• خواندن
  • نمایش تاریخچه
  • ویرایش
 

حرف خ۶

ذخیره مقاله با فرمت پی دی اف



خرق اجماع مرکب
ابداع قول مخالف با وجه مشترک میان اقوال موجود فقها
خرق اجماع مرکب، به معنای مخالفت با اجماع مرکب است. در جایی که فقیهان در مسئله‌ای چند نظر ارایه کرده‌اند این پرسش مطرح می‌شود که آیا در این مسئله می‌توان به نظری که هیچ یک از آنان به آن قائل نشده‌اند، عمل کرد؛ برای مثال، گروهی بگویند با وجود هر کدام از عیب‌های پنج گانه فسخ نکاح، نکاح فسخ می‌شود و دیگران بگویند وجود هیچ کدام از آن عیب‌ها، موجب فسخ نکاح نمی‌گردد؛ در این جا اجماع مرکب بر عدم وجود تفصیل است؛ یعنی هر دو نظر، در نفی نظر سوم (قول به تفصیل) اشتراک دارند؛
[۱] صدر، محمد باقر، دروس فی علم الاصول، ج۲، ص۱۵۰.
از این رو، اگر کسی قائل شود که با وجود برخی عیوب (یک یا دو عیب)، نکاح فسخ می‌گردد، خرق اجماع کرده است؛ یعنی نظری را پذیرفته است که هیچ یک از فقها آن را نپذیرفته و همگی در نفی آن اتفاق دارند.
عده‌ای خرق اجماع مرکب را صحیح ندانسته و اعتقاد به حجیت اجماع مرکب را به علمای شیعه استناد داده‌اند. عدم جواز خرق اجماع مرکب به این دلیل است که مخالفت با اجماع مرکب، مخالفت با امام معصوم علیه السّلام است.
[۲] بهبهانی، محمد باقر بن محمد اکمل، الفوائد الحائریة، ص۳۰۹.

[۳] صاحب معالم، حسن بن زین الدین، معالم الدین و ملاذ المجتهدین، ص۱۷۷.

[۴] مجاهد، محمد بن علی، مفاتیح الاصول، ص۳۵۹.

[۵] غزالی، محمد بن محمد، المستصفی من علم الاصول (به ضمیمه فواتح الرحموت بشرح مسلم الثبوت)، ج۱، ص۱۹۹.

[۶] اصفهانی، محمد حسین، الفصول الغرویة فی الاصول الفقهیة، ص۲۵۵.

[۷] میرزای قمی، ابوالقاسم بن محمد حسن، قوانین الاصول، ج۱، ص۳۷۹.

خصوص
حکم یا لفظ دارای شمول کمتر در مقایسه با حکم یا لفظ دیگر
«خصوص» و «خاص» در کلام اصولیون به جای یکدیگر به کار می‌رود، هر چند در کلام آنان «خصوص» بیشتر ناظر به مفهوم و معنا و «خاص» ناظر به لفظ است.
#عناوین مرتبط#خاص.
[۸] اسنوی، عبد الرحیم بن حسن، التمهید فی تخریج الفروع علی الاصول، ص۳۶۸.

[۹] فاضل تونی، عبدالله بن محمد، الوافیة فی اصول الفقه، ص۱۲۵.

[۱۰] نائینی، محمد حسین، اجود التقریرات، ج۱، ص۴۴۰.

خطابات
القای مراد به مخاطب از طریق ادوات خطاب
خطابات، جمع خطاب، و به معنای آشکار ساختن مراد و منظور گوینده، به وسیله سخن گفتن و بکارگیری ادوات خطاب می‌باشد، خواه به قصد تفهیم و تفهم باشد، خواه به انگیزه‌های دیگر، مانند: قانونگذاری.
به بیان دیگر، خطاب، کلامی خاص است که از سوی گوینده به قصد تفهیم سخن و مراد خویش به دیگران یا افاده فایده‌ای دیگر، از طریق ادوات خطاب ابراز می‌گردد.
نکته:
اصولیون در تعریف خطاب، عبارت‌های متفاوتی به کار برده‌اند.
[۱۱] سبزواری، عبدالاعلی، تهذیب الاصول، ج۱، ص۱۳۴.

[۱۲] مجاهد، محمد بن علی، مفاتیح الاصول، ص۱۲.

[۱۳] فاضل تونی، عبدالله بن محمد، الوافیة فی اصول الفقه، ص۱۱۹.

[۱۴] مغنیه، محمد جواد، علم اصول الفقه فی ثوبه الجدید، ص۱۱۹.

[۱۵] علم الهدی، علی بن حسین، الذریعة الی اصول الشریعة، ج۱، ص۸.

[۱۶] شعرانی، ابوالحسن، المدخل الی عذب المنهل، ص۵۷.

[۱۷] سجادی، جعفر، فرهنگ معارف اسلامی، ج۲، ص۳۴۴.

خطابات سنت
خطاب‌های موجود در احادیث معصومین علیهم السّلام
خطابات سنت، مقابل خطابات کتاب بوده و به خطاب‌های موجود در احادیث معصومین علیهم السّلام گفته می‌شود، مانند: «یا معشر الناس».
[۱۸] خویی، ابوالقاسم، محاضرات فی اصول الفقه، ج۵، ص۲۵۳.

[۱۹] حکیم، محمد سعید، المحکم فی اصول الفقه، ج۱، ص۱۷۰.

خطابات کتاب
خطاب‌های موجود در قرآن
خطابات کتاب، مقابل خطابات سنت بوده و به خطاب‌های موجود در قرآن گفته می‌شود، مثل: «یا ایها الذین آمنوا...» و «یا ایها الناس...».
[۲۰] خویی، ابوالقاسم، محاضرات فی اصول الفقه، ج۵، ص۲۵۳.

[۲۱] خویی، ابوالقاسم، محاضرات فی اصول الفقه، ج۵، ص (۲۷۶-۲۷۵).

خطاب اجمالی
خطاب دارای اجمال به حسب متعلَّق
خطاب اجمالی، مقابل خطاب تفصیلی بوده و به خطابی گفته می‌شود که متعلق آن مشکوک و یا مردد می‌باشد؛ برای مثال، مکلف علم دارد که در ظهر جمعه، خطاب «صلّ» متوجه او شده است، اما شک دارد متعلق آن نماز ظهر است یا نماز جمعه.
[۲۲] انصاری، مرتضی بن محمد امین، فرائد الاصول، ج۱، ص۲۷.

خطاب ارشادی
اوامر و نواهی فاقدِ ثواب و عقاب مستقل
خطاب ارشادی یا امر ارشادی مقابل خطاب مولوی بوده و به خطابی گفته می‌شود که بر طلب حقیقی دلالت نمی‌کند، بلکه بر طلب صوری دلالت می‌نماید و در حقیقت، از وجود مصلحت و یا مفسده در عملی خبر می‌دهد که، انجام آن در ضمن امر دیگری از مکلف خواسته شده، و یا جداگانه از آن نهی شده است؛ بنابراین در خطاب‌های ارشادی ثواب و عقاب وجود ندارد، زیرا چیزی جز تشویق مکلف به امتثال خطاب‌های مولوی و یا ارشاد به حکم وضعی (شرطیت، مانعیت و...) نیست، مانند: ﴿اَطِیعُوا اللهَ وَرَسُولَهُ﴾ =انفال%۴۶. که خطاب «اطیعوا» خطاب ارشادی است.
[۲۳] مشکینی، علی، اصطلاحات الاصول، ص۷۵.

خطاب انشایی
اوامر و نواهیِ بعد از مرحله اقتضا و قبل از مرحله فعلیت
خطاب انشایی، مقابل خطاب فعلی بوده و به خطابی گفته می‌شود که از سوی مولا برای مکلفان جهت اعتبار وجوب یا حرمت (یا سایر احکام تکلیفی) انشا شده و در صورت عدم تقیید، همه مکلفان چه حاضران در مجلس خطاب، چه غایبان، چه غافلان، چه غیر غافلان، چه موجودین در زمان خطاب و چه معدومین را در بر می‌گیرد. البته برای حاضران غیر غافل در مجلس خطاب، علاوه بر انشایی بودن، دارای فعلیت و تنجز نیز هست.
#عناوین مرتبط#احکام انشایی.
[۲۴] نائینی، محمد حسین، اجود التقریرات، ج۱، ص۴۸۹.

[۲۵] مکارم شیرازی، ناصر، انوار الاصول، ج۲، ص۱۳۵.

[۲۶] مشکینی، علی، تحریر المعالم، ص۱۰۶.

[۲۷] خویی، ابوالقاسم، محاضرات فی اصول الفقه، ج۵، ص۲۷۵.

خطاب اهم
خطاب دارای مصلحت بیشتر، هنگام تزاحم با خطاب دیگر
خطاب اهم مقابل خطاب مهم است. هنگام تزاحم دو خطاب صادر شده از سوی مولا، در صورتی که هر دوی آنها دارای مصلحت بوده و مصلحت یکی از دیگری بیشتر باشد، بحث ترتب پیش می‌آید؛ در این صورت به خطابی که مصلحت بیشتر داشته باشد، خطاب اهم گفته می‌شود، مانند تزاحم خطاب «صل» و «ازل النجاسة عن المسجد»، که در صورتی که وقت نماز وسیع باشد، امر به ازاله نجاست مهم تر خواهد بود و به آن خطاب اهم می‌گویند.
#عناوین مرتبط#ضد اهم.
[۲۸] مکارم شیرازی، ناصر، انوار الاصول، ج۱، ص۴۶۹.

[۲۹] فاضل لنکرانی، محمد، سیری کامل در اصول فقه، ج۶، ص۱۳۸.

[۳۰] فاضل لنکرانی، محمد، سیری کامل در اصول فقه، ج۶، ص۲۰۳.




جعبه ابزار