حسینکرد شبستری
ذخیره مقاله با فرمت پی دی اف
حسین کُرد شبستری، نام یکی از داستانهای پهلوانی و عامیانه که به احتمال بسیار در
دوره صفوی ساخته شده و یتیمنامه نیز نامیده شده است.
حسین کرد مبتنی بر اختلاف
شیعه و
سنّی و به ویژه اختلاف شیعیان
ایران با اهل تسنن
آسیای مرکزی در دوره
شاهعباس اول است و در واقع نشاندهنده ناتوانی دولت صفوی در تغییر دادنِ
مذهب اهل سنّت در آسیای مرکزی به تشیع است. براساس این داستان، دولت صفوی چون از چیرگی بر آن سرزمین و تبلیغ تشیع درماند، راه انتقامآمیزی در پیش گرفت. شاهعباس گروهی را به سرکردگی مسیح تکمهبند تبریزی برای خرابکاری به شهرهای آنجا فرستاد. این گروه باعث بدنامی بزرگان آن ناحیه و خفت و خواری آنان شدند و پیروزمندانه بازگشتند. این بخش اول داستان است که تاکنون چاپ نشده و نگارنده یگانه نسخه خطی آن را، که متعلق به
دوستعلیخان معیرالممالک (متوفی ۱۲۹۰) بوده، دیده است. بزرگان آسیای مرکزی که اوضاع را چنین دیدند، گروهی را به سرکردگی بَبْرازخان و اخترخان برای انتقام گرفتن به
ایران فرستادند، اما آنان گرفتار فرمانده گشتیهای
اصفهان ، حسین کرد شبستری، شدند. حیلههای آنان کارگر نیفتاد و پس از صدمات فراوان کشته شدند.
این بخش از حسین کرد چند بار چاپ سنگی شده و یک بار هم مؤلف این مقاله، با حذف حدود دو صفحه داستان، آن را چاپ حروفی کرده است (تهران ۱۳۴۴ش).
حسین کرد از نادر داستانهای عامیانه ایران است که از زمینه تاریخی و بهویژه جغرافیایی صحیحی برخوردار است و اشتباه تاریخی و جغرافیایی در آن کمتر دیده میشود.
نویسنده گمنام آن با بخشهایی از مکانهای وقوع داستان خود، شامل ایران و آسیای مرکزی از
بلخ تا
بخارا و برخی شهرهای هند، و نیز تاریخ دوره شاهعباس، آشنایی کافی داشته، اما ظاهراً متن پس از تألیف و رونویسی، اندکی دستکاری شده، چنانکه ناسزاهایی به ترکی به آن افزوده شده است تا اصالت آذربایجانی حسین کرد را بیشتر نشان دهد.
برخی از اطلاعاتی که در کتاب آمده بسیار دقیق و منحصر به فرد است، از جمله اینکه شاهعباس هنگام پذیرفتن سفیران خارجی، جامه شاهطهماسب را بر تن میکرد
همچنین کتاب برای مطالعه اوضاع و احوال اجتماعی دوره صفوی، نظیر طرز نگهبانی شهرها
، وضع قهوهخانهها
، خانههای عیش و عشرت
، شبروی و دزدیهای شبانه
و استفاده دولت صفوی از مردم بیسواد برای محافظت شهرها و گماشتن افراد بزن بهادر (از جمله حسین کرد) بر کارها بسیار سودمند است.
اصل داستان حسین کرد شبستری را به احتمال بسیار در روایات سینه به سینه، یا دستکم در نقالیها، باید جستجو کرد. کهنترین نسخه خطی باقیمانده از این اثر، دستنویس منحصر بهفردی متعلق به ۱۲۵۵ است که در مؤسسه زبانهای آسیایی فرهنگستان علوم روسیه در
سنپترزبورگ نگهداری میشود. این نسخه، که با چاپهای قدیم حسین کرد بسیار متفاوت و از آنها بسیار مفصّلتر است، به کوشش ایرج افشار و مهران افشاری چاپ شده است (تهران ۱۳۸۵ش). براساس ترکیب و ساختار زبانی اثر، بعید به نظر میرسد که جابهجا شدن شکل روایی، از شفاهی به مکتوب، پیش از گردآوردن نسخه دستنویس موجود در
روسیه ، واقع شده باشد.
دو استدلال این فرضیه را تقویت میکند: نخست اینکه دستنویسی کهنتر از این نسخه گزارش نشده است، دوم اینکه حسین کرد مشتمل بر انبوهی از عبارات قالبی (کلیشهای) است که منحصر به عهد و زمان خاصی نیست و در بین نقالان، نسل در
نسل ، متداول بوده است. هنوز جای بحث است که آیا داستان در اصل متعلق به دوره صفوی است یا نه. فضای داستان بیهیچ تردید در چهارچوب آن دوران و جغرافیای سیاسی آن زمان قرار دارد. دورهای که حدوداً از ۹۶۳ تا ۱۰۱۴ بوده است. شهرهای مهم ایران که در آن ذکر شده،
تبریز و
شیراز و
اصفهان است و فرمانروایانی که در آن نقش دارند، شاهعباس صفوی و پادشاه تیموری هند، جلالالدین اکبر، هستند.
در هر حال، هیچیک از این واقعیات و تعلق کامل متن به اوضاع سیاسی و اجتماعی آن دوران، برای پژوهشگری که راجع به
تاریخ این اثر بحث میکند، قانعکننده نیستند.
ظاهراً طرح داستان از نمونههای کهنتر اقتباس شده است، اما قصهگویان عامی اوایل
دوره قاجار ، آن را به شکل و ترکیب امروزی درآوردهاند.
نخستین چاپ حسین کرد در ۱۲۶۵، آن را اثری ماندگار در ادبیات عامیانه فارسی ساخت. این داستان تا نیمه دوم
قرن چهاردهم در بساط کتابفروشیها، دستفروشان و کتابفروشان دورهگرد موجود بوده است.
قصه با یادآوری ماجرای حمله پهلوانِ دستنشانده شاهعباس به بلخ و تخریب آن شهر آغاز میشود. سپس
حاکم بلخ دست به دامان پادشاه، خانِ جهان، میگردد که ساکن خطا در ترکستان بود. پادشاه دو گروه کوچک از سربازانِ ازبک را به فرماندهی دو جنگجوی ورزیده به تبریز و اصفهان میفرستد تا با افروختن آتش نزاع و ایجاد ناآرامی در آنجا، زمینه سرنگونی شاهعباس را فراهم کنند. ببرازخان، یکی از دو جنگجوی ازبک، به تبریز میرود و پس از تاراج ضرابخانه شهر و کشتار شماری از مردم بیگناه، در آن شهر رعب و وحشت ایجاد میکند.
هنگامی که معلوم میشود حاکم و جنگجویانش به تنهایی قادر به رویارویی با او نیستند، حسین، چوپان کُرد، آمادگی خود را برای خدمت اعلام میکند. او از قدرتی فوقانسانی برخوردار است و در عین بیسوادی، در امور جنگی و مناسبات اجتماعی بسیار لایق است. او به محض اینکه از توطئه آگاه میشود، آن را سرکوب میکند و پس از چند
نبرد تن به تن با ببرازخان، او را شکست میدهد. سپس عازم اصفهان،
پایتخت آن دوران، میشود و با اخترخان خطایی میجنگد و او و سربازان ازبک را میکشد.
پس از نبردهای پیاپی و کشتن دشمنان، حسین اندکی فراغت مییابد.
وقتی شاهعباس از او میخواهد که در گروه اختصاصی او خدمت کند، حسین برای اثبات استقلال خود امتناع میکند و به جای آن پیشنهاد میدهد که هفت سال از اکبر، پادشاه هند،
خراج بگیرد. او به
هند سفر میکند و پس از ماجراها، کشمشکها و ناکامیهای بسیار، توافق و در واقع تحسین و ستایش اکبر را به دست میآورد.
حسین پس از یک سال خدمت به اکبرشاه، به وطن بازمیگردد. داستان پس از بازگشت پیروزمندانه حسین به اصفهان به پایان میرسد.
پایانِ بازِ داستان سبب میشود که هرکس به رأی خود باقی داستان را
تفسیر کند. از لحاظ تاریخی، داستان از فضایی آشنا برای ستایش از یک قهرمان محلی بهره میبرد.
از نظر روانشناختی، هیچیک از قهرمانان داستان ویژگی بارزی ندارند، بهجز قهرمان اصلی، حسین کرد، که از مشخصات ظاهری و بلوغ اجتماعی خاصی برخوردار است.
مهمترین جنبه داستان، تکیه آن بر روایتی شاد و مفرح است. شخصیت حسین در سراسر قصه ثابت است و نمونه بارز یک قهرمان است. متن داستان سرشار از عبارات قالبی و تکراری است و بسیاری از آنها جملههای قراردادی قصههای عامیانه فارسی است.
عبارتهای قالبی داستان را به چند گروه میتوان تقسیم کرد:
۱) عبارتهای کلی، متشکل از عبارتهای مشهوری که به عنوان مقدمه میآید، مانند «اما، راویان اخبار و ناقلان آثار... روایت کردهاند که...» یا ساختار کلی پارههای داستان را میسازند، مانند «القصّه...»، «چند کلمه از... بشنو...» یا عبارتهای متعددی که دلالت بر گذشت
زمان دارند.
۲) عبارتهای حاضر و آماده، که بارها برای وصف برخی از اعمال، وقایع و احساسات خاص تکرار میشوند.
مثلاً، «آتش روشن کردن» نشانه ویران نمودن و «سر تراشیدن» نشانه تحقیر کردن است.
بارها دزدیها، جنگ تن به تن و تغییر چهره دادن بهطور یکسان وصف شده و شیوه آماده شدن برای
جنگ ، بهطور خاصی با رموز و آداب آن وصف شده است، از جمله زره پوشیدن، بالا رفتن از باروی شهر، جلب توجه نگهبان، مفاخره و سرانجام، نبرد.
همچنین در بیان احساسات از عبارات متعددی استفاده شده است که در میان عامه بر تحقیر،
خشم ،
حیرت یا غصه و عزاداری دلالت دارد.
۳) کلمات مجردی که مفاهیمی گسترده و چندین عبارت در آنها خلاصه و فشرده شده است، نظیر واژه «تهمتن» که برای پهلوانان ایرانی قصه، بهویژه حسین کرد، به کار رفته است. با این واژه، حسین دقیقاً مشابه رستم شناخته میشود و به این ترتیب، خود به خود، در مجموعِ تصورات و کنایههایی که رستم در سنّت ایرانی به آنها منسوب است، سهیم میگردد.
(۱) کتاب حسین کرد شبستری، المسمیّ به یتیمنامه، چاپ سنگی (۱۳۴۰).
(۲) حسین کرد شبستری، کتاب حسین کرد شبستری، چاپ علی حصوری، تهران: (طهوری)، ۱۳۴۴ش.
(۳) هفت لشکر: طومار جامع نقّالان، از کیومرث تا بهمن، چاپ مهران افشاری و مهدی مداینی، تهران: پژوهشگاه علوم انسانی و مطالعات فرهنگی، ۱۳۷۷ش؛
دانشنامه جهان اسلام، بنیاد دائرة المعارف اسلامی، برگرفته از مقاله «»، شماره۶۲۳۸.