه‌ای دیگر جمع میان روایت و درایت را دنبال کرد.
۳. ویژگی‌های عمومی‌ تفاسیر این دوره: تفاسیر جزئی که در سده‌های پیشین زمینه‌ای یافته بود، طی سده‌های متأخر روی به گسترش نهاد. نمونه‌های اندکی از تفسیر بر جزء عم (جزء ۳۰) قرآن توسط عیسی بن محمد صفوی (د ۹۵۳ق)، عالم صوفی مشرب هند (زرکلی، ج۵، ص۱۰۸) و ابراهیم بن محمد قیصری (د۱۲۵۳ق)، عالم عثمانی (زرکلی، ج۱، ص۷۰) نوشته شد. نمونۀ تفسیر بر گروهی از سور، مانند تفسیر محمد بن احمد ازهری (د ۹۷۷ق) بر سوره‌های سبع طوال نیز دیده می‌شود (ادرنوی، ص۳۹۵). عبداللطیف بن محمد ابن‌غزی (د ۱۲۴۷ق) نیز زبدة البیان را در تفسیر برخی از سور منتخب قرآن نوشته است (زرکلی، ج۴، ص۶۱).
تفسیرنویسی بر سوره‌ها، افزون بر تفاسیر متعدد بر فاتحه، اخلاص و یوسف، روی به فزونی نهاد؛ از آن شمارست: تفسیرهای مصطفی بن محمد بستان افندی (د ۹۷۷ق) بر سورۀ انعام (ادرنوی، ص۳۹۵؛ زرکلی، ج۷، ص۲۴۰)، محمد امین شروانی (د۱۰۳۶ق) بر سورۀ فتح (زرکلی، ج۶، ص۴۱)، محمد بن حسن كواكبی (د ۱۰۹۶ق) بر سورۀ انعام (زرکلی، ج۶، ص۹۰)، و محمد بن علی شوکانـی (د ۱۲۵۰ق) بر سـورۀ عصر با عنـوان النشر لفوائد سورة العصر (احمد حسینی، مؤلفات الزیدیه، ج۳، ص۱۰۴؛ محمد داوودی، ج۱، ص۱۹؛ ادرنوی، ص۳۶۸؛ ادرنوی، ص۳۷۴؛ ادرنوی، ص۴۰۹؛ زرکلی، ج۱، ص۲۴۳؛ زرکلی، ج۳، ص۳۱۸؛ زرکلی، ج۴، ص۱۳۱).
تفاسیر آیه‌ای نیز در این سده پرشمارند؛ از آن جمله می‌توان به نوشته‌هایی از طاش‌کوپری زاده (د ۹۶۸ق)(علی بالی‌زاده، ص۳۳۹؛ حاجی‌خلیفه، ج۱، ص۸۵۴)، شهاب‌الدین خفاجی (حاجی‌خلیفه، ج۱، ص۸۵۵) و محمد بن علی وحیش عالم زیدی (احمد حسینی، مؤلفات الزیدیه، ج۱، ص۳۰۵) اشاره کرد. بدرالدین محمد بن اسماعیل امیر (احمد حسینی، مؤلفات الزیدیه، ج۱، ص۳۰۳_۳۰۵)) و شوکانی (احمد حسینی، مؤلفات الزیدیه، ج۱، ص۳۰۳_۳۰۵؛ احمد حسینی، مؤلفات الزیدیه، ج۱، ص۳۷۱؛ احمد حسینی، مؤلفات الزیدیه، ج۳، ص۱۴۵) از زیدیه تک نگاری‌های متعدد در تفسیر آیه‌ای دارند (حاجی‌خلیفه، ج۱، ص۸۵۴_۸۵۵؛ حاجی‌خلیفه، ج۱، ص۸۸۰؛ زرکلی، ج۵، ص۵۳؛ زرکلی، ج۶، ص۱۰۳؛ زرکلی، ج۵، ص۳۱۶). آقابزرگ تهرانی نیز در جای جای الذریعه به معرفی تك‌نگاری‌هایی پرداخته كه در تفسیر آیات منفرد تألیف شده‌اند و بسیاری از آن‌ها با منزلت اهل بیت (ع) مرتبط‌اند (آقابزرگ، ج۲، ص۶۹؛ آقابزرگ، ج۲، ص۳۴۵؛ آقابزرگ، ج۲، ص۳۶۹؛ آقابزرگ، ج۲، ص۴۶۹).
تفسیر آیات منتخب نیز كمابیش در سده‌های متأخر ادامه یافته است. بیشتر نمونه‌ها دارای زمینۀ كلامی‌است كه از آ‌ن‌جمله می‌توان به اسئلة القرآن و اجوبتها از علی بن محمد علایی ابن‌شیرازی (د ۹۴۵ق)(زركلی، ج۵، ص۱۱)، رساله‌هایی در تفسیر آیات مشكله از شیخ بالی صوفیوی (د ۹۶۰ق)، عالم بلغارستان (ادرنوی، ص۳۸۵_۳۸۶)، استخراج الجدال من القرآن الكریم از محمد بن ابراهیم ابن‌حنبلی، اقاویل الثقات از مرعی بن یوسف كرمی‌حنبلی (د ۱۰۳۳ق) در تفسیر آیات مربوط به صفات باری (چ بیروت، ۱۴۰۶ق) و اجوبة مسائل الشاك فی القرآن از قاسم بن محمد منصور بالله، امام زیدی (د ۱۰۲۹ق) كه توسط عبدالله بن احمد شرفی در اواخر سده گردآوری شده است (احمد حسینی، مؤلفات الزیدیه، ج۱، ص۶۴)، اشاره كرد. از نوشته‌های امامیه، تأویل الآیات الظاهره از شرف الدین استرابادی (د پس از ۹۶۵ق) تفسیر آیاتی است كه دربارۀ اهل بیت (ع) نازل شده‌اند (چ قم، ۱۴۰۹ق) و به طبع سبكی روایی دارد (زركلی، ج۱، ص۱۴۷؛ زركلی، ج۴، ص۱۳۶؛ زركلی، ج۷، ص۸۸؛ احمد حسینی، مؤلفات الزیدیه، ج۳، ص۴۰). نمونه‌هایی از تفاسیر سوره‌ای و آیه‌ای در شمار تفاسیری که با رویکرد عقلی یا عرفانی نوشته شده‌اند، نیز دیده می‌شود. در زمینۀ تفسیر آیات الاحكام نیز به خصوص امامیه در این دوره فعال بوده، و آثار متعددی پدید آورده‌اند. در سخن از شرح و حاشیه باید گفت بخش مهمی‌از تألیفات تفسیری در این دوره از همین دست بوده است. بیشترین شروح و حواشی همچون گذشته بر الکشاف زمخشری و تفسیر بیضاوی نوشته شده است. حاشیه نویسان مهم الکشاف اینان‌اند: ابن‌كمال پاشا (د ۹۴۰ق)(ادرنوی، ص۳۷۳)، سراج الدین قزوینی (د ۹۵۰ق)(ادرنوی، ص۳۸۰)، ابوالسعود عمادی (د ۹۸۲ق)(ادرنوی، ص۳۹۹) از اهل سنت، غیاث‌الدین دشتكی (د ۹۴۸ق) (آقابزرگ، ج۶، ص۴۶) و شیخ بهایی (د ۱۰۳۱ق)(مجلسی، ج۱۰۶، ص۱۱۰) از امامیه، و قاضی صالح آنسی (د ۱۰۶۲ق)(حسینی، مؤلفات، ج۱، ص۴۱۱)، حسن بن احمد جلال یمنی (د ۱۰۸۴ق)(حسینی، مؤلفات، ج۱، ص۴۱۱؛ حسینی، مؤلفات، ج۳، ص۶۷) و احمد بن صالح ابن‌ابی الرجال (د ۱۱۹۱ق)(حسینی، مؤلفات، ج۱، ص۴۱۰) از زیدیه. در واقع آن‌گاه كه توجه به این تفسیر نزد حاشیه نویسان اهل سنت روی به كاستی نهاده، نزد نویسندگان شیعی افزون شده است (حاجی‌خلیفه، ج۲، ص۱۴۷۵_۱۴۸۳؛ ادرنوی، ص۳۷۵؛ ادرنوی، ص۳۷۹؛ ادرنوی، ص۳۸۵؛ ادرنوی، ص۳۹۲؛ ادرنوی، ص۴۱۲؛ آقابزرگ، ج۶، ص۴۶؛ حسینی، مؤلفات، ج۱، ص۴۱۰).
بیشترین حواشی در سده‌های متأخر بر تفسیر بیضاوی نوشته شده است؛ در این سده‌ها این تفسیر نه تنها توجه عالمان اهل سنت را جلب کرده است، كه آن را بیشتر موافق با اندیشه‌های كلامی‌خود می‌یافتند، بلكه در این سده‌ها نویسندگان امامی‌ نیز به سلك حاشیه نویسان بیضاوی پیوسته‌اند. از نویسندگان حواشی مهم بر تفسیر بیضاوی باید فقیه زكریا بن محمد انصاری (د ۹۲۶ق)(ادرنوی، ص۳۶۳؛ زركلی، ج۳، ص۴۶)، مولانا محیی الدین محمد بردعی (د پس از ۹۲۷ق)(علیشیر نوایی، ص۳۷۰؛ طاش کوپری‌زاده، ص۲۴۱)، عصام الدین اسفراینی (ادرنوی، ص۳۷۶؛ زركلی، ج۱، ص۶۶)، محیی الدین شیخ زاده را نام برد.
برخی حاشیه‌نویسان تفسیر بیضاوی از سرزمین‌های كناری جهان اسلام بودند، مانند نصر الله مناستیری (د ۹۷۶ق)(ادرنوی، ص۳۹۴)، محمد بن موسى بسنوی (د ۱۰۳۲ق)(ادرنوی، ص۴۱۴)، محمد علامك بسنوی (د ۱۰۴۵ق)(زركلی، ج۷، ص۱۱۹) و مصطفی بن اسماعیل فـلورنوی (د ۱۲۴۴ق، زركلی، ۷/۲۳۰) از بالكان، وجیه الدین علوی گجراتی (د ۹۹۸ق)(زركلی، ج۸، ص۱۱۰) و عبدالحكیـم سیالكوتی (د ۱۰۶۷ق)(زركلی، ج۳، ص۲۸۳)، از شبه قـارۀ هند، احمد بن محمد كاملی تاشكندی (د ح ۱۰۰۰ق) (ادرنوی، ص۴۰۳) از شـرق آسیای مركزی و محمد بن حسن جنوی (د۱۲۰۰ق)(زركلی، ج۶، ص۹۲)، از مراكش. در ایران حواشی متعددی در نواحی آذربایجان و فارس نوشته شده است (طاش كوپری‌زاده، ص۶۲؛ طاش كوپری‌زاده، ص۷۲؛ طاش كوپری‌زاده، ص۸۷؛ حاجی‌خلیفه، ج۱، ص۱۸۸_۱۹۳؛ ادرنوی، ص۳۶۷_۳۶۹؛ زركلی، ج۳، ص۸۹؛ زركلی، ج۵، ص۱۱؛ زركلی، ج۷، ص۵۵).
از حاشیه‌نویسان امامی‌ نیز می‌توان بزرگانی چون قاضی نورالله شوشتری (د ۱۰۱۹ق)(زركلی، ج۸، ص۵۲) و شیخ بهایی (د۱۰۳۱ق)(مجلسی، ج۱۰۶، ص۱۱۰؛ مجلسی، ج۱۰۶، ص۱۵۱) را نام برد (آقابزرگ، ج۶، ص۴۱_۴۴). برخلاف امامیه، این تفسیر مورد توجه حاشیه نویسان زیدی قرار نگرفته است.
در سده‌های متأخر، تفسیر جلالین نیز به عنوان موضوع حاشیه، همپای دو تفسیر زمخشری و بیضاوی بوده است. نخستین حاشیه بر آن با عنوان قبس النیرین از شمس‌الدین علقمی ‌(د۹۶۹ق)، عالم شافعی مصری است (زركلی، ج۶، ص۱۹۵) و با حاشیه‌ای كه ملا علی قاری (د ۱۰۰۱ق)، عالم بزرگ حنفی خراسان بر آن نوشت (زرکلی، ج۵، ص۱۳)، توجه مذاهب دیگر را نیز به خود جلب کرد. بیشتر حاشیه نویسان جلالین، مصری و برخی شامی‌ بودند، ولی به ندرت كسانی از سرزمین‌های دیگر نیز چون ملا علی قاری و عبدالرحمان بن محمد تطوانی (د ۱۲۳۷ق)(زرکلی، ج۳، ص۳۳۳) بر آن حاشیه نوشتند (زركلی، ج۱، ص۱۵۵؛ زرکلی، ج۱، ص۲۴۶؛ زرکلی، ج۵، ص۳۱۷). از زیدیان یمن علی بن محمد عقیبی (د ۱۱۰۱ق)(حسینی، مؤلفات، ج۱، ص۳۹۸) و عبدالقادر بن احمد كوكبانی (د ۱۲۰۸ق) آن را حاشیه زدند و از امامیه حاشیه‌ای بر آن شناخته نیست.
از دیگر تفاسیر اهل سنت، باید به تفسیر ابوالسعود اشاره كرد كه چند حاشیه از سوی رضی‌الدین بن ابی‌اللطف مقدسی (د‌۱۰۲۸ق)(حاجی‌خلیفه، ج۱، ص۱۹۳_۱۹۴)، محمد زیتونه مناستیری (د‌۱۱۳۸ق)(زركلی، ج۶، ص۱۳۲)، حمدون بن عبدالرحمان بن‌ حاج مرداسی (د ۱۲۳۲ق)(زرکلی، ج۲، ص۲۷۵) و ابراهیم بن علی سقا (د‌۱۲۹۸ق)(زرکلی، ج۱، ص۵۵)، همه در قلمرو عرب زبان عثمانی نوشته شد (حاجی‌خلیفه، ج۱، ص۶۵).
از تفاسیر امامی‌ نیز صافی مولا محسن فیض توجه حاشیه‌نویسانی چندی را به خود جلب کرده است كه از نخستین نمونه‌های آن حاشیۀ مولا عبدالرحیم دماوندی (د ح ۱۱۶۰ق) است (آقابزرگ، ج۶، ص۴۵).
از موارد تكمله نویسی باید به كار قاضی محمد بن یحیى بهران (د ۹۵۷ق)، عالم زیدی با عنوان التكمیل الشاف اشاره كرد كه در آن، مضامین ملخص از الکشاف را با افزوده‌هایی از ابن‌كثیر و دیگر منابع تكمیل كرده است (احمد حسینی، مؤلفات الزیدیه، ج۱، ص۳۲۳).
تلخیص تفاسیر مبسوط توسط شخص مؤلف، اگرچه كمتر از سده‌های میانه، اما در حد نمونه‌هایی اندك در سدۀ ۱۰ق نیز یافت می‌شود و در سدۀ بعد رخت بر بسته است. از جمله می‌توان به تلخیص منهج الصادقین توسط مؤلف و تحریرهای سه گانۀ تفسیری از ابوالحسن بكری (د پس از ۹۵۰ق) اشاره كرد (ادرنوی، ص۳۸۰؛ زركلی، ج۵، ص۵۷). تلخیص توسط دیگران نیز، تنها اندك نمونه‌هایی در سدۀ ۱۰ق دارد كه ادامه‌ای نامأنوس از سنت سده‌های میانه است. از آن دست می‌توان گزیدۀ مباحث جهاد از الجامع قرطبی توسط قاسم ابن محمد قرطبی (د ۹۴۳ق)(ادرنوی، ص۳۷۶) و ملخص تلفیقی الکشاف و بیضاوی از عبدالاول بن حسین ابن‌ام ولد (د ۹۶۲ق)(ادرنوی، ص۳۸۷؛ حاجی‌خلیفه، ج۲، ص۱۴۸۱) را یاد كرد كه هیچ‌ یك تلخیص به معنای معمول آن نیستند.
از همان آغاز سدۀ ۱۰ق و طی آن منظومه نویسی در تفسیر رونقی یافت. نخستین نمونه‌ها، مثنوی فتح نامه در تفسیر سورۀ فتح كتابت شده در ۹۰۳ق/۱۴۹۸م و ظاهراً سروده شده در همان زمان از ابن‌همام شیرازی، از امامیه است (آقابزرگ، ج۱۹، ص۲۵۳). همو در ۹۰۴ق، منظومۀ روضة القلوب را در تفسیر سورۀ یٰس سرود كه نسخۀ آن باقی است (آقابزرگ، ج۱۹، ص۱۱۴؛ آقابزرگ، ج۱۹، ص۱۹۲).
سال‌ها بعد، عبدالعزیز بن عبدالواحد میمونی مكناسی (د‌۹۶۴ق)، عالم مغربی ساكن مدینه جواهر سیوطی در علم تفسیر را به نظم كشید (حاجی‌خلیفه، ج۱، ص۶۱۸) و عبدالعزیز بن علی زمزمی‌(د ۹۷۶ق)، عالم شیرازی مقیم مكه، منظومه‌ای در علم تفسیر سرود (زركلی، ج۴، ص۲۳). در سدۀ ۱۲ق نیز باید منظومۀ تحفة الحقیر از محمد بن سلامه ضریر اسكندری (د ۱۱۴۹ق)، عالم مصری را نمونه‌ای استثنایی تلقی كرد كه تفسیری ۱۰ جلدی به صورت منظوم است و تفسیری فراگیر و گزیده است (زركلی، ج۶، ص۱۴۶).
یكی از پدیده‌های مشهود در سده‌های متأخر برخی شیوه‌های تفننی در نگارش تفسیر است كه شاخص آن تدوین تفاسیر بی نقطه است. نمونۀ نگارش تفسیر با پرهیز از حروف نقطه‌دار كه به شدت به تكلف در واژه گزینی و جمله پردازی انجامیده، تفسیر سواطع الالهام از ابوالفضل فیضی دكنی (د ۱۰۰۴ق)، عالم ظاهراً امامی‌هند و درّ الاسرار از محمود بن محمد نسیب حمزاوی (د ۱۳۰۵ق)، عالم حنفی شام (زركلی، ۷/۱۸۵) را می‌توان نام برد.
تفسیرنویسی به زبان‌های بومی‌در سده‌های متأخر در شرق جهان اسلام گسترش یافته است. بیشتر تفاسیر امامیه كه در ایران تألیف شده‌اند، به زبان فارسی بودند ، در حالی كه در شمار تفاسیر اهل سنت در شرق ایران، آسیای مركزی و شبه قاره نیز برخی به فارسی‌اند. از آن دست می‌توان تفسیر میر زاهد هروی (د ۱۱۰۱ق)(زركلی، ج۷، ص۶۵) را یاد كرد. از نمونه‌های ترجمه نیز می‌توان به تفسیر آثار الاخیار، از ابوالحسن زواره‌ای (اواخر قرن ۱۰ق) اشاره کرد که برگردان تفسیر منسوب به امام حسن عسکری(ع) است (آقابزرگ، ج۲۶، ص۱۰).
تفسیرنویسی به تركی نیز به خصوص در قلمرو عثمانی گسترش یافته است. از آن شمار می‌توان از تفسیر قورد افندی (د ۹۹۶ق) و تفسیر التبیان، از محمد بن محمود دباغ زاده (زركلی، ج۷، ص۸۹) یاد آورد. از جملۀ تفاسیر پدید آمده به ترکی آذری که عملاً ترجمه‌های تفسیری‌اند، نیز می‌توان کشف الحقائق عن نکت الآیات و الدقائق از محمد کریم موسوی باکویی (چ باکو، ۱۳۲۲ق) و البیان فی تفسیر القرآن از محمد حسن مولا زاده شکوی، مفتی قفقاز (چ تفلیس، ۱۳۲۶ق) را نام برد.
نمونه‌هایی نیز از ترجمۀ تفاسیر عربی و فارسی به ترکی دیده می‌شود. از آن جمله است: تفسیر سرّ قرآن از سیری پاشا افندی (۱۳۰۲ق) که ترجمۀ بخشی از اوایل تفسیر فخرالدین رازی است و تفسیر مواکب از اسماعیل فرخ افندی (۱۲۸۲ق) که ترجمۀ مواهب علیۀ کاشفی است (بهاءالدین خرمشاهی و دیگران، دانشنامۀ قرآن و قرآن پژوهی، ج۱، ص۵۳۶).
چند اثر نیز به زبان‌های شبه قاره وجود دارد که در عمل ترجمه‌ای تفسیری است؛ از آن جمله است: تفسیر مرادیه به اردو (۱۱۸۴ق/۱۷۷۰م) از شاه مراد الله سنبهلی نقشبندی (چ هوگلی، ۱۲۴۷ق؛ لکهنو، ۱۲۶۰ق)، موضح قرآن به اردو (۱۲۰۵ق) از شاه عبدالقادر دهلوی (چ دهلی، ۱۲۴۵ق)، تفسیر مجددی به اردو از شاه رئوف احمد نقشبندی مجددی (د ۱۲۴۹ق، چ بمبئی، ۱۲۹۳ق)، تفسیر رفیعی به اردو از شاه رفیع الدین دهلوی (چ‌کلکته، ۱۲۵۴ق)، تفسیری از همو به بنگالی (چ کلکته، ۱۳۴۹ق)، فیض الکریم به اردو از قاضی صبغة الله مفتی محمد (د ۱۲۸۰ق) که ناتمام بود و بعدها توسط فرزندانش تکمیل شد (چ مدرس، ۱۲۷۷ق)، جامع التفاسیر به اردو از قطب‌الدین بهادر دهلوی (د ۱۲۸۹ق، چ هند، نولکشور) و فتح المنان یا تفسیر حقانی به اردو از مولانا ابومحم عبدالحق حقانی (چ دهلی، ۱۳۰۵ق بب). مولانا فخرالدین احمد قادری نیز در سدۀ ۱۳ق، تفسیر حسینی از کاشفی را به اردو ترجمه کرد که به تفسیر قادری شهرت داشت (چ لکهنو، ۱۳۰۰ق).
فهرست منابع:
(۱) قرآن کریم؛
(۲) حاجی‌خلیفه، کشف‌الظنون؛
(۳) آقابزرگ، الذریعه؛
(۴) احمد ادرنوی، طبقات المفسرین، به کوشش سلیمان بن صالح خزی، مدینه، ۱۹۹۷م؛
(۵) زرکلی، اعلام؛
(۶) عمررضا کحاله، معجم المؤلفین، دمشق، ۱۹۶۷م؛
(۷) محمدباقر خوانساری، روضات الجنات، بیروت، ۱۴۱۱ق/۱۹۹۱م؛
(۸) ابوالسعود، ارشاد العقل السلیم، بیـروت، داراحیاء التـراث العربی؛
(۹) سیوطی، الاتقان، به کوشش محمدابوالفضل ابراهیم، قاهره، ۱۳۸۷ق/۱۹۶۷م؛
(۱۰) سیوطی، بغیة الوعاة، به کوشش محمدابوالفضل ابراهیم، قاهره، ۱۳۸۴ق/۱۹۶۵م؛
(۱۱) سیوطی، تدریب الراوی، به کوشش عبدالوهاب عبداللطیف، قاهره، ۱۳۸۵ق/۱۹۶۶م؛
(۱۲) سیوطی، الدر المنثور، بیروت، ۱۹۹۳م؛
(۱۳) سیوطی، طبقات المفسرین، به کوشش علی محمد عمر، قاهره، ۱۳۹۶ق/۱۹۷۶م؛
(۱۴) سیوطی، لباب النقول، بیروت، داراحیاء العلوم؛
(۱۵) محمدباقر مجلسی، بحارالانوار، بیروت، ۱۴۰۳ق/۱۹۸۳م؛
(۱۶) عبدالله افندی، ریاض العلماء، به کوشش احمد حسینی، قم، ۱۴۰۱ق؛
(۱۷) بهاءالدین خرمشاهی، تفسیر و تفاسیر جدید، تهران، ۱۳۶۴ش؛
(۱۸) بهاءالدین خرمشاهی و دیگران، دانشنامۀ قرآن و قرآن پژوهی، تهران، ۱۳۷۷ش؛
(۱۹) احمد حسینی، تراجم الرجال، قم، ۱۴۱۴ق؛
(۲۰) احمد حسینی، مؤلفات الزیدیه، قم، ۱۴۱۳ق؛
(۲۱) محمد شوکانی، ارشاد الفحول، به کوشش محمدسعید بدری، بیروت، ۱۴۱۲ق/۱۹۹۲م؛
(۲۲) محمد شوکانی، البدر الطالع، به کوشش علی محمد بجاوی، بیروت، ۱۴۱۲ق/۱۹۹۲م؛
(۲۳) محمد شوکانی، فتح القدیر، بیروت، دارالفکر؛
(۲۴) بغدادی، ایضاح؛
(۲۵) بغدادی، هدیه؛
(۲۶) محمد داوودی، طبقات المفسرین، بیروت، ۱۴۰۳ق؛
(۲۷) علی بالی‌زاده، «العقد المنظوم»، همراه الشقائق النعمانیه؛
(۲۸) علیشیر نوایی، مجالس النفائس، ترجمۀ کهن فخری هراتی و محمد بن مبارک قزوینی، به کوشش علی‌اصغر حکمت، تهران، ۱۳۶۳ش؛
(۲۹) طاش کوپری‌زاده، الشقائق النعمانیه، بیروت، ۱۳۹۵ق؛



جعبه ابزار