• خواندن
  • نمایش تاریخچه
  • ویرایش
 

جهانی‌شدن خام

ذخیره مقاله با فرمت پی دی اف



جهانی‌ شدن ، از مباحث‌ و مفاهیم‌ گسترده‌، بحث‌انگیز، چند بُعدی‌ و میانْرشته‌ای‌ كه‌ به‌ ویژه‌ در دو دهه‌ اخیر در عرصه‌های‌ گوناگون‌ مطرح‌ شده‌ و در جهان‌ اسلام‌ نیز طنینی‌ گسترده‌ داشته‌ است‌.
كلیات
الف‌) با آنكه‌ قدمت‌ واژه‌ جهانی‌ در زبان‌ انگلیسی‌ بیش‌ از چهارصد سال‌ است‌، اما واژه‌های‌ مرتبط‌ با آن‌ (جهانی‌ شدن‌، جهانی‌ساختن‌)، حدوداً از ۱۳۳۹ ش‌/ ۱۹۶۰ بیشتر در زمینه‌های‌ اقتصادی‌ مطرح‌ شدند و فرهنگ‌ وبستر، نخستین‌ فرهنگ‌ معتبری‌ بود كه‌ در ۱۳۴۰ ش‌/ ۱۹۶۱ برای‌ واژه‌های‌ جهانی‌گرایی‌ و جهانی‌ شدن‌ تعاریفی‌ داد.

در آثار حوزه‌ اقتصاد و مدیریت‌،ظاهراً عنوان‌ جهانی‌ شدن‌ برای‌ نخستین‌ بار در كتاب‌ لویت‌، در موضوع‌ جهانی‌ شدن‌ بازارها كه‌ در ۱۹۸۳/۱۳۶۲ ش‌ منتشر شد، آمده‌ است‌. در حوزه‌ جامعه‌شناسی‌ نیز رولند رابرتسون‌ از نخستین‌ كسانی‌ بود كه‌ از این‌ واژه‌ در اوایل‌ دهه‌ ۱۹۸۰/ ۱۳۶۰ ش‌ بهره‌ برد. با این‌ حال‌، از این‌ مفهوم‌ تا اواسط‌ دهه‌ مذكور چندان‌ استفاده‌ نمی‌شد، اما با آغاز دهه‌ ۱۹۹۰/۱۳۷۰ ش‌، و به‌ویژه‌ پس‌ از پایان‌ جنگ‌ سرد، كاربرد این‌ كلمه‌ بیشتر شد و در اواسط‌ آن‌ دهه‌ در مجلات‌ و روزنامه‌ها و كتابها و رسانه‌ها و محافل‌ دانشگاهی‌ واژه‌ای‌ كاملاً رایج‌ گردید.

رولند رابرتسون‌ جهانی‌ شدن‌ را پدیده‌ تازه‌ای‌ نمی‌داند و آن‌ را یكی‌ از مراحل‌ تاریخی‌ فشرده‌ شدن‌ و پیچیده‌ شدن‌ جهان‌ در نظر می‌گیرد. به‌ نظر وی‌، دوره‌های‌ پنج‌گانه‌ تاریخی‌، كه‌ به‌ جهانی‌ شدن‌ در عصر فعلی‌ منتهی‌ گشته‌، از اوایل‌ قرن‌ نهم‌/ پانزدهم‌ در اروپا آغاز شده‌ و با شدت‌ یافتن‌ در طی‌ زمان‌، كل‌ جهان‌ را دربرگرفته‌ است‌.

جیمز میتلمن‌ نیز در مورد خاستگاه‌ جهانی‌ شدن‌ به‌ سه‌ نظریه‌ اشاره‌ كرده‌ است‌. طبق‌ نظریه‌ نخست‌، جهانی‌ شدن‌ به‌ دوران‌ پیدایش‌ تمدنها برمی‌گردد، یعنی‌ به‌ حداقل‌ پنج‌ هزار سال‌ قبل‌. آشنایی‌ افراد با یكدیگر از طریق‌ فتوحات‌، تجارت‌ و داد و ستد و مهاجرت‌، جهان‌ را به‌ مكان‌ كوچك‌تری‌ مبدل‌ ساخت‌. شهرنشینی‌ و ادیان‌ نیز نقش‌ مهمی‌ در این‌ روند ایفا كردند. طبق‌ نظریه‌ دوم‌، جهانی‌ شدن‌ ریشه‌ در پیدایش‌ سرمایه‌داری‌ در اروپای‌ قرن‌ شانزدهم‌ میلادی‌ دارد. یعنی‌ تحولات‌ چشمگیر در زمینه‌ رابطه‌ نیروی‌ كار و سرمایه‌ به‌ همراه‌ نوآوریهای‌ گوناگون‌ در زمینه‌ فنّاوری‌، سرمایه‌داری‌ را قادر ساخت‌ تا كل‌ زمین‌ را فرابگیرد. بر اساس‌ نظریه‌ سوم‌ نیز جهانی‌ شدن‌ تنها شكل‌ جدیدی‌ از نظام‌ سرمایه‌داری‌ است‌ كه‌ تحت‌ تأثیر تحولات‌ گوناگون‌ اقتصادی‌ در نظام‌ بین‌المللی‌ به‌ ویژه‌ پس‌ از دهه‌ ۱۹۷۰/۱۳۵۰ ش‌ به‌ شكل‌ فعلی‌ درآمده‌ است‌. از این‌رو، وی‌ مرحله‌ نخست‌ جهانی‌ شدن‌ یعنی‌ دوران‌ پیش‌ از قرن‌ شانزدهم‌/ دهم‌ را جهانی‌ شدن‌ اولیه‌ ، دوران‌ بعدی‌ یعنی‌ از پیدایش‌ سرمایه‌داری‌ تا اوایل‌ دهه‌ ۱۹۷۰/ ۱۳۵۰ ش‌ را عصر جهانی‌ شدن‌ بینابینی‌ و دوره‌ سوم‌ یعنی‌ از اوایل‌ ۱۹۷۰ میلادی‌ تا زمان‌ فعلی‌ را زمان‌ جهانی‌ شدن‌ تسریع‌ یافته‌ نامیده‌ است.

گروهی‌ از اندیشمندان‌ دیگر نیز بر این‌ باورند كه‌ جهانی‌ شدن‌ پدیده‌ای‌ كاملاً جدید نیست‌؛ نخست‌ آنكه‌ جهانی‌ شدن‌ با دیگر نظریات‌ اقتصادی‌ (مانند نوین‌سازی‌، وابستگی‌ متقابل‌ و رشد و توسعه‌ اقتصادی‌) مشتركات‌ زیادی‌ دارد. دوم‌ آنكه‌ بین‌ نظریه‌ جهانی‌ شدن‌ و برخی‌ نظریات‌ دیگر (مانند نظریه‌ دهكده‌ جهانی‌ مارشال‌ مك‌ لوهان‌)شباهتهای‌ زیادی‌ وجود دارد. به‌ اعتقاد مك‌ لوهان، دستاوردهای‌ بشر در زمینه‌ ارتباطات‌ الكترونیكی‌ منجر به‌ فشرده‌ شدن‌ زمان‌ و مكان‌ شده‌، به ‌گونه‌ای كه‌ همه‌چیز هویت‌ سنّتی‌ خود را از دست‌ داده‌ است‌. نظریه‌ جان‌ برتون‌ مبنی‌ بر جامعه‌ جهانی‌ نیز با جهانی‌ شدن‌ شباهت‌ می‌یابد. به‌ اعتقاد وی‌، نظام‌ پیشین‌ دولتها در حال‌ منسوخ‌ شدن‌ است‌ و بین‌ بازیگران‌ غیردولتی‌ ارتباطات‌ روزافزونی‌ در حال‌ شكل‌گیری‌ است.‌
بك‌ در تعریف‌ جهانی‌ شدن‌ بین‌ سه‌ مفهوم‌ جهانی‌ بودن‌، جهانی‌گرایی‌ و جهانی‌ شدن‌ تمایز قائل‌ می‌شود. به‌ اعتقاد وی‌، جهانی‌ بودن‌ به‌ معنای‌ زندگی‌ كردن‌ در یك‌ جامعه‌ جهانی‌ است‌ كه‌ در قالب‌ آن‌ حوادث‌ و رخدادها، دیگر به‌ نقطه‌ خاصی‌ محدود باقی‌ نمی‌ماند و شكل‌ جهانی‌ می‌یابد. جهانی‌گرایی‌ نیز به‌ این‌ مفهوم‌ اشاره‌ دارد كه‌ بازار جهانی‌ آنقدر توانمند شده‌ است‌ كه‌ می‌تواند جانشین‌ هرگونه‌ اقدام‌ محلی‌ یا ملی‌ شود. جهانی‌ شدن‌ نیز اصطلاحی‌ فراگیر است‌ و به‌ روندهایی‌ اشاره‌ دارد كه‌ از طریق‌ آنها دولتها تحت‌تأثیر بازیگران‌ فراملی‌ با قدرتها و گرایشها و هویتهای‌ متعدد، تضعیف‌ و در یكدیگر ادغام‌ می‌شوند. جهانی‌ شدن‌ را می‌توان‌ روند تغییر تكاملی‌ دانست‌ كه‌ با پیشرفت‌ فنّاوری‌ و علم‌ در عصر نوین‌ شكل‌ می‌گیرد. برخی‌ از پژوهشگران‌، مانند جیمز میتلمن‌ ، جهانی‌ شدن‌ را روند تحولات‌ عظیم‌ در نظر می‌گیرند؛ یعنی‌، ادغام‌ روندهای‌ متعدد فرا ملی‌ و ساختارهای‌ داخلی‌ به‌گونه‌ای‌ كه‌ اقتصاد، سیاست‌، فرهنگ‌ و ایدئولوژی‌ یك‌ كشور اجازه‌ می‌یابد در كشور دیگر نفوذ كند.

آنتونی‌ گیدنز ، جهانی‌ شدن‌ را از پیامدهای‌ روند نوین‌سازی‌ در نظر می‌گیرد و آن‌ را تشدید مناسبات‌ اجتماعی‌ در سطح‌ جهان‌ می‌خواند كه‌ نقاط‌ دور را به‌ یكدیگر متصل‌ می‌سازد به‌گونه‌ای‌ كه‌ حوادث‌ یك‌ نقطه‌ از جهان‌ تحت‌ تأثیر حوادث‌ نقطه‌ای‌ دیگر با كیلومترها فاصله‌، شكل‌ می‌گیرد.

دیگر تحلیلگران‌ تلاش‌ نموده‌اند تعریفی‌ جامع‌ و مشابه‌ از جهانی‌ شدن‌ ارائه‌ دهند: «جهانی‌ شدن‌ به‌ تكثر پیوندها و ارتباطات‌ درونی‌ بین‌ دولتها و جوامع‌ برمی‌گردد كه‌ نظام‌ جهانی‌ كنونی‌ را شكل‌ می‌دهد. جهانی‌ شدن‌ بیانگر روندی‌ است‌ كه‌ از طریق‌ آن‌، حوادث‌، تصمیمات‌ و فعالیتها در یك‌ قسمت‌ از جهان‌ پیامدهای‌ مهمی‌ برای‌ افراد و جوامع‌ در بخشهای‌ دوردست‌ كره‌ زمین‌ به‌ همراه‌ دارد.» آنها همچنین‌ دریافته‌اند كه‌ جهانی‌ شدن‌ دارای‌ دو پدیده‌ مجزا است‌؛ یعنی‌، دامنه‌ یا گستره‌ و شدت‌ یا عمق‌ جهانی‌ شدن‌ بیانگر یك‌ روند است‌ كه‌ اغلب‌ كره‌ زمین‌ را فرا می‌گیرد و دامنه‌ فعالیت‌ آن‌ جهانی‌ است‌. در این‌ بستر، معانی‌ ضمنی‌ مفهوم‌ جهانی‌ شدن‌ بر مكان‌ نیز دلالت‌ می‌كند. تعریفی‌ دیگر مفهوم‌ جهانی‌ شدن‌ را در عرصه‌های‌ متعدد در نظر می‌گیرد: «جهانی‌ شدن‌ مالیه‌، بازار و استراتژی‌، رقابت‌، فنّاوری‌ و پژوهش‌ و توسعه‌ مرتبط‌ به‌ آن‌، دانش‌، شیوه‌ زندگی‌ و الگوهای‌ مصرف‌، فرهنگ‌، جهانی‌ شدن‌ امكانات‌ نظارتی‌ و حكومت‌.

برخی‌ از پژوهشگران‌ این‌ روند را به‌ صورت‌ خط‌ سیری‌ در نظر می‌گیرند كه‌ از جهانی‌ شدن‌ اقتصاد و فنّاوری‌ به‌ سوی‌ تغییرات‌ اجتماعی‌ و سیاسی‌ حركت‌ می‌كند و به‌ تغییرات‌ فرهنگی‌ می‌انجامد. جهانی‌ شدن‌ به‌ افزایش‌ هم‌گرایی‌ اقتصادی‌ و سیاسی‌ در حوزه‌های‌ تجارت‌، سرمایه‌گذاری‌، اتحادیه‌های‌ پولی‌، پذیرش‌ یك‌ واحد پولی‌ و توافقهای‌ اقتصادی‌ منجر گشته‌ است‌. به‌ اعتقاد آنها، بین‌المللی‌سازی‌ جدید به‌ نیروهای‌ اقتصادی‌ كلان‌ منتهی‌ شده‌ كه‌ وابستگی‌ بیشتر كشورها و بازارها به‌ یكدیگر را به‌وجود آورده‌ و همچنین‌ عوامل‌ اقتصادی‌ خُردِ مرتبط‌ با سطوح‌ كلان‌ را پدید آورده‌ است‌. پیشرفتهای‌ فنّاوری‌ به‌طور چشمگیری‌ ماهیت‌ تولید و توزیع‌ و شیوه‌های‌ ارتباطات‌ را تغییر داده‌اند.

جوزف‌ نای‌ و رابرت‌ كوهن‌ فهم‌ جهانی‌ شدن‌ را در گرو تعریف‌ مفاهیمی‌ چون‌ وابستگی‌ متقابل‌ و به‌ویژه‌ جهانی‌گرایی‌ می‌دانند. آنها جهانی‌گرایی‌ را به‌ انواعی‌ چون‌ جهانی‌گرایی‌ اقتصادی‌، نظامی‌، زیست‌محیطی‌ و اجتماعی‌ و فرهنگی‌ تقسیم‌ می‌كنند و اهمیت‌ یافتن‌ بحث‌ جهانی‌ شدن‌ را با اهمیت‌ یافتن‌ ابعاد متعدد جهانی‌گرایی‌ مرتبط‌ می‌دانند.یكی‌ از مهم‌ترین‌ نیروهای‌ محرك‌ پدیده‌ جهانی‌ شدن‌، انقلاب‌ فنّاوری‌ ارتباطات‌ و اطلاعات‌ بوده‌ است‌. نخستین‌ تأثیر این‌ انقلاب‌، پدیده‌ هم‌گرایی‌ است‌ كه‌ نشان‌ دهنده‌ ارتباطات‌ روزافزون‌ و تنگاتنگ‌ بین‌ اقتصاد بخشهای‌ گوناگون‌ جهان‌ است‌ كه‌ در آن‌ شركتها و صنایع‌ كشورهای‌ مختلف‌ به‌طور مستمر به‌ مبادلات‌ تجاری‌ می‌پردازند و این‌ ارتباطات‌ را مرزهای‌ ملی‌ و موانع‌ تجاری‌ محدود نمی‌كنند. فنّاوری‌ ارتباطات‌ و اطلاعات‌، بر رقابت‌پذیری‌ یك‌ كشور در دو سطح‌ اقتصادی‌ خرد و كلان‌ تأثیر می‌گذارد، قدرت‌ تولید را در بخش‌ تولید، مدیریت‌ و خدمات‌ تقویت‌ می‌كند و نوعی‌ آزادی‌ اقتصادی‌ ایجاد می‌نماید كه‌ منجر به‌ توسعه‌ زیر ساختها خواهد شد. برخی‌ از پژوهشگران‌ معتقدند كه‌ می‌توان‌ جهانی‌ شدن‌ را از ابعاد متعدد سیاسی‌، فرهنگی‌ و اقتصادی‌ بررسی‌ كرد و لوازم‌ و آثار هر یك‌ را تشخیص‌ داد. در این‌ میان‌، دیدگاه‌ صاحب‌نظران‌ جهانی‌ شدن‌ نیز درخور توجه‌ است‌. برخی‌ از آنان‌ معتقدند كه‌ از لحاظ‌ سیاسی‌ حاكمیت‌ دولتها و مرزهای‌ آنها رو به‌ سستی‌ است‌ و چند جانبه‌گرایی‌ و سازمانهای‌ متعدد فراملی‌ و غیردولتی‌ جانشین‌ دولتها خواهند شد. در مقابل‌، برخی‌ دیگر همچنان‌ دولتها را مهم‌ترین‌ بازیگر در نظام‌ بین‌الملل‌ قلمداد می‌كنند. از لحاظ‌ فرهنگی‌ نیز گروهی‌ اذعان‌ می‌دارند كه‌ نوعی‌ فرهنگ‌ جهانی‌ در حال‌ شكل‌گیری‌ است‌ كه‌ فرهنگهای‌ بومی‌ در درون‌ آن‌ رنگ‌ می‌بازند، حال‌ آنكه‌ برخی‌ معتقدند جهانی‌ شدن‌ منجر به‌ احیای‌ هویت‌ ملی‌ خواهد شد.از بُعد اقتصادی‌ نیز گروهی‌ بر این‌ باورند كه‌ نوعی‌ اقتصاد فراملی‌ و نوع‌ جدیدی‌ از تقسیم‌ كار بین‌المللی‌ در حال‌ شكل‌گیری‌ است‌ كه‌ اقتصادهای‌ ملی‌ را در درون‌ خود هضم‌ می‌كند. اما برخی‌ دیگر معتقدند كه‌ تعاملات‌ اقتصادی‌ فعلی‌ در بهترین‌ حالت‌ فقط‌ منجر به‌ شكل‌گیری‌ بلوكهای‌ اقتصادی‌ منطقه‌ای‌ خواهد شد. به‌ علاوه‌، برخی‌ دیگر از صاحب‌نظران‌ آن‌ را نوعی‌ امپریالیسم‌ جدید در نظر گرفته‌اند كه‌ بی‌عدالتی‌ را در بین‌ كشورها افزایش‌ می‌دهد.

برخی‌ جهانی‌ شدن‌ را نظام‌ سلطه‌ نوینی‌ در نظر می‌گیرند كه‌ مورد حمایت‌ اقتصادهای‌ سرمایه‌داری‌ بزرگ‌ جهان‌ پس‌ از جنگ‌ سرد است‌، كه‌ آنها به‌ دنبال‌ تقویت‌ منافع‌ سیاسی‌ و اقتصادی‌ خود هستند. مخالفانِ دیدگاه‌ فوق‌ اظهار می‌كنند كه‌ در دنیای‌ جهانی‌ شده‌ مرز بین‌ سیاست‌ و قدرت‌ و سیاست‌ هنجاری‌ رو به‌ تحلیل‌ است‌. مفاهیمی‌ مانند دموكراسی‌، لیبرالیسم‌ و حقوق‌ بشر با مسائلی‌ چون‌ حیثیت‌، اعتبار و قدرت‌ مرتبط‌ خواهند شد. در چنین‌ شرایطی‌ تمدنهای‌ موجود به‌ سوی‌ یك‌ تمدن‌ عظیم‌ هم‌گرایی‌ پیدا خواهند كرد. این‌ تمدن‌ جدید شامل‌ اقتصاد و مالیه‌ جهانی‌، شبكه‌های‌ ارتباطی‌ جهانی‌، نهادها و سیاستهای‌ جدید هنجاری‌، نظام‌ بین‌المللی‌ پس‌ از شكل‌گیری‌ نظام‌ دولت‌ ـ ملتها و شناسایی‌ و احترام‌ به‌ فرهنگهای‌ مختلف‌ است‌، اگرچه‌ به‌ این‌ موارد محدود نمی‌گردد.

سرانجام‌ گروه‌ دیگری‌ از صاحب‌نظران‌، جهانی‌ شدن‌ را نوعی‌ تغییر الگو می‌دانند كه‌ شامل‌ تغییر در ارزشها، شیوه‌ زندگی‌، و تساهل‌ در برابر تنوع‌ (نژادی‌، فرهنگی‌، جنسی‌ و غیره‌) است‌. رونالد اینگلهارت‌ معتقد است‌: «اعتبار فرا روایتهای‌ بزرگ‌ مذهبی‌ و مرامی‌ در بین‌ توده‌های‌ مردم‌ در حال‌ از دست‌ رفتن‌ است‌. ایجاد همسانی‌ و نظام‌ سلسله‌ مراتبی‌ كه‌ از ویژگیهای‌ مدرنیته‌ است‌ جای‌ خود را به‌ پذیرش‌ روزافزون‌ تكثر می‌دهد.» همچنین‌ فاصله‌ گرفتن‌ از خردگرایی‌ ابزاری‌ ــ كه‌ زمانی‌ از مشخصه‌های‌ نوین‌سازی‌ به‌شمار می‌رفت‌ ــ و حركت‌ به‌سوی‌ تأكید بیشتر بر خردگرایی‌ ارزشی‌ و كیفیت‌ دغدغه‌های‌ زندگی‌، مشخصه‌ دیگر این‌ تغییر عمده‌ به‌شمار می‌رود.

بررسی‌ برخی‌ از تعاریف‌ جهانی‌ شدن‌ نشان‌ می‌دهد كه‌ صاحب‌نظران‌ به‌ این‌ مفهوم‌ با دو رویكرد كلی‌ نگریسته‌اند: عده‌ای‌ آن‌ را به‌ صورت‌ یك‌ روند در نظر می‌گیرند و برخی‌ دیگر آن‌ را به‌ صورت‌ یك‌ برنامه‌. طبق‌ تعریف‌ دوم‌، جهانی‌ شدن‌ طرح‌ و برنامه‌ تدوین‌ شده‌ قدرتهای‌ غربی‌، به‌ ویژه‌ امریكا، برای‌ سلطه‌ همه‌ جانبه‌ اقتصادی‌، سیاسی‌ و فرهنگی‌ بر كشورهای‌ جهان‌ سوم‌ است‌.

برخی‌ از صاحب‌نظران‌ معتقدند كه‌ جهانی‌ شدن‌ پیامدهای‌ جدّی‌ برای‌ محیط‌ زیست‌ و ثبات‌ اقتصاد جهانی‌ به‌ همراه‌ داشته‌ و به‌ علاوه‌ تاكنون‌ در خدمت‌ مردم‌ فقیر جهان‌ نبوده‌ است‌. آنها بر این‌ باورند كه‌ بخشی‌ از این‌ مشكلات‌ و نابرابری‌ اقتصادی‌ ناشی‌ از عملكرد سازمانهای‌ اقتصادی‌ بین‌المللی‌، مانند صندوق‌ بین‌المللی‌ پول، بانك‌ جهانی‌ و سازمان‌ تجارت‌ جهانی، است‌ كه‌ مدیریت‌ این‌ نهادها بیشتر زیر نظر و در خدمت‌ كشورهای‌ پیشرفته‌ صنعتی‌ بوده‌ است‌ تا كشورهای‌ در حال‌ توسعه‌.
جهانی‌ شدن‌ مشكلات‌ زیادی‌ در راه‌ ایجاد مفاهیم‌ بین‌ تمدنها ایجاد می‌كند، زیرا تلاش‌ آن‌ بر این‌ است‌ كه‌ فرهنگها و سنتهای‌ مختلف‌ سراسر جهان‌ را از طریق‌ تثبیت‌ نظام‌ سلطه‌ به‌ صورت‌ همگن‌ درآورد. (مزروعی‌، ص‌ ۲۴۵ـ۲۴۶)

همچنین‌ روندهای‌ متناقض‌ موجود در جهانی‌شدن‌، مانند توزیع‌ ناعادلانه‌ امكانات‌ اقتصادی‌، موجب‌ شده‌ است‌ تا نوعی‌ جهانی‌شدن‌ از پایین‌ در مقابل‌ جهانی‌شدن‌ از بالا شكل‌ بگیرد. در حالی‌ كه‌ جهانی‌ شدن‌ از بالا بر همگن‌سازی‌ تأكید دارد، جهانی‌ شدن‌ از پایین‌ بر عدم‌ تجانس‌ و تفاوتها تكیه‌ می‌كند.

ب‌) جهان‌ اسلام‌ و جهانی‌ شدن‌. تحولات‌ سیاسی‌ پس‌ از جنگ‌ سرد، به‌ویژه‌ ظهور جهانی‌ شدن‌، به‌ نوعی‌ موجب‌ تقابل‌ مسائل‌ جهانی‌ و محلی‌ شده‌ است‌. به‌رغم‌ این‌ باور كه‌ جهانی‌گرایی‌ و بومی‌گرایی‌ از یكدیگر تغذیه‌ و گاهی‌ همدیگر را اصلاح‌ می‌كنند، مشخص‌ نیست‌ كه‌ بتوان‌ همواره‌ و به‌ آسانی‌ بین‌ این‌ دو توازن‌ ایجاد نمود.

گرایشهای‌ متناقض‌ موجود در جهانی‌ شدن‌ نئولیبرالی‌ (بین‌المللی‌سازی‌ تولید، مالیه‌ و تبادلات‌) و جهانی‌ شدن‌ دموكراسی‌ (مراحل‌ سیاسی‌ و اجتماعی‌ گسترش‌ ارزشها و حكومت‌ دموكراتیك‌)، مسائل‌ متعددی‌ را برای‌ جامعه‌ جهانی‌ مطرح‌ ساخته‌ است‌.( <جهانی‌ شدن‌: بازتابهای‌ انتقادی>، ۱۹۹۶) به‌ اعتقاد برخی‌ از صاحب‌نظران‌، رشد اقتصادی‌ نه‌ از طریق‌ دموكراسی‌ بلكه‌ برپایه‌ ثَبات‌ سیاسی‌ و سیاستهای‌ سازگار با بازار ایجاد می‌گردد. دموكراسی‌ پیش‌ شرط‌ رشد اقتصادی‌ شرق‌ آسیا نبوده‌ است‌. در كشورهای‌ امریكای‌ جنوبی‌ نیز دموكراسی‌ شكل‌ گرفته‌، اما رشد اقتصادی‌ حاصل‌ نشده‌ است‌.
جهانی‌ شدن‌، كه‌ با توسعه‌ ناهماهنگ‌ همراه‌ بوده‌ است‌، موجب‌ شده‌ تا تضاد و اختلاف‌ بین‌ كشورهای‌ شمال‌ و جنوب‌ بیش‌ از پیش‌ جلوه‌ نماید.

جهانی‌ شدن‌، بیشتر سبب‌ گسترش‌ سیاستهای‌ اقتصادی‌ نئولیبرال‌ می‌شود تا تقویت‌ مؤلفه‌ها و نهادهای‌ دموكراتیك‌. به‌ علاوه‌، این‌ باور كه‌ گردش‌ بی‌قید و شرط‌ سرمایه‌ به‌ نفع‌ همگان‌ خواهد بود به‌ شدت‌ مورد تردید قرار گرفته‌ است‌. به‌ اعتقاد برخی‌ صاحب‌نظران‌، بحران‌ شرق‌ آسیا در اواخر دهه‌ ۱۳۷۰ ش‌/ ۱۹۹۰ چالش‌ عمده‌ای‌ برای‌ آموزه‌های‌ بازار آزاد به‌وجود آورد كه‌ خود این‌ آموزه‌ها از گذشته‌ بخش‌ عمده‌ای‌ از اقتصاد سیاسی‌ بین‌المللی‌ را تشكیل‌ داده‌اند.
در برخی‌ كشورهای‌ مسلمان‌، مانند الجزایر و تركیه‌، ناكامی‌ سیاستهای‌ نئولیبرال‌ و ناتوانی‌ دولت‌ در حفظ‌ ارزشهای‌ مهم‌ دینی‌، موجب‌ واكنش‌ اسلام‌گرایان‌ شده‌ است‌.بسیاری‌ از اندیشمندان‌، احیای‌ اسلامی‌ را پاسخی‌ به‌ ناكامی‌ ملی‌گرایان‌ سكولار و دولتهای‌ جدید در حمایت‌ از افراد، چه‌ از لحاظ‌ فرهنگی‌ چه‌ از لحاظ‌ مادّی‌، می‌دانند. به‌ویژه‌، ناكامیهای‌ اجتماعی‌ و اقتصادی‌ كشورهای‌ مسلمان‌ سبب‌ شده‌ است‌ تا بخشهای‌ حاشیه‌ای‌ جامعه‌ مدنی‌ برضد دولت‌ شورش‌ كنند و از آن‌ به‌ عنوان‌ كاتالیزور، برای‌ ایجاد بسیج‌ عمومی‌ و مقاومت‌، استفاده‌ نمایند. با این‌ حال‌، این‌ مقاومت‌ تنها به‌ اقتصاد سیاسی‌ محدود نمی‌شود بلكه‌ عوامل‌ اجتماعی‌، فرهنگی‌ و مذهبی‌ نیز در گسترش‌ و تشدید اسلام‌گرایی‌ نقش‌ عمده‌ای‌ داشته‌اند. (ایوبی، ص‌۹۱؛ «سمپوزیوم‌: تجدید حیات‌ اسلام‌ در خاورمیانه‌، ص‌ ۱۲ـ۱۳، به‌ نقل‌ از اسپوزیتو؛ كمال‌پاشا و سمتر، ص‌ ۱۸۷ـ۲۰۱)

اسلام‌گرایی‌ در شمال‌ افریقا و خاورمیانه‌ نشانه‌ تلاش‌ رهبران‌ مسلمان‌ در جهت‌ كسب‌ مشروعیت‌ فرهنگی‌ برای‌ اهداف‌ و راهبردهای‌ سیاسی‌ و اقتصادی‌ است‌. بحرانهای‌ سیاسی‌، اقتصادی‌ و اجتماعی‌، زمینه‌ لازم‌ را برای‌ رشد جنبه‌های‌ سیاسی‌ دین‌ فراهم‌ می‌آورد. بیداری‌ اسلامی‌ نشان‌دهنده‌ شكافی‌ عمیق‌ در روند جهانی‌ شدن‌ است‌ و از طرف‌ دیگر برای‌ مسلمانان‌ كه‌ درگیر پیامدهای‌ منفی‌ لیبرالیزاسیون‌ اقتصادی‌ بوده‌اند، نیرویی‌ فرهنگی‌ فراهم‌ آورده‌ است‌؛ یعنی‌، مقاومت‌ در برابر جهانی‌ شدن‌ نئولیبرال‌، برای‌ مقابله‌ با دیدگاهها و فردگرایی‌ و لذت‌گرایی‌ غربی‌، شكل‌ فرهنگی‌ به‌ خود گرفته‌ است‌. در قالب‌ این‌ مفهوم‌، دینداری‌ جانشین‌ مدرنیته‌ می‌شود، به‌گونه‌ای‌ كه‌ به‌ جنبه‌های‌ غیرمادّی‌ پیشرفت‌ و جایگاه‌ آن‌ در شكل‌گیری‌ اجتماعِ مبتنی‌ بر موازین‌ اخلاقی‌ اسلامی‌ توجه‌ دارد. (كمال‌پاشا و سمتر، ص‌ ۱۸۷ـ۱۹۰)

جهانی‌ شدن‌ از نوعی‌ نظام‌ بین‌المللی‌ سرمایه‌داری‌ پشتیبانی‌ می‌كند كه‌ شامل‌ بخش‌ پیرامونی فقیر شده‌، حاشیه‌نشین‌ و از هم‌ گسسته‌ است‌، و توده‌های‌ حاشیه‌نشین‌ شده‌ خواهان‌ راه‌حلهایی‌ در چارچوب‌ مذهب‌ هستند.

چند دهه‌ نوین‌سازی‌ و تغییرات‌ اجتماعی‌ در جهان‌ اسلام‌، كه‌ عمدتاً بر اساس‌ الگوهای‌ غربی‌ صورت‌ گرفته‌، هم‌زمان‌ هم‌گرایی‌ اقتصادی‌ در اقتصاد جهانی‌ و فاصله‌ گرفتن‌ فرهنگی‌ از غرب‌ را به‌ همراه‌ داشته‌ است‌. در گذشته‌، جهانی‌ شدن‌ به‌ استعمار، درگیریهای‌ مذهبی‌ و گرایشهای‌ مبتنی‌ بر عرفی‌گرایی‌ منتهی‌ شد كه‌ حاصل‌ آن‌ ایجاد جهان‌ مدرن‌ و محروم‌ از محتوای‌ اخلاقی‌، به‌ویژه‌ اخلاق‌ دین‌، بود. اكنون‌ دینداری‌ به‌عنوان‌ جانشین‌ مدرنیته‌، یكی‌ از مشخصه‌های‌ برخی‌ از كشورهای‌ اسلامی‌ است‌. همچنین‌ خواست‌ اسلام‌ این‌ است‌ كه‌ ایمان‌، وعده‌ الاهی‌ و عناصر بسیج‌ كننده‌ را به‌گونه‌ای‌ با یكدیگر پیوند دهد كه‌ نیروی‌ مقاومت‌ در برابر مداخله‌ خارجی‌ شكل‌ بگیرد. بُعد حیاتی‌ این‌ خواست‌، اجتماعی‌ است‌ نه‌ اقتصادی.‌ (كمال‌پاشا و سمتر، ص‌ ۱۹۸) به‌ گفته‌ یكی‌ از صاحب‌نظران‌، شبكه‌های‌ ارتباطی‌ بین‌المللی‌ و قدرت‌ اطلاعاتی‌ ـ فرهنگی‌ مرتبط‌ با جهانی‌ شدن‌، امریكا و تعدادی‌ از قدرتهای‌ اروپایی‌ را بر همه‌ ابعاد سیاسی‌، نظامی‌ و اقتصادی‌ حاكم‌ ساخته‌ است‌. این‌ روند جهانی‌سازی‌ فاصله‌ بین‌ نظامهای‌ فرهنگی‌ اسلامی‌ و غیراسلامی‌ موجود در جهان‌ سوم‌ را با نظامهای‌ فرهنگی‌ غرب‌ بیشتر می‌سازد. وی‌ با تأكید بر ارتباط‌ احیای‌ اسلامی‌ و نظام‌ سلطه‌ جهانی‌ اشاره‌ كرده‌ است‌ كه‌ چون‌ قدرتهای‌ حاكم‌ غربی‌ توانایی‌ ایجاد هنجارها و عرفهای‌ نظامهای‌ اقتصادی‌ و سیاسی‌ بین‌المللی‌ را در اختیار دارند، سیاست‌ به‌ اصطلاح‌ قبیله‌ای‌ و عشیره‌ای‌ دیگر فرهنگها، در قالب‌ دولتها و نهادها و گروهها، و در پاسخ‌ به‌ گرایشهای‌ فرهنگی‌ پنهانِ موجود در جوامعِ رو به‌ تغییر، سر برخواهند آورد (مولانا، ص‌ ۴۱۴)

از شیوه‌ تقویت‌ حقوق‌ بشر در جوامع‌ غیرغربی‌، به‌ویژه‌ در ارتباط‌ با روند جهانی‌ شدن‌، انتقادهای‌ بسیاری‌ شده‌ است‌. به‌ عقیده‌ ریچارد فالك‌، تقویت‌ حقوق‌ بشر به‌ مثابه‌ جانشینی‌ برای‌ سوسیالیسم‌ دشوار است‌. وی‌ اظهار می‌دارد كه‌ اقتصاد بازار آزاد، آن‌ بخش‌ از حقوق‌ بشر را كه‌ با برآوردن‌ نیازهای‌ اولیه‌ فردی‌ یا گروهی‌ مرتبط‌ باشد نمی‌پذیرد. به‌ نظر وی‌، غرب‌ از حمایت‌ خود از حقوق‌ بشر، به‌ مثابه‌ شیوه‌ای‌ برای‌ به‌ چالش‌ كشاندن‌ رفتار جوامع‌ غیرغربی‌، استفاده‌ كرده‌ است‌. چنین‌ روشی‌ این‌ تردید را به‌ وجود می‌آورد كه‌ حقوق‌ بشر در عمل‌ توجیه‌ منطقی‌ دیپلماسی‌ مداخله‌جویانه‌ و تأكید مجدد بر برتری‌ تمدن‌ غرب‌ در دوران‌ پس‌ از استعمار است.

از این‌رو به‌ نظر می‌رسد كشورهای‌ غربی‌ غالباً از بحث‌ حقوق‌ بشر برای‌ توجیه‌ سیاستهای‌ خود در قبال‌ دولتهایی‌ استفاده‌ می‌كنند كه‌ از لحاظ‌ سیاسی‌ با آنها اختلاف‌ اساسی‌ دارند. به‌ عبارتی‌، عملكرد ضعیف‌ یك‌ كشور در زمینه‌ حقوق‌ بشر الزاماً تأثیری‌ بر برقراری‌ مناسبات‌ تنگاتنگ‌ با آن‌ كشور ندارد. مثلاً، نظام‌ پادشاهی‌ و سیاسی‌ عربستان‌ مانعی‌ بر سر راه‌ ارتباط‌ تنگاتنگ‌ این‌ كشور با غرب‌ نبوده‌ است‌. احتمالاً تا زمانی‌ كه‌ سیاست‌ خارجی‌ عربستان‌ تهدید و رقابتی‌ برای‌ غرب‌ ایجاد نكند، این‌ شكل‌ عادی‌ مناسبات‌ تداوم‌ خواهد داشت.

واكنش‌ به‌ جهانی‌ شدن‌ در قالب‌ جنبشهای‌ محلی‌ و در جهت‌ ساماندهی‌ نیازها و خواستهای‌ توده مردم‌ است‌. یكی‌ از منتقدان‌ معتقد است‌ كه‌ بر اساس‌ شواهد موجود، مردم‌ جهان‌ سوم‌ به‌ دولت‌ و سازمانهای‌ بین‌المللی‌ پشت‌ كرده‌اند، زیرا آنها را بیشتر از آنكه‌ حامی‌ خود بدانند، دشمن‌ خود قلمداد می‌كنند.رابرت‌ كاكس‌ معتقد است‌ كه‌ این‌ روند با احیای‌ هویت‌ (مثلاً مذهب‌، قومیت‌ یا جنسیت‌) و تأكید بر محلی‌گرایی‌، به‌جای‌ تكیه‌ بر سازوكارهای‌ سیاسی‌ گسترده‌تر، همراه‌ است‌. از این‌ منظر، جهانی‌ شدن‌، بر تعداد افرادی‌ كه‌ از هویت‌ خود، آگاه‌اند خواهد افزود و آنان‌ خواستار مجموعه‌ جدیدی‌ از حقوق‌ بشر خواهند شد.

ج‌) بررسی‌ رویكردهای‌ كلی‌ جهان‌ اسلام‌ در قبال‌ جهانی‌ شدن‌. با نگاهی‌ كلی‌ به‌ بحثها و آرای‌ اندیشمندان‌ جهان‌ اسلام‌ در باره‌ جهانی‌ شدن‌، آشكار می‌شود كه‌ این‌ بحثها با موضوعات‌ دیگری‌ چون‌ توسعه‌ و نوگرایی‌ پیوند دارد. بیشتر اندیشمندان‌ جهان‌ اسلام(رجوع کنید به ادامه مقاله‌)، جهانی‌ شدن‌ را پدیده‌ای‌ اجتناب‌ناپذیر می‌دانند اما بحث‌ اصلی‌ آنان‌، یافتن‌ ساز و كاری‌ برای‌ حفظ‌ هویت‌ مسلمانان‌ در این‌ «وضع‌« است.‌ (ابوربیع‌، ص‌ ۱۶۸)

این‌ مسئله‌ كه‌ آیا مسلمانان‌ باید خود را با وضع‌ متغیر سیاست‌ و فرهنگ‌ و عرف‌ جهانی‌ انطباق‌ دهند، بحثهای‌ زیادی‌ را در بین‌ آنها به‌وجود آورده‌ است‌. از یك‌ سو برخی‌ از مسلمانان‌ با ارزشها و عرفهای‌ غیراسلامی‌ غربی‌ كنار آمده‌اند،و از سوی‌ دیگر برخی‌ بر الگوی‌ سنّتی‌ اسلام‌ تأكید می‌ورزند. این‌ اختلافات‌، افراد یا گروهها و به‌ همان‌ اندازه‌ دولتها را از هم‌ جدا می‌سازد. همچنین‌ این‌ اختلافات‌ بیانگر كشمكش‌ در جهان‌ اسلام‌ بر سر تعریف‌ و به‌ كارگیری‌ معتبر مفاهیم‌ فرهنگی‌، ارزشها و نمادهاست‌. در محیطی‌ كه‌ منافع‌ قدرت‌ با سازه‌های‌ فرهنگی‌، مانند عناوین‌، آرمانها و نمادهای‌ ارزشمند جوامع‌ اسلامی‌، به‌ رقابت‌ می‌پردازد این‌ كشمكش‌ به‌ صورت‌ نوعی‌ سیاست‌ فرهنگی‌ در نظر گرفته‌ می‌شود.

رابرت‌ هفنر معتقد است‌ كه‌ حتی‌ با افزایش‌ فشارهای‌ مربوط‌ به‌ همگن‌سازی‌، جهان‌ اسلام‌ شاهد رشد تمایلاتی‌ مبنی‌ بر ارائه‌ تفاسیر متعدد از مفهوم‌ ایمان‌ بوده‌ است‌. به‌ اعتقاد وی‌، امروزه‌ عده‌ای‌ از مسلمانان‌ خواستار نوعی‌ تفسیر از اسلام‌ هستند كه‌ در تضاد با معیارهای‌ اسلام‌گرایی‌ حكومتی‌ قرار می‌گیرد. این‌ بحث‌ كه‌ چه‌ مرجعی‌ حق‌ دارد به‌ تعریف‌ و تبیین‌ ایمان‌ بپردازد، اخیراً در هندوئیسم‌ و مسیحیت‌ هم‌ مطرح‌ شده‌ است‌. تحولات‌ اخیر در مسیحیت‌، اسلام‌ و هندوئیسم‌، مؤید آن‌ است‌ كه‌ برخورد تمدنها در شكل‌ واقعی‌ آن‌ در دوران‌ معاصر بین‌ غرب‌ و دیگر گروهها و ادیان‌، رخ‌ نمی‌دهد بلكه‌ بین‌ گروههای‌ مختلف‌ در قالب‌ همان‌ ملتها و تمدنها اتفاق‌ می‌افتد.

برای‌ فهم‌ كشمكش‌ موجود در جهان‌ اسلام‌ در باره‌ تعریف‌ نمادهای‌ فرهنگی‌ و سیاسی‌ آن‌، بهتر است‌ چهار گروه‌ از مسلمانان‌ (سنّت‌گرایان‌، مسلمانان‌ لیبرال‌، عمل‌گرایان‌ و چپ‌گرایان‌) را بررسی‌ كنیم‌، زیرا هر كدام‌ از آنها چالشهای‌ جهانی‌ شدن‌ را از دید خود وارسی‌ می‌كنند.

سنّت‌گرایان‌. سنّت‌گرایان‌ یا مسلمانان‌ سنّتی‌ غالباً به‌ دوره‌های‌ اولیه‌ و میانی‌ اسلام‌ به‌ عنوان‌ الگوی‌ جهان‌بینی‌ خود می‌نگرند. آنها مخالف‌ نفوذ عقاید، رفتارها و سنّتهای‌ غربی‌ كه‌ در تضاد با اسلام‌ است‌، هستند و اسلام‌ را دینی‌ كامل‌ و تغییرناپذیر در نظر می‌گیرند كه‌ به‌ زمان‌ و مكان‌ خاصی‌ محدود نمی‌گردد. (زُهیر حسین‌، ص‌ ۹۵ـ۹۶) آنان‌ با عقاید، رفتارها و ارزشهای‌ مدرن‌ سكولار ــ از نوع‌ غربی‌ یا سوسیالیست‌ ــ مخالف‌اند و خواهان‌ حكومتی‌ هستند كه‌ با قوانین‌ شریعت‌ اداره‌ گردد. آنها دیدگاهی‌ مبتنی‌ بر جمع‌گرایی‌ دارند؛ یعنی‌، یك‌ فرد را بخشی‌ از یك‌ جامعه‌ یا گروه‌ می‌دانندكه‌ در قبال‌ جامعه‌ دارای‌ تعهداتی‌ است‌. این‌ تعهدات‌ غالباً در چارچوب‌ مفاهیم‌ دینی‌ بیان‌ می‌گردد. پس‌ طبیعی‌ است‌ كه‌ بزرگ‌ترین‌ دغدغه‌ این‌ افراد، پاسداری‌ از مرزهای‌ فرهنگی‌ جامعه‌ خود باشد. (زُهیر حسین‌، ص‌ ۱۰۵ـ۱۰۷) دیوید لمان‌ این‌ نوع‌ جهت‌گیری‌ مذهبی‌ و گسترش‌ جهانی‌ آن‌ را شیوه‌ای‌ برای‌ مدرن‌ بودن‌ و انطباق‌ خود با شرایط‌ نوین‌ و متغیر می‌داند. به‌ اعتقاد او، تأكید سنّت‌گرایان‌ بر ترسیم‌ مرزهایی‌دور جامعه‌خودنه‌تنها در نوع‌ پوشش‌زنان‌ و محدودسازی‌ احتمالی‌ آنان‌ مشخص‌ می‌گردد، بلكه‌ در ابراز شیوه‌ متفاوت‌ زندگی‌ و حمایت‌ صادقانه‌ از اجرای‌ دین‌ و سنّت‌ منعكس‌ می‌شود.

سنّت‌گرایان‌ مصمم‌اند تا از جامعه‌ خود در مقابل‌ شكل‌ جدید سلطه‌ فرهنگی‌، كه‌ آنها به‌ آموزه‌ جهانی‌ شدن‌ و حقوق‌ بشر جهانی‌ نسبت‌ می‌دهند، محافظت‌ نمایند. آنها حمایت‌ جهان‌ غرب‌ از حقوق‌ بشر را شیوه‌ جدید غرب‌ در تثبیت‌ سلطه‌ فراگیر خود بر كشورهای‌ در حال‌ توسعه‌ در نظر می‌گیرند. (اعجاز اكرم‌، ص‌ ۲۴۰ـ۲۴۳)

سنّت‌گرایان‌، كه‌ معتقدند جهانی‌ شدن‌ به‌ دنبال‌ همگن‌سازی‌ دیگر فرهنگهای‌ بومی‌ در قالب‌ الگوی‌ غربی‌ است‌، امروزه‌ با فشارهای‌ زیاد نیروهای‌ عرفی‌گرا و نوگرا روبه‌رو هستند. این‌ هجوم‌ فرهنگی‌ مادّه‌گرایی‌، مصرف‌گرایی‌ و نوگرایی‌ از طریق‌ اینترنت‌، تلویزیون‌ و ویدئو منتقل‌ می‌گردد. در بین‌ بسیاری‌ از مسلمانان‌ این‌ دیدگاه‌ مشترك‌ وجود دارد كه‌ شمال‌ به‌ جای‌ آنكه‌ به‌ مردم‌ جنوب‌ اجازه‌ دهد تا عقاید خاص‌ خود را حفظ‌ نمایند، قصد دارد تحت‌ پوشش‌ جهانی‌ شدن‌، فرهنگ‌ جنوب‌ را تغییر دهد.

سنّت‌گرایان‌ اظهار می‌دارند كه‌ الگوی‌ جامعه‌ اسلامی‌ مبتنی‌ بر توحید، به‌ حیات‌ و اعمال‌ انسانها معنا و روح‌ می‌بخشد و نمی‌تواند تابع‌ دیدگاه‌ جامعه‌ اطلاعاتی‌ و جامعه‌ اطلاعاتی جهانی در حال‌ ظهور باشد (مولانا، ص‌ ۳۹۸ـ۴۰۷). دیدگاه‌ اسلامی‌ در باره‌ جامعه‌ یا امت‌، بیانگر یك‌ جامعه‌ جهانی‌ با عضویت‌ نامحدود است‌ كه‌ اعضای‌ آن‌ در قبال‌ اسلام‌ احساس‌ تعهد می‌كنند. امت‌، تنوع‌ را به‌ رسمیت‌ می‌شناسد و به‌ آن‌ احترام‌ می‌گذارد اما بر وحدت‌ تأكید دارد (مولانا، ص‌ ۴۰۵). جهانی‌ شدن‌ به‌ شدت‌ با منافع‌ گسترده‌ سیاسی‌، ایدئولوژیك‌ و تجاری‌ غرب‌ پیوند دارد. به‌طور خلاصه‌، در جهان‌ امروز این‌ مفهوم‌ با استیلای‌ جهانی‌ غرب‌ و استعمار نو مترادف‌ است‌. بدین‌گونه‌، به‌ اعتقاد مسلمانان‌ سنّت‌گرا جهانی‌ شدن‌ نوع‌ دیگری‌ از غربی ‌مآبی‌ و امریكایی‌سازی‌ با پیامدهای‌ فرهنگی‌ و اقتصادی‌ است‌ كه‌ به‌ دنبال‌ تحریك‌ مناقشات‌ سیاسی‌ ـ مذهبی‌ در جهان‌ اسلام‌ است.‌ (ایوبی‌، ص‌ ۷۱ـ۷۳؛ ایوبی‌، ص‌۹۱؛ ابوربیع‌، ص۱۸۱؛ ابوربیع‌، ص‌۱۹۳ـ۱۹۵؛ قرضاوی‌، ص‌ ۱۸، ۲۹ـ۳۰)

سنّت‌گرایان‌، اعتبار تمام‌ عیار نگرش‌ اخلاق‌ جهانی‌ یا فرهنگ‌ جهانی‌ مبتنی‌ بر تبادلات‌ فرهنگی‌، به‌ویژه‌ با خاستگاه‌ غربی‌، را نمی‌پذیرند. از این‌ لحاظ‌، محافظه‌كاران‌ سنّتی‌ را می‌توان‌ «محلی‌ساز» نامید كه‌ برای‌ سازماندهی‌ اقتصاد و اجتماع‌، بدون‌ تضعیف‌ كاركرد سنّتهای‌ معتبر فرهنگی‌ مذهبی‌، دیدگاهی‌ اسلامی‌ و وحدت‌گرا را مطرح‌ می‌نمایند.

مسلمانان‌ لیبرال‌. مسلمانان‌ لیبرال‌، كه‌ مدافعان‌ جهان‌گرایی‌ شناخته‌ شده‌اند، در صدد ارائه‌ الگویی‌ هستند كه‌ در آن‌ مسلمانان‌ نقش‌ مؤثری‌ در جنبش‌ تمدن‌ جهانی‌ داشته‌ باشند، این‌ الگو عمدتاً مبتنی‌ بر تفكر جدیدی‌ است‌ كه‌ در قالب‌ آن‌ مفاهیمی‌ چون‌ مسئولیت‌پذیری‌، جامعه‌ مدنی‌ و نقش‌ قانون‌ به‌ جامعه‌ اسلامی‌ نوین‌ شكل‌ می‌دهد. مسلمانان‌ لیبرال‌ نوع‌ خفیفی‌ از نسبی‌گرایی‌ و تكثرگرایی‌ فرهنگی‌ را می‌پذیرند اما نه‌ به‌ آن‌ اندازه‌ كه‌ در اعلامیه‌ جهانی‌ حقوق‌ بشر بیان‌ شده‌ است‌. مسلمانان‌ لیبرال‌، آن‌ دسته‌ از سنّتهای‌ فرهنگی‌ را كه‌ به‌ اعتقاد آنها در تضاد با معیارهای‌ نوین‌ حقوق‌ بشر بین‌المللی‌ قرار می‌گیرند، نمی‌پذیرند یا به‌ دنبال‌ تغییر آنها هستند. به‌ نظر آنها، سنّتهای‌ فرهنگی‌ به‌طور اجتماعی‌ شكل‌ می‌گیرند، پس‌ تغییر می‌یابند. برخی‌ از مسلمانان‌ لیبرال‌ از پیوستن‌ به‌ تمدن‌ جهانی‌ حمایت‌ می‌كنند و معتقدند كه‌ تمدن‌ اسلامی‌ را نمی‌توان‌ بازسازی‌ كرد. به‌ اعتقاد آنها دستیابی‌ به‌ اهدافی‌ چون‌ توسعه‌ پایدار و حكومت‌ مردم‌ سالار، مستلزم‌ تشكیل‌ جامعه‌ مدنی‌ جهانی‌ مبتنی‌ بر عقاید، هنجارهای‌ مشترك‌ و تعاملات‌ اجتماعی‌ است‌ (مظفری‌، ۱۹۹۸، ص‌ ۴۴). مسلمانان‌ لیبرال‌، كه‌ آرایشان‌ با محافظه‌كاران‌ هماهنگ‌ نیست‌، معتقدند كه‌ ارزشهای‌ مرتبط‌ با تمدن‌ غرب‌، و نه‌ غربی‌سازی‌ و نوین‌سازی‌، باید مورد توجه‌ جهانیان‌ قرار گیرد. طبق‌ نظر آنها، ارزشهای‌ جهانی‌ غربی‌، مانند آزادی‌ و برابری‌ و برادری‌، را می‌توان‌ به‌ آسانی‌ در كل‌ جهان‌ تعمیم‌ داد. آنها نه‌ تنها تمدن‌ غرب‌ را به‌ چالش‌ نمی‌كشند بلكه‌ به‌ دنبال‌ اثبات‌ مشروعیت‌ و كاربرد جهانی‌ آن‌ هستند. به‌ باور آنها، اندیشمندان‌ مسلمان‌ باید این‌ تمدن‌ جهانی‌ را بپذیرند و در عین‌ حال‌ به‌ دنبال‌ راههایی‌ باشند تا مشاركت‌ خود را با این‌ تمدن‌ بهبود بخشند. از این‌ منظر است‌ كه‌ مسلمانان‌ لیبرال‌ در جهان‌ اسلام‌ به‌ جهانی‌گرایان‌ نیز شهره‌اند. (مظفری‌، ۱۹۹۸،ص‌ ۴۴ـ۴۵)

مسلمانان‌ لیبرال‌ معتقدند كه‌ باید بین‌ آموزه‌های‌ اسلامی‌ با هنجارهای‌ بین‌المللی‌ حقوق‌ بشر و حكومت‌ مدرن‌ همزیستی‌ برقرار گردد (نعیم‌، ۱۹۹۸، ص‌ ۲۲ـ۲۳). برخی‌ دیگر از اندیشمندان‌ تأكید كرده‌اند كه‌ شریعت‌ بایستی‌ با واقعیتهای‌ كشورهای‌ دوران‌ معاصر كه‌ دارای‌ مذهب‌ و ملیت‌ متعدد هستند تطبیق‌ داده‌ شود و تفسیرهای‌ جدید و منطبق‌ بر شرایط‌ تاریخی‌ از منابع‌ اصولی‌ اسلام‌ ارائه‌ گردد (نعیم‌، ۱۹۹۵، ص‌ ۵۸ـ۵۹؛
طه‌، ص‌ ۲۷۰ـ۲۷۳)

آنها خواستار بحث‌ مجدد در مورد احكام‌ مرتبط‌ با زنان‌ و روابط‌ بین‌ زن‌ و مرد هستند و می‌پذیرند كه‌ تركیب‌ تقسیم‌ بین‌المللی‌ جدید كار و تحول‌ ارتباطات‌ راه‌ دور جهانی‌، نیاز به‌ هنجارهای‌ جدید اجتماعی‌ (مانند برابری‌ جنسیتها) در جهان‌ اسلام‌ را ایجاد نموده‌ است‌. آنها جهانی‌ شدن‌ را روندی‌ لیبرال‌ساز با پیامدهای‌ عمده‌ برای‌ روابط‌ بین‌ جنسیتها می‌دانند. مسلمانان‌ لیبرال‌ در عین‌ حال‌ كه‌ از ویژگیهای‌ آزاد سازنده‌ عصر جدید دفاع‌ می‌كنند، در مورد پیامدهای‌ اقتصادی‌ و سیاسی‌ آن‌، از جمله‌ توزیع‌ ناعادلانه‌ ثروت‌ و مزایای‌ آن‌، هشدار می‌دهند و در عین‌ حال‌ برخی‌ از آنها تأكید می‌كنند كه‌ به‌ جای‌ اتخاذ رویكردی‌ منفعلانه‌ در قبال‌ جهانی‌ شدن‌، بایستی‌ به‌ طور مشروط‌ با جهانی‌ شدن‌ همراه‌ شد و به‌ بدیل‌سازی‌ فرهنگی‌ در درون‌ آن‌ پرداخت‌. آنها آشفتگی‌ و عدم‌ اطمینان‌ موجود در دنیای‌ جهانی‌ شده‌ معاصر را به‌ سلطه‌ شركتهای‌ فراملی‌ و نفوذ شدید آنها در جهان‌ سیاست‌ مرتبط‌ می‌سازند (وایس‌، ص‌ ۱۲۸ـ۱۳۱؛
منشی‌پوری‌، ص‌ ۱۰۴؛
سجادی‌، ص‌ ۱۵۳ـ ۱۵۶)

عمل‌گرایان‌. در جهان‌ اسلام‌، دیدگاهی‌ اصلاح‌طلبانه‌ ـ عمل‌گرا وجود دارد كه‌ می‌كوشد میان‌ قوانین‌ اساسی‌ مدرن‌ و سنّتی‌ اسلامی‌، تناسبی‌ به‌ وجود آورد. مدافعان‌ این‌ دیدگاه‌ بر این‌ باورند كه‌ تمدن‌ اسلامی‌ می‌تواند همواره‌ بازسازی‌، باز تولید و احیا گردد. آنها تأكید می‌كنند كه‌ احیاگری‌ بخش‌ مهمی‌ از سنّت‌ اسلامی‌ است‌. و بنابراین‌، نوین‌سازی‌ نه‌ تنها می‌تواند اسلامی‌ باشد بلكه‌ باید آن‌ را از آن‌گونه‌ نوین‌سازی‌ كه‌ اسلام‌ یا عناصر سازنده‌ آن‌ را به‌ نفع‌ الگوهای‌ بدیل‌ غربی‌ (مانند سكولاریسم‌) حذف‌ می‌سازد، تمیز داد. در حالی‌كه‌ تجربه‌ نوین‌سازی‌ در جوامع‌ غیرغربی‌ موجب‌ احیای‌ علایق‌ و وابستگیهای‌ سنّتی‌ به‌ گروههای‌ قومی‌ و مذهبی‌ شده‌، اما همان‌گونه‌ كه‌ جف‌هینس‌ اشاره‌ كرده‌، اعتقاد عمومی‌ به‌ پیشرفت‌ از طریق‌ نوین‌سازی‌ عرفی‌گرا به‌طور كامل‌ فرو پاشیده‌ است.‌(< دین‌، جهانی‌ شدن‌ و فرهنگ‌ سیاسی‌ در جهان‌ سوم‌ >، مؤخره‌، ص‌ ۲۴۷)

این‌ اصلاح‌طلبان‌ اسلامی‌ به‌ اندازه‌ مسلمانان‌ لیبرال‌ به‌ نسبی‌گرایی‌ فرهنگی‌ معتقد نیستند. با این‌ حال‌، به‌ نظر می‌رسد كه‌ تمایلی‌ برای‌ زیر سؤال‌ بردن‌ كل‌ اعتبار آن‌ ندارند. آنها از برخی‌ مفاهیم‌ دموكراتیك‌ و اخلاقی‌ در چارچوب‌ سنّت‌ اسلامی‌ همانند اجتهاد، شورا، اجماع‌ و بیعت‌ بهره‌ می‌برند. این‌ مفاهیم‌ اجتماعی‌، كه‌ با هنجارهای‌ جهانی مربوط‌ به‌ مشروعیت‌ همخوانی‌ دارد، مستلزم‌ مسئولیت‌پذیری‌ دموكراتیك‌ و احترام‌ به‌ عدالت‌ اجتماعی‌ از سوی‌ دولتمردان‌ است.‌ (منشی‌پوری‌، ص‌ ۱۰۲)

اصلاح‌طلبان‌ اسلامی‌ مقاومت‌ مذهبی‌ در برابر عرفی‌گرایی‌ را مشروع‌ می‌دانند و خود بزرگ‌بینی‌ مبتنی‌ بر عقلِابزاری‌ و سلطه‌ اخلاقی‌ مربوط‌ به‌ تجربیات‌ غربی‌ را مورد تردید قرار می‌دهند. آنها برای‌ به‌ چالش‌ كشاندن‌ فهم‌ غربی‌ از نوین‌سازی‌ عرفی‌گرا تا حد زیادی‌ بر مفاهیم‌ اخلاقی‌ و فرهنگی‌ اسلامی‌ تكیه‌ دارند. اصلاح‌طلبان‌ با اتخاذ دیدگاهی‌ انتقادی‌ به‌ ویژگیهای‌ فردگرایانه‌ فلسفه‌ اخلاق‌ غرب‌، از الگوی‌ اسلامی‌ یك‌ جامعه‌ خوب‌ و مبتنی‌ بر هنجارها و ساختارهای‌ جمعی‌ و گروهی‌ دفاع‌ می‌نمایند. اصلاح‌طلبان‌ با اینكه‌ همانند محافظه‌كاران‌، برخی‌ دیدگاههای‌ بدبینانه‌ به‌ جهانی‌ شدن‌ دارند، انعطاف‌ زیادی‌ نسبت‌ به‌ آن‌ از خود نشان‌ می‌دهند، با این‌ حال‌ پرسشهای‌ موجهی‌ را نیز مطرح‌ می‌سازند. یكی‌ از پرسشهای‌ آنها این‌ است‌ كه‌ آیا ماهیت‌ جهانی‌ شدن‌ تلاش‌ برای‌ ساخت‌ گفتمان‌ اخلاقی‌ به‌ منظور توجیه‌ مداخله‌ و سلطه‌ بیگانگان‌ نیست‌؟ و اینكه‌ آیا گفتمان‌ حقوق‌ بشر ابزاری‌ برای‌ امریكایی‌سازی‌ فرهنگ‌ جهانی‌ نیست‌؟ (ولید سیف‌، ص‌ ۶۱)

اصلاح‌طلبان‌ مسلمان‌، با آگاهی‌ از جریانات‌ پنهان‌ نظام‌ سیطره‌ مربوط‌ به‌ جهانی‌ شدن‌، به‌ دنبال‌ بازبینی‌ نظام‌ نوین‌ جهانی‌ هستند. آنها حق‌ مشاركت‌ در روند جهانی‌ شدن‌ را برای‌ خود محفوظ‌ می‌دارند. با این‌ كار، همواره‌ امكان‌ صرفه‌جویی‌ در هزینه‌ها وجود دارد به‌ویژه‌ وقتی‌ كه‌ جهانی‌ شدن‌ به‌ صورت‌ تهدیدی‌ برای‌ هویت‌ فرهنگی‌ و ملی‌ آنها به‌ نظر برسد. همان‌گونه‌ كه‌ برخی‌ از ناظران‌ در جهان‌ عرب‌ اشاره‌ كرده‌اند، این‌ اندیشمندان‌ اصلاح‌طلب‌، مدرنیته‌ غرب‌ را به‌ همان‌ صورت‌ نظریات‌ هنجاری‌، مانند حقوق‌ بشر، دموكراسی‌ و خردگرایی‌، می‌پذیرند و معتقدند كه‌ تمایز بین‌ عناصر پایدار و تغییرپذیر میراث‌ فرهنگی‌ به‌ بحث‌ مهم‌ جهان‌ اسلام‌ بدل‌ شده‌ است‌. این‌ مسئله‌ می‌تواند به‌ ایجاد فضایی‌ منتهی‌ گردد كه‌ در آن‌ حفظ‌ فرهنگ‌ و سنّت‌ با پیشرفتهای‌ مترقی‌ جهانی‌، مانند حمایت‌ و تقویت‌ حقوق‌ بشر، در همه‌ مناطق‌ همزیستی‌ داشته‌ باشد. (حمزوی، ص‌ ۶۳)

چپ‌گرایان‌. در میان‌ آرای‌ متعدد موجود در جهان‌ اسلام‌ در زمینه‌ جهانی‌ شدن‌، چپ‌گرایان‌ نیز نظریات‌ منسجمی‌ را به‌ ویژه‌ در مورد ابعاد اقتصادی‌ و اجتماعی‌ جهانی‌ شدن‌ ارائه‌ نموده‌اند. برخی‌ از آنها جهانی‌شدن‌ را دارای‌ پیشینه‌ تاریخی‌ و یكی‌ از اَشكال‌ نظام‌ سرمایه‌داری‌ می‌دانند. (ابوربیع‌، ص‌ ۱۸۷؛
سمیر امین، ۲۰۰۲، ص‌ ۵۵ ـ۷۲؛
جلال‌ امین‌، العولمه‌ و التنمیه‌ العربیه‌: من‌ حمله‌ نابلیون‌ الی‌ جوله‌ الاوروغوای‌) آنها با اشاره‌ به‌ ابعاد سیاسی‌، اقتصادی‌، اجتماعی‌ و هویتی جهانی‌ شدن‌، بیان‌ می‌دارند كه‌ نظام‌ سرمایه‌داری‌ در قالب‌ نوین‌ خود، یعنی‌ جهانی‌ شدن‌، باعث‌ توزیع‌ ناعادلانه‌ ثروت‌ در بین‌ كشورهای‌ شمال‌ و جنوب‌، قطبی‌ شدن‌ جهان‌، تضعیف‌ اقتصادهای‌ محلی‌ و تولید مصرف‌كنندگان‌ جدید، و به‌ طور كلی‌ تبعیض‌ روزافزون‌ بین‌ كشورهای‌ مركز و پیرامونی‌ خواهد شد. (حسن‌ حنفی‌، «العولمه‌ بین‌الحقیقه‌ و الوهم‌، در ماالعولمه‌؟، ص‌ ۲۳؛
حسن‌ حنفی‌، «من‌ مثقف‌ وطنی‌ الی‌ مثقف‌ غربی‌، در ماالعولمه‌؟، ص‌۲۳۷ـ۲۳۹، ۲۴۷؛
سمیرامین‌، العولمه‌ و مفهوم‌ الدوله‌ الوطنیه‌ در الدوله‌ الوطنیه‌ و تحدیات‌ العولمه‌ فی‌ الوطن‌العربی‌ص‌ ۱۶ـ ۱۸؛
عظم‌، ص‌۱۲۰ـ۱۲۲) با این‌ حال‌، برخی‌ از آنها برای‌ مقابله‌ با وضع‌ موجود به‌ ارائه‌ راهكارهایی‌ پرداخته‌اند، از جمله‌ برقراری‌ ارتباطات‌ منسجم‌ بین‌ كشورهای‌ پیرامونی‌ و افزایش‌ احساسات‌ مبتنی‌ بر دموكراسی‌ در بین‌ كشورهای‌ مركز، استفاده‌ از فرصتها و امكانات‌ ایجاد شده‌ در عصر جهانی‌ شدن‌ و مدیریت‌ صحیح‌ فعالیتهای‌ اقتصادی‌ (سمیر امین‌، ۲۰۰۴، همانجا؛
حسن‌ حنفی‌، «من‌ مثقف‌ وطنی‌ الی‌ مثقف‌ غربی‌، در ماالعولمه‌؟، ص‌ ۲۶۵ـ ۲۶۶؛
جلال‌ امین‌، ۲۰۰۴، ص‌ ۲۱۷ـ۲۲۱)

د) هویت‌ اسلامی‌ فراملیتی‌. در بحث‌ جهانی‌ شدن‌ بایستی‌ به‌ تجربه‌ مسلمانان‌ ساكن‌ در دیگر كشورها، به‌ خصوص‌ كشورهای‌ غربی‌، اشاره‌ نمود، زیرا آنها خود در زمینه‌ روابط‌ اجتماعی‌ ـ سیاسی‌ فراملی‌ به‌ نیروی‌ عمده‌ای‌ بدل‌ شده‌اند.

پیتر مندویل‌ اذعان‌ می‌دارد كه‌ مسلمانان‌ پراكنده‌ در سایر كشورها ظاهراً هویت‌ جدیدی‌ تشكیل‌ داده‌اند كه‌ خود وی‌ آن‌ را هویتِ میان‌ نهاده‌ نامیده‌ است‌. این‌ هویت‌ جدید نه‌ در سیاستِ جامعه‌ اكثریت‌ غیرمسلمان‌، كه‌ آنها ساكن‌ آن‌ هستند، مشاركت‌ می‌كند و نه‌ در سیاست‌ كشور مبدأ خود. این‌ مسئله‌، به‌ویژه‌ در بین‌ نسلهای‌ جوان‌تر، نوعی‌ هویت‌ سیاسی‌ دوگانه‌ را به‌وجود می‌آورد كه‌ می‌توان‌ آن‌ را تا اندازه‌ای‌ بینابینی‌ دانست‌ (جلال‌ امین‌، «العولمه‌ و الهویه‌ الثقافیه‌ و المجتمع‌ التكنولوجی‌ الحدیث‌«، ص‌ ۲۱۷ـ۲۲۱)وقتی‌ این‌ افراد در بستر فرامحلی‌ قرار می‌گیرند یا وقتی‌ مهاجرت‌ می‌كنند، شكل‌ جدیدی‌ از ارتباط‌ بین‌المللی‌ به‌ راه‌ می‌افتد كه‌ در آن‌ مرزهای‌ اجتماع‌ سیاسی‌ بایستی‌ ناگزیر بازتعریف‌ گردد.

مسلمانان‌ مقیم‌ غرب‌ به‌طور روزافزونی‌ با دیگر مسلمانان‌ آشنا می‌شوند. پیامد این‌ عمل‌، گفتگو، بازنگری‌ و احیای‌ اسلام‌ بوده‌ است‌. به‌طور خلاصه‌، ما شاهد شالوده‌شكنی‌ جهان‌ اسلام‌ توسط‌ خود مسلمانان‌ هستیم‌؛
لذا به‌ راحتی‌ می‌توان‌ درك‌ كرد كه‌ چرا برخی‌ از سران‌ نیروهای‌ مخالف‌ اسلامی‌ همگی‌ در خارج‌ از كشور خود مستقر هستند.

ما شاهد شكل‌گیری‌ روندهای‌ گسترده‌تری‌ از شكل‌گیری‌ نیروها و سازمانهای‌ فراملیتی‌ هستیم‌ و تأثیر آنها بر مسلمانان‌ سراسر جهان‌ انكارناپذیر است‌. مسلمانان‌ مقیم‌ غرب‌ نقش‌ مهمی‌ در جهانی‌سازی‌ دین‌ داشته‌اند. فرامحلی‌گرایی‌، مسلمانان‌ را از اختلافات‌ درونی‌ خود بیشتر آگاه‌ می‌سازد و با آشكار كردن‌ این‌ اختلاف‌ آنها را در مقابل‌ هم‌ قرار می‌دهد.

تناقض‌ دیگر جهانی‌ شدن‌ این‌ است‌ كه‌ آن‌ هنجارهای‌ جهانی‌ و عقایدی‌ را تقویت‌ می‌سازد كه‌ دینداری‌ را از دین‌ مجزا می‌سازد و مرزهای‌ فرهنگ‌ و سیاست‌ را از میان‌ برمی‌دارد.ارزشهایی‌ كه‌ نسل‌ دوم‌ و سوم‌ مهاجران‌ مسلمان‌ در غرب‌ به‌ آن‌ پایبند هستند، الزاماً بیانگر یك‌ فرهنگ‌ مشخص‌ نیست‌ بلكه‌ تجلی‌ یك‌ هویت‌ مذهبی‌ جهانی‌ است‌ كه‌ فراتر از خود مفهوم‌ فرهنگ‌ قرار می‌گیرد .همزمان‌، جهانی‌ شدن‌، بر ضرورت‌ اتخاذ و پیروی‌ از یك سیاست‌ فرهنگی‌ خاص‌ تأكید می‌كند. این‌ تحول‌، حقوق‌دانان‌ و فعالان‌ مسلمان‌ حقوق‌ بشر را وادار ساخته‌ است‌ تا در چارچوب‌ اسلام‌ به‌ دنبال‌ مفاهیمی‌ چون‌ برابری‌، عدالت‌ اجتماعی‌ و رفع‌ تبعیض‌ باشند. آنها معتقدند كه‌ مداخلات‌ خارجی‌ (به‌ویژه‌ از نوع‌ نظامی‌ آن‌) گاهی‌ زمینه‌ساز تصعیف‌ تلاشهای‌ محلی‌ برای‌ تقویت‌ حقوق‌ بشر است‌.

ارتباطات‌ و رسانه‌های‌ جمعی‌ نیز جایگاه‌ مبارزان‌ مسلمان‌ را تقویت‌ ساخته‌ است‌. نیروهای‌ محافظه‌كار به‌طور مؤثر از نهادها و سازمانهای‌ بین‌المللی‌، مانند سازمان‌ ملل‌ متحد، به‌ نفع‌ خود استفاده‌ كرده‌اند. ائتلاف‌ نمایندگان‌ محافظه‌كار كاتولیك‌ و مسلمان‌ در برنامه‌ عمل‌ پكن‌ (۱۳۷۴ ش /۱۹۹۵)، در مورد مسائل‌ مربوط‌ به‌ جنسیت‌ و تعریف‌ حقوق‌ زنان‌ از استحكام‌ بیشتری‌ برخوردار بود. پاپ‌ ژان‌ پل‌ دوم‌، كه‌ طراح‌ این‌ ائتلاف‌ بود، از شباهتهای‌ بین‌ كاتولیكها و مسلمانان‌ محافظه‌كار بهره‌ گرفت‌ و تلاش‌ نمود تا این‌ دو گروه‌ را با یكدیگر متحد سازد.(< جهانی‌ شدن‌، جنسیت‌، و مذهب‌ >، مقدمه‌ بیس‌ و توحیدی‌، ص‌ ۳)

محدودیتها و فرصتهایی‌ كه‌ جهانی‌ شدن‌ ارائه‌ می‌نماید بسیار زیاد است‌. جهان‌ اسلام‌ به ‌صحنه‌ نبرد دیدگاه‌ خاصی‌ از نوین‌سازی‌ و تغییر اجتماعی‌ تبدیل‌ شده‌ است‌ كه‌ در آن‌ جهانی‌ شدن‌ با ابعاد اخلاقی‌ پیوند می‌یابد. برای‌ آنكه‌ جهانی‌ شدن‌ با وجهه‌ انسانی‌ در جهان‌ اسلام‌ پذیرفته‌ شود بایستی‌ تلاش‌ نمود تا نظم‌ جهانی‌ دیگری‌ ایجاد گردد تا مسلمانان‌ در چارچوب‌ آن‌ بتوانند مسیر آینده‌ خود را خود ترسیم‌ نمایند و بر سرنوشت‌ خود حاكم‌ شوند. در كل‌، تفكر اسلامی‌ و انگیزه‌ اعتقادی‌ و دینی‌ به‌ دنبال‌ ساخت‌ نوعی‌ هویت‌ است‌ كه‌ مسلمانان‌ در دنیای‌ جهانی‌شونده‌ از آن‌ محروم‌ مانده‌اند.

منابع‌:
(۱) جلال‌ امین‌، العولمه‌ و التنمیه‌ العربیه‌: من‌ حمله‌ نابلیون‌ الی‌ جوله‌ الاوروغوای‌، ۱۷۹۸ـ ۱۹۹۸، بیروت‌ ۲۰۰۱؛
(۲) جلال‌ امین‌، «العولمه‌ و الهویه‌ الثقافیه‌ و المجتمع‌ التكنولوجی‌ الحدیث‌»، در العولمه‌ و تداعیاتها علی‌ الوطن‌ العربی، بیروت‌: مركز دراسات‌ الوحده‌العربیه‌، ۲۰۰۴؛
(۳) حسن‌ حنفی‌، «العولمه‌ بین‌الحقیقه‌ و الوهم‌«، در ماالعولمه‌؟، بیروت‌: دارالفكر المعاصر، ۱۴۲۲ الف‌ ؛
(۴) حسن‌ حنفی‌، «من‌ مثقف‌ وطنی‌ الی‌ مثقف‌ غربی‌»، در همان‌، ۱۴۲۲ ب‌؛
(۵) عبدالقیوم‌ سجادی‌، درآمدی‌ بر اسلام‌ و جهانی‌ شدن‌ ، قم‌ ۱۳۸۳ ش‌؛
(۶) سمیرامین‌، «العولمه‌ و مفهوم‌ الدوله‌ الوطنیه‌»، در الدوله‌ الوطنیه‌ و تحدیات‌ العولمه‌ فی‌ الوطن‌العربی‌، قاهره‌: مكتبه‌ مدبولی‌، ۲۰۰۴؛
(۷) صادق‌ جلال‌ عظم‌، «ماهی‌ العولمه‌؟»، در ماالعولمه‌؟، قاهره‌: مكتبه‌ مدبولی‌، ۲۰۰۴؛
(۸) یوسف‌ قرضاوی‌، جهانی‌ شدن‌ و نظریه‌ی‌ پایان‌ تاریخ‌ و برخورد تمدن‌ها، برگردان‌ عبدالعزیز سلیمی‌، تهران‌ ۱۳۸۲ ش‌؛



جعبه ابزار