• خواندن
  • نمایش تاریخچه
  • ویرایش
 

تجاهل العارف خام

ذخیره مقاله با فرمت پی دی اف



شماره مقاله: ۵۷۷۷
تجاهل العارف
تَجاهُلُ الْعارِف، از مباحث رایج در بدیع معنوی می‌باشد. این اصطلاح را تجاهل العارفین نیز خوانده‌اند (هدایت، ص۹۰). تجاهل در باب تفاعل، یعنی خود را نادان و نادانسته وانمودن (آنندراج، ج۲، ص۱۰۲۹) و یا نمایش نادانی و تظاهر به نادانی کردن (زوزنی، ج۲، ص۶۰۲). به بیان دیگر، متکلم از امری معلوم آن‌چنان پرسش می‌کند که از امری مجهول، و با آنکه چیزی را می‌داند، در معرفت آن تجاهل می‌نماید (رامی تبریزی، ص۸۱). سکاکی (د ۶۲۶ق/ ۱۲۲۹م) به سبب حضور این صنعت در کلام الاهی، عنوان تجاهل را بر آن نمی‌پسندد (سکاکی، ص ۴۲۷؛ بابرتی، ۶۵۹؛ تفتازانی، ج ۱، ص۱۸۶) و از آن با عنوان «سوق‌المعلوم مساقٌ غیرهِ لنکتة»، به معنی «امری معلوم را به جهت ابراز نکته‌ای به صورت نامعلوم روایت کردن» تعبیر می‌کند (سکاکی، ص ۴۲۷).
علمای دانش بدیع به آیاتی از قرآن کریم اشاره کرده‌اند که در آن‌ها آرایۀ تجاهل‌العارف مشهود است (نازعات/ ۷۹/۲۷؛ صافات/۳۷/۶۲). به عنوان مثال، پروردگار در آیۀ ۱۷
سورۀ طه خطاب به موسى می‌فرماید: «وَ ما تِلْکَ بِیَمینِکَ یا موسى» که این پرسش با وجود علم پروردگار نسبت به موضوع برای تذکر و تقریر آمده است (صفی‌الدین حلی، ص۱۱۷؛ تفتازانی، ج ۱، ص۱۸۶) و نکته‌ای را که سکاکی بر ابراز آن تأکید می‌ورزد، در این مقام «تذکر و تقریر» است.
از معروف‌ترین شواهد این صنعت در ادبیات عرب بیتی است منسوب به ذی‌الرمه و یا عُرجی (ابوهلال عسکری، ص ۴۴۵-۴۴۶؛ اسامة بن منقذ، ص۱۴۱): باللٰه یا ظبیات القاع قلن لنا/لیلای منکن‌ام لیلا من البشر؟، که شاعر از شدت عشق و حیرت نسبت به زیباییهای محبوب او را با آهوان بیابان همسان می‌پندارد و نسبت به تعلق او به گروه آدمیان، یا خیل آهوان تردید می‌کند. نظیر این مثال بیتی است از بحتری که در آن دندانهای معشوق را با برق رخشان در شب تاریک یکسان پنداشته، و در تمایز آنان اظهار جهل کرده است (مازندرانی، ص۳۴۹؛ عباسی، ج۳، ص۱۶۴).
ادب فارسی: صنعت تجاهل العارف، از جمله صنایع رایج در ادب فارسی، با ارزشهای زیبایی‌شناختی خاص است. این صنعت در آثار نخستین شاعران پارسی‌گوی، در سبک خراسانی و سپس سبک عراقی به چشم می‌خورد و بیش از همه در آثار عنصری (رادویانی، ص ۷۹) و سعدی بسامد دارد (رودکی، ص۲۱۷؛ عنصری، ص ۱۰۵؛ سعدی، کلیات، غزل ۵۵۹، بیت ۵).
تجاهل العارف مبتنی بر ۳ رکن اصلی است: تخیّل، تشبیه و مبالغه. ژرف ساخت این صنعت، غالباً نوعی تشبیه مضمر است همراه با غلو (شمیسا، ص ۸۰) و یا تشبیه بالکنایه است که درجه‌ای بالا‌تر از تشبیه صریح را افاده می‌کند و ضمن طرح پرسشی شاعرانه و خیال‌انگیز، وحدت، همسانی و همشأنی مشبه و مشبهٌ‌به ادعا می‌شود و به خواننده القا می‌گردد (فشارکی، ص ۱۱۲). چنین است پرسش شاعرانه در بیتی از سعدی (کلیات، غزل ۷۸، بیت ۲): باد بهشت می‌گذرد یا نسیم باغ/یا نکهت دهان تو، یا بوی لادن است؟، که براساس آن، مانندگیِ «باد بهشت»، «نسیم باغ» «نکهت دهان یار» و «بوی لادن» تا بدان جا ست که کار تشخیص و تمایز میان آن‌ها را دشوار می‌سازد و با آنکه شنونده می‌داند مقصود گوینده چیست، در شک خیال‌انگیز و نیز در شگفتی با وی هم‌داستان می‌شود.
این آرایۀ ادبی در شعر معاصر نیز به چشم می‌خورد: کاینک به حیرتم/کاین شعر عاشقانۀ پرشور و جذبه را/ باران سروده است/ یا من سروده‌ام؟ (شفیعی، ص ۱۶۶؛ فضیلت، ص۴۳).
تجاهل العارف، به طور طبیعی در محاورات روزمره نیز به کار می‌رود، مانند «تو باید بیشتر مراقب بچه‌ات باشی یا من؟» (صفوی، ج ۲، ص ۱۳۸). در این موارد مقصود اصلی غالباً تأکید در کلام است و معمولاً از عنصر تشبیه و وجه ادبی خالی است.
مقاصد و اهداف: آرایۀ «تجاهل العارف» ابتدا در نمونه‌هایی از شعر عرب باز شناخته شده، و در شعر و ادب عربی اهداف و مقاصدی برای آن تعیین گردیده است (نویری، ج ۷، ص۱۲۳؛ طیبی، ص ۲۹۴-۲۹۵؛ بابرتی، ص ۶۵۹-۶۶۲). در زبان فارسی نیز علمای دانش بدیع، در زمینۀ تعیین مقاصد و اهداف تجاهل‌العارف، براساس شعر فارسی و نیز با استفاده از کتب بلاغی عربی، تلاشهایی ورزیده‌اند و نمونه‌هایی به دست داده‌اند (فقیر دهلوی، ص ۸۱- ۸۲؛ گرکانی، ص ۱۰۵- ۱۰۸؛ آق‌اولی، ص ۲۰۸؛ تقوی، ص ۲۴۰) که از جملۀ آنهاست: مبالغه در ستایش و نکوهش، اظهار عشق، اظهار شگفتی، و توبیخ و تحقیر مخاطب (نویری، ج ۷، ص۱۲۳؛ طیبی، ص ۲۹۴-۲۹۵؛ آق‌اولی، ص ۲۰۸- ۲۰۹).
برخی دیگر از نمونه‌های این صنعت با توجه به اهداف و مقاصد مورد بحث چنین است:
۱. اظهار شگفتی (سعدی، بوستان، ۴۹): فرا رفت و گفت‌ای عجب این تویی؟ /فرشته نباشد بدین نیکویی!
۲. اظهار عشق (مولوی، غزل ۱۴۳۶؛ بیت ۱): تو خورشیدی و یا زهره و یا ماهی؟ نمی‌دانم/ وزین سرگشتۀ مجنون چه می‌خواهی؟ نمی‌دانم.
۳. تحقیر مخاطب (حافظ، غزل ۱۲۴، بیت ۷): بانگ گاوی چه صدا باز دهد؟ عشوه مخر/سامری کیست که دست از ید بیضا ببرد؟
۴. برای هدف توبیخ و مبالغه در نکوهش و ذم (سعدی، ه‌مان، ۱۲۴، ۱۳۱)؛ برای مبالغه در ستایش و مدح (فردوسی، ۴/۲۷۲۲).
فهرست منابع:
(۱) آق اولی، عبدالحسین، درر الادب، تهران، انتشارات هجرت؛
(۲) آنندراج، محمدپادشاه، تهران، ۱۳۶۳ش؛
(۳) ابوهلال عسکری، حسن، کتاب الصناعتین، به کوشش مفید قمیحه، بیروت، ۱۴۰۴ق/۱۹۸۴م؛
(۴) اسامة بن منقذ، البدیع فی البدیع، به کوشش عبدالله علی مهنّا، بیروت، ۱۴۰۷ق/۱۹۸۷م؛
(۵) بابرتی، محمد، شرح التلخیص، به کوشش محمدمصطفى رمضان صوفیه، طرابلس، ۱۹۸۳م؛
(۶) تفتازانی، مسعود، شرح المختصر، قم، کتابفروشی نجفی؛
(۷) تقوی، نصرالله، هنجار گفتار در فن معانی و بدیع فارسی، اصفهان، ۱۳۶۳ش؛ حافظ، دیوان، به کوشش پرویز ناتل خانلری، تهران، ۱۳۶۲ش؛
(۸) رادویانی، محمد، ترجمان البلاغة، به کوشش احمد آتش، استانبول، ۱۹۴۹م؛
(۹) رامی تبریزی، حسن، حقایق الحدائق، به کوشش محمدکاظم امام، تهران، ۱۳۴۱ش؛
(۱۰) رودکی، جعفر، دیوان، به کوشش جهانگیر منصور، تهران، ۱۳۷۳ش؛
(۱۱) زوزنی، حسین، المصادر، به کوشش تقی بینش، مشهد، ۱۳۴۵ش؛
(۱۲) سعدی، بوستان، به کوشش غلامحسین یوسفی، تهران، ۱۳۷۹ش؛
(۱۳) سعدی، کلیات، به کوشش محمدعلی فروغی، تهران، ۱۳۶۲ش؛
(۱۴) سکاکی، یوسف، مفتاح العلوم، بیروت، ۱۴۰۳ق؛
(۱۵) شفیعی‌کدکنی، محمدرضا، آیینه‌ای برای صدا‌ها، تهران، ۱۳۷۶ش؛
(۱۶) شمیسا، سیروس، نگاهی تازه به بدیع، تهران، ۱۳۶۸ش؛
(۱۷) صفوی، کورش، از زبان‌شناسی به ادبیات (ج ۲: شعر)، تهران، ۱۳۸۰ش؛
(۱۸) صفی‌الدین حلی، شرح الکافیة البدیعیة، به کوشش نسیب نشاوی، دمشق، ۱۴۰۲ق؛
(۱۹) طیبی، حسین، التبیان، به کوشش هادی عطیه مطر هلالی، بغداد، ۱۴۰۷ق/۱۹۸۷م؛
(۲۰) عباسی، عبدالرحیم، معاهد التنصیص، قاهره، ۱۹۴۷م؛
(۲۱) عنصری، حسن، دیوان، به کوشش محمد دبیرسیاقی، تهران، ۱۳۴۲ش؛
(۲۲) فردوسی، شاهنامه، به‌کوشش ژول مل، تهران، ۱۳۶۳ش؛
(۲۳) فشارکـی، محمد، بدیع، تهران، ۱۳۷۴ش؛
(۲۴) فضیلت، محمود، آرایه‌های ادبی در زبان فارسی، کرمانشاه، ۱۳۷۱ش؛
(۲۵) فقیر دهلوی، میرشمس‌الدین، حدایق البلاغت، لکهنو، ۱۸۷۲م؛
(۲۶) قرآن کریم؛
(۲۷) گرکانی، محمدحسین، ابدع البدایع، تهران، ۱۳۲۸ق؛
(۲۸) مازندرانی، محمدهادی، انوار البلاغة، به کوشش غلامی‌نژاد، تهران، ۱۳۷۶ش؛
(۲۹) مولوی، کلیات شمس، به کوشش بدیع‌الزمان فروزانفر، تهران، ۱۳۶۳ش؛
(۳۰) نویری، احمد، نهایة‌الارب، قاهر، ۱۳۵۷ق/ ۱۹۳۸م؛
(۳۱) هدایت، رضا قلی، مدارج البلاغة، به کوشش حسین معرفت، شیراز، ۱۳۵۵ش. محمدنوید بازرگان؛



جعبه ابزار