• خواندن
  • نمایش تاریخچه
  • ویرایش
 

تلاش های عبدالله بن جعفر

ذخیره مقاله با فرمت پی دی اف



یکی از کسانی که سعی داشت مانع رفتن امام حسین (علیه‌السلام) به عراق شود، عبدالله بن جعفر طیار، پسرعموی امام، و همسر حضرت زینب کبری (علیهاالسلام) بود. در این مقاله به نامه وی به امام و جواب ایشاش اشاره می‌شود.



عبدالله بن جعفر طیار برادرزاده علی (علیه‌السلام) و مادرش اسماء بنت عمیس بود. پدر و مادر عبدالله، در سالهای اول بعثت، از مکه به حبشه هجرت کردند و عبدالله در آنجا متولد شد و در سال هفتم از هجرت، همراه پدر و مادرش به مدینه رفت.
عبدالله یکی از سخاوتمند‌ترین مردان عرب بود. وی در سال ۸۰ق از دنیا رفت. همچنین طبق گزارش منابع تاریخی، یکی از کسانی که سعی داشت مانع رفتن امام حسین (علیه‌السلام) به عراق شود، عبدالله بن جعفر طیار، پسرعموی امام، و همسر حضرت زینب کبری (علیهاالسلام) بود.


امام علی بن الحسین اقدام عبدالله بن جعفر را چنین نقل می‌فرماید: وقتی ما از مکه خارج شدیم، عبدالله بن جعفر دو پسرش، عون و محمد را همراه نامه‌ای نزد حسین بن علی فرستاد که در آن نوشته بود:
اما بعد؛ شما را به خدا سوگند، از شما می‌خواهم وقتی که نامه‌ام را ملاحظه کردی، باز گردی. من از راهی که برگزیده‌ای، برایت نگران هستم که مبادا به قتل خود و ریشه کن شدن خاندانت منجر شود. امروز اگر شما از دست بروی، نور زمین خاموش خواهد شد؛ زیرا شما نشانه و ارشاد کننده رهیافتگان و امید مؤمنان هستی، پس در رفتن عجله نکن که من به دنبال این نامه خواهم آمد. والسلام.
امام در جواب نامه او نوشت: «اما بعد؛ نامه تو به دست من رسید و آن را خواندم و آنچه نوشته بودی فهمیدم؛ ولی به تو می‌گویم که من جدم رسول خدا (صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم) را در خواب دیدم و او مرا از ماموریتم آگاه کرد و من آن را به انجام خواهم رساند؛ چه به ضرر من باشد و چه به نفع من به خدا سوگند‌ ای پسرعمو اگر به سوراخ حشرات نیز فرو روم، آنها مرا خارج کرده، خواهند کشت. ‌ای پسرعمو به خدا سوگند آنان به حق من تعدی و ظلم می‌کنند، چنان که یهود درباره روز شنبه تجاوز کردند. (ابن سعد نامه عبدالله بن جعفر و پاسخ امام (علیه‌السلام)را به اختصار آورده است)
[۴] خوارزمی، محمدبن موسی، مقتل الحسین، ج۱، ص۲۱۷-۲۱۸.
[۵] ابن سعد، "ترجمة الحسین و مقتله"، فصلنامه تراثنا، ش۱۰، ص۱۶۸.



سپس نزد عمرو بن سعید، حاکم مکه و مدینه، رفت و با او صحبت کرد و به او گفت: به حسین نامه بنویس و در آن به او امان بده و او را به نیکی و احسان خود امیدوار کن و از او بخواه که برگردد؛ شاید نامه ات باعث شود که او به آن اطمینان کند و بازگردد.
عمرو بن سعید به عبدالله بن جعفر گفت: هرچه می‌خواهی بنویس و بیاور تا من آن را مهر کنم. آنگاه عبدالله بن جعفر نامه‌ای را (از زبان حاکم مکه) به امام نوشت و نزد عمرو بن سعید آورد و به او گفت: این نامه را مهر کن و به وسیله برادرت یحیی بن سعید (نزد حسین) بفرست؛ زیرا وجود او بیشتر موجب اطمینان خاطرش می‌شود و می‌فهمد که این نامه واقعا از ناحیه توست. او نیز چنین کرد. عمرو بن سعید در آن هنگام عامل یزید در مکه بود.
شیخ مفید میگوید: عمرو بن سعید خود، به توصیه عبدالله بن جعفر به امام نامه نوشت.
ابن اعثم از نامه نوشتن سعید بن عاص در مدینه سخن به میان آورده است، در حالی که او پیش از این زمان و در سال ۵۹ ق از دنیا رفته بود.
خوارزمی نیز گفته است: عمرو بن سعید در این زمان در مدینه بود و هنگامی که شنید امام قصد رفتن به سوی عراق را دارد، نامه‌ای به امام نوشت و توسط برادرش یحیی بن سعید نزد امام فرستاد.
اما شواهد نشان می‌دهد که عمرو در آن زمان در مکه بوده است. همچنین در نامه‌ای که ابن اعثم و خوارزمی نقل کرده‌اند، سخن از شهادت مسلم به میان آمده است. درحالی که شیخ مفید تصریح میکند جناب مسلم یک روز پس از خروج امام از مکه، یعنی روز نهم ذی الحجه به شهادت رسیده بود.
[۱۰] محمد بن موسی، خوارزمی، مقتل الحسین، ج۱، ص۲۱۸.



امام علی بن الحسین می‌افزاید: عبدالله بن جعفر و یحیی، خودشان را به امام حسین (علیه‌السلام) به رساندند و بعد از اینکه یحیی بن سعید نامه را برای امام قرائت کرد، نزد عمرو برگشتند و چنین گزارش دادند: «ما نامه را برای او خواندیم و خیلی اصرار کردیم تا او را از رفتن به عراق منصرف کنیم؛ اما او (نپذیرفت و) یکی از عذرهایی که برای ما آورد این بود که: من جدم را در عالم رؤیا دیدم و در آن رؤیا به کاری مامور شده‌ام که باید آن را انجام بدهم: چه به ضرر من تمام شود و چه به نفعم».
(طبق نقل امام علی بن الحسین) آنها پرسیدند: آن رؤیا چیست؟ امام فرمود: آن رؤیا را تا به حال برای احدی نقل نکرده‌ام و نقل هم نمی‌کنم تا زمانی که خدا را ملاقات کنم. لذا آن دو مجبور شدند نزد عمرو بن سعید برگردند و گزارش دهند که نتوانستند امام (علیه‌السلام) را از رفتن منصرف کنند.


بسم الله الرحمن الرحیم. از عمرو بن سعید به حسین بن علی؛ اما بعد؛ از خدا میخواهم که تو را از آنچه هلاکت می‌کند، منصرف سازد و به آنچه موجب هدایت توست، راهنمایی کند. به من خبر رسیده که تو به سوی عراق روانه هستی.
من تو را از اختلاف و تفرقه‌افکنی بر حذر میدارم و می‌ترسم که این کار موجب نابودی تو بشود؛ لذا عبدالله بن جعفر و یحیی بن سعید را به سوی تو فرستادم. پس به همراه آنان نزد من بیا که به یقین در امان خواهی بود و برای تو در نزد من پاداش و نیکی و خوش رفتاری خواهد بود و خدا را درباره رعایت این امور نسبت به تو شاهد و کفیل و وکیل می‌گیرم. والسلام علیک.


امام در پاسخ نوشت:
به تحقیق کسی که به خدای عزوجل دعوت می‌کند و عمل صالح انجام می‌دهد و می‌گوید من از مسلمین هستم، با خدا و رسولش مخالفت نمی‌ورزد. تو من را به امان داشتن و نیک رفتاری و بخشش و کرم دعوت کرده‌ای؛ اما بهترین امن، امان خداوند است؛ زیرا کسی که در دنیا از او نهراسد، خداوند روز قیامت به او امان نخواهد داد؛ لذا ما از خدا خوفش را در دنیا می‌طلبیم تا موجب امانش (نسبت به ما) در روز قیامت شود. و اگر تو با این نامه خواستی بخشش و نیکی‌ای در حق من کنی، در دنیا و آخرت جزای خیر نصیبت خواهد شد. والسلام


وقتی ابن زیاد اطلاع یافت که امام حسین (علیه‌السلام) از مکه به سوی کوفه خارج شده است، حصین بن نمیر رئیس پلیس خویش را به قادسیه (که در پانزده فرسنگی کوفه است) فرستاد. او در قادسیه پیاده شد و لشکر خویش را از قادسیه تا خفان (که بالاتر از قادسیه است) و از قادسیه تا قطقطانه (که از طرف خشکی در نزدیکی کوفه است) و لعلع (محلی بین بصره و کوفه، در شش مایلی قادسیه) سازمان دهی کرد و به مردم اعلام نمود. این حسین است که به سوی عراقی می‌آید.


۱. جزری، ابن اثیر، اسدالغابه فی معرفة الصحابة، ج۳، ص۹۴-۹۶.    
۲. طبری، محمدبن جریر، تاریخ الامم و الملوک، ج۴، ص۲۹۱.    
۳. کوفی، ابن اعثم، کتاب الفتوح، ج۵، ص۶۷.    
۴. خوارزمی، محمدبن موسی، مقتل الحسین، ج۱، ص۲۱۷-۲۱۸.
۵. ابن سعد، "ترجمة الحسین و مقتله"، فصلنامه تراثنا، ش۱۰، ص۱۶۸.
۶. طبری، محمدبن جریر، تاریخ الامم و الملوک، ج۴، ص۲۹۱.    
۷. شیخ مفید، الارشاد، ج۲، ص۶۹.    
۸. کوفی، ابن اعثم، کتاب الفتوح، ج۵، ص۶۷.    
۹. جزری، ابن اثیر، اسد الغابه فی معرفة الصحابه، ج۲، ص۲۳۹-۲۴۱.    
۱۰. محمد بن موسی، خوارزمی، مقتل الحسین، ج۱، ص۲۱۸.
۱۱. کوفی، ابن اعثم، کتاب الفتوح، ج۵، ص۶۷.    
۱۲. شیخ مفید، الارشاد، ج۲، ص٦٦.    
۱۳. طبری، محمدبن جریر، تاریخ الامم و الملوک، ج۴، ص۲۹۱.    
۱۴. طبری، محمدبن جریر، تاریخ الامم و الملوک، ج۴، ص۲۹۲.    
۱۵. حموی، یاقوت، معجم البلدان، ج۴، ص۲۹۱.    
۱۶. حموی، یاقوت، معجم البلدان، ج۴، ص۳۷۴.    
۱۷. حموی، یاقوت، معجم البلدان، ج۵، ص۱۸.    
۱۸. طبری، محمدبن جریر، تاریخ الامم و الملوک، ج۴، ص۲۹۷.    
۱۹. شیخ مفید، الارشاد، ج۲، ص۶۹-۷۰.    



پیشوایی، مهدی، مقتل جامع سیدالشهداء، ج۱، ص۶۲۶-۶۲۹.



جعبه ابزار