• خواندن
  • نمایش تاریخچه
  • ویرایش
 

جمرات در روایات اسلامی

ذخیره مقاله با فرمت پی دی اف



گرچه در روایات اسلامى از موضوع جمره صریحاً سخن به میان نیامده ولى اشاره هایى در آنهاست که نشان مى دهد «جمرات» همان محلّ اجتماع سنگریزه هاست.
توضیح اینکه: روایات رمى جمرات در کتاب «وسائل الشیعة» در دو بخش نقل شده است:
نخست در ابواب «رمى جمره عقبه» در ضمن هفده باب، روایات فراوانى درباره احکام جمرات ذکر شده است; ولى در هیچ یک از آنها تفسیر و توضیحى درباره جمره و این که جمره «ستون» است یا «محلّ اجتماع سنگریزه ها» دیده نمى شود.
سپس بعد از ابواب ذبح و تقصیر، بار دیگر با عنوان «ابواب العود الى منى و رمى الجمار...»، احادیث فراوان دیگرى، طى هفت باب، درباره رمى هر سه جمره با عنوان «اعمال روز یازدهم و دوازدهم ذیحجّه» بیان فرموده، که در هیچ یک از این روایات نیز سخنى درباره تفسیر جمرات دیده نمى شود.
ولى با بررسى دقیقى که در مجموع این ابواب بیست و چهارگانه به عمل آمد، در روایات متعدّدى «اشاره هاى پرمعنایى» دیده مى شود که نظر فوق را تأیید مى کند و نشان مى دهد جمره همان «محلّ اجتماع سنگریزه ها» است.

به روایات زیر توجّه فرمایید:
۱- در حدیث معتبرى از معاویة بن عمّار از امام صادق (علیه السلام)مى خوانیم که فرمود:
«فَإنْ رَمَیْتَ بِحَصَاة فَوَقَعَتْ فِی مَحْمِل فَأعِدْ مَکَانَهَا وَ إِنْ أَصَابَتْ إنْسَاناً أوْ جَمَلاً ثُمَّ وَقَعَتْ عَلَى الْجِمَارِ أجْزَأکَ»(۱).
«اگر سنگریزه اى پرتاب کردى و در محملى افتاد، یکى دیگر به جاى آن رمى کن، و اگر به بدن انسان و یا شترى خورد، سپس روى جمرات افتاد، کفایت مى کند».
تعبیر به «وقعت على الجمار» (روى سنگریزه ها افتاد) نشان مى دهد که جمره همان قطعه زمینى است که سنگهاست; و سنگها روى آن مى افتد.
توجّه داشته باشید که بسیارى از ارباب لغت «جمار» را به معناى سنگهاى ریز تفسیر کرده اند; از جمله:
ابن اثیر در «نهایه» مى گوید: «الجمار هی الأحجار الصغار».
و فیّومى در «مصباح المنیر» مى گوید: «و الجمار هی الحجارة».
همچنین ابن منظور در «لسان العرب» مى گوید: «الجمرات و الجمار الحصیات الّتی ترمى بها فی مکّة».
بنابراین، افتادن سنگ بر جمار; یعنى افتادن روى سنگریزه ها و همین امر طبق روایت بالا براى وظیفه رمى جمرات کفایت مى کند.
بنابراین تعبیر مذکور دلالت خوبى بر مقصود دارد.
افزون بر این، سنگى که به بدن انسانى یا شترى بخورد، در برگشت، چنان قوّتى ندارد که به ستونها اصابت کند (اگر آنجا ستونى بوده باشد)، حدّاکثر آن است که روى سنگریزه ها مى افتد.
۲- در حدیث بزنطى (احمدبن محمّدبن ابى نصر) از ابوالحسن على بن موسى الرضا (علیه السلام) مى خوانیم:
«وَ اجْعَلْهُنَّ عَلَى یَمِینِکَ کُلَّهُنَّ وَ لا تَرْمِ عَلَى الْجَمْرَةِ»:(۱)
«تمام جمرات را هنگام رمى در طرف راست خود قرار بده و به هنگام رمى روى جمره نایست».
این حدیث نیز نشان مى دهد که جمره همان سنگریزه هاست; زیرا بعضى روى یک طرف آن مى ایستادند و طرف دیگر را رمى مى کردند و جمعى از علماى عامّه آن را کافى دانسته اند و ما حرام یا مکروه مى دانیم. امام (علیه السلام) از این کار نهى مى کند و بدیهى است که هیچ عاقلى به هنگام رمى جمره روى ستون نمى ایستد.
در کلمات فقهاى عامّه، در بحث گذشته نیز به این معنى برخورد کردیم که بعضى از آنها مى گویند: ایستادن روى جمره جایز نیست. (دقّت کنید).
۳- در کتاب «فقه الرضا» آمده است:
«وَ إنْ رَمَیْتَ وَ وَقَعَتْ فی مَحْمِل وَ انْحَدَرَتْ مِنْهُ إِلَى الاْرْضِ أجْزَأتْ عَنْکَ»(۲).
«هرگاه رمى کردى و در محمل افتاد و از آنجا به روى زمین غلتید، کافى است».
۴- در نسخه دیگرى در همان کتاب آمده است:
«إنْ أصَابَ إنْسَاناً ثَمَّ أوْ جَمَلاً ثُمَّ وَقَعَتْ عَلَى الأرْضِ أجْزَأهُ»(۱).
«هرگاه به انسان یا شترى که در آنجاست اصابت کند، سپس بر زمین افتد (و در مرمى قرار گیرد) کفایت مى کند».
پر واضح است که مراد از این عبارت، غلتیدن و افتادن در زمین محلّ رمى است. بنابراین، ایراد مرحوم صاحب جواهر که مى گوید: «این حدیث مبهم است زیرا کلمه «ارض» مطلق است»، موجّه به نظر نمى رسد، و حدیث ابهامى ندارد، منظور از افتادن سنگریزه بر زمین، افتادن آن بر جمره (مجتمع الحصى) است.
۵- بیهقى محدث معروف اهل سنّت در حدیث مفصّلى نقل مى کند:
«جبرئیل مناسک حج را به ابراهیم (علیه السلام) عرضه داشت از جمله «ثم انتهى الى جمرة العقبة فعرض له یعنى الشیطان فرماه بسبع حصیات حتى ذهب»(۲) سپس ابراهیم (به اتفاق جبرئیل) به جمره عقبه رسید شیطان در آنجا بر او ظاهر گشت ابراهیم هفت سنگریزه به او انداخت و او رفت».
روشن است منظور از «جمره» در اینجا همان توده سنگریزه هایى است که به طور طبیعى در آنجا وجود داشته، نه این که در زمان حضرت ابراهیم (علیه السلام) ستونى در آنجا قبل از این ماجرا ساخته شده بود (مگر این که کلماتى در تقدیر بگیریم که مخالف ظاهر کلام است).
۶- در حدیث دیگرى در همان کتاب مى خوانیم:
«ابن ابى نعم» مى گوید: از ابو سعید (خدرى) درباره رمى جمرات پرسیدم گفت: سنگهایى که قبول مى شود به آسمان برده مى شود و اگر چنین نبود جمرات از کوه ثبیر (کوهى است در مدینه) بلندتر مى شد (و لولا ذلک کان اطول من ثبیر!).(۱)
از این حدیث به خوبى استفاده مى شود که جمرات همان توده سنگریزه هاست که بر اثر پرتاب سنگهاى جدید روز به روز بزرگتر مى شود.
۷- «ازرقى» در کتاب «اخبار مکّه» چنانکه خواهد آمد حدیثى از عطاء نقل مى کند که «نزد ابن عباس بودم و به او گفتم من در وسط جمره رفتم (إنى توسّطت الجمرة) و از پیش رو و پشت سر و طرف راست و چپ رمى کردم و چیزى از سنگها را احساس نکردم ابن عباس گفت: سنگهاى مقبول به آسمان مى رود».(۲)
آیا وسط جمره رفتن و پیش رو و پشت سر و طرف راست و چپ را سنگ زدن جز با آنچه گفتیم مى تواند صحیح باشد؟

—–
در اینجا دو حدیث وجود دارد که ممکن است تصوّر شود اشاره بر وجود ستون براى جمرات مى کند.
۱- «عَنْ أبِی غَسَّانَ حُمَیْدِ بْنِ مَسْعُود، قَالَ: سَألْتُ أبَا عَبْدِ اللّه (علیه السلام)عَنْ رَمْیِ الْجِمَارِ عَلَى غَیْرِ طَهُور، قَالَ: الْجِمَارُ عِنْدَنَا مِثْلُ الصَّفَا وَ الْمَرْوَةِ حِیطَانٌ إنْ طُفْتَ بَیْنَهُمَا عَلَى غَیْرِ طَهُور، لَمْ یَضُرَّکَ وَ الطُّهْرُ أحَبُّ إلَیَّ فَلا تَدَعْهُ وَ أنْتَ قَادِرٌ عَلَیْهِ»:(۱)
«ابو غسّان حمید بن مسعود مى گوید: از امام صادق (علیه السلام)پرسیدیم: آیا مى توان رمى جمرات را بدون وضو انجام داد؟ امام فرمود: جمرات در نزد ما مانند صفا و مروه حیطانى بیش نیست، اگر بدون وضو سعى صفا و مروه کنى ضررى ندارد (اگر جمرات را هم بدون وضو رمى کنى مانعى ندارد) امّا با وضو بودن نزد من بهتر است، تا مى توانى آن را ترک نکن».
بعضى از فقهاى متأخّرین تصوّر کرده اند حیطان (جمع حائط به معناى دیوار) نشان مى دهد که در آنجا دیوارى وجود داشته و این دیوار احتمالاً همان ستونهاى جمرات بوده است.
ولى این استدلال از چند جهت قابل مناقشه است; زیرا:
اوّلاً: سند حدیث ضعیف است; زیرا حمید بن مسعود از مجاهیل است، بنابراین با حدیث مزبور، که خبر واحد ضعیفى است، نمى توان چیزى را اثبات کرد، در حالى که روایات سابق، متضافر بودند; به علاوه در میان آنها حدیث صحیح و معتبر نیز وجود داشت.
ثانیاً: از نظر دلالت هم اگر بر خلاف مطلوب دلالت نکند، بر وفق مطلوب نیست; زیرا:
۱- «حیطان» جمع «حائط» به معناى دیوارى است که دور چیزى را مى گیرد و این کلمه از ماده «حَوَطَ» و «اَحاطه» گرفته شده است، لذا به باغ هاى محصورى که اطراف آن را دیوار کشیده اند «حائط» مى گویند.
ابن منظور در «لسان العرب» مى گوید: «و الحائط: الجدار لاَِنَّهُ یحوط ما فیه، و الجمع حیطان». «حائط» به معناى دیوار است; زیرا آنچه را که در وسط آن قرار دارد، احاطه مى کند و جمع آن «حیطان» است.
جالب این که معنى اصلى «حوط» حفظ و نگهدارى چیزى است و به دیوارهایى که گرداگرد چیزى را مى گیرد حائط گفته اند; زیرا آن را حفظ مى کند. فرق «جدار» با «حائط» در همین است که حائط در اصل، چیزى است که گرداگرد را احاطه کند ولى «جدار» به هر دیوارى گفته مى شود.
بنابراین، معنى ندارد که به ستونى شبیه ستون فعلى جمرات، حائط بگویند، و اگر «حائط» در آنجا بوده، دیوارى شبیه دیوار حوضچه فعلى جمرات بوده که اطراف آن قطعه زمین مخصوص کشیده شده است، و ارتباطى به ستون ندارد (دقّت فرمایید).
۲- تشبیه به «صفا و مروه» معنى خاصّى را در اینجا القا مى کند; زیرا صفا و مروه دو کوه است; یکى کوچک و دیگرى کمى بلندتر و در آنجا دیوارى وجود نداشته است. به علاوه بودن دیوار چه ارتباطى به مسئله وضو دارد، که مى فرماید این دو (صفا ومروه، و جمرات) حیطان هستند و نیازى به وضو ندارد.
تصوّر ما این است که منظور از حدیث بالا این است که: صفا و مروه یک محوّطه معمولى است; نه مسجد، (مانند جمرات) و هیچ کدام از این دو حکم خانه کعبه و مسجدالحرام را ندارد، که وضو گرفتن براى انجام طواف، واجب باشد و براى دخول در مسجد مستحب.
بنابراین حدیث مزبور هیچ گونه دلالتى بر وجود ستون در جمرات ندارد، بلکه ممکن است دلالت بر خلاف داشته باشد.

—–

۲- در حدیث دیگرى از عبد الاعلى از امام صادق (علیه السلام)چنین نقل شده:
«قال: قلت له: رجل رمى الجمرة بست حصیات فوقعت واحدة فى الحصى؟ قال: یعیدها إن شاء من ساعته و إن شاء من الغد إذا أراد الرمى»(۱):
«به حضرت عرض کردم مردى جمره را با شش سنگریزه رمى کرده و یکى از آنها در ریگها افتاده؟ فرمود: مخیّر است آن را در همان ساعت یا فردا اعاده کند».
یکى از فضلا مى گفت: این حدیث دلالت مى کند اگر سنگریزه روى سنگریزه ها بیفتد کافى نیست در حالى که شما مى گویید جمره همان «مجتمع الحصى» است.
در جواب عرض کردم: همان گونه که از عبارات فقها استفاده مى شود «الجمرة هى مجتمع الحصى لا السائل منه» یعنى جمره محلّ اجتماع سنگریزه هاست، نه سنگهایى که به اطراف پراکنده مى شود» و منظور از روایت فوق افتادن سنگ در سنگهاى پراکنده است نه در جمره و قطعاً باید اعاده شود لذا مى فرماید: «فى الحصى» و نمى فرماید: «فى مجتمع الحصى».
به علاوه این حدیث هم از نظر سند ضعیف است و هم از نظر دلالت. در سند آن «سهل بن زیاد» مى باشد که مورد اشکال معروف است و از نظر دلالت در ذیل حدیث عبارتى است که فقها به آن عمل نکرده اند یعنى عمداً یک سنگ را به فردا افکندن.
۱. وسائل الشّیعة، ج ۱۰، ابواب رمى جمرة العقبه، باب ۶، ح ۱.
۲. وسائل الشیعة، ج ۱۰، ابواب رمى جمرة العقبه، باب ۱۰، ح ۳.
۳. المستدرک، ج ۱۰، ابواب رمى جمرة العقبة، باب ۶، ح ۱، در مصدر آمده: و إن رمیت و دفعت.
۴. المستدرک، ج ۱۰، ابواب رمى جمرة العقبة، باب ۶، ح ۱.
۵. السنن الکبرى، ج ۵، ص ۱۵۴.
۶. السنن الکبرى، ج ۵، ص ۱۲۸.
۷. اخبار مکّه، ج ۱، ص ۱۷۱.
۸. وسائل الشیعه، ج ۱۰، ابواب رمى جمرة العقبه، باب ۲، ح ۵.
۹. وسائل الشیعة، باب ۷ از ابواب «العود الى منى»، ح ۳.



جعبه ابزار