حبس کافران و باغیان در برابر حبس مسلمانان
ذخیره مقاله با فرمت پی دی اف
حبس کافران و باغیان در برابر حبس مسلمانان از مباحث فقهی و حقوقی مربوط به
حقوق زندانی و درباره حکم زندانی کردن کافران و خروج کنندگان بر
امام برای آزادی اسیران مسلمان بحث میکند.
فقیهان ما
فتوا به جواز حبس اسیران
اهل بغی، در مقابله به مثل دادهاند تا وسیلهای برای آزادی اسیران
اهل عدل شود، ولی این عمل را برای حبس کافران، متعرّض نشدهاند گرچه در این مورد روایتی آمده که نشان دهنده
فعل پیامبر (صلّیاللّهعلیهوآلهوسلّم) است.
۱. عن عمران بن حصین، قال: کانت بنو عامر، اسروا رجلین من اصحاب النبی فاسر النبی رجلا من ثقیف و اخذوا ناقة کانت تسبق علیها الحاجّ، فمرّ به النبی و هو موثّق، فقال: یا محمد! یا محمد! فعطف علیه. فقال: علی ما احبس و تؤخذ سابقة الحاجّ؟ قال: بجریرة حلفائک من بنی عامر و کانت بنو عامر من حلفاء ثقیف، ثم اجاز النبی فدعاه ایضا: یا محمد! فاجابه فقال: انّی مسلم. فقال: لو قلت ذلک و انت تملک امرک، افلحت کلّ الفلاح. قال: ثم اجاز النبی فناداه ایضا، فرجع الیه فقال: اطعمنی؛ فانّی جائع.
فقال النبی: هذه حاجتک، فامر له بطعام، ثم انّ النبی فادی الرجل بالرجلین اللّذین اسرا من اصحابه؛
عمران بن حصین گفت:
بنی عامر دو تن از یاران پیامبر را اسیر کردند در مقابل، پیامبر (صلّیاللّهعلیهوآلهوسلّم) مردی از
ثقیف را به
اسارت گرفت و آنان شتر سواری حاجیان را توقیف کردند. رسول اکرم به آن مرد- که بسته شده بود- گذر کرد. مرد صدا زد: محمد! محمد! پیامبر رو به او کرد. مرد گفت: برای چه من محبوسم؟ برای چه شتر سواری حجاج توقیف میشود؟ پیامبر فرمود: به جهت جرم بنی عامر، همپیمانان تو- بنی عامر از همپیمانان ثقیف بودند. پیامبر گذشت. باز صدا زد: ای محمد! پیامبر جواب داد. مرد گفت: من مسلمانم. پیامبر فرمود: اگر تو این حرف را با اراده زدهای، کاملا رستگار شدهای.
پیامبر حرکت کرد باز او را صدا زد. پیامبر پیش او آمد. مرد گفت: من گرسنهام به من غذا بده. پیامبر فرمود: این هم خواستۀ تو و دستور داد به او غذا دهند. سپس پیامبر او را در مقابل دو یار اسیرش آزاد کرد.
۲. فی قصّة سریّة عبد اللّه بن حجش: و قبض رسول اللّه: العیر و الاسیرین بعثت الیه قریش فی فداء عثمان بن عبد اللّه و الحکم بن کیسان، فقال رسول اللّه: لا نفدیکموها حتی یقدم صاحبانا
[
یعنی سعد بن ابی وقّاص و عتبة بن غزوان
]
فانّا نخشاکم علیهما. فان تقتلوهما نقتل صاحبیکم. فقدم سعد و عتبة فافداهما رسول اللّه منهم؛
در ماجرای
سریه عبداللّه بن حجش: پیامبر کاروان و دو اسیری را که قریش برای پیامبر در مقابل
عثمان بن عبداللّه و
حکم بن کیسان فرستاده بودند، گرفت. پیامبر فرمود: ما شما را آزاد نمیسازیم مگر اینکه دو یار ما (یعنی
سعد بن ابی وقّاص و
عتبة بن غزوان) بیایند؛ چرا که ما بر جان آن دو ترسانیم. اگر آن دو را بکشید، دو یار شما را میکشیم. آنگاه سعد و عتبه آمدند و پیامبر در مقابل، آن دو را آزاد ساخت.
واقدی گفته است: دو اسیر را حبس کرد.
۱.
علّامه حلّی: … اگر هر یک از دو گروه، از دیگری اسیر بگیرد، جایز است مبادلۀ اسیران اهل عدل با اسیران اهل بغی. اگر اهل بغی از معاوضۀ اسیران سرباز زدند و آنان را حبس کردند اهل عدل میتوانند اسیران آنها را حبس کنند تا باعث آزادیشان شوند. بعضی از
عامّه گفتهاند: جایز نیست؛ زیرا گناه حبس کردن اسیران اهل عدل از آن دیگران است و اگر اهل بغی اسیران اهل عدل را کشتند، جایز نیست اهل عدل اسیران آنها را بکشند در صورتی که برای آنها گروهی نباشد؛ زیرا آنها به دلیل جنایت دیگران کشته نمیشوند.
۲.
ابن قدامه: اگر هر یک از دو گروه از دیگر گروه، اسیر بگیرد جایز است مبادلۀ اسیران اهل عدل با اسیران اهل بغی و اگر اهل بغی اسیران اهل عدل را بکشند اهل عدل نمیتوانند اسیران ایشان را بکشند چون آنها با جنایت دیگران کشته نمیشوند و گناه ایشان را به دوش نمیکشند. اگر اهل بغی از مبادلۀ اسیران خودداری کردند و آنان را حبس کردند احتمال دارد جایز باشد اهل عدل اسیران اهل بغی را حبس کنند تا باعث شود اسیران آنها آزاد شوند و احتمال دارد حبس آنها جایز نباشد و آزاد شوند؛ زیرا گناه حبس اسیران اهل عدل بر عهدۀ دیگران است.
۳.
مرداوی: در بحث جنگیدن با اهل بغی: … و گفتهاند: جایز است حبس ایشان تا اسیران ما آزاد شوند.
نظر نگارنده: علّامۀ حلّی فتوای خود را به اهل بغی اختصاص داده است و همین طور ابن قدامه با اینکه موضوع روایت کافران است، ولی احتمال دارد شامل اهل بغی هم بشود چنان که احتمال دارد روایت به جواز گروگان گرفتن همپیمانان محاربان اختصاص داشته باشد؛ زیرا حضرت (صلّیاللّهعلیهوآلهوسلّم) میفرماید: «به جهت بنی عامر همپیمانان تو.» مگر اینکه گفته شود قطعا خصوصیتی از آن همپیمانان کافران یا اهل سرزمین ایشان نیست، بلکه ملاک، وسیلهای است که به آزادی اسیران مسلمان و مبادلۀ گروگانها با ایشان کمک کند.
• طبسی، نجمالدین، حقوق زندانی و موارد زندان در اسلام، ص۳۴۵-۳۴۷.