• خواندن
  • نمایش تاریخچه
  • ویرایش
 

حرف خ۸

ذخیره مقاله با فرمت پی دی اف



خطاب طریقی
خطاب صادر شده به قصد دست یابی به حکم واقعی
خطاب طریقی، مقابل خطاب ظاهری بوده. و به خطابی گفته می‌شود که به منظور رساندن مکلف به حکم واقعی از سوی شارع صادر شده است و خاصیت کشف از واقع را (هر چند به صورت تعبدی) دارد.
در کتاب «اجود التقریرات» آمده است:
«و ذلک لما عرفت من ان العصیان حقیقة انما هو بالنسبة الی الخطاب الطریقی الواصل عند المصادفة دون الخطاب الواقعی المجهول». ۱
۱.
[۱] نائینی، محمد حسین، اجود التقریرات، ج۱، ص۳۱۳.

خطاب ظاهری
خطاب در بر گیرنده تکلیف ظاهری، هنگام جهل یا شک در حکم واقعی
خطاب ظاهری، مقابل خطاب واقعی بوده و به خطابی گفته می‌شود که هنگام جهل یا شک مکلف در تکلیف واقعی، متوجه وی می‌گردد و دربردارنده تکلیف ظاهری برای او است، مثل: خطاب «لا تنقض الیقین» به کسی که در تکلیف واقعی خود شک نموده است.
خطاب ظاهری دربرگیرنده اصلی از اصول عملی و یا اماره‌ای از امارات می‌باشد.
[۲] صدر، محمد باقر، دروس فی علم الاصول، ج۲، ص۲۷.

[۳] صدر، محمد باقر، بحوث فی علم الاصول، ج۴، ص۲۰۰.

[۴] بروجردی، حسین، نهایة الاصول، ص۱۳۴.

خطاب عرفی
خطاب صادر شده از مولای عرفی به قصد بیان احکام عرفی
خطاب عرفی، مقابل خطاب شرعی بوده و به خطابی گفته می‌شود که از ناحیه مولای عرفی به قصد بیان احکام عرفی متوجه مکلف گردیده است، مانند این که مولا به عبد خود بگوید: «آب بیاور».
[۵] مکارم شیرازی، ناصر، انوار الاصول، ج۲، ص۱۳۸.

[۶] مکارم شیرازی، ناصر، انوار الاصول، ج۲، ص۱۴۱.

[۷] مجاهد، محمد بن علی، مفاتیح الاصول، ص۱۹۶.

[۸] خویی، ابوالقاسم، محاضرات فی اصول الفقه، ج۵، ص۲۷۶.

[۹] مغنیه، محمد جواد، علم اصول الفقه فی ثوبه الجدید، ص۲۷.

[۱۰] علم الهدی، علی بن حسین، الذریعة الی اصول الشریعة، ج۱، ص۱۵.

خطاب غایبین
خطاب افراد غیر حاضر در مجلس خطاب
خطاب غایبین، به معنای مورد خطاب بودن کسانی است که در زمان خطاب شارع موجود بوده، اما در مجلس خطاب حاضر نیستند. در این که خطاب‌های شارع فقط حاضران در مجلس خطاب را شامل می‌گردد یا غایبان و معدومان را هم در بر می‌گیرد، اختلاف است.
نکته:
در میان اصولی‌ها درباره این که آیا خطاب به غایبان امکان دارد یا نه، و در صورت امکان به چه صورت است، اختلاف وجود دارد؛ عده‌ای اعتقاد دارند خطاب به غایبان امکان ندارد و برخی بر این باورند که این خطاب به طور حقیقی در تکوین امکان ندارد، اما به صورت انشایی در عالم اعتبار امکان دارد.
#عناوین مرتبط#خطاب حاضرین.
[۱۱] خویی، ابوالقاسم، محاضرات فی اصول الفقه، ج۵، ص۲۷۵.

[۱۲] فاضل لنکرانی، محمد، کفایة الاصول، ج۳، ص (۴۷۱-۴۴۲).

خطاب غیر شفاهی
خطاب افراد غیر حاضر در مجلس خطاب، یا خطاب کتبی
خطاب غیر شفاهی، مقابل خطاب شفاهی بوده و عبارت است از خطاب متکلم به کسانی که در مجلس سخنرانی حاضر نبوده و یا به صورت کتبی مورد خطاب قرار گرفته‌اند؛ برای مثال، خطاب، نسبت به کسانی که در زمان نزول آیه‌ای از قرآن کریم و قرائت پیامبر اکرم صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم وسلّم حاضر بوده‌اند، شفاهی و نسبت به دیگران غیر شفاهی است.
[۱۳] خویی، ابوالقاسم، محاضرات فی اصول الفقه، ج۵، ص۲۷۳.

خطاب غیری
خطاب متوجه امر مطلوب بالغیر
خطاب غیری، مقابل خطاب نفسی بوده و عبارت است از خطابی که متعلق آن مطلوب اصلی مولا نیست بلکه از جهت این که مقدمه رسیدن به مطلوب اصلی مولا است، مورد خطاب قرار گرفته است، مثل امر به گرفتن طهارت برای نماز.
نکته:
بر واجب غیری به طور مستقل ثواب و عقاب مترتب نیست.
[۱۴] رشتی، حبیب الله بن محمد علی، بدایع الافکار، ص۲۳۴.

[۱۵] خمینی، روح الله، انوار الهدایة فی التعلیقة علی الکفایة، ج۲، ص۳۷۶.

[۱۶] نائینی، محمد حسین، اجود التقریرات، ج۱، ص۳۲۲.

خطاب فعلی
خطابِ بعد از مرحله انشا و قبل از مرحله تنجّز
خطاب فعلی، مقابل خطاب انشایی بوده و خطابی است که از جانب مولا جعل و انشا شده و چون وقت عمل به آن رسیده است، به مکلفان ابلاغ نیز شده است. در چنین حالتی اگر مکلف از خطاب شارع آگاهی یافت و مانعی نیز بر سر راه انجام آن نبود این تکلیف فعلی بر او منجز می‌شود؛ برای مثال، اگر مولا حکم را خطاب به همه مکلفان در مجلسی انشا نماید، این حکم در حق همه حاضران در مجلس، فعلی و خطاب مولا نسبت به آنها نیز فعلی است، اما نسبت به غایبان در مجلس خطاب و معدومان (آیندگان) انشایی بوده و به مرحله فعلیت نرسیده است.
نکته:
در این که شرایط عامه تکلیف، شرط فعلیت آن است یا فقط باعث رفع عقاب می‌گردد، اختلاف وجود دارد؛ مشهور، آن را شرط فعلیت می‌دانند، اما برخی معتقدند خطاب مولا حتی برای کسانی که شرایط عامه تکلیف را ندارند فعلی و منجز است، اما عقل به رفع عقاب از آنان حکم می‌کند.
#عناوین مرتبط#احکام فعلی.
[۱۷] مشکینی، علی، تحریر المعالم، ص۱۰۶.

[۱۸] خمینی، مصطفی، تحریرات فی الاصول، ج۱، ص۳۷۰.

[۱۹] فاضل لنکرانی، محمد، سیری کامل در اصول فقه، ج۱۰، ص (۱۱۷-۱۰۴).

خطاب کلی
خطاب متعلق به عموم مکلّفان
خطاب کلی، مقابل خطاب شخصی بوده و به خطابی گفته می‌شود که به عموم مکلفان تعلق می‌گیرد همه مکلفان، مخاطب آن هستند بی آن که در خطاب، تعدد و تکثری وجود داشته باشد، مانند خطاب‌های: «یا ایها الناس، یا ایها الذین آمنوا و...». ملاک در صحت خطاب کلی، امکان انبعاث حرکت به سوی امتثال گروهی از مخاطبان نه همه آنها به سبب رسیدن آن خطاب به آنها است، مانند اوامر الهی که معصیت کاران و کفار که منبعث نمی‌شوند را نیز شامل می‌شود و نیز مانند قوانین عرفی که خلافکاران و قانون شکنان را نیز در بر می‌گیرد.
نکته:
در خطاب‌های شخصی شرایط و خصوصیاتی معتبر است که در خطاب‌های عام، وجود آنها ضرورت ندارد؛ برای مثال، در خطاب پدری به فرزند خود، اگر پدر یقین داشته باشد فرزند از بعث امر کردن او منبعث نمی‌شود مامورٌبه را انجام نمی‌دهد انشای بعث حقیقی از جانب او نسبت به فرزندش نزد عُقَلا صحیح نیست (مگر این که قصد اتمام حجت داشته باشد که در این صورت، بعث حقیقی نیست).
اما در خطاب‌های کلی و عام لازم نیست تمام مخاطبان تحت تاثیر امر و بعث قانونگذار قرار گرفته و منبعث شوند، بلکه همین که بیشتر مخاطبان تحت تاثیر قرار گیرند، انشای بعث حقیقی صحیح است، هر چند نسبت به عدم انبعاث برخی از آنها یقین وجود داشته باشد.
[۲۰] مکارم شیرازی، ناصر، انوار الاصول، ج۱، ص۴۷۳.

[۲۱] مکارم شیرازی، ناصر، انوار الاصول، ج۱، ص۵۸۶.

[۲۲] مکارم شیرازی، ناصر، انوار الاصول، ج۳، ص۱۴۴.

[۲۳] زهیرالمالکی، محمد ابوالنور، اصول الفقه، ج۲، ص۲۳۳.

[۲۴] سبحانی تبریزی، جعفر، المحصول فی علم الاصول، ج۳، ص۱۴۴.

[۲۵] فاضل لنکرانی، محمد، سیری کامل در اصول فقه، ج۶، ص۱۸۰.

خطاب متمم
مکمّل خطاب اوّل در استیفای غرض مولا
خطاب متمّم، خطابی است که برای تتمیم و کامل نمودن خطاب اول (خطاب قبلی) آورده می‌شود و در جایی است که خطاب اول در برگیرنده تمام غرض مولا نمی‌باشد و به وسیله صدور خطاب دوم، این غرض تامین می‌گردد.
نکته اول:
تکمیل غرض مولا به دو صورت انجام می‌گیرد:
۱. با آوردن قید برای کلام؛
۲. با آوردن خطاب دوم.
خطاب متمم، چند صورت دارد:
۱. خطاب متمم، تکمیل کننده شمول خطاب اول می‌باشد، در صورتی که نتوان به وسیله خطاب اول، قیود متاخر از آن را بیان کرد، همانند قید قصد قربت در نماز که آوردن آن در خطاب «صل» ممکن نبوده و به وسیله خطاب دوم بیان می‌شود؛
۲. خطاب متمم، برای حفظ قدرت مکلف بر استیفای ملاک و مصلحت تکلیف ناشی از خطاب اول است، مثل وجوب انجام مقدمات مفوته، هم چون وجوب پیمودن مسافت در حج که از طریق خطاب دوم انشا شود، که عدم پیمودن آن، باعث عدم قدرت بر انجام حج در زمان خاص و عدم استیفای مصلحت آن است؛
۳. خطاب متمم، محرک و مشوق انجام خطاب اول است، همانند خطاب احتیاطی که برای تحریک بیشتر شخص نسبت به درک مصلحت واقع صادر می‌شود.
[۲۶] جزایری، محمدجعفر، منتهی الدرایة فی توضیح الکفایة، ج۶، ص (۴۲۴-۴۲۳).

خطاب مستعمل
خطاب دارای فایده یا معنای خاص
خطاب مستعمل، مقابل خطاب مهمل بوده و به خطابی گفته می‌شود که برای رساندن معنایی و یا افاده فایده‌ای وضع شده است.
مرحوم «سید مرتضی» در تعریف خطاب مستعمل می‌گوید: خطابی است که برای رساندن معنایی و یا فایده‌ای خاص وضع شده و دو گونه است: یک نوع آن دارای معنای خاص است، ولی فایده دیگری بر آن مترتب نیست، مثل: القاب که برای افاده معنایی خاص وضع شده، ولی فایده دیگری که عبارت است از تمییز و جدایی آن از دیگری ندارد؛ بنابراین، القاب را می‌توان بر افراد و اشخاص متفاوت اطلاق نمود، برای مثال، «صادق» لقب کسی است که اهل صدق و راستی باشد.
اما نوع دیگر خطاب مستعمل، علاوه بر این که معنای خاصی را افاده می‌کند، فایده دیگری نیز دارد و آن، تمییز و جدایی است، که به سه شکل می‌آید:
۱. سبب تمییز نوعی از نوع دیگر می‌گردد، مانند: رنگ و مکان؛
۲. سبب تمییز جنسی از جنس دیگر می‌گردد، مانند: جوهر و حیات؛
۳. سبب تمییز عینی از عین دیگر می‌گردد، مانند: اسود و ابیض.
در کتاب «الذریعة الی اصول الشریعة» آمده است:
«و ینقسم الخطاب الی قسمین: مهمل و مستعمل. فالمهمل: مالم یوضع فی اللغة التی اضیف انه مهمل الیها لشیء من المعانی والفوائد و اما المستعمل: فهو الموضوع لمعنی او فائدة».
[۲۷] علم الهدی، علی بن حسین، الذریعة الی اصول الشریعة، ج۱، ص (۹-۸).

خطاب معدومین
خطاب افراد غیر موجود در زمان خطاب
خطاب به معدومین، به معنای مورد خطاب قرار گرفتن کسانی است که در زمان خطاب شارع هنوز به دنیا نیامده‌اند.
میان اصولیون بحث است که آیا خطاب‌های شفاهی شارع، تنها به مخاطبان حاضر در مجلس خطاب اختصاص دارد یا کسانی که در زمان خطاب حاضر بوده، ولی در مجلس خطاب نبوده‌اند را نیز شامل می‌شود و یا علاوه بر دو گروه قبلی، همه کسانی را که در زمان خطاب موجود نبوده و درآینده به دنیا می‌آیند نیز در برمی گیرد.
درباره معدومان، این بحث مطرح می‌گردد که آیا انسان‌های غیر موجود در زمان بعث و زجر زمان صدور تکلیف که وجود آنها مفروض و مقدر است، ممکن است مورد تکلیف قرار گیرند؛ به بیان دیگر، آیا می‌توان معدومان را به صورت حقیقی مورد خطاب قرار دارد؟ برخی از بزرگان «حنابلة» اعتقاد دارند می‌توان آنها را به صورت حقیقی مورد خطاب قرار داد؛ امّا اصولیون اعتقاد دارند چنین چیزی محال است و خطاب‌ها مخصوص حاضران در مجلس خطاب بوده و مورد خطاب قرار گرفتن دیگر مکلفان (غایبان و معدومان) از راه ضرورت و قاعده اشتراک در تکلیف و اجماع بر آن، ثابت می‌شود. دیدگاه‌های دیگری نیز در این باره وجود دارد.
[۲۸] فاضل لنکرانی، محمد، سیری کامل در اصول فقه، ج۸، ص (۳۴۴-۳۲۷).

[۲۹] میرزای قمی، ابوالقاسم بن محمد حسن، قوانین الاصول، ج۱، ص۲۲۹.

[۳۰] آخوند خراسانی، محمد کاظم بن حسین، کفایة الاصول، ص (۲۶۷-۲۶۶).

[۳۱] نائینی، محمد حسین، اجود التقریرات، ج۱، ص۴۸۹.

[۳۲] مشکینی، علی، تحریر المعالم، ص۱۰۶.

[۳۳] خویی، ابوالقاسم، محاضرات فی اصول الفقه، ج۵، ص۲۷۵.




جعبه ابزار