توحید و خداشناسی
ذخیره مقاله با فرمت پی دی اف
در مورد اعتقاد به این که جهان سازنده و آفریدگار دارد، انسان نباید بیتفاوت باشد، فطرت و نهاد انسان و قانون علیت و براهین دیگر بیانگر آن است که جهان را ذات پاک خدا آفریده؛ چرا که ممکن نیست با دیدن آن همه نقش عجب بر در و دیوار وجود، فکر او را نکرد و به او اعتقاد نیافت. بعد از خدایابی، باید خدا را شناخت و در شناخت خدا نخستین چیزی که مطرح میشود یکتایی و بیهمتایی خدا است، او ذات پاک و بسیط و یکتا است و غبار شرک، هرگز بر دامن کبریایی او نخواهد نشست.
بر همین اساس صفات او عین ذات او است، زیرا خداوند وجودی است که از هر جهتبینهایت است، به همین دلیل هیچ صفت کمالی در بیرون ذات او وجود ندارد، چرا که او کمال مطلق است، بنابراین نمیتوان صفت کمالی را خارج از وجود او تصور کرد.
برای این که در صراط توحید قدم برداریم، و از هرگونه شرک پاک باشیم، باید بدانیم که توحید شاخههای متعددی دارد، (چنان که به همین مناسبت شرک دارای شاخههای مختلفی است).
در میان دانشمندان عقاید معروف است که توحید دارای چهار شاخه اصلی است که عبارتند از:
۱ - توحید ذات
۲ - توحید صفات
۳ - توحید عبادت (یعنی پرستش تنها شایسته ذات پاک خدا است)
۴ - توحید افعال.
هر یک از این شاخهها نیز به شاخههای دیگر تقسیم میشوند.
به همین نسبت، شرک نیز دارای شاخههای گوناگون است،
شرک در ذات به این معنا که معتقد باشیم خدا در ذاتش بیش از یکی است، مثل عقیده دوگانه پرستان که اعتقاد به اهریمن خدای شرور و بدیها، و یزدان خدای خیر و نیکیها است، و مثل عقیده تثلیث مسیحیان که معتقدند که خدا همان «اب، ابن و روح القدس» است و این سه در عین آن که سه است، یکی شده و درهم آمیخته شدهاند .
شرک در صفات مانند این که بگوییم، صفات خدا جدای از ذات خدا است .
شرک در عبادت، یعنی در پرستش برای خدا شریک قایل شویم، که غالبا مبارزه پیامبران با مشرکان، در مورد همین شرک بود، که آنها در پرستش، چیزهای دیگر را نیز میپرستیدند، و آن را شریک خدا قرار میدادند.
شرک افعالی که در مقابل توحید افعالی قرار گرفته، به این معنا که اعتقاد داشته باشیم موجود دیگری در آفرینش پدیدهها، یا در ربوبیت و اداره و تدبیر نظام جهان با خدا شرکت دارد. همچنین در مالکیت و حاکمیت جهان.
بنابراین باید از هرگونه شرک پرهیز نمود، تا بتوان در پرتو توحید ناب حرکت کرد.
شرک به قدری مورد نفرت است که به طور جدی باید از آن -حتی به اندازه یک لحظه پرهیز کرد، چنان که پیامبر (ص) به یکی از یارانش به نام عبدالله بن مسعود فرمود: «ایاک ان تشرک بالله طرفة عین، و ان نشزت بالمنشار او قطعت او صلبت او حرقتبالنار"؛ از همتا قراردادن برای خدا حتی به اندازه یک چشم به هم زدن اجتناب کن، هرچند با اره تو را بریده بریده کنند، یا تو را قطعه قطعه نمایند، یا به دار آویزند و یا در آتش بسوزانند.»
مردی به محضر رسول خدا (ص) آمد و پرسید: بالاترین مرحله علم چیست؟ پیامبر (ص) در پاسخ فرمود: «شناخت خدا آن گونه که شایسته او است» آن گاه در توضیح افزود: «این که بدانی خدا نه مثلی دارد، نه شبیهی، و او را به عنوان معبود واحد، خالق، قادر، اول، آخر، ظاهر و باطن بشناسی، که نه همتایی دارد و نه مانندی، این است حقیقت معرفت خدا.»
هنگام جنگ جمل که آتش جنگ به شدت شعله ور بود، مردی جلو آمد و گفت: «ای امیرمؤمنان! آیا تو میگویی خداوند واحد است؟» در این هنگام سپاهیان به او حمله و انتقاد کردند که اکنون چه وقت این سؤال است، حضرت علی (ع) به سپاهیان فرمود: او را به حالش بگذارید، آنچه که این عرب از ما میخواهد، ما از گروه دشمن میخواهیم (و به خاطر آن میجنگیم). سپس فرمود: ای اعرابی! این که میگوییم خدا واحد است چهار معنا دارد که دو معنای آن ناروا، و دو معنای آن صحیح و ثابت است، اما آن دو معنای ناروا:
۱ - این که کسی بگوید خدا واحد است و مقصودش واحد عددی باشد، یعنی یکی که دو ندارد، در صورتی که خدا یکتایی است که نداشتن دومی برای او تصور ندارد، بنابراین داخل در اعداد نمیشود.
۲ - کسی بگوید خدا واحد است و منظورش از واحد، نوعی از جنس باشد، این نیز درست نیست، زیرا مفهومش شبیه تراشی برای خدا است،.
اما آن دو معنای صحیح، یکی این است که او یکتا است و هیچ گونه شبیه ندارد، دوم این که بگویی او «احدی المعنی» است، یعنی ذات او نه در وجود خارجی و نه عقل و وهم قابل تقسیم و تجزیه نیست.