• خواندن
  • نمایش تاریخچه
  • ویرایش
 

حوزه علمیه کوفه

ذخیره مقاله با فرمت پی دی اف



شهر کوفه در تاریخ اسلام و تاریخ تشیع جایگاه ویژه‌ای داشته است. این شهر به‌اندازه‌ای مهم بود که مولای متقیان حضرت علی (علیه‌السّلام) آن را به عنوان «قبة الاسلام»، «کنز الایمان» و «جمجمة الاسلام» معرفی کرد و نیز عده‌ای آن را «سید الامصار» و «جمجمة العرب»، خواندند.
[۱] . مختصر البلدان، ابن فقیه همدانی، ص۱۶۴، فتوح البلدان، بلاذری، ص۲۸۷.

سلمان فارسی نیز به پیروی از وصی پیامبر (علیه‌السّلام) گفت:
«الکوفة قبة الاسلام، یاتی علی الناس زمان لایبقی مؤمن الا و هوبها او یهوی قلبه الیها.»
[۲] . فتوح البلدان، ص۲۸۷.

با بررسی تاریخچه حوزه علمی تشیع در شهر کوفه با سه دوره تاریخی مواجه می‌گردیم.

دورة نخست
حوزة علمیة کوفه همزمان با خلافت علوی تاسیس گردید و شاگردان بسیاری را از دورترین نقاط عالم اسلام در خود پذیرفت. کلمات گهربار نهج البلاغه ولادت یافت و سعادت حقیقی و اصالت ایمان در آن ترسیم گشت.

نهج البلاغه
کوفه محل سکونت و آمد و شد گروههای مختلف دینی و مذهبی و مرکز‌اندیشه‌هایی بود که در این سرزمین اسلامی و مرکز خلافت شیعی عنوان می‌گردید. آیین زردشتی، مانوی، ‌ مسیحی و یهودی از جمله مذاهبی بودند که به عنوان‌اندیشة دینی در مقابل جهان بینی اسلامی و توحیدی مطرح بودند و امام در ضمن خطبه‌های خویش به بطلان آن‌اندیشه‌ها بر می‌خاستند و اصول و مبانی شرک آلود آنها را با براهین عقلی ردّ نمود، ثنویت و تثلیث را زاییدة توهمات بشری می‌انگاشتند.
خطبة اول نهج البلاغه که پیرامون آفرینش آسمان و زمین و خلقت انسان سخن گفته، در آغاز کلام، ستایش پروردگار را در خود جای داده است و یا خطبه‌های دیگر نهج البلاغه که حمد خدا و مباحث الهیات را مطرح نموده است، بینش توحیدی قرآن را تفسیر نموده و در حقیقت مدعیان ثنویت و تثلیث را به محاجّه خوانده است. و شاید از این روست که بیشتر کتاب مقدس زردشتیان (اوستا) که تا آن زمان باقی بود به طاق نسیان و باد فراموشی سپرده شد و در چند «یشت» خلاصه گردید.
مسایل مربوط به الهیات و ماورائ الطبیعة یکی از اساسی‌ترین بخشهای نهج البلاغه است. بحثهای توحیدی نهج البلاغه بیشتر بحثهای تعقلی و فلسفی است. هر چند گاه در مطالعه آثار صنع و حکمت الهی نظام کلی آسمان و زمین یا موجود معینی چون «مورچه»، «طاووس» و «خفاش» را مورد بررسی قرار می‌دهد.
امام علی (علیه‌السّلام) با استدلالات متین خویش بیان داشته‌اند که قدمت حضرت ربوبی، قدمت زمانی و وحدت او، وحدت عددی نیست، کلام او عین فعلش می‌باشد و معرفت حق از نوع تجلی او بر عقول است نه از نوع احاطة اذهان بر یک معنی و مفهوم دیگر.
همچنین سلب جسمیت و حرکت و سکون، تغییر و مکان و زمان، مثل و ضد و شریک و شبیه و محدودیت و معدودیت از او در این کتاب شریف بیان گردیده است.
[۳] . برای آشنایی بیشتر با مباحث عقلی نهج البلاغه ر. ک: شرح نهج البلاغه، ابن میثم بحرانی، سیری در نهج البلاغه، علامه شهید آیت‌الله مطهری، الهیات در نهج البلاغه، آیت‌الله صافی گلپایگانی و تفسیر نهج البلاغه، استاد علامه محمد تقی جعفری.
بنابر فرمایش حضرت استاد علامه طباطبایی - قدس سره - اینها از جمله مباحث فلسفی هستند که پیش از اسلام در بین فلاسفة عرب و عجم سابقه نداشته و برایشان مفهوم نبوده است.
[۴] . مکتب تشیع، نشریه سالانه، شماره ۲، ص۱۲۰، سیری در نهج البلاغه، ص۷۳۰.
همین غنای‌اندیشه اسلامی باعث شکوفایی فلسفه و کلام اسلامی گردید. در حالی که نارسایی مفاهیم حکمت الهی غرب و کاستی‌های تفکر کلیسایی موجب از بین رفتن مباحث الهیات در آن سرزمین گردید. به صورتی که امروزه جز فلسفه مادی و الحادی، تفکر دیگری در غرب معاصر مطرح نیست و به پیروی از آن جامعه شناسان و روان شناسان نیز بینش مادی و تحلیلهای طبیعت گرایانه ارائه می‌دهند.
[۵] . شیوع فلسفه لذت و باغ اپیکوری و اصالت نفع و فایده و تجربه گرایی فلاسفه غرب ناشی از فقر فرهنگی و براهین عقلی حکمای الهی آن سامان است.

علاوه بر مباحث استدلالی، سلوک عملی و شیوة‌ عبادت پروردگار و تمیز ارزشها از ضد ارزشها و مسایل مادی و امور طبیعی در این کتاب مورد بررسی و ارزیابی قرار گرفته است.
از دیگر مباحث نهج البلاغه، بیان اصول فلسفه سیاسی و نظام اجتماعی اسلام است که در فرمان مبارک آن حضرت به مالک اشتر، اصولی از این قبیل جای گرفته است از جمله:
از این رو حضرت مولی الموحدین پس از رسول اکرم (صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم) بنیان گذار اصول فلسفه سیاسی اسلام می‌باشد.
[۶] . مکاتیب الرسول، تالیف استاد علامه آیت‌الله احمدی میانجی، مجموعه دستورهای سیاسی و توصیه‌های اخلاقی دینی است که از رسول اعظم الهی (صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم) نقل گردیده است. هم چنین مدینة البلاغة، تالیف فقیه محدث شیخ موسی زنجانی، در خطبه‌ها، مواعظ، کتب، وصایا و احتجاجات رسول اکرم (صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم)، اصول فلسفه سیاسی اسلام را بیان داشته است.
و سپس ائمه هدی (علیهم‌السّلام) و اصحاب ایشان و فقها و فلاسفه و متکلمین اسلامی در تحقیقات خود به سیاست مدن پرداخته‌اند.

دانش پژوهان مکتب علوی
حضرت علی (علیه‌السّلام) سه دوره از ادوار دوازده گانه حوزة علمیة مدینه را (در عصر رسالت و امامت) در مدینه منوره به سر برده و پنج سال از حیاتشان را که به حکومت ظاهری اشتغال داشتند در کوفه سپری نموده‌اند. برخی از اصحاب آن حضرت در هر دو حوزة شیعی با امام خویش همراه بوده و بعضی تنها در یک حوزه از مکتب پرفیض باب مدینة علم بهره برده‌اند.
از جمله مشاهیر اصحاب حضرت علی (علیه‌السّلام) که از فقها، محدثان، متکلمان و مفسران عصر خویش محسوب می‌شدند نام چند تن ذکر می‌گردد:
۱. خالد بن سعید (متوفی ۱۴ هجری)
خالد بن سعید بن عاص و همسرش از نخستین مسلمانان محسوب می‌گردند که به همراه دیگر مسلمین به حبشه هجرت کردند. وی در فتح مکه و حنین و طائف و تبوک با رسول اکرم (صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم) بود. سپس حضرت رسول اکرم وی را از عاملین خود در یمن قرار داد و بعد از رحلت آن حضرت به مدینه بازگشت و در جنگی که در گرفت به دست رومیان به شهادت رسید. وی از شیعیان حضرت علی (علیه‌السّلام) بود.
۲. صعصعة بن صوحان
وی ساکن کوفه و از تابعین بزرگ و علمای شیعه در عصر علوی شمرده می‌شود. صعصعة بن صوحان نسبت به معاویه بیزاری می‌جست و در زمان خلافت او از دنیا رفت. امام صادق (علیه‌السّلام) درمورد وی فرمود: «با امیرالمؤمنین (علیه‌السّلام) کسی نبود که حقش را بشناسد، مگر صعصعة و اصحاب او.»
۳. میثم تمار
میثم بن یحیی التّمار از خطبا و متکلمان شیعه در کوفه بود که از حضرت علی (علیه‌السّلام) علم آموخت و از صاحبان سرّ آن حضرت گردید. وی اهل هجر و بحرینی است و از ایرانیان محسوب می‌شود. زمانی که حضرت امام حسین (علیه‌السّلام) وارد کربلا شدند او در حبس عبیدالله بن زیاد بود و به دست وی مصلوب و شهید گردید.
۴. کمیل بن زیاد (متوفی ۸۳ هجری)
کمیل بن زیاد نخعی یمنی ساکن کوفه و از اصحاب حضرت مولی الموحدین (علیه‌السّلام) بود. همان گونه که مولایش خبر شهادت وی را داده بود، ‌در زمان حجاج در کوفه به شهادت رسید. او از زهاد و عارفان بزرگ جهان اسلام به حساب می‌آید که به تربیت بسیاری از اهل علم توفیق یافت.
۵. اویس قرنی
وی از بزرگان تابعین و از شیعیان حضرت علی (علیه‌السّلام) است که در جنگ صفین به شهادت رسید. اویس از زهاد ثمانیه به حساب می‌آید و از دانشمندان علم کلام است لیکن شهرت وی در زهد، علم و دانش او را پوشانده است.
۶. سلیم بن قیس
سلیم بن قیس هلالی از تابعین و شیعیان حضرت مولای متقیان علی (علیه‌السّلام) است. وی ملازم حضرت علی، امام حسن و امام حسین (علیهم‌السّلام) بوده و نخستین کتاب تاریخ بعد از رحلت پیامبر (صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم) را نگاشت. وی از فقها و متکلمین شیعه است و بیشتر از اصحابی چون سلمان فارسی، ابوذر غفاری، عمار یاسر، مقداد، حذیفة بن یمان، عباس بن عبدالمطلب و عبدالله بن عباس سماع حدیث نموده است. حجاج به خون وی تشنه بود ولی به او دست نیافت. سلیم در زمان حجاج از دنیا رفت.
۷. حارث همدانی (متوفی ۶۵ ه. ق)
وی از فقها و متکلمین شیعه در عصر حضرت علی (علیه‌السّلام) است و از آن حضرت در اصول و فروع علم آموخته است.
۸. اصبغ بن نباته (متوفی در قرن دوم هجری)
وی از شیعیان امیرالمؤمنین علی (علیه‌السّلام) و از دانشمندان علم کلام و حدیث است و از طبقه اول مصنفین شیعه به حساب می‌آید.

دوره دوم
این دوره از شهادت حضرت امیرالمؤمنین آغاز و تا حضرت امام سجاد (علیه‌السّلام) ادامه دارد. دوره‌ای است که حوزة علمیة کوفه با خون، تاوان ناسپاسی به خاندان رسالت را پس می‌دهد. با شهادت حضرت علی (علیه‌السّلام) و پیدایش گروه منحرف خوارج، حوزة کوفه آسیب دید و حالت انسجام از آن رخت بربست به گونه‌ای که پیشوای مصلحان و عدالت پیشگان، حضرت علی (علیه‌السّلام) محرمانه به خاک سپرده شد.
با امامت و خلافت امام حسن (علیه‌السّلام) کوفه همچنان موضع ضعیفی که پس از جنگ صفین و پیدایی خوارج از خود نشان داده بود حفظ کرد و امام ناچار به صلح شد. چون وی می‌خواست با جنگ علیه معاویه شکست صفین را که خوارج موجب گشته بودند، جبران نماید لیکن با سپاهی که جان برکفان مخلص در آن کم بودند، مواجه گشت و استمرار حرکت فرهنگی را بر جهاد علیه معاویه ترجیح داد تا با پرورش مکتب شناسان، سپاه نظامی را تقویت نمایند.
امام حسن (علیه‌السّلام) در پرورش فکری افراد موفق گردید و زمینه قیام امام حسین (علیه‌السّلام) را در زمان یزید فراهم ساخت. لیک مردم کوفه سستی نموده، پس از دعوت از امام حسین (علیه‌السّلام) وی را در جنگ با سپاه شام تنها گذاشتند.
نهضت فرهنگی، سیاسی و نظامی امام حسین (علیه‌السّلام) با کوفه در ارتباط بود. در خواست حضور امام در کوفه از سوی ساکنان شهری صادر شده بود که در عصر علوی بزرگ سپاه اسلام در آنجا مستقر بود و مجاهدان و دلاوران بسیاری را در خود جای داده بود. شهری که با برخورداری از وجود پیشوای اول شیعیان، حوزة علمیة قوی نیز داشت. لیکن لحظه‌ای سستی آنان را از همراهی با فرزند علی بن ابی طالب (علیه‌السّلام) بازداشت و با درسی که از قیام حسینی گرفت، قیام توابین و قیام مختار را صورت بخشید.

دوره سوم
این دوره از حیات علمی حوزه کوفه به بخشی از عصر امام صادق (علیه‌السّلام) مربوط می‌شود. زمانی که دانشگاه بزرگ شیعی مدینه با بزرگ پیشوایان شیعه، امام باقر (علیه‌السّلام) و امام صادق (علیه‌السّلام) به مرحله‌ای از تکامل نایل آمده که امت اسلامی را متوجه خویش سازد و در مقابل دستگاه حکومتی نوعی قدرت بالقوّه محسوب گردد. لذا عباسیان با تبعید امام صادق (علیه‌السّلام) به کوفه،
[۷] . الملل و النحل، ج۱، ص۱۴۷.
از ارج حوزة علمیة مدینه می‌کاهند و مرکزیت آن از هم می‌پاشد. لیکن با ورود امام به کوفه روح علوی، جسم مردة حوزة کوفه را جان می‌بخشد و شیفتگان مکتب علوی در درس امام جعفر بن محمد الصادق (علیهما‌السّلام) حضور می‌یابند. این اصحاب علاوه بر بعضی از شاگردان مدینه، مردمی از ایران و دیگر شهرهای اسلامی می‌باشند.
منزل امام صادق (علیه‌السّلام) در کوفه، در محلة «بنی عبدالقیس» قرار داشت.
[۸] . تاریخ الکوفة، براقی، ص۴۰۸.
و به نقل حسن بن علی بن وشّاء، ‌نهصد شیخ از ایشان در مسجد کوفه علم می‌آموختند.
[۹] . رجال النجاشی، ص۳۱.
چنانکه «ابان بن تغلب بن رباح کوفی» ساکن کنده از فقهای شیعة حوزة علمیة کوفه سی هزار حدیث از امام صادق (علیه‌السّلام) نقل نموده است.
حضرت امام صادق (علیه‌السّلام) برای حفظ سنّت، علما و راویان حدیث را تشویق می‌کرد تا به نگارش و تدوین حدیث پردازند از این رو می‌فرمود:
«اکتبوا فانّکم لا تحفظون الا بالکتابة.»
[۱۰] . وسائل الشیعة، کتاب شهادات، باب هشتم.

«بنویسید که شما جز با نوشتنِ مطالب، چیزی را حفظ نمی‌کنید.»
و برای پیشرفت علم و تربیت دانش پژوهان، آنان را به طرح سؤال در جلسات درس ترغیب می‌فرمود:
«انّ هذا العلم علیه قفل و مفتاحه المسالة.»
[۱۱] . الکافی، ج۱، باب سؤال العلم، حدیث ۳.

و برای اینکه خود اسوه‌ای برای تدوین حدیث و نگارش آن باشد سؤالات را جواب کتبی می‌داد. لذا وقتی یکی از شاگردان به محضر امام شرفیاب شد و تقاضا کرد که به سؤالات وی پاسخ گفته شود، امام به ایشان فرمود:
«اذهب فاکتبها و ارسل بها الی.»
[۱۲] . رجال کشی، ص۲۳۱.

«برو این سؤالات را بنویس و برای من بیاور.»
جامعیت امام باعث گردیده بود تا حوزة درس ایشان دانشگاه بزرگ اسلامی آن عصر گردد و تنوع علوم و پیشوایانی که از طرف امام برای هر یک انتخاب گردیده بود، این دانشگاه را به دانشکده‌های گوناگون تقسیم نموه بود. به صورتی که هشام بن حکم پاسخگوی مسایل کلامی بود و ابان بن تغلب مسایل فقهی و جابربن حیان مسایل شیمی و داروسازی را مورد بررسی قرار
می‌دادند.
این حوزه در عصری به وجود آمده بود که عباسیان در نظر داشتند با مطرح ساختن فقهای اهل سنت، سدّی در مقابل حوزة شیعی امام صادق (علیه‌السّلام) ایجاد نمایند و حال آن که با ژرف نگری آن حضرت و پاسخهای مناسب ایشان، علاوه بر اینکه طرف مقابل مجاب می‌گردید، زمینة تفاهم و اتحاد را نیز فراهم می‌آورد.
شاگردی دو پیشوای اهل سنت یعنی ابوحنیفه و مالک بن انس در حوزة درس امام صادق (علیه‌السّلام) حاکی از این وحدت و تفاهم است.
چنانکه گذشت حوزة درس امام صادق (علیه‌السّلام) منحصر در علم دینی نبود بلکه فرزانگانی در علوم طبیعی و شیمی نیز پرورش داد که جابر بن حیان از آن دسته است. خاندان جابر از قبیله «ازد» جنوب عربستان بودند که مقارن طلوع اسلام در کوفه سکنی گزیده بودند. جابر پس از تحصیل در علم کیمیا، به کیمیاگر دربار‌هارون الرشید شناخته می‌شد و شالودة دوستی و شاگرد و استادی بین جابر و امام صادق (علیه‌السّلام) شاید در عراق و دربار عباسیان ریخته شده باشد.
«هولمیارد»،
[۱۳] . Eric John Holmyard.
دانشمند خاورشناس انگلیسی که تخصّص وافری در تحقیقات تاریخی دربارة جابر بن حیان دارد، ‌چنین می‌نویسد:
«جابر شاگرد و دوست امام جعفر صادق (علیه‌السّلام) بود و در وجود امام خود شخصیت فوق العاده همراه همکاری و پیشوایی توام با امانت دیده بود؛ به طوری که نمی‌توانست از او بی نیاز بماند. جابر کوشش می‌کرد تا با راهنمایی استاد خود علم شیمی را از قید افسانه‌های کهن مکتب اسکندریه آزاد کند و در این راه تا حد زیادی به مقصود رسید و قرین موفقیت گردید. از این رو باید جابر را همیشه با نام بزرگان این علم از قبیل «بویل» و «پرستیلی» و «لاوازیه» مقارن دانست.»
[۱۴] . شیمیدان نامی اسلامی، جعفر آقایانی چاوشی، ص۷۴.

«جابر بن حیان یکی از پرکارترین دانشمندان اسلامی است که در بیشتر علوم زمان خویش دست به تالیف زده است.
مقام علمی امام جعفر بن محمد الصادق (علیه‌السّلام)، استاد جابربن حیان در شیمی و پزشکی به مرتبه‌ای جلوه می‌نمود که تمامی تاریخ نویسان علوم و صناعات از وی نام برده‌اند؛ همان گونه که تمام محدثان و فقیهان به بلندای‌اندیشة وی اشاره کرده‌اند.
«روسکا» در کتاب کیمیاگران عرب که به زبان آلمانی تالیف کرده است، رساله‌ای از امام (علیه‌السّلام) را به نام «رسالة فی علم الصناعة و الحجر المکرم» ذکر نموده و نمونه‌ای از صفحة نخست آن را که به خط عربی است، به چاپ سپرده است.
همچنین دکتر محمد یحیی‌هاشمی در کتاب «الامام الصادق ملهم الکیمیاء» به بررسی تحقیقی دربارة نظریات امام صادق (علیه‌السّلام) در کیمیا پرداخته است.
[۱۵] . همان، ص۷۰ـ۷۱-۱۷۹-۱۸۴.
و محمد خلیلی در «طب الصادق» احادیث طبی آن حضرت را مورد بررسی قرار داده است.
[۱۶] . طب الصادق، محمد خلیلی، ترجمه نصیر الدین امیر صادقی تهرانی.

دکتر زکی نجیب محمود نیز در کتاب خود «جابر بن حیّان»، اعتراف می‌کند که امام صادق (علیه‌السّلام) استاد جابر بوده است. وی سخن خویش را مستند به بیان حاجی خلیفه در کتاب کشف الظنون
[۱۷] . کشف الظنون، ص۳۴۳ و دائرة المعارف الاسلامیة، مادة، جابربن حیان.
کرده، می‌گوید:
«... و قد سمیته کتاب الحاصل، و ذلک ان سیدی جعفر بن محمد - صلوات الله علیه - قال لی: فما الحاصل الآن بعد هذه الکتب - الکتب التی الفها جابر - و ما المنفعة منها؟ فعملت کتابی هذا و سماه سیدی بکتاب «الحاصل...»
[۱۸] . جابربن حیان، الدکتور زکی نجیب محمود. یادآوری می‌شود که آرامگاه جابر بن حیان در حوالی بخش «بدره» واقع در هفتاد کیلومتری پل دختر لرستان کشف شد. شیمیدانان نامی ص۷۴، به نقل از روزنامه اطلاعات، شماره ۱۲۴۸۰، دوشنبه ۱۸ دی ماه ۱۳۴۶.


فقه جعفری و اصل اجتهاد
زمینه اجتهاد و مبادی و به کارگیری آن پیش از هجرت پیامبر (صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم) در مکه وجود نداشت و بدین خاطر اصل اجتهاد در آن زمان نیز منتفی بود. زیرا این عنوان با مطرح شدن اصول احکام شرعی و قوانین کلی آن پدیدار گشت و آن اصول و قوانین کلی بعد از هجرت رسول خدا (صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم) به مدینه منوره از سوی جبرئیل بر پیامبر در مدینه وحی شد نه پیش از آن.
پیامبر پس از آنکه از طرف خداوند مبعوث به رسالت گردید، سیزده سال در مکه بود و سپس حدود ده سال در مدینه ماند و در طول بیست و سه سال، اصول فقه اجتهادی، در ضمن آیات قرآن کریم بر او نازل می‌شد، ولی بیشتر آیات نازل شده در مکه، که تقریباً دو سوم قرآن را شامل می‌شود بیانگر احکام الهی و فرایض دینی نبود، بلکه شامل اصول اعتقادی مانند دعوت به توحید و ایمان به خدا و پیامبر و روز قیامت، بهشت، دوزخ و لزوم امامت و صفات آنها و نیز وقایع و قصص عبرت انگیز امتها و انبیای گذشته و مبارزات آنها با طواغیت و نیز ارزشها و معیارهای اخلاقی و... بود.
اما آیاتی که در مدینه منوره بر اول نازل شد - که تقریباً یک سوم قرآن را تشکیل می‌دهد - بیانگر اصول همه احکام اجتهادی و قواعد کلی استنباطی (شامل عبادات، معاملات، احوال شخصی، سیاسات، مسایل مربوط به قضاوت، حکومت و روابط بین الملل، قوانین حقوقی، کیفری، مدنی و...) می‌باشد.
در هر حال اصول احکام، منبع و مبادی اجتهاد به حساب می‌آیند. زیرا مجتهد بر مبنای آنها می‌تواند مسایل فرعی تازه را به اصول پایه عودت داده، قواعد کلی آنها را بر مصادیق خارجی منطبق گرداند.
از این آیات تعبیر به «آیات الاحکام» می‌شود. زیرا در آنها احکام شرعی در همه ابعاد زندگی مادی و معنوی بیان شده است. علاوه بر اینکه در آیات مزبور تشکیلات منسجم نوینی برای زندگی انسانها پی ریزی گردیده و براساس ساختار اجتماعی دقیق استوار گشته و در آنها معیارهای کاملی برای تعاون و همیاری و همگامی انسانها در ابعاد مختلف بیان شده است؛ همان گونه که مسؤولیت عبادی مردم را در برابر خدا، همپای طرح تشکیلات نظام اجتماعی، اقتصادی، علمی، سیاسی، حقوقی، جزایی، تجاری و زراعتی نمایانده است. بر این اساس آیات احکام در راستای معارف اسلامی و پیشرفت و تکامل بشری نقش ارزنده و تاثیر فراوان داشته است.
واژه اجتهاد دارای دو مفهوم است:
الف: اجتهاد از راه منابع معتبر شرعی مانند کتاب و سنّت
ب: اجتهاد از طریق رای و تفکر شخصی
بین این دو مفهوم فرق و تفاوت ذاتی وجود دارد. زیرا اجتهاد در اصطلاح اول - که مورد پذیرش عالمان اصولی امامیه است - عبارت است از نهایت کوشش مجتهد برای شناخت احکام تازه و مسایل مورد نیاز از راه منابع و پایه‌هایی که شارع آنها را معتبر دانسته است.
اما در اصطلاح دوم - که مورد پذیرش عالمان اصولی اهل سنت بوده - عبارت است از تلاش و کوشش مجتهد از راه رای و تفکر شخصی برای شناخت احکام در مواردی که دارای نص خاص نیست که هرگاه از او بپرسند دلیل و مستند تو در این حکم چیست، می‌گوید: رای و تفکر شخصی خودم.
پس اجتهاد در اصطلاح اول «وسیله»‌ای است برای شناخت احکام از راه منابع معتبر شرعی و در اصطلاح دوم «عامل و منشا» تشریع حکم است.
[۱۹] . ادوار اجتهاد، آیة الله محمد ابراهیم جنّاتی، ص۴۲ـ۴۳ با تلخیص.

اصل اجتهاد از عصر نبوی (صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم) در جامعه اسلامی وجود داشته و برخی از اصحاب به موجب نداشتن آگاهی از مساله و دانسته‌های پیشین به اجتهاد می‌پرداختند که نمونه‌هایی از آن ذکر شده است. این امر در عصر ائمه اثنی عشر (علیهم‌السّلام) نیز در بین عالمان و مجتهدان وجود داشته است و امامان در گسترش این شیوة استنباط می‌کوشیده و خود مشوق دانشمندان شیعی بوده‌اند. ادله زیر این موضوع را اثبات می‌نماید:
۱. امر امامان به تفریع و تطبیق
در روایاتی امامان شیعه تفریع و بازگشت دادن فروع تازه را به اصول پایه بر اصحاب لازم شمرده‌اند.
امام صادق (علیه‌السّلام) فرموده است:
«انّما علینا ان نلقی الیکم الاصول و علیکم ان تتفرعوا.»
[۲۰] . سفینة البحار، ج۱، ص۲۲.

«بر ما لازم است اصول احکام را بیان نماییم و بر شما لازم است که فروع تازه را به اصول پایه بازگردانید.»
امام رضا (علیه‌السّلام) می‌فرمود:
«علینا بالقاء الاصول و علیکم التفریع.»
[۲۱] . اعیان الشیعه، ج۱، ص۳۸۷.

«بر ماست بیان اصول (احکام) و بر شماست فرع یابی آنها.»
۲. امر امامان به صادر کردن فتوا
زمانی که امام علی (علیه‌السّلام) پسر عموی خویش «قثم بن عباس» را به عنوان فرماندار مکه برگزید، به او فرمود:
«افت المستفتی و علم الجاهل.»
[۲۲] . اسدالغابة، ج۴، ص۱۹۷.

«استفتاکننده را فتوا ده و جاهل را تعلیم کن.»
امام صادق (علیه‌السّلام) به ابان بن تغلب فرمود:
«اجلس فی مسجد المدینة و افت الناس، فانّی احبّ ان یری شیعتی مثلک.»
[۲۳] . جامع الرواة، ج۱، ص۹ و رجال النجاشی، شرح حال ابان بن تغلب.

«در مسجد مدینه بنشین و برای مردم فتوا ده، زیرا من دوست دارم مانند تو در میان شیعیانم دیده شوند.»
امام صادق (علیه‌السّلام) در پاسخ کسی که از مسح بر پارچه‌ای که بر ناخن قطع شده‌ای قرار داشت، پرسش نمود، فرمود:
«یعرف هذا و اشباهه من کتاب الله عزوجل ما جعل علیکم فی الدّین من حرج، امسح علیه.»
[۲۴] . وسائل الشیعة، ج۱، ص۳۲۷، باب ۳۶ از ابواب وضو.

«حکم این مساله و امثال آن از کتاب خدا شناخته می‌شود، در دستورهای دینی رنج و سختی برای شما قرار داده نشده است و بر همان پارچه مسح کن.»
۳. پذیرش شیوه معاذ
فقیه بزرگ «معاذ بن مسلم نحوی» که معاصر امام صادق (علیه‌السّلام) بود میگوید امام به من فرمود:
«بلغنی انک تقعد فی الجامع فتفتی الناس!
قلت: نعم، واردت ان اسالک عن ذلک قبل ان اخرج: انّی اقعد فی المسجد فیجیئنی الرجل فیسالنی عن الشیء فاذا عرفته بالخلاف لکم، اخبرته بما یفعلون و یجیئنی الرجل اعرفه بمودتکم و حبّکم فاخبره بما جاء عنکم و یجیء الرجل لا اعرفه، و لا ادری من هو فاقول جاء عن فلان کذا جاء عن فلان کذا، فادخل قولکم فیما بین ذلک؟ فقال لی: اصنع کذا فانّی کذا اصنع»
[۲۵] . همان، ج۱۸، باب ۱۱ از ابواب صفات قاضی.

«به من خبر رسیده که تو در مسجد برای مردم فتوا می‌دهی! گفتم: آری چنین می‌کنم. سپس عرض کردم پیش از ترک خدمتتان سؤالی دارم، شخصی می‌آید و مساله‌ای را مطرح می‌کند، اگر دانستم که مخالف شماست و به آرای شما عمل نمی‌کند، فتوای مورد پذیرش مذهب او را نقل می‌کنم و اگر دانستم که از پیروان شماست، فتوا را مطابق مذهب شیعه بیان می‌کنم و اگر ندانستم که از کدام دسته است، آرای مختلف را برایش بیان می‌نمایم و نظر شما را در آن میان می‌آورم.
امام (علیه‌السّلام) فرمود: به همین شیوه ادامه ده که من نیز همین گونه عمل می‌کنم.»
همچنین تدوین کتب اصولی از سوی اصحاب چون هشام بن حکم، یونس بن عبدالرحمن و ارجاع امامان به بعضی از عالمان در جهت گسترش اصل اجتهاد است که مقارن با عصر صادقین (علیه‌السّلام) این کوشش به نتیجه رسید و فرزانگان و مجتهدان بسیاری برای بیان احکام پرورش یافتند. ترغیب به این شیوة اجتهاد، نفی اجتهاد به رای و بدون علم را در پی داشت. چنانکه امام باقر (علیه‌السّلام) فرمود:
«من افتی الناس بغیر علم و لا هدی من الله لعنته ملائکة الرحمة و ملائکة العذاب و لحقه وزر من عمل بفتیاه.»
[۲۶] . وسائل الشیعة، ج۱۸، باب ۴ از ابواب صفات قاضی.

«هرکس بدون علم و هدایت به فتوا دادن مبادرت ورزد، فرشتگان رحمت و عذاب او را لعنت کنند و گناه آنان که نظر خطای او را به کار بندند برعهده اوست.»
امام صادق (علیه‌السّلام) نیز از رسول خدا (صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم) نقل فرموده که:
«من عمل بالمقاییس فقد هلک و اهلک و من افتی الناس بغیر علم و هو لا یعلم الناسخ من المنسوخ و المحکم من المتشابه فقد هلک و اهلک.»
[۲۷] . اصول کافی، ج۱، باب ۱۲، باب النهی عن القول بغیر العلم، حدیث ۹.

«هرکس به قیاس عمل کند، هم خود هلاک شود و هم آنان را که به نظر او عمل کنند، هلاک گرداند. و نیز هرکس بدون علم فتوا دهد در حالی که ناسخ و منسوخ و محکم و متشابه را نمی‌داند خود و دیگران را هلاک کرده است.»
حضرت امام صادق (علیه‌السّلام) با تبیین مواضع فکری شیعه با اصحاب مکاتب و مذاهب به بحث و گفت و گو می‌نشیند و با رای قاطع، حکم خدا را در هر موردی بیان می‌دارد، چنانکه دیگران ازاصحاب قیاس و حدیث در بهت و حیرت فرو رفته، ‌از جواب باز می‌ایستند.
بینش روشنگرانه امام صادق (علیه‌السّلام) چنان دقیق است که در علم نحو نیز تاثیر می‌گذارد و مکتب کوفه را وامدار تفکر شیعی می‌سازد. چنانکه «هانری کربن» گوید:
«مکتب کوفه در مقام معارضة مشخص با این دقت بی‌اندازه، نوعی علم تکلم و سخن را گسترش داد که با نوع علم شیعی، انطباق داشت و برای بیان سلسله‌ای از «کلمات بی قاعده» ذوق سلیم را ملاک قرار داد. و همانا در آن وقت، کوفه محلی بود که ضمیر مایة تشیع در آنجا به نحو احسن مخمر گردید. برای مکتب کوفه، سنت با همة غنا و گوناگونی‌های فراوان سرچشمة اصلی «صرف» و «نحو» محسوب می‌شد.
پس، این مکتب قاعدة قیاس را پذیرفت، اما به شرط آنکه موجب متروک شدن شکلهایی که از نظر سنت مقبول نبوده نگردد.»
[۲۸] . تاریخ فلسفة اسلامی،‌هانری کربن، ترجمه دکتر اسدالله مبشری، ص۱۹۵ـ۱۹۶

------------------------------------

فهرست مندرجات

۱ - پانویس
۲ - منبع


۱. . مختصر البلدان، ابن فقیه همدانی، ص۱۶۴، فتوح البلدان، بلاذری، ص۲۸۷.
۲. . فتوح البلدان، ص۲۸۷.
۳. . برای آشنایی بیشتر با مباحث عقلی نهج البلاغه ر. ک: شرح نهج البلاغه، ابن میثم بحرانی، سیری در نهج البلاغه، علامه شهید آیت‌الله مطهری، الهیات در نهج البلاغه، آیت‌الله صافی گلپایگانی و تفسیر نهج البلاغه، استاد علامه محمد تقی جعفری.
۴. . مکتب تشیع، نشریه سالانه، شماره ۲، ص۱۲۰، سیری در نهج البلاغه، ص۷۳۰.
۵. . شیوع فلسفه لذت و باغ اپیکوری و اصالت نفع و فایده و تجربه گرایی فلاسفه غرب ناشی از فقر فرهنگی و براهین عقلی حکمای الهی آن سامان است.
۶. . مکاتیب الرسول، تالیف استاد علامه آیت‌الله احمدی میانجی، مجموعه دستورهای سیاسی و توصیه‌های اخلاقی دینی است که از رسول اعظم الهی (صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم) نقل گردیده است. هم چنین مدینة البلاغة، تالیف فقیه محدث شیخ موسی زنجانی، در خطبه‌ها، مواعظ، کتب، وصایا و احتجاجات رسول اکرم (صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم)، اصول فلسفه سیاسی اسلام را بیان داشته است.
۷. . الملل و النحل، ج۱، ص۱۴۷.
۸. . تاریخ الکوفة، براقی، ص۴۰۸.
۹. . رجال النجاشی، ص۳۱.
۱۰. . وسائل الشیعة، کتاب شهادات، باب هشتم.
۱۱. . الکافی، ج۱، باب سؤال العلم، حدیث ۳.
۱۲. . رجال کشی، ص۲۳۱.
۱۳. . Eric John Holmyard.
۱۴. . شیمیدان نامی اسلامی، جعفر آقایانی چاوشی، ص۷۴.
۱۵. . همان، ص۷۰ـ۷۱-۱۷۹-۱۸۴.
۱۶. . طب الصادق، محمد خلیلی، ترجمه نصیر الدین امیر صادقی تهرانی.
۱۷. . کشف الظنون، ص۳۴۳ و دائرة المعارف الاسلامیة، مادة، جابربن حیان.
۱۸. . جابربن حیان، الدکتور زکی نجیب محمود. یادآوری می‌شود که آرامگاه جابر بن حیان در حوالی بخش «بدره» واقع در هفتاد کیلومتری پل دختر لرستان کشف شد. شیمیدانان نامی ص۷۴، به نقل از روزنامه اطلاعات، شماره ۱۲۴۸۰، دوشنبه ۱۸ دی ماه ۱۳۴۶.
۱۹. . ادوار اجتهاد، آیة الله محمد ابراهیم جنّاتی، ص۴۲ـ۴۳ با تلخیص.
۲۰. . سفینة البحار، ج۱، ص۲۲.
۲۱. . اعیان الشیعه، ج۱، ص۳۸۷.
۲۲. . اسدالغابة، ج۴، ص۱۹۷.
۲۳. . جامع الرواة، ج۱، ص۹ و رجال النجاشی، شرح حال ابان بن تغلب.
۲۴. . وسائل الشیعة، ج۱، ص۳۲۷، باب ۳۶ از ابواب وضو.
۲۵. . همان، ج۱۸، باب ۱۱ از ابواب صفات قاضی.
۲۶. . وسائل الشیعة، ج۱۸، باب ۴ از ابواب صفات قاضی.
۲۷. . اصول کافی، ج۱، باب ۱۲، باب النهی عن القول بغیر العلم، حدیث ۹.
۲۸. . تاریخ فلسفة اسلامی،‌هانری کربن، ترجمه دکتر اسدالله مبشری، ص۱۹۵ـ۱۹۶







جعبه ابزار