حجاج بن عبدالله برک صریمی
ذخیره مقاله با فرمت پی دی اف
بُرَک صَریمی، حجّاج بن عبدالله (و بنابر برخی منابع عبیدالله)، (مق ح ۴۰ق/۶۶۰م)، از
خوارج، و بنو صَریم از
طایفه بنی سعد بن زید از شاخههای
تَمیم است. بُرَک ضارب
معاویة بن
ابی سفیان.
برک از نخستین خوارجی بود که در کتابهای ملل و نحل اصطلاحاً به آنان «مُحَکِّمة اُولی» می گویند.
شهرت او به این دلیل است که با
ابن ملجم و
عمرو بن بکر تمیمی (یا زاذویه) برای کشتن همزمان
علی (علیهالسلام)،
معاویه و
عمروعاص، در
مکه هم پیمان شد.
به روایت مشهوری که بسیار قابل نقد به نظر میرسد
، برک یکی از ۳ تنی بود که در مکه هم
قسم شدند در یک زمان
امیرالمؤمنین علی (علیهالسلام)، معاویه و عمروعاص را در کوفه، شام و
مصر از میان بردارند.
در مآخذ موجود، اطلاعات چندانی درباره برک نیامده است و گذشته از آنکه در همان روایت مشهور، هر ۳ تن از خوارج شمرده شدهاند، به روایت
خلیفة بن خیاط، برک از جمله خوارجی بود که از پیکار
نهروان جان سالم بدر بردند.
ظاهراً واژه «برک»
کنایه از دلیری و جنگاوری است.
در برخی منابع، این شهرت همچون نام به کار رفته،
اما در منابع دیگر تصریح شده که نام اصلی برک، حجاج بوده است.
برک از تیره بنی صریم بن مُقاعس از قبیله بزرگ
بنی تمیم بود.
برک کشتن معاویه را برعهده گرفت و به
شام رفت
هر سه نفر در یک
شب، کار خود را آغاز کردند. او در حین
نماز به معاویه حمله برد، ولی ضربه خنجرش کارگر نشد و تنها به مقطوع النسل شدن معاویه انجامید که بر حسب
روایات تاریخی معاویه تصمیم گرفت از آن پس در درون مقصورهای نماز بگزارد.
به گفته
جاحظ، معاویه دیدن سگی بر روی
منبر، را راهنمای خود به این اقدام میدانست، گرچه پس از حمله برک، چنین کرده بود.
به هر حال، برک مأموریت قتل معاویه بن ابی سفیان را برعهده گرفت و به روایت مذکور، در همان روزی که
عبدالرحمان ابن ملجم مرادی،
امام علی (علیهالسلام) را مجروح کرد، بُرک نیز در حالی که معاویه در
مسجد نماز جماعت میگزارد، ظاهراً با خنجر به او هجوم آورد، اما ضربت وی بر پشت معاویه فرود آمد.
روایتها، درباره سرنوشت برک پس از اقدام به قتل معاویه، متفاوت است. بر مبنای یک روایت، معاویه فرمان داد تا او را به طرز فجیعی به قتل رسانند.
اما بر مبنای چند روایت دیگر (که همگی داستان گونه به نظر میرسند و به همین سبب، ماجرا را مشکوک جلوه میدهند) برک پس از دستگیری، به امید رهایی از چنگ معاویه، بیدرنگ، ماجرای
توطئه قتل آن سه تن را نزد او فاش کرد و با اینکه از نتیجه کار ابن ملجم بیاطلاع بود، معاویه را به قتل امام علی (علیهالسلام) امیدوار کرد،
و از وی خواست تا منتظر
خبر قتل حضرت علی (علیهالسلام) باشد؛ حتی پیشنهاد کرد که اگر ابن ملجم موفق نشد، خود او، امام علی (علیهالسلام) را به
شهادت برساند.
و به وی
اجازه دهد تا برای قتل علی (علیهالسلام) رهسپار شود، و پس از انجام کار برگردد و خود را به معاویه
تسلیم کند. برخی گفتهاند که معاویه در همانجا
حکم قتل او را صادر کرد
بعضی برآناند که او را به
زندان انداخت و پس از دریافت خبر
مرگ علی (علیهالسلام) او را
آزاد کرد.
بر مبنای چند روایت دیگر، معاویه به طرز عجیبی مداوا شد، اگرچه گفتهاند که این ضربت او را مقطوع النسل کرد.
اما طبق روایتی که ظاهراً معروفتر است، معاویه دستور داد تا دستها و پاهای (یا یک دست و یک پا) او را قطع کردند و او را به
بصره فرستادند.
برک در آنجا
ازدواج کرد و صاحب
فرزند شد. اما
زیاد بن ابیه، حاکم بصره، به این بهانه که برک معاویه را برای همیشه از فرزنددار شدن محروم کرده، فرمان قتل او را داد.
داستان برک و معاویه، از موضوع توطئة شهادت
امیرالمؤمنین علی (علیهالسلام) و نیز اقدام به
قتل عمروعاص (که آن نیز نافرجام ماند
) جدا نیست؛ زیرا در نتیجه این توطئه،
امام علی (علیهالسلام) به شهادت رسید و راه برای معاویه در اشغال کرسی خلافت هموار شد. از این منظر، توطئة مذکور بسیار عمیقتر و پیچیدهتر از آنچه در روایتهای موجود انعکاس یافته است، جلوه میکند.
(۱) ابن خلدون، تاریخ ابن خلدون المسّمی کتاب العبر و دیوان المبتدأ والخبر، بیروت ۱۴۱۳/۱۹۹۲.
(۱) ابوبکر بن ابی الدنیا، مقتل امیرالمؤمنین علی بن ابی طالب علیهالسلام، به کوشش عبدالعزیز طباطبایی، تراثنا، قم، ۱۴۰۸ق، س ۳، شم ۳.
(۲) ابن سعد، کتاب الطبقات الکبیر، چاپ ادوارد سخو، لیدن ۱۳۲۱ـ۱۳۴۷/ ۱۹۰۴ـ ۱۹۴۰.
(۳) ابن کَلبی، جَمهرة النسب لاِبن الکَلبی، ج۱، قاهره ( تاریخ مقدمه ۱۹۸۲ ).
(۴) عمروبن بحر جاحظ، کتاب الحیوان، چاپ عبدالسلام محمد هارون، مصر ۱۳۸۵ـ۱۳۸۹/ ۱۹۶۵ـ۱۹۶۹.
(۷) علی بن حسین مسعودی، مروج الذهب و معادن الجوهر، چاپ باربیه دمینار و پاوه دکورتل، پاریس ۱۸۶۱ـ۱۸۷۷، چاپ افست تهران ۱۹۷۰.
(۲) علی بن حزم، جمهرة انساب العرب، بیروت، ۱۴۰۳ق/۱۹۸۳م.
(۳) محمد بن درید، الاشتقاق، به کوشش عبدالسلام محمد هارون، بغداد، ۱۳۹۹ق/۱۹۷۹م.
(۴) محمد بن سعد، الطبقات الکبری، بیروت، دارصادر.
(۵) ابن منظور، لسان العرب.
(۶) احمد بلاذری، انساب الاشراف، به کوشش سهیل زکار و ریاض زرکلی، بیروت، ۱۴۱۷ق/۱۹۹۶م.
(۸) محمدبن محمد مفید، الارشاد،قم ۱۴۱۳.
(۹) مطهربن طاهر مقدسی، کتاب البدء و التاریخ، پاریس ۱۸۹۹ـ۱۹۱۹، چاپ افست
تهران ۱۹۶۲.
(۱۰) احمدبن عبدالوهاب نویری، نهایة الارب فی فنون الادب، ج۲۰، چاپ محمد رفعت فتح الله، قاهره ۱۳۹۵/۱۹۷۵.
(۷) هشام جعیط، الفتنة، ترجمة خلیل احمد خلیل، بیروت، ۱۹۹۵م.
(۸) خلیفة بن خیاط، تاریخ، به کوشش سهیل زکار، دمشق، ۱۹۶۸م.
(۹) احمد دینوری، الاخبار الطوال، به کوشش عبدالمنعم عامر، قاهره، ۱۹۶۰م.
(۱۰) محمد بن جریر طبری، تاریخ طبری.
(۱۱) هشام کلبی، جمهرة النسب، به کوشش ناجی حسن، بیروت، ۱۴۰۷ق/ ۱۹۸۶م.
(۱۲) محمد مبرد، الکامل، به کوشش محمدابوالفضل ابراهیم، قاهره، مکتبة النهضة.
(۱۳) علی مسعودی، مروج الذهب، به کوشش یوسف اسعد داغر، بیروت، ۱۴۰۴ق/ ۱۹۸۴م.
(۱۴) یولیوس ولهاوزن، الدولة العربیة و سقوطها، ترجمة یوسف عش، دمشق، ۱۳۷۶ق/۱۹۵۶م.
دانشنامه بزرگ اسلامی، مرکز دائرة المعارف بزرگ اسلامی، برگرفته از مقاله «برک»، شماره۴۷۷۱. دانشنامه جهان اسلام، مقاله شماره۱۰۱۷.