• خواندن
  • نمایش تاریخچه
  • ویرایش
 
اَلا یا اَیُّهَا السّاقی اَدِرْ کَأسَاً و ناوِلْهاکه عشق آسان نمود اوّل ولی افتاد مشکل‌ها
به بویِ نافه‌ای کآخر صبا زان طُرّه بگشایدز تابِ جَعدِ مشکینش چه خون افتاد در دل‌ها
مرا در منزلِ جانان چه امنِ عیش چون هر دَمجَرَس فریاد می‌دارد که بَربندید مَحمِل‌ها
به مِی سجّاده رنگین کن گَرت پیرِ مُغان گویدکه سالِک بی‌خبر نَبوَد ز راه و رسمِ منزل‌ها
شبِ تاریک و بیمِ موج و گردابی چنین هایلکجا دانند حالِ ما سبکبارانِ ساحل‌ها
همه کارم ز خودکامی به بدنامی کشید آخرنهان کِی مانَد آن رازی کزو سازند محفل‌ها
حضوری گر همی‌خواهی از او غایب مشو حافظمَتٰی ما تَلْقَ مَنْ تَهْویٰ دَعِ الدُّنْیا و اَهْمِلْها



در مجمع از شاعری نقل کرده:
ابلغ امیر المؤمنین‌اخا العراق اذا اتیتا
انّ العراق و اهله‌عنق الیک‌ فَهَیْتَ‌ هَیْتَا


اَلا یا اَیُّهَا السّاقی اَدِرْ کَأسَاً و ناوِلْهاکه عشق آسان نمود اوّل ولی افتاد مشکل‌ها
به بویِ نافه‌ای کآخر صبا زان طُرّه بگشایدز تابِ جَعدِ مشکینش چه خون افتاد در دل‌ها
مرا در منزلِ جانان چه امنِ عیش چون هر دَمجَرَس فریاد می‌دارد که بَربندید مَحمِل‌ها



اَلا یا اَیُّهَا السّاقی اَدِرْ کَأسَاً و ناوِلْهاکه عشق آسان نمود اوّل ولی افتاد مشکل‌ها
به بویِ نافه‌ای کآخر صبا زان طُرّه بگشایدز تابِ جَعدِ مشکینش چه خون افتاد در دل‌ها
مرا در منزلِ جانان چه امنِ عیش چون هر دَمجَرَس فریاد می‌دارد که بَربندید مَحمِل‌ها




جعبه ابزار