• خواندن
  • نمایش تاریخچه
  • ویرایش
 

تفسیر مابعدالطبیعة(خام)

ذخیره مقاله با فرمت پی دی اف



تفسیر مابعدالطبیعة ، نامی برای شرح مبسوط ابن رشد (متوفی ۵۹۵) بر کتاب مابعدالطبیعة • ( متافیزیک ) ارسطو. به نوشتة مراکشی (ص ۲۴۳)، نزدیکترین منبع به زمان ابن رشد، ابن طفیل (متوفی ۵۸۱) در دیداری با ابن رشد در بارة شکوة ابویعقوب یوسف (حک : ۵۵۸ ـ۵۸۰)، خلیفة موحّدون ، از دشواری و پیچیدگی عبارات ارسطو یا مترجمان آثار وی ، سخن گفته و ابن رشد را به توضیح و تلخیص سخنان ارسطو ترغیب نموده بود. بدین ترتیب ابن رشد شروع به تلخیص و تفسیر کتابهای ارسطو کرد. مراکشی (همانجا) از ابن رشد دو نوع تفسیر دیده است : کتاب الجوامع که تلخیصی از کتابهای ارسطو بوده و کتاب مبسوطی در چهار جلد، در تفسیر مقاصد و اغراض ارسطو. اما به نوشتة رنان (ص ۶۲) و برخی محققان بعد از وی ، مانند ماجد فخری (۱۳۷۲ ش ، ص ۲۹۲)، ابن رشد بر بعضی از آثار ارسطو از جمله مابعدالطبیعة سه شرح مبسوط (بزرگ )، متوسط و مختصر (کوچک ) نوشته است . بااینحال ، اکنون فقط دو شرح مبسوط و مختصر وی بر مابعدالطبیعة به عربی در دست است ( رجوع کنید به ادامة مقاله ). ابن ابی اُصَیْبِعه (ج ۲، ص ۷۷) و ذهبی (ج ۲۱، ص ۳۰۹) هم راجع به مابعدالطبیعة از دو اثر ابن رشد، یعنی تلخیص مابعدالطبیعة و جوامع کتب ارسطوطالیس فی الطبیعیات و الالهیات ، نام برده اند. احتمالاً منظور از عنوان اخیر مجموعة رسائل ابن رشد است که تلخیص مابعدالطبیعة را هم در بر دارد. در نسخة خطی محفوظ در کتابخانة اسکوریال نیز علاوه بر تلخیص مابعدالطبیعة اثری به نام شرح مابعدالطبیعة ذکر شده که مسلماً منظور همان تفسیر مبسوط مابعدالطبیعة است ( رجوع کنید به رنان ، ص ۴۶۳). بنابراین ، اگر ابن رشد شرح متوسطی هم بر مابعدالطبیعة نوشته ، شاید فقط ترجمة عبری یا لاتینی آن باقی مانده باشد. چنانکه مونک (ص ۴۳۴ـ ۴۳۵) از تفسیری متوسط ، به عبری ، بر سه مقالة مابعدالطبیعة خبر داده است .
آنچه اکنون تفسیر مابعدالطبیعة نامیده می شود، تفسیر مبسوط ابن رشد بر مابعدالطبیعة ارسطو است که اصل عربی آن چاپ شده ( رجوع کنید به ادامة مقاله ) و از مهمترین و ماندگارترین آثار فلسفی ابن رشد است (عراقی ، ص ۳۶۰). تاریخ نگارش این تفسیر معلوم نیست . همین قدر می دانیم که ابن رشد تفسیرهای مبسوط را بعد از تفسیرهای مختصر و متوسط نوشته است (مونک ، ص ۴۳۱). از آنجا که ابن رشد زبان یونانی نمی دانست ، مبنا و منبع وی برای شرح و تفسیر مابعدالطبیعة ارسطو ترجمه های عربی آن بود (انطون ، ص ۲۸؛ فاخوری و جَرّ، ج ۲، ص ۳۸۹). وی در تفسیر مقالة الف صغرا (آلفای کوچک )، ترجمة اسحاق بن حنین ، مترجم معروف قرن سوم (ابن ندیم ، ص ۳۱۲؛ قفطی ، ص ۶۶؛ بدوی ، ص ۱۲ـ۱۳)، و در تفسیر مقالة الف کبرا (آلفای بزرگ )، ترجمة نظیف بن ایمن القسّ، پزشک و مترجم قرن چهارم (قفطی ، ص ۴۵۹)، را مبنا قرار داده و در تفسیر بقیة مقالات (مقاله «با» ( بتا ) تا آخر) به ترجمة اُسطاث /یوستاثیوس (ابن ندیم ، همانجا) اعتماد کرده است (شرف خراسانی ، ص ۳۴).
در تفسیر مابعدالطبیعة ، یازده مقاله از چهارده مقالة مابعدالطبیعة شرح و تفسیر شده است ( رجوع کنید به ادامة مقاله ). این تفسیر فاقد مقالة یازدهم (کاف / کاپا) و سیزدهم (میم / مو) و چهاردهم (نون / نو) مابعدالطبیعة است ، که در سبب آن آرای مختلفی ابراز شده است . به نوشتة رنان (ص ۶۳)، تدقیق در چاپهای لاتینی ما را به این اعتقاد رهنمون می شود که ابن رشد سه مقالة یازدهم و سیزدهم و چهاردهم را نمی شناخته است ، اما مونک (ص ۴۳۴ـ ۴۳۵) یادآوری کرده که تفسیری متوسط بر سه مقالة یاد شده به عبری از ابن رشد موجود است . اشتاین شنایدر دلایل و قراینی پیدا کرده مبنی بر اینکه ابن رشد متن کامل
مابعدالطبیعة ارسطو را در اختیار داشته است (به نقل رنان ، همانجا). همچنین بنا بر رأی دیگری ، ابن رشد مقالة یازدهم را نیافته و مقالة سیزدهم و چهاردهم را خودش تفسیر نکرده است (عراقی ، ص ۳۶۱). ابن رشد خود متذکر شده است (۱۹۶۷ـ ۱۹۷۳، ج ۳، ص ۱۴۰۴) که در ترکیب مقالاتِ در دسترس وی ، مقالة «یا» (یوتا) قبل از مقالة «لام » (لامْبْدا) قرار گرفته و برحسب ترتیب حروف ، مقالة «کاف » را نیافته است . باتوجه به سه رأی آخر و نیز با مطالعة عمیق و دقیق تفسیر مابعدالطبیعة می توان گفت که ابن رشد به مقالة «کاف » دست نیافته ، ولی با مقالة «میم » و «نون » آشنا بوده ، زیرا در برخی مواضعِ تفسیر مابعدالطبیعة به این دو مقاله اشاره کرده است (برای نمونه رجوع کنید به ج ۳، ص ۱۳۹۸، ۱۴۰۵).
تفسیر مابعدالطبیعة ابن رشد بسان دیگر تفسیرهای بزرگ وی ، از حیث شکل و شیوه ، از شرحهای مشائیان پیشین متمایز است . به گفتة رنان (ص ۵۹)، تفسیر بزرگ ویژة ابن رشد است . چون مشائیان مسلمان ، از جمله فارابی و ابن سینا، مطابق سنّت شارحان یونانی ارسطو، نظیر اسکندر افرودیسی (قرن دوم و سوم میلادی ) و ثامسطیوس (تمیستیوس ؛ متوفی ۳۸۸ میلادی ) و سیمپلیکیوس (قرن ششم میلادی )، تصنیفاتی معروف به «جوامع » یا «تلاخیص » فراهم می نمودند و در آنها نظر ارسطو را در بابی از ابواب فلسفه ، مانند عقل و نفس و غیره ، خلاصه می کردند. اما آنها تفسیر یا شرح به معنای دقیق کلمه نبودند. اسلوب تفسیر واقعیِ متون ارسطو را نخستین بار ابن رشد به کار گرفته است (فخری ، ۱۹۹۲، ص ۱۶ـ۱۷). در آثار شارحان پیشین ، متن ارسطو با عبارات شارح در هم آمیخته است و تشخیص متن از شرح ممکن نیست (رنان ، همانجا). در حالی که در تفسیرهای مبسوط ابن رشد، بویژه تفسیر مابعدالطبیعة ، شیوه و روش خاصی در شرح و تفسیر به کار رفته است . وی در این تفسیر فقرات متن ارسطو را عیناً نقل و سپس جزء بجزء تفسیر کرده و آغاز سخن ارسطو را با کلمة «قال » مشخص ساخته است . به نوشتة رنان (ص ۵۹ ـ۶۰)، وی در این سنخ تفسیرها از شیوة مفسران قرآن تبعیت کرده که می کوشیدند، نص قرآن را از تفسیر آن کاملاً و دقیقاً جدا نگه دارند. علاوه بر آن ، تفسیر مابعدالطبیعة ابن رشد از حیث محتوا و معنا هم با تفسیرهای شارحان و مشائیان پیشین فرق دارد. ابن رشد درصدد نفوذ به کنه و اصل فلسفة ارسطو و پیراستن آن از عناصر و آموزه های نوافلاطونی است که شارحان اسکندرانی ، نظیر سیمپلیکیوس و یوحنّای نحوی (یحیی نحوی اسکندرانی ، متوفی ح ۶۴۰ میلادی )، و به تبع آنها مشائیان مسلمان ، به فلسفة ارسطو وارد کرده بودند (فخری ، ۱۹۹۲، ص ۱۷). وی در این راه ، غیر از نقل و نقد تفسیرها و رویکردهای ابن سینا، که گاهی با انتقادات شدید همراه است (برای نمونه رجوع کنید به ابن رشد، ۱۹۶۷ـ۱۹۷۳، ج ۲، ص ۵۰۸، ۵۵۹، ج ۳، ص ۱۲۶۷ـ ۱۲۶۸، ۱۴۲۶، ۱۴۳۶)، دریافتها و عقاید اغلب شارحان ارسطو، همچون اسکندر افرودیسی و ثامسطیوس ، را در مواضع مختلف طرح و سپس نقد و بررسی کرده است (بویژه در تفسیر مقالة «لام » رجوع کنید به همان ، ج ۳، ص ۱۳۹۳ـ۱۷۳۶).
از نظر ابن رشد، ایجاد سازگاری بین آرای افلاطون و ارسطو که فارابی در الجمع بین رأیَیِ الحکیمین انجام داده و ابن سینا در آثارش از وی پیروی کرده ، دلیل واضحی بر ناتوانی آنان از ادراک اغراض و مقاصد ارسطوست ؛ چون ارسطو در برخی قضایای بزرگ فلسفه با استادش افلاطون اختلاف نظر شدید داشته ، به طوری که قسمت مهمی از فلسفة ارسطو شامل نقد و رد بنیادین اندیشه های افلاطون است (فخری ، ۱۹۹۲، ص ۱۸). ابن رشد ( رجوع کنید به ۱۳۶۶، ص ۴۸، ۵۶) در بحث راجع به نظریة مُثُل در مخالفت با افلاطون و پیروان وی ، یعنی کسانی که این کلیات (مُثُل افلاطونی ) را جوهرهای قائم به نفس و مفارق (مجرد از مادّه ) می دانند، جانب ارسطو را گرفته و دلایل افلاطونیان را چیزی جز «سخنان شعری و لُغَزی » ندانسته است (برای آگاهی از انتقادات ارسطو از مُثُل افلاطونی رجوع کنید به ارسطو، کتاب یکم ، ص ۳۴ـ ۴۳). بعلاوه وی نظریة صدور مشائیان مسلمان را نظریه ای غیر ارسطویی به شمار آورده و گفته است که قوم (ارسطو و پیروان وی ) چنین چیزی را نمی شناختند (ابن رشد، ۱۹۸۰ـ ۱۹۸۱، قسم ۱، ص ۳۱۳).
همچنین در بارة نظریة صدور، ابن رشد از این رأی ابن سینا انتقاد کرده که ایجاد و ابداع و اختراع صوَر و افاضة آنها به هیولا از جانب عقل فعال یا «واهب الصُوَر» است ، بدین معنا که هرگاه مادّه مستعدِّ قبول صورت شود، واهب الصور صورت جوهری را به آن افاضه می کند. به نظر ابن رشد، این سخن ابن سینا همان رأی مشهور متکلمان مسلمان (اشاعره ) است که کار فاعل ، اختراع و ابداع از لاشی ء است و آنان به نقش فاعلیت اشیا بر یکدیگر و تأثیر برخی از آنها بر برخی دیگر قائل نبودند و به فاعل واحدی باور داشتند که به طور مستقیم و بدون واسطه عمل کند ( رجوع کنید به ۱۹۶۷ـ ۱۹۷۳، ج ۲، ص ۸۸۲، ج ۳، ص ۱۴۹۸، ۱۵۰۳ـ۱۵۰۴؛ قس ابن سینا، ص ۲۸۱). افزون بر آن ، ابن رشد ( رجوع کنید به ۱۹۶۷ـ ۱۹۷۳، ج ۱، ص ۳۱۳، ج ۳، ص ۱۲۷۹ـ۱۲۸۰) ابن سینا را برای گفتن اینکه ، واحد و موجود بر صفات زائد بر ماهیت شی ء
دلالت دارند، تخطئه کرده و او را متهم به در آمیختن الاهیات با کلام اشاعره کرده است . غیر از اینها، در چندین مسئلة اصلی و فرعی دیگر نیز نگرش ابن رشد با نظر ابن سینا و سایر مشائیان مسلمان تفاوت دارد و آرای ویژة او در تفسیرها و تألیفاتش به طور پراکنده موجود است .
بااینهمه ، ابن رشد نیز در پالایش فلسفة ارسطو از همة عناصر بیگانه و دستیابی به اصل و حقیقت آن توفیق نیافته است ، زیرا ترجمه های آثار ارسطو و شروح مربوط به آن ، که مورد استناد و اعتماد ابن رشد بوده اند، همة معانی و بویژه معانی غامض را به زبان عربی منتقل نکرده بودند (فاخوری و جرّ، ج ۲، ص ۴۰۱ـ۴۰۲). علاوه بر آن ، به رغم مخالفتهای ابن رشد با مشائیان مسلمان ، به سبب آمیختن اندیشه های ارسطو با تفکرات نوافلاطونی ، وی در برخی دیدگاهها، از جمله در مورد تقدیر نهایی انسان ، با ابن سینا موافق است و در این باره خویشاوندی انسان را با عالَم عقول مفارق و اتصال او را با نازلترین عقول ، یعنی عقل فعال ، در قالب اصطلاحات «شبه نوافلاطونی » می پذیرد (فخری ، ۱۳۷۲ ش ، ص ۳۱۱ـ۳۱۲) و در واقع بخشی از نظریات نوافلاطونی را حفظ می کند (برای آگاهی بیشتر رجوع کنید به اوروی ، ص ۱۰۲ـ ۱۰۵). بر این اساس ، این سخن که ارج فراوان ابن رشد به سبب پالودن آرای ارسطو از ملحقات و زوائد نوافلاطونی است ، نادرست دانسته شده است (ساگادی یف ، ص ۲۷).
ابن رشد در تفسیر مابعدالطبیعة ، ابتدا به تفسیر مقالة الفِ صغرا پرداخته است . موضوع اصلی مقاله این است که فلسفه شناختِ حقیقت است و بدون شناختِ علت چیزی ، حقیقت آن را نمی توان شناخت . همچنین ابن رشد، به تَبَع ارسطو، در بارة غیرممکن بودن استمرار سلسلة علتها تا بی نهایت بحث کرده و گفته است که سلسلة علتها نهایتاً باید به مبادی و علل نخستین منتهی گردند تا شناخت ممکن شود و فلسفه عبارت است از: شناخت علتهای نخستین ( رجوع کنید به ج ۱، ص ۳ـ۵۴).
ابن رشد در تفسیر مقالة الف کبرا، در بارة تعریف ارسطو از فلسفه (علم به علل نخستین و تفسیر اشیا از طریق اسباب و علل آنها) مثالها و توضیحاتی آورده و سپس در مورد علل اربعه شرح داده است . او مقصود حقیقی از علت را علت غایی دانسته و بر سخن ارسطو، در دفاع از علت غایی ، مطالبی افزوده که ظاهراً از برخی جنبه ها از آموزه های دینی و کلامی الهام گرفته است . وی به تَبَع ارسطو، قائلان به علتِ واحد را نقد کرده و همچنین به برخی نظریات فیثاغورس و افلاطون ایراد گرفته است ( رجوع کنید به ج ۱، ص ۵۵ ـ۱۶۴).
به نوشتة ابن رشد (ج ۳، ص ۱۳۹۸ـ۱۳۹۹)، مقالة «با» (بتا) باید پس از مقالة اول و دوم و پیش از بقیة مقالات قرار بگیرد. وی دلایل این امر را بیان کرده است . او به شرح و تفسیر چهارده مسئله ای پرداخته که به صورت شکوک (دشواریها) در این مقاله مطرح شده و اساساً در بارة علم مابعدالطبیعة و امکان آن و نیز در بارة مسائلی است که باید در این علم حل شوند ( رجوع کنید به ج ۱، ص ۱۶۵ـ ۲۹۵).
مقالة چهارم (جیم / گاما) در بارة موضوع علم مابعدالطبیعة ، یعنی موجود بماهو موجود، معانی موجود و اصول بدیهی یا متعارف مانند اصل عدم تناقض است . ابن رشد در شرح این مقاله مطلب تازه ای بجز برخی مثالها و استدلالهای فرعی نیاورده است ( رجوع کنید به ج ۱، ص ۲۹۶ـ۴۷۲).
مقالة پنجم (دال / دلتا؛ رجوع کنید به ج ۲، ص ۴۷۳ـ۶۹۶)، که بیشتر به فرهنگ اصطلاحات فلسفی شبیه است ، مشتمل بر سی اصطلاح است ، اما ابن رشد ۲۸ اصطلاح را تفسیر کرده است . وی مثالها و توضیحات لغوی مهمی در بارة مشتقات اصطلاحات و غیره آورده که گاهی ترتیب آنها در اصل مقاله با تفسیر ابن رشد متفاوت است (قس ارسطو، کتاب پنجم ، ص ۱۲۷ـ۱۹۰).
در تفسیر مقالة ششم (ها/ اپسیلن ؛ رجوع کنید به ج ۲، ص ۶۹۷ـ ۷۴۳)، بیشتر مباحث ابن رشد در بارة نسبت مابعدالطبیعه با علوم دیگر، از قبیل ریاضیات و طبیعیات ، و نیز در بارة تقسیم علوم نظری است . ابن رشد در جایی از تفسیر این مقاله (ج ۲، ص ۷۱۲)، به تبَع ارسطو، می گوید که علم الاهی ، یعنی مابعدالطبیعه ، اشرف علوم است ، چون موضوع آن اشرف موضوعات به شمار می آید.
ابن رشد در شرح هفتمین مقاله (ز/ زتا)، در بیشتر مواضع از ارسطو تبعیت کرده است و در نقد قائلان به وجود کلیات مفارق (صوَر یا مُثُل ) برهانهای جدیدی از خود ندارد، بلکه اغلب بر استدلالهای ارسطو اعتماد کرده است . او همانگونه که در تفسیر مقالة ششم نسبت بین هر کدام از علوم نظری و نیز رابطة این علوم را با علوم عملی تبیین کرده ، در مقالة هفتم نیز بین مادّه و صورتی که در علم الاهی مورد بحث قرار می گیرد، با مادّه و صورتی که در علم طبیعی مطمح نظر است ، تفاوت قائل شده و در این باره شرح و توضیح داده است ( رجوع کنید به ج ۲، ص ۷۴۴ـ ۱۰۲۱).
ابن رشد پیش از نقل ترجمة متن ارسطو، در تفسیر مقالة هشتم (حاء/ اِتا)، متذکر شده است که این مقاله تتمه و تکملة مقالة قبل و دنبالة همان بحث است (ج ۲، ص ۱۰۲۲). وی قطعات متن مقالة هشتم را نقل و شرح و بررسی کرده است ( رجوع کنید به ج ۲، ص ۱۰۲۲ـ۱۱۰۲).
بحث ابن رشد در تفسیر مقالة نهم (طاء/ تتا) در بارة قوه و فعل است . وی به مبادی موجودات ، یعنی مادّه و صورت ، از زاویة قوه و فعل نگریسته و هیولا را قوه و صورت را فعل گرفته و سپس همة معانی ای را که بر قوه و فعل اطلاق می گردد توضیح داده است . او همچنین ضمن شرح و تفسیر این مقاله گفته است ، از آنجا که اشاعره به وجود خصایص ثابت و دائم در موجودات جهان قائل نیستند و انقلاب و دگرگونی در خصایص موجودات را ممکن می دانند، می توان گفت که دیدگاه آنان در این باره به آرای سوفسطاییان می پیوندد. البته ، ابن رشد صرفاً به این اکتفا نکرده ، بلکه در خلال شرح یکی از مهمترین فقرات این مقاله با اشاره به اشاعره نوشته است که آنان معتقدند فاعل همة افعال موجودات ، فاعلی واحد (خداوند) است و هیچ واسطه ای در میان نیست . به بیان ابن رشد، لازمة قول آنان این است که هیچ موجودی فعل خاص خود را نداشته باشد و در این صورت موجودات ذوات خاص هم نمی توانند داشته باشند. چون اختلاف ذوات منشأ اختلاف افعال است و اگر ذوات انکار شوند، اسما و حدود هم نفی می شود و این سخنِ غریب به سدّ باب نظر و جهل به شریعت هم می انجامد ( رجوع کنید به ج ۲، ص ۱۱۰۳ـ۱۲۳۳).
ابن رشد در شرح مقالة دهم (یاء/ یوتا؛ رجوع کنید به ج ۳، ص ۱۲۳۵ـ ۱۳۹۲)، هر جا که متن ارسطو را در باب معانی واحد و کثیر، تضاد و ملکه و عدم غامض یافته ، شرح داده در برخی موارد نظریات ابن سینا را نقد کرده است ، هر چند که نقدهای وی بنیادین نیستند.
روش ابن رشد در ابتدای تفسیر مقالة «لام » (یازدهمین و آخرین مقالة تفسیر مابعدالطبیعة ) با آنچه در مقالات ده گانة سابق داشته ، فرق می کند. وی پیش از شروع به تفسیر این مقاله ، اقوال اسکندر افرودیسی را تلخیص کرده است . خود وی در سبب این تغییر روش گفته است که از اسکندر و مفسران بعد از او هیچ تفسیر و تلخیصی راجع به مقالات مابعدالطبیعة ارسطو بجز مقالة لام نیافته ، ازینرو مناسب دیده است که چکیده ای از سخنان اسکندر را در اول این مقاله بیاورد. ابن رشد در تفسیر این مقاله ، آرای مفسران پیشین را گاه تأیید و گاه رد می کند. تمایل وی در اغلب موارد به جانب اسکندر افرودیسی است و شروح وی را از شروح ثامسطیوس برتر دانسته است . وی تفسیرهای ثامسطیوس را در بعضی مواضع ، تفسیرهای ردی تلقی کرده است ( رجوع کنید به ج ۳، ص ۱۳۹۳ـ۱۷۳۶). گفتنی است که مقالة لام تنها مقالة مابعدالطبیعة است که مطالب آن را می توان طوری تأویل کرد که با عقاید اسلامی سازگار باشد؛ بنابراین ، شاید از این حیث ، تفسیر ابن رشد بر این مقاله تفسیر شایان توجهی باشد.
دستنوشتة عربی تفسیر مابعدالطبیعة در کتابخانة لیدنِ هلند (ش ۲۰۷۴، ( ۲ ) ۲۰۷۵) موجود است (فورهووه ، ص ۱۷۱). متن عربی تفسیر مابعدالطبیعة را موریس بویژ در بیروت چاپ کرد. مجلد اول (چاپ ۱۳۱۷ ش /۱۹۳۸)، مشتمل بر تفسیر چهار مقالة الف صغرا، الف کبرا، با و جیم است ؛ مجلد دوم (چاپ ۱۳۲۱ ش / ۱۹۴۲) در بر دارندة تفسیر پنج مقالة دال ، هاء، ز، حاء و طاء است ؛ مجلد سوم (چاپ ۱۳۲۷ ش /۱۹۴۸) حاوی تفسیر دو مقالة یاء و لام است . علاوه بر این سه مجلد، جلد چهارمی با عنوان "Notice" ، که مجموعه تعلیقات بویژه راجع به این تفسیر است ، در ۱۳۳۱ ش / ۱۹۵۲ به چاپ رسید (عراقی ، ص ۳۶۳).
تلخیص مابعدالطبیعة اثر دیگر ابن رشد، تفسیر مختصر وی بر مابعدالطبیعة ارسطو به شمار می آید. ابن رشد این تلخیص را در ۵در قرطبه نوشته است (رنان ، ص ۶۱). رنان این اثر را شرح متوسط بر مابعدالطبیعة تلقی کرده ، اما این اثر فاقد ویژگیهایی است که خود وی برای شرحهای متوسط بر شمرده است (همان ، ص ۶۰ـ۶۱). اهوانی (ص ۷۷۵) آن را از شرحهای مختصر دانسته است . در این کتاب هیچگونه فصل بندی وجود ندارد. ابن رشد در تلخیص مابعدالطبیعة گاه سخنان خود را به طور مستقل از متن ارسطو آورده است (کوربن ، ص ۳۴۴)، گرچه ریشه و اصل همة مطالب از ارسطوست و ابن رشد گاه بر آن افزوده و گاه از آن کاسته است . ابن رشد در واقع در این اثر فهم و دریافت خود را از مابعدالطبیعة ارسطو به طور موجز با زبان و اسلوب خاص خود بیان کرده است . نظریات خاص وی در این اثر تقریباً همانهایی است که در تفسیر مبسوط آورده است ، اگرچه به نظر اهوانی (ص ۷۷۶) فقط تلخیصات وی مبیّن افکار خاص است و بقیة شرحها بیشتر ارزش تاریخی دارند. ابن رشد در این تلخیص به تفسیرها و آرای شارحان پیشین ارسطو نیز توجه داشته و گاه از آنان نام برده و تفسیرها و برداشتهایشان را طرح و تحلیل کرده است . انتقادات وی از مشائیان مسلمانِ پیش از خود، بویژه ابن سینا، در تلخیص مابعدالطبیعة نیز کاملاً هویداست (برای نمونه رجوع کنید به ابن رشد، ۱۹۵۸، ص ۱۹، ۴۱، ۵۲، ۷۶، ۸۲ ـ۸۳، ۱۰۱).
تلخیص مابعدالطبیعة را نخستین بار مصطفی قَبّانی در قاهره (بدون تاریخ ) چاپ کرد. سپس آن را کارلوس کوئیروس رودریگز ، همراه با ترجمة اسپانیایی و مقدمه ای مهم ، در ۱۳۳۷/ ۱۹۱۹ در مادرید به چاپ رساند. بعدها در ۱۳۰۳ ش / ۱۹۲۴ واندن برگ آن را به آلمانی ترجمه و با مقدمه و تعلیقاتی در همان سال در لیدن چاپ کرد. تلخیص مابعدالطبیعة در
مجموعه ای با عنوان رسائل ابن رشد در ۱۳۲۶ ش / ۱۹۴۷ در حیدرآباد دکن نیز چاپ شد (ابن رشد، ۱۹۵۸، مقدمة امین ، ص الف ـ ب ). عثمان امین با استفاده از همة چاپهای یاد شده آن را در ۱۳۳۷ ش / ۱۹۵۸ در قاهره چاپ کرده است .
آرا و تفسیرهای ابن رشد در مسائل مابعدالطبیعه تأثیر گسترده ای در تفکر فلسفی و کلامی قرون وسطای مسیحی گذاشت که نشانة آن ظهور ابن رشدیان لاتینی در دانشگاههای پاریس و پادوا در قرن سیزدهم / هفتم است ( رجوع کنید به ژیلسون ، ص ۳۸ـ۴۲). توجه ابن رشدیان به آرای ابن رشد و برداشتهای عقلگرایانه از آنها مخالفت مراجع رسمی کلیسا را در پی داشت ، از جمله در ۱۲۷۷/۶۷۶ اسقف پاریس ، اتین تامپیه ، ۲۱۹ رأی از آرای ابن رشدیان را محکوم و مخالف دین اعلام کرد ( > دایرة المعارف فلسفة راتلج < ، ذیل "Arerroism" ). فهرست آرای یاد شده نشانة این است که مذهب اصالت عقل محض در قرن سیزدهم / هفتم به صورت مؤثر وجود داشته است (ژیلسون ، ص 43) و همین رشته از عقلگرایی بود که تا قرن هفدهم / دهم و هجدهم / دوازدهم امتداد یافت (همان ، ص 44؛ برای آگاهی بیشتر رجوع کنید به ابن رشد • ).
منابع :
(۱) ابن ابی اصیبعه ، کتاب عیون الانباء فی طبقات الاطباء ، چاپ امرؤالقیس بن طحان ( آوگوست مولر ) ، کونیگسبرگ و قاهره ۱۲۹۹/۱۸۸۲، چاپ افست انگلستان ۱۹۷۲؛
(۲) ابن رشد، تفسیر مابعدالطبیعة ، چاپ موریس بویژ، بیروت ۱۹۶۷ـ۱۹۷۳؛
(۳) همو، تلخیص مابعدالطبیعة ، چاپ عثمان امین ، قاهره ۱۹۵۸؛
همو، تهافت التهافت ، چاپ سلیمان
(۴) دنیا، قاهره ۱۹۸۰ـ۱۹۸۱؛
(۵) همو، رسائل ابن رشد ، رسالة ۶: کتاب مابعدالطبیعة ، حیدرآباد دکن ۱۳۶۶/۱۹۴۷؛
(۶) ابن سینا، النجاة فی الحکمة المنطقیة و الطبیعیة و الالهیة ، تهران ۱۳۶۴ ش ؛
(۷) ابن ندیم ؛
(۸) ارسطو، متافیزیک ( مابعدالطبیعة )، ترجمه بر پایة متن یونانی از شرف الدین خراسانی ، تهران ۱۳۶۶ ش ؛
(۹) فرح انطون ، ابن رشد و فلسفته ، اسکندریه ۱۹۰۳، احمد فؤاد اهوانی ، «ابن رشد»، ترجمة غلامرضا اعوانی ، در تاریخ فلسفه در اسلام ، به کوشش میان محمد شریف ، ج ۱، تهران : مرکز نشر دانشگاهی ، ۱۳۶۲ ش ؛
(۱۰) عبدالرحمان بدوی ، ارسطو عندالعرب : دراسة و نصوص غیرمنشورة ، کویت ۱۹۷۸؛
(۱۱) ذهبی ؛
(۱۲) اتین ژیلسون ، عقل و وحی در قرون وسطی ، ترجمة شهرام پازوکی ، تهران ۱۳۷۱ ش ؛
(۱۳) آرتور ولادیمیروویچ ساگادی یف ، «ابن رشد و سنّت فلسفی اسلام »، پیام یونسکو ، سال ۱۸، ش ۱۹۶ (مهر ۱۳۶۵)؛
شرف الدین شرف خراسانی ، «ابن رشد و تفسیر مابعدالطبیعة ارسطو»، نشر دانش ، سال ۱،
(۱۴) ش ۳ (فروردین و اردیبهشت ۱۳۶۰)؛
(۱۵) محمد عاطف عراقی ، « تفسیر مابعدالطبیعة (لابن رشد)»، تراث الانسانیة ، دورة ۸ ، ش ۴ (۱۹۷۱)؛
(۱۶) حنافاخوری و خلیل جرّ، تاریخ الفلسفة العربیة ، بیروت ۱۹۹۳؛
ماجد
(۱۷) فخری ، ابن رشد: فیلسوف قرطبه ، بیروت ۱۹۹۲؛
(۱۸) همو، سیر فلسفه در جهان اسلام ، ترجمة فارسی زیرنظر نصراللّه پورجوادی ، تهران ۱۳۷۲ ش ؛
(۱۹) علی بن یوسف قفطی ، تاریخ الحکماء قفطی ، ترجمة فارسی از قرن یازدهم هجری ، چاپ بهین دارائی ، تهران ۱۳۷۱ ش ؛
(۲۰) هانری کوربن ، تاریخ فلسفة اسلامی ، ترجمة جواد طباطبائی ، تهران ۱۳۷۳ ش ؛
(۲۱) عبدالواحدبن علی مراکشی ، المعجب فی تلخیص اخبارالمغرب ، چاپ محمدسعید عریان ، قاهره ۱۳۶۸/۱۹۴۹؛
(۲۲) S. Munk, Mإlanges de philosophie j uive et arabe , Paris ۱۹۲۷;
(۲۳) Ernest Renan, Averroةs et l'Averroفsme , ed. Fuat Sezgin, Frankfurt ۱۹۸۵;
(۲۴) Routledge Encyclopedia of philosophy , ed. Edward Craig, London: Routledge, ۱۹۹۸, s.v. "Averroism" (by sten Ebbesen);
(۲۵) Dominique Urvoy, Ibn Rushd ) Averroes ), tr. Olivia Stewart, London ۱۹۹۱;
(۲۶) P. Voorhoeve, Handlist of Arabic manuscripts: in the library of the university of Leiden and other collections in the Netherlands , [۱]     ۱۹۵۷.



جعبه ابزار