• خواندن
  • نمایش تاریخچه
  • ویرایش
 

حداد (ترک زینت در عده وفات)خام

ذخیره مقاله با فرمت پی دی اف



حِداد، از احکام خاص زنان به معناى خوددارى از کاربرد هرگونه زینت در مدت عِدّه وفات همسر. حداد در لغت به معناى منع کردن (جوهرى؛ زبیدى، ذیل «حد») و در فقه، خوددارى زن شوهرمرده از کاربرد زینت و بوى خوش و مانند این‌ها در مدت عدّه وفات است. (نجفى، ج ۳۲، ص ۲۷۶؛ مطیعى، ج ۱۸، ص ۱۸۱) واژه اِحداد نیز به همین معنا بوده (طوسى، ج ۵، ص ۲۶۳؛ فیومى، ذیل «حَدَّت»؛ زبیدى، ذیل «حد») و در منابع فقهى اهل‌سنّت کاربرد زیادى دارد.
هر چند در برخى منابع، از معدودى از تابعین، یعنى شَعبى (متوفى ۱۰۳) و حسن بصرى (متوفى ۱۱۰)، واجب نبودن حداد نقل شده است، (ابن‌قدامه، ج ۹، ص ۱۶۶؛ ابن‌حجر عسقلانى، ج ۹، ص ۴۰۰؛ ابن‌حنبل، ج ۶، ص ۳۹۶؛ قرطبى، ج ۳، ص ۱۸۱؛ ابن‌حجر عسقلانى، ج ۹، ص ۴۰۱ـ۴۰۲) فقهاى امامى و اهل ‌سنّت بر وجوب آن اتفاق‌نظر دارند. (کاسانى، ج ۳، ص ۲۰۸؛ نجفى، ج ۳۲، ص ۲۷۶؛ مطیعى، ج ۱۸، ص ۱۸۵) براى اثبات وجوب حداد علاوه بر اجماع فق‌ها، به احادیثى استناد شده که در آن‌ها زن از کاربرد هرگونه زینت تا پایان مدت عدّه وفات شوهر نهى شده است. (بخارى، ج ۶، ص ۱۸۵ـ۱۸۶؛ بیهقى، ج ۷، ص ۴۳۷ـ۴۴۱؛ حرّعاملى، ج ۲۲، ص۲۳۳ـ۲۳۴؛ حرّعاملى، ج ۲۲، ص۲۴۴ـ۲۴۵)
برخى فق‌ها در تبیین فلسفه حکم حِداد گفته‌اند که رعایت کردن این حکم، از سویى نوعى اظهار تأسف بر مرگ شوهر و از دست دادنِ پیوند ازدواج و مصاحبت با همسر بوده و بیانگر وجود وفادارى و رابطه احترام‌آمیز میان زوجین است و از سوى دیگر، حافظ عفت عمومى جامعه و حریم زن در برابر مردان بیگانه است. (طوسى، ج ۵، ص ۲۶۳؛ کاسانى، ج۳، ص ۲۰۹؛ علامه حلّى، ۱۴۱۴، ج ۱، ص ۳۸۲؛ ابن‌حجر عسقلانى، ج ۹، ص ۴۰۱)
فقها مراد از کاربرد زینت را در حکم حِداد، مواردى مانند پوشیدن لباسهاى رنگارنگ و استفاده کردن از طلا و جواهر و آرایه‌هاى بدن، مانند خضاب و سرمه و عطر، دانسته‌اند. (طباطبائى یزدى، ج ۲، ص ۶۳؛ زحیلى، ج ۹، ص ۷۲۰۶ـ ۷۲۰۷؛ طوسى، ج ۵، ص ۲۶۳ـ ۲۶۵؛ مطیعى، ج ۱۸، ص ۱۸۳ـ۱۸۵) در آراى فق‌ها درباره مصادیق زینتى که در حداد ممنوع شده است، اختلاف‌نظر وجود دارد، (ابن‌حجر عسقلانى، ج ۹، ص ۴۰۵ـ ۴۰۶؛ شوکانى، ج ۷، ص ۹۸ـ۹۹) که به تصریح برخى فقها، این اختلافات ناشى از تفاوت عرف‌ها در زمان‌ها و مکانهاى گوناگون است؛
از این‌رو، مصادیق زینت بر حسب زمان و مکان و افراد متفاوت است و در هر جامعه‌اى باید عرف رایج آن را درنظر گرفت، مثلا ممکن است در موقعیتى خاص حتى پوشیدن لباس مشکى زینت به شمار رود. (طباطبائى یزدى، ج ۲، ص ۶۳ـ ۶۴؛ امام‌خمینى، ج۲، ص۳۰۲؛ سیستانى، ج ۳، ص ۱۷۶ـ ۱۷۷؛ الموسوعة الفقهیة، ج ۲، ص ۱۰۷) فقهاى امامى و اهل‌سنّت امورى مانند تمیز کردن لباس و بدن، شانه‌زدن مو، ناخن گرفتن، آراستن فرزندان و خدمتکاران و تزیین منزل را از مصادیق زینت ممنوع در حداد ندانسته‌اند. (شهید ثانى، ج ۹، ص ۲۷۸؛ نجفى، ج ۳۲، ص ۲۸۱؛ الموسوعة الفقهیة، ج ۲، ص ۱۰۹)

انتهاى زمان حداد، پایان عدّه وفات است، (مطیعى، ج ۱۸، ص ۱۸۱؛ امام‌خمینى، ج۲، ص۳۰۲) که از زمان مرگ شوهر و در صورت غایب بودن او، از هنگام خبردار شدن زن آغاز می‌شود (علم‌الهدى، ص ۳۵۹ـ۳۶۰؛ نجفى، ج ۳۲، ص ۳۷۱ـ۳۷۴) و مدت آن به اجماعِ فقهاى امامى و اهل‌سنّت براى زن غیر باردار (حائل)، چهار ماه قمرى و ده روز است. عدّه زن باردار به نظر فقهاى امامى طولانی‌ترین مدت از هنگام فوت تا وضع حمل و زمان چهار ماه و ده روز، ولى به نظر فقهاى اهل سنّت تا وضع حمل است (نجفى، ج ۳۲، ص ۲۷۴ـ۲۷۵؛ زحیلى، ج ۹، ص۷۱۷۷ـ ۷۱۷۸؛ زحیلى، ج ۹، ص۷۱۸۱)

فقهاى امامى و اهل‌سنّت حداد را بر زن عاقل، بالغ، مسلمان و آزاد (غیر برده) در نکاح صحیح واجب می‌دانند، (طوسى، ج ۵، ص ۲۶۵؛ کاسانى، ج۳، ص ۲۰۹؛ الموسوعة الفقهیة، ج ۲، ص۱۰۴؛ الموسوعة الفقهیة، ج ۲، ص۱۰۶ـ۱۰۷) اما درباره وجوب آن بر دیگر زنان اختلاف‌نظر دارند. نظرِ مشهور فقهاى امامى و اهل سنّت، به استنادِ ادله عام، این است که حداد بر صغار و دیوانگان نیز واجب و رعایت کردن آن وظیفه ولىّ آنهاست، (شهید ثانى، ج ۹، ص ۲۷۸؛ نجفى، ج ۳۲، ص ۲۸۱؛ ابن‌حجر عسقلانى، ج ۹، ص ۴۰۰؛ خطیب شربینى، ج ۳، ص ۳۹۸) ولى برخى حنفیان (رجوع کنید به شمس‌الائمه سرخسى، ج ۶، ص ۶۰؛ ابن‌عابدین، ج ۳، ص ۵۸۴ـ ۵۸۵) و شمارى از فقهاى امامى، (ابن‌ادریس حلّى، ج ۲، ص ۷۳۹؛ ابن‌سعید، ص ۴۷۲) بدین استناد که این دو گروه مخاطب تکالیف الهى نیستند، حداد را بر آنان واجب ندانسته‌اند.

همچنین فقهاى امامى (طوسى، ج ۵، ص ۲۶۳؛ ابن‌سعید، ص ۴۷۲؛ طباطبائی ‌یزدى، ج ۲، ص ۶۵) و بیشتر فقهاى اهل‌سنّت، (شافعى، ج ۵، ص ۲۴۸؛ بهوتى حنبلى، ج ۵، ص ۵۰۲؛ زحیلى، ج ۹، ص ۷۲۰۵) با توجه به عموم احادیث دالّ بر وجوب حداد، آن را بر زنان ذمى نیز واجب دانسته‌اند. حنفیان (شمس‌الائمه سرخسى، ج ۶، ص ۵۹؛ کاسانى، ج ۳، ص ۲۰۹) و بعضى مالکیان، (باجى، ج ۴، ص ۱۴۴) بدین استناد که غیر مسلمانان مخاطب احکام شرع نیستند، آن را بر زنان غیرمسلمان واجب نمی‌دانند. برخى فق‌ها (ابوالبرکات، ج ۲، ص ۴۷۸) حداد را تنها بر آن دسته از زنان ذمى که همسر مسلمان آن‌ها فوت کرده است، واجب دانسته‌اند. ریشه این اختلاف‌نظر را برخى (ابن‌قیم جوزیه، ج ۲، جزء۴، ص ۲۲۱ـ۲۲۲؛ ابن‌حجر عسقلانى، ج ۹، ص۴۰۰ـ۴۰۱) این مسئله دانسته‌اند که آیا اصولاً حداد، حق خداوند است یا حق زوج. برپایه فرض نخست، حداد غیر واجب و بر مبناى فرض دوم، واجب است.
برخى فقهاى امامى حکم حداد را شامل عقد موقت نیز می‌دانند. (نجفى، ج ۳۲، ص ۲۸۲ـ۲۸۳؛ طباطبائی‌یزدى، ج ۲، ص ۶۵ـ۶۶)
بر پایه فقه امامى و بیشتر مذاهب فقهى اهل‌سنّت، در طول عدّه طلاق، چه رجعى باشد چه بائن، حداد بر زوجه واجب نیست. البته برخى فقهاى اهل‌سنّت در این فرض حداد را بر زن مستحب دانسته‌اند. (قرطبى، ج ۳، ص ۱۸۲؛ خطیب شربینى، ج ۳، ص ۳۹۸؛ نجفى، ج ۳۲، ص ۲۸۳ـ۲۸۴) فقهاى حنفى به هنگام عدّه طلاق بائن به وجوب حداد بر زوجه قائل شده‌اند، با این استدلال که تشریع حکم حداد به سبب رعایت حق زوج نیست، بلکه فلسفه آن اظهار تأسف و حسرت خوردن بر از میان رفتن رابطه زوجیت است. (شمس‌الائمه سرخسى، ج ۶، ص ۵۸ـ۵۹؛ کاسانى، ج ۳، ص ۲۰۹) همچنین به نظر مشهور فقهاى شیعه و اهل‌سنّت در صورتى که فوت شوهر در زمان عدّه طلاق بائن صورت گیرد، حداد واجب نیست، ولى اگر هنگام عدّه طلاقِ رجعى باشد، حداد واجب می‌شود. (خطیب شربینى، ج ۳، ص ۳۹۶؛ نجفى، ج ۳۲، ص ۲۶۰ـ۲۶۳؛ زحیلى، ج ۹، ص ۷۱۸۹ـ۷۱۹۰)
در مورد زوجِ مفقودالاثر، که همسرش از حیات یا مرگ او آگاه نیست، پس از درخواست زن و صدور حکم طلاق قضایى از سوى حاکم شرع، زوجه باید از تاریخ طلاق، عدّه وفات نگاه دارد. بیشتر فقهاى امامى، بدین استناد که این عدّه در واقع عدّه طلاق است، حداد را در این فرض واجب ندانسته‌اند، (فاضل هندى، ج ۲، ص ۱۴۱؛ نجفى، ج ۳۲، ص ۲۹۳ـ ۲۹۴؛ خوئى، ج ۲، ص ۳۰۰؛ علامه حلّى، ۱۳۱۴، ج ۲، ص ۷۳) اما فقهاى اهل‌سنّت، به تبع عدّه وفات، حکم به وجوب آن داده‌اند. (الموسوعة الفقهیة، ج ۲، ص ۱۰۵)
گفتنى است حداد، شرطِ صحتِ عدّه نگهداشتن نیست، بلکه حکم تکلیفى مستقلى هم زمان با عدّه است؛ از این‌رو، چنانچه زن به سبب فراموشى یا ندانستن حکم یا حتى از عمد، در تمام یا بخشى از زمان عدّه، حداد را ترک کند، هر چند ممکن است گناه کرده باشد، جبران کردن حداد یا تکرار نگاه داشتن عدّه بر او واجب نیست و ازدواج مجدد وى پس از پایان یافتن عدّه صحیح است. (شهید ثانى، ج ۹، ص ۲۷۹؛ طباطبائی ‌یزدى، ج ۲، ص ۶۶؛ سیستانى، ج ۳، ص ۱۷۷؛ الموسوعة الفقهیة، ج ۲، ص ۱۱۳؛ نجفى، ج ۳۲، ص ۲۸۳)
خوددارى از کاربرد زینت و رعایت کردن حکم حداد هنگام مرگ نزدیکان به استناد احادیث منقول از پیامبر اکرم صلی‌اللّه‌علیه‌وآله‌وسلم و امام صادق علیه‌السلام (مسلم ‌بن حجاج، ج ۴، ص ۲۰۲ـ۲۰۵؛ بیهقى، ج ۷، ص ۴۳۷ـ۴۳۸؛ حرّ عاملى، ج ۲۲، ص ۲۳۴) به مدت سه شبانه‌روز براى زن جایز است (ابن‌سعید، ص ۴۷۲؛ ابن‌حجر عسقلانى، ج ۹، ص ۴۰۱؛ فاضل هندى، ج ۲، ص ۱۴۰؛ الموسوعة الفقهیة، ج ۲، ص ۱۰۵) و حتى آن را مستحب شمرده‌اند. (طباطبائى یزدى، ج ۲، ص ۶۷) فقهاى اهل‌سنّت در این حالت، حدادِ بیش از این مدت را حرام دانسته‌اند. (زحیلى، ج ۹، ص ۷۲۰۴؛ الموسوعة الفقهیة، ج ۲، ص ۱۱۳)

منابع :
(۱) ابن‌ادریس حلّى، کتاب السرائر: الحاوى لتحریر الفتاوى، قم ۱۴۱۰ـ۱۴۱۱؛
(۲) ابن‌حجر عسقلانى، فتح‌البارى: شرح صحیح البخارى، بولاق ۱۳۰۰ـ۱۳۰۱، چاپ افست بیروت (بی‌تا.)؛
(۳) ابن‌حنبل، مسند الامام احمدبن حنبل، بیروت: دارصادر، (بی‌تا.)؛
(۴) ابن‌سعید، الجامع للشّرائع، قم ۱۴۰۵؛
(۵) ابن‌عابدین، حاشیة ردّ المحتار على الدّر المختار: شرح تنویر الابصار، چاپ افست بیروت ۱۳۹۹/۱۹۷۹؛
(۶) ابن‌قدامه، المغنى، بیروت: عالم الکتب، (بی‌تا.)؛
(۷) ابن‌قیم جوزیه، زادالمعاد فى هَدى خیرالعباد، بیروت: دارالکتاب العربى، (بی‌تا.)؛
(۸) احمد دردیر ابوالبرکات، الشرح الکبیر، بیروت: داراحیاء الکتب العربیة، (بی‌تا.)؛
(۹) امام خمینى، تحریرالوسیلة، قم ۱۳۶۳ش؛
(۱۰) سلیمان‌بن خلف باجى، المنتقى: شرح مُوَطّأ الامام مالک، مصر ۱۳۳۱ـ۱۳۳۲، چاپ افست بیروت ۱۴۰۴/ ۱۹۸۴؛
(۱۱) محمدبن اسماعیل بخارى، صحیح البخارى، (چاپ محمد ذهنى افندى)، استانبول ۱۴۰۱/۱۹۸۱؛
(۱۲) منصوربن یونس بهوتى حنبلى، کشّاف القناع عن متن الاقناع، چاپ محمدحسن شافعى، بیروت ۱۴۱۸/ ۱۹۹۷؛
(۱۳) احمدبن حسین بیهقى، السنن الکبرى، بیروت: دارالفکر، (بی‌تا.)؛
(۱۴) اسماعیل ‌بن حماد جوهرى، الصحاح: تاج‌اللغة و صحاح العربیة، چاپ احمد عبدالغفور عطار، قاهره ۱۳۷۶، چاپ افست بیروت ۱۴۰۷؛
(۱۵) حرّ عاملى؛
(۱۶) محمدبن احمد خطیب شربینى، مغنى المحتاج الى معرفة معانى الفاظ المنهاج، مع تعلیقات جوبلی‌بن ابراهیم شافعى، بیروت: دارالفکر، (بی‌تا.)؛
(۱۷) ابوالقاسم خوئى، منهاج الصالحین، قم ۱۴۱۰؛
(۱۸) محمدبن محمد زبیدى، تاج العروس من جواهرالقاموس، چاپ على شیرى، بیروت ۱۴۱۴/۱۹۹۴؛
(۱۹) وهبه مصطفى زحیلى، الفقه الاسلامى و ادلّته، دمشق ۱۴۱۸/۱۹۹۷؛
(۲۰) على سیستانى، منهاج الصالحین، قم ۱۴۱۶؛
(۲۱) محمدبن ادریس شافعى، الاُّم، بیروت ۱۴۰۳/۱۹۸۳؛
(۲۲) محمدبن احمد شمس‌الائمه سرخسى، کتاب المبسوط، قاهره ۱۳۲۴ ـ ۱۳۳۱، چاپ افست استانبول ۱۴۰۳/۱۹۸۳؛
(۲۳) محمد شوکانى، نیل الاوطار من احادیث سیدالاخیار: شرح منتقى الاخبار، بیروت (۱۴۱۲/ ۱۹۹۲)؛
(۲۴) زین‌الدین‌بن على شهیدثانى، مسالک الافهام الى تنقیح شرائع الاسلام، قم ۱۴۱۳ـ۱۴۱۹؛
(۲۵) محمدکاظم‌بن عبدالعظیم طباطبائى یزدى، العروةالوثقى، ج ۲ـ۳، چاپ محمدحسین طباطبائى، قم: مکتبة الداورى، (بی‌تا.)؛
(۲۶) محمدبن حسن طوسى، المبسوط فى فقه الامامیة، ج ۵، چاپ محمدباقر بهبودى، تهران (بی‌تا.)؛
(۲۷) حسن‌بن یوسف علامه حلّى، تحریر الاحکام، چاپ سنگى (بی‌جا) ۱۳۱۴، چاپ افست مشهد (بی‌تا.)؛
(۲۸) حسن‌بن یوسف علامه حلّى، تذکرةالفقهاء، قم ۱۴۱۴؛
(۲۹) علی‌بن حسین علم‌الهدى، مسائل الناصریات، تهران ۱۴۱۷/۱۹۹۷؛
(۳۰) محمدبن حسن فاضل هندى، کشف اللثام، چاپ سنگى تهران ۱۲۷۱ـ۱۲۷۴، چاپ افست قم ۱۴۰۵؛
(۳۱) احمدبن محمد فیومى، المصباح المنیر فى غریب الشرح الکبیر للرافعى، (بیروت): دارالفکر، (بی‌تا.)؛
(۳۲) محمدبن احمد قرطبى، الجامع لاحکام القرآن، بیروت ۱۴۰۵/۱۹۸۵؛
(۳۳) ابوبکربن مسعود کاسانى، کتاب بدائع الصنائع فى ترتیب الشرائع، بیروت ۱۴۰۲/۱۹۸۲؛
(۳۴) مسلم‌بن حجاج، الجامع الصحیح، بیروت: دارالفکر، (بی‌تا.)؛
(۳۵) محمدنجیب مطیعى، التکملة الثانیة، المجموع: شرح المهذّب، در یحیی‌بن شرف نووى، المجموع: شرح المهذّب، ج ۱۳ـ۲۰، بیروت: دارالفکر، (بی‌تا.)؛
(۳۶) الموسوعة الفقهیة، ج ۲، کویت: وزارة الاوقاف و الشئون الاسلامیة، ۱۴۰۵/۱۹۸۵؛
(۳۷) محمدحسن‌بن باقر نجفى، جواهرالکلام فى شرح شرائع الاسلام، ج ۳۲، چاپ محمود قوچانى، بیروت ۱۹۸۱؛



جعبه ابزار