حضرت ایوب
ذخیره مقاله با فرمت پی دی اف
حضرت ایوب مردی از
روم، خوش سیما، خوشخو،
پرهیزگار، نیکوکار، مهربان و بخشنده بود.
خداوند او را به پیامبری برگزید و به وی دارایی و فرزندان بسیار داد. او مردم را به سوی خداوند فرا خواند ولی تنها چند نفر به او
ایمان آوردند.
نام حضرت ایوب(ع)چهار بار به عنوان یکی از
پیامبران و بندگان
صالح خدادرقرآن ذکر شده است.
گرچه طبق بعضی از روایات، ایوب از نوادگان یکی از مؤمنان به
حضرت ابراهیم (ع) بود
سلسله
نسب حضرت ایوب(ع)را چنین ذکر نموده: «ایوب بن
اموص بن
رازج بن
روم بن
عیصا بن
اسحاق بن
ابراهیم(ع)»
بنابراین ایوب با پنج واسطه به حضرت ابراهیم(ع) میرسد.(در مورد سلسله نسب
حضرت موسی(ع) چنین به دست میآید که آن حضرت با شش واسطه به ابراهیم میرسد، از این رو ظاهراً ایّوب(ع) جلوتر از موسی(ع)میزیست،در تاریخ نیز آمده: ایّوب(ع)قبل از موسی (ع)ظهور کرد.)
و از سوی دیگر مادر ایوب(ع)،از نوادگان
حضرت لوط(ع) بن
هاران بوده است. حضرت ایوب(ع)در سرزمین
جابیه، یکی از نقاط معروف
شام چشم به
جهان گشود، و پس از بلوغ، از طرف خداوند به پیامبری مبعوث گردید تا مردم آن سرزمین را از
بت پرستی و فساد به سوی خداپرستی و
عدالت بکشاند، او ۹۳ سال عمر کرد.آن حضرت هفده سال مردم آن سرزمین را به سوی خدای یکتا
دعوت کرد، هیچ کس جز سه نفر، به او ایمان نیاوردند.
او
همسر با
ایمان و بسیار مهربانی به نام «
رُحْمه» یا«رحیمه» داشت که دختر
افرایم فرزند
یوسف فرزند یعقوب بود
ودر سختترین شرایط، به ایوب(ع)خدمت کرد، و نسبت به او وفاداری نمود.
گرچه ایوب(ع)چندان در هدایت
قوم خود توفیق نیافت، ولی خودسازی و صبر و استقامت او، همواره در
تاریخ درس مقاومت و خودسازی به انسانها آموخته و میآموزد، و موجب نجات انسانها میشود.حضرت ایوب (ع) بر اثر دامداری،دارای گوسفندان و
شتر ها و گاوهای بسیار شد، و
ثروت کلانی به دست آورد، به علاوه در توسعه کشاورزی کوشید، و دارای مزارع، باغها،
ساربانان، چوپانان، غلامان و فرزندان بسیار گردید.ولی همه تلاشهایش براساس عدالت بود، حقوق الهی و حقوق مردم را ادا میکرد، و همواره نعمتهای الهی را شکر مینمود، و هرگز امور مادی او را از
عبادت الهی باز نداشت، اگر در انجام دو کار ناگزیر میشد، آن را که برای بدنش دشوارتر و خشنتر بود برمیگزید، و همواره در کنار سفرهاش یتیمان حاضر بودند.بعضی نوشتهاند: ایوب(ع)هفت پسر و سه دختر داشت، و دارای شش هزار شتر و چهارده هزار گوسفند، و هزار جفت گاو و هزار الاغ بود.
کوتاه سخن آن که در میان انواع نعمتهای الهی از مادی و معنوی قرار داشت، و همواره شکر و سپاس الهی میگفت، و به عبادت خدا اشتغال داشت، و به مستمندان رسیدگی میکرد، و آن چه از وظایف و مسؤولیتهای دینی و انسانی بود، همه را به گونه شایسته انجام میداد.
ابلیس به زندگی حضرت ایوب (ع)حسد برد، به پیشگاه خداوند چنین عرض کرد: اگر ایوب (ع)این همه شکر نعمت تو را به جا میآورد، از این رو است که زندگی مرفّه و وسیعی به او دادهای، ولی اگر نعمتهای مادی را از او بگیری، هرگز شکر تو را به جا نمیآورد، اینک (برای امتحان) مرا بر دنیای او مسلط کن تا معلوم شود که مطلب همین است که گفتم.»خداوند برای این که این ماجرا سندی برای همه رهروان راه حق باشد، به
شیطان این اجازه را داد، ابلیس پس از این اجازه به سراغ ایوب(ع) آمد و اموال و فرزندان ایوب را یکی پس از دیگری نابود کرد، ولی این حوادث دردناک نه تنها از شکر ایوب (ع) نکاست، بلکه شکر او افزون گردید.ابلیس از خدا خواست بر گوسفندان و زراعت ایوب (ع)مسلط شود، این اجازه به او داده شد.ابلیس همه زراعت ایوب(ع)را آتش زد، و گوسفندان او را نابود کرد، ولی ایوب نه تنها ناشکری نکرد، بلکه بر حمد و شکرش افزوده شد.سرانجام شیطان از خدا خواست که بر بدن ایوب(ع)مسلط شود، و باعث بیماری شدید او گردد، خداوند به او اجازه داد، شیطان آن چنان ایوب (ع)را بیمار کرد که از شدت بیماری و جراحت، توان حرکت را نداشت، بیآنکه کمترین خللی به عقل و درک او برسد، خلاصه نعمتها یکی پس از دیگری از ایوب(ع)گرفته میشد، ولی در برابر آن، مقام شکر و سپاس او بالا میرفت.
آری ابلیس میخواست با غذای
حرام، ایوب (ع)را گمراه کند، ولی ایوب این چنین در برابر القائات ابلیس، حرکت انقلابی نمود.رُحْمه از ایوب (ع)دور شد، وقتی که ایوب خود را تنها یافت و هیچ گونه غذا و آب و همدم در نزد خود ندید به
سجده افتاد و گفت: «رَبِّ أَنِّی مَسَّنِی الضُّرُّ وَ أَنْتَ أَرْحَمُ الرَّاحِمِینَ؛ پروردگارا! بد حالی و مشکلات به من رو آورده و تو مهربانترین مهربانان هستی.» در این هنگام دعای ایوب(ع)به استجابت رسید و بلاها رفع شد و نعمتها جایگزین آنها گردید.
ایوب (ع) هنگامی که در شدیدترین گرفتاری با خدا سخن گفت، عرض کرد:«رَبِّ أَنِّی مَسَّنِی الضُّرُّ وَ أَنْتَ أَرْحَمُ الرَّاحِمِینَ؛ پروردگارا! بدحالی و مشکلات به من رو آورده، و تو مهربانترین مهربانان هستی.»
او نگفت: خدایا تو مرا بیمار کردی و به من رحم کن، بلکه با کنایه و اشاره مقصود را بیان کرد.
طبق روایت دیگر، ایوب(ع)هم چنان صبر و مقاومت میکرد، حتی از خدا نمیخواست که گرفتاری او را رفع کند، بلکه همان را پسندیده بود که خداوند بر او پسندیده بود.
در قرآن میخوانیم خداوند به ایوب (ع)چنین وحی کرد:«اُرْکضْ بِرِجْلِک هَذَا مُغْتَسَلٌ بارِدٌ وَ شَرابٌ وَ وَهَبْنا لَهُ أَهْلَهُ وَ مِثْلَهُمْ مَعَهُمْ رَحْمَهً مِنَّا وَ ذِکری لِأُولِی الْأَلْبابِ.
پای خود را بر زمین بکوب! این چشمه خنک برای شستشو و نوشیدن است، و افراد خانوادهاش را به او بخشیدیم، و همانند آنان را بر آنها افزودیم، تا رحمتی از سوی ما باشد و تذکری برای اندیشمندان.»و درجایی دیگر میفرماید: «إِنَّا وَجَدْناهُ صابِراً نِعْمَ الْعَبْدُ إِنَّهُ أَوَّابٌ؛ ما ایوب(ع)را صبور و شکیبا یافتیم، او چه بنده خوبی است که بسیار بازگشت کننده به سوی خداست.»
ایوب(ع) بدن خود را با
آب آن
چشمه زلال شستشو نمود، و از آن نوشید، تمام دردها و رنجها از بدنش برطرف گردید سپس آن چه او از اموال و زراعت و دام و فرزندان را از دست داده بود، همه به اذن خدا بازگشتند و بهتر و افزونتر از قبل، به سراغ ایوب آمدند.او لباس زیبا پوشید و برخاست و در مکان بلندی نشست. پس از آن که او در کنار چشمه زیر درختهای خوشرنگ با چهره جوان و زیبا نشسته بود غرق در نعمتها و الطاف الهی شده بود.
اندیشه قم