• خواندن
  • نمایش تاریخچه
  • ویرایش
 

تفسیر در عصر تدوین(خام)

ذخیره مقاله با فرمت پی دی اف



تفسیر تا پیش از عصر تدوین یعنى اواخر دوره بنى امیه و اوایل بنى عباس تنها به صورت شفاهى و نقل روایت آموخته مى شد و صحابه و تابعان روایات تفسیرى را از پیامبر(صلى الله علیه وآله) یا از یکدیگر گزارش مى کردند. همزمان با عصر تدوین (آغاز قرن دوم) مرحله دیگرى در تفسیر قرآن آغاز شد.(الثعالبى، الجواهر، ج۱، ص۸۱-۸۳؛ ذهبى، التفسیر، ج ۱، ص۱۴۵)
۱. قرن دوم:
در ابتداى این دوره تألیف مستقلى نگاشته نشده که سوره ها و آیه هاى قرآن را به صورت منظم تفسیر کند، بلکه پیشوایان حدیث مانند یزیدبن هارون سلمى (م. ۱۱۷ ق.) شعبة بن حجاج (م. ۱۶۰ ق.)، وکیع بن جراح (م. ۱۹۷ ق.) و سفیان بن عیینه (م. ۱۹۸ ق.) ضمن تدوین روایات، بابى را به روایات تفسیرى اختصاص مى دادند. شاید بتوان گفت این مرحله تا اواسط قرن سوم ادامه داشته است؛ ولى تدریجاً تفسیر از علم الحدیث جدا شد و به صورت علم مستقل درآمد(ذهبى، التفسیر، ج ۱، ص ۱۴۵ - ۱۴۷) و تفاسیر جامعى که به تمامى قرآن مى پرداختند، تألیف شدند. محمدبن یزید بن ماجه (م. ۲۷۵ ق.)، ابن جریر طبرى (م. ۳۱۰ ق.)، ابوبکربن منذر نیشابورى (م. ۳۱۸ ق.)، ابن ابى حاتم (م. ۳۲۷ ق.)، ابوالشیخ بن حبان (م. ۳۶۹ ق.)، محمدبن عبدالله حاکم نیشابورى (م. ۴۰۵ ق.) و گروهى دیگر این کار را تحقق بخشیده اند. ذهبى از این مرحله به سومین مرحله تفسیر یاد کرده است.(ذهبى، التفسیر، ج ۱، ص۱۴۶)
درباره نخستین نگارنده تفسیر قرآن بین دانشمندان اختلاف است؛ بنابه نقلى از ابن ابى ملیکه، مجاهد درباره تفسیر همه قرآن از ابن عباس پرسید و به دستور وى آن را نگاشت.(الطبرى، جامع، ج۱، ص۳۱) طبق این نقل با توجه به اینکه ابن عباس در سال ۶۸ قمرى از دنیا رفته است باید تفسیر تمام قرآن و تدوین آن پیش از این انجام گرفته باشد(البغدادى، تاریخ، ج۱، ص۱۴۷)؛ ولى محققان در این حدیث تردید دارند.(حجتى، تاریخ، ص۷۴) جمعى از محققان ترجیح داده اند که نخستین تفسیر را سعید بن جبیر (م. ۹۵ ق.) نگاشته باشد.(على الصغير، ص۱۳۷؛ السبحانى، مفاهیم، ج۱۰، ص۳۸۴۴؛ حجتى، سه مقاله، ص۷۳)
دائرة المعارف قرآن کریم، جلد ۸، صفحه ۶۹
ابن حجر با رد این نظریه که اولین مدون ابن جریج (م. ۱۵۰ ق.) یا فراء (م. ۲۰۷ ق.) بوده است، نخستین تدوین کننده تفسیر را سعید بن جبیر مى داند.(العسقلانى، تهذیب، ج۷، ص۱۷۹) به گفته او عبدالملک مروان (م. ۸۶ ق.) از سعیدبن جبیر درخواست کرد که برایش تفسیر قرآن بنویسد و سعید آن را نگاشت. عطاء بن دینار این کتاب را در دیوان یافت و چون گویا سعید را ندیده بود آن را به طور مرسل از وى روایت کرد.(ذهبى، ج ۱، ص ۱۰۰ ، ۱۳۵) این روایت صریحاً نشان مى دهد سعید بن جبیر پیش از مرگ عبدالملک مروان تفسیر قرآن را نگاشته است. ابن ندیم نیز از کتاب ابن جبیر یاد کرده است.(ابن النديم، ص۳۷)
افزون بر آنچه گذشت ابن ندیم در لیست تفاسیر قرآن کریم از تفسیر عکرمه (م. ۱۰۴ یا ۱۰۵ ق.) یاد مى کند(ابن النديم، ص۳۶) و به گفته ابن خلکان عمرو بن عبید، از سران معتزله (م. ۱۴۴ ق.) کتابى در تفسیر قرآن کریم از حسن بصرى (م. ۱۱۰ ق.) نوشته است.(ابن خلكان، ج۳، ص۴۶۲)ابن ندیم نیز از تفسیر حسن بصرى یاد مى کند.(ابن النديم، ص۳۷)
برخى از تفسیر بزرگى در سه جزء به عنوان تفسیر ابن جریج (م. ۱۵۰ ق.) یاد کرده اند.(ذهبى، ج ۱، ص ۱۴۹) احمد بن حنبل او را اولین مدون تفسیر دانسته است(معرفت، ج۲، ص۱۰)، با این حال سعید بن جبیر در میان مدونان تفسیر در عصر تابعان از همه جلوتر است؛ همچنین از اسماعیل سدّى (م. ۱۲۸ ق.)، محمدبن سائب کلبى (م. ۱۴۶ ق.) صاحب تفسیر کبیر، ابوحمزه ثمالى (م. ۱۴۸ ق.) از یاران خاص امام سجاد و امام باقر(علیهما السلام) که روایات تفسیرى وى مورد توجه مفسرانى چون عیاشى، طبرى، طبرسى و قرطبى قرار گرفته است(معرفت، ج ۲، ص ۱۴۳ - ۱۴۷)و ابوبصیر اسدى (م. ۱۵۰ ق.) از یاران امام صادق(علیه السلام) به عنوان کسانى یاد کرده اند که در این دوره به نگارش تفسیر قرآن دست زده اند.(الطبرسی، ج ۱، ص ۶۹، «مقدمه».)
ابن ندیم نقل مى کند عمربن بکیر از یاران فراء (م. ۲۰۷ ق.) از او خواست تا اصول یا کتابى در تفسیر قرآن براى وى تدوین کند تا در موارد نیاز به آن مراجعه کند. فراء در پاسخ او کتاب معانى القرآن را که از فاتحة الکتاب تا پایان قرآن را دربردارد به شاگردانش املا کرد.(ابن النديم، ص۷۳)احمد امین تفسیر فراء را نخستین تفسیرى مى داند که همه قرآن را به ترتیب آیات و سوره ها و به طور گسترده تفسیر کرده است و تفاسیر قبل از آن را ناپیوسته و تنها شامل آیات مشکل قرآن مى داند.(احمد امين، ج۲، ص۱۴۰-۱۴۲) معرفت نیز به این نظر متمایل است(معرفت، ج ۲، ص ۹ - ۱۱)؛ ولى ذهبى با استناد به گزارش هاى تاریخى که به برخى از آن ها
دائرة المعارف قرآن کریم، جلد ۸، صفحه ۷۰
اشاره شد، معتقد است تفسیر کامل و پیوسته قرآن قبل از این انجام شده است.(ذهبى، ج ۱، ص ۱۴۵ - ۱۴۷)
به هر روى تفسیر در این دوره تدوین شد و رفته رفته از مرحله نقل مأثور خارج و گسترده و فراگیر و متنوع شد(معرفت، ج ۲، ص ۹ - ۱۱)، هرچند بسیارى از آثار مدون در این دوره از بین رفته اند. گفتنى است امامان شیعه(علیهم السلام) در این دوران با وجود محدودیت هاى زیاد، بیشترین نقش را در گسترش، تعمیق و نشر تفسیر قرآن داشته و سعى کرده اند با ارائه روش صحیح در تفسیر قرآن(الطوسى، تهذیب، ج۱، ص۳۶۳؛ العياشى، ج۱، ص۲۹۶؛ الحويزى، ج۱، ص۳۸۰؛ الحويزى، ج۱، ص۵۹۶) و آسیب شناسى آن، از انحراف در آن جلوگیرى کنند.(الكلينى، ج۸، ص۳۱۱؛ الصدوق، ص۹۱؛ العیاشی، ج ۱، ص ۱۷ - ۱۸) پس از پیامبر(صلى الله علیه وآله)، بر اساس حدیث متواتر ثقلین طریق اهل بیت(علیهم السلام) مطمئن ترین راه در تفسیر قرآن است، زیرا در این روایت و دیگر روایات رسیده از پیامبر(صلى الله علیه وآله) به صراحت بیانات خاندان پیامبر(صلى الله علیه وآله) در امر دین، از جمله شرح و توضیح قرآن، معتبر شمرده شده است، بر این اساس، تفسیر اهل بیت(علیهم السلام) که منشأ شکل گیرى تفسیر مأثور شیعى بوده حجیت دارد. (=> تفسیر اهل بیت(علیهم السلام))
۲. قرن سوم:
تفسیر از قرن سوم به بعد تحت تأثیر انواع دانش ها و معارف و فرهنگ هاى رایج، متنوع و متحول شد(معرفت، ج ۲، ص ۱۱؛ الجنابذی، ج ۱، ص ۵۳ - ۵۴، «مقدمه») و استقلال خود را به دست آورد. روایات تفسیرى ائمّه(علیهم السلام) و صحابه گسترش یافت و با شکوفا شدن علوم مختلف، تفاسیر زیادى با رویکردهاى گوناگون روایى، ادبى، لغوى، فقهى و عرفانى تدوین شدند. مجاز القرآن ابوعبیده (م. ۲۰۹ ق.)، معانى القرآن فراء (م. ۲۰۷ ق.)، نظم القرآن جاحظ (م. ۲۲۵ ق.)، تأویل مشکل القرآن ابن قتیبه (م. ۲۷۶ ق.)، احکام القرآن هشام بن محمد بن سائب کلبى (م. ۲۰۴ ق.) و احکام القرآن شافعى (م. ۲۰۴ ق.) از مهم ترین نگاشته هاى این دوره اند.(بخشايشى، ج۱، ۴۵۲-۵۵۶) برخى این قرن را در مقایسه با دو قرن پیشین، عصر شکوفایى و بالندگى تفسیر و مفسران دانسته اند.(بخشايشى، ج ۱، ص ۴۵۲)
۳. قرن چهارم:
در قرن چهارم همزمان با شکوفایى اندیشه و گسترش دانش و فروکش کردن درگیرى هاى سیاسى، تدوین تفاسیر زیادى از جمله تفاسیر روایى آغاز شد. تفسیر على بن ابراهیم قمى (م. ۳۰۷ ق.)، تفسیر فرات کوفى (م. ۳۰۷ ق.)، تفسیر عیاشى اثر ارزشمند محمد بن مسعود بن عیاش (م. ۳۲۰ ق.) از محدثان بزرگ شیعه(الخوئی، ج ۱۸، ص ۲۳۷ - ۲۳۹؛ الخوئی، ص۲۴۲)، تفسیر منسوب به امام عسکرى(علیه السلام) تألیف محمد بن قاسم استرآبادى (م. ۳۵۰ ق.) و تفسیر
دائرة المعارف قرآن کریم، جلد ۸، صفحه ۷۱
نعمانى (م. ۳۶۰ ق.) از مهم ترین تفاسیر شیعه در این دوران اند و مهم ترین تفاسیر اهل سنت در این دوره عبارت اند از: جامع البیان عن تأویل آى القرآن تألیف ابوجعفر محمد بن جریر طبرى (م. ۳۱۰ ق.) که نگارش آن نقطه عطفى در تاریخ تفسیرنگارى بود و از جامع ترین و ارزشمندترین تفاسیر نقلى موجود به شمار مى رود که اقوال سلف را با ذکر سند ذکر مى کند، هرچند نقل روایات ضعیف و اسرائیلیات از ضعف هاى عمده این تفسیر به شمار مى آید(معرفت، ج ۱، ص ۱۶۲ - ۱۷۶؛ معرفت،۱۸۳)، تفسیر المسند اثر ابوحاتم محمد بن ادریس (م. ۳۲۷ ق.) و تفسیر بحرالعلوم تألیف نضربن محمد سمرقندى (م. ۳۷۵ ق.).
البته در این زمان تفسیرهاى دیگرى با رویکرد ادبى لغوى مانند معانى القرآن زجاج (م. ۳۱۱ ق.)، بیانى مانند تفسیر القرآن الکریم رمانى (م. ۳۸۴ ق.) و کلامى مانند تأویلات القرآن ماتریدى (م. ۳۳۳ ق.) نیز نگاشته شده اند. تدوین علوم گوناگون، مانند لغت و صرف و نحو، ترجمه کتب فلسفى، ظهور اختلافات فقهى و کلامى و رواج تعصبات فرقه اى و مذهبى و ورود اجتهاد در تفسیر قرآن، از جمله عوامل مؤثر در رشد و بسط تفسیر در این زمان شمرده شده اند.(بخشایشی، ج ۱، ص ۵۵۸ - ۶۳۴) در این عصر بیش از هر عصر دیگر، تفاسیر قرآن رونق و رواج داشته اند.(بخشایشی، ج ۱، ص۵۶۴)
۴. قرن پنجم:
قرن پنجم نیز عصر ترجمه و شکوفایى دانش هاى مختلف و رویارویى مذاهب اسلامى در جهان اسلام است.(جرجى زيدان، ج۳، ص۹-۱۴)حقایق التأویل فى متشابه التنزیل سید رضى (م. ۴۰۶ ق.)، الامالى سید مرتضى (م. ۴۳۶ ق.) و التبیان شیخ طوسى (م. ۴۶۰ ق.) که نخستین تفسیر اجتهادى و جامع شیعه است، مهم ترین تفاسیر شیعى نگاشته شده در این قرن اند. تفسیر الکشف والبیان ثعلبى (م. ۴۲۷ ق.)، لطائف الاشارات قشیرى (م. ۴۶۵ ق.)، النکت والعیون ماوردى (م. ۴۵۰ ق.) الوسیط فى تفسیر القرآن واحدى (م. ۴۶۸ ق.) و المحرر الوجیز ابن عطیه (م. ۵۴۶ ق.) مهم ترین تفاسیر سنى نگاشته شده در این زمان اند.(ادنهوى، ص ۱۴۸ - ۲۱۰؛ بخشایشی، ج ۲، ص ۴۰ - ۱۰۶)
۵. قرن ششم:
لیست تفاسیر نگاشته شده در قرن ششم حکایت از بالندگى و پیشرفت دانش تفسیر در این دوران دارد. مجمع البیان طبرسى (م. ۵۴۸ ق.)، متشابه القرآن ابن شهر آشوب (م. ۵۵۸ ق.)، روض الجنان و روح الجنان ابوالفتوح رازى (م. ۵۵۴ ق.) و فقه القرآن راوندى (م. ۵۷۳ ق.) مهم ترین تفاسیر شیعه در این زمان اند که البته به باور برخى در این تفاسیر به روایات تفسیرى بدان جهت که بیشتر آن ها ضعف سند
دائرة المعارف قرآن کریم، جلد ۸، صفحه ۷۲
دارند توجهى نشده است.(رضا استادى، ص۸۰) معالم التنزیل بغوى (م. ۵۱۰ ق.)، کشف الاسرار میبدى (م. ۵۲۰ ق.)، الکشاف زمخشرى (م. ۵۳۸ ق.) که تاکنون به سبب جایگاهش در محافل تفسیرى ده ها حاشیه بر آن نگاشته شده است و زادالمسیر ابن جوزى (م. ۵۹۷ ق.) نیز مهم ترین تفاسیر سنى تألیف شده در این زمان اند.(ادنه وى، ص ۱۴۸ - ۲۰۰؛ بخشایشی، ج ۲، ص ۱۰۷ - ۱۸۹)
۶. قرن هفتم و هشتم:
نگارش تفسیر به شیوه روایى و اجتهادى در قرن هفتم و هشتم، با گرایش هاى مختلف ادامه یافت، هرچند سیر نگارش تفاسیر شیعى در این دوران به علت اوضاع نابسامان سیاسى (حمله مغول و جنگ هاى صلیبى) و توجه دانشمندان شیعه به فقه دچار نوعى کندى بوده است(بخشایشی، ج ۲، ص ۱۹۲ - ۲۹۰)، از این رو با وجود تفاسیر فراوانى که به قلم دانشمندان شیعه نگاشته شده اند در آن ها تفسیر جامع کمتر دیده مى شود. نهج البیان عن کشف معانى القرآن تألیف محمد بن حسن شیبانى (زنده در ۶۴۰ ق.) از تفاسیر ارزشمند شیعه در این زمان است.(معرفت، ج ۲، ص ۳۲۸)
مفسران اهل سنت در این دو قرن تفاسیر ارزشمندى از خود باقى گذاشته اند(ادنه وى، ص ۲۱۱ - ۳۰۴)که مهم ترین آن ها عبارت اند از: مفاتیح الغیب یا التفسیر الکبیر تألیف فخر رازى (م. ۶۰۶ ق.) که تفسیرى گسترده و به روش اجتهادى عقلى و با گرایش کلامى فلسفى است، الجامع لاحکام القرآن اثر ابوعبدالله محمد بن احمد انصارى قرطبى (م. ۶۷۱ ق.) که از بهترین تفاسیرى شمرده شده است که در آن همه آرا و اقوال را جمع و به لغت، ادب، فقه، کلام و... توجه و حتى المقدور از ذکر اسرائیلیات پرهیز کرده است(معرفت، ج ۲، ص ۲۹۴ - ۲۹۵)، انوارالتنزیل و اسرارالتأویل نوشته عبدالله بن عمر بیضاوى (م. ۷۹۱ ق.) که داراى سبکى شیوا، عباراتى ظریف و موجز، و قدرت بیانى شگفت و همانند تفسیر الکشاف زمخشرى از معدود تفاسیرى است که مورد توجه مجامع علمى شیعه و سنى قرار گرفته و ده ها شرح و حاشیه بر آن نگاشته شده است(معرفت، ص ۲۹۵ - ۲۹۹)، البحر المحیط تألیف ابوحیان اندلسى (م. ۷۵۴ ق.) که تأکید بر مباحث ادبى و بیانى براى اثبات اعجاز قرآن و اثبات ارتباط میان سوره ها از ویژگى هاى آن اند(معرفت، ص۳۲۲-۳۲۳)، تفسیر غرائب القرآن و رغائب الفرقان نیشابورى (م. ۷۲۸ ق.) که در مذهب وى شک و تردیدهایى شده است،(خرمشاهی، ج ۱، ص ۷۲۵؛ خرمشاهی، ج ۲، ص ۲۲۹۰) تفسیر القرآن العظیم از ابن کثیر (م. ۷۷۴ ق.) که از مهم ترین تفاسیر روایى است که در کنار نقل روایات به نقد،
دائرة المعارف قرآن کریم، جلد ۸، صفحه ۷۳
تحلیل، بررسى و جرح و تعدیل آن ها مى پردازد.(معرفت، ج ۲، ص ۱۹۷ - ۱۹۸)
۷. قرن نهم:
سیر نگارش تفسیر در قرن نهم نیز ادامه یافت. منهاج الهدایه ابن متوّج بحرانى (م. ۸۲۰ ق.)، کنزالعرفان فاضل مقداد (م. ۸۲۶ ق.) و شفاء العلیل فى شرح خمسمأة آیة من التنزیل تألیف عبدالله بن محمد بن ابى القاسم زیدى نجرى (م. ۸۷۷ ق.) که هر سه آیات الاحکام و احکام عملى و اجتماعى اسلام را مورد توجه قرار داده اند از تفاسیر شیعى نگاشته شده در این قرن اند.(البروجردى، ص۹۵؛ بخشایشی، ج ۲، ص ۲۹۳ ؛ بخشایشی،۳۲۵) الجواهر الحسان فى تفسیر القرآن تألیف عبدالرحمن ثعالبى (م. ۸۷۵ ق.) و نظم الدرر فى تناسب الآیات والسور برهان الدین ابوالحسن بقاعى (م. ۸۸۵ ق.) نیز از مهم ترین نگاشته هاى تفسیرى سنى در این دوران اند.(خرمشاهی، ج ۱، ص ۶۹۳؛ خرمشاهی، ج ۱، ص۷۷۱)
۸. قرن دهم:
از قرن دهم به عنوان دوران پویایى و تحرک تفسیر قرآن یاد شده است. جواهر التفسیر با رویکرد اجتماعى تربیتى والمواهب العلیه با رویکرد ادبى عرفانى هر دو از کاشفى سبزوارى(بخشایشی، ج ۲، ص ۳۵۴ - ۳۵۶)(م. ۹۱۰ ق.)، تفسیر فارسى جلاء الاذهان و جلاءالاحزان معروف به تفسیر گازر از حسین بن حسن جرجانى که در تاریخ ۹۶۸ قمرى از نگارش آن فارغ شده است و بیشتر برگرفته از تفسیر ابوالفتوح رازى است، تفسیر میرابوالفتح حسینى یا تفسیر شاهى تألیف میر سید ابوالفتح حسینى (م. ۹۷۶ ق.)، زبدة البیان فى آیات الاحکام نگاشته احمد بن محمد اردبیلى (م. ۹۹۳ ق.) که دو مورد اخیر تنها به تفسیر آیات الاحکام پرداخته اند(خرمشاهی، ج ۱، ص ۷۰۵)، منهج الصادقین تألیف ملا فتح الله کاشانى (م. ۹۸۸ ق.) و حاشیه هاى فراوانى که بر تفسیر بیضاوى نگاشته شده اند بخشى از آثار تفسیرى دانشمندان شیعه در این قرن اند.(بخشایشی، ج ۲، ص ۳۶۸؛ بخشایشی، ج۲، ص۴۱۱ - ۴۱۵)
الدرالمنثور فى التفسیر بالمأثور از جلال الدین سیوطى (م. ۹۱۱ ق.)، حاشیه شیخ زاده بر تفسیر بیضاوى و ارشاد العقل السلیم تألیف ابوالسعود محمد بن محمد العمادى (م. ۹۵۱ ق.) نیز از تفاسیر مشهور اهل سنت در این زمان اند.(خرمشاهی، ج ۱، ص ۶۶۲؛ خرمشاهی، ج ۱، ص۶۶۹ - ۶۷۰؛ خرمشاهی، ج ۱، ص۶۹۹ - ۷۰۰)
۹. قرن یازدهم:
از سده یازدهم آثار تفسیرى زیادى از بزرگان شیعه به جا مانده است، هرچند شیوه غالب در این تفاسیر شیوه روایى (محض و غیر محض) است، زیرا تفکر اخباریگرى تفکر غالب این دوران بوده است؛ ولى تفاسیر زیادى به سبک اجتهادى نیز حاوى همه یا بخش هایى از قرآن در این دوران تألیف شده اند. مهم ترین تفاسیر این دوران عبارت اند از تفسیر آیات الاحکام استرآبادى تألیف محمد بن على بن استرآبادى (م. ۱۰۲۸ ق.)، تفسیر القرآن
دائرة المعارف قرآن کریم، جلد ۸، صفحه ۷۴
الکریم ملاصدرا (م. ۱۰۵۰ ق.)، تفسیر مسالک الافهام الى آیات الاحکام فاضل الجواد الکاظمى (م. ۱۰۶۵ ق.)، تفسیر شریف لاهیجى اثر شیخ محمد بن شیخ على لاهیجانى (م. ۱۰۹۰ یا ۱۰۹۵ ق.) و تفسیر الصافى ملامحسن فیض کاشانى (م. ۱۰۹۱ ق.)(بخشایشی، ج ۳، ص ۲۶ - ۲۷۸) که سه تفسیر از تفاسیر یاد شده همان گونه که از نام آن ها پیداست درباره آیات الاحکام اند.
۱۰. قرن دوازدهم:
فضاى غالب در سده دوازدهم نیز فضاى اخباریگرى بوده است، از این رو شاهد تدوین معروف ترین تفاسیر روایى شیعه در این دوره هستیم. البرهان فى تفسیر القرآن تألیف سید هاشم بحرانى (م. ۱۱۰۷ ق.)، تفسیر المعین از نورالدین محمد بن مرتضى الکاشانى (م. ۱۱۱۵ ق.)، تفسیر نورالثقلین اثر عبدعلى بن جمعه (م. ۱۱۱۲ ق.)، کنزالدقائق نگاشته میرزا محمد المشهدى (م. ۱۱۲۵ ق.) و الوجیز فى تفسیر القرآن العزیز نوشته شیخ على بن حسین آملى (م. ۱۱۳۵ ق.) در این قرن نگاشته شده اند(بخشایشی، ج ۳، ص ۲۸۱ - ۴۶۶)؛ ولى در این زمان تفاسیر زیادى از اهل سنت در دست نیستند. روح البیان فى تفسیر القرآن از اسماعیل حقى بروسوى (م. ۱۱۱۷ ق.) از تفاسیر خوب اهل سنت در این دوره است.
۱۱. قرن سیزدهم:
هرچند عالمان شیعه در قرن سیزدهم تفاسیر زیادى نگاشته اند؛ ولى تفسیر جامعى که به همه مباحث مورد نیاز بپردازد نگاشته نشده است. سه تفسیر بزرگ، متوسط، کوچک از سید عبدالله شُبَّر (م. ۱۲۴۲ ق.) به نام هاى صفوة التفاسیر، الجوهر الثمین، و الوجیز از تفاسیر نگاشته شده در این دوره اند که البته تفسیر بزرگ شُبَّر (صفوة التفاسیر) تاکنون به صورت خطى مانده است.(معرفت، ج ۴، ص ۱۲ - ۷۳) تفسیر الصراط المستقیم تألیف سید حسین بروجردى (م. ۱۲۷۷ ق.) که در ۵ جلد منتشر شده و حاوى ۱۴ مقدمه و تفسیر سوره حمد و بخشى از سوره بقره تا آیة الکرسى است(البروجردى، ج۱، ص۶)؛ همچنین تفسیر الدرالنظیم فى تفسیر القرآن العظیم تألیف محمدرضا معروف به کوثر علیشاه و کوثر همدانى (م. ۱۲۴۷ ق.) به زبان فارسى به سبک موضوعى و با گرایش عرفانى فلسفى(خرمشاهی، ج۱، ص۷۰۰)و تفسیر بزرگ بحرالعرفان و معدن الایمان از شیخ محمد صالح برغانى (م. ۱۲۷۱ ق.) به شیوه روایى، ادبى و کلامى(خرمشاهی، ج۱، ص۶۷۱) از دیگر تفاسیر شیعه اند. البته مؤلف تفسیر اخیر ۴ اثر تفسیرى دیگر نیز دارد.(حسين علوى مهر، ص۳۲۲-۳۲۶)
برخلاف قرن دوازدهم، در این قرن شاهد پدیدار شدن چند تفسیر ارزشمند در جهان اهل سنت هستیم که تفسیرالمظهرى تألیف قاضى
دائرة المعارف قرآن کریم، جلد ۸، صفحه ۷۵
محمد ثناءالله المظهرى (م. ۱۲۲۵ ق.)، روح المعانى اثر محمود آلوسى (م. ۱۲۷۰ ق.) و فتح البیان نگاشته محمدصدیق حسن خان القنوجى از آن جمله اند؛ همچنین تفسیر فتح القدیر تألیف محمد بن على شوکانى (م. ۱۲۳۲ ق.) زیدى که گرایش هاى سلفى داشته است از تفاسیر مختصر و جامع این قرن است که به قول مؤلفش میان روایت و درایت جمع کرده است.(محمدعلى ايازى، ص۲۱۱-۲۱۲)
منابع:
(۱) الثعالبى (م. ۸۷۵ ق.)، الجواهر الحسان، به کوشش عبدالفتاح و ديگران، بيروت، دار احياء التراث العربى، ۱۴۱۸ ق؛
(۲) الذهبى، بيروت، التفسير والمفسرون، دارالقلم، ۱۴۰۷ ق؛
(۳) الطبرى (م. ۳۱۰ ق.)، جامع البيان، بيروت، دارالمعرفة، ۱۴۱۲ ق؛
(۴) الخطيب البغدادى (م. ۴۶۳ ق.)، تاريخ بغداد، به کوشش عبدالقادر، بيروت، دارالکتب العلمية، ۱۴۱۷ ق؛
(۵) محمد باقر حجتى، سه مقاله در تاريخ تفسير و نحو، بنياد قرآن، ۱۳۶۰ ش؛
(۶) محمد حسين على الصغير، المبادئ العامة لتفسير القرآن، بيروت، دارالمورخ العربى، ۱۴۲۰ ق؛
(۷) ابن حجر العسقلانى (م. ۸۵۲ ق.)،تهذيب التهذيب، بيروت، دارالفکر، ۱۴۰۴ ق؛
(۸) ابن النديم (م. ۴۳۸ ق.)، الفهرست، به کوشش تجدد؛
(۹) ابن خلکان (م. ۶۸۱ ق.)، وفيات الاعيان، به کوشش احسان عباس، بيروت، دار صادر؛
(۱۰) معرفت، تفسير و مفسران، قم، التمهيد، ۱۳۷۳ ش؛
(۱۱) الطبرسى (م. ۵۴۸ ق.)، مجمع البيان، بيروت، دارالمعرفة، ۱۴۰۶ ق؛
(۱۲) احمد امين،ضحى الاسلام، مصر، النهضة المصريه؛
(۱۳) الطوسى (م. ۴۶۰ ق.)، تهذيب الاحکام، به کوشش موسوى و آخوندى، تهران، دارالکتب الاسلامية، ۱۳۶۵ ش؛
(۱۴) الکلينى (م. ۳۲۹ ق.)، الکافى، به کوشش غفارى، تهران، دارالکتب الاسلامية، ۱۳۷۵ ش؛
(۱۵) الصدوق (م. ۳۸۱ ق.)، التوحيد، به کوشش حسينى تهرانى، قم، جامعه مدرسين؛
(۱۶) العياشى (م. ۳۲۰ ق.)، تفسير العياشى، به کوشش رسولى محلاّتى، تهران، المکتبة العلمية الاسلاميه؛
(۱۷) العروسى الحويزى (م. ۱۱۱۲ ق.)، تفسير نورالثقلين، به کوشش رسولى محلاتى، اسماعيليان، ۱۳۷۳ش؛
(۱۸) الجنابذى (م. ۱۳۲۷ ق.)، بيان السعاده، ترجمه رضاخانى و رياضى، تهران، پيام نور، ۱۳۷۲ ش؛
(۱۹) الخوئى (م. ۱۴۱۳ ق.)، معجم رجال الحديث، بيروت، ۱۴۰۹ ق؛
(۲۰) جرجى زيدان، تاريخ آداب اللغة العربيه، بيروت، دار مکتبة الحياة، ۱۹۹۲ م؛
(۲۱) احمد بن محمد الادنهوى (م. قرن ۱۱ ق.)، طبقات المفسرين، به کوشش سليمان بن صالح، المدينة، مکتبة العلوم والحکم، ۱۴۱۷ ق؛
(۲۲) رضا استادى، آشنايى با تفاسير قرآن، قم، مؤسسه در راه حق، ۱۳۷۷ ش؛
(۲۳) خرمشاهى، دانشنامه قرآن و قرآن پژوهى، تهران، دوستان، ۱۳۷۷ ش؛
(۲۴) سيد حسين البروجردى، تفسير الصراط المستقيم، به کوشش بروجردى، قم، انصاريان، ۱۴۱۶ ق؛
(۲۵) محمدعلى ايازى، شناخت نامه تفاسير، قم، مبين، ۱۳۷۸ ش؛



جعبه ابزار