• خواندن
  • نمایش تاریخچه
  • ویرایش
 

توکل اخلاقی

ذخیره مقاله با فرمت پی دی اف




در احادیث مضامین بسیاری در تبیین و اهمیت توکل آمده و بر آن تأکید و سفارش شده است.
[۱] ابن ماجه، سنن ابن ماجة، ج۲، ص۱۳۹۴ـ ۱۳۹۵، استانبول ۱۴۰۱/۱۹۸۱.
[۳] علی بن حسام الدین متقی، کنز العمال فی سنن الاقوال و الافعال، ج۳، ص۱۰۰ـ۱۰۵، چاپ بکری حیّانی و صفوة سقا، بیروت ۱۴۰۹/۱۹۸۹.





بنا بر حدیثی از پیامبر اکرم، معنای توکل آن است که بنده بداند آفریدگان هیچ سود و زیانی برای او ندارند و فقط به خداوند امیدوار باشد و از غیر او نهراسد و تنها برای او کار کند. بر اساس این حدیث، توکل بر خدا راه دستیابی به یقین است و کسب صفاتی چون صبر و رضا و زهد و اخلاص از نتایج و آثار توکل است.
[۹] ابن بابویه، معانی الاخبار، ج۱، ص۲۶۱، چاپ علی اکبر غفاری، قم ۱۳۶۱ ش.
[۱۰] ابن بابویه، عیون اخبار الرضا، ج۱، ص۵۴، چاپ حسین اعلمی، بیروت ۱۴۰۴/۱۹۸۴.




اهمیت توکل بدان پایه است که امام علی، بنا بر حدیثی از امام صادق، توکل را، در کنار تفویض امور به خدا و رضا به قضای او و تسلیم در برابر اوامر او، ارکان چهارگانه ایمان برشمرده است.
[۱۳] عبداللّه بن جعفر حمیری، قرب الاسناد، ج۱، ص۳۵۴، قم ۱۴۱۳.
همچنین بنا بر حدیثی از حضرت رضا ــ که در آن ایمان برتر از اسلام، تقوا برتر از ایمان و یقین برتر از تقوا دانسته شده ــ توکل بر خدا یکی از اجزای یقین است. در حدیث جنود عقل و جهل امام صادق، توکل از جنود عقل و ضد حرص معرفی شده است. در بخشی دیگر از این حدیث طولانی، امام به نقل از لقمان حکیم، دنیا را به دریایی عمیق و تقوا را به کشتی و توکل را به بادبان آن کشتی تشبیه کرده است.
در احادیث مرتبط با توکل، مکرراً بر این مضمون که خداوند امور بنده متوکل را کفایت می‌کند و همو برای رساندن روزی وی کافی است، تأکید شده، بدان پایه که گویی توصیه به توکل برای ایجاد اطمینان به کفایت رزق و روزی و انجام شدن همه امور به دست خدا بوده است. در برخی از احادیث به آیه «و مَنْ یتوکّل علی اللّه فهوحَسبُهُ» استشهاد شده است
[۱۹] ابن حنبل، ج۱، ص۳۰، مسندالامام احمدبن حنبل، بیروت: دارصادر، (بی تا).
نهج البلاغة، خطبة ۹۰؛.
[۲۱] عبدعلی بن جمعه حویزی، تفسیر نورالثقلین، ج۵، ص۳۵۸ـ۳۵۹، چاپ هاشم رسولی محلاتی، قم ۱۳۷۰ ش.
ابن حنبل، ج۱، ص۵۲، مسندالامام احمدبن حنبل، بیروت: دارصادر، (بی تا).



از مضامینی که در احادیث، همراه با توکل بسیار به کار رفته، تطیر و طیره به معنای فال بد زدن است. در این احادیث، ضمن ناپسند شمردن تطیر، راه بر طرف کردن آن، توکل به خدا دانسته شده است.
[۲۲] ابن ماجه، سنن ابن ماجه، ج۲، ص۱۱۷۰، استانبول ۱۴۰۱/۱۹۸۱.
[۲۳] سلیمان بن اشعث ابوداوود، سنن ابی داود، ج۲، ص۲۳۰، چاپ سعید محمد لحام، بیروت ۱۴۱۰/۱۹۹۰.
همچنین در چند حدیث نبوی که بخاری
[۲۶] محمدبن اسماعیل بخاری جعفی، صحیح البخاری، ج۷، ص۱۸۳، استانبول ۱۴۰۱/۱۹۸۱.
و ابن حنبل
[۲۷] ابن حنبل، مسندالامام احمدبن حنبل، ج۴، ص۲۵۱، بیروت: دارصادر، (بی تا).
[۲۸] ابن حنبل، مسندالامام احمدبن حنبل، ج۱، ص۲۵۳، بیروت: دارصادر، (بی تا).
و دیگران روایت کرده اند، به کارگیری روش‌هایی چون سوزاندن با آتش (کَیّ) و استفاده از تعویذ (رُقْیه) برای درمان بیماری‌ها منافی با توکل دانسته شده است. در توضیح این حدیث، از جمله گفته شده است که مراد از آن اتکای به آن روش‌ها و اعتقاد به کارآیی آن‌ها، بدون قید و شرط، است.
[۲۹] ابن اثیر، النهایة فی غریب الحدیث و الاثر، ج۲، ص۲۳۲، چاپ صلاح بن محمدبن عویضه، بیروت ۱۴۱۸/۱۹۹۷.
[۳۰] ابن اثیر، النهایة فی غریب الحدیث و الاثر، ج۱، ص۱۸۴، چاپ صلاح بن محمدبن عویضه، بیروت ۱۴۱۸/۱۹۹۷.




توکل بر خدا با توجه کردن به اسباب مادّی و کار و تلاش منافاتی ندارد. بنا بر حدیثی مشهور، مردی نزد پیامبر اکرم آمد و پرسید: شترم را آزاد بگذارم و توکل کنم یا این‌که آن را ببندم و توکل کنم ؟ پیامبر در پاسخ او فرمود: «اِعقِلها و توکّل» (آن را ببند و توکل کن)
[۳۲] محمدبن عیسی ترمذی، سنن الترمذی، ج۴، ص۷۷، استانبول ۱۴۰۱/۱۹۸۱.
[۳۳] محمدبن عیسی ترمذی، سنن الترمذی، ج۵، ص۴۱۷، استانبول ۱۴۰۱/۱۹۸۱.
[۳۴] ابن حبان، صحیح ابن حبّان بترتیب ابن بلبان، ج۲، ص۵۱۰، ج ۲، چاپ شعیب ارنؤوط، بیروت ۱۴۱۴/۱۹۹۳.
بدین جهت، پیامبر کسانی را که برای کسب روزی تلاش نمی‌کردند، نه تنها متوکل نمی‌دانست که آنان را متّکل (سربار) می‌خواند
[۳۷] حسین بن محمدتقی نوری، مستدرک الوسائل و مستنبط المسائل،ج ۱۱، ص ۲۱۷، قم ۱۴۰۷ـ ۱۴۰۸.




در علم اخلاق نیز به توکل بسیار توجه شده است. خواجه نصیرالدین طوسی
[۳۸] محمدبن محمد نصیرالدین طوسی، اخلاق ناصری، ج۱، ص۱۱۵ـ۱۱۶، چاپ مجتبی مینوی و علیرضا حیدری، تهران ۱۳۶۰ ش.
توکل را یکی از انواع دوازده گانه اخلاق، که ذیل فضیلت عدالت قرار می‌گیرند، آورده و آن را به معنای زیادت و نقصان و تعجیل و تأخیر نطلبیدن در اموری دانسته است که قدرت و کفایت و اندیشه بشری مجال تصرف در آن‌ها را ندارد. از سوی دیگر، وی
[۳۹] محمدبن محمد نصیرالدین طوسی، اخلاق ناصری، ج۱، ص۲۵۷، چاپ مجتبی مینوی و علیرضا حیدری، تهران ۱۳۶۰ ش.
معتقد است کسانی که منتظر کمک خلق می‌نشینند و این کار را توکل می‌نامند، به تنهایی و انفراد میل کرده، از فضیلت بی بهره می‌مانند.



محمدمهدی نراقی
[۴۰] مهدی بن ابی ذر نراقی، جامع السعادات، ج۳، ص۲۲۳ـ۲۲۴، چاپ محمد کلانتر، نجف ۱۳۸۷/۱۹۶۷، چاپ افست بیروت (بی تا).
توکل را از نظر قوّت و ضعف دارای سه درجه دانسته است: درجه نخست آن‌که حال متوکل در اعتماد به خدا مانند حال وی در اعتماد به یک وکیل باشد. این درجه، که ضعیفترین درجه توکل است، فراوان یافت می‌شود و بقای آن در شخص طولانی است و با تدبیر و اختیار منافاتی ندارد. درجه دوم این‌که حال متوکل با خدا مانند حال طفل با مادرش باشد که جز او را نمی‌شناسد و به غیر او پناه نمی‌برد و جز او به کسی اعتماد نمی‌کند. فرق این حالت با حالت اول آن است که در این‌جا متوکل فقط به کسی که بر او توکل کرده، توجه می‌کند و حتی در دلش هم به توکل خود هیچ التفات و توجهی ندارد. دوام چنین توکلی در فرد، اندک است و فقط خواص به آن دست می‌یابند. درجه سوم و بالاترین درجه توکل آن است که حال متوکل در افعال و کردار خود در برابر خدا مانند حالت مرده‌ای در دست‌های مرده شوی باشد و همانگونه که مرده شوی جسم بی اختیار میت را حرکت می‌دهد، حرکت وی نیز تحت قدرت خداوند می‌باشد. تفاوت این درجه با درجه دوم آن است که در آن‌جا متوکل، دعا و تضرع را همچون طفل نسبت به مادرش ترک نمی‌کند، اما در این حالت چه بسا شخص متوکل به سبب اعتماد به کرم و عنایت پروردگار، دعا و تضرع به درگاه او را نیز ترک نماید. این درجه از توکل بسیار نادر و مرتبة صدیقین است.



(۱۸) قرآن.
(۱۹) ابن اثیر، النهایة فی غریب الحدیث و الاثر، چاپ صلاح بن محمدبن عویضه، بیروت ۱۴۱۸/۱۹۹۷.
(۲۰) ابن بابویه، التوحید، چاپ هاشم حسینی طهرانی، قم ۱۳۸۷.
(۲۱) ابن بابویه، عیون اخبار الرضا، چاپ حسین اعلمی، بیروت ۱۴۰۴/۱۹۸۴.
(۲۲) ابن بابویه، معانی الاخبار، چاپ علی اکبر غفاری، قم ۱۳۶۱ ش.
(۲۳) ابن حبان، صحیح ابن حبّان بترتیب ابن بلبان، ج ۲، چاپ شعیب ارنؤوط، بیروت ۱۴۱۴/۱۹۹۳.
(۲۴) ابن حنبل، مسندالامام احمدبن حنبل، بیروت: دارصادر، (بی تا).
(۲۵) ابن ماجه، سنن ابن ماجه، استانبول ۱۴۰۱/۱۹۸۱.
(۲۶) سلیمان بن اشعث ابوداوود، سنن ابی داود، چاپ سعید محمد لحام، بیروت ۱۴۱۰/۱۹۹۰.
(۲۷) محمدبن اسماعیل بخاری جعفی، صحیح البخاری، استانبول ۱۴۰۱/۱۹۸۱.
(۲۸) محمدبن عیسی ترمذی، سنن الترمذی، استانبول ۱۴۰۱/۱۹۸۱.
(۲۹) حرّ عاملی، وسائل‌الشیعه.
(۳۰) عبداللّه بن جعفر حمیری، قرب الاسناد، قم ۱۴۱۳.
(۳۱) عبدعلی بن جمعه حویزی، تفسیر نورالثقلین، چاپ هاشم رسولی محلاتی، قم ۱۳۷۰ ش.
(۳۲) علی بن حسن طبرسی، مشکاة الانوار فی غررالاخبار، نجف ۱۳۸۵/۱۹۶۵.
(۳۳) علی بن ابی طالب (ع)، امام اول، نهج البلاغة، چاپ صبحی صالح، قاهره ۱۴۱۱/۱۹۹۱.
(۳۴) کلینی، اصول الکافی.
(۳۵) محمدصالح بن احمد مازندرانی، شرح اصول الکافی، با تعلیقات ابوالحسن شعرانی، چاپ علی عاشور، بیروت ۱۴۲۱/۲۰۰۰.
(۳۶) علی بن حسام الدین متقی، کنز العمال فی سنن الاقوال و الافعال، چاپ بکری حیّانی و صفوه سقا، بیروت ۱۴۰۹/۱۹۸۹.
(۳۷) مجلسی، بحارالانوار.
(۳۸) مهدی بن ابی ذر نراقی، جامع السعادات، چاپ محمد کلانتر، نجف ۱۳۸۷/۱۹۶۷، چاپ افست بیروت (بی تا).
(۳۹) محمدبن محمد نصیرالدین طوسی، اخلاق ناصری، چاپ مجتبی مینوی و علیرضا حیدری، تهران ۱۳۶۰ ش.
(۴۰) حسین بن محمدتقی نوری، مستدرک الوسائل و مستنبط المسائل، قم ۱۴۰۷ـ ۱۴۰۸.


 
۱. ابن ماجه، سنن ابن ماجة، ج۲، ص۱۳۹۴ـ ۱۳۹۵، استانبول ۱۴۰۱/۱۹۸۱.
۲. کلینی، اصول الکافی، ج۲، ص۶۳ ۶۵.    
۳. علی بن حسام الدین متقی، کنز العمال فی سنن الاقوال و الافعال، ج۳، ص۱۰۰ـ۱۰۵، چاپ بکری حیّانی و صفوة سقا، بیروت ۱۴۰۹/۱۹۸۹.
۴. مجلسی، بحارالانوار، ج۶۸، ص۱۳۵.    
۵. مجلسی، بحارالانوار، ج۶۸، ص۱۳۸.    
۶. مجلسی، بحارالانوار، ج۶۸، ص۱۴۳.    
۷. مجلسی، بحارالانوار، ج۶۸، ص۱۴۷.    
۸. مجلسی، بحارالانوار، ج۶۸، ص۱۵۳.    
۹. ابن بابویه، معانی الاخبار، ج۱، ص۲۶۱، چاپ علی اکبر غفاری، قم ۱۳۶۱ ش.
۱۰. ابن بابویه، عیون اخبار الرضا، ج۱، ص۵۴، چاپ حسین اعلمی، بیروت ۱۴۰۴/۱۹۸۴.
۱۱. کلینی، اصول الکافی، ج۲، ص۵۷.    
۱۲. کلینی، اصول الکافی، ج۲، ص۴۷.    
۱۳. عبداللّه بن جعفر حمیری، قرب الاسناد، ج۱، ص۳۵۴، قم ۱۴۱۳.
۱۴. کلینی، اصول الکافی، ج۲، ص۵۲.    
۱۵. کلینی، اصول الکافی، ج۱، ص۲۱.    
۱۶. محمدصالح بن احمد مازندرانی، شرح اصول الکافی، ج۱، ص۲۲۷ ۲۲۸، با تعلیقات ابوالحسن شعرانی، چاپ علی عاشور، بیروت ۱۴۲۱/۲۰۰۰.    
۱۷. محمدصالح بن احمد مازندرانی، شرح اصول الکافی، ج۱، ص۱۶، با تعلیقات ابوالحسن شعرانی، چاپ علی عاشور، بیروت ۱۴۲۱/۲۰۰۰.    
۱۸. طلاق /سوره۶۵، آیه۳.    
۱۹. ابن حنبل، ج۱، ص۳۰، مسندالامام احمدبن حنبل، بیروت: دارصادر، (بی تا).
۲۰. کلینی، اصول الکافی، ج۲، ص۶۳ ۶۵.    
۲۱. عبدعلی بن جمعه حویزی، تفسیر نورالثقلین، ج۵، ص۳۵۸ـ۳۵۹، چاپ هاشم رسولی محلاتی، قم ۱۳۷۰ ش.
۲۲. ابن ماجه، سنن ابن ماجه، ج۲، ص۱۱۷۰، استانبول ۱۴۰۱/۱۹۸۱.
۲۳. سلیمان بن اشعث ابوداوود، سنن ابی داود، ج۲، ص۲۳۰، چاپ سعید محمد لحام، بیروت ۱۴۱۰/۱۹۹۰.
۲۴. کلینی، اصول الکافی، ج۸، ص۱۹۸.    
۲۵. عاملی، وسائل‌الشیعه، ج۱۱، ص۳۶۱۳۶۲.    
۲۶. محمدبن اسماعیل بخاری جعفی، صحیح البخاری، ج۷، ص۱۸۳، استانبول ۱۴۰۱/۱۹۸۱.
۲۷. ابن حنبل، مسندالامام احمدبن حنبل، ج۴، ص۲۵۱، بیروت: دارصادر، (بی تا).
۲۸. ابن حنبل، مسندالامام احمدبن حنبل، ج۱، ص۲۵۳، بیروت: دارصادر، (بی تا).
۲۹. ابن اثیر، النهایة فی غریب الحدیث و الاثر، ج۲، ص۲۳۲، چاپ صلاح بن محمدبن عویضه، بیروت ۱۴۱۸/۱۹۹۷.
۳۰. ابن اثیر، النهایة فی غریب الحدیث و الاثر، ج۱، ص۱۸۴، چاپ صلاح بن محمدبن عویضه، بیروت ۱۴۱۸/۱۹۹۷.
۳۱. مجلسی، بحارالانوار، ج۱، ص۶۸۷۰.    
۳۲. محمدبن عیسی ترمذی، سنن الترمذی، ج۴، ص۷۷، استانبول ۱۴۰۱/۱۹۸۱.
۳۳. محمدبن عیسی ترمذی، سنن الترمذی، ج۵، ص۴۱۷، استانبول ۱۴۰۱/۱۹۸۱.
۳۴. ابن حبان، صحیح ابن حبّان بترتیب ابن بلبان، ج۲، ص۵۱۰، ج ۲، چاپ شعیب ارنؤوط، بیروت ۱۴۱۴/۱۹۹۳.
۳۵. ابن بابویه، التوحید، ج۱، ص۳۶۲، چاپ هاشم حسینی طهرانی، قم ۱۳۸۷.    
۳۶. علی بن حسن طبرسی، مشکاة الانوار فی غررالاخبار، ج۱، ص۵۵۱، نجف ۱۳۸۵/۱۹۶۵.    
۳۷. حسین بن محمدتقی نوری، مستدرک الوسائل و مستنبط المسائل،ج ۱۱، ص ۲۱۷، قم ۱۴۰۷ـ ۱۴۰۸.
۳۸. محمدبن محمد نصیرالدین طوسی، اخلاق ناصری، ج۱، ص۱۱۵ـ۱۱۶، چاپ مجتبی مینوی و علیرضا حیدری، تهران ۱۳۶۰ ش.
۳۹. محمدبن محمد نصیرالدین طوسی، اخلاق ناصری، ج۱، ص۲۵۷، چاپ مجتبی مینوی و علیرضا حیدری، تهران ۱۳۶۰ ش.
۴۰. مهدی بن ابی ذر نراقی، جامع السعادات، ج۳، ص۲۲۳ـ۲۲۴، چاپ محمد کلانتر، نجف ۱۳۸۷/۱۹۶۷، چاپ افست بیروت (بی تا).




دانشنامه جهان اسلام، بنیاد دائرة المعارف اسلامی، برگرفته از مقاله «توکل»، شماره۴۰۶۲.    



جعبه ابزار