ترخیم(خام)
ذخیره مقاله با فرمت پی دی اف
ترخیم، مصدر باب تفعیل از مادهی "رخم" و در لغت به معنای سهل و آسان گردانیدن است.(رَخّمتُهُ ترخیماً، سَهّلتُهُ.)(الفیومی، احمد بن محمد،ص ۱۷۷، مادهی "رخم") در اصطلاح نحو ترخیم عبارت است از حذف آخر لفظ به روش مخصوص؛(از جمله اغراض ترخیم میتوان به تخفیف، تملیح و استهزاء اشاره کرد.)(حسن، ج ۴، ص ۹۹، پ ۱.) این معنا از ترخیم عامّ بوده و شامل سه قسم میشود: "ترخیم در نداء"، "ترخیم در ضرورت شعری" و "ترخیم در تصغیر".(الخضری،ج ۲، ص ۶۶۹؛حسن،ج ۴، ص ۹۹.)
ترخیم در تصغیر از مجموعه مباحث باب "تصغیر" بوده و در ضمن آن مورد بررسی قرار میگیرد؛ از این رو این نوشتار به بررسی دو قسم دیگر ترخیم میپردازد.
وجه نامگذاری
با حذف آخر لفظ، از حروف آن کاسته شده و در این صورت آسانتر و سهلتر تلفظ میشود و در واقع در این حذف نوعی تسهیل و آسان گردانیدن وجود دارد. با این بیان روشن میشود که معنای لغوی ترخیم (تسهیل) در معنای اصطلاحی آن لحاظ شده و به همین علت این نوع حذف را ترخیم، نام نهادند.(الجامی،ج ۱، ص ۲۸۳، پ ۷)
جایگاه ترخیم
ترخیم از ملحقات باب "نداء" است و به همین جهت در ادامهی مباحث نداء مورد بررسی قرار میگیرد. بعضی از عالمان نحو(همچون ابن حاجب در "الکافیة".) در ادامهی مباحث مفعولبه، مبحث وجوب حذف عامل مفعولبه، از باب "نداء" بحث کرده و در مقابل گروهی(همچون ابن مالک در "الفیة".) "نداء" را به طور مستقل بعد از باب "توابع" مورد بررسی قرار دادهاند.
قسم اول: ترخیم در نداء
ترخیم در نداء به این صورت است که متکلم (منادِی) آخر مُنادَا را به جهت تخفیف و سبک کردن تلفظ آن حذف میکند.(ابن هشام،ص ۲۲۰) مانند: «یا عامِ»؛ در این مثال "عامِ"، منادایی است که به جهت ترخیم، حرف آخر آن (راء) حذف شده است؛ تقدیر عبارت قبل از ترخیم "یاعامرُ" بوده است.
شرائط عمومی ترخیم منادا
ترخیم در بعضی از اقسام منادا و با وجود شرائطی(در ترخیم منادایی که به تاء تأنیث ختم نمیشود علاوه بر شرائط عمومی، شرائط اختصاصی نیز وجود دارد که در ادامه به آن اشاره میشود.) جایز است:
۱. منادا، معرفه باشد؛(منظور از معرفه در اینجا عَلَم و نکرهی مقصوده است.)(حسن،ج ۴، ص ۱۰۰ - ۹۹) از این رو ترخیم در مثل قول شخص نابینا که میگوید: "یا إنْساناً خُذْ بیَدِی" صحیح نیست؛ زیرا "انساناً" منادای نکرهی محضه (غیر مقصوده) است.
۲. منادا، مستغاثبه نباشد؛ از این رو ترخیم در مثل "یا لَصالحٍ" صحیح نیست؛ زیرا "صالح" مستغاثبه واقع شده است.
۳. منادا، مندوب نباشد؛ از این رو ترخیم در مثال "وا حُسِینا" صحیح نیست؛ زیرا "حُسِینا" مندوب واقع شده است.
۴. منادا، مضاف نباشد؛(شبه مضاف نیز همین حکم را دارد)(حسن،ص۱۰۰) از این رو ترخیم در مثال "یا أهْلَ العِلْمِ" صحیح نیست؛ زیرا "أهْل" منادای مضاف و "العِلْم" مضافالیه آن است.
۵. منادا، مرکب اسنادی نباشد؛ از این رو ترخیم در مثال "یا فَتَحَ الله" صحیح نیست؛ زیرا "فَتَحَ الله" منادا و مرکب اسنادی است.
ترخیم منادای بدون "تاء" تأنیث
در تحقق ترخیم در منادایی که به تاء تأنیث ختم نمیشود علاوه بر شرائط عمومی ترخیم، دو شرط اختصاصی دیگر لازم است:
۱. منادا، عَلَم باشد؛ از این رو در مثال "یا إنسانُ" که متکلم (منادِی)، فرد معینی از افراد انسان را قصد کرده، ترخیم صحیح نیست؛ زیرا "انسان" عَلَم نبوده اگر چه نکرهی مقصوده و به سبب نداء، معرفه است.
۲. منادا دارای چهار حرف و بیشتر باشد؛ از این رو ترخیم در "یا سعدُ" جایز نیست؛ زیرا با وجود اینکه "سعد" عَلَم و بدون تاء تأنیث است اما حروف آن کمتر از چهار حرف است.
حکم حرف آخر منادای مرخَّم
بعد از ترخیم، حرف آخر منادا به دو طریق به کار برده میشود:
۱. ملاحظهی محذوف
در این طریق که کاربرد بیشتری دارد، حرفی که بعد از ترخیم، آخر کلمه واقع شده به همان صورتی که قبل از حذف بوده، در نظر گرفته میشود(الرضی،ج ۱، ص ۲۹۹) و به عبارت دیگر آنچه حذف شده در نیت مذکور ملاحظه میشود؛ مانند: «یا حارِ»؛ در این مثال "حار" که منادای مرخَّم و قبل از ترخیم "حارث" بوده، با همان حرکت قبل از ترخیم (کسره) به کار برده میشود.
۲. عدم ملاحظهی محذوف
در این طریق که کاربرد کمی دارد آنچه از منادا حذف شده ملاحظه نمیشود و منادای مرخَّم رأسا یک اسم به حساب آمده و حکم منادای مستقل را پیدا میکند.(الجامی،ج ۱، ص ۲۸۱) مانند: «یا عامُ»؛ در این مثال "عامُ" مبنی بر ضم و منادای مرخّمی است که با عدم لحاظ حرف محذوف آن، رأسا یک اسم به حساب آمده و از این رو حکم منادای مفردِ عَلَم (بناء بر ضم)، را دارد؛ عبارت مذکور قبل از ترخیم "یا عامِرُ" بوده است.
قسم دوم: ترخیم در ضرورت شعری
همانطور که در ابتدای بحث ترخیم بیان شد یکی از اقسام ترخیم آن است که به جهت ضرورت شعری آخر کلمه حذف شود. این حذف در صورتی در شعر واقع میشود که کلمه، منادا نبوده اما صلاحیت منادا واقع شدن(به عنوان مثال "الغلام" به جهت داشتن "ال" صلاحیت منادا واقع شدن را ندارد. حسن،ج ۴، ص ۱۱۲) را داشته باشد.(الخضری،ج ۲، ص ۶۷۵)مانند:
«لَنِعمَ الفَتی تَعسو إلی ضَوْءِ نارِهِ طَریفُ بنُ مالٍ لَیْلَةَ الجوعِ و الخصر»؛
در مصراع دوم این شعر "مالٍ"، اسم مرخَّم و قبل از ترخیم "مالکٍ" بوده که حرف آخر آن حذف شده است.
ترخیم در قرآن و حدیث
۱. مانند آیهی "و نادَوْا یا مالِ"،(زخرف: ۷۷) (آنها فریاد میکشند: ای مالک دوزخ)؛ در این آیهی شریفه "مالِ" منادای مرخّم و قبل از ترخیم "مالک" بوده است. تحقق ترخیم در این آیه بر طبق قراءت ابن مسعود است از این رو در قراءت مشهور (یا مالِکُ) ترخیم محقق نشده است.(الخضری، ج ۲، ص ۶۶۸)
۲. مانند حدیث "فقالَ یا حارِ إنَّکَ نَظَرْتَ تَحْتَکَ و لَمْ تَنْظُرْ فَوْقَکَ"،(مجلسی، ج ۲۲، ص ۱۰۵، ب ۳۷) (امیرالمؤمنین فرمودند: ای حارث همانا تو به پایین خود نظر میکنی و به بالای خود نظر و توجهی نداری)؛ در این حدیث شریف "حارِ" منادای مرخّم و قبل از ترخیم "حارث" بوده است.
-----------------------------------------------------
منابع:
(۱)الفیومی، احمد بن محمد، المصباح المنیر فی غریب الشرح الکبیر، بیروت، دار احیاء التراث العربی، ۱۴۳۰ هـ.ق، چاپ اول، ص ۱۷۷، مادهی "رخم".
(۳)حسن، عباس، النحو الوافی، مصر، دارالمعارف،چاپ سوم.
(۴)الخضری، محمد، حاشیة الخضری علی شرح ابن عقیل علی ألفیة ابن مالک، بیروت، دارالفکر، ۱۴۲۸ هـ. ق
(۵)الجامی، عبدالرحمن بن أحمد، الفوائد الضیائیة، بیروت، دار احیاء التراث العربی، ۱۴۳۰ هـ.ق، چاپ اول.
(۶) ابن هشام، عبدالله بن یوسف، أوضح المسالک إلی الفیة ابن مالک، مصر، شرکة القدس للتصدیر، ۱۴۲۸ هـ ق، چاپ اول.
(۷) الرضی، محمد بن الحسن الاسترآبادی، شرح الرضی علی کافیة ابن الحاجب، قم، دارالمجتبی، ۱۳۸۹ هـ.ش، چاپ اول.
(۸)مجلسی، محمد باقر، بحارالأنوار الجامعة لدرر أخبار الأئمة الأطهار، بیروت، موسسه الوفاء، ۱۴۰۴ هـ ق، چاپ چهارم.