تفسیر اهل بیت(خام)
ذخیره مقاله با فرمت پی دی اف
۳) تفسير اهلبيت. امامان شيعه مطالبی در تفسير قرآن گفتهاند كه در آثار اصحاب و شاگردانشان به صورت مدوّن يا ضمن مباحث ديگر درج شده است. بر اساس آيه ۴۴ سوره نحل، تبيين قرآن وظيفه پيامبر اكرم و پس از رحلت ايشان، طبق حديث متواتر ثقلين، بر عهده اهل بيت آن حضرت است. به اعتقاد شيعيان، پيامبر بر مرجعيت دينی و علمی اهل بيت خود تصريح كرده و تمسك به آنان را لازم شمرده است ( خوئی، ص ۳۹۷ـ ۳۹۸). از همين روست كه رجوع نكردن به احاديث پيامبر و اهل بيت، كه بيان تفصيلی كليات آيات قرآن است، نوعی تفسير به رأی محسوب می شود (خوئی، ص ۳۹۷). از نظر شيعه، سخن امامان حكم سخن پيامبر را دارد و به شرط رعايت موازين و ملاكهای گزينش حديث و استواری متن آن، احاديث ائمه دارای همان منزلت احاديث پيامبر است (طوسی، ۱۳۷۶ ش، ج ۱، ص ۸۶ ـ۸۷). به مقتضای مضمون روايتی كه شيخ مفيد (شيخ مفيد، ص ۴۲) از امام باقر آورده، ريشه گفتههای ايشان به پيامبر و در نهايت به خداوند می رسد. در بيان امام صادق نيز ميراث علمی ائمه بر گرفته از پيامبر است ( كلينی، ج ۱، ص ۲۹۲ـ۲۹۳).
در جايی ديگر امام پنجم، ائمه اطهار را وارث علم پيامبران می داند (كلينی ، ص ۲۳۱) و بر اساس آن، چون سخن استوار و هدايتآفرين در نزد آنهاست، مردم به هنگام نياز بايد
به آنها مراجعه كنند (كوفی، ص ۲۵۷ـ ۲۵۸). بنا به سخن امام صادق ( عياشی، ج ۱، ص ۹۳)، ائمه اطهار، همانند علی عليهالسلام، بر تفسير قرآن احاطه كامل دارند. پيوند محكم ميان حديث ائمه و حديث پيامبر، بويژه با توجه به روايتی از امام علی (عياشی، ج ۱، ص ۹۱ـ۹۲؛ ابن بابويه، ۱۳۶۳ ش، ج ۱، ص ۲۸۴ـ ۲۸۵)، روشن می شود. بر اساس اين روايت، پيامبر تأويل و تفسير آيات قرآن، از جمله عام و خاص، محكم و متشابه، و ناسخ و منسوخ، را به امام علی آموخت. حجيت و اعتبار سخنان ائمه در تفسير، دلايل قرآنی و حديثی دارد. بر اساس آيه تطهير، ساحت اهل بيت از انواع پليديهای گفتاری و كرداری مبرّاست كه نتيجه منطقی آن، كامل بودن سخنان آنان است (كلينی، ج ۱، ص ۲۶۰ـ ۲۶۱). بنا بر چندين حديث، اهل بيت از مصاديق مسلّم اهل ذكرند ( حَسْكانی، ج ۱، ص ۴۳۲ـ۴۳۷). از اين جهت ضرورت پرسش از اهل ذكر، كه در آيه ۴۳ نحل بر آن تأكيد شده، بديهی است و در نتيجه، احاديث منقول از آنان از حجيت برخوردار است ( طباطبائی، ذيل نحل: ۴۳).
سخنان نقل شده از امامان شيعه در باره آيات قرآن، بيشتر در حوزه تفسير محتوايی و مفهومی آيات است اما اين سخن به اين معنا نيست كه آنان به شرح الفاظ يا بيان لغوی كلمات و آيات قرآن اهتمام نداشتهاند ( عياشی، ج ۱، ص ۳۰۶؛ ابنبابويه، ۱۳۶۱ ش، ص ۱۳۹)، بلكه به اين معناست كه قرآن به لحاظ داشتن وجوه گوناگون، تفسير يا تأويلهای متفاوت را بر می تابد. بنابراين، به منظور ممانعت از تحريف محتوايی و مفهومی قرآن، ائمه اهتمام اصلی خود را به تفسير محتوايی و مفهومی قرآن و ارشاد امت و عالمان به چگونگی بهرهگيری از آن معطوف كردند ( ابنبابويه، ۱۳۶۱ ش، ص ۱۳۳ـ۱۳۴؛ معرفت، ۱۴۱۸ـ ۱۴۱۹، ج ۱، ص ۴۶۹). برخی گزارشهای مرتبط با تاريخ قرآن، حكايت از وجود مصحفی به نام امام علی دارد. امام علی عليهالسلام، كه از مفسران بزرگ و داناترين صحابه از نظر وقوف و معرفت بر تنزيل و تأويل قرآن است (حسكانی، ج ۱، ص ۳۹؛ حسكانی، ج ۱، ص ۴۷ـ۵۰)، در اين مصحف پس از جمعكردن آيات و تدوين آنها بر اساس ترتيب نزول، تأويل و تفسير قرآن و از جمله آيات ناسخ و منسوخ را بيان كرده است (حسكانی، ج ۱، ص ۳۶ـ ۳۸؛ مجلسی، ج ۸۹، ص ۴۰). علاوه بر اين، در نهجالبلاغه بيانات فراوانی وجود دارد كه به طور صريح يا ضمنی ناظر به تفسير آيات قرآن است (مصطفوی، ص ۳۹ـ۱۵۰).
پس از امام علی، ديگر امامان با روش تفسيری قرآن به قرآن و ضمن اعتقاد به اينكه واژگان و آيات قرآن دارای مفاهيم عميق و باطنی اند (صفار قمی، ص ۱۹۶)، به تفسير آن پرداختند.
امام حسن و امام حسين عليهم االسلام صاحب مكتب تفسيری خاصی نبودند اما بر مبنای برخی روايات، آياتی را تفسير كردهاند (ابنبابويه، ۱۴۱۰، ص ۱۳۱؛عمادالدين طبری، ص ۲۴۰ـ۲۴۱).
بر اساس اشارات برخی متون تاريخی میتوان به تلاش امام سجاد عليهالسلام در تفسير آيات قرآن، بويژه در مدرسه مدينه، پی برد. صحيفه سجاديه در كنار ديگر دعاهای آن حضرت، در واقع نوعی تفسير و تبيين اشارات قرآن محسوب میشود. اقتباسها، اشارهها، استشهادها و بهكارگيری آيات الاهی در اين مجموعه بسيار است ( امام ، ص ۱۴۱؛ امام ، ص ۱۴۷؛ امام ، ص ۲۷۱؛ امام ، ص ۲۸۳؛ امام ، ص ۲۸۵). تفسير «عباد صالح» در دعای چهل و چهارم (امام ، ص ۲۸۲ـ۲۹۳)، به مناسبت حلول ماه رمضان، با استناد به آيات قرآن، نمونهای از اين موارد است. از امام سجاد در باره فضل قرآن ( كلينی، ج ۲، ص ۶۰۵؛ كلينی، ج ۲، ص ۶۰۹؛ كلينی، ج ۲، ص ۶۱۲) و شأن نزول برخی آيات ( كوفی، ص ۱۲۵؛ كوفی، ص ۱۵۳ـ۱۵۴؛ كوفی، ص ۱۵۹ـ ۱۶۰؛ كوفی، ص ۳۶۶) احاديثی نقل شده است و ايشان در تأويل برخی آيات، ائمه اطهار را مصداق يا تأويل آن آيات دانستهاند ( كوفی، ص ۳۱۴؛ ابنبابويه، ۱۳۶۱ ش، ص ۲۹۸؛ حسكانی، ج ۱، ص ۱۳۰).
ابوالجارود زياد بن منذر، از اصحاب امام باقر عليهالسلام، روايات تفسيری آن حضرت را گردآوری كرده است (ابننديم، ص ۵۹).اقوال تفسيری امام بيشتر ناظر است به توضيح مشكلات يا بيان واژگان قرآنی با كمك خود آيات ــ كه در حقيقت نوعی روش تفسيری قرآن به قرآن است (عياشی، ج ۱، ص ۱۵۰) ــ يا تأويل آيات به آنچه در باره ائمه اطهار رخ خواهد داد ( عياشی، ج ۳، ص ۳۷؛ كلينی، ج ۱، ص ۲۵۱ـ۲۵۲). همچنين، در مواردی ايشان به بيان آيات ناسخ و منسوخ و تفسير جنبههای فقهی كلام خدا پرداختهاند ( عياشی، ج ۱، ص ۳۷۷؛ كلينی، ج ۵، ص۳۶۰؛ ابنبابويه، ۱۴۰۱، ج ۱، ص ۲۷۸ـ۲۷۹).
احاديث امام صادق عليهالسلام نيز در موضوعات گوناگون قرآنی، بهصورت پراكنده، در كتابهای حديثی و تفسيرهای روايی روايت شده است (عياشی، ج ۱، ص ۱۰۸؛ عياشی، ج ۱، ص ۱۱۳؛ عياشی، ج ۱، ص ۱۷۶؛
ابنبابويه، ۱۳۵۷ ش، ص ۹۲ـ۹۳؛ ابنبابويه، ۱۳۵۷ ش، ص ۱۴۹؛ ابنبابويه، ۱۳۵۷ ش، ص ۱۵۴ـ ۱۵۵؛ ابنبابويه، ۱۳۵۷ ش، ص ۱۵۷ـ ۱۵۸).
از مضامين موجود در روايات تفسيری اهلبيت میتوان به تفسير آيات الاحكام و پاسخ به پرسشهای فقهی اشاره كرد. ائمه، افزون بر بهرهگيری از روش قرآن به قرآن، در مواردی
تفسير خود را به بيانات پيامبر يا ديگر ائمه مستند ساختهاند (عياشی، ج ۱، ص ۳۱۲؛ عياشی، ج ۱، ص ۳۵۸). امامان ديگر، چون امام كاظم و امام رضا و امام هادی عليهمالسلام، نيز در تفسير، شيوهای شبيه بهروش امامان پيش از خود داشتهاند؛
يعنی، يا تفسير آنان با استناد به ساير آيات قرآن است (عياشی،ج ۱، ص ۱۲۱؛ عياشی، ج ۱، ص ۱۳۳؛ عياشی، ج ۱، ص ۲۰۲؛ عياشی، ج ۱، ص ۳۸۶) يا با استناد به قول پيامبر و ديگر معصومان (عياشی، ج ۱، ص ۱۹۹؛ عياشی، ج ۱، ص ۱۳۵) كه نوعی تفسير نقلی و روايی است يا به صورت بيان مصداق (عياشی، ج ۱، ص ۲۸۱؛ عياشی، ج ۱، ص ۳۹۲) يا در قالب بيان مشكل واژهای از واژگان قرآن (عياشی، ج ۱، ص ۲۳۲).
تعدادی از اصحاب ائمه ــ كه بعضی از آنها از ياران يا شاگردان چند امام بودهاند ــ بنا به نقل برخی منابع رجالی، دارای تفسير بودهاند. از ميان تفاسير متعددی كه شاگردان ائمه نگاشتهاند، متن مستقلی باقی نمانده و فقط نقلقولهايیاز اين تفاسير در منابع اماميه آمده است. نجاشی (نجاشی، ص ۱۱؛ نجاشی، ص ۱۵ـ۱۶؛ نجاشی، ص ۷۸؛ نجاشی، ص ۸۹؛ نجاشی، ص ۱۲۸؛ نجاشی، ص ۱۴۵؛ نجاشی، ص ۲۱۷؛ نجاشی، ص ۲۴۰؛ نجاشی، ص ۲۵۲؛ نجاشی، ص ۲۶۰) و شيخطوسی (شيخطوسی ، ۱۴۲۰، ص ۱۴؛ شيخطوسی ، ۱۴۲۰، ص ۸۳؛ شيخطوسی ، ۱۴۲۰، ص ۱۱۶؛ شيخطوسی ، ۱۴۲۰، ص ۱۲۲)، ضمن معرفی رجال اماميه، به اين آثار اشاره كردهاند. از مهمترين آنها میتوان اين تفاسير را نام برد: تفسير ابانبن تَغلِب (متوفی ۱۴۱)، از اصحاب امام سجاد و امام باقر و امام صادق عليهمالسلام (نجاشی، ص ۱۰) و تفسير ابوحمزه ثابتبن دينار ثُمالی (متوفی ۱۵۰) از اصحاب خاص امام سجاد و امام باقر و امام صادق عليهمالسلام (نجاشی، ص ۱۱۵ـ۱۱۶). احمدبن محمد ثعلبی (متوفی ۴۲۷) در تفسير خود از تفسير ابوحمزه ثمالی مطالبی نقل كرده است (ثعلبی ، ج ۱، ص ۸۲؛ ثعلبی ، ج ۸، ص ۱۱۷؛ ثعلبی ، ج ۹، ص ۱۳۵).
برخی از تفاسير كهن روايی و موجود اماميه، كه در آنها اقوال ائمه گردآوری شده، عبارتاند از: تفسيرِ امام حسن عسكری، تفسيرِ علیبن ابراهيم قمی (زنده در۳۰۷)، تفسير فرات كوفی و تفسيرِ عياشی. همانگونه كه طبرِسی اشاره كرده ( طبرِسی ، ج ۱، ص ۷۵)، تفاسير امامی قبل از شيخطوسی، روايی و محدود به گردآوری روايات اهلبيت بوده است.
يكی از حوزههای مورد علاقه اصحاب ائمه گردآوری روايات تفسيريِ ناظر به شأن نزول آيات در حق اهلبيت است. محمدرضا حسينی در مقدمه تفسيرالحِبَری (حبری، ص ۱۴۶ـ۱۵۲) به نام برخی از اين آثار اشاره كرده است. قديمترين اثر موجود از اين دست، كتاب ما نزل منالقرآن فی علی عليهالسلام ، نگاشته حسينبن حَكَم حِبَری (متوفی ۲۸۶)، است كه سيد احمد اشكوری آن را با همين عنوان بهچاپ رساند (بغداد ۱۳۹۸) و محمدرضا حسينی آن را با نام تفسير الحبری چاپ كرد (بيروت ۱۴۰۸). كتاب ديگری از اين نوع آثار ــ كه بر اساس نقلهای موجود آن در منابع بعدی بازسازی شده ــ تأويل ما نزل من القرآن الكريم فیالنبی و آله صلیاللّه عليهم ، تأليف محمدبن عباسبن ماهيار معروف به ابنجُحام (زنده در ۳۲۸)، است كه فارس تبريزيان حَسّون آن را گردآوری و چاپ كرده است (قم ۱۴۲۰). محمدبن عبدالكريم شهرستانی (متوفی ۵۴۸)، متأثر از استاد خود ابوالقاسم سليمانبن ناصر انصاری (متوفی ۵۱۲)، در تفسير مفاتيحالاسرار و مصابيح الابرار به بهرهگيری از تفاسير اهلبيت توجه داشته و از سخنان آنها در تأليف تفسير خود بهره برده است (شهرستانی ، ج ۱، ص ۱۰۵ـ۱۰۶).
______________________________________________________________
منابع:
(۲۶) ابنبابويه، الامالی او المجالس ، بيروت ۱۴۱۰/۱۹۹۰؛
(۲۷) ابنبابويه، التوحيد ، چاپ هاشم حسينی طهرانی، قم ۱۳۵۷ ش؛
(۲۸) ابنبابويه، كتاب من لايحضره الفقيه ، چاپ حسن موسوی خرسان، بيروت ۱۴۰۱/ ۱۹۸۱؛
(۲۹) ابنبابويه، كمالالدين و تمام النعمه ، چاپ علی اكبر غفاری، قم ۱۳۶۳ ش؛
(۳۰) ابنبابويه، معانی الاخبار ، چاپ علی اكبر غفاری، قم ۱۳۶۱ ش؛
(۳۱) ابننديم، الفهرست، ترجمه تجدد؛
(۳۲) احمدبن محمد ثعلبی، الكشف و البيان، المعروف تفسيرالثعلبی ، چاپ علی عاشور، بيروت ۱۴۲۲/ ۲۰۰۲؛
(۳۳) حسين بن حكم حبری، تفسيرالحبری ، چاپ محمدرضا حسينی، بيروت ۱۴۰۸/ ۱۹۸۷؛
(۳۴) عبيداللّهبن عبداللّه حسكانی، شواهد التنزيل لقواعد التفضيل ، چاپ محمد باقر محمودی، تهران ۱۴۱۱/ ۱۹۹۰؛
(۳۵) ابوالقاسم خوئی، البيان فی تفسيرالقرآن ، بيروت ۱۴۰۸/ ۱۹۸۷؛
(۳۶) محمدبن عبدالكريم شهرستانی، تفسيرالشهرستانی، المسمی مفاتيح الاسرار و مصابيح الابرار ، چاپ محمدعلی آذرشب، تهران ۱۳۷۶ ش؛
(۳۷) محمدبن حسن صفار قمی، بصائر الدرجات فی فضائل آل محمد « ص »، چاپ محسن كوچه باغی تبريزی، قم ۱۴۰۴؛
(۳۸) طباطبائی، المیزان فی تفسیر القرآن؛
(۳۹) طبرسی، مجمع البیان فی تفسیر القرآن؛
(۴۰) محمدبن حسن طوسی، العُدِّه فی اصول الفقه ، چاپ محمد رضا انصاری قمی، قم ۱۳۷۶ ش؛
(۴۱) محمدبن حسن طوسی، فهرست كتب الشيعه و اصولهم و اسماء المصنفين و اصحاب الاصول ، چاپ عبدالعزيز طباطبائی، قم ۱۴۲۰؛
(۴۲) امام علی بن حسين(ع)، امام چهارم، ترجمه و شرح صحيفه كامله سجاديّه ، به قلم علي نقی فيض الاسلام، تهران ۱۳۶۸ ش؛
(۴۳) محمدبن ابوالقاسم عماد الدين طبری، بشارة المصطفی لشيعة المرتضی ، نجف ۱۳۸۳/۱۹۶۳؛
(۴۴) محمدبن مسعود عياشی، التفسير ، قم ۱۴۲۱؛
(۴۵) كلينی، الاصول من الکافی؛
(۴۶) فرات بن ابراهيم كوفی، تفسير فرات الكوفی ، چاپ محمدكاظم، تهران ۱۴۱۰/۱۹۹۰؛
(۴۷) مجلسی، بحار الانوار؛
(۴۸) جواد مصطفوی، رابطه نهجالبلاغه با قرآن ، تهران ۱۳۵۹ ش؛
(۴۹) محمدهادی معرفت، التفسير و المفسرون فی ثوبه القشيب ، مشهد ۱۴۱۸ـ ۱۴۱۹؛
(۵۰) محمدبن محمد مفيد، كتاب الامالی ، چاپ حسين استاد ولی و علی اكبر غفاری، قم ۱۴۰۳؛
(۵۱) احمدبن علی نجاشی، فهرست اسماء مصنّفی الشيعه المشتهر ب رجال النجاشی ، چاپ موسی شبيری زنجانی، قم ۱۴۰۷؛