حسین بن موسی علوی
ذخیره مقاله با فرمت پی دی اف
حسین بن موسی علوی، ابواحمد موسوی،
نقیب نقبای طالبیین در نیمه دوم
قرن چهارم، پدر
شریفرضی و
سیدمرتضی علمالهدی میباشد.
او در ۳۰۴ در
بصره به
دنیا آمد و همانجا پرورش یافت.
نسبش، از طریق
پدر با چهار واسطه و از طریق
مادر با سه واسطه، به
امام موسی کاظم علیهالسلام میرسد. پدرش،
موسی ابرش، از کارگزاران
عباسیان بود و پدربزرگش،
محمد اعرج، از علمای
بغداد.
وی از همسرش فاطمه ــکه از طرف پدر، نواده
ناصر کبیر حسن اطروش و از طرف مادر، نواده
حسن بن
قاسم بن حسن معروف به داعی صغیر بود
ــ چهار فرزند داشت: زینب، علی معروف به سید شریفِ مرتضی، محمد معروف به شریفرضی، و خدیجه.
نوری
از کلام
شیخ مفید در مقدمه کتاب
احکام النساء چنین برداشت کرده که شیخ مفید، این کتاب را برای فاطمه ــکه با تعبیر زنی جلیلالقدر و فاضل از او یاد کرده ــ نگاشته است.
از تحصیلات حسین بن موسی اطلاع چندانی نداریم، اما اینکه او طیلسان میپوشیده
و این لباس ویژه مشایخ و علما بوده،
قرینهای است بر اینکه وی از علمای زمان خود بوده است.
حرعاملی نیز نوشته که
محدّثان و مورخان، حسین بن موسی را ستودهاند. فرزند حسین، سیدِ مرتضی، از او روایت کرده
و کیای گیلانی
او را فاضل و
عالم خوانده است.
نخستینبار، نام وی در ذکر وقایع سال ۳۳۴، هنگام به خلافت رسیدن المطیعللّه در تاریخ آمده است؛ زمانی که خلیفه او را مأمور نصب قندیل
طلا در
کعبه کرد.
بین سالهای ۳۴۸ تا ۳۵۳، ابوعبداللّه محمد، فرزند داعی صغیر، پیش از خروج حسین بن موسی از بغداد،
وی را به
نقابت بصره منصوب کرد.
در ۳۵۴، المطیعللّه وی را به
نقابت طالبیین و امارت
حج و ریاست دیوان مظالم برگزید.
در ۳۵۸، حسین بن موسی نماینده عزالدوله بختیار، برای حل اختلاف میان
ابوتغلب و
حمدان، بود.
پس از هفت سال
نقابت، در ۳۶۱، در پی آتشسوزی محله کرخِ بغداد که مرکز
شیعیان بود، میان حسین و ابوالفضل شیرازی، وزیر عزالدوله، نزاعی درگرفت و درنتیجه، وزیر او را از مقام
نقابت عزل کرد.
در سالهای ۳۵۴، ۳۵۵، ۳۵۹، ۳۶۱ و ۳۶۳، حسین بهعنوان امیرالحاج به حج رفت.
در ۳۶۳، واسطه حل اختلاف میان عزالدوله و ابوتغلب شد.
در ۳۶۴، برای آشتی دادن محمد بن بقیه با عزالدوله تلاش کرد.
در پایان سال ۳۶۴، بار دیگر عزالدوله او را به
نقابت منصوب کرد
و حسین به همراه وی، به
زیارت مرقد
امام علی علیهالسلام رفت.
در همین دوران، خلیفه الطائعللّه (حک: ۳۶۳ـ۳۸۱) او را مسئول نظارت بر
اوقاف بغداد و اطراف آن کرد.
در سال ۳۶۶، حسین واسطه حل اختلاف میان عزالدوله و عضدالدوله بود.
عضدالدوله در ۳۶۸، عزالدوله را از بغداد راند و حسین بن موسی را مسئول پس گرفتن دیار مُضَر از والی آن کرد،
ولی سال بعد، به اتهام افشای اسرار و ارتباط مخفیانه با عزالدوله، وی را از مقام
نقابت عزل و اموالش را مصادره کرد و او را به قلعهای در فارس
تبعید نمود.
ابن ابیالحدید
علت عزل او را نگرانی عضدالدوله از موقعیت وی دانسته است.
پس از مرگ عضدالدوله در ۳۷۲، پسرش شرفالدوله، حسین بن موسی را آزاد کرد و در ۳۷۶، تمام اموال مصادره شدهاش را بازگرداند و او را به
نقابت گمارد که تا هنگام ابتلا به
بیماری در این منصب باقی ماند.
در سال ۳۸۰، بار دیگر الطائعللّه وی را به
نقابت طالبیین، امارت حج و ریاست دیوان مظالم منصوب کرد
و پسرانش، به جانشینی وی تعیین شدند
در ۳۸۴، به دلایل نامعلومی، او و پسرانش را عزل کردند.
از وضع او در فاصله سالهای ۳۸۴ تا ۳۹۴، فقط میدانیم که برای رفع اختلافات داخلی
آلبویه تلاش میکرده است.
در سال ۳۹۴، بهاءالدوله دوباره او را به
نقابت، امارت حج و ریاست دیوان مظالم برگزید و منصب قاضیالقضاتی را نیز بر آنها افزود و همچنین به او لقب «الطاهر الأوحد ذوالمناقب» اعطا نمود: خلیفه القادر باللّه با قاضیالقضاتی او مخالفت کرد، اما بقیه مناصب را پذیرفت.
حسین بن موسی در اواخر عمر مریض و نابینا شد.
در سال ۴۰۰، پس از وقف بخشی از داراییهایش، در بغداد درگذشت.
سیدمرتضی بر او
نماز خواند. پیکرش را نخست در خانهاش دفن کردند و پس از چندی، او را به
کربلا بردند و درجوار
قبر امام حسین علیهالسلام به خاک سپردند.
پسران وی، سیدمرتضی علمالهدی
و شریفرضی،
و نیز ابوالعلاء معرّی
و مهیار دیلمی
در رثای او
شعر سرودند.
حسین بن موسی علوی از برجستهترین شخصیتهای دینی و سیاسی زمان خود بود و مناسبات خوبی با خلفای عباسی داشت، چنان که معتمد و واسطه حل اختلاف سیاسی میان امیران آلبویه بود و در فرونشاندن
فتنههای میان شیعیان و
اهل سنت میکوشید.
همچنین زمانی که خلیفه القادرباللّه میخواست از حکومت
فاطمیان مصر مشروعیتزدایی کند، از حسین بن موسی خواست نوشتهای در رد انتساب آنان به آلالبیت علیهمالسلام بنویسد.
درباره مذهب حسین بن موسی، گفتنی است که مجموعه تعبیرات تراجمنویسان و عالمان رجال امامی، حکایت از مقبولیت و حرمت او نزد همه امامیان دارد و هر چند غالباً تصریح به
امامی بودن او، نکردهاند، کسی نیز او را منتسب به فرق دیگر
شیعه ندانسته است.
قراین دیگر، از جمله کاربرد تعبیر «
رافضی» برای او در آثار برخی عالمان اهلسنّت
و جایگاه او نزد شیعیان امامی در بغداد، نیز مؤید امامی بودن اوست.
اما در دوره معاصر، رجالشناس نامور شیعه
شیخ محمدتقی شوشتری براساس سخنی که شریفرضی از قول یکی از منتقدان خود در مقدمه
خصائصالائمه نقل کرده، چنین نتیجه گرفته که شریفرضی و مرتضی، اولین افراد از
سادات موسوی بودهاند که به مذهب
امامیه (
قطعیه) گرویدهاند و بنابراین پدرشان واقفی بوده است. این استنتاج، با توجه به مجموعه قراین، محلّ تأمل است.
شیبی
نیز به استناد مناسبات حسین بن موسی با داعیان زیدی و طیلسان پوشیدن او ــکه آن را سنّت
زیدیان، از جمله ناصر اطروش، میداندــ وی را زیدیمذهب دانسته است. این در حالی است که شریفِ مرتضی، به صراحت بر امامی بودن ناصر اطروش، یعنی پدر همسر حسین بن موسی و جد مادری رضی و مرتضی تأکید کرده است. بهعلاوه، زیدی بودن همه داعیان علوی در
طبرستان قابل اثبات نیست، شریفرضی شرح زندگانی پدرش، حسین بن موسی علوی، را نوشته بوده
که اثری از آن باقینمانده است.
(۱) آقابزرگ طهرانی، طبقات اعلام الشیعه: نوابغ الرُّواة فی رابعة المئات، چاپ علی نقی منزوی، بیروت ۱۳۹۰/۱۹۷۱.
(۲) ابن ابیالحدید، شرح نهجالبلاغه، چاپ محمد ابوالفضل ابراهیم، قاهره ۱۳۸۵ـ۱۳۸۷/ ۱۹۶۵ـ۱۹۶۷، چاپ افست بیروت.
(۳) ابن اثیر.
(۴) ابن ازرق، تاریخ الفارقی، چاپ بدوی عبداللطیف عوض، بیروت ۱۹۷۴.
(۵) ابن تغریبردی، النجوم الزاهرة فی ملوک مصر والقاهرة، قاهره (۱۳۸۳) ـ ۱۳۹۲/ (۱۹۶۳) ـ۱۹۷۲.
(۶) ابن جوزی، المنتظم فی تاریخ الملوک و الامم، چاپ محمد عبدالقادر عطا و مصطفی عبدالقادر عطا، بیروت ۱۴۱۲/۱۹۹۲.
(۷) ابن حزم، جمهرة انسابالعرب، چاپ عبدالسلام محمد هارون، قاهره (۱۹۸۲).
(۸) ابن خلدون، تاریخ ابن خلدون.
(۹) ابن عنبه، عمدة
الطالب فی انساب آل ابی
طالب، چاپ مهدی رجائی، قم ۱۳۸۳ش.
(۱۰) ابن کثیر، البدایة و النهایه، چاپ علیشیری، بیروت ۱۴۰۸/۱۹۸۸.
(۱۱) ابوالعلاء معرّی، سِقطالزند و ضوءُهُ، چاپ سعید سید عباده، قاهره ۱۴۲۴/۲۰۰۳.
(۱۲) ابوشجاع روذراوری، ذیل کتاب تجارب الامم، چاپ آمدروز، مصر ۱۳۳۴/۱۹۱۶، چاپ افست بغداد.
(۱۳) عبداللّه بن عیسی افندیاصفهانی، ریاضالعلماء و حیاض الفضلاء، چاپ احمد حسینی، قم ۱۴۰۱.
(۱۴) محمد بن حسن حرّعاملی، امل الآمل، چاپ احمد حسینی، بغداد (۱۹۶۵)، چاپ افست قم ۱۳۶۲ش.
(۱۵) محمد بن احمد ذهبی، تاریخالاسلام و وفیات المشاهیر و الاعلام، چاپ بشار عواد معروف، بیروت ۱۴۲۴/ ۲۰۰۳.
(۱۶) محمد بن حسین شریفرضی، خصائصالأئمة علیهمالسلام، چاپ محمدهادی امینی، مشهد ۱۴۰۶.
(۱۷) محمد بن حسین شریفرضی، دیوان، ج ۱، بیروت، داربیروت للطباعة و النشر، ج ۲، بیروت: دارصادر.
(۱۸) شوشتری، قاموس الرجال.
(۱۹) کامل مصطفی شیبی، الفکرالشیعی و النزعاتالصوفیة حتی مطلع القرن الثانی عشر الهجری، بغداد ۱۳۸۶/ ۱۹۶۶.
(۲۰) صفدی.
(۲۱) علی بن حسین علمالهدی، دیوان، چاپ رشید صفار، (قاهره) ۱۳۷۸/۱۹۵۸.
(۲۲) علی بن حسین علمالهدی، مسائل الناصریات، تهران ۱۴۱۷/۱۹۹۷.
(۲۳) علی عمادالدین طبری آملی، بشارة المصطفی لشیعة المرتضی، نجف ۱۳۸۳/۱۹۶۳.
(۲۴) علی بن محمد عمری، المجدی فی انساب الطالبیین، چاپ احمد مهدوی دامغانی، قم ۱۴۰۹.
(۲۵) محمد بن عمر فخررازی، الشجرةالمبارکة فی انساب الطالبیة، چاپ مهدی رجائی، قم ۱۴۰۹.
(۲۶) قلقشندی.
(۲۷) احمد بن محمد کیاء گیلانی، سراج الانساب، چاپ مهدی رجائی، قم ۱۴۰۹.
(۲۸) عبداللّه مامقانی، تنقیح المقال فی علمالرجال، چاپ محییالدین مامقانی، قم ۱۴۲۳.
(۲۹) آدام متز، تمدن اسلامی در قرن چهارم هجری، یا، رنسانس اسلامی، ترجمه علیرضا ذکاوتی قراگوزلو، تهران ۱۳۶۴ش.
(۳۰) مسکویه.
(۳۱) محمد بن محمد مفید، احکامالنساء، چاپ مهدی نجف، قم ۱۴۱۳.
(۳۲) مقدسی.
(۳۳) مهیار دیلمی، دیوان مهیارالدیلمی، چاپ احمد نسیم، بیروت ۱۴۲۰/۱۹۹۹.
(۳۴) یحیی بن حسین ناطقبالحق، الافادة فی تاریخ الائمة الزیدیة، چاپ محمد یحیی سالم عزان، صنعا ۱۴۱۷/۱۹۹۶.
(۳۵) حسین بن محمدتقی نوری، خاتمه مستدرک الوسائل، قم ۱۴۱۵ـ۱۴۲۰.
(۳۶) یاقوت حموی، معجمالادباء، چاپ احسان عباس، بیروت ۱۹۹۳.
دانشنامه جهان اسلام، بنیاد دائرة المعارف اسلامی، برگرفته از مقاله «حسین بن موسی علوی»، شماره۶۲۱۷.