• خواندن
  • نمایش تاریخچه
  • ویرایش
 

تسبیح در قرآن(خام)

ذخیره مقاله با فرمت پی دی اف



تسبیح (۱) ، اصطلاحی دینی . تسبیح در لغت به معنای خدا را به پاکی یاد و وصف کردن ، او را از هرگونه بدی و هرآنچه شایستة او نیست ، دور و مبرّا دانستن (تنزیه ) است و به معنای ذکر و نماز نیز آمده است (فراهیدی ، ج ۳، ص ۱۵۱ـ۱۵۲؛ ابن فارس ، ج ۳، ص ۱۲۵؛ ابن منظور؛ صفی پوری ، ذیل «سبح »). مفهوم تسبیح ، گذشته از کاربرد بسیار آن در قرآن و احادیث و روایات ، در عرفان اسلامی نیز مطرح است .
در قرآن و تفاسیر. واژة تسبیح در قرآن دو بار در حالت مضاف (نور: ۴۱؛ اسراء: ۴۴) و واژه های هم ریشه با آن نود بار به کار رفته است که از آن میان بیشترین کاربرد را واژة سبحان دارد. پنج سورة مدنیِ حدید، حشر، صف ، جمعه ، تغابن و دو سورة مکیِ اسراء و اعلی با واژه های هم ریشه با تسبیح آغاز می شوند؛ به این سوره ها «مسبّحات » می گویند.
مضمونی که در آیه های قرآنیِ مرتبط با تسبیح بسیار جلب توجه می کند، تسبیح گویی موجودات است . به بیان قرآن ، چیزی نیست که به تسبیح خدا مشغول نباشد، ولی آدمیان به تسبیح موجودات پی نمی برند (اسراء: ۴۴). از جمله مصادیق تسبیح کنندگان اند: آسمانها و زمین و هرچه در آنهاست (حدید: ۱؛ حشر: ۱؛حشر:۲۴؛ صف : ۱؛ نور: ۴۱؛ جمعه : ۱؛ تغابن : ۱)؛ کوهها و پرندگان که همراه با داود علیه السلام و در حالی که مسخَّر او هستند، به تسبیح مشغول اند (انبیاء: ۷۹؛ ص : ۱۸)؛ رعد (رعد: ۱۳)؛ فرشتگان و حاملان عرش الاهی که (زمر: ۷۵؛غافر: ۷ ؛ رعد: ۱۳) خود را «مسبِّحون » می خوانند (صافات : ۱۶۶) و در اعتراض به آفرینش انسانِ فسادانگیز و خونریز به تسبیح گو بودن خود افتخار می کنند (بقره :۳۰). در آیه ای هم از تسبیح گویی فرشتگان در کنار آمرزش خواهی آنها برای اهل زمین سخن رفته است (شوری: ۵).
از مضامین شایان ذکر در آیه های مرتبط با تسبیح ، نسبت تسبیح گویی با ایمان ورزی است . قرآن در کنار ایمان از تسبیح گویی یاد می کند (فتح : ۹) و از کسانی سخن می گوید که هیچ چیز آنان را از ذکر خدا باز نمی دارد و بامداد و شامگاه به نیایش و تسبیح او مشغول اند (نور: ۳۶؛نور:۳۷). به کار رفتن مضمون تسبیح در سه آیه از چهار آیة سجده (اعراف : ۲۰۶؛ سجده : ۱۵؛ فصلت : ۳۸) مرجوع کنید بهید ربط وثیقِ اهل تسبیح بودن با بندگی و ایمان ورزی است . موسی علیه السلام از خدا می خواهد که برادرش هارون را همراه و یاور او سازد تا خدا را تسبیح بسیار گویند و به یاد او باشند (طه : ۳۳) و یونس علیه السلام در ظلمات ندا در می دهد که «لااله الاّ انت سبحانک إِنّی کُنْتُ من الظالمین » (انبیاء: ۸۷)؛ بنا بر قرآن ، اگر یونس از تسبیح کنندگان نبود، تا روز بعث در شکم ماهی می ماند (صافات : ۱۴۳؛صافات :۱۴۴).
در قرآن بارها به تسبیح گویی امر شده است . خداوند، پیامبر اکرم و برخی دیگر از انبیا را به تسبیح گویی امر کرده (حجر: ۹۸؛ طه : ۱۳۰؛ فرقان : ۵۸؛ آل عمران : ۴۱) و از ایمان آورندگان خواسته است که صبح و شام او را تسبیح گویند (احزاب : ۴۲). زکریای پیامبر نیز قوم خویش را به تسبیح گویی مدام فرا می خواند (مریم : ۱۱).
تفلیسی در وجوه قرآن (تفلیسی،ص ۵۳) بر آن است که تسبیح در قرآن دو وجه معنایی دارد: خدا را به پاکی یاد کردن و ان شاءاللّه گفتن . او برای وجه اخیر آیة ۲۸ سورة قلم را شاهد آورده است . فیروزآبادی نیز در تقسیم بندی خود ۳۱ وجه معنایی برای کاربرد تسبیح در قرآن بر شمرده است (فیروزآبادی،ج ۲، ص ۲۸۵ـ۲۸۹،فیروزآبادی،ج ۳، ص ۱۷۲ـ ۱۷۸). برای واژة سبحان هم ــ که به همان معنای تسبیح است اما در حالت اسمی نه مصدری (ازهری ، ج ۴، ص ۳۳۸، ذیل «سبح ») ــ تفلیسی کاربردهایی چون پاکی و بری بودن از عیوب ، شگفتی و نماز را در قرآن تشخیص داده است (تفلیسی، ص ۱۲۵ـ۱۲۶).
مفسران در تفسیر آیات مرتبط با تسبیح ، گذشته از شرح معنای لفظی تسبیح ، متناسب با آیة موردنظر، و نقل اقوال و روایات مختلف ، مطالبی بیان کرده اند. طبری در جایی این نظر را نقل کرده که تسبیح ، نماز فرشتگان است (طبری،ج ۱، ص ۱۶۶) و در تفسیر آیة ۴۱ سورة نور دو قول آورده است : نماز برای انسان است و تسبیح برای دیگر مخلوقات ، نماز برای انسان است و تسبیح برای همة موجودات (طبری،ج ۱۸، ص ۱۱۷). به نظر شیخ طوسی ، تسبیح در مورد موجودات عاقل به همان معنای لفظی است ، اما در مورد حیوانات و جمادات عبارت است از دلالت آنها بر وحدانیت خدا و صفات او (شیخ طوسی،ج ۹، ص ۵۱۷ ـ ۵۱۸؛شیخ طوسی،ج ۶، ص ۴۸۲ـ۴۸۳؛شیخ طوسی، ج ۷، ص ۲۶۸؛شیخ طوسی، ج ۷، ص۴۴۵؛شیخ طوسی،ج ۸، ص ۵۴۹ ـ ۵۵۰؛شیخ طوسی،ج ۱۰، ص ۱۸). زمخشری در تفسیر آیة ۹۸ سورة حجر، تسبیح را «فزع الی اللّه » معنی کرده و گفته است که مراد ذکر دائم و کثرت سجود است (زمخشری،ج ۲، ص ۵۹۱). طبرسی نیز با نقل این قول که نماز اختصاص به انسان دارد و تسبیح برای همة موجودات است (طبرسی،ج ۷، ص ۲۳۳)، بر آن است که تسبیح مکلفین به قول است و تسبیح جمادات به دلالت ( غیرلفظی ) (طبرسی،ج ۱۰، ص ۴۴۷). فخررازی با نقل این قول که مفهوم تسبیح در قرآن به دو معنای تنزیه و تعجب آمده ، موارد هر دو معنی را برشمرده است (فخررازی،ج ۲، ص ۱۷۱ـ۱۷۲). او نیز در تفسیر برخی آیات ، مراد از تسبیح را نماز دانسته (فخررازی،ج ۸، ص ۴۵؛فخررازی،ج ۲۱، ص ۱۹۰) و در موردی به اختلاف نظرها در بارة نوع این نماز اشاره کرده است (فخررازی،ج ۲۲، ص ۱۳۳ـ۱۳۴). به نظر فخررازی ، مراد از مسبِح بودن همة اشیا، دلالت خلقت آنها بر تنزیه و قدرت و الاهیت و توحید و عدل خداست و خلقت موجودات عاقل به نحو اشدّ چنین دلالتی دارد (فخررازی،ج ۲۴، ص ۱۰؛فخررازی، ج ۲۰، ص ۲۱۸)( که تسبیح حیّ مکلف را به دو طریق قولی و دلالی می داند و تسبیح بهایم و جمادات را به طریق دلالی)(فخررازی، ج ۲۹، ص ۲۰۶)( که مسبح بودن را لازمة ماهیت اشیا می داند).
به نوشتة محمد رشیدرضا (محمد رشیدرضا،ج ۷، ص ۲۶۴ـ ۲۶۵)، از آنجا که تسبیح بر منزه دانستن از هرگونه شرّ و بدی دلالت دارد، به خدا اختصاص یافته است و در مقابل آن ، لعن است که بر دور دانستن هرگونه خیر و خوبی از یک موجود دلالت دارد. طباطبائی (طباطبائی،ج ۱۳، ص ۱۱۰ـ۱۱۳) با رد مجازی بودن کاربرد تسبیح برای برخی موجودات ، بر آن است که در مورد همة موجودات ، اطلاق لفظ تسبیح حقیقی است و مراد از تسبیح ، تسبیحِ به قول است ، اما قول لزوماً به لفظ نیست . او در تفسیر آیة ۴۴ سورة اسراء می گوید که مراد از تسبیح ، صرفِ دلالت مسبح بر نفی شریک و نقص از خدا نیست چون در این صورت ، آوردن عبارت «لاتَفْقُهون تَسْبیحَهُم » معنایی ندارد؛ دلالت را همة انسانها در می یابند (طباطبائی،ج ۱۱، ص ۳۲۳؛طباطبائی،ج ۱۹، ص ۱۴۴).
در تفاسیر عرفانی قرآن با نگاهی متفاوت به تسبیح نگریسته شده و گاه از تسبیح در کنار تقدیس یاد شده است ، کمااینکه «سُبّوح » (از اسماءاللّه) نیز معمولاً همراه با «قُدّوس » ذکر می شود؛ مثلاً در تفسیرالقرآن الکریم عبدالرزاق کاشی از تسبیح اهل سماوات به «تقدیس » تعبیر و گفته شده که اظهارصفات جمالی خداوند است و از تسبیح اهل زمین به «تحمید و تعظیم » تعبیر شده و آمده است که اظهار صفات جلالی خداوند است (عبدالرزاق کاشی ، ج ۲، ص ۱۴۴).
منابع :
(۱) قرآن ؛
(۲) ابن فارس ؛
(۳) ابن منظور؛
(۴) محمد بن احمد ازهری ، تهذیب اللغة ، ج ۴، چاپ عبدالکریم عزباوی ، قاهره ( بی تا. ) ؛
(۵) حبیش بن ابراهیم تفلیسی ، وجوه قرآن ، چاپ مهدی محقق ، تهران ?( ۱۳۴۰ش ) ؛
(۶) محمد رشیدرضا، تفسیرالقرآن الحکیم الشهیر بتفسیر المنار ( تقریرات درس ) شیخ محمد عبده ، ج ۷، مصر ۱۳۶۷؛
(۷) زمخشری ؛
(۸) عبدالرحیم بن عبدالکریم صفی پوری ، منتهی الارب فی لغة العرب ، چاپ سنگی تهران ۱۲۹۷ـ ۱۲۹۸، چاپ افست تهران ۱۳۷۷؛
(۹) طباطبائی،المیزان؛
(۱۰) طبرسی ؛
(۱۱) طبری ، جامع ؛
(۱۲) طوسی ؛
عبدالرزاق کاشی ، تفسیرالقرآن الکریم (معروف به تفسیر ابن عربی )، چاپ مصطفی غالب ، بیروت ۱۹۷۸،
(۱۳) چاپ افست تهران ( بی تا. ) ؛
(۱۴) محمد بن عمر فخررازی ، التفسیرالکبیر ، قاهره ( بی تا. ) ، چاپ افست تهران ( بی تا. ) ؛
(۱۵) خلیل بن احمد فراهیدی ، کتاب العین ، چاپ مهدی مخزومی و ابراهیم سامرائی ، قم ۱۴۰۵؛
(۱۶) محمد بن یعقوب فیروزآبادی ، بصائر ذوی التمییز فی لطائف الکتاب العزیز ، ج ۲ و ۳، چاپ محمدعلی نجار، قاهره ۱۴۰۶/ ۱۹۸۶.



جعبه ابزار