• خواندن
  • نمایش تاریخچه
  • ویرایش
 

تصغیر (خام)

ذخیره مقاله با فرمت پی دی اف



تصغیر، مبحثی در قواعد عربی و دستور زبان فارسی و ترکی .

۱) در عربی. تصغیر از مباحث صرف اسم در عربی است. دستورنویسان عرب از این عنوان بیشتر خردی و کوچکی را در نظر داشته و تصغیر را مترادف تحقیر دانسته‌اند (زمخشری، ص۲۴۳؛ ابن یعیش، ج۵، ص۱۱۳؛ ابن یعیش، ج۵، ص۱۱۵؛ سیبویه، ج۳، ص۴۱۷؛ سیبویه، ج۳، ص۴۱۹؛ سیبویه، ج۳، ص۴۲۵ ) تصغیر به این معانی (حقیقی و مجازی (دلالت می‌کند: ۱) کوچکی چیزی که درباره آن صحبت می‌کنیم، مانند «دُوَیْرَه» (خانه کوچک) به جای «دار» (خانه)؛ ۲) حقارت و کوچکی چیزی از دیدگاه گوینده که ممکن است در واقع کوچک و حقیر نباشد، مانند «ذَهَبَتِ الدراهمُ إلا دُرَیْهِما»؛ ۳) نزدیکی، مانند «قُبَیْلَالصبح»؛ ۴) محبت و دلبستگی، مانند «یا بُنَیَّ»، «یا اُخَیّ»؛ ۵) عظمت، بزرگی و اغراق، مانند «دُوَیْهیَه» (مصیبت بزرگ)، «سُنَیه حَمراء» (سال سخت و طاقت فرسا). نحویان بصره این معنای تصغیر را نپذیرفته‌اند؛ (ابن یعیش، ج۵، ص۱۱۵؛ فلایش، ج۱، ص۳۹۰ـ ۳۹۵؛ ابن عصفور، ص۴۳۵) ۶) تمجید و ستایش، مانند «کُنَیْفٌ مُلِی ءَ عِلماً»؛ ۷) سرزنش و نکوهش، مانند «یا فُوَیْسِق». (رضی الدین استرآبادی، قسم۱، جزء۱، ص۱۹۰ـ۱۹۲؛ ابن عصفور، ص۴۳۵ـ۴۳۶؛ لین، ج۴، ص۱۶۹۱؛ فلایش، ج۱، ص۳۸۰ـ ۳۸۱)

قواعد تصغیر در عربی فراوان و گاهی پیچیده است. اساس این قواعد بیشتر بر تعداد حروف واژه‌هاست. به طور کلی سه قالب برای تصغیر، بر اساس تعداد حروف، شناسایی شده که عبارت‌اند از: فُعَیْلٌ، برای اسمهای سه حرفی (مثل رُجَیْلٌ از رَجُلٌ)؛ فُعَیْعِلٌ، برای اسمهای چهارحرفی (مثل دُرَیْهِمٌ از دِرْهَمٌ)؛ فُعَیْعِیلٌ، برای اسمهای پنج حرفی (مثل عُصَیْفِیرٌ از عُصْفور). (سیبویه، ج۳، ص۴۱۵ـ۴۱۶؛ ابن یعیش، ج۵، ص۱۱۵ـ۱۱۶؛ ابن جِنّی، ص۲۷۵) این قالبها بر اساس تغییر در مصوتهای شکل ف ع ل و افزودن یک یا دو صامت «ی» به آن به دست می‌آید. در اسمهای سه حرفی که اسم خاص به شمار نمی‌روند، و مرجوع کنید بهنث آنها بر وزن فَعْلی ' نیست، پسوندِ ــَـ ان حروف اصلی محسوب می شود، ازینرو مصغر این اسمها در قالب فُعَیْعِیل ساخته می‌شود، مانند سُلَیْطین از سلطان. در برخی از اسمهای پنج حرفی یا آنها که بیش از پنج حرف دارند، حرف یا حروفی را حذف می‌کنند و آنها را در قالب فُعَیْعِل (به جایِ فُعَیْعِیلٌ) مصغر می‌سازند، مانند سُفَیْرِجٌ از سَفَرجَل، عُنَیْکِبٌ از عنکبوت؛ شاید به این دلیل که تصغیر اسمهای بیش از چهارحرفی، در زبان عربی ناپسند شمرده می‌شود. البته در اینکه کدامیک از حروف اسم حذف گردد تا در قالب رباعی در آید، اختلاف هست. (سیبویه، ج۳، ص۴۱۷ـ ۴۱۸؛ ابن یعیش، ج۵، ص۱۱۶ـ۱۱۷؛ ابن جنّی، ص۲۷۹؛ میدانی، ص۳۳؛ رایت، ج۱، ص(۱۶۸

اسم مصغر از اسم ذات، صفات، اسمهای اشاره (مانند ذَیّاک از ذاک)، موصولات (مانند اللذَیّا، به فتح یا ضم لام، از الذی)، ظرفها و حتی برخی از فعلهای تعجب ساخته می‌شود. (سیبویه، ج۳، ص۴۷۷ـ ۴۷۸؛ سیبویه، ج۳، ص۴۸۷ـ ۴۸۸؛ ابن یعیش، ج۵، ص۱۳۵ـ ۱۳۶؛ ابن یعیش، ج۵، ص۱۳۹ـ۱۴۰؛ ابن عصفور، ص۴۳۷؛ ابن عصفور، ص۴۵۸ـ ۴۶۰) اسمهای مصغر به اعتقاد نحویان، ترکیبهایی وصفی هستند که با حذف صفت مختصر شده‌اند، مثلاً «رُجَیْلٌ» به معنای «رَجُلٌصغیرٌ» است. (ابن یعیش، ج۵، ص۱۱۳؛ ابوعلی فارسی، ص۴۸۶؛ رضی الدین استرآبادی، قسم۱، جزء۱، ص(۱۹۲

جمعهای موسوم به جمع قلّه (بجز وزن «اَفْعال»)، در تصغیر از قوانین عمومی پیروی می‌کنند، اما جمعهای کثرت به دو طریق مصغر می‌شوند: ۱) آن را به شکل مفرد باز می‌گردانند و پس از مصغر ساختن مفرد، علامت جمع سالم (ــُ ونَ یا ــِـ ینَ) را بدان می‌افزایند، مانند شُعَراء > شاعر > شُوَیْعِر > شُوَیْعِروُن. ۲) از شکل جمع قلّه ــ در صورت وجود داشتن ــ استفاده می‌کنند، مانند فِتْیان > فُتَیُّون. (ابن یعیش، ج۵، ص۱۳۲؛ رایت، ج۱، ص(۱۷۰

در اسمهای ترکیبی تنها جزء اول مصغر می‌گردد، مانند عُبَیْدُاللّه از عبداللّه. رجوع کنید به اسمهای مؤنث (حقیقی و مجازی ) که پسوند ــَـ ه ندارند، در شکل مصغر با این پسوند ظاهر می‌شوند، مانند شُمَیْسه از شمس. برخی واژه‌ها از این قانون مستثنا هستند، مانند حُرَیْب از حَرْب. (ابن یعیش، ج۵، ص۱۳۶ـ۱۳۷؛ فلایش، ج۱، ص۳۸۲؛ رایت، ج۱، ص۱۷۰ـ۱۷۱) دو مصوت بلند ¦ a و ¦ I ، یعنی شکل تغییر یافته حرفهای «و» و «ی»، هنگام تصغیر به اصل خود باز می‌گردند، مانند بابٌ> بُوَیبٌ. واژه‌های مصغری نظیر شُوَیّ (مصغرشَی ء) و بُوَیْت (مصغر بیت) از این قانون تبعیت نکرده‌اند. اگر مصوت بلند ¦ a به عنوان دومین حرف واژه، زائد بر سه حرف اصلی باشد، حتماً به «و» تبدیل می‌شود، مانند شاعر> شُوَیْعر. اگر سومین حرف، صدای بلند ¦ a باشد، به حرف «ی» تبدیل می‌شود و در حرف «ی» ــ که ویژه قالب تصغیر است ــ ادغام می‌گردد، مانند غلام> غُلَیِّم. (رایت، ج۱، ص۱۷۲؛ فلایش، ج۱، ص۳۸۴ـ ۳۸۵) در مصغر مصدرهای فعلهای مثال واوی (فعلهایی که نخستین حرف اصلی آنها واو است) واوِ محذوف هنگام تصغیر باز می‌گردد، مانند عِدَه> وُعَیْدَه. همچنین اسمهایی که به عقیده دستورنویسان سومین حرف اصلی خود را از دست داده‌اند، در مصغر حرف از دست رفته را باز می‌یابند، مانند ابٌ (ابو) > اُبَیٌّ، به جایِ اُبَیْو.ٌ (ابن یعیش، ج۵، ص۱۲۱) همچنین در واژه هایی چون «اسم»، هنگام تصغیر، الف از بین می‌رود: سُمَیٌّ. (رایت، ج۱، ص۱۷۴؛ ابن یعیش، ج۵، ص۱۱۶ـ۱۳۳)
یک راه دیگر برای ساخت اسم مصغر، توجه به ریشه کلمه است، بدین ترتیب که اگر ریشه از سه حرف تشکیل شده باشد، مصغر آن بر وزن فُعَیْل و چنانچه مشتمل بر چهار حرف باشد، بر وزن فُعَیْعِل است، مانند عُطَیْف از معطف، حُرَیْث از حارث، عُصَیْفِر از عُصفور و قُرَیْطِس از قرطاس. این نوع تصغیر را تصغیر ترخیم نامیده‌اند، زیرا حروف افزوده، در شکل مصغر فرو می‌افتند و کلمه کوتاهتر و آسانتر ادا می‌گردد (سیبویه، ج۳، ص۴۷۶؛ ابن یعیش، ج۵، ص۱۳۷؛ زمخشری، ص۲۴۷؛ رایت، ج۱، ص۱۷۴؛ فلایش، ج۱، ص (۳۸۹ برخی گفته‌اند که عربها تصغیر ترخیم را فقط در اسمهای خاص به کار می‌برده‌اند. (ابن یعیش، ج۵، ص۱۳۷(

اسمهایی نیز در زبان عربی موجود است که بر قالب تصغیرند، اما هیچیک از معانی تصغیر در آنها نیست، مانند جُمَیْلٌ و کُعَیْتٌ و کُمَیْتٌ. (ابن یعیش، ج۵، ص۱۳۶)

۲ ) در فارسی. اگر اسم علامت تصغیر داشته باشد، آن را مصغر می‌نامند. (خیامپور، ص۳۴) مصغر اسمی است که مفهوم خردی و کوچکی را برساند. (انوری و احمدی گیوی، ص۱۰۳ ) اسم مصغر یا به کوچکی از نظر اندازه دلالت می‌کند یا به کوچکی از نظر معنوی. (محتشمی، ص۴۵ ) صفت نیز گاهی مصغر می‌شود، مانند بَدَک، کَمَکی، بیشترک، پیشترک. تصغیر سه علامت دارد: «ک» (دخترک)، «چه» (باغچه)، «و» (خواجو).
(خیامپور، ص۳۴) «ک» تصغیر گاهی بی‌ارزش بودن را می‌رساند، مانند مردک، عالمک؛
و گاهی تحبیب و دلسوزی را، مانند طفلک، مامک (شریعت، ص۲۲۷ ) و گاهی نیز شباهت یا داشتن رنگی را، مانند موشک، خروسک، زردک، سُرخَک. در بعضی لهجه‌ها در مقام تعریف و تصغیر، به اسم، های بیان حرکت می‌افزایند، مانند پسره، دختره. (انوری و احمدی گیوی، ص(۱۰۴

اگر کلمه‌ای به «ا» یا «و» ختم شده باشد. قبل از «ک»، «ی» می‌افزایند، مانند پایَک، مویَک. اگر کلمه‌ای به های بیان حرکت ختم شده باشد، «ه» به «گ» بدل می‌شود، مانند جوجه< جوجگک. گاهی «چه» به «زه / ژه» تبدیل می‌شود، مانند نیچه< نیزه؛
مویچه< مژه. (شریعت، ص227)

پسوند «ـ ویه» (- uye ) را از علامتهای تصغیر دانسته‌اند: شیرویه، بابویه، ماهویه. (محتشمی، ص۲۰۵ـ۲۰۶) گاه در تصغیر با چه، بر خلاف قیاس، یک «ی» نیز می‌آید: دریچه، (محتشمی، ص۴۵) ( دنبلیچه (دنبالیچه) ). گاه در یک قید، «ی» نکره و «ک» تصغیر باهم جمع می‌شوند: کَمَکی، لَختکی، نَرمکی. (فرشیدورد، ص۱۰۷)

۳) در ترکی. در ترکی عثمانی، گذشته از علامتهای تصغیر فارسی، علامت تصغیر، «جِق» و «جِک» است (ردهاوس، ۱۹۷۸، ذیل «جق») که در ترکی امروزی ترکیه، به لحاظ داشتن نوع واکه / واکه‌ها (ظریف، ستبر؛
گِرد، صاف) به صورتهای -cik ،k i c ، cuk و cدk نوشته می‌شود: (ردهاوس، ۱۹۸۴، ذیل k" â c - " (ev (خانه)،evcik (خانه کوچک)؛
elma (سیب)، k â elmac (سیب کوچک/ سیبِ آدم ( زیرگلو) )؛
tomur (برجستگی)؛
tomurcuk (جوانه، غنچه)؛
دk µ kد (کوچک)، دcدk µ kد (خیلی کوچک).
(هانی و عز، ذیل همین واژه ها) در پاره‌ای واژه‌های ترکی، به هنگام افزوده شدن پسوند تصغیر، در آخر کلمه تغییرهایی روی می‌دهد :az (کم) k< â -c â k /az- â az-a-c (کَمَکی، اندکی، مختصری)؛
ufak (کوچک ) k< â ufa-c (کاملاً کوچک ، ریزه میزه).
(هانی و عز، ذیل همین واژه ها)
منابع :
(۱) ابن جنّی، اللمع فی العربیّه، چاپ حامد، بیروت ۱۴۰۵/ ۱۹۸۵؛
(۲) ابن عصفور، المقرّب، چاپ احمد عبدالستار جواری و عبداللّه جبوری، بغداد ۱۹۸۶؛
(۳) ابن یعیش، شرح المفصّل، بیروت: عام الکتب، (بی تا.)؛
(۴) حسن بن احمد ابوعلی فارسی، کتاب التکمله، چاپ کاظم بحرالمرجان، بغداد ۱۴۰۱/۱۹۸۱؛
(۵) محمد بن حسن رضی الدین استرآبادی، شرح شافیة ابن الحاجب، چاپ محمد نورالحسن، محمد زفزاف، و محمد محیی الدین عبدالحمید، بیروت ۱۳۹۵/۱۹۷۵، چاپ افست تهران (بی تا.)؛
(۶) محمود بن عمر زمخشری، المفصّل فی علم اللغة، چاپ محمد عزالدین سعیدی، بیروت ۱۴۱۰/۱۹۹۰؛
(۷) عمرو بن عثمان سیبویه، الکتاب، چاپ عبدالسلام محمد هارون، بیروت (بی تا.) ؛
(۸) احمد بن محمد میدانی، کتاب نزهة الطرف فی علم الصرف، بیروت ۱۴۰۱/۱۹۸۱؛
(۹) حسن انوری و حسن احمدی گیوی، دستور زبان فارسی ۲، تهران ۱۳۷۸ ش؛
(۱۰) عبدالرسول خیامپور، دستور زبان فارسی، تبریز ۱۳۴۷ ش؛
(۱۱) محمدجواد شریعت، دستور زبان فارسی، تهران ۱۳۷۵ ش؛
(۱۲) خسرو فرشیدورد، دستور امروز: شامل پژوهشهای تازه‌ای در صرف و نحو فارسی معاصر با اشاراتی به فارسی قدیم و زبان محاوره، تهران ۱۳۴۸ ش؛
(۱۳) بهمن محتشمی، دستور کامل زبان فارسی، تهران ۱۳۷۰ ش؛



جعبه ابزار