• خواندن
  • نمایش تاریخچه
  • ویرایش
 

تفسیر مأثور خام

ذخیره مقاله با فرمت پی دی اف



) تفسير مأثور، گونه‌ای از تفسير قرآن‌ كه‌ مبتنی بر احاديث‌ (آثار) منقول‌ از پيامبر و مطالب‌ صحابه‌ ــ و بنا بر قولی تابعين‌ ــ است‌ و نيز روشی تفسيری در ميان‌ اماميه‌ كه‌ مبتنی بر احاديث‌ تفسيری پيامبر اكرم‌ و اهل‌بيت‌ عليهم‌السلام‌ است‌. تعريف‌ دقيق‌ تفسير مأثور با معنای واژه اثر مرتبط‌ است‌، هر چند عالمان‌ و محدّثان‌ در تعريف‌ آن‌ اتفاق‌ نظر ندارند. برخی تاريخ‌نگاران‌ تفسير (ذهبی، ۱۴۰۹، ج۱، ص۱۵۴؛صغير، ص۵۵)، تفسير آيات‌ قرآن‌ با آيات‌ ديگر را قسمی از تفسير مأثور دانسته‌اند اما ظاهراً با توجه‌ به‌ معنای لغوی ( فراهيدی، ج۸، ص۲۳۶، ذيل‌ «اثر»؛مرتضی زبيدی، ج۱۰، ص۱۳) و اصطلاحی اثر (تهانوی، ج۱، ص۶۵؛قاسمی، ص۶۲) اينگونه‌ تفسير، قسمی از تفسير اثری يا مأثور به‌ شمار نمی‌آيد.
درباره روايات‌ تفسيری پيامبر، مفسران‌ معتقدند كه‌ رسول‌ اكرم‌، علاوه‌ بر ابلاغ‌ پيام‌ وحی، تفسير و تبيين‌ و توضيح‌ كلام‌ الاهی را نيز بر عهده‌ داشته‌ است‌ . مفسران‌، آيه ۴۴ و ۶۴ سوره نحل‌ (نحل:۴۴)(نحل:۶۴)را ناظر به‌ اين‌ بُعد از مقام‌ نبوت‌ می دانند ( طوسی، ج۶، ص۳۹۸؛فخررازی، ج۲۰، ص۵۷؛ابن‌عاشور، ج۱۴، ص۱۹۶) و نتيجه‌ می‌گيرند كه‌ سخنان‌ يا احاديث‌ تفسيری منسوب‌ به‌ پيامبر، در صورت‌ اثبات‌ صحت‌ آنها، در شمار بهترين‌ و استوارترين‌ گونه‌های تفسير است‌ (ابن‌عاشور، ج۶، ص۴۷؛ ابن‌عاشور، ج۱۴، ص۱۶۳ـ ۱۶۴). علاوه‌ بر اين‌، محدّثان‌ و فقيهان‌ عموماً از همين‌ طريق‌ و بر پايه آيات‌ ذكر شده‌ و نيز آيات‌ مشابه‌، سنّت‌ نبوی را منبعی مهم‌ و معتبر در شناخت‌ احكام‌ و دستورهای الاهی دانسته‌ و پيوسته‌ در استنباط‌ احكام‌ به‌ آن‌ استناد كرده‌اند ( شاطبی، ج۴، ص۳۴؛محمدسعيد منصور، ص۱۲۱؛عبدالغنی، ص۲۹۱ـ ۳۰۸).

در باب‌ اعتبار و حُجيت‌ تفسير صحابه پيامبر، و به‌ قولی تابعين‌، ميان‌ اهل‌ سنّت‌ و شيعيان‌ اختلاف‌نظر وجود دارد و با جايگاه‌ و اعتبار صحابه‌ در تفسير و تشريع‌ دستورهای الاهی در پيوند است‌. اين‌ موضوع‌ ريشه‌ در مسئله كهن‌تری دارد، كه‌ همان‌ عدالت‌ صحابه‌ است‌ و اصوليان‌ و متكلمان‌ و محدّثان‌ از دير باز در اثبات‌ يا انكار آن‌ كوشيده‌اند (
ابن‌قيّم‌ جوزيّه‌، ج۴، ص۱۱۸؛شوكانی، ص۲۱۳؛حكيم‌، ص۱۳۵). مدافعان‌ با استناد به‌ برخی آيات‌ قرآن‌ (بقره‌: ۱۴۳)
(آل‌عمران‌: ۱۱۰) و شماری از احاديث‌ نبوی ( ابن‌منير، ج۲، ص۶۲۸) تلاش‌ كرده‌اند كه‌ عدالت‌ همه اصحاب‌ پيامبر را ثابت‌ كنند. (ابن‌ ابی حاتم‌، ج۱، ص۷؛ابن‌عبدالبرّ، ج۱، ص۱۹؛ابن‌اثير، ج۱، ص۱۴)اينان‌ روايات‌ تفسيری صحابه‌ را معتبر می‌دانند و آنها را برای شناخت‌ و فهم‌ قرآن‌ منبعی اصيل‌ معرفی میكنند. در مقابل‌، مخالفان‌ (غالباً شيعيان‌ و برخی عالمان‌ اهل‌ سنّت‌) عدالت‌ صحابه‌ را، در شكل‌ مطلق‌ آن‌، منكر شده‌ و آيات‌ مورد استناد را به‌ گونه‌ای ديگر تفسير كرده‌ و در صحت‌ و اعتبار بسياری از احاديث‌ منقول‌ از پيامبر، در اين‌ باره‌، ترديد كرده‌اند ( ابن‌قيّم‌ جوزيّه‌، ج۴، ص۱۴۴؛شاطبی، ج۴، ص۵۴ ـ ۵۵؛حكيم‌، ص۱۳۸). برخی عالمان‌ اهل‌ سنّت‌ نيز با اين‌ ديدگاه‌ شيعی موافق‌اند و معتقدند كه‌ حكم‌ صحابه‌ در عدالت‌ مانند ديگران‌ است‌ و در مقام‌ نقل‌ حديث‌ بايد عدالت‌ آنها احراز شود (آمدی، ج۲، ص۱۰۲؛عضدالدين‌ ايجی، ج۲، ص۶۷). بر پايه اين‌ ديدگاه‌ سخنان‌ صحابه‌ در تفسير آيه‌های قرآنی اعتبار ويژه‌ای نداشته‌ و در بهترين‌ صورت‌، همسنگ‌ تلاش‌ يا اجتهاد عالمان‌ و مفسران‌ ديگر در فهم‌ و تبيين‌ آيات‌ قرآنی است‌ .

در باب‌ حجيت‌ تفسير مأثور از اهل‌ بيت‌ عليهم‌السلام‌ همين‌ اختلاف‌نظر ميان‌ اهل‌سنّت‌ و شيعيان‌ به‌ چشم‌ می‌خورد. شيعيان‌ با استناد به‌ آياتی از قرآن‌ ( نحل‌: ۴۳)
( حسكانی، ج۱، ص۴۳۲؛شوشتری، ج۳، ص۴۸۲؛شهاب‌الدين‌ مرعشی نجفی، ملحقات‌ احقاق‌الحق‌ ، در نورالدين‌ بن‌ شريف‌الدين‌ شوشتری، ج۱۴، ص۳۷۱) و روايت‌های متواتری نظير حديث‌ ثقلين‌ و حديث‌ غدير كه‌ بر امامت‌ و عصمت‌ امامان‌ دلالت‌ دارد و نيز شماری از احاديث‌ معتبر كه‌ حاكی از پيوند دو سويه قرآن‌ و حضرت‌ علی عليه‌السلام‌ است‌ (شوشتری، ج۵، ص۶۳۹) يا احاديثی كه‌ بر پيوند بين‌ قرآن‌ و اهل‌بيت‌ تأكيد دارد (شوشتری، ج۵، ص۴۱؛
شهاب‌الدين‌ مرعشی نجفی، ملحقات‌ احقاق‌الحق‌ ، در نورالدين‌ بن‌ شريف‌الدين‌ شوشتری، ج۲۰، ص۳۶۱، ۱۴۰۸ ) جايگاه‌ ويژه‌ای برای امامان‌ معصوم‌ قائل‌ شده‌اند و آنان‌ را مرجع‌ علمی امت‌ اسلامی و معتبرترين‌ شارحان‌ و مفسران‌ قرآن‌ دانسته‌اند.

از مجموع‌ احاديث‌ نبوی دانسته‌ میشود كه‌ پيامبر علاوه‌ بر تبيين‌ آيات‌ قرآن‌ برای عموم‌ مردم‌، تفسيری خاص‌ برای برخی اصحاب‌ و در صدر آنها حضرت‌ علی ارائه‌ كرده‌ است‌ ( ترمذی، ج۶، ص۸۵؛كلينی، ج۱، ص۶۴؛ابن‌شعبه‌، ص۱۹۶؛ابن‌بابويه‌، ص۲۵۷؛مزّی، ج۷، ص۴۱۵؛مجلسی، ج۲، ص۲۳۰). بعلاوه‌، پيامبر با مرجعيت‌ بخشيدن‌ به‌ اهل‌بيت‌ (بويژه‌ در حديث‌ ثقلين‌) گام‌ مهمی در تفسير آيات‌ الاهی بر داشته‌ و جاودانگی تفسير آيات‌ الاهی را با جاودانگی قرآن‌ پيوند داده‌ است‌. نتيجه‌ اينكه‌ روايات‌ تفسيری مأثور از امامان‌ در صورت‌ صحت‌ صدور آنها هم‌رديف‌ كلام‌ رسول‌اللّه‌ و منبعی معتبر در شناخت‌ و فهم‌ آيات‌ قرآن‌ است‌. حاصل‌ آنكه‌ از ديدگاه‌ اماميه‌، بيانات‌ پيامبر و امامانِ جانشين‌ پيامبر در شرح‌ و تفسير و توضيح‌ مرادات‌ قرآنی، جزئی از سنّت‌ است‌ و قطعاً حجيت‌ و اعتبار دارد.

بحث‌ ديگر در تفسير مأثور، جايگاه‌ روايات‌ حاويِ اين‌ مباحث‌ تفسيری است‌. به‌ طور كلی، روايات‌ تفسيری اگر از نظر سند متواتر بوده‌ يا «خبر واحدِ محفوف‌ به‌ قرائن‌» باشند، اعتبار دارند و در حجيت‌ اينگونه‌ روايات‌، كه‌ نوع‌ اول‌ آن‌ بسيار اندك‌ است‌، سخنی نيست‌. بحث‌ در رواياتی است‌ كه‌ صدور و دلالت‌ و جهت‌ آنها يقينی نيست‌ و در حجيت‌ و اعتبار آنها اختلاف‌ هست‌. متكلمان‌ و اصوليان‌، از ديرباز بصراحت‌ بر عدم‌ حجيت‌ اينگونه‌ روايات‌ در مباحث‌ اعتقادی تأكيد كرده‌اند، از آنرو كه‌ اعتقاد، داير مدار علم‌ است‌ و خبری كه‌ علم‌ آفرين‌ نيست‌ مستند يك‌اصل‌ اعتقادی قرار نمیگيرد (خطيب‌ بغدادی، ص۴۷۲؛انصاری، ص۱۰۹؛محقق‌ حلّی، ص۱۸۷). در واقع‌، بحث‌ حجيت‌ خبر واحد در قلمرو احكام‌ شرعی مطرح‌ می‌شود با اين‌ توضيح‌ كه‌ شخص‌ مكلف‌، ناگزير از عمل‌ است‌ و در صورت‌ فقدان‌ علم‌ بايد به‌ گزينه‌های ديگر روی آورد كه‌ مهم‌ترين‌ و كارآمدترين‌ آنها خبر واحد است‌. در عين‌ حال‌، نمی‌توان‌ اين‌ واقعيت‌ را از نظر دور داشت‌ كه‌ از نظر اصوليان‌، يكی از ادله مهم‌ حجيت‌ خبر واحد، سيره عقلاست‌ (خوئی، ص۳۹۸) و بر اين‌ اساس‌ گفته‌ شده‌ است‌ كه‌ حجيت‌ خبر واحد شامل‌ مباحث‌ معرفتی، از جمله‌ بيانات‌ تفسيری، نيز می‌شود (خوئی، ص۳۹۹).

در تفسير مأثور، موضوعات‌ ديگری نيز چون‌ ضعف‌ اسانيد، جعل‌ و وضع‌ در روايات‌ تفسيری و اسرائيليات‌ شايان‌ توجه‌ است‌. گذشته‌ از سخن‌ كسانی چون‌ احمد بن‌ حنبل‌ كه‌ نقل‌های سه‌ موضوع‌ مغازی و مَلاحِم‌ و تفسير را از ریشه بی‌اعتبار می‌دانستند (زركشی، ج۲، ص۱۵۶)، اين‌ واقعيت‌ را نمی‌توان‌ انكار كرد كه‌ احاديث‌ تفسيری از حيث‌ سند ضعف‌ جدّی دارند، تفسيرپژوهانی نيز به‌ آن‌ پرداخته‌اند (معرفت‌، ج۲، ص۳۳). وضع‌ و جعل‌ كه‌ به‌ انگيزه‌ها و علل‌ گونه‌ گونی ــ از جمله‌ تثبيت‌ و تقويت‌ يك‌ عقيده‌ يا ارتقای مقام‌ و منزلت‌ يكی از صحابه‌ و عكس‌ آن‌، رد يك‌ عقيده‌ يا فرو كاستن‌ منزلت‌ يكی از ياران‌ پيامبر ــ شكل‌ میگرفته‌، به‌ مباحث‌ تفسيری نيز راه‌ يافته‌ است‌ (معرفت، ج۲، ص۳۵ـ۵۶؛ذهبی، ۱۴۰۹، ج۱، ص۱۵۹ـ ۱۶۵). نمونه روشن‌ آن‌ جَعل‌ شأن‌ نزول‌ برای آيه‌ ۱۱۳ سوره توبه‌ (توبه: ۱۱۳)است‌. شماری از مفسران‌ آورده‌اند كه‌ اين‌ آيه‌ درباره ابوطالب‌ و هنگام‌ مرگ‌ وی نازل‌ شده‌ و متضمن‌ شرك‌ او تا پايان‌ عمر است‌ (بخاری جعفی، ج۵، ص۲۰۸؛طبری، ج۷، ص۳۰). ابوطالب‌ سه‌ سال‌ قبل‌ از هجرت‌ درگذشته‌ و اين‌ آيه‌ در نهم‌ هجرت‌ نازل‌ شده‌ است‌؛
بنابراين‌، چگونه‌ می‌شود حادثه درگذشت‌ ابوطالب‌ در حال‌ شرك‌، سبب‌ نزول‌ آيه‌ باشد؟

توجه‌ به‌ اسرائيليات‌، كه‌ به‌ نقل‌های دخيل‌ در حوزه معارف‌ و تفسير و غالباً منقول‌ از راويان‌ يهودی تبار گفته‌ می‌شود (ذهبی، ۱۴۰۵، ص۱۹)، نيز در تفاسير نقلی از اهميت‌ شايان‌ توجهی بر خوردار است‌ . كمتر مفسری از جريان‌ نقل‌های اسرائيليات‌ يكسر در امان‌ بوده‌ است‌ ( ذهبی، ۱۴۰۵، ص۱۱۹ـ ۱۹۷؛ابوشهبه‌، ص۲۶۰؛ ابوشهبه‌، ص۲۶۵؛ ابوشهبه‌، ص۲۷۱؛معرفت‌، ج۲، ص۷۹ـ ۳۱۱).

به‌ هر حال‌، به‌ لحاظ‌ تاريخی، تفسير مأثور از جمله‌ كهن‌ترين‌ گونه‌های تدوين‌يافته تفسير قرآن‌ مجيد است‌. در منابع‌ موجود شيعی از تفاسيری چون‌ تفسير امام‌ حسن‌ عسكری عليه‌السلام‌، تفسير علی بن‌ ابراهيم‌ قمی، تفسير عياشی، تفسير فرات‌ كوفی و در سده‌های متأخر از تفاسيری چون‌ البرهان‌ فی تفسيرالقرآن‌ از هاشم‌ بن‌ سليمان‌ بحرانی ، تفسيرنورالثقلين‌ از عبدعلی بن‌ جمعه حويزی ، تفسير كنزالدقائق‌ و بحرالغرائب‌ از محمدرضا مشهدی قمی و در ميان‌ تفاسير اهل‌سنّت‌ با اين‌ شيوه‌ و رويكرد می‌توان‌ از تفاسيری چون‌ تفسيرالقرآن‌ العظيم‌ مسنداً عن‌رسول‌اللّه‌ ( ص) و الصحابه‌ و التابعين‌ از عبدالرحمان‌ بن‌ محمد بن‌ ادريس‌ رازی، معروف‌ به‌ ابن‌ابی‌حاتِمِ رازی ، تفسير القرآن‌ العظيم‌ از عمادالدين‌ اسماعيل‌ بن‌ عمر مشهور به‌ ابن‌كثير و الدّرالمنثور فی التفسير بالمأثور از جلال‌الدين‌ سيوطی نام‌ برد. در برخی منابع‌ از تفسير طبری يا جامع‌البيان‌ عن‌ تأويل‌ آی القرآن‌ محمد بن‌ جرير طبری، المحررالوجيز فی تفسير الكتاب‌ العزيز ابن‌عطيه‌ ، الكشف‌ و البيان‌ عن‌ تفسيرالقرآن‌ ابواسحاق‌ احمد بن‌ محمد ثعالبی ، الجواهرالحسان‌ عبدالرحمان‌ بن‌ محمد ثعالبی ، بحرالعلوم‌ علی بن‌ يحيی سمرقندی ، معالم‌التنزيل‌ بغوی فراء با عنوان‌ تفاسير مأثور ياد شده‌ است‌ (معرفت‌، ج۲، ص۳۱۲ـ۳۴۶؛ذهبی، ۱۴۰۹، ج۱، ص۲۰۱ـ۲۴۵) كه‌ با توجه‌ به‌ تعريف‌ دقيق‌ «تفسير مأثور» به‌ نظر می‌رسد هيچ يك‌ از تفاسير ياد شده‌ را نمی‌توان‌ تفسير مأثور دانست‌. در تفسير طبری، اگرچه‌ نقل‌ و گزارش‌ مأثور از رسول‌اللّه‌ و صحابه‌ و تابعين‌ غالب‌ است‌، محتويات‌ آن‌ نقل‌ محض‌ نيست‌ و اجتهاد و استنباط‌ و نقد و بررسی روايات‌ در آن‌ ديده‌ می‌شود.
فهرست منابع‌:
(۱) قرآن‌؛
(۲) علی بن‌ محمد آمدی، الاحكام‌ فی اصول‌الاحكام‌ ، بيروت‌ ۱۴۰۶؛
(۳) ابن‌ ابی حاتم‌، كتاب‌الجرح‌ و التعديل، حيدرآباد دكن‌ ۱۳۷۱ـ۱۳۷۳/۱۹۵۲ـ۱۹۵۳، چاپ‌ افست‌ بيروت‌ ؛
(۴) ابن‌اثير، اسدالغابه فی معرفه الصحابه، چاپ‌ عادل‌ احمد رفاعی، بيروت‌ ۱۴۱۷/۱۹۹۶؛
(۵) ابن‌بابويه‌، كتاب‌الخصال‌ ، چاپ‌ علی اكبر غفاری، قم‌ ۱۳۶۲ ش‌؛
(۶) ابن‌شعبه‌، تحف‌العقول‌ عن‌ آل‌الرسول‌ ، چاپ‌ علی اكبر غفاری، قم‌ ۱۳۶۳ ش‌؛
(۷) ابن‌عاشور (محمدطاهربن‌ محمد)، تفسيرالتحرير والتنوير ، تونس‌ ۱۹۸۴؛
(۸) ابن‌عبدالبرّ، الاستيعاب‌ فی معرفه الاصحاب‌ ، چاپ‌ علی محمد بجاوی، بيروت‌ ۱۴۱۲/۱۹۹۲؛
(۹) ابن‌قيّم‌ جوزيّه‌، اعلام ‌الموقعين‌ عن‌ رب‌ العالمين‌ ، قاهره‌: دارالحديث‌؛
(۱۰) ابن‌منير، الانتصاف‌ ، در زمخشری؛
(۱۱) محمد ابوشهبه‌، الاسرائيليات‌ والموضوعات‌ فی كتب‌ التفسير ، بيروت‌ ۱۴۱۳/۱۹۹۲؛
(۱۲) مرتضی بن‌ محمدامين‌ انصاری، فرائد الاصول‌ ، چاپ‌ عبداللّه‌ نورانی، قم‌ ۱۳۶۵ ش‌؛
(۱۳) محمد بن‌ اسماعيل‌ بخاری جعفی، صحيح‌البخاری ، استانبول‌ ۱۴۰۱/۱۹۸۱؛
(۱۴) محمد بن‌ عيسی ترمذی، الجامع‌الكبير ، چاپ‌ بشار عواد معروف‌، بيروت ۱۹۹۸؛
(۱۵)محمدعلی بن‌ علی تهانوی، كتاب‌ كشاف‌ اصطلاحات‌الفنون‌ ، چاپ‌ محمد وجيه‌ و ديگران‌، كلكته‌ ۱۸۶۲، چاپ‌ افست‌ تهران‌ ۱۹۶۷؛
(۱۶) عبيداللّه‌ بن‌ عبداللّه‌ حسكانی، شواهدالتنزيل‌ لقواعدالتفضيل‌ ، چاپ‌ محمدباقر محمودی، تهران‌ ۱۴۱۱/۱۹۹۰؛
(۱۷) محمدتقی حكيم‌، الاصول‌العامه للفقه‌المقارن‌ ، قم‌ ۱۴۱۸/۱۹۹۷؛
(۱۸) احمد بن‌ علی خطيب‌ بغدادی، الكفايه فی علم‌الروايه ، چاپ‌ احمد عمر هاشم‌، بيروت‌ ۱۴۰۶/۱۹۸۶؛
(۱۹) ابوالقاسم‌ خوئی، البيان‌ فی تفسيرالقرآن‌ ، بيروت‌ ۱۴۰۸/۱۹۸۷؛
(۲۰) محمدحسين‌ ذهبی، الاسرائيليات‌ فی التفسير والحديث‌ ، دمشق‌ ۱۴۰۵/۱۹۸۵؛
(۲۱) محمدحسين‌ ذهبی، التفسير والمفسرون‌ ، قاهره‌ ۱۴۰۹/ ۱۹۸۹؛
(۲۲) آمال‌ محمد عبدالرحمان‌ ربيع‌، الاسرائيليات‌ فی التفسيرالطبری: دراسه فی اللغه و المصادر العبريه ، قاهره‌ ۱۴۲۲/۲۰۰۱؛
(۲۳) محمد بن‌ بهادر زركشی، البرهان‌ فی علوم‌القرآن‌ ، چاپ‌ يوسف‌ عبدالرحمان‌ مرعشلی، جمال‌ حمدی ذهبی، و ابراهيم‌ عبداللّه‌ كردی، بيروت‌ ۱۴۱۰/۱۹۹۰؛
(۲۴) ابراهيم‌ بن‌ موسی شاطبی، الموافقات‌ فی اصول‌الشريعه ، بيروت‌ ۱۴۱۱/۱۹۹۱؛
(۲۵) نوراللّه‌ بن‌ شريف‌الدين‌ شوشتری، احقاق‌الحق‌ و ازهاق‌الباطل‌ ، با تعليقات‌ شهاب‌الدين‌ مرعشی نجفی، چاپ‌ محمود مرعشی، قم‌، ۱۳۷۸؛
(۲۶) محمد بن‌ علی شوكانی، ارشاد الفحول‌ الی تحقيق‌الحق‌ من‌ علم‌الاصول، قاهره‌ ۱۳۴۷؛
(۲۷) محمدحسين‌ علی صغير، دراسات‌ قرآنيه : المباد یالعامه لتفسيرالقرآن‌الكريم‌ ، قم‌ ۱۴۱۳؛
(۲۸) طبری، جامع؛
(۲۹) طوسی، التبیان فی تفسیرالقرآن؛
(۳۰) عبدالخالق‌ عبدالغنی، حجيه السنه؛
(۳۱) محمد بن‌ عمر فخررازی، التفسيرالكبير ، قاهره‌ ؛
(۳۲) خليل‌ بن‌ احمد فراهيدی، كتاب ‌العين‌ ، چاپ‌ مهدی مخزومی و ابراهيم‌ سامرائی، قم‌ ۱۴۰۹ـ۱۴۱۰؛
(۳۳) محمد جمال‌الدين‌ قاسمی، قواعدالتحديث‌ من‌ فنون‌ مصطلح‌ الحديث‌ ، چاپ‌ محمد بهجه بيطار، بيروت‌ ۱۴۰۷/ ۱۹۸۷، چاپ‌ افست‌ ۱۴۱۴/۱۹۹۳؛
(۳۴) كلينی، اصول کافی؛
(۳۵) مجلسی، بحارالانوار؛
(۳۶) جعفر بن‌ حسن‌ محقق‌ حلّی، معارج‌الاصول‌ ، چاپ‌ محمدحسين‌ رضوی، قم‌۱۴۰۳؛
(۳۷) محمدسعيد منصور، منزله السنه من‌الكتاب‌ و اثرها فی الفروع‌ الفقهيه ، قاهره‌ ۱۴۱۳/۱۹۹۳؛
(۳۸) محمد بن‌ محمد مرتضی زبيدی، تاج‌العروس‌ من‌ جواهرالقاموس‌ ، ج۱۰، چاپ‌ ابراهيم‌ ترزی، كويت‌ ۱۳۹۲/۱۹۷۲؛
(۳۹) شهاب‌الدين‌ مرعشی نجفی، ملحقات‌ احقاق‌الحق‌ ، در نورالدين‌ بن‌ شريف‌الدين‌ شوشتری، همان‌ منبع‌، ج۱۴، )۱۳۹۸]، ج۲۰، ۱۴۰۸؛
(۴۰) يوسف‌ بن‌ عبدالرحمان‌ مِزّی، تحفه الاشراف‌ بمعرفه الاطراف‌ ، چاپ‌ عبدالصمد شرف‌الدين‌ و زهير شاويش‌، بيروت‌ ۱۴۰۳/۱۹۸۳؛
(۴۱) محمدهادی معرفت‌، التفسير والمفسرون‌ فی ثوبه‌ القشيب‌ ، مشهد ۱۴۱۸ـ۱۴۱۹.



جعبه ابزار