• خواندن
  • نمایش تاریخچه
  • ویرایش
 

حضرت خدیجه(خام)

ذخیره مقاله با فرمت پی دی اف



خدیجه، نخستین همسر پیامبر و نخستین زن مسلمان. پدرش خُوَیلِد بن اسد بن عبدالعُزّى بن قُصَىِّ بن کلاب و مادرش فاطمه، دختر زائده، است (ابن سعد، ج ۸، ص ۷ـ۸؛ زبیرى، ص ۲۳۰؛ بلاذرى، ج ۱، ص ۴۸۰). از دوران کودکى و نوجوانى او تا هنگام ازدواج با پیامبر و حتى بعد از آن، اطلاعات اندکى در دست است و بخشى از اخبار تاریخى درباره احوال ایشان نیز دستخوش دخل و تصرف قصه پردازان شده و با اسرائلیات درهم آمیخته است.

براساس اغلب منابع، وى قبل از ازدواج با حضرت محمد صلى اللّه علیه وآله وسلم، دو بار ازدواج کرده بود، ولى در ترتیب این ازدواجها اختلاف هست (ابن عبدالبرّ، ج ۴، ص ۱۸۱۷؛ طبرسى، ۱۴۱۷، ج ۱، ص ۲۷۴؛ طبرى، ص ۱۱؛ دمیاطى، ص ۳۲). برخى نیز به استناد شواهدى، ازدواجهاى خدیجه پیش از وصلت با پیامبر را رد کردهاند (کوفى، ج ۱، ص ۶۴ـ۷۰؛ ابن شهر آشوب، ج ۱، ص ۱۳۸؛ عاملى، ج ۲، ص ۱۲۱ـ۱۲۹). طبق منابع، وى نخست با عتیقبن عایذبن عبداللّه بن عمربن مخزوم ازدواج کرد که از او صاحب یک دختر شد. پس از مرگ عتیق به همسرى ابوهاله نباشبن زُرارة از بنى عمروبن تمیم که از هم پیمانان بنوعبدالدار بود، درآمد (ابن عساکر، ج ۳، ص۱۹۰؛ سلوى بالحاج صالح، ص ۲۹ـ۳۰؛ابن سعد، ج ۸، ص ۱۴ـ۱۵ که ترتیب ازدواجها را برعکس ذکر کرده است). خدیجه از ابوهاله، صاحب پسرانى به نامه اى حارث ، هند (ابن کلبى، ج ۱، ص ۲۷۹؛ ابن سعد، ج ۸، ص ۱۵؛ ابن حزم، ص ۳۲؛ دمیاطى، ص ۳۱)، طاهر و هاله (ابن کلبى، ج ۱، ص ۲۷۹؛ سهیلى، ج ۲، ص ۲۴۶) و دخترى به نام زینب (ابن حزم، ص ۳۲؛ نویرى، ج ۱۸، ص ۱۷۱) شد. در میان این فرزندان، هند مشهور است. بعدها هند در زمره صحابه رسول خدا در آمد و با صیفى بن امیه ازدواج کرد و اعقابش در مدینه به سبب انتساب به مادربزرگشان (خدیجه) به بنوطاهره معروف شدند (ابن سعد، ج ۱، ص ۴۲۲ـ۴۲۳؛ مصعب بن عبداللّه، ص ۳۳۳ـ۳۳۴؛ ابن حبیب، ص ۷۹؛ بلاذرى، ج ۱، ص ۴۸۰). وى در جنگ بدر حضور داشت و بعدها در جنگ جمل در کنار على بن ابى طالب به شهادت رسید (ابن حجر عسقلانى، ج ۶، ص ۵۵۸). وى که نوجوانى خود را در خانه خدیجه گذرانده بود، تصویرى کامل از خلق و خوى پیامبر در پاسخ به پرسش امام حسن علیهالسلام ارائه کرده و از اینرو «وصّافالنبّى» نامیده شده است (ابن سعد، ج ۱، ص ۴۲۲ـ۴۲۳؛ ابن بابویه، ص۸۰ـ۸۱؛عبدالحمید محمد طهماز، ص ۵۳ـ۵۷؛ حِلْیةُ رسول، ص ۱۷۶ـ۱۸۴). در برخى گزارشهاى دیگر که ترتیب ازدواج خدیجه و همسرانش به گونهاى دیگر آمده، گفته شده که خدیجه پس از وفات ابوهاله، به عقد پسرعمه خود، عتیق/ عُتیق بن عائذ درآمد (بلاذرى، ج ۱، ص ۴۸۰؛ ابن عبدالبرّ، ج ۴، ص ۱۸۱۷) و از وى صاحب پسرى بهنام عبداللّه (عبدمناف) و دخترى به نام هند شد. خدیجه پس از درگذشت شوهر دومش، عتیقبن عائذ (ابن اسحاق، همانجا) ازدواج نکرد و به تجارت پرداخت (ابن سعد، ج ۸، ص ۱۶؛ سلوى بالحاج صالح، ص ۳۳ـ۳۹).

در چگونگى همکارى و آشنایى حضرت محمد صلى اللّه علیه وآله وسلم ــکه در آن سالها حدود بیست سال داشت ــ با خدیجه، اختلاف هست. برخى آغاز روابط تجارى خدیجه و پیامبر اکرم را به توصیه و سفارش ابوطالب دانسته اند (ابن سعد، ج ۱، ص ۱۲۹؛ بلاذرى، ج ۱، ص۱۱۰). اما در خبرى از ابن اسحاق (ابن اسحاق، ص ۸۱ـ۸۲) آمده است که خدیجه از امانتدارى و درستکارى حضرت محمد خبر داشت و چون تصمیم گرفته بود مال فراوانى را به تجارت اختصاص دهد، از او خواست تا به کاروانش بپیوندد و بیش از دیگران مزد بگیرد (ابن هشام، ج ۱، ص ۱۹۹؛ ابن سعد، ج ۸، ص ۱۶؛ طبرى، ص ۱۱ـ۱۲). حضرت محمد حداکثر پنج سفر تجارى، چهار سفر به یمن و یک سفر به شام، براى خدیجه انجام داد (حلبى، ج ۱، ص ۱۳۶). مهمترین آنها، که به ازدواج آن دو منجر گردید، سفر تجارى شام بود و به دلیل اهمیتش اکثر منابع، تنها به ذکر آن سفر پرداخته و آن را ابتداى همکارى حضرت با خدیجه دانسته اند. ظاهرآ اولین سفر تجارى آن حضرت به بازار حُباشه، در تهامه، بوده (طبرى، ص ۱۲؛ ابن سیدالناس، ج ۱، ص ۷۳) و سفر به شام دومین یا سومین سفر بوده است، چرا که حضرت سفرى نیز به جُوَش، در یمن، کرد. به زعم حلبى (حلبى، ج ۱، ص ۱۳۶) بازار حباشه همان جوش است و گویا این یک یا دو سفر براى آزمودن قدرت تجارى پیامبر بوده است.

بعد از انعقاد قرارداد، ابتدا پیامبر با کارمزد دو قلوص (ماده شتر جوان)(مَقریزى، ج ۱، ص ۹؛ حلبى، ج ۱، ص ۱۳۵) به همراه شریک تجارى خود سائببن ابى سائب صَیفى بن عابد (مَقریزى، ج ۱، ص ۸ـ۹؛حلبى، ج ۱، ص ۱۳۶؛ جوادعلى، ج ۷، ص ۴۰۷) و غلام خدیجه، میسره، عازم بازار حباشه شد و با موفقیت بازگشت. میسره اخبار شگفت انگیزى از این سفر به خدیجه داد و او براى اولین بار با رضایت ابوطالب، پیامبر را در رأس کاروانى بزرگ به شام تجهیز کرد (ابن سعد، ج ۱، ص ۱۳۰؛ ابن سیدالناس، ج ۱، ص۷۰). پس از اتمام این سفر پرماجرا، که جزئیات آن در منابع اسلامى آمده است (ابن هشام، ج ۱، ص ۱۹۹ـ۲۰۰؛ ابن سعد، ج ۱، ص۱۳۰ـ۱۳۱؛ ابن اثیر، ج ۷، ص۹۰ـ۹۱؛ طبرسى، ۱۴۱۷، ج ۱، ص ۶۵ـ۶۷)، خدیجه به ایشان علاقه مند شد. دلایلى که براى ایجاد این علاقه در منابع اسلامى آمده است، عبارت اند از: از سفر تجارى پرسود پیامبر اکرم به شام؛ گزارش مَیسره از اخبار شگفت انگیز این سفر (ابن هشام، ج ۱، ص ۱۹۹ـ۲۰۰؛ ابن سعد، ج ۱، ص۱۳۰ـ۱۳۱)؛ مشاهده دو فرشتهاى که به هنگام ورود به خانه خدیجه بر سر پیامبر سایه افکنده بودند (ابن هشام، ج ۱، ص ۲۰۳؛ ابن سعد، ج ۱، ص۱۳۰ـ۱۳۱)؛ پیشگویى ورقةبن نوفل درباره ازدواج خدیجه با مردى از قریش که نبى قوم خواهد شد (مجلسى، ج ۱۶، ص ۲۳ـ۲۴)؛ پیشگویى مردى، در یک جشن زنانه که خدیجه نیز حضور داشت، از آمدن پیامبرى و بشارت به اینکه هرکدام از آن زنان مىتواند با او ازدواج کند (ابن سعد، ج ۸، ص ۱۵؛ مجلسى، ج ۱۶، ص ۴).

آنچه در مصادر تاریخى درباره ازدواج خدیجه با پیامبر آمده، بیش از همه مبتنى بر روایات محمدبن اسحاقبن یسار (متوفى ۱۵۱)، و سپس محمدبن عمر واقدى (متوفى ۲۰۷)، و هشامبن سائب کلبى (متوفى ۲۰۴)، عمر بن سعد کاتب واقدى (متوفى ۲۳۰) است. یکى از مصادر نقل این ازدواج کتاب الانوار ابوالحسن بکرى است (بکرى، ص ۱۳۷ـ۱۹۰). این کتاب دربردارنده گزارشهاى تاریخىِ آمیخته با مطالب نادرست و غرائب بسیار است و از اینرو محلّ استناد نیست و مجلسى نیز که برخى روایات آن کتاب را در بحارالانوار (مجلسی، ج ۱۶، ص ۲۰ـ۷۶) درج کرده، به غیرقابل اعتماد بودن و اشتمال آنها بر غرائب تأکید کرده است. در هر صورت، صرفنظر از روایت شاذ یعقوبى (یعقوبى، ج ۲، ص۲۰) که ازدواج پیامبر با خدیجه را حاصل دیدارى ناگهانى در صفا و مروه دانسته، در بیشتر منابع سفر تجارى به شام مقدمه اصلى این ازدواج ذکر شده است (ابن سعد، ج ۱، ص ۱۳۱ـ۱۳۲؛ ابن حبیب، ص ۷۷؛ ابن اثیر، ج ۷، ص۹۰ـ۹۱). خدیجه باتوجه به بیوگى و سالمندى در نهایت به وسیله میسره (مَقریزى، ج ۱، ص۱۰) یا دوست خود نفیسه، دختر مُنیه (ابنسعد، ج ۱، ص ۱۳۱؛ دمیاطى، ص ۳۳؛ ابن حجر عسقلانى، ج ۷، ص ۶۰۱ـ۶۰۲؛ واقدى، ج ۸، ص ۱۴۳) یا شخصآ (ابن اسحاق، ص ۸۱ـ۸۲؛ ابن حبیب، ص ۷۸؛ مجلسى، ج ۱۶، ص ۵۳ـ۵۴) خواست خود را به اطلاع پیامبر رساند. پس از اینکه آن حضرت ماجراى خواستگارى را براى عموهاى خود گفت، آنان از شنیدن این خبر شگفتزده شدند. آنان ابتدا صفّیه، دختر عبدالمطلب، عمه پیامبر را براى کسب اطلاع به خانه خدیجه فرستادند (مجلسى، ج ۱۶، ص ۵۷) و پس از اطمینان از حقیقت امر، در موعد مقرر به خانه خدیجه رفتند و او را از عمویش، عَمْرو بن اسد، خواستگارى کردند (ابن سعد، ج ۱، ص ۱۳۱ـ۱۳۲؛ ابن حبیب، ص ۷۸؛ بلاذرى، ج ۱، ص ۱۱۱؛ یعقوبى، ج ۲، ص۲۰). برخى بین عموهاى حضرت تنها به نام حمزه اکتفا کردهاند (ابن اسحاق، ص ۸۲؛ ابن حبیب، ص ۷۸؛ ابن سیدالناس، ج ۱، ص ۷۱)، در حالى که بیشتر منابع نماینده پیامبر و خواننده خطبه را ابوطالب ذکر کردهاند (یعقوبى، ج ۲، ص۲۰؛ طبرسى، ۱۴۱۷، ج ۱، ص ۲۷۴؛ سهیلى، ج ۲، ص ۲۴۶؛ ابنابىالحدید، ج ۱۴، ص۷۰). درباره وکیل خدیجه در این مراسم، اختلافهایى در منابع مشاهده مىشود: ابن هشام (ابن هشام، ج ۱، ص ۲۰۱) خویلدبن اسد، پدر خدیجه، و ابناسحاق (همانجا) و ابن کلبى (کلبى، ج ۱، ص ۸۷) عمویش عمروبن اسد، و ابن سیدالناس (ابن سیدالناس، ج ۱، ص ۷۲). برادرش عمروبن خویلد را ذکر کردهاند. باتوجه به اینکه خویلدبن اسد در جنگ فِجار و به قولى قبل از آن درگذشته بود (ابنسعد، ج ۱، ص ۱۳۲؛ یعقوبى، ج ۲، ص ۲۱) حضور وى در این خواستگارى و اینکه خدیجه براى راضى کردن پدرش به این ازدواج او را مست کرده بود (ابن سعد، ج ۱، ص ۱۳۲ـ۱۳۳؛ ابن حبیب، ص ۷۸؛ یعقوبى، ج ۲، ص۲۰؛ مَقریزى، ج ۱، ص۱۰ـ۱۱) مبنایى ندارد (عبدالحمید محمد طهماز، ص ۳۲ـ۳۵).

مراسم خواستگارى و عقد، دو ماه و ۲۵ روز بعد از سفر تجارى شام برگزار شد (مَقریزى، ج ۱، ص ۹) و مهریه خدیجه مبلغ دوازده و نیم یا دوازده اوقیه (هر اوقیه معادل چهل درهم)(بلاذرى، ج ۱، ص ۱۱۱) تعیین شد (مَقریزى، ج۱، ص۱۰؛ ابن حبیب، ص ۷۹؛ مجلسى، ج ۱۶، ص۱۰؛ مجلسى، ج ۱۶، ص۱۲؛ابن هشام، ج ۱، ص ۲۰۱؛ مَقریزى، ج۱، ص۱۰؛ مجلسى، ج ۱۶، ص۷۰). پس از برگزارى جشن ازدواج (مجلسى، ج ۱۶، ص۷۰ـ۷۶) این دو براى مدتى کوتاه در خانه حکیمبن حزام (ازرقى، ج ۲، ص ۲۵۱) سکنا گزیدند و سپس به خانه خدیجه (ازرقى، ج ۲، ص ۱۹۹) انتقال یافتند. در اکثر منابع، پیامبر را هنگام ازدواج ۲۵ ساله و خدیجه را چهل ساله دانسته‌اند. برخى نیز اقوال دیگرى در باب سن خدیجه آوردهاند (ابن سعد، ج ۸، ص ۱۷؛ ابن حبیب، ص ۷۹؛ بلاذرى، ج ۱، ص ۱۱۲؛ ابن عبدالبرّ، ج ۴، ص ۱۸۱۸). به هر حال به نظر مىرسد که چهل سال سن تقریبى بوده و دلیل انتخاب این عدد آن است که چهل سالگى سن کمال و بلوغ عقلى محسوب مىشود (عبدالحمید محمد طهماز، ص ۳۵ـ۴۰).

خدیجه پس از ازدواج با پیامبر، تمام داراییش را به وى بخشید (مجلسى، ج ۱۶، ص ۷۱) و کارهاى تجارى را نیز به او سپرد، حتى غلامان و کنیزان خود، از جمله میسره، را آزاد کرد (مجلسى، ج ۱۶، ص ۵۲). حلیمه سعدیه•، دایه حضرت رسول، در ایام خشکسالى به منزل ایشان آمد. خدیجه براى تشکر از زحمات دایه همسرش وى را بسیار احترام کرد و چهل گوسفند و یک شتر نیز به او هدیه داد؛ ثوبیه، کنیز ابولهب، که نخستین بار به پیامبر شیر دادهبود، از جمله کسانى بود که با آنان در ارتباط بود. خدیجه حتى براى جبران خدمت وى و کسب رضایت پیامبر بارها تلاش کرد تا او را از ابولهب بخرد و آزاد کند، ولى موفق نشد (بلاذرى، ج ۱، ص ۱۰۸ـ ۱۰۹). زیدبن حارثه•، غلامى بود که خدیجه به پیامبر بخشید (ابن سعد، ج ۱، ص ۴۹۷) و حضرت نیز او را آزاد و پسر خوانده خویش کرد، و ازاینرو تا مدتها زید بن محمد نامیده مىشد (بلاذرى، ج ۱، ص ۵۵۶ـ۵۵۹؛ ابن اثیر، ج ۲، ص ۳۳۵ـ ۳۳۶).

در برخى گزارشهاى تاریخى از آغاز وحى، ذکر شده است که پیامبر با تسلى خدیجه ــپس از آنکه خدیجه درخصوص نبوت پیامبر با پسرعموى خود به نام ورقه مشورت کردــ آرام گرفت (ابن اسحاق، ص ۱۳۲ـ۱۳۳؛ ابن هشام، ج ۱، ص ۲۵۲ـ۲۵۴؛ بلاذرى، ج ۱، ص ۱۲۱ـ۱۲۲). سواى تردید در شخصیت تاریخى ورقه (عاملى، ج ۲، ص ۱۰۸ـ ۱۰۹) گزارشهاى مذکور با احادیثِ معتبر ناسازگار است و ایرادات اساسى نیز به آن وارد شده است. خدیجه نخستین بانویى است که به پیامبر گروید (ابن سعد، ج ۳، ص ۲۱ ؛ ابن سعد، ج ۸، ص ۱۷؛ ابن عساکر، ج ۳، ص ۱۹۱؛عبدالحمید محمد طهماز، ص۸۰ـ۸۲). همچنین بنابر گزارش ابن سعد (ابن سعد، ج ۸، ص ۱۷ـ۱۸)، وى همراه پیامبر و على علیهالسلام در مسجدالحرام نماز مىگزارد.

در مرحله دعوت علنى، هرگاه پیامبر قریش را به اسلام و راه حق دعوت مىکرد و آنان به وى بىتوجهى مىکردند و او را مسخره مىکردند، خدیجه با سخنان مهرآمیزش وى را دلدارى مىداد (ابن هشام، ج ۱، ص ۲۵۲ـ۲۵۴؛ ابن عبدالبرّ، ج ۴، ص۱۸۲۰). در ایام محاصره اقتصادى بنىهاشم در شعب ابىطالب، خدیجه اموالش را در حمایت از پیامبر هزینه کرد (طبرسى، ۱۴۱۷، ج ۱، ص ۱۲۵). به نظر عدهاى از مفسران، آیه هشت سوره ضحى : «اى پیامبر [ آیا تو را نیازمند نیافت پس بىنیاز و توانگر ساخت»، به این حمایتهاى مالى خدیجه اشاره دارد (طبرسى، ۱۴۰۸؛ ابن جوزى، ذیل آیه). تأثیر حمایتهاى مالى خدیجه به حدى بود که پیامبر، بعدها آن را ستود و فرمود: «هیچ ثروتى به اندازه ثروت خدیجه برایم سودمند نبود» (مجلسى، ج ۱۹، ص ۶۳). کمکهاى ابوالعاص و حکیمبن حزام، خواهرزاده و برادرزاده خدیجه، به محاصرهشدگان در شعب ابىطالب، در حالى که هنوز آن دو نفر اسلام نیاورده بودند، تنها به دلیل وجود خدیجه در میان آنان بود (ابن اسحاق، ص ۱۶۱؛ ابن هشام، ج ۱، ص ۳۷۹؛ طبرسى، ۱۴۱۷، ج ۱، ص ۱۲۷).

اندک زمانى پس از شکست محاصره اقتصادى، خدیجه، در ۶۵ سالگى در رمضان سال دهم بعثت (ابن سعد، ج ۸، ص ۱۸)، به فاصله سه روز بعد از وفات ابوطالب (مسعودى، ص ۲۳۲ـ ۲۳۳) درگذشت (بلاذرى، ج ۱، ص۴۹۱ـ۴۹۲؛ ابن عبدالبرّ، ج ۴، ص۱۸۲۵). امّ ایمن، کنیز آزادشده پیامبراکرم، و امّ فضل او را غسل دادند (بلاذرى، ج ۱، ص ۴۹۱) و پیامبر با دستان مبارکش وى را در قبرستان حَجون (قبرستان ابوطالب) بدون اداى نماز به خاک سپرد، چرا که هنوز نماز میت واجب نشده بود (ابن سعد، ج ۸، ص ۱۸ـ۱۹؛ بلاذرى، ج ۱، ص ۴۹۱). این مصیبت چنان بر پیامبر گران آمد که فرمود: «این روزها، بر این امت دو مصیبت وارد شده که نمىدانم به کدامیک از آن دو بىتاب ترم» (یعقوبى، ج ۲، ص۳۵)، ازاینرو آن سال عامالحزن نامیده شد (طبرسى، ۱۴۱۷، ج ۱، ص ۱۲۷). قبر خدیجه پیوسته زیارتگاه مسلمانان بوده است ولى در سال ۱۳۴۳ وهابیون آن را ویران کردند (محسن امین، ص۵۵).

در شماره و ترتیب فرزندان خدیجه از پیامبر، یعنى زینب، رقیه، امّ کلثوم، فاطمه (مصعب بن عبداللّه، ص ۲۱، ۲۳۱؛ ابن حبیب، ص ۵۲، ۷۹؛ بلاذرى، ج ۱، ص۴۸۰؛ بلاذرى، ج ۱، ص۴۸۵ـ۴۸۷)، قاسم و عبداللّه (ابنکلبى، ج ۱، ص ۱۸؛ بلاذرى، ج ۱، ص۴۸۰؛ یعقوبى، ج ۲، ص۲۰) اختلاف هست (طبرى، ص ۱۱۹، ۱۲۷، ۱۳۰ـ۱۳۱؛ دمیاطى، ص ۳۴ـ۳۵). در برخى منابع از سه یا چهار پسر یاد شده که ظاهرآ القاب عبداللّه، یعنى طیب و طاهر، اسامى جداگانهاى در نظر گرفته شدهاند (ابن اسحاق، ص ۲۴۵؛ طبرسى، ۱۴۱۷، ج ۱، ص ۲۷۵). عدهاى (ابن حزم، ص ۳۹؛ ابن عبدالبرّ، ج ۴، ص ۱۸۱۸) زینب و برخى (ابن عبدالبرّ، ج ۴، ص ۱۸۱۸ـ۱۸۱۹؛ ابن اثیر، ج ۷، ص ۹۱) قاسم را اولین فرزند ایشان دانستهاند. در مورد دختران نیز ترتیب قابل قبولى ارائه نشده است. باتوجه به اینکه زینب در سى سالگى پیامبر متولد شده (نویرى، ج ۱۸، ص ۲۱۸) به نظر مىرسد بزرگترین فرزند حضرت بوده است و از آنجا که رقیه و امّ کلثوم پس از جدایى از پسران ابولهب یکى پس از دیگرى به نکاح عثمان درآمدند (مصعب بن عبداللّه، ص ۲۲ـ۲۳؛ ابن حبیب، ص ۵۳؛ بلاذرى، ج ۱، ص ۴۸۵ـ۴۸۶) ظاهرآ از حضرت فاطمه سلاماللّهعلیها که در سال دوم یا پنجم بعد از بعثت متولد شد (شوشترى، ص ۸ـ۹)، بزرگترند. حسن امین (حسن امین، ج ۱، جزء۱، ص ۳۸) به نقل از آلیاسین به دلیل تشتت و اختلاف در اسناد تاریخى، جز فاطمه دختر دیگرى براى خدیجه از پیامبر قائل نیست. این نظر را جعفر مرتضى عاملى در کتاب ربائب الرسول صلىاللّهعلیه و آله: شبهات و ردود (قم ۱۳۸۶ش) و کتاب البنات ربائب: قل هاتوا برهانکم (قم ۱۳۸۶ش) با تفصیل بیشترى مورد تأکید قرار داده است. این نظر را ابوماذبن احمد در کتاب زینب و رقیه و امکلثوم بنات رسولاللّه صلى اللّه علیه و آله و سلم لاربائبه (کویت ۲۰۰۷) و خلیفة عبید کلبانى عمانى در کتاب أولاد النبى و هل للنبى بنت غیرالزهراء (بیروت ۱۴۲۸/ ۲۰۰۷) مورد نقد قرار دادهاند.

فضائل. در فضیلت خدیجه و ارزش و احترام او نزد پیامبر و خویشان وى، سخنان زیادى وارد شده است. از این احادیث چنین برداشت مىشود که خدیجه محبوبترین زن ایشان بوده است (ابن اسحاق، ص ۲۴۴ـ۲۴۵؛ ابنعبدالبرّ، ج ۱، ص ۱۸۲۱ـ۱۸۲۳). بنابر حدیثى از پیامبر اسلام در تفسیر آیه ۴۲ آلعمران خطاب به امام على علیه السلام، خدیجه یکى از چهار زن برتر دنیا بوده است (مجلسى، ج ۴۳، ص ۳۶؛ابن عبدالبرّ، ج ۴، ص ۱۸۲۱ـ۱۸۲۳). از عایشه روایت شده است که رسول خدا هرگاه گوسفندى قربانى مىکرد از گوشت آن براى دوستان خدیجه مىفرستاد (نَوَوى، ج ۸، جزء۱۵ـ۱۶، ص ۵۲ـ۵۳؛ ابن حجر عسقلانى، ج ۷، ص ۶۰۵). همچنین آوردهاند که پیامبر خطاب به امام على فرمود: «تو همسرى چون فاطمه دارى که من چنان همسرى ندارم، تو مادرزنى چون خدیجه دارى که من چنان مادرزنى ندارم» (مجلسى، ج۴۰، ص ۶۸). عایشه بارها گفته بود: «به هیچیک از زنان پیامبر به اندازه خدیجه حسادت نورزیدم در حالىکه هرگز او را ندیده بودم و این بهسبب یادآورى بیش از حد او توسط پیامبر بود» (بخارى، ج ۴، ص۲۳۰؛ ترمذى، ج ۳، ص ۲۴۹؛ بلاذرى، ج ۱، ص ۴۹۸؛ نَوَوى، ج ۸، جزء۱۵ـ۱۶، ص ۵۲ـ۵۳).

مهر و محبت خدیجه به فرزندانش چنان بود که خاطره او تا نسلها در خاندان پیامبر اسلام برجاى مانده بود و همواره از او به نیکى یاد مىشد. امام حسین علیه السلام در واقعه عاشورا در کربلا در مقابل سپاه شام به مادربزرگش خدیجه فخر مىورزید که اولین زن مسلمان بود (مجلسى، ج ۴۴، ص ۳۱۸)؛ امام سجاد علیهالسلام در خطبهاش در مجلس یزید در دمشق بعد از واقعه عاشورا، خود را فرزند بانوى بزرگ اسلام، خدیجه سلام اللّه علیها مى‌دانست (مجلسى، ج ۴۵، ص ۱۷۴)؛ همچنین زبیر بن عوام در مباحثهاى با ابنعباس عمهاش خدیجه را مایه مباهات خویش مىدانست (ابن ابى‌الحدید، ج ۹، ص ۳۲۵). نیز گفته شده خداوند به واسطه امین وحى، جبرئیل، بر او سلام فرستاده و او را گرامى داشته است (مجلسى، ج ۱۸، ص ۳۸۵؛ابن هشام، ج ۱، ص ۲۵۷؛ ابن عبدالبرّ، ج ۴، ص ۱۸۲۱).

کتابهاى فراوانى درباره خدیجه نوشته شده است. کهنترین این آثار کتاب خدیجة و عَقِبِها و اَزْواجها نوشته ابوالحسن علىبن عبداللّه خدیجى است که ادعا داشته از نوادگان خدیجه از همسرش هاله است (نجاشى، ص ۲۶۶ـ۲۶۷). خدیجة أمالمؤمنین: هى قصة دینیة تاریخیة نوشته زهران عیسوىافندى، نیز از آثار متأخر است (سرکیس، ج ۱، ستون۹۷۹).

منابع :
(۱)آقابزرگ طهرانى؛
(۲) ابن ابى الحدید، شرح نهج البلاغة، چاپ محمد ابوالفضل ابراهیم، قاهره ۱۳۸۵ـ۱۳۸۷/ ۱۹۶۵ـ۱۹۶۷، چاپ افست بیروت (بى‌تا)؛
(۳) ابن اثیر، اسدالغابة فى معرفة الصحابة، چاپ عادل احمد رفاعى، بیروت ۱۴۱۷/ ۱۹۹۶؛
(۴) ابن اسحاق، کتاب السیر و المغازى، چاپ سهیل زکار، (بى جا): دارالفکر، ۱۳۹۸/ ۱۹۷۸، چاپ افست قم ۱۳۶۸ش؛
(۵) ابن بابویه، معانى الاخبار، چاپ على اکبر غفارى، قم ۱۳۶۱ش؛
(۶) ابن جوزى، زادالمسیر فى علم التفسیر، چاپ محمد بن عبدالرحمان عبداللّه، بیروت ۱۴۰۷/ ۱۹۸۷؛
(۷) ابن حبیب، کتاب المُحَبَّر، چاپ ایلزه لیشتن اشتتر، حیدرآباد، دکن ۱۳۶۱/ ۱۹۴۲، چاپ افست بیروت (بى‌تا)؛
(۸) ابن حجر عسقلانى، الاصابة فى تمییز الصحابة، چاپ على محمد بجاوى، بیروت ۱۴۱۲/ ۱۹۹۲؛
(۹) ابن حزم، جوامع السیرة، و خمس رسائل اخرى، چاپ احسان عباس و ناصرالدین اسد، (قاهره ? ۱۹۵۰)؛
(۱۰) ابن سعد (بیروت)؛
(۱۱) ابن سیدالناس، السیرةالنبویة، المسمى عیونالاثر فى فنون المغازى و الشمائل و السیر، بیروت ۱۴۰۶/ ۱۹۸۶؛
(۱۲) ابن شهر آشوب، مناقب آل ابى طالب، نجف ۱۹۵۶؛
(۱۳) ابن عبدالبرّ، الاستیعاب فى معرفة الاصحاب، چاپ علىمحمد بجاوى، بیروت ۱۴۱۲/ ۱۹۹۲؛
(۱۴) ابن عساکر، تاریخ مدینة دمشق، چاپ على شیرى، بیروت ۱۴۱۵ـ۱۴۲۱/ ۱۹۹۵ـ ۲۰۰۱؛
(۱۵) ابن کلبى، جمهرةالنسب لابن الکلبى، ج ۱، چاپ محمود فردوس عظم، قاهره ?( ۱۹۸۲)؛
(۱۶) ابن هشام، السیرةالنبویة، چاپ مصطفى سقا، ابراهیم ابیارى، و عبدالحفیظ شلبى، بیروت: داراحیاء التراث العربى، (بى‌تا)؛
(۱۷) محمد بن عبداللّه ازرقى، اخبار مکة و ماجاء فیها من الآثار، چاپ رشدى صالح ملحس، بیروت ۱۴۰۳/ ۱۹۸۳، چاپ افست قم ۱۳۶۹ش؛
(۱۸) حسن امین، دائرةالمعارف الاسلامیة الشیعیة، ج ۱، جزء۱، بیروت ۱۴۰۱/۱۹۸۱؛
(۱۹) محسن امین، تجدید کشف الارتیاب فى اتباع محمد بن عبدالوهاب، چاپ حسن امین، (بیروت) ۱۳۸۲/ ۱۹۶۲؛
(۲۰) محمد بن اسماعیل بخارى، صحیح البخارى،(چاپ محمد ذهنى افندى)، استانبول ۱۴۰۱/۱۹۸۱، چاپ افست بیروت (بى‌تا)؛
(۲۱) احمد بن عبداللّه بکرى، الانوار فى مولدالنبى محمد «ص»، بیروت ۱۴۰۸/۱۹۸۷؛
(۲۲) احمد بن یحیى بلاذرى، انساب الاشراف، چاپ محمود فردوس عظم، دمشق ۱۹۹۶ـ۲۰۰۰؛
(۲۳) محمد بن عیسى ترمذى، سنن الترمذى، ج ۳، چاپ عبدالرحمان محمد عثمان، بیروت ۱۴۰۳؛
(۲۴) جواد على، المفصل فى تاریخ العرب قبل الاسلام، بیروت ۱۹۷۶ـ۱۹۷۸؛
(۲۵) على بن ابراهیم حلبى، السیرةالحلبیة، بیروت ( ۱۳۳۰)، چاپ افست (بى‌تا)؛
(۲۶) «حِلْیةُ رسول اللّه صلى اللّه علیه وآله و سلم بروایة الحسن و الحسین علیهم االسلام»، اعداد محمدرضا حسینى جلالى، علوم الحدیث، ش ۲۰ (رجب ـ ذیحجه ۱۴۲۷)؛
(۲۷) عبدالمؤمن بن خلف دمیاطى، کتاب نساء رسول اللّه صلى اللّه علیه وسلم و اولاده و من سالفه من قریش حلفائهم و غیرهم، چاپ فهمى سعد، بیروت ۱۴۰۹/ ۱۹۸۹؛
(۲۸) یوسف الیان سرکیس، معجم المطبوعات العربیة و المعربة، قاهره ۱۳۴۶/ ۱۹۲۸، چاپ افست قم ۱۴۱۰؛
(۲۹) سلوى بالحاج صالح، دثّرینى... یا خدیجة :دراسة تحلیلیة لشخصیة خدیجة بنت خویلد، بیروت ۱۹۹۹؛
(۳۰) عبدالرحمان بن عبداللّه سهیلى، الروض الانف فى شرح السیرة النبویة لابن هشام، چاپ عبدالرحمان وکیل، قاهره ۱۳۸۷ـ۱۳۹۰/ ۱۹۶۷ـ۱۹۷۰، چاپ افست ۱۴۱۰/۱۹۹۰؛
(۳۱) محمدتقى شوشترى، رسالة فى تواریخ النبى و الآل علیهم السلام، در محمدتقى شوشترى، قاموس الرجال، ج ۱۲، قم ۱۴۲۴؛
(۳۲) فضل بن حسن طبرسى، الاعلام الورى باعلام الهدى، قم ۱۴۱۷؛
(۳۳) فضل بن حسن طبرسى، مجمع البیان فى تفسیرالقرآن، چاپ هاشم رسولى محلاتى و فضل اللّه یزدى طباطبائى، بیروت ۱۴۰۸/۱۹۸۸؛
(۳۴) احمد بن عبداللّه طبرى، السَّمط الثَّمین فى مناقب اُمّهات المؤمنین، قاهره (۱۴۰۲/ ۱۹۸۳)؛
(۳۵) جعفر مرتضى عاملى، الصحیح من سیرةالنبى الاعظم (ص)، بیروت ۱۴۱۵/۱۹۹۵؛
(۳۶) عبدالحمید محمد طهماز، السیدة خدیجة ام المؤمنین و سبّاقة الخلق الى الاسلام، دمشق ۱۴۱۷/۱۹۹۶؛
(۳۷) على بن احمد کوفى، کتاب الاستغاثة، (بى جا: بىنا.، بى‌تا)؛
(۳۸) مجلسى، بحار الانوار؛
(۳۹) مسعودى، التنبیه؛
(۴۰) مصعب بن عبداللّه، کتاب نسب قریش، چاپ لوى پرووانسال، قاهره ۱۹۵۳؛
(۴۱) احمد بن على مَقریزى، امتاع الاسماع، ج ۱، چاپ محمود محمد شاکر، (قاهره): لجنةالتألیف و الترجمة و النشر، (بى‌تا)؛
(۴۲) احمد بن على نجاشى، فهرست اسماء مصنفى الشیعةالمشتهر ب رجال النجاشى، چاپ موسى شبیرىزنجانى، قم ۱۴۰۷؛
(۴۳) یحیى بن شرف نَوَوى، صحیح مسلم بشرح النووى، چاپ ابوعبدالرحمان عادل بن سعد، قاهره ( ۲۰۰۳)؛
(۴۴) احمد بن عبدالوهاب نویرى، نهایةالارب فى فنون الارب، قاهره ( ۱۹۲۳)ـ۱۹۹۰؛
(۴۵) یعقوبى، تاریخ؛



جعبه ابزار