تدلیس در حدیث
ذخیره مقاله با فرمت پی دی اف
تدلیس در
حدیث به عمل
محدِّث و
راوی گفته میشود که با آن
عیب و
ضعف سندِ روایت پوشانیده شود.
هرگاه راوی با ذکر یا حذف کلمات یا نام افرادی در سلسله سند بکوشد که ضعف سند روایت را بپوشاند یا آن را برتر از میزان
وثاقت واقعی اش نشان دهد، اصطلاحاً «مدلِّس» خوانده میشود و عمل او را تدلیس مینامند.
نخستین گزارشهای عالمان
علوم حدیث، حاوی تقسیمات چندگانه ای برای تدلیس است، فی المثل
حاکم نیشابوری مدلِّسان را به شش دسته و
خطیب بغدادی و
ابن صلاح آنان را به دو دسته تقسیم کردهاند که این تقسیم بندی با اندکی تفاوت، در کتابهای بعدی مقبول افتاده و متداول گردیده است. برخی از محدّثان و مؤلفان متأخر همچون
سیوطی و
محمدرضا مامقانی تقسیم بندی حاکم نیشابوری را نیز به همین تقسیم دوگانه بازگردانده اند.
تدلیس اساساً دو گونه است: تدلیس اِسناد و تدلیس شیوخ. برخی چون
ابن حَجَر عَسقَلانی و
حبیب احمد کیرانوی تنها به تدلیس اسناد اشاره کردهاند و بعضی همچون هدایت حسین
تدلیس در متن حدیث را نیز از موارد تدلیس شمردهاند که صحیح به نظر نمیآید، زیرا تدلیس در متن، همان حدیث مُدْرَج را ایجاد میکند. به همین دلیل، هیچکس پوشاندن عیوب متن حدیث را در ضمن تدلیسِ حدیث نیاورده است.
در مقابل، برخی دیگر تدلیسهایی موسوم به
قطع، عطف،
سکوت، بلاد، تسویه، تجوید و مانند آن را به عنوان قسیم این دو نوع تدلیس ذکر کرده اند
که میتوان همچون ابن حجر عسقلانی
پاره ای از آنها را از اقسام تدلیس اسناد یا تدلیس شیوخ دانست.
تدلیس اسناد آن است که راوی از فرد معاصر خود کلامی را به گونه ای
نقل کند که شنونده یا خواننده گمان کند وی آن
کلام را بدون واسطه از خود مرویٌّ عنه شنیده، در حالی که سماعی در میان نبوده است.
برخی برای تدلیس اسناد شروطی ذکر کرده اند، از جمله آنکه راوی مرویٌّ عنه را ملاقات کرده یا دست کم معاصر او باشد، اما از او روایتی نشنیده باشد. دیگر اینکه الفاظی به کار ببرد که نشانه سماع مستقیم نباشد، الفاظی مانند «قال فلانٌ» یا «عَنْ فلانٍ».
اما اگر راوی با الفاظی چون «سَمِعْتُ»، «حَدَّثَنا» و «اَخْبَرَنا» ــ که صراحت در سماع دارند ــ حدیث نقل کند، آن را حدیث کذب میخوانند.
عالمان حدیث بدان سبب بر شرط ملاقات راوی و مرویٌّ عنه تأکید کردهاند که خواستهاند میان تدلیس و ارسال خفی تفاوت بنهند. به نظر ایشان، چنانچه راوی از فرد معاصر خود که او را ندیده است، بدون
ذکر واسطه روایتی نقل کند، آن روایت مُرسَل خفی است، اما اگر ملاقاتی میان آن دوصورت گرفته باشد، روایتْ مدَلَّس است.
ابن حجر این شرط رااز
شافعی و
ابوبکر بزّاز نقل، و بر ضرورت آن بسیار تأکید کرده است.
با اینهمه، برخی چون
نووی و ابن صلاح
شرط لقا یا ملاقات را ضروری ندانستهاند و حتی ابن صلاح
در بخشی از تعریف خود، قید عدم ملاقات را ذکر کرده است.
اشخاص بسیاری متهم یا متصف به تدلیس اسنادند، مانند
ابن عباس و
ابوهُرَیْرَه، که احادیث اندکی را بهطور مستقیم از پیامبر اکرم صلی اللّه علیه وآله وسلم شنیده بودند، اما در مواضع بسیاری میگفتند: «قال رسول اللّه».
بجز آنان، شمار بسیاری از
محدّثان ــ از جمله راویان
صحیح مسلم و
صحیح بخاری همچون
سلیمان اَعْمَش،
هُشَیم بن بَشیر،
سفیان ثوری،
قَتادة بن دِعامه،
حسن بصری،
سفیان بن عُیین (
ابنعُیَیْنه) و
عبدالرزاق بن همام صنعانی ــ از جمله مدلّسان نام برده شده اند.
وجود احادیث مدلّس در صحیحین و انواع توجیهات و اعتذارهایی که متأخران برای آن آورده اند، همواره از مسائل جدّی و پردامنه تدلیس بوده است.
بدین معنا که راوی برای پوشاندن ضعف شیخ خود و شناخته نشدن او، نام،
کنیه،
لقب، قبیله، شهر یا صفتی را در باره وی به کار میبرد که کسی نمیشناسد و پیش از آن سابقه نداشته باشد.
انگیزه های مختلفی ممکن است سبب تدلیس شیوخ شود، از جمله ترویج حدیث، تحسین حدیث، علوّ اسناد، پرهیز از روایت کردن از کسی که ازخودِ راوی روایت کرده است، کمی سنّ مرویٌّ عنه و ترس از عدم قبول و انتشارِ روایت با وجود احتیاج به آن.
افراد بسیاری به تدلیس شیوخ مشهورند، خطیب بغدادی
و ابن حجر عسقلانی
به برخی از آنان اشاره کرده اند، اما عجیب آن است که ابن صلاح
و نووی
در باره خطیب بغدادی گفتهاند که وی در تصانیفش این شیوه را به کار گرفته است.
صبحی صالح به نقل از دیگران، برخی از این موارد را بر شمرده است.
محدّثان و دانشمندان علم الحدیث اتفاق نظر دارند که تدلیس عملی نادرست و موجب تباهی حدیث است. بسیاری، این کلام شافعی را به نقل از
شُعْبَة بن حَجّاج آوردهاند که تدلیس، برادرِ
دروغ است.
شعبة بن حجاج، جملات دیگری در مذمت تدلیس گفته است که ابن صلاح
آنها را
افراط و مبالغه برای ایجاد
تنفر و منع از تدلیس میداند.
تدلیس شیوخ را غالباً کم ضررتر از تدلیسِ اسناد دانسته اند، اما در مذمت آن نقیصههایی را برشمرده اند، از جمله تضییع مرویٌ عنه و دشوار کردن راه دستیابی به احوال او
باوجود این، تنها خطیب بغدادی
قائل است که به چنین حدیثی نمیتوان احتجاج کرد.
در رد یا قبول حدیث مدلّسان اسناد، اتفاق نظر وجود ندارد. برخی چون شافعی آن را مطلقاً مردود میشمارند و حدیث کسی را که حتی یک بار تدلیس او ثابت شده باشد، نمی پذیرند.
از سوی دیگر، عالمان
زیدیه حدیث مدلّس را مقبول و آن را نوعی ارسال حدیث میدانند و چون حدیث مرسَل نزد ایشان مقبول است، مدلّس را نیز همانندِ آن میپذیرند.
این رأی را خطیب بغدادی به جمهور عالمان حدیث نسبت میدهد، اما خود معتقد است که خبرِ مدلّس در صورتی مقبول است که به گونه ای صریح و روشن باشد؛ یعنی سماع و اتصال آن ایهام نداشته باشد.
نظر خطیب بغدادی در میان اغلب دانشمندان علم الحدیث کمابیش موردتوجه قرار گرفته است و هریک با اندکی تفاوت همین رأی را داده اند.
عالمان شیعه نیز عیناً همین نظر را بیان کرده اند،
اما حسنی
تدلیس را در نظر
شیعه، از اسباب ضعف و سقوط اعتبار حدیث میشمارد و معتقد است که در صورت تدلیس، نمی توان بر حدیث راوی ــ هرکس و از هر طبقه که باشد ــ اعتماد و استناد کرد.
کتابهای چندی درخصوص فهرست اسامیِ مدلّسان تألیف شده که گویا قدیمیترین آنها از آنِ
حسین بن علی کرابیسی (متوفی ۲۴۵) است
هدایت حسین
فهرستی از این مکتوبات مستقل را ــ که امروزه غالباً در دسترس نیستند ــ آورده است. از میان کتب متأخر در این باره دو کتاب مهم شایان ذکر است: التبیین لِأَسْماءالمُدَلِّسین از برهان الدین حلبی سِبْط بن عجمی و تعریف اهل التقدیس بمراتب الموصوفین بالتدلیس از ابن حجر عسقلانی.
(۱) ابن حجر عسقلانی، تعریف اهل التقدیس بمراتب الموصوفین بالتدلیس، چاپ عبدالغفار سلیمان بنداری و محمداحمد عبدالعزیز، بیروت ۱۴۰۵/۱۹۸۴.
(۲) ابن حجر عسقلانی، نزهة النظر: شرح نخبة الفکر، چاپ صلاح
محمد محمدعویضه، بیروت ۱۴۰۹/۱۹۸۹.
(۳) ابن دقیق عید، الاقتراح فی بیان الاصطلاح و مااُضیف الی ذلک من الاحادیث المعدودة من الصّحاح، چاپ قحطان عبدالرحمان الدّوری، بغداد ۱۴۰۲/۱۹۸۲.
(۴) ابن صلاح، مقدمة ابن الصّلاح فی علوم الحدیث، چاپ مصطفی دیب البغا، دمشق ۱۴۰۴/۱۹۸۴.
(۵)
محمد بن عبداللّه حاکم نیشابوری، کتاب معرفة علوم الحدیث، چاپ سیدمعظم حسین، حیدرآباد دکن ۱۹۳۷، چاپ افست مدینه ۱۳۹۷/۱۹۷۷.
(۶) هاشم معروف حسنی، الموضوعات فی الا´ثار و الاخبار، بیروت ۱۹۷۳.
(۷)
احمد بن علی خطیب بغدادی، الکفایة فی علم الروایة، چاپ احمدعمرهاشم، بیروت ۱۴۰۶/۱۹۸۶.
(۸)
محمد بن عبدالرحمان سخاوی، فتح المغیث شرح الفیة الحدیث، چاپ صلاح
محمد محمدعویضه، بیروت ۱۴۱۷/۱۹۹۶.
(۹) عبدالرحمان بن ابی بکر سیوطی، تدریب الرّاوی فی شرح تقریب النواوی، چاپ احمدعمر هاشم، بیروت ۱۴۰۹/ ۱۹۸۹.
(۱۰) زین الدین بن علی شهیدثانی، الرعایة فی علم الدرایة، چاپ عبدالحسین محمدعلی بقّال، قم ۱۴۰۸.
(۱۱) صبحی صالح، علوم الحدیث و مصطلحه عرض و دراسة، دمشق ۱۳۷۹/ ۱۹۵۹.
(۱۲)
محمد بن اسماعیل صنعانی، توضیح الافکار لمعانی تنقیح الانظار، چاپ
محمد محیی الدین عبدالحمید، قاهره ۱۳۶۶، چاپ افست بیروت (۱۹۷۰).
(۱۳) خلیل بن کیکلدی علائی، جامع التحصیل فی احکام المراسیل، چاپ
حمدی عبدالمجید سلفی، بیروت ۱۴۰۷/۱۹۸۶.
(۱۴)
حبیب احمد کیرانوی، قواعد فی علم الحدیث، بیروت ۱۹۹۰.
(۱۵) عبداللّه مامقانی، مقباس الهدایة فی علم الدّرایة، چاپ محمدرضا مامقانی، قم ۱۴۱۱ـ۱۴۱۴.
(۱۶) محمدرضا مامقانی، مستدرکات مقباس الهدایة فی علم الدّرایة، ج ۱، در عبداللّه مامقانی، مقباس الهدایة فی علم الدّرایة، ج ۵، قم ۱۴۱۱ـ۱۴۱۴.
(۱۷) یحیی بن شرف نووی، التقریب و التّیسیر لمعرفة سنن البشیر النذیر، چاپ صلاح
محمد محمدعویضه، بیروت ۱۴۰۷/۱۹۸۷.
(۱۸) EI ۱ , Suppl, Leiden ۱۹۸۷, sv "Tadl ¦ â s" by M Hidayet Hosain.
دانشنامه جهان اسلام، بنیاد دائرة المعارف اسلامی، برگرفته از مقاله «تدلیس در حدیث»، شماره۳۳۸۲.