• خواندن
  • نمایش تاریخچه
  • ویرایش
 

ثابت بن قیس بن شمّاس اصلی

ذخیره مقاله با فرمت پی دی اف



ثابت بن قیس بن شمّاس:انصاری و صحابی سخنور
ابومحمد (ابوعبدالرحمن) ثابت بن قیس بن شماس از قبیله خزرج بود.
[۱] الثقات، ج ۳، ص ۴۳
[۲] الاستیعاب، ج ۱، ص ۲۷۶.
درباره تیره او اختلاف است؛ برخی او را از تیره بنومالک بن ثعلبه
[۳] الطبقات، ابن خیاط، ص ۱۶۳
[۴] جمهرة انساب العرب، ص ۳۶۳.
، گروهی از بنو حارث بن خزرج
[۵] السیره النبویه، ج ۲، ص ۵۰۶
[۶] تاریخ المدینه، ج ۱، ص ۳۴۴.
و دسته ای از بنو سالم بن عوف
[۷] الثقات، ج ۳، ص ۴۳.
شمرده اند. ثابت در مدینه می‌زیست.
[۸] رجال الطوسی، ص ۳۰.
از سرگذشت پدرش جز خبری که وی را از سخنوران عرب شمرده
[۹] المفصل، ج ۸، ص ۷۸۸.
، گزارش دیگری یافت نشد. مادرش هند بنت رُهم از قبیله طی
[۱۰] الطبقات، ابن خیاط، ص ۱۶۳
[۱۱] الاستیعاب، ج ۱، ص ۲۷۶.
یا کبشه بنت واقد
[۱۲] سیر اعلام النبلاء، ج ۱، ص ۳۰۹.
از تیره بنی حارث بن خزرج بود.
[۱۳] الطبقات، ابن سعد، ج ۸، ص ۳۶۳.
ابن سعد، کبشه را از اسلام آورندگان و بیعت کنندگان با پیامبر صلی‌الله‌علیه‌وآله‌وسلم می‌داند
[۱۴] الطبقات، ابن سعد، ج ۸، ص ۳۶۳
[۱۵] الاصابه، ج ۸، ص ۲۹۵.
، در حالی که خطیب بغدادی بر پایه گزارشی از خود ثابت، آورده است که مادرش بر آیین مسیح از دنیا رفت و ثابت برای حضور در تشییع جنازه اش از پیامبر صلی‌الله‌علیه‌وآله‌وسلم اجازه گرفت.
[۱۶] تاریخ بغداد، ج ۹، ص ۱۱۶
[۱۷] الطرائف، ج ۲، ص ۱۸۵.
ثابت بن قیس پس از شهادت حنظله غسیل الملائکه در سال دوم هجری، با همسر وی جمیله• دختر عبداللّه بن اُبیّ از تیره بنی عوف خزرج ازدواج کرد
[۱۸] الطبقات، ابن سعد، ج ۸، ص ۳۸۲ - ۳۸۳
[۱۹] اسدالغابه، ج ۵، ص ۴۱۸.
؛ همچنین از حبیبه دختر سهل
[۲۰] الطبقات، ابن سعد، ج ۸، ص ۴۴۵
[۲۱] اسدالغابه، ج ۵، ص ۴۱۷
[۲۲] اسدالغابه، ج ۵، ص ۴۲۳
[۲۳] الاصابه، ج ۸، ص ۸۱.
به عنوان دیگر همسران ثابت یاد کرده اند.
برای ثابت بن قیس ۴ فرزند نام برده اند:محمد، یحیی، عبدالله و زینب.
[۲۴] الاصابه، ج ۸، ص ۱۵۳
[۲۵] الاستیعاب، ج ۱، ص ۲۷۶.
مادر محمّد جمیله است؛ اما در منابع از این‌که دیگر فرزندان ثابت از کدام همسرانش بوده اند، سخنی به میان نیامده است. هر سه پسر ثابت در رخداد حرّه در سال ۶۳ هجری به دست سپاهیان یزید کشته شدند.
[۲۶] جمهرة انساب العرب، ص ۳۶۴
[۲۷] الاستیعاب، ج ۱، ص ۲۷۶
[۲۸] سیر اعلام النبلاء، ج ۱، ص ۳۱۳.

ثابت بن قیس کشاورزی می‌کرد و در مدینه نخلستانی با بیش از ۵۰
[۲۹] مجمع البیان، ج ۴، ص ۵۷۸.
یا ۵۰۰
[۳۰] تفسیر قرطبی، ج ۷، ص ۷۲
[۳۱] تفسیر ثعلبی، ج ۴، ص ۱۹۸
[۳۲] التفسیرالکبیر، ج ۱۳، ص ۲۱۴.
نخل داشت. در گزارشی آمده است که یکی از باغ هایش را مهریه زنش قرار داده بود.
[۳۳] الاستیعاب، ج ۴، ص ۳۶۵
[۳۴] سنن النسائی، ج ۶، ص ۱۶۹
[۳۵] سیر اعلام النبلاء، ج ۱، ص ۳۱۲.
وی که ظاهرا از ثروتمندان خاندان خود به شمار می‌آمد، لباس های فاخر می‌پوشید و به زیبایی و آراستگی خود اهمیت می‌داد.
[۳۶] بحارالانوار، ج ۷۰، ص ۲۰۷.
گفته‌اند که در جنگ یمامه (سال ۱۱ هجری) زرهی قیمتی و نفیس بر تن داشت که پس از کشته شدنش دزدیده شد.
[۳۷] سیر اعلام النبلاء، ج ۱، ص ۳۱۱، ۳۱۳
[۳۸] الاصابه، ج ۱، ص ۵۱۱.
گزارشی نیز از بخشندگی او خبر داده است.
[۳۹] جامع البیان، ج ۸، ص ۸۱
[۴۰] مجمع البیان، ج ۴، ص ۵۷۸
[۴۱] الدرالمنثور، ج ۳، ص ۳۶۹.

گزارشی از پیش از اسلام ثابت بن قیس جز حضور او در جنگ بُعاث (آخرین نبرد اوس و خزرج در پیش از اسلام) به دست نیامد. در این جنگ، زُبیربن إیاس بن باطا از یهود بنوقریظه، ثابت را نجات داد و با پرداخت فدیه به اوسی ها، او را آزاد کرد.
[۴۲] الکامل، ج ۱، ص ۶۸۰ - ۶۸۱.
سال‌ها بعد که بنوقریظه از مسلمانان شکست خوردند (سال ۵ هجری) و زُبیربن ایاس به اسارت درآمد، ثابت بن قیس نیز به جبران محبت زُبیر، از پیامبر خواست تا او را ببخشد و مال و فرزندانش را به او بازگرداند. رسول خدا صلی‌الله‌علیه‌وآله‌وسلم هم پذیرفت.
[۴۳] المغازی، ج ۲، ص ۵۱۸ - ۵۱۹
[۴۴] السیرة النبویه، ج ۳، ص ۲۴۲، ۲۴۵.

اسلام ثابت:
از زمان دقیق اسلام آوردن ثابت اطلاعی در دست نیست؛ ولی با توجه به این‌که وی هنگام ورود پیامبر به مدینه ضمن خطابه ای به آن حضرت خوشامد گفت، به نظر می‌رسد که او در فاصله میان بیعت عقبه دوم تا هجرت پیامبر صلی‌الله‌علیه‌وآله‌وسلم مسلمان شده باشد. ثابت در خطبه خود، به پیامبر وعده داد که چون جان و فرزندان خود از تو دفاع خواهیم کرد. پیامبر نیز به ثابت و همراهانش بشارت بهشت داد.
[۴۵] سیر اعلام النبلاء، ج ۱، ص ۳۰۹
[۴۶] الاصابه، ج ۱، ص ۵۱۱.

ثابت را از بزرگان انصار و از یاران ستودنی پیامبر شمرده اند.
[۴۷] سیر اعلام النبلاء، ج ۱، ص ۳۰۹
[۴۸] الوافی بالوفیات، ج ۱۰، ص ۲۸۰.
در سال دوم هجری، رسول خدا میان او و عمار یاسر
[۴۹] السیرة النبویه، ج ۲، ص ۵۰۶
[۵۰] سیراعلام النبلاء، ج ۱، ص ۳۰۹.
و در گزارشی عامربن ابی بکیر از تیره بنولیث و از قبیله کنانه
[۵۱] الطبقات، ابن سعد، ج ۳، ص ۲۹۸
[۵۲] المحبر، ص ۷۴.
پیمان برادری بست. او در بیش‌تر جنگ‌ها و رویدادهای عصر رسول خدا صلی‌الله‌علیه‌وآله‌وسلم شرکت داشت.
[۵۳] الاستیعاب، ج۱، ص۲۷۶
[۵۴] سیر اعلام النبلاء، ج۱، ص۳۰۹.
همه منابع موجود از حضور او در غزوه احد و جنگ های پس از آن خبر داده اند؛ اما درباره حضورش در جنگ بدر اختلاف است:بیشتر منابع از حضور او در جنگ بدر (سال ۲ هجری) سخن به میان نیاورده و از احد (سال ۳ هجری) به عنوان نخستین نبردی که در آن شرکت داشته یاد کرده اند
[۵۵] سیر اعلام النبلاء، ج۱، ص۳۰۹.
، با این حال ابن حجر برخلاف دیدگاه خود در الاصابه
[۵۶] الاصابه، ج ۱، ص ۵۱۲.
، در دیگر کتاب خود از او به عنوان بدری یاد کرده است.
[۵۷] تهذیب التهذیب، ج ۲، ص ۱۲.
طبرسی نیز در خبری، ثابت بن قیس را از رزمندگان بدر شمرده است.
[۵۸] مجمع البیان، ج ۹، ص ۳۷۸.

ثابت در نبرد بنی مصطلق (سال ۶ هجری) حضور داشت. مطابق گزارشی در تقسیم اسیران بنی مصطلق، جویریه دختر حارث بن ابی ضرار رئیس بنی مصطلق سهم او شد؛ اما بنا به خواهش جویریه وی به صورت «مکاتبه» و با مساعدت پیامبر صلی‌الله‌علیه‌وآله‌وسلم آزاد و به همسری پیامبر صلی‌الله‌علیه‌وآله‌وسلم درآمد.
[۵۹] السیر والمغازی، ص ۲۶۳
[۶۰] المغازی، ج ۱، ص ۴۱۱
[۶۱] المحبر، ص ۸۹.
(جویریه بنت حارث)
ثابت بن قیس همچنین در بیعت رضوان (سال ۶ هجری) حضور داشت
[۶۲] سیر اعلام النبلاء، ج ۱، ص ۳۰۹.
و با پیامبر صلی‌الله‌علیه‌وآله‌وسلم بیعت کرد که در صورت تهاجم قریش آن حضرت را تنها نگذارد. (بیعت رضوان)
سخنوری ثابت:
ثابت بن قیس که از سخنوران عرب به شمار می‌آمد
[۶۳] المفصل، ج ۸، ص ۷۸۸.
، صدایی بلند و سخنی بلیغ داشت.
[۶۴] المغازی، ج ۳، ص ۹۷۹
[۶۵] سیر اعلام النبلاء، ج ۱، ص ۳۰۹.
وی در جاهای مختلف سخنگوی انصار بود و به فرمان پیامبر اکرم صلی‌الله‌علیه‌وآله‌وسلم خطبه می‌خواند. همه منابعی که به شرح حال ثابت پرداخته اند، از این ویژگی او یاد کرده و به او لقب «خطیب النبی» و «خطیب الانصار» داده اند.
[۶۶] فتح الباری، ج ۶، ص ۴۵۶
[۶۷] المعجم الکبیر، ج ۲، ص ۶۵ - ۶۶
[۶۸] کنزالعمال، ج ۱۰، ص ۶۱۳.

وی در سال نهم هجری که سران بنو تمیم همراه شاعران و سخنوران خود برای مفاخره نزد پیامبر آمده بودند، به فرمان پیامبر صلی‌الله‌علیه‌وآله‌وسلم و در پاسخ به خطیب بنو تمیم خطبه ای رسا خواند. سخنان وی در این رویداد، پیامبر و مسلمانان را شادمان ساخت
[۶۹] المغازی، ج ۳، ص ۹۷۹
[۷۰] اسدالغابه، ج ۱، ص ۱۰۸ - ۱۰۹.
و اعجاب و اعتراف سران بنوتمیم را برانگیخت. ثابت در آغاز سخنانش، خدا را به آفرینش آسمان‌ها و زمین و گستردگی دانش و فضلش ستود. سپس با اشاره به ویژگی های پیامبر صلی‌الله‌علیه‌وآله‌وسلم، آن حضرت را در نَسب گرامی ترین، در سخن راستگوترین و در شرافت برترین خلق خدا خوانده، امین و برگزیده خداوند بر جهانیان برشمرد. وی در ادامه، تلاش پیامبر را در فراخوانی مردم به ایمان یادآور شد و انصار را نخستین مردمانی معرفی کرد که پس از نزدیکان پیامبر و مهاجران، دعوت آن حضرت را پذیرفته و به وی گرویدند. ثابت در پایان، خود و قومش را یاری دهندگان پیامبر صلی‌الله‌علیه‌وآله‌وسلم معرفی کرد و به مبارزه و جهاد همیشگی در راه ایمان تأکید ورزید.
[۷۱] المغازی، ج ۳، ص ۹۷۵ - ۹۷۷
[۷۲] تاریخ طبری، ج ۲، ص ۱۸۹.
طبرسی ذیل آیات ۲ ۵ حجرات این رویداد را مبسوط گزارش داده و معتقد است این آیات در همین واقعه فرود آمده اند. وی متن سخنان ثابت را نیز نقل کرده است.
[۷۵] مجمع البیان، ج ۹، ص ۱۹۴ - ۱۹۵.

ثابت بن قیس به عنوان خطیب پیامبر در مناظره آن حضرت با مسیلمه کذاب در سال دهم هجری همراه ایشان بود. پیامبر پس از آن‌که خود پاسخ مسیلمه را داد، از او رو برگرداند و گفت:ثابت بن قیس از طرف من به تو پاسخ می‌دهد.
[۷۶] صحیح البخاری، ج ۵، ص ۱۳۸، ۱۴۰
[۷۷] تاریخ المدینه، ج ۲، ص ۵۷۳.
از پاسخ ثابت به مسیلمه و سخنان او در این رخداد چیزی گزارش نشده است.
ثابت افزون بر سخنوری، خواندن و نوشتن را نیز می‌دانست و نویسنده شماری از نامه های پیامبر به سران قبایل بود، برای همین، او را از کاتبان پیامبر نیز شمرده اند.
[۷۸] صبح الاعشی، ج ۱، ص ۹۲
[۷۹] المفصل، ج ۸، ص ۱۲۲.
نامه پیامبر به قبیله بنوکلب و همپیمانانشان
[۸۰] العقد الفرید، ج۲، ص ۲۸ - ۲۹.
و قبیله ازد
[۸۱] الطبقات، ابن سعد، ج ۱، ص ۲۸۶
[۸۲] المفصل، ج ۴، ص ۲۰۳
[۸۳] مکاتیب الرسول، ج ۳، ص ۱۳۸ - ۱۴۰.
با قلم ثابت به نگارش درآمد.
ثابت پس از رحلت پیامبر صلی‌الله‌علیه‌وآله‌وسلم:
گزارش‌ها درباره موضعگیری ثابت پس از رحلت پیامبر صلی‌الله‌علیه‌وآله‌وسلم متفاوت اند؛ براساس گزارش شیخ مفید، ثابت جریان تهاجم به خانه فاطمه علیهاالسلام و قصد مهاجمان برای به آتش کشیدن آن خانه را از زبان علی علیه‌السلام شنید و با این جمله که «دستم را از دستت جدا نمی‌کنم تا در پیشگاهت کشته شوم» از آن حضرت اعلام پشتیبانی کرد.
[۸۴] الامالی، ص ۴۹ - ۵۰.
در گزارشی دیگر که مجلسی در بحارالانوار آورده ثابت از مهاجمان به خانه علی برای گرفتن بیعت شمرده شده است.
[۸۵] بحارالانوار، ج ۲۸، ص ۳۱۵.
در صورت صحت این گزارش، ثابت را باید جزو جریانی بدانیم که درصدد کسب قدرت بودند؛ اما اعتراض او به ابوبکر مبنی بر این‌که چرا فرماندهی هیچ‌یک از جنگ‌ها را به فردی از انصار وا نمی‌گذارد
[۸۶] تاریخ یعقوبی، ج ۲، ص ۱۲۹.
، می تواند نشانه ای بر این باشد که ثابت نمی‌توانسته به جریانی که قدرت را به دست گرفتند منتسب باشد، به ویژه که با خطبه خود در سقیفه بنی ساعده نیز در برابر جریان قدرت مقاومت کرده و از حقوق انصار دم زده بود
[۸۷] تاریخ یعقوبی، ج ۲، ص ۱۲۳.
و پیش از آن نیز با عمر روابط نزدیکی نداشت
[۸۸] المحبر، ص ۳۰۶
[۸۹] المفصل، ج ۴، ص ۱۱۹.
، به هرحال بر اثر اعتراض ثابت، ابوبکر فرماندهی بخش انصار را در برخی لشکرکشی‌ها به او داد و در دو جنگ با این سمت حضور داشت:نخست جنگ با طُلیحه، از مدعیان دروغین نبوت در سال ۱۱ هجری که به شکست طُلیحه و پیروانش انجامید.
[۹۰] تاریخ یعقوبی، ج ۲، ص ۱۲۹
[۹۱] تاریخ طبری، ج ۲، ص ۲۶۰.
دوم جنگ با مسیلمه کذّاب از دیگر مدعیان نبوت که آن نیز در سال ۱۱ و به نقلی ۱۲ هجری
[۹۲] العبر، ص ۱۲
[۹۳] تهذیب التهذیب، ج ۲، ص ۱۲.
اتفاق افتاد و به شکست مسیلمه و یارانش انجامید.
[۹۴] النسب، ص ۲۸۱
[۹۵] تاریخ طبری، ج ۲، ص ۲۷۵
[۹۶] سیر اعلام النبلاء، ج ۱، ص ۳۱۳.
ثابت بن قیس در این واقعه، افزون بر فرماندهی انصار پرچم این گروه را هم به دست داشت
[۹۷] تاریخ طبری، ج ۲، ص ۲۷۸
[۹۸] انساب القرشیین، ص ۴۱۹.
و شجاعت کم نظیری از خود نشان داد و در اعتراض به گریختن بعضی مسلمانان از میدان جنگ می‌گفت:ما همراه پیامبر این گونه نمی‌جنگیدیم. ثابت در این نبرد آن قدر استقامت کرد تا کشته شد.
[۹۹] الاستیعاب، ج ۱، ص ۲۷۷
[۱۰۰] تفسیر قرطبی، ج ۱۶، ص ۱۰۶
[۱۰۱] الدرالمنثور، ج ۷، ص ۵۵۰ - ۵۵۱.

در برابر این گزارش تنها یعقوبی است که از حیات ثابت در سال ۳۵ سخن می‌گوید. وی در بخش آغاز خلافت حضرت امیرمؤمنان (سال ۳۵ هجری) از سخنان انصار در پیشگاه حضرت و اعلام حمایت و بیعت ایشان گزارش داده است. برپایه این گزارش، ثابت بن قیس نخستین فرد انصاری بود که در ستایش از جایگاه حضرت علی علیه‌السلام سخن گفت و ویژگی‌ها و برتری های آن حضرت را برشمرد.
[۱۰۲] تاریخ یعقوبی، ج ۲، ص ۱۷۹
[۱۰۳] شرح اصول کافی، ج ۷، ص ۲۰۳.
صاحب اعیان الشیعه با استناد به همین گزارش، ثابت را از بزرگان شیعه معرفی کرده است.
[۱۰۴] اعیان الشیعه، ج ۴، ص ۱۷.
این در حالی است که بیش‌تر منابع از کشته شدن ثابت در سال ۱۱ یا ۱۲ هجری خبر داده اند؛ افزون بر این، در فاصله سال های ۱۲ تا ۳۵ هجری هیچ گونه خبری از زندگی ثابت در دست نیست و غالب گزارش های موجود درباره این شخصیت، به ۱۲ سال نخست هجری مربوط است.
ثابت در شأن نزول:
۱. زندگی ثابت و همسرش جمیله با اختلاف و درگیری همراه بود و جمیله به عللی که برخی آن را بدخلقی
[۱۰۵] جامع البیان، ج ۲، ص ۶۲۶ - ۶۲۷.
یا حتی زشترویی
[۱۰۶] همان
[۱۰۷] الاستیعاب، ج ۴، ص ۳۶۵
[۱۰۸] اسدالغابه، ج ۷، ص ۵۳.
ثابت می‌دانند ناشزه شده بود و به درخواست های ثابت اعتنا نمی‌کرد.
[۱۰۹] الاستیعاب، ج ۴، ص ۳۶۵.
طبق برخی از تفاسیر و برپایه روایتی غیر مشهور از ابوروق آیه ۳۴ نساء در این زمینه نازل شد و دستوراتی را در خصوص زنان ناشزه بیان کرد و مردان را از ستم به زنان بازداشت
[۱۱۱] مجمع البیان، ج ۳، ص ۶۸
[۱۱۲] تفسیر قرطبی، ج ۵، ص ۱۱۱.
:«اَلرِّجالُ قَوّامونَ عَلَی النِّساءِ بِما فَضَّلَ اللّه بَعضَهُم عَلی بَعضٍ وبِما اَنفَقوا مِن اَمولِهِم فالصّلِحتُ قنِتتٌ حفِظتٌ لِلغَیبِ بِما حَفِظَ اللّهُ والّتی تَخافونَ نُشوزَهُنَّ فَعِظوهُنَّ واهجُروهُنَّ فِی المَضاجِعِ واضرِبوهُنَّ فَاِن اَطَعنَکُم فَلا تَبغوا عَلَیهِنَّ سَبیلاً اِنَّ اللّهَ کانَ عَلِیًّا کَبِیرا».
۲. با ادامه اختلاف در زندگی ثابت، همسرش از او نزد پیامبر صلی‌الله‌علیه‌وآله‌وسلم شکایت کرد و خواهان جدایی از او شد. آن حضرت نیز جدایی از ثابت را منوط به بازگرداندن باغی دانست که به عنوان مهریه در اختیار او بود. ثابت بن قیس باغش را پس گرفت و همسرش از او جدا شد.
[۱۱۳] الاستیعاب، ج ۴، ص ۳۶۵
[۱۱۴] سیر اعلام النبلاء، ج ۱، ص ۳۱۲
[۱۱۵] کنزالعمال، ج ۶، ص ۱۸۵.
طبرسی و طبری این طلاق• را اولین طلاق خلع در اسلام دانسته اند.
[۱۱۶] مجمع البیان، ج ۱، ص ۵۷۷
[۱۱۷] جامع البیان، ج ۲، ص ۶۲۶.
منابعی که به موضوع طلاق همسر ثابت اشاره کرده‌اند درباره نام همسر ثابت آرای متفاوتی دارند؛ عمده منابع از جمیله
[۱۱۸] المغازی، ج ۱، ص ۲۷۳.
و برخی نیز از حبیبه
[۱۱۹] الطبقات، ابن سعد، ج ۸، ص ۴۴۵
[۱۲۰] اسدالغابه، ج ۵، ص ۴۱۷، ۴۲۳
[۱۲۱] جامع البیان، ج ۳، ص ۶۲۶.
و زینب
[۱۲۲] سنن الدارقطنی، ج ۳، ص ۱۷۸
[۱۲۳] الاصابه، ج ۸، ص ۸۱
[۱۲۴] تفسیر قرطبی، ج ۳، ص ۹۳.
یاد کرده اند.
برخی از مفسران نزول قسمتی از آیه ۲۲۹ بقره را بر پایه روایتی از ابن جریح درباره ثابت بن قیس و طلاق همسرش می‌دانند.
[۱۲۶] جامع البیان، ج ۲، ص ۶۲۶ - ۶۲۷
[۱۲۷] مجمع البیان، ج ۱، ص ۵۷۷
[۱۲۸] تفسیر قرطبی، ج ۳، ص ۹۲.
خداوند در این آیه پس گرفتن مهر را تنها در صورتی جایز می‌داند که زن علاقه ای به ادامه زندگی زناشویی نداشته باشد و زوجین از آن بترسند که در صورت ادامه زندگی بر اثر اختلاف و درگیری میان خود، حدود الهی را زیر پا گذارند. در این صورت زن می‌تواند پس از بازگرداندن مهر خود از شوهر طلاق بگیرد:«... ولا یَحِلُّ لَکُم اَن تَأخُذوا مِمّا ءاتَیتُموهُنَّ شَیًٔا اِلاّ اَن یَخافا اَلاَّ یُقیما حُدودَ اللّهِ فَاِن خِفتُم اَلاَّ یُقیما حُدودَ اللّهِ فَلا جُناحَ عَلَیهِما فیمَا افتَدَت بِهِ تِلکَ حُدودُ اللّهِ فَلا تَعتَدوها ومَن یَتَعَدَّ حُدودَ اللّهِ فَاُولئِکَ هُمُ الظّلِمون».
۳. در آغازین سال های هجرت پیامبر صلی‌الله‌علیه‌وآله‌وسلم به یثرب، یهود به انگیزه های مختلف با مسلمانان به رویارویی می‌پرداختند. در یکی از این رویارویی‌ها که به مجادله انجامید، ثابت بن قیس با مردی از یهود روبه رو شد و آن دو در خصوص میزان فرمانپذیری از دستورات خداوند به یکدیگر فخر می‌فروختند و هر یک خود را نسبت به پذیرش فرمان های الهی مطیع تر می‌شمرد. طبق روایت سدّی در پی این مجادله و تفاخر، آیه ۶۶ نساء نازل شد
[۱۳۰] جامع البیان، ج ۵، ص ۲۲۱
[۱۳۱] الدرالمنثور، ج ۲، ص ۵۸۶ - ۵۸۷.
:«ولَو اَنّا کَتَبنا عَلَیهِم اَنِ اقتُلوا اَنفُسَکُم اَوِ اخرُجوا مِن دِیرِکُم ما فَعَلوهُ اِلاّ قَلیلٌ مِنهُم ولَو اَنَّهُم فَعَلوا ما یوعَظونَ بِهِ لَکانَ خَیرًا لَهُم واَشَدَّ تَثبیتا؛ اگر ما بر آنان مقرر می‌داشتیم که خود (یکدیگر) را بکشید یا از خانه های خویش بیرون شوید جز اندکیشان چنین نمی‌کردند و اگر پندی را که به آنان داده می‌شد به کار می‌بستند همانا برایشان بهتر و استوارتر بود».
۴. گزارش‌هایی که ذیل آیه ۱۴۱ انعام دیده می‌شود، علاقه ثابت را به بخشش نشان می‌دهد. او هنگام چیدن محصول خرما از نخلستان خود، همه آن را به دیگران بخشید و برای خانواده اش نبرد. در پی این زیاده روی، این آیه فرود آمد:«... کُلوا مِن ثَمَرِهِ اِذا اَثمَرَ وءاتوا حَقَّهُ یَومَ حَصادِهِ و لاتُسرِفوا اِنَّهُ لا یُحِبُّ المُسرِفین؛ از میوه آن، هنگامی که به ثمر می‌نشیند، بخورید و حق آن را هنگام چیدن بپردازید و اسراف نکنید که خداوند اسراف کنندگان را دوست ندارد».
[۱۳۳] جامع البیان، ج ۵، ص ۸۱، ۱۴۸
[۱۳۴] مجمع البیان، ج ۴، ص ۵۷۸
[۱۳۵] تفسیر قرطبی، ج ۶، ص ۲۴۶
[۱۳۶] تفسیر قرطبی، ج ۷، ص ۷۲.
این آیه، چنین بخششی را اسراف و حرام شمرد و به مسلمانان از جمله ثابت فرمان داد تا با اصلاح رفتار خود، از هر گونه اسرافی بپرهیزند. این در حالی است که سوره انعام مکی است و ازاین‌رو باید ارتباط آیه را با ثابت از باب تطبیق آیه بدانیم. گرچه ابن عباس و قتاده این آیه را مدنی می‌دانند
[۱۳۷] تفسیر قرطبی، ج ۶، ص ۲۴۶.
، سدّی تصریح دارد که آیه فوق مکی است.
[۱۳۸] مجمع البیان، ج ۴، ص ۵۷۸.

۵. بنابر نقل مشهور هنگامی که هیئت بنوتمیم به مدینه نزد پیامبر صلی‌الله‌علیه‌وآله‌وسلم آمدند عمر و ابوبکر در کنار پیامبر صلی‌الله‌علیه‌وآله‌وسلم درباره این‌که کدام یک از اعضای هیئت با پیامبر صلی‌الله‌علیه‌وآله‌وسلم مذاکره کنند اختلاف کردند و این گونه بود که در حضور پیامبر صلی‌الله‌علیه‌وآله‌وسلم صدایشان بلند شد و در پی آن آیه ۲ حجرات نازل شد
[۱۴۰] صحیح البخاری، ج ۸، ص ۱۴۵
[۱۴۱] اسباب النزول، ص ۳۲۸
[۱۴۲] تفسیر بغوی، ج ۴، ص ۲۱۰.
تا آنان را از این کار برحذر دارد و آن را مایه نابودی کردار آن‌ها بداند:«یاَیُّهَا الَّذینَ ءامَنوا لاتَرفَعوا اَصوتَکُم فَوقَ صَوتِ النَّبیِّ ولا تَجهَروا لَهُ بِالقَولِ کَجَهرِ بَعضِکُم لِبَعضٍ اَن تَحبَطَ اَعملُکُم و اَنتُم لاتَشعُرون». در آیه بعدی خداوند افرادی را می‌ستاید که نزد پیامبر صلی‌الله‌علیه‌وآله‌وسلم آرام سخن می‌گویند و آنان را شایسته آمرزش و پاداش بزرگ می‌داند:«اِنَ الَّذینَ یَغُضّونَ اَصوتَهُم عِندَ رَسولِ اللّهِ اُولئِکَ الَّذینَ امتَحَنَ اللّهُ قُلوبَهُم لِلتَّقوی لَهُم مَغفِرَةٌ و اَجرٌ عَظیم».
این در حالی است که در روایت دیگری گزارش شده که با نزول این آیات، ثابت بن قیس که به سبب ضعف شنوایی نزد پیامبر صلی‌الله‌علیه‌وآله‌وسلم نیز بلند سخن می‌گفت گمان کرد که روی سخن آیات با اوست، از این رو خود را در منزل حبس کرد و بیرون آمدن خود را به رضایت پیامبر صلی‌الله‌علیه‌وآله‌وسلم از او مشروط دانست و چون خبر آن به پیامبر صلی‌الله‌علیه‌وآله‌وسلم رسید از ثابت دلجویی کرد و به او بشارت بهشت داد. ثابت نیز با خود عهد بست که مراقب باشد در کنار پیامبر آرام سخن بگوید.
[۱۴۴] جامع البیان، ج ۱۳، ص ۱۵۲ - ۱۵۴
[۱۴۵] تفسیر قرطبی، ج ۱۶، ص ۲۰۱
[۱۴۶] الدرالمنثور، ج ۷، ص ۵۴۸ - ۵۵۱.

به نظر می‌رسد برخی مفسران از ضعف شنوایی استفاده کرده‌اند تا توجه مخاطبان را از مشاجره ابوبکر و عمر به ماجرای ثابت معطوف دارند.
۶. براساس گزارش های ذیل آیه ۱۱ حجرات، ثابت به سبب ضعف شنوایی همواره در مسجد کنار پیامبر می‌نشست تا گفتار آن حضرت را به راحتی بشنود. یک بار که دیرتر به مسجد آمد، جایی برایش نمانده بود، از همین رو از میان مردم به‌سختی گذشت تا به جایگاه همیشگی اش برسد. مردی که نمی‌خواست ثابت پیش تر برود، به او گفت:جایت را یافتی، بنشین! ثابت خشمگین پشت سر آن مرد نشست و پرسید:این مرد کیست؟ خود مرد گفت:من فلانی ام. ثابت به تمسخر از مادر آن مرد با لقبی بد که در جاهلیت گفته می‌شد یاد کرد. مرد شرمسار سر به زیر افکند.
[۱۴۸] اسباب النزول، ص ۳۳۴
[۱۴۹] مجمع البیان، ج ۹، ص ۲۰۲ - ۲۰۳.
پس از این، آیه ۱۱ حجرات نازل شد:«یاَیُّهَا الَّذینَ ءامَنوا لا یَسخَر قَومٌ مِن قَومٍ عَسی اَن یَکونوا خَیرًا مِنهُم ولا نِساءٌ مِن نِساءٍ عَسی اَن یَکُنَّ خَیرًا مِنهُنَّ ولا تَلمِزُوا اَنفُسَکُم ولا تَنابَزُوا بِالاَلقبِ بِئسَ الاِسمُ الفُسوقُ بَعدَ الایمنِ ومَن لَم یَتُب فَاُولئِکَ هُمُ الظّلِمون؛ ای کسانی که ایمان آورده اید! نباید گروهی از مردان شما گروهی دیگر را مسخره کنند. شاید آن‌ها از این‌ها بهتر باشند و نه زنانی زنان دیگر را. شاید آنان بهتر از اینان باشند و یکدیگر را مورد طعن و عیبجویی قرار ندهید و با القاب زشت و ناپسند یکدیگر را یاد نکنید. بسیار بد است که بر کسی پس از ایمان نام کفرآمیز بگذارید و آن‌ها که توبه نکنند ستمگرند».
در گزارش دیگری آمده است که آیه ۱۳ حجرات درباره این سخن ثابت که به کسی گفت:«ابن فلان» نازل شد. پیامبر پس از شنیدن این سخن از گوینده آن پرسید. ثابت نیز خود را گوینده آن کلام زشت معرفی کرد. پیامبر صلی‌الله‌علیه‌وآله‌وسلم از او خواست تا به چهره های مردم بنگرد. سپس از او پرسید که در این چهره‌ها چه می‌بیند؟ ثابت مردم حاضر در مجلس را به سفید و سرخ و سیاه قسمت کرد. پیامبر صلی‌الله‌علیه‌وآله‌وسلم نیز در پاسخ ثابت فرمود که مردم را فقط باید به دین و تقوا از یکدیگر برتری داد.
[۱۵۲] اسباب النزول، ص ۳۳۴
[۱۵۳] مجمع البیان، ج ۹، ص ۲۰۲ - ۲۰۳.
در این باره این آیه فرود آمد:«یاَیُّهَا النّاسُ اِنّا خَلَقنکُم مِن ذَکَرٍ و اُنثی و جَعَلنکُم شُعوبًا وقَبائِلَ لِتَعارَفوا اِنَّ اَکرَمَکُم عِندَ اللّهِ اَتقکُم اِنَّ اللّهَ عَلیمٌ خَبیر؛ ای مردم! ما شما را از یک مرد و زن آفریدیم و شما را تیره‌ها و قبیله‌ها قرار دادیم تا یکدیگر را بشناسید. گرامی ‌ترین شما نزد خدا پارساترین شماست. خداوند دانا و آگاه است».
ابن حبیب بغدادی این درگیری را بین ثابت و عمربن خطاب می‌داند و به نزول آیه ۱۱ حجرات درباره او اشاره کرده است. در آن‌جا ثابت بن قیس عمربن خطاب را به سبب داشتن مادری که از سیاهان حبشی بود با عبارت یابن السوداء (ای پسر آن زن سیاه) مسخره کرد.
[۱۵۶] المحبر، ص ۳۰۶.
فخررازی نیز ماجرای توهین ثابت به یکی از صحابه را در دومین شأن نزولی که برای آیه ۱۱ مجادله آورده از ابن عباس نقل می‌کند و به ضعف شنوایی ثابت و برخوردی اشاره می‌کند که پیش آمده بود و می‌گوید:دیگران راه را برای ثابت برای نزدیک شدن به پیامبر گشودند؛ اما برخی فضا را بر او تنگ کردند و سخنانی میان ثابت و آن‌ها درگرفت و در پی آن آیه ۱۱ مجادله نازل شد
[۱۵۹] التفسیر الکبیر، ج ۲۹، ص ۲۳۵.
:«یاَیُّهَا الَّذینَ ءامَنوا اِذا قیلَ لَکُم تَفَسَّحوا فِی المَجلِسِ فَافسَحوا یَفسَحِ اللّهُ لَکُم و اِذا قیلَ انشُزوا فانشُزوا یَرفَعِ اللّهُ الَّذینَ ءامَنوا مِنکُم والَّذینَ اوتُوا العِلمَ دَرَجتٍ واللّهُ بِما تَعمَلونَ خَبیر؛ ای کسانی که ایمان آورده اید! چون شما را گویند که در مجلس‌ها جای بگشایید، پس جای بگشایید، تا خدا برای شما جای بگشاید و چون شما را گویند که برخیزید برخیزید، تا خدا کسانی از شما را که ایمان آورده اند (پایه ای) و کسانی را که به ایشان دانش داده شده پایه‌ها بالا برد و خدا بدانچه می‌کنید آگاه است».
منابع
اسباب النزول، الواحدی (م. ۴۶۸ ق.)، به کوشش ایمن صالح شعبان، قاهرة، دارالحدیث؛ الاستیعاب، ابن عبدالبر (م. ۴۶۳ ق.)، به کوشش البجاوی، بیروت، دارالجیل، ۱۴۱۲ ق؛ اسدالغابه، ابن اثیر علی بن محمد الجزری (م. ۶۳۰ ق.)، به کوشش علی محمد معوّض، بیروت، دار الکتب العلمیة، ۱۴۱۵ ق؛ الاصابه، ابن حجر العسقلانی (م. ۸۵۲ ق.)، به کوشش علی محمد معوض و دیگران، بیروت، دار الکتب العلمیة، ۱۴۱۵ ق؛ اعیان الشیعه، سید محسن الامین (م. ۱۳۷۱ ق.)، به کوشش حسن الامین، بیروت، دارالتعارف؛ الامالی، المفید (م. ۴۱۳ ق.)، به کوشش غفاری و استاد ولی، قم، نشر اسلامی، ۱۴۱۸ ق؛ انساب القرشیین، عبدالله ابن قدامة (م. ۶۲۰ ق.)، به کوشش محمد نایف، مکتبة النهضة العربیه؛ بحارالانوار، المجلسی (م. ۱۱۱۰ ق.)، بیروت، دار احیاء التراث العربی، ۱۴۰۳ ق؛ تاریخ الامم والملوک، الطبری (م. ۳۱۰ ق.)، بیروت، دار الکتب العلمیة، ۱۴۱۷ ق؛ تاریخ بغداد، الخطیب البغدادی (م. ۴۶۳ ق.)، به کوشش عبدالقادر عطا، بیروت، دار الکتب العلمیة، ۱۴۱۷ ق؛ تاریخ المدینة المنوره، ابن شبّة النمیری (م. ۲۶۲ ق.)، به کوشش شلتوت، قم، دار الفکر، ۱۴۱۰ ق؛ تاریخ الیعقوبی، احمد بن یعقوب (م. ۲۹۲ ق.)، بیروت، دارصادر، ۱۴۱۵ ق؛ التفسیر الکبیر، الفخر الرازی (م. ۶۰۶ ق.)، قم، دفتر تبلیغات، ۱۴۱۳ق؛ تهذیب التهذیب، ابن حجر العسقلانی (م. ۸۵۲ ق.)، به کوشش مصطفی عبدالقادر عطا، بیروت، دار الکتب العلمیة، ۱۴۱۵ ق؛ الثقات، ابن حبان (م. ۳۵۴ ق.)، الکتب الثقافیة، ۱۳۹۳ ق؛ جامع البیان، الطبری (م. ۳۱۰ ق.)، به کوشش صدقی جمیل العطار، بیروت، دار الفکر، ۱۴۱۵ ق؛ الجامع لاحکام القرآن، القرطبی (م. ۶۷۱ ق.)، بیروت، دار الکتب العلمیة، ۱۴۱۷ ق؛ جمهرة انساب العرب، ابن حزم (م. ۴۵۶ ق.)، به کوشش لجنة من العلماء، بیروت، دار الکتب العلمیة، ۱۴۱۸ ق؛ الدرالمنثور، السیوطی (م. ۹۱۱ ق.)، بیروت، دار الفکر، ۱۴۱۴ ق؛ رجال الطوسی، الطوسی (م. ۴۶۰ ق.)، به کوشش جواد قیومی، قم، نشر اسلامی، ۱۴۱۵ ق؛ سنن الدار قطنی، الدار قطنی (م. ۳۸۵ ق.)، به کوشش مجدی الشوری، بیروت، دار الکتب العلمیة، ۱۴۱۷ ق؛ سنن النسائی، النسائی (م. ۳۰۳ ق.)، بیروت، دار الفکر، ۱۳۴۸ ق؛ سیر اعلام النبلاء، الذهبی (م. ۷۴۸ ق.)، به کوشش گروهی از محققان، بیروت، الرسالة، ۱۴۱۳ ق؛ السیرة النبویه، ابن هشام (م. ۸ - ۲۱۳ ق.)، به کوشش مصطفی السقاء و دیگران، بیروت، المکتبة العلمیه؛ السیر والمغازی، ابن اسحاق (م. ۱۵۱ ق.)، به کوشش سهیل زکار، قم، دفتر مطالعات تاریخ و معارف اسلامی، ۱۳۶۸ ش؛ شرح باب حادی عشر، العلامة الحلی (م. ۷۲۶ ق.)، بیروت، دارالاضواء، ۱۴۱۷ ق؛ صبح الاعشی، احمد بن علی القلقشندی (م. ۸۲۱ ق.)، مصر، وزارة الثقافة والارشاد القومی، ۱۳۸۳ ق؛ صحیح البخاری، البخاری (م. ۲۵۶ ق.)، به کوشش بن باز، بیروت، دار الفکر، ۱۴۱۸ ق؛ الطبقات، خلیفة بن خیاط (م. ۲۴۰ ق.)، به کوشش سهیل زکّار، بیروت، دار الفکر، ۱۴۱۴ ق؛ الطبقات الکبری، ابن سعد (م. ۲۳۰ ق.)، به کوشش محمد عبدالقادر عطا، بیروت، دار الکتب العلمیة، ۱۴۱۸ ق؛ الطرائف، ابن طاوس (م. ۶۶۴ ق.)، قم، مطبعة الخیام، ۱۳۹۹ ق؛ العبر فی خبر من غبر، الذهبی (م. ۷۴۸ ق.)، به کوشش محمد السعید، بیروت، دار الکتب العلمیه؛ العقد الفرید، احمد ابن عبد ربه (م. ۳۲۸ ق.)، به کوشش ابراهیم الابیاری و عمر تدمری، بیروت، دارالکتاب العربی؛ فتح الباری، ابن حجر العسقلانی (م. ۸۵۲ ق.)، دوم، بیروت، دارالمعرفه؛ الکامل فی التاریخ، ابن اثیر علی بن محمد الجزری (م. ۶۳۰ ق.)، بیروت، دار صادر، ۱۳۸۵ ق؛ الکشف والبیان، الثعلبی (م. ۴۲۷ ق.)، به کوشش ابن عاشور، بیروت، داراحیاء التراث العربی، ۱۴۲۲ ق؛ کنزالعمال، المتقی الهندی (م. ۹۷۵ ق.)، به کوشش صفوه السقاء، بیروت، الرسالة، ۱۴۱۳ ق؛ مجمع البیان، الطبرسی (م. ۵۴۸ ق.)، بیروت، دار المعرفة، ۱۴۰۶ ق؛ المحبّر، ابن حبیب (م. ۲۴۵ ق.)، به کوشش ایلزه لیختن شتیتر، بیروت، دارالآفاق الجدیده؛ معالم التنزیل، البغوی (م. ۵۱۰ ق.)، به کوشش خالد عبدالرحمن، بیروت، دارالمعرفه؛ المعجم الکبیر، الطبرانی (م. ۳۶۰ ق.)، به کوشش حمدی عبدالمجید، دار احیاءالتراث العربی، ۱۴۰۵ ق؛ المغازی، الواقدی (م. ۲۰۷ ق.)، به کوشش مارسدن جونس، بیروت، اعلمی، ۱۴۰۹ ق؛ المفصل، جواد علی، بیروت، دارالعلم للملایین، ۱۹۷۶ م؛ مکاتیب الرسول، احمدی میانجی، به کوشش مرکز تحقیقات حج، تهران، دارالحدیث، ۱۴۱۹ ق؛ النسب، ابن سلاّم الهروی (م. ۲۲۴ ق.)، به کوشش مریم محمد خیر الدرع، بیروت، دار الفکر، ۱۴۱۰ ق؛ الوافی بالوفیات، الصفدی (م. ۷۶۴ ق.)، به کوشش احمد الارنؤوط و ترکی مصطفی، بیروت، دار احیاء التراث العربی، ۱۴۲۰ ق.

فهرست مندرجات

۱ - پانویس


۱. الثقات، ج ۳، ص ۴۳
۲. الاستیعاب، ج ۱، ص ۲۷۶.
۳. الطبقات، ابن خیاط، ص ۱۶۳
۴. جمهرة انساب العرب، ص ۳۶۳.
۵. السیره النبویه، ج ۲، ص ۵۰۶
۶. تاریخ المدینه، ج ۱، ص ۳۴۴.
۷. الثقات، ج ۳، ص ۴۳.
۸. رجال الطوسی، ص ۳۰.
۹. المفصل، ج ۸، ص ۷۸۸.
۱۰. الطبقات، ابن خیاط، ص ۱۶۳
۱۱. الاستیعاب، ج ۱، ص ۲۷۶.
۱۲. سیر اعلام النبلاء، ج ۱، ص ۳۰۹.
۱۳. الطبقات، ابن سعد، ج ۸، ص ۳۶۳.
۱۴. الطبقات، ابن سعد، ج ۸، ص ۳۶۳
۱۵. الاصابه، ج ۸، ص ۲۹۵.
۱۶. تاریخ بغداد، ج ۹، ص ۱۱۶
۱۷. الطرائف، ج ۲، ص ۱۸۵.
۱۸. الطبقات، ابن سعد، ج ۸، ص ۳۸۲ - ۳۸۳
۱۹. اسدالغابه، ج ۵، ص ۴۱۸.
۲۰. الطبقات، ابن سعد، ج ۸، ص ۴۴۵
۲۱. اسدالغابه، ج ۵، ص ۴۱۷
۲۲. اسدالغابه، ج ۵، ص ۴۲۳
۲۳. الاصابه، ج ۸، ص ۸۱.
۲۴. الاصابه، ج ۸، ص ۱۵۳
۲۵. الاستیعاب، ج ۱، ص ۲۷۶.
۲۶. جمهرة انساب العرب، ص ۳۶۴
۲۷. الاستیعاب، ج ۱، ص ۲۷۶
۲۸. سیر اعلام النبلاء، ج ۱، ص ۳۱۳.
۲۹. مجمع البیان، ج ۴، ص ۵۷۸.
۳۰. تفسیر قرطبی، ج ۷، ص ۷۲
۳۱. تفسیر ثعلبی، ج ۴، ص ۱۹۸
۳۲. التفسیرالکبیر، ج ۱۳، ص ۲۱۴.
۳۳. الاستیعاب، ج ۴، ص ۳۶۵
۳۴. سنن النسائی، ج ۶، ص ۱۶۹
۳۵. سیر اعلام النبلاء، ج ۱، ص ۳۱۲.
۳۶. بحارالانوار، ج ۷۰، ص ۲۰۷.
۳۷. سیر اعلام النبلاء، ج ۱، ص ۳۱۱، ۳۱۳
۳۸. الاصابه، ج ۱، ص ۵۱۱.
۳۹. جامع البیان، ج ۸، ص ۸۱
۴۰. مجمع البیان، ج ۴، ص ۵۷۸
۴۱. الدرالمنثور، ج ۳، ص ۳۶۹.
۴۲. الکامل، ج ۱، ص ۶۸۰ - ۶۸۱.
۴۳. المغازی، ج ۲، ص ۵۱۸ - ۵۱۹
۴۴. السیرة النبویه، ج ۳، ص ۲۴۲، ۲۴۵.
۴۵. سیر اعلام النبلاء، ج ۱، ص ۳۰۹
۴۶. الاصابه، ج ۱، ص ۵۱۱.
۴۷. سیر اعلام النبلاء، ج ۱، ص ۳۰۹
۴۸. الوافی بالوفیات، ج ۱۰، ص ۲۸۰.
۴۹. السیرة النبویه، ج ۲، ص ۵۰۶
۵۰. سیراعلام النبلاء، ج ۱، ص ۳۰۹.
۵۱. الطبقات، ابن سعد، ج ۳، ص ۲۹۸
۵۲. المحبر، ص ۷۴.
۵۳. الاستیعاب، ج۱، ص۲۷۶
۵۴. سیر اعلام النبلاء، ج۱، ص۳۰۹.
۵۵. سیر اعلام النبلاء، ج۱، ص۳۰۹.
۵۶. الاصابه، ج ۱، ص ۵۱۲.
۵۷. تهذیب التهذیب، ج ۲، ص ۱۲.
۵۸. مجمع البیان، ج ۹، ص ۳۷۸.
۵۹. السیر والمغازی، ص ۲۶۳
۶۰. المغازی، ج ۱، ص ۴۱۱
۶۱. المحبر، ص ۸۹.
۶۲. سیر اعلام النبلاء، ج ۱، ص ۳۰۹.
۶۳. المفصل، ج ۸، ص ۷۸۸.
۶۴. المغازی، ج ۳، ص ۹۷۹
۶۵. سیر اعلام النبلاء، ج ۱، ص ۳۰۹.
۶۶. فتح الباری، ج ۶، ص ۴۵۶
۶۷. المعجم الکبیر، ج ۲، ص ۶۵ - ۶۶
۶۸. کنزالعمال، ج ۱۰، ص ۶۱۳.
۶۹. المغازی، ج ۳، ص ۹۷۹
۷۰. اسدالغابه، ج ۱، ص ۱۰۸ - ۱۰۹.
۷۱. المغازی، ج ۳، ص ۹۷۵ - ۹۷۷
۷۲. تاریخ طبری، ج ۲، ص ۱۸۹.
۷۳. حجرات/سوره۴۹، آیه۲.    
۷۴. حجرات/سوره۴۹، آیه۵.    
۷۵. مجمع البیان، ج ۹، ص ۱۹۴ - ۱۹۵.
۷۶. صحیح البخاری، ج ۵، ص ۱۳۸، ۱۴۰
۷۷. تاریخ المدینه، ج ۲، ص ۵۷۳.
۷۸. صبح الاعشی، ج ۱، ص ۹۲
۷۹. المفصل، ج ۸، ص ۱۲۲.
۸۰. العقد الفرید، ج۲، ص ۲۸ - ۲۹.
۸۱. الطبقات، ابن سعد، ج ۱، ص ۲۸۶
۸۲. المفصل، ج ۴، ص ۲۰۳
۸۳. مکاتیب الرسول، ج ۳، ص ۱۳۸ - ۱۴۰.
۸۴. الامالی، ص ۴۹ - ۵۰.
۸۵. بحارالانوار، ج ۲۸، ص ۳۱۵.
۸۶. تاریخ یعقوبی، ج ۲، ص ۱۲۹.
۸۷. تاریخ یعقوبی، ج ۲، ص ۱۲۳.
۸۸. المحبر، ص ۳۰۶
۸۹. المفصل، ج ۴، ص ۱۱۹.
۹۰. تاریخ یعقوبی، ج ۲، ص ۱۲۹
۹۱. تاریخ طبری، ج ۲، ص ۲۶۰.
۹۲. العبر، ص ۱۲
۹۳. تهذیب التهذیب، ج ۲، ص ۱۲.
۹۴. النسب، ص ۲۸۱
۹۵. تاریخ طبری، ج ۲، ص ۲۷۵
۹۶. سیر اعلام النبلاء، ج ۱، ص ۳۱۳.
۹۷. تاریخ طبری، ج ۲، ص ۲۷۸
۹۸. انساب القرشیین، ص ۴۱۹.
۹۹. الاستیعاب، ج ۱، ص ۲۷۷
۱۰۰. تفسیر قرطبی، ج ۱۶، ص ۱۰۶
۱۰۱. الدرالمنثور، ج ۷، ص ۵۵۰ - ۵۵۱.
۱۰۲. تاریخ یعقوبی، ج ۲، ص ۱۷۹
۱۰۳. شرح اصول کافی، ج ۷، ص ۲۰۳.
۱۰۴. اعیان الشیعه، ج ۴، ص ۱۷.
۱۰۵. جامع البیان، ج ۲، ص ۶۲۶ - ۶۲۷.
۱۰۶. همان
۱۰۷. الاستیعاب، ج ۴، ص ۳۶۵
۱۰۸. اسدالغابه، ج ۷، ص ۵۳.
۱۰۹. الاستیعاب، ج ۴، ص ۳۶۵.
۱۱۰. نساء/سوره۴، آیه۳۴.    
۱۱۱. مجمع البیان، ج ۳، ص ۶۸
۱۱۲. تفسیر قرطبی، ج ۵، ص ۱۱۱.
۱۱۳. الاستیعاب، ج ۴، ص ۳۶۵
۱۱۴. سیر اعلام النبلاء، ج ۱، ص ۳۱۲
۱۱۵. کنزالعمال، ج ۶، ص ۱۸۵.
۱۱۶. مجمع البیان، ج ۱، ص ۵۷۷
۱۱۷. جامع البیان، ج ۲، ص ۶۲۶.
۱۱۸. المغازی، ج ۱، ص ۲۷۳.
۱۱۹. الطبقات، ابن سعد، ج ۸، ص ۴۴۵
۱۲۰. اسدالغابه، ج ۵، ص ۴۱۷، ۴۲۳
۱۲۱. جامع البیان، ج ۳، ص ۶۲۶.
۱۲۲. سنن الدارقطنی، ج ۳، ص ۱۷۸
۱۲۳. الاصابه، ج ۸، ص ۸۱
۱۲۴. تفسیر قرطبی، ج ۳، ص ۹۳.
۱۲۵. بقره/سوره۲، آیه۲۲۹.    
۱۲۶. جامع البیان، ج ۲، ص ۶۲۶ - ۶۲۷
۱۲۷. مجمع البیان، ج ۱، ص ۵۷۷
۱۲۸. تفسیر قرطبی، ج ۳، ص ۹۲.
۱۲۹. نساء/سوره۴، آیه۶۶.    
۱۳۰. جامع البیان، ج ۵، ص ۲۲۱
۱۳۱. الدرالمنثور، ج ۲، ص ۵۸۶ - ۵۸۷.
۱۳۲. انعام/سوره۶، آیه۱۴۱.    
۱۳۳. جامع البیان، ج ۵، ص ۸۱، ۱۴۸
۱۳۴. مجمع البیان، ج ۴، ص ۵۷۸
۱۳۵. تفسیر قرطبی، ج ۶، ص ۲۴۶
۱۳۶. تفسیر قرطبی، ج ۷، ص ۷۲.
۱۳۷. تفسیر قرطبی، ج ۶، ص ۲۴۶.
۱۳۸. مجمع البیان، ج ۴، ص ۵۷۸.
۱۳۹. حجرات/سوره۴۹، آیه۲.    
۱۴۰. صحیح البخاری، ج ۸، ص ۱۴۵
۱۴۱. اسباب النزول، ص ۳۲۸
۱۴۲. تفسیر بغوی، ج ۴، ص ۲۱۰.
۱۴۳. حجرات/سوره۴۹، آیه۳.    
۱۴۴. جامع البیان، ج ۱۳، ص ۱۵۲ - ۱۵۴
۱۴۵. تفسیر قرطبی، ج ۱۶، ص ۲۰۱
۱۴۶. الدرالمنثور، ج ۷، ص ۵۴۸ - ۵۵۱.
۱۴۷. حجرات/سوره۴۹، آیه۱۱.    
۱۴۸. اسباب النزول، ص ۳۳۴
۱۴۹. مجمع البیان، ج ۹، ص ۲۰۲ - ۲۰۳.
۱۵۰. حجرات/سوره۴۹، آیه۱۱.    
۱۵۱. حجرات/سوره۴۹، آیه۱۳.    
۱۵۲. اسباب النزول، ص ۳۳۴
۱۵۳. مجمع البیان، ج ۹، ص ۲۰۲ - ۲۰۳.
۱۵۴. حجرات/سوره۴۹، آیه۱۳.    
۱۵۵. حجرات/سوره۴۹، آیه۱۱.    
۱۵۶. المحبر، ص ۳۰۶.
۱۵۷. مجادله/سوره۵۸، آیه۱۱.    
۱۵۸. مجادله/سوره۵۸، آیه۱۱.    
۱۵۹. التفسیر الکبیر، ج ۲۹، ص ۲۳۵.




جعبه ابزار