تفسیر پیامبر(نهایی)
ذخیره مقاله با فرمت پی دی اف
۳۰+(۴۰+۴۰)
مورخان آغاز
تفسیر قرآن را دوران
صدر اسلام و بهگونهای دقیقتر دوره شخص
پیامبر میدانند.
مورخان آغاز
تفسیر قرآن را دوران
صدر اسلام و بهگونهای دقیقتر دوره شخص
پیامبر میدانند.
در قرآن آیات متعددی وجود دارد که وظیفه پیامبر را نه تنها ابلاغ
وحی ، بلکه تفسیر و تبیین و تعلیم آن دانسته است.
بر این اساس می توان
رسول اکرم را اولین
مفسر قرآن دانست.
اما در تحدید وظیفه پیامبر در تفسیر
آیات ، مفسران اختلاف نظر دارند؛
برخی، وظیفه پیامبر را صرفاً تفسیر آیاتِ مجمل و متشابه دانستهاند.
اما برخی دیگر، از جمله
علامه طباطبائی ، مفسر معاصر شیعی،
با استناد به آیه ۴۴
سوره نحل ، این نظر را نپذیرفتهاند.
به نظر میرسد شواهد تاریخی مؤید دیدگاه دوم است، زیرا اگرچه قرآن به
زبان عربی و بر اسلوب بلاغت قوم عرب نازل شده است،
عرب معاصر پیامبر، بویژه
صحابه ، در درک زبان قرآن یکسان نبودند و بسیاری از ایشان در فهم واژههای آیات به کلی در میماندند.
افزون بر این، قرآن هم فرهنگ و هم نحوه بیان خاص خود را دارد و مردم عرب معاصر پیامبر حتی اگر معانی واژهها را درمی یافتند، از شناخت مصادیق آنها عاجز بودند، چنانکه صحابه در تفسیر واژههای
حج و
صلوة و
زکوة به پیامبر رجوع می کردند.
در باب اینکه پیامبر چه مقدار از قرآن را تفسیر کرده است، میان مفسران اختلاف نظر وجود دارد.
به عنوان مثال، ابنتیمیّه
بر این باور بوده که پیامبر تمام آیات الاهی را تفسیر کرده است؛
در مقابل، کسانی نیز با استناد به برخی روایات
معتقدند که پیامبر فقط تعداد اندکی از آیات را تفسیر کرده است.
طباطبائی همین دیدگاه را پذیرفته و شمار روایات تفسیری منقول از پیامبر را کمتر از ۲۵۰
روایت دانسته است.
با اینهمه، به نظر میرسد که
احادیث پیامبر در تفسیر آیات محدود به این تعداد نیست.
نصوص روایات و متون
مجامع حدیثی گواه روشنی بر این مدعاست؛ زيرا اگر بپذيريم كه شمار رواياتی كه پيامبر در آنها صريحاً به تفسير آيهای از قرآن پرداخته اندك است، رواياتی كه در تفسير آيات بهكار می آيد و به گونهای ابهام از كلام الاهی می گيرد، فراوان است، بویژه اگر احادیث نبوی منقول از طریق اهلبیت را نیز بیفزاییم.
گفتنی است که
سنّت پیامبر (قول، فعل و تقریر) نیز میتواند در تفسیر قرآن کریم بهکار آید و مفاهیم و
احکام آن را روشن سازد.
بر این پایه می توان تفسیر پیامبر را بهگونههای متعددی تقسیم کرد که عبارتاند از:
بسیاری از احکام واردشده در کتاب الاهی معنایی مجمل دارند که تفصیل و بیان آنها بر عهده سنّت گذاشته شده است.
در بخشهای متعدد
فقه نمونههای فراوانی از این دست وجود دارد (برای نمونه سخنان فقیهان در تفسیر واژههای قرآنی چون صلوه، حج، زکوه و
بیع به این منابع رجوع کنید).
در قرآن احکامی وجود دارد که تخصیص آنها در سنّت بیان شده است، چنانکه فقیهان، در برخی موارد، عمومات احکام قرآن را با روایتهایی از سنّت نبوی تخصیص زدهاند.
آیات متعددی در قرآن هست که
حکم آنها مطلق است،
اما سنّت، اطلاق آنها را تقیید زده است.
قرآن به زبان عربی است و مردم عرب با آن کاملاً آشنا بودهاند؛ با اینهمه، در قرآن واژههایی یافت میشود که در فرهنگ قرآنی، معنایی تازه پیدا کردهاند و توضیح و تفسیر آنها جز از راه سنّت، میسر نیست.
علاوه بر روایتهای پیشین نبوی در باب واژههای صلوه و حج و زکوه، شواهد تاریخی و روایی فراوانی وجود دارد که در منابع
اهل سنّت و
شیعه ذکر شده است، مثلاً در باب واژه «السّائِحوُن» (روزهداران)
و عبارت «مَنِ اِستطاع اِلَیهِ سبیلاً».
در قرآن آیاتی وجود دارد که در آنها تنها به ذکر اصل
تشریع اکتفا شده، اما سنّت بیان جزئیات آن را برعهده گرفته است.
گرچه برخی منکر وجود
نسخ درقرآن شدهاند، برخی دیگر وجود نسخ در قرآن را منکر نیستند، اما شمار آیات منسوخ را بسیار اندک می دانند.
در این صورت، تمیز آیات ناسخ از منسوخ بر عهده سنّت است.
مثلاً آیه ۲۴۰
سوره بقره با آیه ۲۳۴ همان سوره و آیه ۱۲
سوره نساء نسخ شده است.
همچنین آیههای ۱۵ و ۱۶ سوره نساء که با آیه ۲
سوره نور نسخ شده است.
(۱) قرآن.
(۲) محمودبن عبداللّه آلوسی، روحالمعانی، بیروت: داراحیاء التراث العربی.
(۳) ابن تیمیّه، مقدّمه فی اصولالتفسیر، بیروت: دارمکتبه الحیاه.
(۴) ابنحنبل، مسند احمدبن حنبل، استانبول ۱۴۰۲/۱۹۸۲.
(۵) ابنخلدون، تاریخ ابن خلدون.
(۶) ابنسعد، الطبقات الکبری.
(۷) ابنعربی، احکام القرآن، چاپ علیمحمد بجاوی، حلب ۱۳۷۶ـ ۱۳۷۸/ ۱۹۵۷ـ۱۹۵۹.
(۸) محمدبن اسماعیل بخاری جعفی، صحیح البخاری، استانبول ۱۴۰۱/ ۱۹۸۱.
(۹) محمدبن عبداللّه حاکمنیشابوری، المستدرک علی الصحیحین، بیروت: دارالمعرفه.
(۱۰) حرّ عاملی، وسائل الشیعة.
(۱۱) عبدعلیبن جمعه حویزی، کتاب تفسیر نورالثقلین، چاپ هاشم رسولی محلاتی، قم ۱۳۸۳ـ ۱۳۸۵.
(۱۲) ابوالقاسم خوئی، البیان فی تفسیر القرآن، بیروت ۱۴۰۸/۱۹۸۷.
(۱۳) عبدالرحمانبن ابی بکر سیوطی، الاتقان فی علوم القرآن، چاپ محمدابوالفضل ابراهیم، قاهره ۱۹۶۷، چاپ افست قم ۱۳۶۳ ش.
(۱۴) زینالدینبن علی شهید ثانی، مسالک الافهام الی تنقیح شرائع الاسلام، قم ۱۴۱۳ـ ۱۴۱۹.
(۱۵) محمدحسین طباطبائی، قرآن در اسلام، تهران ۱۳۵۰ ش.
(۱۶) محمدحسین طباطبائی، المیزان فی تفسیرالقرآن، بیروت ۱۳۹۰ـ۱۳۹۴/ ۱۹۷۱ـ۱۹۷۴.
(۱۷) طبرسی، مجمع البیان فی تفسیر القرآن.
(۱۸) طبری، جامع طبری.
(۱۹) طوسی، التبیان.
(۲۰) محمدبن مسعود عیّاشی، کتاب التفسیر، چاپ هاشم رسولی محلاتی، قم ۱۳۸۰ـ۱۳۸۱، چاپ افست تهران.
(۲۱) مقداد بن عبداللّه فاضل مقداد، کنزالعرفان فی فقه القرآن، چاپ محمدباقر بهبودی، چاپ افست تهران ۱۳۸۴ـ ۱۳۸۵.
(۲۲) محمدبن عمر فخررازی، التفسیرالکبیر، قاهره، چاپ افست تهران.
(۲۳) محمدبن احمد قرطبی، الجامع لاحکام القرآن، بیروت: دارالفکر.
(۲۴) محمدسعید منصور، منزله السّنّه من الکتاب و اثرها فی الفروع الفقهیّه، قاهره ۱۴۱۳/ ۱۹۹۳.
(۲۵) محمدهادی معرفت، التمهید فی علوم القرآن، قم ۱۴۱۱ـ۱۴۱۲؛
دانشنامه جهان اسلام، بنیاد دائرة المعارف اسلامی، برگرفته از مقاله «تفسیر۲»، شماره۵۰۱۰.