تقوا و بصیرت (قرآن)
ذخیره مقاله با فرمت پی دی اف
رعایت
تقوا و
ترس از
خدا، موجب بهرهمندی از
بصیرت، برای شناخت
حق و باطل و بصیرت
انسان برای شناخت خطر
شیطان میشود.
تقوا، باعث بیداری و
بصیرت انسان از خطر
شیطان میشود:
ان الذین اتقوا اذا مسهم طــئف من الشیطـن تذکروا فاذا هم مبصرون.
پرهیزگاران هنگامی که گرفتار
وسوسههای شیطان شوند، به یاد (خدا و
پاداش و
کیفر او) میافتند و (در پرتو یاد او،
راه حق را میبینند و) ناگهان
بینا میگردند.
ان الذین اتقوا اذا مسهم طائف من الشیطان تذکروا فاذا هم مبصرون، یک نحوه تعلیلی است برای امری که در آیه قبلی بود، و طائف از شیطان آن شیطانی است که پیرامون
قلب آدمی
طواف میکند تا رخنهای پیدا کرده
وسوسه خود را وارد قلب کند یا آن وسوسهای است که در حول قلب میچرخد تا راهی به قلب باز کرده وارد شود. کلمه من، بنابر اول (خود شیطان) بیانیه و بنا بر دوم (وسوسه شیطان) نشویه است، ولیکن در عین حال برگشت هر دو معنا به یک چیز است، و کلمه
تذکر به معنای
تفکر آدمی است در امور برای پیدا کردن نتیجهای که قبلا
مجهول و یا مورد
غفلت بود.
و این آیه همانطوری که گفته شد امر به
استعاذه در آیه قبلی را تعلیل میکند، و معنایش این است که در موقع مداخله شیطان به خدا پناه ببر، زیرا این روش، روش پرهیزکاران است. آری پرهیزکاران وقتی شیطان طائف نزدیکشان میشود به یاد این میافتند که پروردگارشان خداوند است که
مالک و
مربی ایشان است، و همه امور ایشان بدست او است پس چه بهتر که به خود او مراجعه نموده و به او پناه ببریم، خداوند هم
شر آن شیطان را از ایشان دفع نموده و پرده غفلت را از ایشان بر طرف میسازد، ناگهان بینا میشوند. پس آیه شریفه همانطور که ملاحظه کردید همان مضمونی را افاده میکند که آیه، انه لیس له سلطان علی الذین آمنوا و علی ربهم یتوکلون
در صدد افاده آن است.
و نیز معلوم شد که پناه بردن به
خدا خود یک نوع تذکر است، چون اساسش بر این است که خدای سبحان که پروردگار آدمی است یگانه رکن و پناهگاهی است که میتواند این دشمن مهاجم را دفع کند، علاوه بر اینکه پناه بردن به خدا هم چنان که قبلا هم گفته شد خود یک نوع
توکل به او است.
در آیه بعد
راه غلبه و پیروزی بر وسوسههای شیطان را، به این صورت بیان میکند که: پرهیزکاران هنگامی که وسوسههای شیطانی، آنها را احاطه میکند به یاد خدا و نعمتهای بی پایانش، به یاد عواقب شوم
گناه و مجازات دردناک خدا، میافتند، در این هنگام ابرهای تیره و تار وسوسه از اطراف قلب آنها کنار میرود و
راه حق را به روشنی میبینند و انتخاب میکنند(ان الذین اتقوا اذا مسهم طائف من الشیطان تذکروا فاذا هم مبصرون).
طائف به معنی طواف کننده است، گویا وسوسههای شیطانی همچون طواف کنندهای پیرامون
فکر و
روح انسان پیوسته گردش میکنند تا راهی برای نفوذ بیابند، اگر انسان در این هنگام به یاد خدا و عواقب شوم گناه بیفتد، آنها را از خود دور ساخته و رهایی مییابد وگرنه سرانجام در برابر این وسوسهها
تسلیم میگردد. اصولا هر کس در هر مرحلهای از
ایمان و در هر سن و سال گهگاه گرفتار وسوسههای شیطانی میگردد، و گاه در خود احساس میکند که نیروی محرک شدیدی در درون جانش آشکار شده و او را به سوی گناه
دعوت میکند، این وسوسهها و تحریکها، مسلما در سنین جوانی بیشتر است، در محیطهای آلوده، همچون محیطهای امروز که خود مراکز
فساد در آن فراوان و آزادی نه به معنی حقیقی بلکه به شکل بی بند و باری همه جا را فرا گرفته و دستگاههای تبلیغاتی غالبا در خدمت شیطان و وسوسههای شیطانی هستند، فزونتر میباشد، تنها راه نجات از آلودگی در چنین شرائطی، نخست فراهم ساختن
سرمایه تقوی است که در آیه مورد بحث به آن اشاره شده، و سپس مراقبت و سرانجام توجه به خویشتن و پناه بردن به خدا، یاد الطاف و نعمتهای او، و مجازاتهای دردناک خطاکاران است. در
روایات کرارا به اثر عمیق
ذکر خدا در کنار زدن وسوسههای
شیطان اشاره شده است. حتی افراد بسیار با ایمان و
دانشمند و با
شخصیت همیشه احساس
خطر در مقابل وسوسههای شیطانی میکردند، و از طریق مراقبت که در
علم اخلاق بحث مشروحی دارد با آن میجنگیدند.
اصولا وسوسههای
نفس و شیطان همانند میکربهای
بیماری زا است، که در همه وجود دارند، ولی به دنبال بنیههای ضعیف و جسمهای ناتوان میگردند، تا در آنجا نفوذ کنند اما آنها که جسمی سالم و
نیرومند و قوی دارند، این میکربها را از خود دفع میکنند.
رعایت
تقوا و
ترس از
خدا، موجب بهرهمندی از بصیرتی ویژه، برای شناخت
حق و باطل میشود:
یـایها الذین ءامنوا ان تتقوا الله یجعل لکم فرقانـا...
ای کسانی که
ایمان آوردهاید! اگر از (مخالفت فرمان)
خدا بپرهیزید، برای شما وسیلهای جهت جدا ساختن حق از باطل قرار میدهد (روشن بینی خاصی که در پرتو آن، حق را از باطل خواهید شناخت)
نکره آمدن کلمه «فرقانا»
حکایت دارد که این
بصیرت خدادادی، عنایتی ویژه و غیر از
عقل و
فطرت و مانند آن است که خداوند به عموم انسانها عطا فرموده است و از آن به بیدار دلی تعبیر میشود و این بیدار دلی برای شناخت حق و باطل است.
در
آیات گذشته یک سلسله دستورات حیات بخش که ضامن
سعادت مادی و معنوی بود بیان شد ولی بکار بستن آنها جز در سایه تقوا میسر نیست، لذا در این آیه اشاره به اهمیت تقوا و آثار آن در سرنوشت
انسان میکند، در این آیه چهار نتیجه و ثمره برای تقوی و پرهیزکاری بیان شده است. نخست میفرماید: ای کسانی که ایمان آوردهاید اگر تقوی پیشه کنید و از مخالفت فرمان خدا بپرهیزید به شما نورانیت و روشن بینی خاصی میبخشد که بتوانید حق را از باطل به خوبی تشخیص دهید (یا ایها الذین آمنوا ان تتقوا الله یجعل لکم فرقانا).
فرقان
صیغه مبالغه از ماده فرق است و در اینجا به معنای چیزی است که به خوبی حق را از باطل جدا میکند. این جمله کوتاه و پر معنا یکی از مهمترین مسائل سرنوشت ساز انسان را بیان کرده و آن اینکه در مسیر راهی که انسان به سوی پیروزیها میرود همیشه پرتگاهها و بیراهههایی وجود دارد که اگر آنها را به خوبی نبیند و نشناسد و پرهیز نکند چنان سقوط میکند که اثری از او باقی نماند در این
راه مهمترین مساله، شناخت حق و باطل، شناخت نیک و بد، شناخت
دوست و
دشمن، شناخت مفید و زیان بخش، و شناخت عوامل سعادت و یا بدبختی است، اگر به راستی انسان این حقائق را به خوبی بشناسد رسیدن به مقصد برای او
آسان است. مشکل این است که در بسیاری از این گونه موارد انسان گرفتار اشتباه میشود باطل را به جای حق میپندارد و دشمن را به جای دوست انتخاب میکند، و بیراهه را شاهراه. در اینجا دید و درک نیرومندی لازم است و نورانیت و روشن بینی فوق العاده. آیه فوق میگوید: این دید و درک ثمره
درخت تقوی است اما چگونه تقوی و پرهیز از
گناه و هوی و هوسهای سرکش به انسان چنین دید و درکی میدهد شاید برای بعضی مبهم باشد اما کمی دقت پیوند میان این دو را روشن میسازد.
فرهنگ قرآن، مرکز فرهنگ و معارف قرآن، برگرفته از مقاله «بصیرت».