حسین بن حکم
ذخیره مقاله با فرمت پی دی اف
حِبَری، حسینبن حکم،
محدّث و
مفسر قرن سوم.
حِبَری منسوب است به حبرة، که نوعی
لباس است.
وشّاء به معنای فروشنده جامه ابریشمی نیز از جمله القابی است که خاصه عالمان زیدیه برای وی ذکر کردهاند
(حیری که منسوب به حَیره
کوفه یا
حائرحسینی است).
عالمان
تراجم و
رجال غالبآ نام وی را حسین ضبط کردهاند،
اما برخی نام وی را حسن ذکر کردهاند
که صحیح به نظر نمیرسد.
برخی عالمان و محدّثان شیعی، حبری را از مشایخ
اهلسنّت دانسته،
اما امین
وی را درشمار مشایخ
شیعه آورده است.
با این همه، به نظر میرسد وی
زیدیمذهب بوده است، زیرا عالمان
زیدیه نام وی را در منابع رجالی خود ذکر کرده و بسیاری از مشایخ آنان نیز از وی
روایت نقل کردهاند.
در مُسند وی این گرایش مشهود است.
بر این پایه، به نظر میرسد که نظر اخیر اعتبار علمی بیشتری دارد، چنان که عالمان زیدیه نیز به زیدی بودن حبری تصریح کردهاند.
در وثاقت حبری عالمان رجال و محدّثان اهل سنّت تقریبآ اتفاقنظر داشته و روایات وی را معتبر دانستهاند، چنان که
دارقطنی و
حاکم نیشابوری روایات متعددی از وی
نقل کردهاند.
ذهبی نیز، بهرغم سختگیریاش در توثیق راویان، با اینکه روایات حسنبن حسین عُرنی کوفی، یکی از مشایخ
حدیث حبری، را نامعتبر دانسته، روایات حبری را تضعیف نکرده است.
عالمان رجال
امامیه در کتابهای رجالی خود کمتر از حبری یاد کردهاند و حتی
شیخطوسی ،
با وجود نقل روایت حبری از
امام جواد علیهالسلام در کتاب رجال خود، وی را در شمار شاگردان یا راویان حضرت ذکر نکرده است.
شاید به این دلیل که حبری روایات خود را از طریق مشایخ غیرامامی نقل کرده است.
با این همه، عالمان امامیه روایات حبری را نامعتبر ندانستهاند و حتی
محمدتقی مجلسی روایت حبری از امام جواد را
موثّق شمرده است.
ذهبی
تاریخ
وفات حبری را ۲۸۱ ذکر کرده است.
برخی مشایخ حبری در حدیث عبارت بودند از: امام جواد علیهالسلام،
ابواسحاق ابراهیمبن اسحاق صینی کوفی،
اسماعیلبن ابان ورّاق أزدی کوفی،
حسنبن حسین عُرَنی انصاری
که از مشایخ و محدّثان زیدیه بود،
مُخَوَّلبن ابراهیم نهدی
و حسینبن نصربن مزاحم منقری.
شماری از راویان نیز از حبری روایات متعددی
نقل کردهاند، از جمله ابواسحاق ابراهیمبن سلیمان خزّاز کوفی،
احمدبن محمدبن سعید معروف به ابن عقده،
فراتبن ابراهیمبن فرات کوفی مؤلف تفسیر فراتِ کوفی
و ابوالحسن علیبن محمدبن عبید حافظ مشهور به ابنکوفی.
وی کتاب
تفسیر حبری را روایت کرده است
(برای فهرست کامل استادان و راویان حبری به این منبع رجوع کنید).
حبری دو کتاب با نامهای مسند و تفسیر داشته که تفسیر وی برجای مانده است.
ابن شهرآشوب
مسند را به حسنبن حسن حکم نسبت داده که ظاهرآ نادرست است.
اخیرآ یکی از پژوهشگران، بر پایه برخی منابع حدیث و تاریخ اهلسنّت و شیعه زیدیه و امامیه، مسند حبری را استخراج و تدوین کرده است که شمار روایات آن به ۶۱ حدیث میرسد و غالبآ درباره مناقب
امیرالمؤمنین است و مضمون تعدادی از آنها هم احکام یا تفسیر پارهای از آیات
قرآن است.
تفسیر حبری ــکه گاه با نامهایی چون مانزل منالقرآن فی اهلالبیت علیهمالسلام
یا مانزل من القرآن فی
علیبن ابیطالب علیهالسلام
از آن یاد میشود ــ مجموعهای است از روایتهای پراکنده که شمار آنها به ۷۱ میرسد و غالبآ به ذکر و شرح آیاتی پرداخته که در منزلت امیر مؤمنان علیبن ابیطالب و
اهلالبیت علیهمالسلام نازل شده است.
حبری در ابتدای تفسیر
به روایتی مشهور از
امام علی علیهالسلام استناد کرده که مطابق آن قرآن برحسب نزول آیات آن به چهار بخش تقسیم شده است: بخش اول در ذکر فضائل و مناقب اهلالبیت علیهمالسلام؛ بخش دوم در ذکر دشمنان اهلبیت؛ بخش سوم در بیان امور
حلال و
حرام ؛ و بخش چهارم در
فرایض و
احکام .
اگرچه حبری در تفسیر خود تنها به بیان و شرح آیات مربوط به بخش اول و دوم این حدیث پرداخته است، اما تفسیر وی از همان آغاز موردتوجه و اهتمام بسیاری از محدّثان و مفسران قرار گرفت و کسانی مانند ابوالقاسم حسکانی در شواهدالتنزیل
و فرات کوفی در تفسیر خود،
از تفسیر او سخن به میان آورده و روایاتی از آن نقل کردهاند.
راوی این تفسیر ابوعبیداللّه محمدبن عمران مرزبانی (متوفی ۳۸۴) است که آن را از طریق ابوالحسن علیبن محمدبن عبیدحافظ از حبری نقل کرده است.
مرزبانی خود کتابی باعنوان مانزل من القرآن فیامیرالمؤمنین علیبن ابیطالب دارد
و گمان رفته که تفسیر حبری همان تفسیر مرزبانی است.
با این همه، براساس برخی شواهد، چنین سخنی صحیح بهنظر نمیرسد، از جمله اینکه تفسیر حبری از طریق راویان دیگری غیر از مرزبانی نیز نقل شده است.
از تفسیر حبری دو نسخه خطی در دست است که هر دو از روی نسخه منحصر به فرد محفوظ در خزانه مستنصریه
بغداد به خط علیبن هلال، مشهور به ابنبَوّاب استنساخ شده است.
این کتاب تاکنون دوبار به چاپ رسیده است: نخست با عنوان مانزل من القرآن فی اهلالبیت علیهمالسلام،
قم ۱۳۹۵ و بار دیگر با عنوان تفسیرالحبری با تحقیق مؤسسه آلالبیت لاحیاءالتراث، بیروت ۱۴۰۸/۱۹۸۷.
چاپ اخیر انتقادی است و در آن محمدرضا حسینی جلالی مقدمهای مفصّل درباره حبری و کتابش نوشته است.
(۱) ابن شهرآشوب، معالمالعلماء، نجف ۱۳۸۰/۱۹۶۱.
(۲) ابنماکولا، الاکمال فی رفع الارتیاب عن المؤتلف و المختلف من الأسماء و الکنی و الأنساب، چاپ عبدالرحمانبن یحیی معلمی یمانی، حیدرآباد، دکن ۱۳۸۱ـ۱۴۰۶/۱۹۶۲ـ۱۹۸۶.
(۳) ابوالفرج اصفهانی، مقاتلالطالبیین، چاپ احمد صقر، بیروت ۱۴۰۸/۱۹۸۷.
(۴) امین.
(۵) هاشمبن سلیمان بحرانی، غایةالمرام و حجةالخصام فی تعیین الامام من طریق الخاص و العام، چاپ علی عاشور، بیروت ۱۴۲۲/۲۰۰۱.
(۶) محمدبن عبداللّه حاکم نیشابوری، المستدرک علیالصحیحین، و بذیله التلخیص للحافظ الذهبی، بیروت: دارالمعرفة.
(۷) حسینبن حکم حبری، تفسیرالحبری، چاپ محمدرضا حسینی جلالی، بیروت ۱۴۰۸/۱۹۸۷.
(۸) حسینبن حکم حبری، مسندالحبری، استخراج و تقدیم و توثیق محمدرضا حسینی جلالی، در تراثنا، سال ۸، ش ۳ـ۴ (رجب ـ ذیالحجه ۱۴۱۳).
(۹) عبیداللّهبن عبداللّه حسکانی، شواهد التنزیل لقواعد التفضیل، چاپ محمدباقر محمودی، تهران ۱۴۱۱/۱۹۹۰.
(۱۰) احمدبن علی خطیب بغدادی، تاریخ بغداد.
(۱۱) علیبن عمر دارقطنی، سننالدارقطنی، چاپ عبداللّه هاشم یمانی مدنی، مدینه ۱۳۸۶/۱۹۶۶.
(۱۲) محمدبن احمد ذهبی، تاریخالاسلام و وفیات المشاهیر و الاعلام، چاپ بشار عواد معروف، بیروت ۱۴۲۴/۲۰۰۳.
(۱۳) محمدبن احمد ذهبی، میزان الاعتدال فی نقدالرجال، چاپ علیمحمد بجاوی، قاهره ۱۹۶۳ـ۱۹۶۴، چاپ افست بیروت.
(۱۴) محمد سمعانی، الانساب.
(۱۵) محمدبن حسن طوسی، تهذیب الاحکام، چاپ حسن موسوی خرسان، تهران ۱۳۶۴ش.
(۱۶) محمدبن حسن طوسی، فهرست کتبالشیعة و اصولهم و اسماءالمصنفین و اصحاب الاصول، چاپ عبدالعزیز طباطبائی، قم ۱۴۲۰.
(۱۷) حسنبن یوسف علامه حلّی، ایضاحالاشتباه، چاپ محمد حسون، قم ۱۴۱۵.
(۱۸) کلینی، اصول الکافی.
(۱۹) فراتبن ابراهیم کوفی، تفسیر فرات الکوفی، چاپ محمدکاظم محمودی، تهران ۱۴۱۰/ ۱۹۹۰.
(۲۰) محمدتقیبن مقصود علی مجلسی، روضةالمتقین فی شرح من لایحضره الفقیه، چاپ حسین موسوی کرمانی و علیپناه اشتهاردی، قم ۱۴۰۶ـ۱۴۱۳.
(۲۱) یوسفبن عبدالرحمان مزّی، تهذیب الکمال فی اسماءالرجال، چاپ بشار عواد معروف، بیروت ۱۴۲۲/۲۰۰۲.
(۲۲) احمدبن علی نجاشی، فهرست اسماء مصنّفی الشیعةالمشتهر ب رجال النجاشی، چاپ موسی شبیری زنجانی، قم ۱۴۰۷.
دانشنامه جهان اسلام، بنیاد دائرة المعارف اسلامی، برگرفته از مقاله «»، شماره۵۷۷۰.